عبدالله ناصری: برای موسوی و کروبی، نجات کشور در اولویت است
چکیده :فکر می کنم کسانی مانند خود آقایان مهندس موسوی و کروبی با تمام شرایط سخت جسمانی ای که در پیش دارند چنین تحلیل می کنند که در وهله اول نجات کشور برای آنها مهم است و اتفاق خوبی که در ۲۴ خرداد رخ داده این بود که یک چرخش جدید در مدیریت کشور به وجود آمده و به سمتی می رود تا مسایل بین المللی را حل کند و تابوها را یک به یک از بین ببرد و بتواند یک جامعه مفیدی را در تاریخ معاصر ثبت کند. ...
عبدالله ناصری از جمله فعالان سیاسی است که اعتقاد دارد اعتدال نه یک گفتمان که یک رویکرد و روش است. رییس پیشین خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران – ایرنا همچنین بر این اعتقاد است که فضای سیاسی کشور بیش از گذشته دو قطبی شده است چرا که شکست خوردگان انتخابات ۹۲ حاضر نیستند، ثروت و قدرت خود را از دست رفته می بینند و سعی می کنند با تند کردن فضا و بالا بردن سطح مطالبات، بحران آفرینی کنند. در عین حال این عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی معتقد است که تیم رسانه ای دولت در مقابل این بحران سازی ها درست عمل نمی کند و به نوعی در مرخصی به سر می برد.
مشروح گفت و گوی فصل اعتدال با عبدالله ناصری را در زیر می خوانید:
نزدیک به یک سال از انتخاب حسن روحانی به عنوان رییس جمهوری می گذرد. شما وضعیت سیاسی کشور را در شرایط کنونی چطور ارزیابی می کنید؟
نظام سیاسی کشور در مقایسه با سال گذشته و قبل از انتخابات خرداد ۹۲ ،بیشتر دو قطبی شده است . حادثه ۲۴ خرداد برای جریان اصولگرا،غیرمنتظره و غیر مترقبه بود و بسیاری از معادلات ذهنی شان را بر هم ریخت؛لذا بخشی از اقتدارگرایان جریان اصولگرایی که در حوزه های سیاسی، نظامی و اقتصادی در مقایسه با جریان معتدل اصولگرایی قدرت بیشتری دارد و رفتارش در بسیاری از عرصه ها تندتر شده است. فضای دو قطبی مابین دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا که طیف های گسترده ای را در درون خود همیشه دارند برقرار بوده است، اما اکنون به دلیل رفتار بخش هایی از جریان اصولگرایی که عموما کسانی هستند که درون حاکمیت قدرت بیشتری دارند، فضا بیشتر دو قطبی شده است، لذا در نهادهایی مانند مجلس و بعضی از رسانه ها و تریبون ها ما شاهد ادبیاتی هستیم در برخورد با جریان رقیب پیروز ۲۴ خرداد بود که پیش از آن از آن ادبیات استفاده نمی کردند. از طرفی امید اجتماعی که بعد از تحول ۲۴ خرداد به وجود آمده بسیار جدی است. البته این امیدواری ، به نظر من زمانی و عمری دارد که نیازمند به تحلیل و بررسی جداگانه ای است. البته نباید گذاشت امید اجتماعی در مقایسه با ۱۰ ماه قبل کم فروغ و کمرنگ شود و من از این منظر مسئولیت آقای روحانی را سنگین تر می دانم، چراکه ایشان پیروز یک تدبیر و خرد جمعی در درون جبهه اصلاحات بوده و اگر این تدبیر و سیاست اتخاذ نمی شد آقای روحانی نیز پیروز نمی شد.باید این نکته را در نظر بگیریم که امروز شرایط آقای روحانی سخت تر شده و در حوزه های کلان و چارچوب ها سعی بر آن دارد تا بر شعارهای انتخاباتی اش وفادار بماند، اما متاسفانه از نظر ساختاری نه به معنای صرفا دولت و دفتر رییس جمهور، کلا ستاد منسجمی که بتواند برنامه های ایشان را خارج از حوزه اجراییات دولت پیش ببرد وجود ندارد و اساسا ضعیف و کمرنگ عمل می کند.
