۳۰ پرسش تا انتخابات ۹۲/ پرسش سیزدهم: آیا حکومت ورود چهره هایی مانند آقای خاتمی را تحمل خواهد کرد؟
چکیده :واقعیت این است که علیرغم برداشتن گام های آشتی جویانه از سوی خاتمی و اقدامات نمادین برای نشان دادن حسن نیت (مانند دعوت به عذرخواهی ملت و حکومت از یکدیگر یا انداختن رأی در صندوق رأی دماوند در انتخابات مجلس شوری اسلامی در اسفند 90)، اقتدارگرایان ضمن بی اعتنایی به این گونه حرکت ها و تلقی موضع ضعف از آن، نشان داده اند که حضور سیاسی او را تنها در صورتی تحمل می پذیرند که از اصول و آرمان های خود عدول کرده و اصلاح طلبان، به عنوان منتقدانی بی اثر، کنترل شده و اپوزسیون رسمی و تزئینی، از تلاش برای پیشبرد اصلاحات بنیادین دست کشیده و به نقشی محدود و حضوری بی رمق تن در دهند....
کلمه: دانشگاهیان همراه جنبش سبز از اواخر دی ماه ۹۱ اعلام کردند که قصد دارند حاکمیت و شرایط سیاسی فعلی را در خصوص انتخابات ریاست جمهوری آینده با ۳۰ پرسش مورد سوال قرار دهند. این دانشگاهیان سبز که با صدور بیانیه ای در حمایت از صدای تظلم خواهی فرزندان موسوی و کروبی فعالیت خود را آغاز کرده بودند، ابتدا در مقدمه ی پرسش های خود و سپس با انتشار اولین، دومین، سومین، چهارمین، پنجمین، ششمین، هفتمین، هشتمین، نهمین، دهمین، یازدهمین و دوازدهمین پرسش در کلمه، دیدگاه خود را در تحلیل شرایط سیاسی کشور در آستانه انتخابات ۹۲ ارائه کردند.
به گزارش کلمه، دانشگاهیان همراه جنبش سبز در پرسش اول خود این سوال را طرح کرده بودند که «آیا شرایط به پیش از سال ۸۸ بازگشته یا بازگشت پذیر است؟» آنها به ارزیابی جوانب مختلف تحولات اجتماعی و سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم پرداخته و تحلیلی از وضعیت خطیر حاکمیت در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی ارائه داده بودند.
آنها با در نظر گرفتن آن مقدمه، در دومین پرسش به بررسی این موضوع پرداخته بودند که با توجه به آن واقعیت ها، چگونه حضوری در انتخابات ریاست جمهوری آتی می تواند مفید واقع شود؟ و سپس در سومین پرسش، به بررسی این نکته پرداختند که آیا مجموعه ی نظام تحمل گسترش امکان فعالیت منتقدان و به طور مشخص اصلاح طلبان را دارد یا خیر، و آیا امکانی برای فعالیت انتخاباتی اصلاح طلبان وجود دارد یا خیر.
دانشگاهیان سبز سپس در پرسش چهارم به بررسی شرایط رسانه ای لازم برای برگزاری انتخابات آزاد پرداختند و این پرسش را مطرح ساختند که آیا فضای مطبوعاتی و رسانه ای بازتر شده است؟ در پرسش پنجم، آنها این سوال را طرح کردند که آیا فضای رسانه ای موجود، متناسب با شرایط لازم برای برگزاری یک انتخابات آزاد است؟
آنها در ششمین پرسش خود به نقش مخرب صداوسیما در شیوع دروغ در جامعه پرداختند و در هفتمین پرسش به نقش مخرب شورای نگهبان در اخلال در آزادی انتخابات از طریق اعمال نظارت استصوابی پرداختند.
در هشتمین پرسش دانشگاهیان سبز به کارنامه شورای نگهبان در انتخابات ۸۸ و نقش اعضای این نهاد در تقلب انتخاباتی اشاره شد و در نهمین پرسش، آنها به بررسی نسبت ادعای انتخابات آزاد با ادامه حصر غیر قانونی موسوی و کروبی پرداختند.
