سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » نوری‌زاد: چرا همه سرنخ‌ها در کشور به اراده شخصی رهبر ختم می‌شود؟...
» آخرین بخش گفت و گوی کلمه با محمد نوری زاد

نوری‌زاد: چرا همه سرنخ‌ها در کشور به اراده شخصی رهبر ختم می‌شود؟

چکیده :در نهج البلاغه نامه های حضرت علی به معاویه هست. نامه های معاویه به حضرت علی هم هست. این یعنی چه؟ یعنی حضرت علی برای نامه ی فردی مثل معاویه ارزش قائل می شده. در نهایت ادب با او محاجه می کرده. حالا رهبر ما همان حضرت علی و من همان معاویه. انصاف نبود به نامه های این معاویه ی خانگی پاسخ داده می شد؟...


کلمه – سپند میریوسفی:

محمد نوری زاد در ادامه گفت و گوی خود با کلمه که بخش اول و دوم آن هفته ی گذشته منتشر شد، با اشاره تا به حال به اینکه هیچ پاسخی از طرف رهبری دریافت نکردم و بهمین دلیل از ایشان بسیار گله مندم می گوید: بیست و چهار نامه ی من حداقل بیست و چهار سلام با خود داشت. ایشان علاوه برمقامی که بعنوان رهبری دارند، یک عالم اسلامی هستند. و می دانند ابتدایی ترین منازل انسانی و اسلامی را با ادب و ادب ورزی باید طی کرد. حتماً می دانند که اگر سلام مستحب است پاسخش واجب است. انصاف این بود که ایشان نه به محتوا بلکه به این بیست و چهار سلام من جواب می دادند.

به گزارش کلمه، این مستند ساز و جهادگر دوران دفاع مقدس در این گفتگو با طرح این سوال که چرا رهبری تمامی سرنخ های حساس کشور را حتی تعیین تکلیف زندانیان سیاسی را به اراده ی فردی خویش بند کرده اند؟ ادامه می دهد: چرا در دل بسیجیان خوش نام سال های جنگ به اختراع جماعتی با همین نام دست برده اند که این جماعت به هیچ اصلی از اصول انسانی مقید نیستند و جز فحاشی و ضرب و شتم و تخریب و به هم زدن اوضاع بدیهی امور ندارند؟ و چرا داستان پرونده ی حمله ی این اوباشان مذهبی به کوی دانشگاه و به منزل معترضان به سرانجام نرسیده است؟ چرا روند کلی کشور بجای این که مطلوب عقلا و عقلگرایی باشد، مطلوب مداحان و فریبکاران و ریاکاران و رانت خواران شده است؟

آخرین بخش از گفت و گوی تفضیلی کلمه با محمد نوریزاد را با هم می خوانیم:

گفتید داستان ساخت مصلای تهران داستان جمهوری اسلامی است. شاید از این زاویه که این مصلا بودجه ی فراوانی (حدوداً ده برابر یک مصلا با همین زیربنا و نقشه و مصالح) صرف کرده و هنوز دست نیازش دراز است. یا این مصلا باید نهایتاَ در مدت پنج سال ساخته و افتتاح می شد اما می بینیم بعد از سی و یکی دو سال هنوز ناتمام است. با تشبیه جمهوری اسلامی به مصلای تهران آیا منظور شما به هدر رفتن سرمایه ها و زمان در این کشور است؟

این هدر رفتن سرمایه ها و زمان البته یک بخش اساسی منظور من در این مثال است اما نه همه ی آن. گاه ممکن است شما درگیر حادثه و مشکلی شوید که وقوع آن از اراده ی شما خارج است و سرمایه های شما را و زمان شما را مصروف خود می کند. اینجا ای بسا شما مقصر نباشید. که چرا پول و زمان را صرف کرده اید و به صورت ظاهر چیز زیادی عایدتان نشده. مثل سال های جنگ. اگرچه در آن سال ها هم می شد به جای اداره ی عارفانه ی جنگ، به اداره ی عاقلانه ی آن همت کرد، اما با وقوع ناخواسته ی آن، هم سرمایه های پولی و انسانی ما از دست رفت و هم ما برای آبادانی و ساخت این کشورزمان را از دست دادیم. کار دیگری هم نمی شد کرد. وقتی کشوری درگیر جنگی ناخواسته می شود باید همه ی کارهایش را زمین بگذارد و به همان بپردازد. کمترین غفلت در اینجا موجب خسارت های تاریخی می شود.

اما قصد من به آن سوترِ این هدر شدن سرمایه و زمان اشاره دارد. اگر بخواهم تعارف را کنار بگذارم باید بگویم ما به کارناوال هدردادن سرمایه و زمان در مثال مصلای تهران، دو هیولای مخوف داخل کردیم. یکی هیولای بلاهت، یکی هم هیولایی که دردزدی و فریب و نامردی برای خود دم و دستگاهی دارد و خنده دار این که به ازای دزدی های آشکارش، خود را مجاهد و سرباز و خدمتگزار و مردمی نیز می داند و به کمتر از بهشت خدا هم راضی نیست.

در داستان مصلا، یک سوژه ی مذهبی بساطی فراهم می کند که جماعتی به نان و نوا برسند. شما فاکتور دزدی را از مصلای تهران حذف کنید ببینید چه عامل دیگری می تواند مانع برنامه ریزی و ساخت بهنگام این مصلا شود؟ انگار جماعتی در این سالها وارد چرخه ی ساخت مصلای تهران می شده اند با جیب های دراز. یک آجر برمی داشتند و در جایی روی زمین می گذاشتند و بلافاصله یک مشت پول بی زبان می تپاندند داخل همان جیب دراز. بعد یک آجر دیگر روی آجر قبلی می گذاشتند باز یک کپه پول می فشردند داخل جیب سیری ناپذیرشان. بدون آنکه نظارتی در کار باشد یا اساساً دستگاهی جرأت و توان نظارت بر تشکیلاتی مثل قرارگاه خاتم الانبیا را داشته باشد. شب های جمعه هم در همان خاک و خل و در هیبت پسران پیغمبر یک هیاهویی سر می دادند و دعای کمیلی برگزار می کردند تا کسی جرأت نکند به این دراز دزدان چپ نگاه کند. منظور من از انطباق داستان مصلا با داستان انقلاب، آمیختگی سوژه های مذهبی است با دو عامل. یکی بلاهت یکی هم دزدی وفریب. که این شابلون بلاهت و دزدی و فریب را می شود در بسیاری از طرح ها و پروژه ها بکار برد و همین نتیجه را گرفت.

دقیقاً مثل چی؟

من صراحتاً بگویم داستان پرتاب ماهواره ی امید، جز فریب هیچ نبوده و نیست. این که شما یک تکنولوژی نامأنوس را با پول زیاد بخری و آن را به اسم خودت هوا کنی که نشد پیشرفت. کشورهایی که به سمت تکنولوژی هسته ای می روند یا بسیار کارآمد و هوشمند و قدر قدرت اند یا ابله. من دانش هسته ای را در فرانسه و انگلستان و آمریکا و چین ناشی از هوشمندی می دانم اما در شوروی سابق و کره ی شمالی و پاکستان و هندوستان و اسراییل و کشور خودمان ناشی از بلاهت.

در داستان هسته ای خودمان من بلاهت را می بینم که هیبتی از قلندری برآورده و سینه چاک و عربده کش حریف می طلبد. همین حالا به این پرسش پاسخ بدهیم که اگر ما اینهمه پول و اعتبار و وقتی را که صرف داستان نیم بند هسته ای خود کرده ایم، صرف اتمام پالایشگاه های عسلویه می کردیم و شانه به شانه ی قطری ها از چاه های مشترک گاز برداشت می کردیم، بُرد کرده بودیم یا حالا که هم پولمان هدر رفته و هم در مدار تحریم های کمرشکن قرار گرفته ایم و هم نیروگاه اتمی بوشهرمان یک لامپ نمی تواند برای ما روشن کند.

یک نگاهی به غوغای هسته ای در پاکستان و هندوستان بیندازید. اینها در فقر دست و پا می زنند اما بخاطر این که عقب ماندگی های خود را با قدم های بلند و جهش های فریبکارانه جبران کنند، به سراغ سوژه ای می روند که بهره مندی از آن به بلوغ نیاز دارد. شما یک تیغ صورت تراشی را بدهید به دست یک کودک. یک ترقه را بدهید دست یک نوجوان. دکمه ی انفجار یک معدن را در اختیار یک دیوانه بگذارید. معلوم است که خسارت ببار می آورد.