از فضای امید اجتماعی گفتید و اینکه زمان پایانی برای این امید وجود دارد که ممکن است روز به روز بیشتر کمرنگ و کم فروغ تر شود. فارغ از مسایل سیاسی؛ به نظر می رسد که مردم در حوزه بحث یارانه ها و مبارزه با گرانی و تورم ناامید و سرخورده شده اند. اما در دولت احمدی نژاد شاهد افزایش قیمت ها به صورت لحظه ای و روزانه بودیم. چرا این مساله امروز نمود بیشتری پیدا کرده و مردم به این سرعت در طول تنها ۹ ماه امیدشان را از دست داده اند؟
در این زمینه باید دو نکته را جداگانه در نظر گرفته و بررسی کنیم. یکی در حوزه اقتصادی و تاثیراتی است که ناشی از اتخاذ سیاست های اقتصادی در جامعه پدید آمده و دیگری هم حوزه اجتماعی-سیاسی است. اینکه جامعه ما نسبت به رفتارهای سیاسی و کنش های اقتصادی دولت حساس و به سرعت عکس العمل نشان می دهد بسیار طبیعی است. اولا حوزه اقتصادی بسیار بحرانی و مفلوک است و مخصوصا با توجه به رفتارهایی که دولت قبلی از خود نشان داده و ساختار از هم پاشیده ای را تحویل جانشین خود داده، دولت در وضعیت سختی قرار گرفته است. از طرفی دیگر پرونده های مفاسد مالی هم بسیار تاثیرگذار بودند. البته با این نکته را بگویم که من اقتصاددان نیستم و اصول کلی اقتصاد را هم نمی دانم، اما با شناختی که از جامعه در زمینه های مدیریتی دارم می توانم بگویم تیم اقتصادی دولت آقای روحانی تیم اقتصادی شرایط بحرانی نیست، چون درافکار سازی عمومی نتوانسته موفق باشد.
ما باید بپذیریم که در شرایط بحران اقتصادی قرار داریم و گذشته عملکرد اقتصادی را باید بگوییم. مدیران ارشد اقتصادی دولت آقای روحانی دارای شناسنامه اصلاح طلبی و در رشته خود متبحر هستند؛ اما توجه به شرایط اقتصادی ای که به ارث رسیده، این مدیریت همخوانی با فضای روانی ندارد. ضمن آنکه سیاستگذاری های اقتصادی علاوه بر اینکه دانش اقتصادی می خواهد، دانش اجتماعی و سیاسی نیز طلب می کند.
یک دولتمرد باید بداند که درخواست عدم ثبت نام و انصراف از یارانه ها نباید با افزایش قیمت کالاهای اساسی همزمان شود. هر فرد سیاسی متوجه این موضوع هست؛ زمانی که دولت افزایش قیمت حامل های انرژی را در برنامه دارد نباید از مردم درخواست کند که از یارانه انصراف و ثبت نام نکنند. این موضوع به دانش اقتصادی بالایی نیاز ندارد، بلکه تنها کمی درک سیاسی می خواهد که تیم اقتصادی آقای روحانی باید به آن توجه می کردند و زمان بندی مناسب نیاز به شناخت فضای سیاسی اجتماعی دارد.اینکه رییس دولت تا این اندازه سرمایه گذاری کند اما تنها ۱۰ درصد انصراف دهند پیامده های خوبی ندارد. ضمن اینکه توجه کنیم این به معنای عدم همراهی با دولت نیست، کل حکومت را در بر می گیرد. اینکه امسال قیمت ها افزایش داشتند، امر طبیعی است، اما از آنجاکه ما عادت نکرده ایم واقعیت را به مردم بگوییم که در چه شرایطی هستیم و از لحاظ ساختار و شرایط اقتصادی وضعیت کشور اصلا مناسب نیست که عامل اصلی آن نیز تحریم های چندین ساله است. ما درشرایطی هستیم که باید دوره سخت چندین ساله و جامعی را مانند بسیاری از کشورهای دیگر چون ژاپن که به توسعه رسیده اند طی کنیم و هزینه آن را نیز بدهیم، باید این واقعیت را به مردم هم بگوییم. این عوامل در مجموع نشان می دهد که تیم اقتصادی اگرچه دانش اقتصادی بسیاری خوبی دارد اما از نظر جامعه شناسی و سیاسی توانایی تحلیل ندارد. مسئولان اجرایی کشور و بالطبع وزرا در هر حوزه ای که هستند باید خرد سیاسی داشته باشند.
