آقای ظریف! از دیپلماسی منطقهای غافل نشوید؛ داعش باید منزوی شود
چکیده :عبدالله رمضان زاده، از وزارت خارجه کشور خواسته است که از مسائل منطقه ای غافل نشود: متاسفانه اشغال تمام عیار و تمام وقت شخص وزیر خارجه به موضوع انرژی هستهیی موجب كوتاهی نسبت به مسائل منطقهیی مخصوصا در حوزه عربی و خلیج فارس شده است آقای ظریف باید شخصا یا از طریق انتصاب یكی از دیپلماتهای كاركشته و با تجربه در این حوزه سكان تصمیمگیری در این حوزه را به وزارت خارجه بازگرداند....
کلمه – گروه خبر: عبدالله رمضان زاده، دبیر و سخنگوی هیئت دولت در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در یادداشتی در روزنامه اعتماد ضمن اشاره به تحولات عراق از وزارت خارجه کشور خواسته است که از مسائل منطقه ای غافل نشود. استاندار سابق کردستان در این یادداشت می نویسد: متاسفانه اشغال تمام عیار و تمام وقت شخص وزیر خارجه به موضوع انرژی هستهیی (اگرچه در جای خود صحیح و منطقی است) موجب کوتاهی نسبت به مسائل منطقهیی مخصوصا در حوزه عربی و خلیج فارس شده است و به دلیل کم تجربه بودن معاون ذی ربط در وزارت خارجه، عملا تنظیم سیاست منطقهیی عربی و خلیج فارس به نهادهایی خارج از وزارت خارجه واگذار شده است! لذا آقای ظریف باید شخصا یا از طریق انتصاب یکی از دیپلماتهای کارکشته و با تجربه در این حوزه (که تعداد آنان نیز فراوان است) سکان تصمیمگیری در این حوزه را به وزارت خارجه بازگرداند باید تلاش جدیدی در جهت حل اختلافات منطقهیی آغاز شود که گام اول آن میتواند برگزاری نشستی فوری میان ایران، ترکیه و عربستان باشد.
عبدالله رمضان زاده پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ در دستگیری های فله ای فعالان سیاسی به صورت خشونت آمیز بازداشت شد. رمضان زاده از ۲۳ خرداد در بازداشتگاه ۲ الف زندان اوین تا یکصد و دهمین روز بعد از دستگیری در سلول انفرادی بازداشت بوده و تحت بازجوییهای سنگین قرار گرفت و به مدت قریب به سه ماه به هیچ یک از اعضای خانواده رمضان زاده و همچنین وکلای وی اجازه ملاقات با وی را ندادهاند. او در دادگاه به ۶ سال حبس محکوم شد.
متن کامل یادداشت رمضان زاده را در ادامه بخوانید:
تحولات اخیر عراق از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است و لازم است همه ابعاد آن در سطوح مختلف مورد توجه قرار گیرد. عوامل و بازیگرانی در سطوح مختلف ملی (عراق)، منطقهیی (خلیج فارس و خاورمیانه) و بینالمللی (قدرتهای بزرگ و متوسط جهانی) در این تحولات دخیل هستند و ساده کردن موضوع به درگیری میان تکفیریهای تروریست و ارتش نوعی تقلیلگرایی است که در میان متخصصان روابط بینالمللی و علوم سیاسی طرفداران چندانی ندارد. در این نوشتار کوتاه سعی بر آن است که در سه سطح تحلیلی بر موضوع بحران اخیر عراق پرداخته و سپس نتیجهگیری و پیشنهادات مورد نظر ارائه شود.