آنها در دهمین پرسش به مرزبندی جنبش سبز با براندازان خشونت طلب اشاره کردند و در یازدهمین پرسش به بررسی امکان های سیاست ورزی سبزها پرداختند و آن را در سیاست ورزی قدرت محور خلاصه نکرده و به انتخابات محدود ندانستند، بلکه همانطور که در بیانیه نوروزی شورای هماهنگی راه سبز امید نیز اشاره شده، از ظرفیت های نوآوری جامعه در قالب سیاست وری جامعه محور سخن به میان آوردند.
آنها سپس در دوازدهمین پرسش به انتقاد از برخی تحلیل های مطرح درباره مزایای مشارکت در انتخابات آینده ریاست جمهوری پرداخته و با اشاره به تجربه ۸۸ به ابراز نظر خود درباره این پرسش پرداختند که: آیا مشارکت حداکثری، از مهندسی انتخابات پیشگیری می کند؟ این نوشته، نقد یکی از خوانندگان کلمه را در پی داشت که سید کاظم قمی هم به آن پاسخ داد.
اکنون در سیزدهمین پرسش، دانشگاهیان همراه جنبش سبز به بررسی موقعیت سید محمد خاتمی و رفتار حاکمیت در قبال وی پرداخته و این سوال را مطرح کرده اند که آیا حاکمیت فعلی او و یارانش را تحمل خواهد کرد؟ مشروح این پرسش را در زیر می خوانید:
۳۰ پرسش تا انتخابات ۹۲
پرسش سیزدهم: آیا حکومت ورود چهره هایی مانند آقای خاتمی به سیاست را تحمل خواهد کرد
یا به حامیان ایشان، از جمله احزاب اصلاح طلب، نیز اجازه ورود به بازی سیاست رسمی را خواهد داد؟
در واپسین هفته های پیش از آغاز ثبت نام رسمی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ قرار داریم. چهره های سیاسی بسیاری، هم از اردوی اصلاح طلبان و هم از اردوی اصول گرایان، برای ورود به کارزار انتخاباتی پیش رو، اعلام آمادگی کرده اند. در میان فهرست بلندبالای کاندیداهای ریاست جمهوری اما، نام سید محمد خاتمی بیش از همه جلب توجه می کند. وی که سابقه ی نمایندگی مجلس شورای اسلامی، تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دو دوره ی ریاست جمهوری را در کارنامه ی خود دارد، از معروف ترین و محبوب ترین چهره های سیاسی ایران امروز به شمار می رود. خاتمی امروز به عنوان یکی از برجسته ترین نمادهای گفتمان اصلاح طلبی و یکی از شاخص ترین چهره های همراهان جنبش سبز به شمار می رود؛ جایگاهی که در یک فرایند زمانی، همراه با فراز و نشیب ها و تحمل دشواری های فراوانی به دست آمده است.