در ارتباط با مسایلی که گفتید، بسیاری تیم رسانه ای دولت را مقصر می دانند؛ نظر شما چیست؟
به نظر من اگر بخواهم صادق باشم، باید بگویم که تیم رسانه ای دولت گویا در مرخصی به سر می برد. یکی از عرصه هایی که دولت آقای روحانی بر خود هزینه تحمیل می کند، همین حوزه است. خبرگزاری ها یا روزنامه های دولتی در حال فعالیت هستند؛ البته با توجه به شرایطی که وجود دارد عملکرد مناسبی نشان داده اند، اما سربزنگاه ها بسیار منفعل هستند. شما در نظر بگیرید هجمه ای که توسط رسانه های مخالف ۲۴ خرداد برای زیر سوال بردن سیاست های آقای روحانی در پیش گرفته شده بسیار تاثیرگذار و فضاساز است . برای مثال فرض کنید فضایی که برای سبد کالا به وجود آوردند و زمانی که آن اتفاقات در بخش توزیع سبد کالا رخ داد توانستند از نظر روانی بسیار خوب افکارسازی کنند.
اما تیم رسانه ای دولت و رسانه هایی که کم و بیش در اختیار دولت هستند باید پشت پرده این قضیه را برای افکار عمومی روشن می کردند، ولی در این زمینه بسیار منفعل عمل کرده و تا امروز نیز در مجموع خود آقای روحانی در گفتار و سخن توانسته فضاسازی کند و تیم رسانه ای دولت نتوانسته فضا را مدیریت کند. مثال دیگری ارائه می کنم. فضایی که برای آقای ابوطالبی برای سفر ایشان به نیویورک ایجاد شد. او یکی از کهنه کارهای دیپلماسی کشور و یک فرد شاخص اصلاح طلب است و اما من باورم این است که بی تدبیری حوزه رسانه ای دولت و قوه مجریه باعث شد که یک نیروی فوق العاده مطلوب بسوزد. فضای دیپلماسی جهانی توانست خیلی خوب بر این موج سوار شود و در داخل نیز اهداف خود را در رسانه های رقیب دنبال کردند، یعنی فضای دوقطبی ایران و آمریکا را در ارتباط با موضوع ابوطالبی شکل دادند. در این میان تیم رسانه ای دولت خیلی بهتر می توانست عمل کند، اما متاسفانه این طور نشد. با اینکه مدعیان باسابقه ای نیز رسما در این حوزه فعالیت می کنند اما واقعیت این است که این حوزه، بی برنامه است و در قدم اول باید تیم رسانه ای دولت، رسانه های رسمی دولتی و هوادار دلت را با یکدیگر هماهنگ کرد، اما متاسفانه اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است.
در حوزه های سیاسی و اجتماعی چطور عمل شده؟
این حوزه،حوزه پرانتظاری است. در استان ها، آینه دولت، استانداری ها، فرمانداری ها و بخشداری ها هستند. در این عرصه، با انتخابی که در حوزه وزارت اصلی سیاسی، یعنی وزارت کشور صورت گرفت می توان دید که، هیچ اتفاق جدی ای در این فضای اجتماعی گسترده خارج از شهرهای بزرگ به خصوص تهران رخ نداده است. به این معنا که هنوز بخش اعظمی از مدیران سیاسی استان ها همان نیروهای قبلی هستند و این برای بدنه رای دهنده به آقای روحانی بسیار مساله ساز خواهد شد. در تهران مسایل سیاسی و اجتماعی بسیار کلان تر نگریسته می شود. اگر بخواهم در حوزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از دولت آقای روحانی دفاعی بکنم از حوزه ارشاد و وزارت علوم دفاع خواهم کرد که توانسته به مخاطبان خود، اعلام کند که از نیمه مرداد به بعد که دولت جدیدی تشکیل شده و اتفاقی در این حوزه به وقوع پیوسته است. یکی از جدی ترین وظایف دولت آن است تمامی اتفاقاتی که در آموزش عالی دولت دوم آقای احمدی نژاد رخ داد مبنی بر از بین بردن اختیارات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به نهادهای دیگر، باید دوباره آن را به حالت سابق بازگردانند .
اما نکته بسیار مهم این است که بخشی از نخبگان جامعه این ارزیابی را دارند که برای آقای روحانی مساله آموزش عالی یا فرهنگ و هنر یا سیاست داخلی، در درجه نخست قرار ندارد، در صورتی که بسیار مهم هستند.