من شاید باور نکنید موافق حساسیت مجامع جهانی درباره ی جریان هسته ای خودمان هستم. چرا؟ چون ما به بلوغ هسته ای نرسیده ایم و ممکن است بعدها کار دست خودمان و مردمان جهان بدهیم. این بلوغ یعنی این که شما چاقو داشته باشید و در دعواهای تن به تن هرگز از آن استفاده نکنید. کلت داشته باشید و به طرف کسی که شما را عصبانی کرده و حال شما را گرفته شلیک نکنید. صدام این چاقو را داشت و عصبانی که شد به مردم خودش هم رحم نکرد. با ما جنگ داشت اما مردم حلبچه را با بمب های شیمیایی اش جزغاله کرد. ما کجا به بلوغ هسته ای رسیده ایم آنجا که در ساک مسافران بی خبر مکه ی خودمان اسلحه مخفی می کنیم و به عربستان می فرستیم؟ یا به محض شلیک آمریکایی ها و زدن هواپیمای مسافربری ما، داد و قال سرمی دهیم که ای دنیا این آمریکایی های نامرد را ببینید که به هواپیمای مسافربری هم رحم نمی کنند؟! اما دم برنمی آوریم که در سایه ی معکوس همان هواپیمای مسافربری جنگنده های خود را مخفی کرده بودیم تا از رادار ناو آمریکایی فرار کنند و به او ضربه بزنند. در قاموس بلوغ ما آیا یک زنگ خطری فعال نشد که ممکن است آن همه مسافربی پناه بخاطر هوش زیاد ما جانشان را از دست بدهند؟

ما نشان داده ایم که تا رسیدن به آن بلوغ حالا حالاها فاصله داریم. شما یک نگاهی به قد و بالای آقای احمدی نژاد با آن شعارهای هسته ای و غیرهسته ای اش بیاندازید ببینید دو گرم چیزی به اسم بلوغ در او پیدا می کنید؟ مثلاً دانشمندان می گویند آقا اکوسیستم طبیعی یک منطقه را همینجوری هردمبیل به هم نزنید چرا که ممکن است طبیعت آن منطقه به صورت واژگون طغیان کند و کار دستتان بدهد. صدام در اواخر عمرش تالاب بزرگ و هزاران ساله ی هورالعظیم کرد را برای کشت و کارخشک کرد. بی آنکه بداند این تالاب با سایر پدیده های طبیعی در یک چرخه ی تنگاتنگ بده و بستان دارد.

همین غباری که هر از گاه چشم مردم عراق و عربستان و اهواز را کور می کند و گاه تا خود تهران پیش می آید ناشی از شلتاق همان بلوغ نداشته است. یا بلایی که بلاهت مسئولان نابالغ ما به سر دریاچه ی ارومیه آورده است. یا سرازیرکردن شتابزده ی بنزین با سرب و ناخالصی زیاد به اسم تولید داخلی به چرخه ی مصرف سوخت کشور. اینها حالا تبعاتش بعدها معلوم خواهد شد. من یک واژه اختراع کرده ام برای همین کارهای مطالعه نشده ی ناگهانی. چی؟ “بلوغ احمدی نژادی”. این واژه ناظر به این حقیقت است که ما شب خوابیده ایم ناگهان که صبح از خواب برمی خیزیم می شنویم که دولتمردان و مجلسیان و قاضیان ما تصمیم گرفته اند کوهی را در وسط کویر جابجا کنند. کلی پول و متخصص و بولدوزر و لودروبیل مکانیکی می ریزند توی همان کویر و مشغول کار می شوند. هرچه دانشمندان و بچه های کودکستانی می گویند آقایان این کار شما مطالعه شده و عقلانی و اقتصادی نیست چپ چپ نگاهشان می کنند که یعنی می گویید ما نمی فهمیم؟

اجازه بدهید مسیر سئوال و جواب را ببریم به سمت نامه هایی که شما به رهبری نوشتید. سه نامه ی اول را که نوشتید شما را بردند به اوین. از داخل زندان اوین نامه های چهارم و پنجم را نوشتید. به مرخصی که آمدید با وجود آنکه برای شما شرط گذاشته بودند که ننویس و بیرون باش نامه ی ششم را نوشتید. خیلی هم تند. شما را برگرداندند به زندان. نامه ی هفتم و هشتم را از داخل زندان نوشتید و منتشر کردید. این دوره یک دو سالی طول کشید که یک سال و نیمش را شما در زندان گذراندید. از زندان که بیرون آمدید یک مدت هیچ خبری از شما نشد. ناگهان نامه ی نهم را نوشتید. و مطرح کردید که در این مدت مشغول فیلمسازی از ماجرای زندان خودتان بوده اید تا برای رهبری بفرستید. بعد هم مسلسل وار نامه های دهم و یازدهم تا آخری که نامه ی بیست و چهارم یا بیست و پنجم باشد. مخاطب همه ی نامه های شما رهبری بود. سئوال این که از این همه نامه هیچ جوابی گرفتید؟ هیچ سیگنالی از طرف بیت رهبری برای شما نیامد که حرف حسابتان چیست؟ این سئوالی است که اغلب به ذهن همه خطور می کند.

پاسخم منفی است. من هیچ پاسخی از طرف ایشان دریافت نکردم. و بهمین دلیل از ایشان بسیار گله مندم. بیست و چهار نامه ی من حداقل بیست و چهار سلام با خود داشت. ایشان علاوه برمقامی که بعنوان رهبری دارند، یک عالم اسلامی هستند. و می دانند ابتدایی ترین منازل انسانی و اسلامی را با ادب و ادب ورزی باید طی کرد. حتماً می دانند که اگر سلام مستحب است پاسخش واجب است. انصاف این بود که ایشان نه به محتوا بلکه به این بیست و چهار سلام من جواب می دادند.

فکر نمی کنید همین که با شما کاری ندارند خودش یک جور جواب است؟ هر کس دیگر بجای شما بود به قول خودتان حتماً پودرش می کردند. مثل سعیدی سیرجانی. یا همان بلایی که سر آقای زید آبادی آمد. یک نامه نوشت و به سال ها زندان و تبعید محکوم شد.

من در آن نامه ها شاید ده ها پرسش مطرح کرده ام. با ده ها پیشنهاد و ده ها آسیب و درد. و راه هایی برای برون رفت از این اوضاع و احوالی که گرفتارش هستیم. در نهج البلاغه نامه های متقابل حضرت علی و معاویه هست. نامه های معاویه به حضرت علی هم هست. این یعنی چه؟ یعنی حضرت علی برای نامه ی فردی مثل معاویه ارزش قائل می شده. در نهایت ادب با او محاجه می کرده. حالا رهبر ما همان حضرت علی و من همان معاویه. انصاف نبود به نامه های این معاویه ی خانگی پاسخ داده می شد؟

البته من بعضی وقت ها به ایشان حق می دهم که از کنار اینگونه نامه ها به نرمی عبور کنند و خودشان را به ندیدن و نشنیدن بزنند. من خودم را جای ایشان می گذارم می بینم نامه ای ازطرف نوری زاد منتشر شده که در او آمده: ای رهبر گرامی، بعضی از پاسداران اطراف شما دزدند. بعضی از اطلاعاتی های اطراف شما هیولایند. اینها دارند اموال مردم را غارت می کنند. قاچاق می کنند. در کشتار و شکنجه ی مردم سهم و نقش دارند. در کارهای اقتصادی دخول کرده و می کنند. آن هم بی در و پیکر. بی آنکه دستگاهی جرأت اعتراض و حسابرسی از آنها را داشته باشد. در کارهای سیاسی دخول کرده اند. در کارهای امنیتی دخول کرده اند.