از خاطر نبرده ایم که در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، ورود میرحسین موسوی به عرصه ی انتخابات با رویکردی فراجناحی صورت گرفت. شکستن بیست سال سکوت از سوی او، به دلیل خطری بود که نسبت به روندهای مخربی که توسط دولتمردان دولت نهم در پیش گرفته شده بود و می رفت زیرساختارهای اداره ی کشور را نبود سازد، احساس می شد؛ خطری که مهدی کروبی، سید محمد خاتمی و حتی محسن رضایی نیز مکررا بیان می کردند. در پاسخ به نگرانی خیل طرفداران خواستار تغییر و تحول در قوه ی مجریه نسبت به تفرق آراء (نگرانی که حاصل تجربه ی تلخ صف آرایی اصلاح طلبان در انتخابات ۸۴ بود)، موسوی از خاتمی و کروبی خواست که تا زمان ثبت نام کاندیداها در صحنه بمانند و در آن زمان، هر نامزدی که نتیجه ی نظرسنجی ها نشان از اقبال بیشتر مردم به او باشد در عرصه ی رقابت بماند و دو نفر دیگر، به نفع او کناره گیری کنند. این پیشنهاد با استفبال کروبی مواجه شد، اما خاتمی علیرغم اصرار موسوی برای ماندن در عرصه ی رقابت، به نفع او از رقابت کناره گیری کرد و از حامیان خود خواست برای پیروزی او تلاش کنند؛ دعوتی که با واکنش های مختلفی از سوی طرفداران خاتمی مواجه شد: عده ای به ستاد اصلاح طلبان حامی موسوی پیوستند، گروهی به ستاد مهدی کروبی رفتند، و برخی هم به کلی از حضور در عرصه ی تلاش های انتخاباتی صرف نظر کردند. پیوستن اصلاح طلبان به کارزار انتخاباتی موسوی، صدالبته به معنی افزایش چشمگیر کمی و کیفی ستادهای انتخاباتی وی بود، اما همان طور که گزارش شورای راهبردی ستاد موسوی که اخیرا منتشر شده نیز نشان می دهد، نباید از خاطر برد که ستاد مرکزی و ستادهای استانی بسیاری، پیش از آن شکل گرفته بود و طیف متنوعی از فعالان سیاسی، از اصلاح طلب و کارگزار و اصولگرا تا کسانی که به هر دلیل تا آن روز عرصه را برای مشارکت فعال در انتخابات مناسب ندیده بودند، در بر می گرفت.
در پی نومیدی اقتدارگرایان از به نتیجه رسیدن مهندسی انتخابات به شیوه هایی که پیش از آن به کار برده بودند، تصمیم بر عدم شمارش آراء و عددسازی منطبق با برنامه از پیش تعیین شده، کودتای انتخاباتی شکل گرفت که واکنش طبیعی، خودجوش و مدنی میلیون ها ایرانی را به دنبال داشت که خواستار رسیدگی به تخلفات و تقلبات گسترده ی انتخاباتی از سوی کاندیدای دولتی و حامیانش، از جمله شورای نگهبان، شدند. خاتمی و اصلاح طلبان حامی او نیز در این اعتراض ها نقشی فعال ایفا کردند و آماج سیل افتراها، دستگیری ها و هجمه های تبلیغاتی از سوی بخش های امنیتی- تبلیغاتی اقتدارگرایان قرار گرفتند. هماهنگی موسوی، خاتمی و کروبی باعث شکل گیری امید در دل میلیون ها معترضی شد که می دیدند این بار از استقامت و همراهی چهره های شاخص سیاسی جامعه برخوردار هستند. چنین شد که خاتمی، مانند بسیاری دیگر از چهره های اصلاح طلب، پا را از گفتمان اصلاح طلبی فراتر نهاد و به جنبش سبز، به عنوان شکلی متکامل تر، همراه گشت.
با حبس و حصر کروبی و موسوی در بهمن ۸۹ و قطع رابطه ی آنان با بدنه ی جنبش، نگاه ها بیش از پیش به خاتمی معطوف شد و وی نیز علیرغم فشارها و تهدیدهای بسیار، با اعلام مواضع سنجیده و به موقع، راهکارهای ارایه شده در بیانیه ی شماره ی ۱۷ موسوی را تنها راه نجات کشور از بحران اعلام کرد. در مقابل، اقتدارگرایان نیز بیکار ننشستند و او و حامیانش را در مضیقه های امنیتی بیشتر قرار دادند؛ مضیقه هایی که هنوز هم پابرجاست و آخرین نمونه های آن را می توان در جلوگیری از تلاش اصلاح طلبان برای برگزاری تجمع هم اندیشی در سطح کشوری، و نیز احضارهای پیاپی آنان به مراکز امنیتی و تهدید به بازداشت در صورت اصرار بر برگزاری انتخابات آزاد، منصفانه و عادلانه، ادامه ی جلسات شور و مشورت، و هر گونه اعتراضی به نتایج انتخابات پیش رو یافت.