اکنون جریان اصلاح طلب چگونه می خواهد مطالباتش را از دولت پیگیری کند؟ آیا همچنان باید صبر کرد یا اینکه نه زمان این مطالبات نیز رسیده؟ اولویت بندی شما به چه صورتی است؟
به نظر من یکی از دلایل موفقیت دولت اصلاحات این بود که رییس دولت و عقل جمعی مدیریت کلان در آن سال ها مسایل را اینگونه تجزیه و تحلیل نمی کردند. به این معنا که مسایل حوزه سیاست، جامعه، فرهنگ، بین الملل و اقتصاد را همه با هم باید بررسی شود و اگر دولت می خواهد موفق شود باید به تمامی مسایل توجه کند. امروز تلقی جامعه از الویت آقای روحانی مساله اقتصادی و هسته ای است. من خودم به این جمع بندی خیلی باور ندارم، ولی بالاخره این تصور غالبی است و دولت در وهله اول باید این تصور را اصلاح و به جامعه اعلام کند به همان میزان که مساله هسته ای برایش مهم است، سیاست داخلی، نهادهای مدنی، مردمسالاری و دموکراسی نیز برایش مهم است.
شاید برای قشری از جامعه مسایل اقتصادی از سال گذشته تاکنون انقدر فشارآور بوده که اکنون مساله اقتصادی برایشان اهمیت بیشتری داشته باشد و البته این را می دانیم که این حوزه در درازمدت باید حل شود. این نکته نیز باید در نظر گرفته شود که اگر به توسعه همزمان اقتصادی، مدنی، سیاسی و اجتماعی در کشور توجهی نشود نمی توان اقتصاد پویایی نیز داشت حتی اگر مسایل هسته ای نیز حل شود، بالاخره باید یک برنامه ریزی و آن هم یک برنامه ریزی همه جانبه داشت. یک استاد دانشگاه،روزنامه نگار، نویسنده، روشنفکر و یا یک سینماگر مسایل مهم مربوط به حوزه خود را دارند ولی اگر قرار باشد که برای مثال تورم به نصف کاهش پیدا کند برای کسی که در عرصه سینما ،تئاتر، کتاب یا مطبوعات فعالیت می کند وهیچ اتفاقی نسبت به ۸ سال گذشته رخ ندهد قطعا از نظر آنها دولت آقای روحانی موفق عمل نکرده است. بنابراین دوباره تاکید می کنم که یکی از دلایل موفقیت دولت اصلاحات مخصوصا در دوره دوم این بود که یک نگاه همه جانبه داشت و به همان میزان که به مسایل هسته ای و دیپلماسی توجه می کرد، به همان میزان به به بحث احزاب و توسعه نهادهای مدنی نیز اهمیت می داد . البته من اعتقاد دارم که این امر برای آقای روحانی یک دغدغه بسیار جدی است اما به دلیل ضعف نسبی ستادی و حوزه رسانه ای آقای روحانی نتوانسته بخشی از افکار عمومی را قانع کند.
با توجه به مجموع صحبت ها، به نظرتان دولت تا چه اندازه در تحقق وعده هایش موفق بوده است؟ و پس از این با توجه به فعال شدن دوباره جریان های تندرو با چه موانعی رو به روست؟
باید این مسائل را با آمار و عدد و کمیت برای افکار عمومی و جامعه باز کرد. آقای روحانی تنها دو سه بار در تلویزیون ارقام کلی اعلام کرده اند که البته امیدبخش بود. جامعه امروز به این باور رسیده که خرابکاری های عمده و کلان دولت قبلی متوقف شده و چهره هایی که امروز پایگاه های حساس اجرایی را در دست گرفته اند، افراد مجرب و باتجربه ای هستند. این امید، امید بزرگی در کشور است، ولی بالاخره روند کارها از وزارت نفت گرفته تا دیگر بخش ها باید به مردم اعلام شود و این وظیفه تیم رسانه ای دولت است که ظاهرا هیچ برنامه ای برای این عرصه ها ندارد و عملا تلویزیون و نهادهای تاثیرگذار رقیب دولت عرصه را در دست گرفته اند. بنابراین اگر دولت بخواهد موفق تر از این شود باید یک نگاه همه جانبه داشته باشد. غفلت از اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی حتما به معنای موفقیت در حوزه های دیپلماسی و اقتصادی نخواهد بود.