الف- سطح ملی/ ۱- دولت عراق : در سطح ملی عراق، تحولات چند سال اخیر و به ویژه پس از خروج نیروهای امریکایی از آن کشور، دولت را از جامعیت لازم برای تحت پوشش قرار دادن تمام طوایف و جریانات سیاسی کشور چند طایفهیی عراق خارج کرده است! (بیماری و از صحنه خارج شدن جلال طالبانی به عنوان رییسجمهور عراق نیز از عوامل تشدید این جهتگیری بوده است) . شدت این جهتگیری غیرفراگیر به حدی بوده است که در وضعیتی که بخشی از کشور به تصرف داعش و همپیمانانش درآمده است و کردها نیز برخلاف جهت دولت مرکزی، توانستهاند با استفاده از فرصت، شهر مورد اختلاف کرکوک را به تصرف خود در آورند، فراخوان دولت برای تشکیل جلسه پارلمان برای اعلام حالت فوقالعاده با اجابت گروههای اصلی اهل سنت روبهرو نشده، در نتیجه امکان تشکیل جلسه ملی عراق فراهم نیامد. این وضعیت نشان میدهد که بر خلاف تبلیغات وسیع دولت و رسانههای در اختیار و طرفدار آن، در عراق اجماعی دال بر پذیرش خطر داعش وجود ندارد. اخبار برخی منابع نیز حاکی از آن است که داعش توانسته است از میان اهالی اهل سنت شهرهای اشغالی به جذب نیرو بپردازد. همین جا لازم است اشارهیی به استراتژی و تاکتیکهای نظامی داعش داشته باشیم. استراتژی داعش، حرکت در یک کریدور باریک از سوریه به سوی بغداد است (این موضوع غیر از گسترش نافرمانی در سایر مناطق سنینشین عراق است) و در مسیر سعی بر آن است که از شهرهای سنینشین (اکثریت اهل سنت) گذر کند، بدون آنکه به شهرهای شیعه یا کردنشین وارد شوند وتلاش بر آن بوده است که از هرگونه رویارویی مستقیم نظامی با کردها و شیعیان اجتناب شود (البته به اعتقاد برخی نوعی هماهنگی با کردها نیز از قبل وجود دارد که البته مستندی برای آن در دست نیست.) از لحاظ تاکتیکی هم از شیوههایی شبیه طالبان در ماههای اولیه قدرتیابی در افغانستان استفاده میکنند (استفاده از نیروهای نفوذی اعتقادی یا خریداری شده در جبهه مقابل برای به شکست کشانیدن اردوگاه مقابل.)
الف-۲: ارتش عراق
بازیگر دیگر مطرح در سطح ملی در عراق ارتش آن کشور است؛ ارتشی بازمانده از رژیم بعث عراق که بسیاری از افسران آن هنوز خود را بعثی و دولت فعلی را از مسببان شکست در مقابل ارتش امریکا میدانند. ترکیب طائفی این ارتش (شیعه، سنی، کرد، آشوری، ترکمن و…) زمینهساز اختلاف و رقابت و گاه دشمنی میان واحدهای مختلف آن بوده است. این ارتش به هیچوجه از انسجام و فرماندهی نیز برخوردار نیست و به این لحاظ توان مقاومت در برابر حملات طایفهیی و نفوذ از بیرون را ندارد (به مثال سقوط موصل توجه شود) کما اینکه قبل از حملات اخیر داعش نیز توان مقابله با تروریسم کشتارگر جدی بعثیها و تکفیریهای دیگر را نداشت. وابستگی برخی فرماندهان به فرماندهان سابق ارشد بعثی خود که فراری یا اخراجی هستند (و اتفاقا از تجربه و دانش بالای نظامی نیز برخوردارند) از نقاط ضعف و مشکلات اساسی دیگر ارتش عراق است.
