شهادتنامه ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰: ستار بهشتی شکنجه شده بود
چکیده :زمانی که ستار به بند 350 آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد....
۴۱ زندانی سیاسی سبز محبوس در بند ۳۵۰ اوین شهادت دادند که در ساعاتی که ستار بهشتی در این بند بوده آثار شکنجه ها و ضرب و شتم را بر بدن وی دیده اند.
به گزارش خبرنگار کلمه، این زندانیان سیاسی در شهادت نامه ی خود آورده اند: وی در حضور افرادی در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را می کشند. زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.
یازدهم آبان ماه سال جاری کلمه از بازداشت و ضرب و شتم ستار بهشتی توسط پلیس امنیت خبر داده بود و کمتر از یک هفته پس از آن خواهر این سبز گمنام اعلام کرد که از پلیس امنیت به وی اعلام کرده اند که که این جوان ۳۵ ساله جان خود را از دست داده و آنها باید روز آینده برای دریافت پیکرش مراجعه کنند.
آن زمان کلمه تاکید کرده بود که با توجه به اینکه هنوز جنازه ای به این خانواده تحویل نشده، نمی توان درباره ابعاد دقیق این خبر به طور قطعی قضاوت کرد که آیا این یک سناریوی امنیتی برای آزار خانواده اوست یا فاجعه ای است که ماموران به دنبال سرپوش گذاشتن بر روی آن اند.
کلمه پس از دو روز با انتشار سندی با دستخط ستار بهشتی که در بند ۳۵۰ شکایت خود را از کسانی که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند این رفتار غیر انسانی و غیر قانونی را محکوم و از سکوت مسئولان امر و رسانه های وابسته به قدرت در کشور انتقاد کرده بود.
اینک ۴۱ زندانی سیاسی در شهادت نامه ی خود با اشاره به این سند منتشر شده توضیح داده اند: ستار در حالی که به دلیل ناراحتی دست به سختی قادر به نوشتن بود طی شکایتی به مسوول بند ۳۵۰ در چند سطر وضعیت خود و برخوردهای پلیس امنیت با خود را نوشت و خواهان پیگیری آن شده بود.
متن کامل این شهادت نامه که ۴۱ زندانی سبز در بند ۳۵۰ زندان اوین آن را امضا کرده اند و به همراه اسامی آنان در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جنایت کهریزک ۲ – قتل ستار بهشتی در پلیس امنیت
در رسانه ها خبری انتشار یافته مبنی بر اینکه آقای ستار بهشتی در تاریخ ۹۱/۸/۹ بوسیله پلیس فتا (فضای تبادل اطلاعات) که زیر مجموعه پلیس امنیت نیروی انتظامی می باشد بازداشت شده است و در تاریخ ۹۱/۸/۱۶ به خانواده وی اطلاع داده شده که ستار فوت کرده است و باید جنازه اش را از سردخانه کهریزک تحویل بگیرند. در عین حال آنها را تهدید کرده اند که حق صحبت با رسانه ها را نیز ندارند.
از آنجا که آقای ستار بهشتی از ۹۱/۸/۱۰ تا ۹۱/۸/۱۱ دربند ۳۵۰ بوده و افراد این بند وضعیت دردناک جسمی و روحی وی را از نزدیک مشاهده کرده اند، وظیفه ملی و دینی خود میدانیم مسایل وی را به اطلاع ملت شریف ایران برسانیم.
اتهام آقای ستار بهشتی نوشتن مطالبی انتقادی نسبت به مسوولان نظام در وبلاگ شخصی و “انتقادی اش” بوده است. وی در حضور افراد در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را می کشند.
زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.
ستار در حالی که به دلیل ناراحتی دست به سختی قادر به نوشتن بود طی شکایتی به مسوول بند ۳۵۰ در چند سطر وضعیت خود و برخوردهای پلیس امنیت با خود را نوشت و خواهان پیگیری آن شد.