شما در اوایل سخنانتان از فضای دوقطبی اصلاح طلب و اصولگرا نام بردید. آیا شما جریان اعتدال گرا یا تیم نزدیک به آقای روحانی را یک جریان جدید سیاسی می دانید؟ و ایا کلا اعتدال را یک رویکرد جدید سیاسی می دانید ؟
بعد از انقلابکه ۳۵ سال از عمر آن می گذرد جز این ساختار دوقطبی که در واقع ساختار سیاسی اجتماعی کشور محسوب می شوند، هیچ قسم سومی وجود نداشته است. اسامی و عناوین متفاوت بوده اما دو جریان راست و چپ تاریخی، قدم به قدم با هم جلو آمده اند و امروز به نام اصولگرا و اصلاح طلب شناخته می شوند. اصلاح طلبان باید حواسشان باشد که در این دام گرفتار نشوند که جریان سومی وجود دارد. همان کاری که آقای احمدی نژاد قصد داشت انجام دهد و بخشی از مخالفان احمدی نژاد بدشان نمی آمد رخ دهد. عده ای سعی داشتند، جریان احمدی نژاد، یک جریان سوم قلمداد شود در صورتی که اینگونه نبود و و تیم احمدی نژاد، جریان اصولگرایی بود که عناصر مولد آن همان اصولگراها بودند و در دامان اصولگرایی و محافظه کاری رشد کردند و زمانی که به قدرت اجرایی سیاسی رسیدند، به مرور تاکتیک ها و رویکردهایی اتخاذ کرد که برای بخشی از جریان اصولگرایی بسیار بحران آفرین بود، اما واقعیت این است که حتی امروز نیز جریان آقای احمدی نژاد و جریان جبهه پایداری و همه اینها جریان اصولگرایی هستند، در درون اصولگرایی نیز مانند اصلاح طلبی، طیف با تفاوت در فروع وجود دارند اما اصول یکی است.
آقای روحانی و تیم ایشان نیز این توانایی را ندارند که یک جریان سومی به وجود آورند، چون اولا آقای روحانی پیروز سیاست انتخاباتی جریان اصلاح طلب است که در این موضوع هیچ کسی نباید تردیدی کند. آقای روحانی به دلیل شعارهای اصلاح طلبانه شان پیروز شد و تا زمانی موفق خواهد بود و جامعه تا زمانی عقد خود را حفظ می کند که او بر شعارهایش وفادار بماند و اگر بخواهد از شعارهای خود رویگردان شود، طبعا ریزش هواداران خود را خواهد داشت.
جریانی هم که دوستان تلاش کردند آن را به عنوان پارادایم مستدلی جا بیندازند امکانپذیر نیست، به این دلیل که پارادایم همیشه به یک بستر تاریخی و فکری نیاز دارد. شما زمانی که به تاریخچه کنش ها و رفتارهای سیاسی حزبی در جمهوری اسلامی بعد از انقلاب اسلامی را نگاه می اندازید می بینید که جریان سومی وجود ندارد که بخواهد شناسنامه و هویتی داشته باشد و چیزی غیر از آن دو جریان تاریخی رفت و آمد نداشته و تعریف نشده است. شاید شبیه به این کار را آقای هاشمی هم زمانی که حوزه اجرایی کشور را در سال ۶۸ به دست گرفتند دنبال کردند ولی عملا نشد. بنابراین دو جریان تاریخی، شناسنامه دار و مانیفست دار در کشور وجود دارد و از درون این دو ممکن است گهگاه روش ها و رویکردهایی بعضا متفاوت با آن مانیفست اصلی رخ دهد، مانند کاری که آقای احمدی نژاد درون جریان اصولگرایی انجام داد. آقای احمدی نژاد درون جریان اصولگرایی و آقای روحانی و تیم پیروز انتخاباتیشان در سال ۹۲ درون جریان اصلاح طلب تعریف می شوند.