الف-۳: شیعیان
شیعیان عراق به عنوان طایفهیی که با وجود داشتن اکثریت عددی نسبت به دو طایفه دیگر اصلی (اهل سنت و کردها) از زمان استقلال کشور همواره نقش حاشیهیی در قدرت داشتند، در دوران پس از سقوط صدام با توجه به در اکثریت بودن، به کانون اصلی قدرت تبدیل شدند. اما شیعیان نیز با وجود در اکثریت قرار داشتن، از نوع خاصی از تفرق هم رنج میبرند، جناح مالکی توانسته است با تکیه بر حمایت خارجی (ایران و ایالات متحده) قدرت را در اختیار گیرد اما مخالفانی جدی در میان شیعیان نیز دارد. عشایر شیعه منتهیالیه جنوبی عراق (بصره و اطراف آن) به دلیل اینکه از ناامنی در امان هستند، خود را درگیر منازعات مناطق مرکزی و شمالی نمیکنند. کنارهگیری مقتدی صدر نیز نشان از نوعی دیگر از اختلافات در میان شیعیان حاکم داشت. منسجمترین نیروی فعال شیعی، باقیماندههای سپاه بدر است که از پشتیبانی مادی و معنوی ایران برخوردار است و میتواند در شرایط خاص به عنوان نیرویی تاثیرگذار نقشی تعیینکننده در معادلات نظامی و رقابت بر سر قدرت داشته باشد و به نظر میرسد در شرایط کنونی به سرعت فرآیند بازسازی خود را آغاز کرده است. گزارشهایی نیز توسط منابع غربی از رقابتهای شدید گروههای عراقی بر سر منافع اقتصادی منتشر شده است!
الف-۴: کردها
کردها با وجود اختلافات داخلی خود، طی چند سال اخیر پس از سقوط صدام حسین در پیگیری و دستیابی به اهداف تاریخی خود موفقترین طایفه عراق بودهاند. کردها با وجود اختلاف در اهداف استراتژیک با ایران و ترکیه، نهتنها از مقابله با هر دو کشور اجتناب کردهاند، بلکه توانستند از اختلافات داخلی عراق و اختلافات منطقهیی این دو همسایه بزرگ و قدرتمند به نفع اهداف خود بهرهبرداری کنند. در تحولات سیاسی داخلی عراق تلاش کردها بر تحکیم پایههای قدرت در دو سطح بوده است: حرکت تدریجی و آرام به سوی استقلال از طریق گسترش قدرت اقتصادی و سیاسی و حوزه جغرافیایی در کردستان عراق و تثبیت جایگاه حقوقی خود در درون دولت ملی عراق در تحولات اخیر نیز بیشترین و فوریترین بهره نصیب کردها شد که توانستند نیروهای پیشمرگ خود را بهطور کامل جایگزین خلأ وجود ارتش عراق در کرکوک کنند و به آسانترین وجه، اختلاف دیرینه خود با دولت عراق را بر سر این مساله به نفع خود حل کنند. داعش نیز با توجه به شناخت از قدرت بسیج مردمی دولت اقلیم کردستان، در شرایط فعلی از هرگونه مواجهه با کردها خودداری میکند. البته سیاستمداران کرد باتجربهتر از آن هستند که فریب وعدههای داعش را بخورند.
الف-۵: اهل سنت
اهل سنت عراق با وجود عدم برخورداری از اکثریت جمعیتی از زمان استقلال عراق تا پایان حکومت رژیم بعث، قدرت سیاسی و اقتصادی عراق را در اختیار داشت. سقوط دولت بعث به معنی از دست رفتن بسیاری از مناصب اقتصادی و سیاسی برای اهل سنت بود. با وجود اینکه در قانون اساسی جدید عراق از لحاظ حقوقی جایگاه مناسبی برای اهل سنت به نسبت جمعیت آنها در نظر گرفته شده بود، طی پنج سال اخیر بهتدریج محدودیتهای آنان در دسترسی به منابع قدرت سیاسی و مدیریتی و به تبع آن مناصب اقتصادی کاهش یافت و محدود شد. نوع رفتار دولت مالکی نیز با وجود تلاشهای گسترده مرجعیت شیعه و مخصوصا آیتاللهالعظمی سیستانی نتوانسته است احساس کنار گذاشته شدن از قدرت را از اهل سنت دور کند! غائله هاشمی (معاون سابق رییسجمهور عراق) نیز بر بدبینی اهل سنت نسبت به مقاصد مالکی برای دور کردن آنان از قدرت، دامن زده است. تمرکز اقدامات تروریستی فاجعهبار بر مناطق شیعهنشین نیز این احساس را در بدنه جامعه اهل سنت ایجاد کرده است که تروریستها را علیه خود ندانند و از عکسالعمل نسبت به اقدامات تروریستی و موضعگیری علیه آن خودداری کنند. تبلیغات رسانههای فراگیر عربی اهل سنت نیز این جو را تشدید کرده است!
