سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » از وبلاگ ها/ دستفروشی، پلیس مخفی، حماسه اقتصادی...

از وبلاگ ها/ دستفروشی، پلیس مخفی، حماسه اقتصادی

چکیده :از آستین سبزرنگ و درجه های روی آن می فهمم که پلیس اند. زن از کوله دختر یک کیسه در میآورد. داخل کیسه چهارپنج بسته آدامس است که روی آن به انگلیسی نوشته شده وایت و چند ورق برچسب. دختر امتناع می کند و می گوید "روت میشه داری اینا رو با خودت می بری. اینا رو نفروشم خرجم رو تو می دی؟" زن پلیس بی اعتنا به دختر می گوید "میل خودته . اگه نیای جنسات رو هم پس نمی گیری"...


روی صندلی مترو نشسته ام. سرم را تکیه داده ام به شیشه کنار دستم و چشم هایم را بسته ام. وسط روز است و واگن خلوت. دختری به میله تکیه داده است و با تلفن همراه صحبت می کند. صدایش را میشنوم که می گوید “نه الان نمیام. یکی دوساعت دیگه هم میمونم بعد میام. اول ساله کلاسا تق و لقه”.

به ایستگاه توحید میرسیم. هنوز چشم هایم بسته است. مسافر کنار دستی ام پیاده می شود و دختر با اضطراب کنارم می نشیند و می گوید “ای وای بازم پیداشون شد” . چشم هایم را باز می کنم. دو زن چادری وارد واگن میشوند و یک راست میایند سراغ دختر. زن دستش را به سمت کوله دختر می برد و آن را باز می کند.

از آستین سبزرنگ و درجه های روی آن می فهمم که پلیس اند. زن از کوله دختر یک کیسه در میآورد. داخل کیسه چهارپنج بسته آدامس است که روی آن به انگلیسی نوشته شده وایت و چند ورق برچسب. نگاهی به دختر می اندازم. مقنعه به سر دارد و به نظر می رسد بیست و یکی دوسال بیشتر سن نداشته باشد. زن رو به دختر می کند و می گوید که اگر جنس هایش را می خواهد باید همراه او برود.

دختر امتناع می کند و می گوید “روت میشه داری اینا رو با خودت می بری. اینا رو نفروشم خرجم رو تو می دی؟” زن پلیس بی اعتنا به دختر می گوید “میل خودته . اگه نیای جنسات رو هم پس نمی گیری” . زن ایستگاه بعد پیاده میشود. دختر مردد میان ماندن و رفتن است و آخر به دنبال دو زن خارج می شود.

قطار راه می افتد. زنی دارد برای زن های دیگر توضیح میدهد که برای گرفتن دستفروش ها پلیس مخفی گذاشته اند و برای همین تعداد دستفروش های مترو کم شده است.

کلمات جلوی چشمهایم رژه می روند: دستفروشی، پلیس مخفی، تورم، بی کاری، فقر و…

منبع: وبلاگ آبی



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۲ پاسخ به “از وبلاگ ها/ دستفروشی، پلیس مخفی، حماسه اقتصادی”

  1. محسن گفت:

    من امروز نفس کشیدم . پس باید منتظر باشم دستگیرم کنند . تو امروز خندیدی پس منتظر باش بیایند دستگیرت کنند . او امروز خمیازه بلندی کشید . باید در انتظار دستگیر شدن بماند . فقط وقتی آزادی که مرده باشی . وقتی مرگ را در آغوش کشیدی دیگر اینها برای دستگیر کردنت نمی آیند . اگر یکبار اسارت در چنگال هیولاهای وزارت اطلاعات و یا نیروی انتظامی را تجربه کرده باشی . ترجیح می دهی هزار بار بمیری ولی یکبار با این جماعت رودررو نشوی .

  2. قیامت گفت:

    رخدادهای اجتماعی و واکنشهای جامعه خود بخوددارای حرف است و هر یک تعریف خاص خود را دارد ، زمانی که با چنین مواردی در جامعه به کرات بر خورد میکنیم ، و سر را بهر طرف که میچرخانی یکی چه کوچک و چه بزرگ گریبانت را میگیرد و درخواستی از شما دارد، آن اجتماع دچار فقر و فلاکت است و در شکم خود اعتیاد و دزدی و فحشا و زورگیری و کلاهبرداری و فساد و تباهی را فریاد میکند ، در زمانی که دوران طلایی اقتصاد کشور را پشت سر گذاشته ایم و باز بیکاری و تورم بیداد میکند یعنی سهم مربوط به مردم به سرقت رفته است و جایگزین آن اعمال عوام فریبانه ، یعنی ای خلق الله ما دست پاکیم و دهان خود را پاک میکنند که معلوم نگردد ، ولی چرا این همه با این کشور و مردم آن ، در لباس دوستی و احساس دین و تعهد و تکلیف ظلم روا میدارند ، اینرا در فرهنگ و مذهب خودمان جستجو کنیم و سریعتر بخود آئییم ، که تنها راه نجات کشور اندکی تعمق و تفکر و رجوع به کلام الله است و دور ریختن خرافات.