پس با توجه به سخنان شما می توانیم بگوییم که اعتدال رویکرد جدیدی برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبان است؟
قطعا یک روش اصلاح طلبانه
ولی شما برای آن گفتمانی قایل نیستید؟
نه؛ ولی ممکن است روزی همچنان که آقای احمدی نژاد در برابر بخشی از جریان اصولگرایی رسما ایستاد و مقابله کرد خدایی نکرده آقای روحانی و بخشی از قوه مجریه چنین رویکردی اتخاذ کنند و در کنار اصولگرایان و رقبا و مخالفان رسمی و علنی جبهه و اندیشه اصلاح طلبی بایستند، اما چنین تصوری، محالی است. این قضیه روشن است که اکثریت مدیران به کار گرفته شده، مدیرانی هستند که اگرچه کنش سیاسی نداشته اند اما برای خود شناسنامه اصلاح طلبانه قایل بوده و عموم آنها در دولت اصلاحات تجربه کلان مدیریتی کسب کرده اند. بنابراین برای دولت تدبیر و امید اگر بخواهیم شناسنامه ای درست کنیم همان شناسنامه اصلاح طلبی است.
به نظر می رسد، بخشی از اصلاح طلبان دچار نوعی محافظه کاری شده اند. به این معنا که اگر انتقادی به عملکرد دولت شود، بخش قدیمی تر بدنه اصلاحات مردم را دعوت به سکوت می کنند و می گویند که آیا ۸ سال گذشته را فراموش کرده اید و اینکه قرار بود چه کسی به قدرت برسد؟ فکر می کنید آیا واقعا جریان اصلاح طلب دچار این محافظه کاری شده است؟
اصلا بحث محافظه کاری نیست. اصلاح طلبان و اساسا رهبری جبهه اصلاحات معتقد است که نتیجه انتخابات ۹۲ حاصل تلاش آنهاست. بنابراین آقای روحانی را از خودشان می دانند و با تمام توان نیز از آنها حمایت می کند، اما این به این معنا نیست که اگر ما اصلاح طلبان انتقاد اصولی به عملکردهای دولت داشته باشیم، آن را به زبان نیاوریم. بخش اعظم سخنان من نیز انتقاداتی بود که باید به آقای روحانی می شد اما بیان انتقادات به تدبیر و تاکتیک های خاص خودش نیاز دارد، به این علت که جامعه ایران، جامعه متفاوتی است و به معنای واقعی کلمه ازلحاظ فکری و فرهنگی به اندازه کامل توسعه یافته نیستیم. لذا ممکن است بسیاری از حرف ها منشا سوءاستفاده هایی شود که صلاح دولت یا جبهه اصلاحات نباشد. اما در کل سیاست اصلاحات، سیاست حمایتی است و نیز معتقدم رویکرد دولت در پیشبرد اهدافش به صورت کلان، رویکرد اصلاح طلبانه است. اصلاحات نیز از دولت انتظار دارد اولا در دام تک بعدی نگاه کردن به پدیده های کشورداری نیفتد و به این مساله به شکل کلان نگاه و توجه کند کشورداری مجموعه ای به هم پیوسته ای است که برای رسیدن به موفقیت باید به تمام اجزای آن توجه کرد و همچنان درون هر جز نیز باید همین نگاه حاکم باشد. برای مثال در حوزه آموزش عالی شما نمی توانید به مدیریت دانشگاه توجه کنید ولی به تشکلات صنفی دانشجویی اهمیتی ندهید. به آزادی بیان توجه کنید ولی به نظام آموزشی مکتوب یا دروس خاصی که در دوران خاصی ثبت و ضبط شده اهمیتی ندهید یا نسبت به رویکردی که به علوم انسانی در ۸ سال گذشته اتخاذ شده بی توجه بود، بنابراین وزیر علوم تحقیقات و فناوری باید به تمام این اجزا به صورت به هم پیوسته نگاه کند و یز همین طور رییس دولت. شرایط آقای روحانی و اصلاح طلبان شرایط بسیار حساسی است چراکه انتخابات مجلس را پیش رو داریم که تا حدود یک سال دیگر فعالیت در این زمینه شروع خواهد شد و فضای کشور به سمت انتخابات مجلس خواهد رفت و همه نیز می دانیم و شکی نداریم که بخش اعظم فشارهایی که بر آقای روحانی وارد می شود از همین ناحیه است و اقتدارگرایان نگران از دست دادن مجلس هستند.