الف-۶: داعش (دولت اسلامی عراق و شام)
صدام حسین در سال آخر قدرت خود و قبل از سقوط کامل رژیم بعثی، به دلیل تظاهر به مقابله با ایالات متحده و اسراییل، به یکی از قهرمانان جهان اسلام (در میان اهل سنت) بدل شده بود، به گونهیی که اکثر نیروهای جهادی سنی از جمله القاعده در ماههای آخر حکومت صدام حسین وارد عراق شدند تا در کنار ارتش عراق به مقاومت بپردازند. اکثریت این نیروها پس از سقوط صدامحسین در عراق باقی ماندند و هستههای اولیه مقاومت علیه سربازان امریکایی را شکل دادند. (البته با کمک بقایای فراری ارتش بعث) و با توجه به تجربه و اطلاعات افسران بعثی، بهتدریج توانستند به بازیگرانی فعال در عراق تبدیل شوند (از طریق تخریب و ترور) این نیروها از فرماندهیهای به ظاهر جداگانه برخوردار بودند اما اکثریت تحت حمایت مالی عربستان و سایر شیوخ ثروتمند عرب قرار گرفتند. تحت تاثیر القائات تکفیریها. مخصوصا القاعده عراق این نیروها از فعالان ضد امریکایی به تروریستهای ضد شیعه و ضد دولت تحت سیطره شیعیان عراق تبدیل شدند و بدینترتیب مورد حمایت نیروهای ضدشیعه خائف از تشکیل هلال شیعی قرار گرفتند و بدینترتیب از منابع مالی سرشار جدید برخوردار شدند. تحولات سوریه و ایجاد فضای خالی عملیاتی برای نیروهای نظامی تکفیری زمینه تشدید فعالیت جبهه جدیدی از افراطیترین نیروهای تکفیری تحت عنوان «دولت اسلامی عراق و شام» را به وجود آورد. این گروه تمام گروههای اسلامی غیر خود را نفی میکند و در پی تشدید بحران سوریه و نقش ایران، حزبالله لبنان و بعضا دولت مالکی در حمایت از بشار اسد و وجهه ضد شیعی خود را بیشتر کرده است. همچنین گسترش فعالیتهای جدید در داخل عراق و سرخوردگی اهل سنت عراق از دولت مرکزی به تدریج شرایط را به بحران امروز کشانیده است. داعش تلاش کرد از مناطق سنینشین همجوار سوریه و اردن برای خود نیرو جذب کند (در کنار تکفیریهای جمعآوری شده از سراسر دنیا مخصوصا کشورهای عربی) و از عدم جامعیت دولت مرکزی در این جهت حداکثر بهره را برد. از لحاظ فکری داعش در انتهای خط افراطیگری و انحصارگری مذهبی قرار دارد، بهگونهیی که تمام مسلمانان غیر از خود را به نحوی تکفیر میکنند، تفکری کاملا شبیه خوارج نهروان! تحولات اخیر پس از انتخابات عراق زمینهساز گسترش حوزه فعالیت داعش با استفاده از سرخوردگی اهل سنت عراق شده است! تذکر این نکته ضروری است که داعش به هیچوجه نتوانسته است تمامی اهل سنت عراق را به حمایت از خود وادار کند و هنوز امکان تعامل گسترده همه طوایف عراق با یکدیگر برای دفع این شر خطرناک وجود دارد.
ب- بازیگران منطقهیی
ترکیب اهداف، اقدامات و فعالیتهای بازیگران داخلی عراق به گونهیی بوده است که لاجرم پای بازیگران خارجی (منطقهیی و بینالمللی) را به میدان منازعه این کشور باز کرده است، بازیگرانی که هر یک اهداف، راهبردها و منافع خاص خود را دارند، اهدافی که گاه همسو و گاه متعارض هستند. در این بخش از نوشتار این بازیگران را به دو دسته منطقهیی و بینالمللی تقسیم و سپس بهطور خلاصه به تحلیل رفتار آنان میپردازم.