خب، شما جای رهبری، ایشان جواب بدهند که چه؟ بگویند: نخیر اینها اینطور که شما می گویید خطار کار نیستند بلکه فرزندان فداکارمنند؟ بگویند اینها دزد نیستند؟ بگویند اینها قاچاقی نیستند و به کارهای اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی دخول نکرده اند؟ حفظ نظام که اوجب واجبات است. حفظ نظام می گوید پاسداران من باید از لوازم آرایش تا دیش و رسیور ماهواره و یخچال و فریزر و لوازم پزشکی و داروهای غیراستاندارد و هزار قلم دیگر را قاچاق کنند. حفظ نظام می گوید که پاسداران من باید همه ی پیمانها را در مناقصه های صوری درو کنند. حفظ نظام می گوید پاسداران من باید درکارهای اطلاعاتی دخول کنند. اصلاً هم این کارها غیرقانونی نیست. چرا؟ چون من خودم فراتر از قانونم. فراتر از قانون؟ بله، این را خود قانون می گوید.

آیا رهبر می تواند به این پرسش من پاسخ بگوید که چرا و به چه دلیل با یک تلفن بیت ایشان، ناگهان جوان ناکارآمدی چون سعید مرتضوی به مقام دادستانی گمارده می شود؟ یا چرا آدم های هفت خط اما خودی از پرونده ی اختلاس سه هزار میلیارد تومانی کنار گذاشته می شوند؟ یا این چه نظامی است که زیر عبای آن از خلخالی هست تا جنتی تا سید محمد خاتمی؟ و همه در چارچوب نظام؟ قبول می کنید که رهبری اگر لب وا کنند و بخواهند به یکی از نامه های من پاسخ بدهند، از در و دیوار بر او نامه می بارد و این خط قرمز مورد تعرض قرار می گیرد. که در آن صورت مگر می شود جلوی این سیل ویرانگر را گرفت؟ پس چه بهتر که نامه ها را ندیده و نخوانده و نشنیده بگیرند. به نظر شما اینجوری بهتر نیست؟

شما در یکی از نامه هایتان نوشته بودید که ما در مجاورت فروپاشی هستیم. فکر نمی کنید خود شما با این نامه ها به روند آن فروپاشی دارید کمک می کنید؟

بله، من دارم به این فروپاشی کمک می کنم. اصلاً صریح تر بگویم. من دارم به این فروپاشی اصرار می ورزم. فروپاشی چه؟ فروپاشی بی قانونی ها و ظلم ها و دروغ ها و نکبت ها.

البته این یک حرف کلی است. شما حرف از قانون می زنید. اجازه می دهید ما هم صریح بپرسیم؟ شما در نسبت با رهبری، خودتان را دوست ایشان می دانید؟

من خودم را حتماً دوست ایشان می دانم. و دوست دارم به شرطی که ایشان به حقوق مردم بها بدهند صد سال عمر کنند و صد سال ولی فقیه باشند و صدسال سایه شان روی سرما باشد.

اصلاً باورکردنی نیست؟

چی باورکردنی نیست؟

این دوست داشتن های شما که خواستار صد سال باقی ماندن رهبر هستید. این خواست شما با محتوای نامه های شما جور در نمی آید.

اتفاقاً بسیار هم جور است. آقای خامنه ای به این چند شرط من بها بدهند و صد سال دیگر بر ما رهبری کنند. شاید بگویید نوری زاد کی هست که با چند تا شرط بخواهد رهبری آقای خامنه ای را تا صد سال دیگرت ضمین کند؟ به این چند شرط من اگر دقت کنید اطمینان می دهم با من هم رأی خواهید شد و به صد سال رهبری آقای خامنه ای رضایت خواهید داد.

من می گویم آقای خامنه ای صد سال رهبر ما باشند اما شجاعانه در برابر بهاییان ایرانی بنشینند و به آنان بگویند: به همه ی هستی قسم خدا و پیغمبر کجا منظورشان این بوده که شما را بخاطر اعتقاداتتان به تنگنا بیاندازند و شما را از ابتدایی ترین حقوق انسانی تان باز بدارند! وای بر آن کسی که حکم محرومیت های بدیهی و انسانی شما را امضا کرده و به نام اسلام در مدت سی و سه سال بارانی از تحقیر و ظلم و محرومیت بر سر تک تک شما بارانده. با آنکه شما گفته اید ومی گویید: ما نه جاسوسیم نه اسلحه به دستیم نه خواستارسرنگونی جمهوری اسلامی هستیم نه ازدیوار کسی بالا می رویم نه هرزه ایم نه با رواج فحشا موافقیم نه با دشمنان شما دست به یکی کرده ایم. تنها تفاوت ما با شما عقیده ی ماست. همان عقیده ای که خدا ما را در انتخاب آن آزاد و مخیر ساخته است.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما رسماً در برابر تاریخ و مردم آسیب دیده ی ایران زانو بزنند و بگویند: این کارهایی که ما در این سی و سه سال کردیم هیچ ربطی به اسلام نداشته. ما می خواسته ایم حاکم باشیم بهمین دلیل رقبای خود را و معترضان خود را زدیم و کشتیم و اموالشان را مصادره کردیم.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما اعتراف کنند که: در هیچ کجای اسلام و در هیچ کجای قاموس الهی ظهور قصابانی چون خلخالی و فلاحیان گنجانده نشده که به راحتی خیار و پنیری که می شود بی زحمت دو نیمشان کرد، جماعتی از انسانهای بی گناه را بی آنکه مجال دفاع به آنان بدهند از وسط دو نیمشان کردند و به رگبارشان بستند و گوش تا گوش سرشان را بریدند و نابودشان کردند.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما حتماً به کشتار فله ای در سال شصت و هفت اشاره کنند و فقط این را به ما بگویند که اختیار این عمل هولناک را از کجای اسلام و از کجای انسانیت و از کجای عقل بیرون کشیده اند.

من معتقدم کشتار خاموش سال شصت و هفت لکه ی ننگی است نه تنها بر پیشانی حاکمان ما، که بر پیشانی تک تک مراجع تقلید و مسئولان و دستگاه قضایی و نمایندگان مجلس ما الی الابد. آنانی که بخاطر یک لقمه اعتبار، در برابر و قوع این حادثه ی خونین سکوت کردند و نام ما را در ردیف هیتلرها و چنگیزها جای دادند. ما باید در پیشگاه این مردم و دربرابر تاریخ و آیندگان به خاک بیفتیم و زاربزنیم و عمامه از سربرداریم و گریبان پاره کنیم و هوار بکشیم و ضجه بزنیم و خون گریه کنیم و خود را به اراده ی قانون و خواست جمعی مردم بسپریم. این خون های بنا حق ریخته شده، اصلاً چیزی نیست که با اطلاق یک واژه ی منافق بشود پای برآن نهاد و نادیده اش گرفت.

معتقدم امروز هر که بخواهد بر این سرزمین فلک زده حکومت کند یا بعدها به گردونه ی انتخابات درست و مردمی وآزاد آن داخل شود، باید تکلیفش را با حادثه ی خونین و قصابانه ی سال شصت وهفت روشن کند. این خون ها همچنان تروتازه اند و ازتک ما که درآن سهم و نقشی داشته ایم مطالبه ی حق خود را می کنند. چرا؟ چون این خون ها را ما به اسم اسلام ریخته ایم و ذات اسلام از یک چنین قصابی و وحشی گری متنفر است. ما باید به تاریخ و به صاحبان این خون های بناحق ریخته شده پاسخ بدهیم که در کدام دادگاه و با کدام قانون و با کدام وکیل و با کدام پرونده و با کدام حق دفاع و با کدام هیأت منصفه و با اعتنا به کدام رویه ی عقلانی ما به یک چنین قتل عام کوردست برده ایم؟

من از سایت کلمه بخاطر جایگاه روشنگری اش بسیار سپاس مندم. اما نه سایت کلمه بل همه ی ما باید این را تمرین کنیم که اگر خطایی درگذشته انجام داده ایم بهترین راهِ محو یا تقلیل یا جبران آن خطا اعتراف به آن و سعی درترمیم آن است نه لاپوشانی آن. شاید به شما که مثل خود من خود را موظف به حمایت از آقایان میرحسین موسوی و خاتمی می دانید دشوار باشد که از نوری زاد بشنوید: چرا آقای خاتمی جرأت و شهامت اعتراف به این را ندارد که از تضییع حقوق بهاییان ایران سخن بگوید؟ یا از همین کشتارسال شصت و هفت؟ راستی چرا؟ مگر می شود اصلاح طلب بود و در همان حال به چشم خود دید جماعتی دارند زیر چرخ های اسلامی ما له می شوند؟ و سکوت کرد؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما مرد و مردانه به ما بگویند: چه میزان از پول مردم به اشاره و دستور مستقیم ایشان به افغانستان و سوریه و لبنان و حزب الله و فلسطین و میانمار و هر جای دیگر سرازیر شده است؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما در یک جمله به ما بگویند این را از کجای اسلام پیدا کرده اند که مجموعه های تحت امر ایشان مثل بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و سپاه و اطلاعات چرا نباید به هیچ تشکیلات نظارتی اجازه ی واکاوی در چند و چونشان را بدهند؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به ما بگویند این را از کجای اسلام برداشت کرده اند که سنی ها و دراویش و سایر معتقدان به نحله های متفاوت فکری، نباید امنیت اعتقادی داشته باشند؟