عده ای اعتقاد دارند که برای پیگیری مسایلی چون رفع حصر، آزادی زندانیان، باز شدن فضای سیاسی بهتر است جریان اصلاح طلبی سکوت کند تا دست دولت برای پیگیری این مطالبات بازتر باشد، شما فکر می کنید این نظر درست است؟ یا کماکان در فضای رسانه ای شان باید آنها را مطرح کنند؟
باید به مساله ظریف تر نگاه شود. سیاست عده ای پس از پیروزی انتخابات ۲۴ خرداد این بود که با هر رویکردی این مطالبات بالا برده شود. از ان طرف از ابتدا سیاست اصلاح طلبان این بوده که ما خواهان مطالبات غیر طبیعی و غیر متعارف نیستیم که در شرایط خاص از عهده دولت برنمی آید. اما نباید فراموش کنیم که آقای روحانی شعارهایی داده که رای آورد بوده و باید آنها را در اولویت اصلی قرار دهد و فراموش هم نکرده ایم که یکی از شعارهای آقای روحانی که بسیار بر روی آن هم سرمایه گذاری کرد، بحث رفع حصر، آزادی زندانیان و اساسا به تعبیر خودشان تمام کردن مساله سال ۸۸ بود. یا برای مثال بحث آزادی قلم تعبیر آقای روحانی را همه به یاد داریم که گفته بودند کاری خواهم کرد که دیگر ممنوع القلم نداشته باشیم و اینها مطالباتی است که به دلیل شعارهایشان شکل گرفته و اصلاح طلبان نیز تا کنون با هوشمندی و زیرکی توانسته اند فضای مطالبات را مدیریت کنند.
فکر می کنم کسانی مانند خود آقایان مهندس موسوی و کروبی با تمام شرایط سخت جسمانی ای که در پیش دارند چنین تحلیل می کنند که در وهله اول نجات کشور برای آنها مهم است و اتفاق خوبی که در ۲۴ خرداد رخ داده این بود که یک چرخش جدید در مدیریت کشور به وجود آمده و به سمتی می رود تا مسایل بین المللی را حل کند و تابوها را یک به یک از بین ببرد و بتواند یک جامعه مفیدی را در تاریخ معاصر ثبت کند. ولی رسانه ها و فضای عمومی که مشخصا منظورم فضای مجازی است به خوبی دارد این مطالبات را دنبال می کند.
از لحاظ حقوقی و شرعی هم اگر بخواهیم این مساله را بررسی کنیم، آقای روحانی به دلیل شعارهایی که داده یک رسمی و شرعی با جامعه ۵۱درصدی خود امضا کرده، بنابراین موظف است که مفاد آن را عمل کند. میزان و کیفیت توجه آقای روحانی به شعارهایی که داده هم برای انتخابات آتی مجلس و هم تداوم حضور در مدیریت اجرایی کشور در ۴ ساله دوم موثر خواهد بود و به نظر من اگر رییس جمهوری بخواهد نامش در تاریخ ثبت شود باید در دوره دوم دولتش قوی تر از دوره اول عمل کند. اما در مورد آقای احمدی نژاد موضوع برعکس است چون دولت دوم ایشان هم ضعیف تر و هم مخرب تر عمل کرد و به همین دلیل، اندیشه هایش نتوانست راه به جایی ببرد البته من این را انکار نمی کنم که آقای احمدی نژاد به دلیل رفتارها و سیاست هایش در جامعه هنوز طرفدارهایی دارد اما نه به دلیل صاحب اندیشه بودن یا قوی عمل کردن ایشان، بلکه این ویژگی جامعه ماست که هویت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خاصی دارد که بسیار زمان می برد تا اصلاح شود. لذا رفتارهای پوپولیستی حاکمان برای آنها بسیار جذاب است و آقای احمدی نژاد توانست برای قشر ضعیف جامعه و غیر سیاسی غیراصولی و غیر منطقی پول خرج کند و به همین دلیل هنوز طرفداران خود را دارد، اما اندیشه احمدی نژاد در تمام حوزه ها و عرصه ها چه بین المللی و چه عرصه های داخلی،اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اندیشه ی شکست خورده ای است و به همین دلایل است که آقای روحانی برای تداوم قدرتش به بنای مستحکمی نیاز دارد تا در تاریخ ماندگار شود.