ب-۱: ایران
پس از سقوط صدام حسین و رژیم بعثی، ایران بهعنوان تاثیرگذارترین بازیگر منطقهیی در عراق مطرح بوده است. این تاثیرگذاری به سه دلیل اکثریت شیعی عراق، وجود سپاه متشکل بدر مورد حمایت ایران و روابط گسترده و نزدیک تهران و رهبران کرد عراقی بوده است. سیاست خارجی ایران در عراق در دولتهای نهم و دهم و بهطور ویژه طراحی و اجرا شده است. بدینترتیب حساسیتهای ویژهیی را در سایر بازیگران منطقهیی برانگیخت. این سیاست با وجود تلاش برای ارتباط به همه گروههای طائفی عراق در عمل به سوی حمایت کامل از بعضی گروهها در قدرت (گروه مالکی) کشانده شد. حمایت گسترده از اقدامت مالکی در برههیی به تنش شدید در روابط ایران و ترکیه منجر شد که خوشبختانه در ماههای اخیر در دولت یازدهم گامهای موثری برای رفع تنش میان دو کشور برداشته شده است. در هر صورت سیاست خارجی ایران در عراق نیازمند بازآرایی و تغییر مردان عامل در آن است!
ب-۲: ترکیه
ترکیه از لحاظ سیاسی به دلیل تمایلات جاهطلبانه در جهان اسلام، روابط گسترده دولت اردوغان با اسلامگرایان سنی محافظهکار جهان اسلام و همچنین به دلیل حساسیت ویژه نسبت به اوضاع کردستان عراق و از لحاظ اقتصادی به دلیل بازار گسترده عراق برای بخش خصوصی و همچنین در مسیر اصلی ترانزیت سوخت کردستان عراق واقع شدن، همواره نسبت به تحولات عراق حساس بوده و طبعا این حساسیت نسبت به نقش ایران و آنچه حذف اهل سنت از حاکمیت عراق نامیده میشود نیز خاص است! پذیرش معاون مخلوع رییسجمهوری عراق که از سوی دولت مالکی به حمایت از تروریستها متهم شده بود موجب تنش میان آنکارا و بغداد در سالهای اخیر شد. حمایتهای صریح و بیپرده دولت اردوغان از مخالفان بشار اسد در سوریه نیز عاملی در جهت تشدید بحران میان دولت مالکی و دولت اسد که هر دو متحد ایران محسوب میشوند از یکسو و دولت ترکیه از سوی دیگر شد. دولت ترکیه با وجود مخالفت تبلیغاتی با تروریسم تاکنون هیچگاه اقدام عملی در مقابله با تروریستهای تکفیری نداشته است! به این معنی که ترکیه در عین خودداری از حمایت علنی از داعش، از نتیجه اقدامات تروریستها در تضعیف دولتهای بغداد و دمشق رضایت داشته است!
ب-۳: عربستان
عربستان بازنده اصلی منطقهیی سقوط رژیم بعث عراق بود و سقوط صدام حسین عملا هیچ نفعی عاید این کشور نکرده است. این کشور به عنوان منبع اصلی حمایت مالی و لجستیک از افراطیون وهابی و تکفیری در عراق به شمار میرود.
ب ۴- اردن
اردن نیز بازیگری است که به دلیل همجواری با عراق و ترس از آنچه هلال شیعی در حال شکلگیری مینامند، در تمامی تحولاتی که در عراق به نفع شیعیان (و در نهایت به نفع رهبری منطقهیی ایران شکل میگیرد، نقش مخالف بازی میکند و توانسته است به عنوان گذرگاه اصلی زمینی حمایت از جریانات ترکیبی تکفیری بعثی در صحنه عمل کند. در واقع کمکهای مالی قطر و عربستان از گذرگاه اردن به تروریستها و سایر جریانات سنی فعال در منطقه میرسد.