ایشان صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به شرط این که صادقانه به ما بگویند علت این که زلف اعتبارشان را به زلف فرد نامتعادلی مثل آقای احمدی نژاد گره زدند چه بوده؟ به بما بگویند علت این که با حمایت های بی دریغشان از احمدی نژاد خسارت های جبران ناپذیری به شاکله ی کلی کشور وارد آورده اند و هنوز نیز می آورند و در این مسیر سخن مشفقانه ی احدالناسی را نیز نخواسته اند که بشنوند در این بوده که خدا وکیلی در آقای احمدی نژاد مختصری عقل و درایت مشاهده کرده اند؟ یا نه، او را برای بقای خود مناسب تر یافته اند؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما صادقانه به ما بگویند بعد از پیروزی انقلاب، روحانیان در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، مدیر بوده اند و در همان یک جا موفق عمل کرده اند. و بلافاصله صادقانه اعتراف کنند که: روحانیان بخاطر سوادی که نداشته اند، مسیر نخبگی و تخصصی کشور را ضایع کرده اند و با دخالت های بی در و پیکرشان در اموری که بدان ها مربوط نبوده، ایران بزرگ را ذلیل و خوارکرده اند و بر زمین گرم تباهی اش کوفته اند.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به ما بگویند چگونه شد که نخبگی در کشور ما رو به افول نهاد و پخمگی برآمد و برمسند نشست؟

ایشان به ما بگویند چرا تمامی سرنخ های حساس کشور را حتی تعیین تکلیف زندانیان سیاسی را به اراده ی فردی خویش بند کرده اند؟ چرا در دل بسیجیان خوش نام سال های جنگ به اختراع جماعتی با همین نام دست برده اند که این جماعت به هیچ اصلی از اصول انسانی مقید نیستند و جز فحاشی و ضرب و شتم و تخریب و به هم زدن اوضاع بدیهی امور ندارند؟ و چرا داستان پرونده ی حمله ی این اوباشان مذهبی به کوی دانشگاه و به منزل معترضان به سرانجام نرسیده است؟ چرا روند کلی کشور بجای این که مطلوب عقلا و عقلگرایی باشد، مطلوب مداحان و فریبکاران و ریاکاران و رانت خواران شده است؟

تشکر آقای نوری زاد. اگرچه این ترجیع بند شما می تواند خیلی گسترده وادامه دارباشد اما به همین جا بسنده می کنیم.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۸۸ پاسخ به “نوری‌زاد: چرا همه سرنخ‌ها در کشور به اراده شخصی رهبر ختم می‌شود؟”

  1. یک مرد یک شهریک حکایت تکراری گفت:

    درود به شهروند خوب ما آقای نوری زاد. من با اجازه شما می خواهم برخلاف دوستان دیگر که با صراحت ازشما طرفداری می کنند، با صراحت ازشما انتقاد کنم. شما می گویی سپاه پاسداران که حافظ امنیت کشوراست، دزد است. درست؟ می گویید وزارت اطلاعات(بعضی ازمامورانش) هیولاهستند. می گویید روحانی ها بی کفایت و حراف و هدردهنده ذخایروسرمایه های کشورند، می گویید چرا عده ای ازجوانان دختروپسرمارا فله ای اعدام کردند، می گویید ما هنوز به بلوغ هسته ای که هیچ به بلوغ سیاسی که هیچ به بلوغ انسانی که هیچ به بلوغ اجتماعی که هیچ به بلوغ تاریخی نرسیده ایم. که درتاریخ عده ای درفردا روزی به طرف ما انگشت درکنند و بگویند اینها بالغ بودند و کارهای شایسته انجام دادند. شما با این طرز تلقی که رهبر را بیش ازهمه به چالش می کشی آیا به این هیچ فکرکرده ای که این مملکت پس چطور دارد می چرخد؟. اگر همه مسئولین دزد و فریبکار و بی عرضه اندپس اینهمه کارهای انجام شده ازکجا ناشی می شود؟ درمجاورت همان مصلای بزرگ تهران شما ساخت و ساز و اتوبانها و پارکها را نمی بینید؟ شما پرتاب ماهواره امید را که دردل نسل جوان امید رویانده مسخره می کنید و می گویید این کارها ابلهانه است؟ پس علم و علم گرایی درنگاه شما چه معنی دارد؟ حالا آقای احمدی نژاد دزد و نامتعادل، رهبرچه؟ شما فکرنمی کنید وقتی احمدی نژاد را از گردونه این نظام بیرون می کشید و به او می گویید نامتعادل ، من که خوانند ه این مصاحبه هستم نباید بفهمم منظور شما انطباق این عدم تعادل در قامت رهبری هم هست؟ شما سرداران پاک و جانفدای ما را فربگان ازمال حرام می خوانید، پس مرزهای این کشوررا چه کسانی دارند حفاظت می کنند؟ امنیت کشوررا چه کسانی دارند تامین می کنند. من با شما دراین که دزدها مثل مغولها دارند هست و نیست ما را می برند موافقم. اما شما چه اصراری دارید این دزدها را لباس سپاه بپوشانید. بادزد کردن همه ، دیگر کسی باقی نمی ماند که شما به او اقتدا کنید. وقتی می گویید این مصلای تهران وقتی آقای جنتی درآن نماز بخواند خنده دارمی شود یعنی چی؟ شما بعنوان یک مسلمان حاضری درپایتخت کشورت نماز جمعه سنی ها و اجتماع دراویش با شکوه تراز نماز و اجتماع خودت باشد؟ من بخاطراین همه ناشکری و ناسپاسی و اینهمه آدرس عوضی دادن به خوانندگان جوان که قدرت تجزیه و تحلیل وقایع را ندارندبرای شما متاسفم. من نوشته های شما را دوست دارم. نحوه ادبی نوشته های شما را می پسندم اما انصاف هم خوب چیزی است . انصاف می گوید اگر ده تا کاربد را اسم بردی یک کارخوب هم اسم ببر.

  2. اسماعیل گفت:

    سلام
    شما همش ادعا می کنید فکر کردید شما منجی نجات بشریت هستید اون خاتمی بود هشت سال رییس جمهور چکار کرد >؟؟؟؟ مجلس ششمتون چکار کردن؟؟؟؟
    آقای نوری زاده بنظرتون یه هواپیمای مسافربری که پرش مسافره چند هواپیمای جنگی جا می گیره ؟؟؟
    بر فرض هم که هواپیمای چنگی توش بوده مگه ما گناه کردیم که عراق با همه دنیا در مقابلمون قرار بگیره و ما هیچ وسیله جنگی پیشرفته ای از خودمون نداشته باشیم؟؟؟
    عراقی ها که به قول خودتون بمب شیمیایی رو سر ما می ریختن چرا ما نباید هواپیمای جنگی وارد کنیم البته این بر فرض ادعای شماست؟
    شما که کشور های مثل امریکا رو جزء کشور های می دونه که به بلوغ هسته ای رسیدن حمله هسته ای امریکا به ژاپن رو که باعث کشته شدن صدها هزار نفر ادم بی گناه شد و هنوز اثرات اون حمله هسته ای به جا مونده رو چطور توجیه می کنی؟؟؟ این نشان دهنده بلوغ هسته ای امریکاست؟؟؟
    همش مغالطه ، همش ادعا می کنید

  3. حسین گفت:

    نمیدانم آنجا که شما گفته بودید آقای خامنه ای برای درست شدن مملکت باید به تقلید از آقای خمینی جامی از زهر بنوشند ؛این حقیر مرقومه ای به حضورتان تقدیم داشتم ، به شما رسیده یا خیر.اما درآن نامه بنده عرض کردم بجای جامی زهر شما باید بشکه ای زهر آماده کنید وبه کسانیکه دراین سی وسه سال درحکومت دخیل بوده اند بخورانانید .آیا قبل از رهبری آقای هاشمی نباید دوسه جامی بخورد ؟آیا آقایان موسوی وکروبی نباید بخورند ؟آیاآقای خاتمی ،صانعی ،موسوی اردبیلی ،محتشمی پور ،و،و،و،نباید بخورند ؟آقای خمینی داستان باغدار وجهار نفر عامی وشیخ ودرویش وسید را برای مسولین گفت وخوب هم خط ومشی داد ،اما تنها کسی که این درس راخوب حفظ کردو امتحان داد آقای خامنه ای بود . این آقایانی که عرض کردم باید جامی از زهر بنوشند همه وهمه در کنار زدن مجاهدین وبعد نهضت آزادی وبعد جبهه ملی وبعد حزب توده وسایر کمونیستها دست داشتند تا نوبت بخودشان رسید وفریا یا مسلمانا بلند .که مسلمانی نیست .آیا زمانیکه آقایان دیگر برمسند امور سوار بودند ویکه تازی میکردند ،مسلمانی وحق وانصافی بود ؟یا همه را آقای خمینی به هبا وهدر داده بود ؟

  4. .... گفت:

    سلام
    من نمی دانم چرا این سبزی ها خودشون را کوه می دانند اگر در تمام فیلم های اعتراضی ۸۸ را نگاه کنید می بینید یک آدم درست حسابی در نمیاد من بعضی ها را می شناسم که چه مفسد هایی هستند اما طرفدار موسوی هستند من بعضی را می شناسم که برای دختر بازی به تظاهرات می رفتند آن وقت می گویند ما خیلی هستیم چرا آقای کروبی در مناظر ها گفت که من تا آخر هستم شما هم باش آقای موسوی چرا موسوی خودش را از طرفدارانی مانند نوری زاده وآمریکا وهمه کسانی که با ایران مخالفند برائت نجست کسانی که در رژیم شاه جنایت ها کرده اند برائت نجست چرا به طرفدار های بی حجاب خود امر به معروف نکرد که با حجاب بیاید تا حرفی در مقابل شما نباشد من مطمئنم که اگه موسوی این را می گفت سگ هم طرفداریش را نمی کرد چه برسه به این ها .

  5. حامد گفت:

    تا کنون دست کسی را نبوسید ه ام وسر تعظیم در برابر هیچکس حتی خدا فرود نیاورده ام ولی در برابر نوری زاد نه تنها دستش را میبوسم بلکه سر تعظیم هم فرود میآ ور م. آنچه دراین مصاحبه گفته شده خواسته بسیا ری از مردم است که ازترس کهریزک وسایر شکنجه گاه های ولی فقیه برزبان ها جاری نمیشود ( ایجاد این فضای ترس و نا امنی را بر ولی امر مسلمین جهان ارزانی باد ومبارکش باشد ) این داد خواستی است که از زبان دادستان واقعی مردم بلا دیده وولی فقیه زده وستم کشیده به پیشگاه همه مردم آ زاده ایران وجها ن تقدیم میشود . بزرگوا ر نوری زاد مثل بعضی از منتقدین رهبری نیست که از دور دستی بر آ تش داشته باشند او باپوست و گوشت .هوش خویش دستگیری باز جو ئی توهین تخقیر فحش های آ بنکشیده شکنجه سربازا ن بد نام اما م زما نرا تجربه کرده است او سالها است که از نزدیک بسیاری از درد ا ن امروز ورزمند گان غائب دیروز مید ا نهای جنگ را میشناسد او از نزدیکان مقام معظم رهبری بوده وبه باور خویش میخواسته از این طریق در خدمت مردم محروم بشاگرد باشد وبه محض اینکه فهمید از این حقه بازها ومزوران ومارا ن خوش خط وخال هیچ یک ازخواسته های انسانیش برآ ورده نمیشود مانند هر انسا ن شر ا فتمند یاز آ نا ن بریدوبه دا من مر د م پرید وانصا فا تلا ش کر د ه ومیکند تا جبرا ن ما فات کند و موفق نیز بود ه است .از عواقب دهشت و وحشت زای کار ی که میکند آ گاه است او سر نوشت کسانی که کسار ت بخرج داد ه وگفته اند با لا ی چشم مقام عظمای ولایت ابرو است خبر دقیق دا ر د لذا آ گا ها نه در این راه گا م نه ده و مرد و مردا نه راهش را ادا مه مید هد او زبان گویای مردمی است که زبا نشان را ساله ست برید ه اند او تلا ش میکند با استفاد ه از بیان وقلمی که در اختیا ر دارد از فا جعه دیگر ی مانند آ نچه رژ یم سابق برمر دم ایر ا ن تخمیل کرد جلو گیر ی کنداو همه توس و توا ن خود بکا ر میگیر د تا از تبد یل شدن ایرا به سوریه عرا ق افغا نستا ن لیبی جلو گیری کند این بزر گو ار بوظیفه انسانی خود عمل میکند وبه هر دری میز ند وبا هر انسا نی که فکر میکند قلم وقدمش میتوا ند در این راه مفید وموثر وا قع شود مرا جعه کرده ومیکند او فد اکاری در راه نجا ت مر دم کشور را سر لوحه کار خویش قرار داده وآ سایش وآ را مش خو وخانو ا ده اش رافدای این کار کر ده ومیکند . بکوشیم با هر امکانی در اختیا ر دا ر یم به یا ر یش بشتا بیم تلاش کنیم خو استه ها یش ر ا بگو ش مردم ایرا ن وجها ن برسا نیم نگذاریم دستش تنها بما ند به امید پیرو ر ی فهم و درک انسا نی بر جهل و خرا فه .

  6. من گفت:

    متاسفانه ما ایرانی ها آنچنان در غفلت و و بی خیالی و عقب ماندگی فکری فرو رفته ایم که هزاران مصاحبه آقای نوریزاد گرامی هم بعید میدانم بتواند جامعه را بیدار کند.
    آن دوستی که در یکی از کامنت ها از بدرفتاری و کشتار بهاییان و سایر مذاهب حمایت میکند و خود را حامی جنبش سبز میداند واقعا من را متاثر کرد.واقعا دلم شکست هموطن!
    خیلی راه داریم تا رسیدن به انسانیت و ازادی و پیشرفت
    خیلی از ما جمهوری اسلامی از سرمان هم زیاد است

  7. بسیجی گفت:

    این نوری زادی که شماها ازش تقدیر میکنید دستش به هیچ جا نرسیده شروع کرده به چرت و پرت گفتن مرگ بر ضد ولایت فقیه مرگ بر شما منحرفین قدر این رهبر و امنیت رو نمیدونید احمق ها
    جرات داری بزار پیامم و…

  8. یک اصلاح طلب گفت:

    من محترمانه به آن دوستی که خود را اصلاح طلب می داند و به آقای نوری زاد می گوید : ننه قمر، وانتقاد می کند که چرا کلمه به آقای نوری زاد تزیبون داده تا ازبهاییان دفاع کند و مرزها را بهم بریزد عرض می کنم که دوست اصلاح طلب، صمیمانه می گویم : شما بیا و خودت را بجای بهاییان بگذار. یک شب. یک ساعت. یک لحظه. وبجای آن جوانانی که نوزده ساله و بیست ساله بودندو بخاطر تمامیت خواهی حاکمیت همه را قتل عام کردند. شما اگر بخواهید بعد ازاین درمیان مردم سربلند کنید دیگر نمی توانیدبه سالهای دوم خرداد برگردید. خواست مردم دیگر فرسنگها ازشما جلو زده. من هم سابقا مثل شما فکرمی کردم اما حالا می بینم ما داریم قدم به قدم تقاص گناهان خودمان را پس می دهیم. دوست گرامی شما چه بخواهی چه نخواهی اگر خودت را اصلاح طلب می دانی اتفاقا این مرزهای مسخره را بهم بریزی. آقای نوری زاد می گوید چرا آقای خاتمی جرات این را ندارد که ازبهاییان و کشتارسال شصت وهفت سخن بگوید. این توهین به آقای خاتمی نیست که جراتش را ندارد. بلکه افشای فضای خفقان موجود درکشوراست. بهاییان و کمونیست ها شهروندان این کشورند. مثل ما و شما دراین کشور بدنیا آمده اند. مثل ماوشم حقوقی دارند که ما تباهش کرده ایم. انصاف داشته باشیم. یک شب اگر جای این محرومین بودیم هوارمان به آسمان می رفت.