با توجه به غیر عادی بودن شرایط جسمی وی دوبار به بهداری زندان اوین اعزام شد و پزشک بهداری نیز وضعیت وی را مشاهده کرد.
روز ۹۱/۸/۱۱ ستار را که از فعالان جوان و ثابت قدم جنبش سبز بود مجددا از بند ۳۵۰ به پلیس امنیت منتقل کردند. او هنگام رفتن بسیار نگران بود و به افراد بند گفت اینها قصد کشتن مرا دارند. ۴ روز پس از انتقال وی نیز خبر مرگش به خانواده اش داده شد.
کسانی که داعیه پیروی از امیرمؤمنان علیه السلام را دارند، یعنی همان که وقتی شنید در حکومت او خلخال از پای یک زن یهودی در آورده اند فرمود: “اگر کسی از این ستم بمیرد جای سرزنشی بر او نیست” این ظلم ها و فجایع و قتل ها وشکنجه ها که به دفعات اتفاق افتاده را می بینند و خم به ابرو نمی آورند و حتی خواب یک شب آنها نیز آشفته نمی شود.
در سال های اخیر و پس از انتخابات ۸۸ بارها وبارها این نوع شکنجه ها در مورد دستگیر شدگان در بازداشتگاه پلیس امنیت و پلیس فتا تکرار شده است و افرادی دربند ۳۵۰ بوده و هستند که خود شخصا این نوع شکنجه ها را تجربه کرده اند و ما گواهی می دهیم در موارد متعدد شاهد حضور بازداشت شدگان شکنجه شده توسط پلیس امنیت در بند ۳۵۰ بوده ایم.
ما بر این باوریم اگر با جنایتکاران کهریزک ۱ و شکنجه گران اوین که گزارش جزئیات شکنجه های آنان بارها و بارها اعلام شده است و همه ی مسوولان حکومتی از آنها مطلعند، برخورد می شد و به جای تشویق و ارتقاء مقام، مجازات می شدند، دیگر اینگونه شکنجه های وحشتناک و قتل ها که نشان دهنده کهریزک های دیگر است اتفاق نمی افتاد.
اکنون بر همه ثابت شده است که با زمامداران فعلی “آنچه البته به جایی نرسد فریاد است”، ما ضمن تسلیت و دل آرامی به خانواده مرحوم ستار بهشتی و ملت مظلوم ایران، یادآور می شویم که حاکمان کنونی چه بخواهند و چه نخواهند، در این ظلم ها و شکنجه ها و خون های به ناحق ریخته شده شریک و مسوول هستند.
امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا:
محمد ابراهیمی
حسن اسدی زید آبادی
امیر اسلامی
رضا انصاری راد
ابراهیم(نادر) بابایی زیدی
عماد بهاور
سیدعلیرضا بهشتی شیرازی
امید بهروزی
امین چالاکی
سیاووش حاتم
امید خوارزمیان
مهدی خدایی
محمد داوری
امیرخسرو دلیرثانی
سیدمحمدعلی دادخواه
علیرضا رجایی
محمد رضایی
فرزاد روحی
حسین زرینی
عبدالفتاح سلطانی
ادریس سیدین
پوریا شاهپری
محسن(بهمن) صادقی نور
محمدفرید طاهری قزوینی
بهادر علیزاده
افشین کرم پور
حمیدرضا کرواسی
امیر گرشاسبی
جعفر گنجی
سیامک قادری
ابوالفضل قدیانی
علی اکبر قطبی
فرشید لاهوتی
عبدالله مومنی
محسن میردامادی
مصطفی نیلی
محمد علی ولایتی
فرشید یدالهی
محمدحسن یوسف پورسیفی
محمدامین هادوی
سیداحمد هاشمی
According to reports published by media outlets, Sattar Beheshti was arrested by the cyber police, a subsidiary of the nation’s security forces on October 30th 2012. On November 6th, Mr Beheshti’s family was reportedly informed of his passing, requesting that his body be collected at the Kahrizak morgue. All along, the family was threatened not to speak to anyone regarding this matter.