واقعیت این است که علیرغم برداشتن گام های آشتی جویانه از سوی خاتمی و اقدامات نمادین برای نشان دادن حسن نیت (مانند دعوت به عذرخواهی ملت و حکومت از یکدیگر یا انداختن رأی در صندوق رأی دماوند در انتخابات مجلس شوری اسلامی در اسفند ۹۰)، اقتدارگرایان ضمن بی اعتنایی به این گونه حرکت ها و تلقی موضع ضعف از آن، نشان داده اند که حضور سیاسی او را تنها در صورتی تحمل می پذیرند که از اصول و آرمان های خود عدول کرده و اصلاح طلبان، به عنوان منتقدانی بی اثر، کنترل شده و اپوزسیون رسمی و تزئینی، از تلاش برای پیشبرد اصلاحات بنیادین دست کشیده و به نقشی محدود و حضوری بی رمق تن در دهند.
یکی از راهکارهای ارایه شده برای تداوم چنین حضوری، که گاه به اشتباه به عنوان گریز از انفعال و بازیگری فعالانه در عرصه ی سیاست تلقی می شود، تقلیل معضلات سیاسی و اساسی کشور به سطح مشکلات در زمینه ی مدیریت اجرایی است. همین نگاه مشوق چهره های اصلاح طلب رده ی دوم برای حضور در انتخابات پیش رو شده است. مروری بر دوران حاکمیت اصلاح طلبان، هشت سال گذشته و به ویژه ماه های اخیر اما، نشان می دهد که برون رفت کشور از بحران کنونی، نیازمند شکستن انسداد سیاسی موجود است که تنها با برگزاری انتخاباتی آزاد، منصفانه و عادلانه و به دور از مهندسی مألوف انتخاباتی توسط برگزارکنندگان آن است؛ رویکردی که تا به امروز هیچ نشانی از اراده ی حاکمیت به تمکین در مقابل آن به چشم نمی خورد.
کلمه ی عزیز در صورت امکان این متن را منتشر نمایید
داستان
انتخابات ۹۲ و وجدان ما
بی مقدمه و کوتاه
۱)مادر
شهید سهراب اعرابی نامه می نویسد و از “سید اصلاحات” می خواهد برای کشور
هم که شده به صحنه بیاید .
۲)همسر
شهید باکری مطلب می نویسد و می گوید اخلاقی نیست میرحسین را تنها بگذاریم و نامردیست
در انتخابات شرکت کنیم و به صلاح کشور هم نیست و تنها در صورت کاندیداتوری “میر”
رای خواهد داد.
۳)یقینا
نه دعوت از خاتمی برای مادر سهراب سودی شخصی
به ارمغان می آورد و نه همسر شهید باکری با
سید مشکلی داشت و هر دو در بیان نظر خود کاملا صادق بودند و برای خوش آمد شخصی
یا گروهی حرفی بیان نمی کردند و از روی نیتی بی شک پاک سخن می گفتند و هر دو نیز بی
تردید بیشترین سختی ها را تحمل کرده اند.
۴)هر دو
نگران کشور بودند اما هر کدام از طریقی بیان می کردند اما در گفتار صادق بودند و لجاجت
در گفتارشان اصلا نبود , و منش این دو بزرگوار سراسر احترام به نظر دیگران بود و این کلید حل ماجرای بحث ها و تردیدهای این روز ها است.
*نتیجه گیری
شخصی از فضای فعلی:
۱)باید هم
اخلاقی بود و هم از فضای انتخابات برای بیان مطالباتمان که در صدرشان رفع حصر و مطالب
بیانیه ۱۷ است جهت تامین منافع ملی استفاده نمود.
۲)سید نیز
باید احساس وظیفه کند و منتظر دعوت من نوعی نماند و همچنین بداند اگر می خواهد پشتیبانی
ملت را داشته باشد باید روی اصول بایستد (که می ایستد)و چراغ سبز را از وجدان خود و
ملت بگیرد و نه تنها منتظر چراغ سبز “دیگری” باشد و پاسخ سوال های بیشمار
برای چگونگی حضورش و مقابله با کارشکنی ها
در مقاطع مختلف از سوی تنگ نظران حاکمیت را بدهد.