  9. احمد رضا گفت:

    با احترام خدمت جناب نوری زاد
    هیچ چیز برای شما این حق را ایجاد نمی کند که در مورد چیزهایی که نمی دانید اظهار نظر کنید.

  10. مينا گفت:

    بخدا دلم برا همتون میسوزه……خیلی بدبختین.
    فدای سید علی خامنه ای بشه نوری زاد که اینجوری داره درموردش حرف میزنه..کاش اینجا بودی تا یه تو دهنی محکم بهت می زدم تا حالیت میشد چطوری اسم آقامونو بیاری.

  11. ایرانی فراموش شده گفت:

    به پاس انسانیت و ادب و بزرگی شما آقای نوری زاد
    صمیمانه دربرابر قلم شریف شما سرفرود می آورم
    وبه این که هموطنی چون شما دارم به خود می بالم
    مسلمان نیستم اما ازاسلام شما انسانیت و ادب و نوعدوستی را می آموزم
    این که دراسلام شما سایرانسانها نیز با هرعقیده و مرامی انسانند و دارای حقوق
    سلام مرا و مارا پذیرا باشید

  12. افشاگر گفت:

    در جواب این آقا سعید که اظهار نظر نموده اند بنده به عنوان بیسوادترین عضو جنبش شما را دعوت به مباحثه میکنم در یکی از سایتهای خودتان چون در اینجا افشاگری درباره هنرهای آقایان سانسور میشود.البته نظرات در آرشیو سایت باید باشد اگر جرات دارید از سایت درخواست کنید تا علنا درج نماید

  13. ناشناس گفت:

    حیف که این مصاحبه رو انقدر دیر خوندم. امان از این فیلترینگ اینترنتی جناب خامنه ای.
    متشکرم جناب نوریزاد عزیز

  14. ناشناس گفت:

    ضمن تشکر از جان فشانی اقای نوریزاد تنها یک تذکر به همه عزیزان اینکه هر چند اعدام زندانیان منافقین در سال ۶۷ قابل دفاع نیست و میتوان آنرا از اشتباهات رهبر فقید نام برد که اتفاقا به اعتراف آقای میرحسین حتی دیکتاتور فعلی هم از آن مطلع نبود و مخالف بود. و البته جز آقای منتظری کسی اعتراض مستقیم نکرد اما ذکر عبارت اعدامهای دهه شصت در نوشته های متعددی در سالهای اخیر بدون ذکر جغرافیای دهه شصت برای نسل جدید یک تحریف تاریخی است. اگر قرار است اعدام زندانیان منافقین محکوم شود لازم است ابتدا از هزاران هزار تروری که منافقین انجام دادند. از شاگرد مغازه خوار بار فروشی گرفته تا شاگرد مکانیک، از گشتهای ترور موتور سوار که صرفا بر اساس لباس و ریش و قیافه قربانی اعدام انقلابی خود را انتخاب و هما نجا اجرا میکردند. تا واقعه ۷ تیر تا ترور رئیس جمهور و نخست وزیر منتخب مردم تا جاسوسی برای عراق تا حمله نظامی با تانگهای عراق بعد از پذیرش قطعنامه همگی باید تشریح گردد. اینکه هم اکنون بعد از سی سال چگونه هزاران طرفدار و میلیشای نگون بخت دیکتاتوری مثل رجوی هنوز در غار بی خبری ذر شرایطی بد تر از کره شمالی نگه داری میشوند. اگر این گروه که اتفاقا رنگ مذهب و دین و شهادت را بیش از ما ابزار خود کامگی مسعود و مریم کرده اند و فرد پرستی کیش و آئینشان بوده و هست بر مقدرات این کشور مسلط میشدند چه به روزگار ما میامد؟ غیر از این است که یک اردوگاه اشرفی داشتیم به پهنای ایران؟

  15. sfc گفت:

    درود بر مجید توکلی
    و محمد نوری زاد

  16. شهروند درجه 2 گفت:

    آقای خامنه ای مادام العمر رهبر ما باشند ولی به مردم کردستان بگویند سی و سه سال تابوی وحشتناک دید امنیتی به کردستان ، زندانی کردن جوانان به بهانه سیاسی ، تجاوز به خواهران و مادران و دختران زندانیان سیاسی برای ساکت کردن آنها که عده ای از آنها اعتراف کرده و خیلیها به دلیل ترس از ابرو در سینه هایشان مدفون کرد اند ، نگاه دوگانه به دلایل ملیتی و مذهبی حاصل تفکرات کیست اگر ایشان در راس مملکت و به عنوان شخص اول مملکت بی خبرند مقصرند چرا بیخبرند اگر با خبرند گنهکارند چرا و به چه جرمی از حقوق اولیه خود محرومیم حتی فرض کن ایشان نماینده خدا مگر به اختیار خود ملیت و مذهب را پذیرفته ایم که به خاطر اشتباه در کرد و سنی بودنمان باید مجازات شویم اگر اینطوری باشد من همینجا به خدا میگویم خدایا انسانها نه تنها برادر نیستند برابر هم نیستندو اگر اسلام این است پیغمبران و کتبشان به بیراهه آمده اند۰

  17. ali گفت:

    قای نوری زاده بنظرتون یه هواپیمای مسافربری که پرش مسافره چند هواپیمای جنگی جا می گیره ؟؟؟
    بر فرض هم که هواپیمای چنگی توش بوده مگه ما گناه کردیم که عراق با همه دنیا در مقابلمون قرار بگیره و ما هیچ وسیله جنگی پیشرفته ای از خودمون نداشته باشیم؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!??????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????/

  18. سبز گفت:

    ساده نباش ١اصلاح طلب! کسانی که خودرا اصلاح طلب معرفی میکنند و بیربط میگویند معلوم الحالند! دروغگویند. مغلطه کسانی میکنند که خدا پرده سیاه بر قلبشان کشانده و کلام حق راهی بر دلشان ندارد. تعصب سوی چشمانشان را برده و وجدان و انصاف در وجودشان نیست چه بسا سهمی هم در آفریدن فجایع داشته اند. اکنون جوانان به لطف عزیزانی که همه چیزشانرا وقف روشنگری کرده اند بهتر از هر زمان دیگری دارای قدرت فهم وتحلیل هستند جناب “بی نام” شاید هم گمنام!

  19. سبز گفت:

    از کلمه به خاطر گذاشتن کامنتهای مخالفین! تشکر میکنم که چه عیان نقاب از چهره میکشند چه خود خواهانه چه بی شرمانه خود را صاحب اختیار و نظر و آبروی ملت میدانند…

  20. بابک گفت:

    من به دوستی که ازکلمه خواسته به امثال آقای نوری زاد امکان نشرنوشته ها و مصاحبه هایشان را ندهد و از امثال آقای نوری زاد با عنوان “ننه قمر” استفاده کرده عرض می کنم که دوست خوب آیا این ننه قمری که شما درنوشته خود بکاربردید ادامه همان “خس وخاشاک”نیست؟ ما کی باید ازاین الفاظ که نشانه عدم بلوغ ماست دست بکشیم و به معترضان و منتقدان این امکان را بدهیم که آزادنه به آسیب شناسی جامعه بپردازند؟

  21. کتایون گفت:

    من از آقای نوری زاد بخاطر انگشت نهادن به(نداشتن بلوغ) تشکرمی کنم. ریشه بسیاری از شکست های ما همین نداشتن بلوغ است.

  22. یک بسیجی سالهای دور گفت:

    بعنوان یک بسیجی که این روزها عده ای این اسم را دزدیده اند و با آن هرجنایتی را توجیه می کنند ازآقای نوری زاد تشکرمی کنم. من درعملیات ایذایی علیه ناوآمریکایی حضورداشتم. صحنه کاملا جنگی بود. ناوآمریکایی آمده بود داخل آبهای ما . چرا؟ بخاطراین که وضعیت کاملا جنگی بود.من اطمینان دارم با شلیک ناو به سمت هواپیمای مسافربری ، جنگنده ماهم ترتیبش داده شد. اما این که چرا درمجامع جهانی اشاره ای به سقوط وانهدام f14 نشده علتش این است که f14 های آمریکایی یکی ازخصوصیاتش گریزاز شلیک های ناگهانی زمین به هواست. اگربه این انهدام اعتراف می شد علنا کارکرد f14 زیرسئوال می رفت و تکنولوژی برتراین هواپیما که درنسبت با مدل های بالاترش کارایی بیشتری هم حتی دارد زیرسئوال می رفت. علتش همین است.

