صدرا میردامادی: سراج گفت از کسی چیزی نمی خواهد، جز حقوق اولیه یک زندانی
چکیده :صدرا میردامادی، برادر سراج الدین میردامادی، از ملاقات خود با این زندانی سیاسی محبوس در بند دوالف می گوید و شرایطی که بر سلول های انفرادی سپاه حاکم است. او می گوید که سراج الدین میردامادی در ملاقات از اجبار برای استفاده از چشم بند در همه جا حتی هواخوری سخن گفته و تاکید کرده که گرچه حق نمی دانیم اما زندانی مان را هم می کشیم ولی حقوق اولیه یک زندانی مانند اجازه ملاقات و دیدار با وکیل مطالبه ی زیادی نیست....
کلمه – پیام رهجو:
صدرا میردامادی، برادر سراج الدین میردامادی، از ملاقات خود با این زندانی سیاسی محبوس در بند دوالف می گوید و شرایطی که بر سلول های انفرادی سپاه حاکم است. او می گوید که سراج الدین میردامادی در ملاقات از اجبار برای استفاده از چشم بند در همه جا حتی هواخوری سخن گفته و تاکید کرده که گرچه حق نمی دانیم اما زندانی مان را هم می کشیم ولی حقوق اولیه یک زندانی مانند اجازه ملاقات و دیدار با وکیل مطالبه ی زیادی نیست.
به گزارش کلمه، برادر سراج الدین میردامادی می گوید: همانطور که قاضی صلواتی نیز تصریح کرده، این بازداشت ها فشاری است با هدف که فعالان سیاسی خارج از کشور به ایران بازنگردند. اما برادرم می گفت ایران وطن من است و من نمی خواهم یک تبعیدی خودخواسته در غربت باشم و نمی خواهم خودم را آنجا حبس کنم. انگیزه اش این بود که: من می آیم و هزینه زندگی و رفت و آمد و تنفس در وطنم را پرداخت می کنم و گرچه این هزینه ی به حقی نیست و ظالمانه است ولی چاره ای نیست.
سراج الدین میردامادی تابستان سال گذشته از فرانسه به کشور بازگشت و پاسپورت وی به محض ورود به کشور توسط نیروهای امنیتی ضبط و خود او نیز ممنوع الخروج شد. از سال پیش تا اردیبهشت ماه گذشته، او بارها برای بازجویی رفته بود تا اینکه ١٠ اردیبهشت در حالی که به شعبه دوم بازپرسی دادسرای اوین احضار شده بود، بازداشت شد.
میردامادی در رشته فقه و احکام اسلامی در مشهد تحصیل کرده و پس از آن به عنوان روزنامه نگار، در روزنامه جهان اسلام مشغول به کار شده است. وی عضو کمیته مرکزی دفتر تحکیم وحدت بود و مدتی نیز در سمت معاون اداره انتخابات وزارت کشور فعالیت کرد. میردامادی چندی بعد برای تحصیل در رشته کارشناسی ارشد ارتباطات به فرانسه رفت و سال گذشته به کشور بازگشت.
گفت و گوی کلمه با برادر سراج الدین میردامادی را با هم می خوانیم:
از آخرین وضعیت پرونده ی آقای میردامادی بگویید و شرایطی که در حال حاضر دارند.
دیروز بعد از ۴۲ روز به ما ملاقات دادند که به همراه خانواده توانستیم برادرم را در یک اتاقکی که فکر می کنم پشت ۲ الف بود ببینیم.
امروز خانم پورفاضل وکیل ایشان رفته به دادسرا و قرار بود که پرونده ایشان از شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شعبه ۲ بازپرسی اوین عودت داده شود. گفته بودند ما این کار را انجام می دهیم تا برای وثیقه رسیدگی شود، که اگر بازپرس موافقت کند ما وثیقه ببریم. اما امروز خانم پورفاضل متوجه شد که اینها دارند بازی در می آورند و عملا شعبه ۲۶ دروغ گفته و پرونده را به جای اینکه به دادسرا بفرستند، فرستاده اند به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب که شعبه آقای صلواتی است و پرونده آقای میردامادی هم آنجاست و قاضی صلواتی پرونده را از ۳۱ اردیبهشت ماه که همان روز اولی بود که ما رفتیم آنجا نگه داشته و عملا هیج اقدامی نکرده و الان دو ماه می شود که ایشان در بازداشت موقت است. بیشتر از ۲ ماه بازداشت موقت هم غیر قانونی است و ایشان پرونده آقای میردامادی را نگاه داشته و وقتی خانم پورفاضل علنا به ایشان گفته که کارشان غیر قانونی است و من اعلام می کنم، آقای صلواتی جواب درستی نداشته. مشخص است که برنامه اینها چیست.