بحث دیگری که می خواهم مطرح کنم، تقابل دو جریان اصلاح طلب و اصولگراست. در دولت آقای خاتمی اینها با یکدیگر چالش های اساسی داشتند و در سال ۸۸ آنها یک صف آرایی در مقابل یکدیگر کردند. فکر می کنید در این دوره جدید تا چه اندازه ای اعتدال میان این دو جریان برقرار شده و آیا می توانند وارد یک فضای گفتمانی جدید با یکدیگر شوند؟
درون جریان اصولگرا به دلایل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی یک جبهه ای به وجود آمد که به نظر من پدیدآورنده واقع ۸۸ آن جریان و جبهه بود. آقایان ناطق نوری و علی مطهری و بسیاری از عقلای جریان اصولگرایی مخالف این روند بودند. آن جریان تندرو که این حوادث را به وجود آورد به نظر من نمی خواهد که این اختلاف به اتمام برسد و به هیچ وجه دنبال تفاهم و گفتگو نیست و در واقع حیات خود را در نزاع این چنینی می بیند، بنابراین تا زمانی که کانون های شکل گرفته در چند، حیات داشته باشند انتظار اینکه این جریان، اصول اولیه رقابت سیاسی را رعایت کند که قدم اول آن گفتگو و تفاهم و رعایت اصول اخلاقی است، انتظاری محال است.عاقلان جریان اصولگرایی مانند آقای مطهری و ناطق نوری ومنفعت اندیشان ملی با این جریان های تندرو مخالف هستند زیرا آنها به منافع ملی اهمیت نمی داهند. برای مثال در زمانی که مهم ترین پرونده،یعنی پرونده هسته ای بود و بر اساس نظر رهبری مدیریت می شود به راحتی در برابرش صف آرایی کردند و تا امروز نیز همچنان بر مواضع خود پافشاری می کنند. لذا چون آن جریان آرامش و سکون نمی خواهد پس نمی تواند در فضای منطقی و اخلاقی و آرام نیز گفتگو کند.
جریان تندروی اصول گرایی همه امکانات را در اختیار دارد لذا عقلای وابسته به اصولگرایی هم نمی توانند در سپهر این جریان مطرح شوند تا بتوانند این جریان را نمایندگی کنند. البته آنها حرف های خود را می زنند و اثرگذار هم هست مانند نقشی که این روزها آقای مطهری ایفا می کند که بسیار نقش آزادمنشانه و مردانه ای است، اما باید در نظر بگیریم که ایشان یک نفر است. بنابراین قدم اول آشتی و تفاهم حل مسایل ۸۸ است. همان طور که آقای روحانی در انتخابات گفتند و آقای هاشمی در خطبه معروف نماز جمعه آن را مطرح کرد. لذا با رعایت اینن حداقل ها می توان یک فضای جدید اجتماعی به وجود آورد.جامعه بسیار امیدوار بود که بعد از انتخابات ۲۴ خرداد و روی کار آمدن دولت یک اتفاقاتی در این عرصه بیفتد.
به نظر عده ای صدای رای مردم را نشنیدند؟
به نظر می رسد که اینگونه باشد.
یعنی تهدیدهای آقای مصباح و جریان های جبهه پایداری…
بله همان طور که گفتم اینها جریانی هستند که جزو حداقل ها هستند اما بیشترین امکانات را در همه عرصه ها در اختیار دارند و نمی خواهند که در دنیا و در سطح ملی اعلام شود که ۲۴ خرداد یک نقطه عطف و یک اتفاق است.
آیا دولت راهی برای مقابله با این کانون های قدرت و ثروت دارد ؟
بالاخره دولت باید در این زمینه خودی نشان دهد. من یک بار اوایل عصر دولت فعلی در مصاحبه ای گفتم که آقای روحانی باید تعارف را کنار بگذارد. بنابراین حتما باید از جایی شروع کند، به طور مثال یک جریان غوغاسالار مانع از سخنرانی نوه امام(ره) در یکی از شهرهای کوچک برای یک سمینار شده اند، خب بخش هایی از دولت با آنها همکاری کرده اند، حداقل انتظار جامعه همین است که آن افراد برکنار شوند. خیلی دیر عمل کردند، اما بالاخره رخ داد.
به هر صورت این انتظار اجتماعی، انتظار برحقی است و گفتم سیاست اصلاح طلبان، سیاست حمایت از دولت است و تعدیل مطالبات مردم، ولی امروزه فضای دنیای مجازی و ارتباطاتی مردم با همدیگر گسترده و قوی و اثرگذار شده که خودشان مطالبات را در این فضا تقویت می کند، ولی بالاخره یک جاهایی در حوزه دولت باید تصمیماتی اتخاذ شود، که گرفته نمی شود.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085