Give that Mr. Sattar Beheshti was at Evin’s general ward 350 from October 31st 2012 to November 1st 2012 and the detainees at this ward had therefore witnessed his painful physical and psychological condition first hand, we view it our national and religious duty to inform the honorable Iranian nation of Mr. Beheshti’s background and predicament.
Sattar Beheshti was charged as a result of his criticism of the authorities of the ruling establishment in his personal blog. He told eye witnesses at Evin’s ward 350 that while in custody at the police headquarters, he had first been severely beaten while hanging from the ceiling and later beaten further while tied to a chair. Sometimes he was beaten while his hands were tied and at other times he was pushed to the ground and kicked severely in the area of the head and neck by interrogators wearing army boots. While being tortured, Beheshti was reportedly subjected to the most vulgar curses attacking his honor and his interrogators repeatedly threatened to kill him.
When arriving at Evin’s ward 350, evidence of torture was apparent throughout Sattar’s body and he was in a painful physical and psychological state. His face was scarred, his head was swollen, his wrists and arms were bruised and the effects of hanging from the ceiling were apparent on his wrists. Bruises were also apparent on other parts of his body such as around his neck, his stomach and his back.
Despite the fact that he was barely able to write as a result of his beatings, Sattar nevertheless filed a short complaint to the authorities of Evin’s ward 350, describing his condition and the manner in which he had been treated at the hands of the security agents, demanding that they follow up on his case.
Given that his physical condition was far from normal, Sattar was taken to the prison infirmary on two occasions where the physician at the infirmary was also able to witness his condition first hand.
On November 1st, 2011, Sattar a young and true activist of the Green Movement was once again transferred from Evin’s ward 350 to the security police headquarters. He was extremely concerned when leaving the ward and told other detainees: “They intend to kill me.” Four days after his transfer, his family was informed of his death.
Those who claim to be the followers of Imam Ali must be reminded of his response to the news of a Jewish women’s torture under his reign, her legs bruised, when he stated: ” If a victim dies, they are not to blame.”
They witness the cruelty, injustices, atrocities, torture and murder and remain indifferent, without losing even a night’s sleep. In recent years and following the 2009 presidential elections we have repeatedly witnessed this type of torture of detainees at the hands of the security and cyber police. There are individuals currently at Evin’s ward 350 who have personally been subjected to such torture. We hereby testify that we have witnessed the existence of numerous cases of torture of detainees at the hands of the agents of the security police at Evin’s ward 350.
We believe that if the criminals at Kahrizak prison and the torturers at Evin prison whose accounts of torture have been repeatedly published and are known to the authorities of the ruling establishment, would be punished rather than encouraged and promoted, such heinous Kahrizak style tortures and cases of murder would no longer be repeated.
It has now been proven to all of us that when it comes to the current ruling establishment our cries will only fall on deaf ears. While offering our condolences to the family of the late Sattar Beheshti and the oppressed Iranian nation, we remind everyone that the current ruling establishment, whether they like it or not, are responsible for the cruelty, torture and unjust bloodshed of innocent victims.
Signatories:
Mohammad Ebrahimi
Hossein Asadi Zeidabadi
Amir Eslami
Reza Ansari Rad
Ibrahim (Nader) Babai Zeydi
Emaad Bahavar
Seyed Ali Reza Beheshti Shirazi
Amid Behroozi
Amin Chalaki
Siyavash Hatem
Omid Kharazmiyan
Mehdi Khodaii
Mohammad Davari
Amir Khosro Dalirsani
Seyed Mohammad Ali Dadkhah
Ali Reza Rajaii
Mohammad Rezaii
Farzad Rouhi
Hossein Zarini
Abdolfatah Soltani
Adris Seyedin
Pouriya Shahpari
Mohsen (Bahman) Sadeghi Nour
Mohammad Farid Taheri Ghazvini
Bahador Alizadeh
Afshin Karampour
Hamid Reza Karvasi
Amir Garshasbi
Jafar Ganji
Siyamak Ghaderi
Abolfazl Ghadyani
Ali Akbar Ghoti
Farshi Lahouti
Abdollah Momeni
Mohsen Mirdamadi
Mostafa Nili
Mohammad Ali Velayati
Farshid Yadollahi
Mohammad Hassan Youssef Pourseyfi
Mohammad Amin Hadavi
Seyed Ahmad Hashemi
خدا نسل این شمرهای دوران رو از رو زمین بر داره انشاءالله .