  23. برادری گفت:

    انصاف باید داشت. انصاف هم خوب چیزی است. این مصاحبه ظاهرا برای عده ای غیرقابل قبول است. یعنی نظرات آقای نوری زاد عده ای را سراسیمه کرده که این چه موضع گیری تند و تنش زا است؟ من اصلا دراین مصاحبه تندی و خروج از دایره ادب و ورود به غرض ورزی ندیدم. صحبت های آقای نوری زاد درباره سپاه درباره اطلاعات درباره رهبر درباره نداشتن بلوغ وحتی بلوغ احمدی نژادی خیلی منطقی و درست و حتی بدیهی است. دلیل آشفتگی بعضی ازدوستان تنها دراین است که آنها این صحبت بی تعارف آقای نوری زاد را احتمالی می بینند که دستگاههای امنیتی بخواهند یک عکس العمل کلی درباره اصلاح طلبان یا فضای مجازی صورت بدهند. من می گویم اگر اصلاح طلبان که کاملا به انزوا رفته اند می آمدند وسط و همین صحبت های منطقی را که کسی شهامت تکرارش را ندارد تکرار می کردند نوری زاد ازتنهایی بیرون می آمد. من یکجور حسادت هم در صحبت ها و اعتراض های اصلاح طلبان می بینم. این که چرا نوری زاد این حرفها را می زند و ما نمی توانیم.

  24. reza گفت:

    bradare bozorghvaram ..goftabodi rozi khod ra ba atash mekashi ..KHODA on rozeh nayareh ..na man balkeh kheil azimii az yaranat deel nagaranateim KHODAYA basalamat darash ..AMMEIN YA ARHMORRAHEIMJIN…

  25. پورناظری گفت:

    به امید آنکه رهبربداند که با این کشورچه می کند. وبداند سپاه و بسیجیان خود سرو اطلاعاتی های بقول آقای نوریز اد”هیولا” روزی خود رهبررا هم زیرپایشان له می کنند. نامه آقای یزدی به حجتی کرمانی را بخوانید. کیمیاگری که فرانکیشتن ساخت خودش به دست فرانکیشتن نابود شد. هرکه در طراحی و ساخت بسیجی های بی مخ و لباس شخصی های چماق بدست ها نقش داشته توسط همانها نابود می شود. کسی مگر شک دارد که اینها ساخته و پرداخته خود آقای رهبرهستند؟

  26. ناشناس گفت:

    آقا سعید:
    اگر شما هم قدری بیش ازانقلاب عمر می کردی، متوجه مسائل دوروبرخودت می شدی ومی فهمیدی که شستوشوی مغزی درکارنیست. حقیقت این است که این آقا هم خیلی دیر متوجه قضایا شدوحالا باابراز حقایق، قدری ازعذاب وجدان خودرا می کاهد. این “رهبرمعظم” اگر دستی درگناه آدم وحوا نداشته باشد، بی تردید درخیلی ازگناههای دیگرچندسال اخیردخیل است.ولی متاسفانه شماوامثال شما خیلی دیرترخواهید فهمید. امید است که نتیجه دیر فهمیدن شماوامثال شما چندپارگی این کشورنباشد.

  27. ناشناس گفت:

    راست می گویید، اگر بود به گاری می بستند.

  28. ناشناس گفت:

    به بی نام:

    به قول آقای نصیریان: نیاموختی…
    آیا فکرمی کنید، ازبابت مبارزه، حساب بانکی این آقا یا این جماعت سبزپراز پول می شود؟که ازکاسبی می گویید؟!این راه، باحضور این نظام سرتاپه با جاهل آخرش نیستی است. معلوم است شما پای صحبت های رهبرگرامیتان وامثال ایشان نشسته اید. چرا که ایشان درنزول افکارجاهلانه فقیه عالیقدری هستند.
    همه انسانها فاقدازاعتقادات مذهبی شان باهم برابرند وبه طوریکسان و با احترام بایدباآنان برخوردکرد. مرزهارا واعظان تهی مغزایجادکردند تابا استفاده ازآن نفس ازهرجنبنده ای بگیرند.ونتیجه همین می شود که براین کشور میگذرد.
    متاسفانه تا افکاراین گونه درمملکت وجوددارد این مبارزات هم به هیچ جایی نخواهدرسید.

  29. ناشناس گفت:

    آقا اسماعیل:
    آخردرست مطلب را بخوان. چه کسی گفته است که هواپیمایی نظامی داخل هواپیمای مسافری بود؟!
    پدرجان چرا پرت وپلا می گی؟!
    حمله هوایی به ژاپن درسال ١٩۴۵رخ دادوالان ٢٠١٢میلادی است. آقای نوری زادکه سهل است، هیچ کدام ازدولتمردان امریکا هم نمی توانند آن راتوجیه کنند.درحال حاضر هم دنیا برپاشنه دیگری می چرخد واون کشوری که بمب رانوش جان کردالان یکی ازشرکای بزرگ تجاری آن کشوری است که بمب راانداخت. شما غصه اش رانخور.
    مسئله این جاست که مایی که کثافت مملکتمان راگرفته است که ازدرمان یک سرماخوردگی عادی هم عاجزیم وممکن است جانمان را برسر آن ازدست بدهیم، یا که آب راه هایمان بایک بارندگی بسته میشود به نحوی که مترویمان مثل فاضلاب پرمی شودو این که دورونزدیک کشورمان از عدم بهداشت درست ودرمان وفرهنگ درست ومنطقی درفقر به سرمی بردومدیران کشورمان دزدو قاتل وجنایتکارو واعظان ورهبرمان خفه کننده هرگونه اعتراض درگلو هستند،ومایی که آنقدرتحمل ابرازعقیده دیگری رادرخانه خودنداریم،وهمواره خفاشهای سپاه مثل عجل معلق بالای سرمان هستند ومثل زالو ثروت این مملکت رابالامی کشند و می برند وبه باد می دهند، …هزارجوربدبختی دیگر …آخرماراچه به انرژی هسته ای؟ اگر یک چرنوبیل دراین مملکت رخ دهد که نه شما ونه من وخانواده هاودوستان ودروهمسایه وهموطنمان که جان سالم به درنخواهیم برد. حتما” باید این اتفاق بیفتد که بفهمیم چه غلطی کرده ایم؟!

  30. reza گفت:

    آقای نوری زاد زیادی خودتو جدی گرفتی، بابا تو کجا و معاویه کجا اگه معاویه میدونست خودتو باهاش مقایسه کردی حتما خودکشی میکرد .

  31. محمد گفت:

    نوری زاد همیشه با نور افشانی نور وروشنائی در فضا می پرا کند

  32. محمد گفت:

    روزی رهبری و بیت او حسرت خواهند خورد که چرا به نامه های نوری زاد و مانند او ترتیب اثر ندادند .که ان روز نوری زاد ها هم دیگر نخواهند توانست
    به رهبر و شرایط به وجود امده کمکی بکنند و ان روز ترو خشک با هم خواهند سوخت

  33. salam گفت:

    اقای خامنه ای اشتباهات زیادی مرتکب شد ه اند ولی همانطور که آقای نوری زاد اشاره کرد حمایت بی دریغ از احمدی نژاد بزرگترین آنها بود

  34. بنده خدا گفت:

    ایران تنها کشوری در دنیاست که حکومت هایش مانند قارچ سبز میشوند و با یک لگد مختصر ار ریشه کنده میشوند. وقتی یک سلسله پادشاهی در چنی سه هزار سال عمر میکند, در ایران متوسط آن از زمان حمله اعراب به ایران بیش از پنجاه سال نمیرسد. از زمان صفویه حساب کنیم که شاید چهارصد سال و اندی پیش بود تا کنون هفت بار حاکمین ما تغییر کرده اند. صفویه, افغان, افشاریه, زندیه, قاجاریه, پهلوی و هم اکنون حکومت ولی فقیه. مطمئن باشید که بزودی چه بخواهیم و چه نخواهیم این حکومت هم میرود و یکی دیگر می آید و همان کشتاری را از سلسله قبل میکند که سلسله های پیش از خودش کردند. مردم هم بی تفاوت ناظر این کشتار های بعدی خواهند بود.