آقای صلواتی اجازه ملاقات وکیل را به ایشان ندادند. خانم پور فاضل امروز می گفتند که من رسما از ایشان می خواهم و نامه می زنم به مراجع قضایی به خاطر کارهای غیر قانونی که آقای صلواتی انجام می دهد. البته برای اینکه به ما نگویند بی انصاف هستید، باید بگوییم که به ما یک ساعت و نیم ملاقات دادند. ولی با وضعیتی که ما داریم که باید از مشهد بیاییم و مادرم هم پارکینسون شدید دارد و راه رفتن برایشان دشوار است، شرایطمان خیلی سخت بود.
از ملاقاتتان با آقای میردامادی بگویید.
برادرم نسبت به تضییع حقوق اولیه اش معترض بود و به رییس دادسرا هم گفته بود. می گفت همه جا با چشم بند هستیم. شبها چراغ ها را خاموش نمی کنند و مجبوریم شبها هم چشم بند ببندیم که من خیلی این ماجرا برایم عجیب بود.
اصلا راضی نیست و می گفت شرایط آنجا سخت است. می گفت اگر می خواهند من را نگه دارند، چرا به بند ۳۵۰ منتقل نمی کنند و من را در یک بند امنیتی با این شرایط سخت نگه می دارند. کمرش به خاطر عوارضی که از زمان جنگ هست و ترکشی که در بدنش هست، ناراحتی دارد. اما خودش را وفق داده و روحیه اش خیلی خوب بود که ما هم خوشحال هستیم از این بابت.
نکته ی خاصی نگفتند؟
اخوی گفت ما چیزی زیادی نمی خواهیم. زندانی مان را هم می کشیم، اشکالی ندارد. البته اشکال که دارد، ولی چاره ای نیست. ایشان یک فعال و مبارز سیاسی است و اینها برایش حل شده است، ولی حقوق اولیه یک زندانی مطالبه ی زیادی نیست. ایشان هم می گفت هیچ چیزی از کسی نمی خواهند، جز اینکه حقوق زندانی را رعایت کنند؛ مانند اجازه ملاقات و دیدار با وکیل.
هنوز بازجویی ها ادامه دارد؟
نه. بازجویی ندارند. در واقع فقط روزهای اول بازجویی داشتند و به گفته خودشان بازجویی ها ربطی به پرونده نداشته و مربوط به مسائل خارج از کشور بوده است.
برخوردها چطور بوده؟
از برخوردها راضی بود و می گفت بد نیست. یک نکته مهمی را کارشناس پرونده گفته بود که ما نمی خواهیم تو را اینجا نگه داریم و بودن تو اینجا برای ما دردسر است. اما خب آنجا چون دوربین مداربسته بود و مدام از بیرون زنگ می زدند، البته نمی گفتند که این را بگو یا آن را نگو، ولی قبلش گفته بودند که در مورد زندان حرفی نزن و در مورد بازجویی هم صحبتی نکردند.