اینا همون هایی هستند که تو جامعه مث موش می مونن و تو زندان و بالا سر زندانی مث گرگ . لعنت بهشون .
کلمه نمیشه ما هم مثل دفعه ی قبل امضا جمع اوری کنیم و برای احمد شهید بفرستیم اگر چه در عمل اتفاقی نمی افتد اما ممکن است با ایجاد یک حرکت اجتماعی بزرگ گام های بعدی مشخص شود در صورتی که حکومت به شدت به لابی های بین المللی در شرایط حاضر سخت محتاج است این حرکت می تواند تاثیر گذار باشد .
بای ذنب قتلت؟
دمتون گرم
اتحاد معاندین عراقی و حجتی میخواهند مملکت را به نابودی بکشند.
جان مردم را به لب رساندید.
شرم و نگ بر شما قاتلان.
احمدی نژاد آشی بود که با کمک رهبر برای ویرانی ایران تهیه کرده بودید الان این آش انقدر شور شده که صدای آشپز خود را درآورده! حال می ترسید که این آش آواری بر سر شما شود؟ آقای نوری همدانی این حکومت که جز ظلم چیزی در آن نیست چگونه دفاع ازآن اوجب واجبات است؟ هنوز خاطره شکنجه شده گان، تجاوز شده گان وبه قتل عام رسیده گان دراین ۳۳سال زمامداری نظام وازجمله سال ۸۸ تازه است آن زمان چرادهان خود را قفل زده بودید؟ این چه خدایی است و چه دینی است که برای نگهداری آن هر فسادی قابل قبول است؟ این چه دینی است که به خاطر ماندن برسر قدرت هر اجازه ای را به شما می دهد؟ شما چگونه عالمان دین هستید که فتوای شما در زمان به خطر اُفتادن جایگاه شما اعلام می گردد و در بقیه زمانها به خواب زمستانی فرو می روید؟ اعدام شدن ۱۰ نفر در یک روز به اسم مبارزه با قاچاق مواد مخدر فتوایی ندارد؟ در این زمانه که تمامی وضعیت ایران از وضعیت اقتصادی ……الاآخر آن به خاطر بی کفایتی مسئولین وچپاول عده ای چون شما به نابودی کشیده، مردم برای خرید نان خالی خود در رنج وعذاب هستند جای تعجب ندارد آخوندی که روضه خوانی بیش نبود تاجر شکر شودو بخاطر از دست ندادن بقالی شکر فروشی و انواع کارخانه های به یغما برده فقط در زمان به خطر اُفتادن موقعیت نظام فتوا دهد، آن هم نه برای مردم که برای سفت نگهداشتن جایگاه خود. اگر امروز مردم ایران در چنین تنگدستی و فلاکتی قرار گرفتند از بی کفایتی مسئولان آن است و مشتی جیره خوار چون شما.آقای نوری همدانی به دنبال رهبر شما کاروانهایی که ازشهرها عازم کرده بودید از مدتها قبل بودند، عده بیشماری از افراد را اگر چشم باز می کردید می دیدید که نامه به دست به دنبال این بودند مشکلات وفلاکت خود را به ایشان ابراز دارند، واقعا حضور پرشور انسانهایی که قصد داشتند مصیبت خود را از طریق نامه به ایشان ابراز کنند ندید؟ای عابدان شخص پرست برای این همه زندانی که در زندان هستند، این همه شکنجه که بردر بازداشتگاها است و این همه کُشتار فتوایی ندارید؟ برای خانم نسرین ستوده وبسیاری چون او که از عذاب این همه ظلم به تنگ آمده ودست به اعتصاب غذا زده اند فتوایی ندارید؟ فتوای خفقان برای خودتان در این موارد صادر می کنید؟ به زودی با قیامهای سرتاسری بساط این ظلم به پایان خواهد رسید. آن روز فتوای شما چه خواهد بود؟ جز خاک برسر ریختن؟زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران
نویسنده ستار
هیچ وقت ما توی این کشور آزادی بیان نداشتیم.ببینید با جوان رشید مردم چه کردند!!!!!!!!!!!!!
پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱ ۱۱:۱۹ ب.ظافشا گری علیه منوچهر متکی و نقش وی درکودتاتوسط: عظیم گل
ارسال به ضمن اظهار تاسف و تسلیت به خانواده داغدیدگان افشا میشود که دوره هفتم انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه بندرترکمن و کردکوی و بندرگز اقای دکتر محمد قلی ایری و اقای ناز محمد ولی پور به دور دوم انتخابات کشیده می شوند. اقای منوچهر متکی نیز در ان زمان از تهران به عنوان برنده به مجلس راه میابد. چند شب قبل از انتخابات ساعت حدود ساعت ۲۴ اقای متکی به همراه برگه سفید ارا به منزل دکتر ایری می ایند تا ایشان در مجلس از جناح راست حمایت و در دور بعدی ازدکتر نظری مهر که برادر خانم شخص متکی بوده حمایت کند و در ان شب ۳ نفر دیگر نیز بودند. حاضرین یکه میخورند! و در برابر کار انجام شده قرار میگیرند. یکی از حاضرین به نام عبدالرحمان کریمی از نوشتن آرا سر باز میزند و نفر دیگر که از دوستان دکتر ایری بوده از ترس متکی و اینکه قبول نمیکرد چه سرنوشتی برای وی از دست این جنایتکار برمیاید شروع به نوشتن آرا بهمراه اقای عبدالقادیر تراج میشوند. …اقای کریمی مدتی بعد در حادثه رانندگی در جاده علی اباد گلستان کشته میشود. دو نفر بعدی از ترس کشته شدن از طرف این جانی حرفی نمی زنند و البته رشوه نیز به انها میدهند تا خفه شوند!!! اقای عبدالقادیر تراج بعدها با اقای دکتر ایری که نماینده دوره هفتم شده بود، سر مسایل مادی جر و بحث میکنند و اقای تراج تهدید به افشا میکند و ایشان نیز بین سیمین شهر و بندرترکمن ساعت ۱۲.۵ شب در یک حادثه ساختگی کشته میشود و به سراغ نفر سوم که زنده مانده بود، می آیند و اورا تهدید میکنند که “-چنانچه حرفی بزنید شما را هم خواهیم کشت!”، ازطرفی به خاطر دوستی ایشان با ولیپور از وی میخواهند تا نقطه ضعف ولی پور را برای انها روشن کنند تا در دوره های بعد بتوانند گروه وی را که رای بالایی داشت به خود جلب نمایند. ایشان از روی اجبار وترس قبول میکند واز طرفی دنبال راهی بود تا از دست این جنایتکاران خلاص شود. اقای ولی پور رئیس گروه شهید دکتر عظیم گل بوده که ایشان در سانحه بحث برانگیز سقوط هواپیمای یاک ۴۰ به همراه هفت نماینده مجلس دوره ششم و وزیر راه وترابری وقت شهید شده بودند.ایشان موفق به پیدا کردن نقاط ضعف ولیپور از طریق نفوذ در گروه شهید دکتر عظیم گل میشوند ولی اطلاعات غلط به دکترنظری مهر می دهد. تا اینکه از وی میخواهند به یک ماموریت برود! ماموریت این بوده که اقای ولی پور را که قصد پناهندگی به ترکیه را داشته ره گیری نماید و احتمالا تلفن نامبرده کنترل میشده است. این دو نفر به ترکیه میروند. در ترمینال غرب نفر سومی به انها ملحق میشود و میگوید در انگلستان کار پزشکی میکند! انها از بعضی از مسایل حرف میزنند و کسی که به عنوان مامور فرستاده شده بود و در تقلب نیز حضور داشت واقعیت ان شب تقلب و اینکه از وی خواسته شده تا ولیپور را تعقیب نمایدرا به ولی پور میگوید . اقای نازمحمد ولی پور به “یو ان” در انکارا و به کنسولگری انگلیس در استانبول میروند که متاسّفانه آنروز که شنبه بود، روز تعطیلی کنسولگری محسوب می شده است. بعد از جلوی “یو.