ب ۵- اسراییل
رژیم اسراییل به عنوان بنده اصلی هرگونه اختلاف میان قدرتهای اسلامی و در بحرانهای اخیر عراق، سوریه و لیبی تلاش کرده است خود را ناظری بیطرف و ساکت نشان دهد، البته در مواقعی هم با سوءاستفاده از فرصت ضربههایی نظامی به مقاومت فلسطین و سوریه وارد کرده است!
ج- بازیگران فرامنطقهیی
ج- ایالات متحده امریکا
بزرگترین بازیگر فعال در عراق ایالات متحده است که مهمترین نقش را نیز در بازسازی عراق از طریق کنترل تولید و استخراج نفت در عراق دارد. ایالات متحده که در واقع به تنهایی توانست عراق را اشغال و نظام پیشین این کشور را سرنگون کند، با حداقل تلفات انسانی نظامیان خود را از باتلاق عراق خارج کرد. به نظر میرسد درگیریهای طرفهای متخاصم اسلامگرا در منطقه بیش از همه به نفع امریکا تمام میشود زیرا درگیری تمامی نیروهای اسلامگرا در منطقه امریکا و اسراییل را از تیررس همه آنان خارج میکند. در بحران اخیر عراق، در واقع نوعی تناقض نمادر مورد اهداف ایالت متحده به وجود آمده است، دولت فعلی ایالات متحده از یک سو نیازمند ثبات و امنیت در عراق است تا به رقبای داخلی ثابت کند تصمیم به خروج نظامیان از آن کشور صحیح و به نفع منافع ملی امریکا بوده است و از سوی دیگر با درگیر کردن اسلامگرایان با یکدیگر خیال خود و اسراییل را از ناحیه آنان راحت کند. این منازعات در نهایت میتواند به تشکیل جبههیی جدید از متحدان منطقهیی امریکا بینجامد.
ج-۲: روسیه
روسیه که در نتیجه اشغال عراق توسط امریکا یکی از مهمترین متحدان منطقهیی خود را از دست داده است، با دخالت مستقیم در بحران سوریه توانست یک متحد دیگر خود را (هرچند متزلزل) حفظ کند. در نتیجه بحران سوریه، نوعی منافع مشترک جدید میان ایران و روسیه ایجاد شده است که به نظر میرسد منجر به همکاریهای جدی در بحران عراق شود. روسیه در پی به دست آوردن جایگاه سنتی خود در عراق است لذا ضمن اینکه از تداوم بحران منافعی کسب میکند، نهایتا در کنار ایران (در صورت تداوم سیاستهای کنونی) قرار خواهد گرفت.
ج-۳: اروپا
اروپاییها (به غیر از انگلیس) امریکا را در جنگ عراق تنها گذاشتند. در بازسازی عراق بهطور جدی نتوانستند وارد شوند و در واقع از سوی امریکاییها طرد شدند. اکنون نیز این بحران را مستقیم متوجه خود نمیدانند، اگرچه آنان نیز با اجازه حضور مسلمانان افراطی اروپایی در جبهه داعش و سایر تکفیریها در واقع خود را از شر آنان در امان نگه داشتهاند. در حال حاضر نیز هرچه بحران و تنازع بیشتر ادامه یابد تعداد بیشتری از این مسلمانان اروپایی کشته خواهند شد و اروپا از این بابت نفع میبرد.