۳)باید از
صحنه ی انتخابات استفاده ی حداکثری نمود و هم سید و هم ما نباید هزینه هایی که دادیم
تا به این نقطه برسیم را فراموش کنیم.سید باید اشتباه ما را در عدم تلاش مضاعف برای
رفع حصر کاندیدا و آرمان های در حصرمان را جبران نماید و بی شک در این مسیر پشت او
باید ایستاد .
۴)حواسمان
باشد تشطت موجود در حاکمیت را به درون خود منتقل نکنیم و تصمیم هر چه شد مطالبات اصلاح
طلبی و سبز خود را به صورت کامل پیگیری نماییم و اتحاد و انسجام کلی را بر هر مسئله
ی دیگری الویت دهیم.
** پیگیری
مطالبات از مسیر اخلاق و صبر و مدارا در کنار
ایستادگی کردن و استقامت ورزیدن بر اصول اصلاح طلبی و جنبش سبز، ما را پیروز
خواهد ساخت حال نتیجه انتخابات را هر چه می خواهند اعلام کنند، ما آگاهی بخشی خود را
کرده ایم و پیش وجدان خویش و تاریخ رو سفید خواهیم بود…
این سوالات شما را امثال کسانی باید پاسخ دهند که چشم بسته به همه وقایع این چهار سال و کشتن جوانانمان و این آخری حسن میرزاخان عزیز بیانیه پشت بیانیه می دهند به بهانه “نجات ایران”و یک نفر هم شده ناجی.خنده دار است من نمی دونم چه تغییری ایجاد شده که دوباره اینها می خواهند در انتخابات شرکت کنند البته انتصابات فکر می کنید مردم بازیچه شما هستند چه اصلاح طلبان و چه حاکمان فقط مردم را برای قدرت خود می خواهند و گرنه اگر ذره ای پای مردم می ایستادند اینگونه برای شرکت در انتخابات این حکومت فاسد حرص نمی زدند.من به عنوان طرفدار جنبش سبز هرگز در انتخابات این حکومت شرکت نمی کنم هر کس بیایدبرایم مهم نیست حتی خاتمی و تا وقتی میرحسین و کروبی هم پای مردم و عهدشان ایستادند گرچه ما پای عهدمان نایستادیم برای ما عزیزند.میرحسین و کروبی فصل تازه ای از سیاست را در سال ۸۸به نمایش گذاشتند سیاست همراه با اخلاق…
گزینه مناسب برای اجماع اصلاح طلبان کسی نیست جز رضا خاتمی برادر سید محمد خاتمی.با توجه به سابقه سازش پذیری سید محمد خاتمی با استبداد و دیکتاری در دوره هشت ساله ریاست جمهوری اش و بعد از آن مردم ایران به چهره هایی از اصلاحات که شجاعت و رندی بیشتری
نسبت به خاتمی دارند و در عین حال از محبوبیت فرهنگی خاتمی برخوردارند نیاز دارن
دوستانی که دم از عدم حضور تا برگزاری انتخابات کاملا آزاد می زنند الان باید بگویند که در طول این تقریبا ۴ سال چه کاری از ما بر اومده و با نشستن توی خونه چه چیزی گیر این ملت خواهد اومد. تنها فرصت موجود حضور در انتخابات و میتینگها و مناظره های انتخاباتیه که صدای جنبش سبز رو میتونه به دنیا برسونه. ما دوستان به مرده های متحرک تبدیل شدیم. تا خودمون هم این مرگ تدریجی باورمون نشده باید فکری بکنیم و بلند شیم و از افرصت این دوره استفاده کنیم. حتی تقلب مجدد هم برای این حکومت هزینه داره.
اتمی با پیش شرط “برگزاری انتخابات ازاد و ازادی همه زندانیان سیاسی اعم از موسوی و کروبی” می تواند کاندیدای مورد اکثریت مردم قرار گیرد
بجز آقای خاتمی و آقای هاشمی گزینه های کار آمد تری هم در کشور وجود دارند.چرا همیشه باید از بین افرادی که گذشته نا موفقی داشته اند دوباره گزینش کنیم