ان.” مطّلع میشود که خانواده نمیتوانند از کشور خارج شوند، سپس به مرز ترکیه و شهر ماکو میروند تا اقدام به خروج فرزندان نمایند، ولی همسر نامبرده از ترس اینکه بجه هایش حین خروج کشته شوند، از پناهندگی سرباز میزند. نفر مامور و بهتر بگویم شاهد تقلب به دکتر نظری مهر زنگ میزند. ولی در کمال ناباوری متوجه میشود که او همه چیز را میداند!! بعد به کسی که با انها از ترمینال غرب رفته بود شک میکنند چون غیر از وی کس دیگری شاهد ماجرا نبوده و از اینکه مامور شاهد به نظری مهر نارو زده ناراحت میشود! و نفرسوم هم از ترس به خارج از کشور فرار میکند. اقای ولی پور در انتخابات دوره نهم به گفته یکی تحت فشار متکی جنایتکار با دریافت رشوه به شکستن آرا مهندسی شده منطقه به نفع دکتر نطری مهر که برادر خانم دکتر متکی بوده کمک می کند. اقای کریم الله قوجق که صمیمی ترین دوست ولی پور و از سیاسیون مبارز منطقه است شاهد بده – بستان شده و اطلاعات به بیرون درز میکند که متاسفانه ایشان نیز در حادثه تصادف ساختگی به همراه یک نفر دیگر در بین آق قلا و بندرترکمن کشته میشوند و ضارب فرار میکند!اقای دکتر نظری مهر هم اکنون نماینده مجلس است و متکی به ریش نداشته ما می خندد! اقای منوچهرمتکی رویای ریاست جمهوری را دارند و هرگونه نقطه ضعفی از خود را میخواهد در نطفه خفه کند. در حوزه آق قلا نیز در دوره هشتم بعد از اینکه دکتر ایزدی رای اورد و به مجلس رفت بدلیل ترکمن بودن از مجلس اخراج و جای ایشان دکتر ناصری که مهاجر سیستانی است را به دستور سپاه و به نمایندگی از طرف خامنه ای به مجلس فرستادند. اقای منوچهر متکی در منطقه بندرترکمن و بندرگز و کردکوی به قاتل هزار تیران معروف است. ایشان جنایات زیادی در منطقه و دنیا با تشکیل کمیته های ویژه انجام داده اند که به راحتی در اینترنت قابل دسترسی است. برای مثال قتل ایرانپور و مرحوم یوسف قره جه و آقای نوشین به دستور توکلی و متکی ذکر کرد که ۹ماه بعد از قتل انها دستور ازادی انها از تهران صادر شد!! ضمن اظهار تاسف و تسلیت به خانواده داغدیدگان افشا میشود که دوره هفتم انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزه بندرترکمن و کردکوی و بندرگز اقای دکتر محمد قلی ایری و اقای ناز محمد ولی پور به دور دوم انتخابات کشیده می شوند. اقای منوچهر متکی نیز در ان زمان از تهران به عنوان برنده به مجلس راه میابد. چند شب قبل از انتخابات ساعت حدود ساعت ۲۴ اقای متکی به همراه برگه سفید ارا به منزل دکتر ایری می ایند تا ایشان در مجلس از جناح راست حمایت و در دور بعدی ازدکتر نظری مهر که برادر خانم شخص متکی بوده حمایت کند و در ان شب ۳ نفر دیگر نیز بودند. حاضرین یکه میخورند! و در برابر کار انجام شده قرار میگیرند. یکی از حاضرین به نام عبدالرحمان کریمی از