نتیجهگیری
بحران فعلی عراق، ناشی از مجموعهیی از تحولات داخلی این کشور است و به دلیل موقعیت ژئوپولتیک آن، همچون سایر منازعات از این دست، به سرعت مورد توجه بازیگران خارجی اعم از منطقهیی و فرامنطقهیی قرار گرفته است. به نظر محققان صلح (Peace Researchers) هرگونه تحلیل از بحران یا تلاش برای حل آن ضرورتا باید منافع و نقش قدرت همه بازیگران را مدنظر قرار دهد. عدم توجه به منافع هریک از بازیگران امکان مهار بحران را کاهش یا زمان حل آن را طولانیتر میکند. به دلیل آنکه منشا بحران را داخلی دانستیم، نخستین گام در مهار آن را نیز باید در سیاستهای داخلی عراق جستوجو کرد. عراق کشوری به اصطلاح کثیرالمله و متشکل از طوایف مختلف است و لذا اداره آن بر اساس مبنای ساده دموکراسی به سادگی امکانپذیر نیست، اگر امکان ناپذیر نباشد. بنابراین تجدیدنظر مالکی و همپیمانانش در نحوه اداره کشور شرط اول گذر از بحران است (خوشبختانه مرجعیت شیعه و شخص آیتاللهالعظمی سیستانی نیز چنین نظری دارند) لذا نخستین گام برای حل بحران تشکیل دولتی است که نگاهی جامعالاطراف و پذیرنده تنوع قومی- طایفی در عراق داشته باشد و به این اصل معتقد باشد که عراق امن و با ثبات تنها از طریق همکاری داوطلبانه همه طوایف قابل حصول است (نکتهیی که مورد تاکید قانون اساسی فعلی عراق نیز هست) و تکیه بر اکثریت صرف (دموکراسی اکثریتی) یقینا به معنی تداوم بحران در عراق خواهد بود. اما ایران نیز به عنوان مهمترین بازیگر منطقهیی نیازمند بازنگری در نوع روابط خود با طوایف عراقی مخصوصا شیعیان و اهل سنت از یک سو و توجه بیشتر به دیپلماسی منطقهیی از سوی دیگر است. ارتباط مستقیم با سران اهل سنت و احزاب سنی مذهب عراقی باید در اولویت کاری دستگاه سیاست خارجی قرار گیرد. از سوی دیگر، حکایت کامل سیاستهای مالکی موجب واکنشهای منفی سایر بازیگران منطقهیی قرار گرفته است. گام دیگر ایران برای حل بحران باید از طریق توجه ویژه به دیپلماسی منطقهیی برداشته شود. متاسفانه اشغال تمام عیار و تمام وقت شخص وزیر خارجه به موضوع انرژی هستهیی (اگرچه در جای خود صحیح و منطقی است) موجب کوتاهی نسبت به مسائل منطقهیی مخصوصا در حوزه عربی و خلیج فارس شده است و به دلیل کم تجربه بودن معاون ذی ربط در وزارت خارجه، عملا تنظیم سیاست منطقهیی عربی و خلیج فارس به نهادهایی خارج از وزارت خارجه واگذار شده است! لذا آقای ظریف باید شخصا یا از طریق انتصاب یکی از دیپلماتهای کارکشته و با تجربه در این حوزه (که تعداد آنان نیز فراوان است) سکان تصمیمگیری در این حوزه را به وزارت خارجه بازگرداند باید تلاش جدیدی در جهت حل اختلافات منطقهیی آغاز شود که گام اول آن میتواند برگزاری نشستی فوری میان ایران، ترکیه و عربستان باشد. در سیاست خارجی معطوف به منافع ملی ایران میتواند میزبان یک نشست از سران طوایف عراق در تهران نیز باشد. از سوی دیگر بحران عراق، میتواند زمینهیی دیگر برای همکاری میان ایران و ایالات متحده باشد (مهمترین بازیگر منطقهیی و مهمترین بازیگر فرامنطقهیی) این پیشنهاد قبلا در مورد سرنگونی طالبان در افغانستان عملی شده بود و دیپلمات با تجربهیی چون آقای دکتر امینزاده به خوبی توانست از عهده تامین مافع ملی برآید اکنون نیز فرصت دیگری است تا هم جایگاه منطقهیی ایران و هم جایگاه بینالمللی آن ارتقا یابد. در نهایت ایران نباید همه تخممرغهای خود را در سبد یک شخص یا حزب و گروه بگذارد و در تبلیغات سیاسی نیز این نکته مورد تاکید قرار گیرد که نه داعش نماینده اهل سنت است و نه ارتش عراق نماینده شیعیان. داعش باید منزوی شود، گروهی تروریست خشن که هیچ نسبتی با اسلام بیش از یک میلیارد مسلمان سنی ندارد.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085