بالاخره مشخص شد که اصل بازداشت برای چه بوده است؟
این هم از نکات عجیب است. بیستم اردیبهشت ایشان را خواستند برای بازپرسی، که با اینکه مشهد بود و خیلی از دوستان گفته بودند که نرو، اما از مشهد برگشت و سر زمان تعیین شده در دادسرا حاضر شده بود. اینقدر ایشان التزام داشت و مقید بود که تخلفی نکند که همان ساعت ۷.۳۰ صبح که رسید تهران، رفت دادسرا. آقای خورشیدی گفته بود به دلیل بیم فرار ایشان را بازداشت کرده است. اما اخوی می گفت من اگر می خواستم فرار کنم که نمی آمدم ایران. کسی که با پای خودش بعد از انتخابات آمده، برای انتخابات از حضور مردم حمایت کرده و مشی و سوابق مشخصی دارد، چرا باید از کشور خودش فرار کند؟
با توجه به اینکه برادر من همه جلسات را سر ساعت رفته و آمده و همه بازجویی ها و همه بازپرسی ها را مرتب رفته، این “بیم فرار” خیلی خنده دار است. خلاصه ایشان آن روز رفت و گفتند که ساعت اداری تمام شده و اگر وثیقه داری بده و ایشان گفته الان از کجا بیاورم! بعد گفتند بیا برو، بازداشتی! به همین راحتی. البته به همین راحتی هم نیست، چون دفعه قبل از ایشان وثیقه خواستند و بعد از دو روز وثیقه برد. اینها برنامه شان همین بود که می خواستند بازداشت کنند تا فشاری باشد برای افراد دیگری که خارج از کشور هستند تا برنگردند. علنا هم قاضی صلواتی گفته که برنامه مان این است.
یعنی شما فکر می کنید دلیل اصلی بازداشت این است؟
به نظرم فشار نهادهای امنیتی خصوصا سپاه روی ایشان با این هدف است. چون چیزی در پرونده ایشان نیست و یک مصاحبه را به دو عنوان مجرمانه دارند محاکمه می کنند. چون نمی توانستند با اتهام تبلیغ علیه نظام برای ایشان حکم سنگینی بزنند، اتهام براندازی و اجتماع و تبانی زدند. چهار تا مصاحبه که نمی تواند نظام را دچار براندازی کند. خصوصا اینکه خارج از کشور هم ایشان متهم بود به نفوذی رژیم و این اتهام ها. پس غیر از این چیزی نمی تواند باشد.
دلیل برگشت آقای میردامادی چه بود؟
ایشان در مورد برگشتن، یک بار هم مصاحبه کرده بود و تا جایی که من به یاد دارم قبل از سال ۹۲ می خواست برگردد و ربطی به انتخابات هم ندارد و انتخابات پارسال عامل جدی تری شد برای این تصمیم. برادرم می گفت ایران وطن من است و من نمی خواهم یک تبعیدی خودخواسته در غربت باشم و نمی خواهم خودم را آنجا حبس کنم. ایشان قبل از سال ۸۸ هم سالی ۲-۳ بار رفت و آمد داشت، و سال ۸۸ هم بعد از انتخابات به صورت قانونی از کشور خارج شد. انگیزه اش این بود که: من می آیم و هزینه زندگی و رفت و آمد و تنفس در وطنم را پرداخت می کنم این برایم هزینه به حقی نیست و ظالمانه است ولی چاره ای نیست.
خانواده در چه وضعیتی هستند؟
خدا را شکر، مادرم بعد از ملاقات بهتر است. ولی به هر حال مادر است و نگرانی دارد. خانم ایشان هم شرایط خوبی ندارد، اما در این بین شرایط پسرش خیلی سخت است و دلتنگی می کند.
از ملاقاتتان با آقای مطهری بگویید؟
آقای مطهری که بنده خدا در حریتش شکی نیست، اما به هر حال ایشان یک صداست و یک صدا هم به اندازه یک نفر می تواند عمل کند. گرچه ایشان قول هایی داد و گفت من دنبال می کنم از تریبون مجلس و شما ناامید نشوید و بالاخره ما باید جلوی انحراف انقلاب را بگیریم. ایشان ابراز تاسف می کرد و خیلی شرمنده بود و می گفت تنها من هستم که حرف می زنم و هیچ کس جرات ندارد، چه از روحانیون و چه سیاسیون.
در مورد حصر هم نکته ی خیلی نگران کننده ای گفت، که تنها کسی که در رسانه های داخلی و مجلس و اینها در مورد رفع حصر حرف می زند، من هستم و اینها بنا ندارند که رفع حصر را کلید بزنند و می خواهند که این بزرگواران در حصر بمانند. البته ایشان امیدوار بود و می گفت ما تلاش می کنیم. در مورد زندانیان سیاسی هم گفت من صحبت می کنم. گرچه ما فقط به عنوان یک نماینده مردم خدمت ایشان رسیدیم و توقع چندانی هم نداریم. همین که یک نفر صدایمان را بشنود برای ما کافی بود.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085