نوشتن آرا سر باز میزند و نفر دیگر که از دوستان دکتر ایری بوده از ترس متکی و اینکه قبول نمیکرد چه سرنوشتی برای وی از دست این جنایتکار برمیاید شروع به نوشتن آرا بهمراه اقای عبدالقادیر تراج میشوند. …اقای کریمی مدتی بعد در حادثه رانندگی در جاده علی اباد گلستان کشته میشود. دو نفر بعدی از ترس کشته شدن از طرف این جانی حرفی نمی زنند و البته رشوه نیز به انها میدهند تا خفه شوند!!! اقای عبدالقادیر تراج بعدها با اقای دکتر ایری که نماینده دوره هفتم شده بود، سر مسایل مادی جر و بحث میکنند و اقای تراج تهدید به افشا میکند و ایشان نیز بین سیمین شهر و بندرترکمن ساعت ۱۲.۵ شب در یک حادثه ساختگی کشته میشود و به سراغ نفر سوم که زنده مانده بود، می آیند و اورا تهدید میکنند که “-چنانچه حرفی بزنید شما را هم خواهیم کشت!”، ازطرفی به خاطر دوستی ایشان با ولیپور از وی میخواهند تا نقطه ضعف ولی پور را برای انها روشن کنند تا در دوره های بعد بتوانند گروه وی را که رای بالایی داشت به خود جلب نمایند. ایشان از روی اجبار وترس قبول میکند واز طرفی دنبال راهی بود تا از دست این جنایتکاران خلاص شود. اقای ولی پور رئیس گروه شهید دکتر عظیم گل بوده که ایشان در سانحه بحث برانگیز سقوط هواپیمای یاک ۴۰ به همراه هفت نماینده مجلس دوره ششم و وزیر راه وترابری وقت شهید شده بودند.ایشان موفق به پیدا کردن نقاط ضعف ولیپور از طریق نفوذ در گروه شهید دکتر عظیم گل میشوند ولی اطلاعات غلط به دکترنظری مهر می دهد. تا اینکه از وی میخواهند به یک ماموریت برود! ماموریت این بوده که اقای ولی پور را که قصد پناهندگی به ترکیه را داشته ره گیری نماید و احتمالا تلفن نامبرده کنترل میشده است. این دو نفر به ترکیه میروند. در ترمینال غرب نفر سومی به انها ملحق میشود و میگوید در انگلستان کار پزشکی میکند! انها از بعضی از مسایل حرف میزنند و کسی که به عنوان مامور فرستاده شده بود و در تقلب نیز حضور داشت واقعیت ان شب تقلب و اینکه از وی خواسته شده تا ولیپور را تعقیب نمایدرا به ولی پور میگوید . اقای نازمحمد ولی پور به “یو ان” در انکارا و به کنسولگری انگلیس در استانبول میروند که متاسّفانه آنروز که شنبه بود، روز تعطیلی کنسولگری محسوب می شده است. بعد از جلوی “یو.ان.” مطّلع میشود که خانواده نمیتوانند از کشور خارج شوند، سپس به مرز ترکیه و شهر ماکو میروند تا اقدام به خروج فرزندان نمایند، ولی همسر نامبرده از ترس اینکه بجه هایش حین خروج کشته شوند، از پناهندگی سرباز میزند. نفر مامور و بهتر بگویم شاهد تقلب به دکتر نظری مهر زنگ میزند. ولی در کمال ناباوری متوجه میشود که او همه چیز را میداند!! بعد به کسی که با انها از ترمینال غرب رفته بود شک میکنند چون غیر از وی کس دیگری شاهد ماجرا نبوده و از اینکه مامور شاهد به نظری مهر نارو زده ناراحت میشود! و نفرسوم هم از ترس به خارج از کشور فرار میکند. اقای ولی پور در انتخابات دوره نهم به گفته یکی تحت فشار متکی جنایتکار با دریافت رشوه به شکستن آرا مهندسی شده منطقه به نفع دکتر نطری مهر که برادر خانم دکتر متکی بوده کمک می کند. اقای کریم الله قوجق که صمیمی ترین دوست ولی پور و از سیاسیون مبارز منطقه است شاهد بده – بستان شده و اطلاعات به بیرون درز میکند که متاسفانه ایشان نیز در حادثه تصادف ساختگی به همراه یک نفر دیگر در بین آق قلا و بندرترکمن کشته میشوند و ضارب فرار میکند!اقای دکتر نظری مهر هم اکنون نماینده مجلس است و متکی به ریش نداشته ما می خندد! اقای منوچهرمتکی رویای ریاست جمهوری را دارند و هرگونه نقطه ضعفی از خود را میخواهد در نطفه خفه کند. در حوزه آق قلا نیز در دوره هشتم بعد از اینکه دکتر ایزدی رای اورد و به مجلس رفت بدلیل ترکمن بودن از مجلس اخراج و جای ایشان دکتر ناصری که مهاجر سیستانی است را به دستور سپاه و به نمایندگی از طرف خامنه ای به مجلس فرستادند. اقای منوچهر متکی در منطقه بندرترکمن و بندرگز و کردکوی به قاتل هزار تیران معروف است. ایشان جنایات زیادی در منطقه و دنیا با تشکیل کمیته های ویژه انجام داده اند که به راحتی در اینترنت قابل دسترسی است. برای مثال قتل ایرانپور و مرحوم یوسف قره جه و آقای نوشین به دستور توکلی و متکی ذکر کرد که ۹ماه بعد از قتل انها دستور ازادی انها از تهران صادر شد!!
بسیار موافقم
خاتمی داره فکر میکنه بیاد رییس جمهور شه یا نه.
آقای خاتمی تردید نکن. نامزد شو. حالا ستارهم مرد مگه چی شده حالا. آخرش که قرار بود بمیره.
آره. خودتو اصلا ناراحت نکنی یه وقت سید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مثل اینکه اصلاح طلبا هنوز نمیدونن قضیه چیه. بابا اون طرف میگه مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی. شما میگین خاتمی بیاد نامزد بشه.
حالا ندا و سهراب و ستار رو که اصلا خودتونو ناراحت نکنین یه موقع ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام
یکی از همراهان نوشته: آدم باورش نمیشه اینهمه نخبه در زندان!؟
پَ نَ پَ حاجی، میخواستی وقتی اینهمه پخمه و پَ پ در راس امور با بصیرت فعالیت میکنن، نخبگان در دانشگاه باشند؟
اگه تاریخ را خوب بخوانی تو این مرز و بوم بوسیله خود این ملت و یا حداقل به اسم ما ملت، کم
ظلم نشده.
کج فهمی این از خدا بی خبران هیچ ربطی به دین ندارد!
این حکومت چموش دیگر کارش از اصلاح و بزک دوزک گذشته .
از اول هم مشخص بود که بجز تمامیت قدرت به کمتر راضی نیست
و برای کسب آن از هیچ ننگ و جنایتی ابا نخواهد کرد
دهه شصت انقدر دور نیست که فراموش شود.
سلام
من خودم کسی هستم که اینجور سرنوشتی،ولی نه به این شدت داشتم.اینکه بدون حکم جلب بریزن تو خونه،اون هم تو تاریکی شب،بدون حکم جلب،و با فحاشی و ضرب و شتم بکشونن روی زمین و بندازنت تو بازداشت گاه.بعد هر روز شکنجه بدن.بخدا قسم من رو ۲۷ ساعت آویزون کردن که هنوز جاش هست.کاش میتونستم نام ببرم کسی که شکنجه میداد.الان دوباره تحت تحقیبم و خدا میدونه چی سرم بیاد.برام دعا کنید دوستان سبز و عاشقان نور امید و آزادی.