  35. piskedel گفت:

    خلیج فارس هویتی است که هرگز نمی میرد…..
    نام خلیج فارس همواره مورد مناقشه ایران و کشورهای عربی بوده و پس از انقلاب دور جدیدی از این بازی بین المللی با رویکردی متفاوت اغاز شده است، دولتهای رفسنجانی و خاتمی با هر مشکلاتی که داشتند به نوعی با بسترسازی مناسب ارتباطات بین المللی ،این موضوع را در حلقوم کشورهای عربی خاموش نگه داشتند تا نوبت به گل سرسبد رؤسای جمهور تاریخ ایران دکتر محمود احمدی نژاد رسید ، شخصی که اگر دکتر پیوند اعضاء و جوارح بود معلوم نبود چه بلایی برسر بشر دوپا می آورد، اوضاع سیاست داخلی ایران به نوعی است که پس از کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ به اوج نابسامانی خود رسید و جایگاه ایران را در تمام شاخص ها ، چه از لحاظ اقتصادی، سیاسی،اجتماعی و فرهنگی به پایین ترین حد ممکن تنزل داد، دولتمردان جمهوری اسلامی در دوره هشت ساله دولت پاک چنان هزینه ای را به ملت ایران وارد کردند که از نظر تمام کارشناسان امر به این زودی جبران شدنی نیست. از بالاترین رکن مملکتی یعنی مقام رهبری تا مدیریت های میانی همگی دچار بی اعتباری و سستی شده اند.
    ‫عده ای چاپلوس که به گمان خودشان تئوریسین های جهان اسلام محسوب می شوند، چنان تئوری را از ولایت مطلقه فقیه در جامعه ارائه دادند که در تاریخ سی ساله انقلاب مقام رهبری تا این اندازه طرفدارگریز و ناراضی در دل جامعه پرورش نداده بود بطوریکه که مجلس نمایشی و ستایشگر خبرگان سرعت ان را مضاعف کرد و به درجه ای رساندند که امروز برای نمایش گریه محبان رهبری دست به دامن عده ای خس ساندیس خور شده اند ، پروژه تئوری سازی سیدخراسانی و شعیب ابن صالح که به شکست منتهی شد چون سردار لشکر جناب شعیب به جرگه انحرافیها پیوست.مجلس شورای اسلامی که مبدل به عروسکهایی شدند که تابع بی چون و چرای اوامرحکومتی اند، شورای نگهبان که کمباین درو آدمهای درست و حسابی شده و راننده اش کسی است که با ۹۰ سال سن به حلقه خودیها نیز رحم نمی کند.
    ‫دولت پاک نیز تکلیفش معلوم است و نیازی به تعریف و تمجیدهای حقیر ندارد. لذا از فلج شدن اقتصاد و صنعت و فساد و اختلاس سخنی به میان نمی اوریم و به موضوع اصلی می پردازیم .
    ‫سیاست خارجی و دیپلماسی بین المللی تحت الشعاع فعالیت هسته ای ، شرایط را به گونه ای رقم زده که با شاخ و شانه کشیدن برسر تحریم ها پس از مدتها لجاجت و هدر دادن سرمایه های مالی و معنوی مجبور شدند در استانبول چراغ سبز خود را در برابر خانم محجبه سرکارحاجیه کاترین اشتون نشان بدهند و هنگامیکه منافع اقتصادی اقازاده های عزیزبه لحاظ تحریم ضربه خوردند بخود امدند تا این راه مدور را دوباره طی کنند و به نقطه اول قدم گذارند ، عین خرمنکوب باهر دوری که می زنند ملت بی پناه ایران زیر دنده های خشن این سنگ اسیاب له می شوند.
    ‫خلاء ناشی از این سیاست ها باعث شد کشوری مثل امارات چنان گستاخ شود که تمامیت ارضی ما را دچار یک زلزله کند و دولتمردان بی کفایت را به تصمیمی عجولانه در تشکیل استانی بنام خلیج فارس وا دارد. البته مملکت ما و برنامه ریزان ان ید قدرتمندی در اجرای پروژه های بی مطالعه و ابکی دارند و اتفاق تازه و عجیبی نیست، اما انچیزی که بیش از همه باعث نگرانی است سرنوشت تلخی است که مرکز خلیج فارس یعنی هرمزگان بدان دچار خواهد شد و استان خلیج فارس فقط بعنوان یک اسم و جغرافیا مطرح است و سایر شاخص هایی که برای توسعه مورد نیازند تعریف نشده است، صرف اینکه دستگاه دست و پا گیر دولتی را روانه ابوموسی کنیم و یک استان سیاسی بسازیم هیچ منفعتی در داخل و خارج نخواهیم داشت، استان هرمزگان با این همه منابع و درامد با دو مشکل اساسی فقر و بیکاری مواجه می باشد و توسعه نامتوازن کشوری باعث شده جمعیت عظیم مهاجر را در خود جای دهد تا بواسطه انتصابات مصلحتی نظام مدیران غیربومی استان وابستگان و اقربا و اصدقاء خویش را در فرصت های شغلی به کار گمارند.
    ‫گذشته از این موضوع بحث دسترسی به دریاست که دو استان فارس و کرمان سالهاست می کوشند تا از طریق پارسیان و جاسک به ابهای بین المللی دست پیدا کنند ، یعنی بحث منافع ملی نیست بلکه هرمزگان به مانند تکه گوشت لذیذی است که هر کسی سعی دارد تکه ای را از ان جدا کند، بنده به تمام هرمزگانیها هشدار می دهم اگر همچنان نمایندگان مجلس که صدالبته بی عرضه و مسئولان و قلم بدستان ساکت بنشینند عواقب وحشتناکی در انتظار این استان خواهد بود، موجودیت خلیج فارس بواسطه یک هرمزگان توسعه یافته معنا و مفهوم می پذیرد و تکه و پاره کردن هرمزگان فرهنگ ،تاریخ و هویت مارا نابود خواهد کرد، بنده معتقدم توسعه هرمزگان و فقرزدایی می تواند جواب محکمی به عربهای زبان دراز امروز باشد ،چون هرگاه بندرگاهها و صنعت ساحلی ما برای تجارت جهانی و کشورها مهم باشد این اهرمی است که خود دنیا زیر بار چنین تنشی نخواهد رفت و مناسبات و توسعه ما خودبخود عامل بازدارنده ای خواهد بود تا احدی جرات مطرح کردن و ادعای مالکیت را نداشته باشد ، ولی در کمال تاسف این حیاط خلوت باعث ترقی بنادر امارات شده و دقیقا اهمیت بندر جبل علی دبی به مانند هرمز ۵۰۰ سال پیش ایران شده است، عدم بسط امکانات و خدمات بندری همراه با سیاست خارجی صددرصد اشتباه جمهوری اسلامی است باعث شده تا دول اروپایی به کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس بها دهند و علی رغم اگاهی از مالکیت جزایرسه گانه و نام خلیج فارس میخ را در تخته عربها می کوبند تا منافع خودشان تامین شود ، چه بسا که دریای مازندران از مالکیت ما خارج شد و روسیه دوست و برادر را در زمانیکه ایران محتاج حمایت مسکو در وتو قطعنامه های سازمان ملل علیه ایران بود را وا داشت تا قسمتی از خاک ابی ایران را با دغل بازی مالک شود ،اقایان بجای نامگذاری و پاره کردن هرمزگان لازم است به ملت ایران توضیح دهند بر چه اساس و توافقی خاک ایران را به روسیه هدیه کردند؟ نمایندگان مجلس به ولی نعمتان خود توضیح دهند درقبال این خیانت بزرگ چه حرکتی کردند؟ البته نمایندگان در سر دادن شعار مرگ بر فتنه و امریکا و راه پیمایی در صحن مجلس و فرستادن صلوات غرا تخصص و تعهد ویژه ای دارند. نمایندگان هرمزگان که صدهزار ماشاالله لال و کر و شل اند، انگار به مجلس رفته اند تا دولت رافربه کنند، سکوت و صم وبکم تا چه حد؟ فراموش کرده اند که نماینده هرمزگانند و ادمی را به جوک معروف ممدی اهل دهات می اندازد که چون به تهران رفت به اهل ولایت با نامه کتابت کرد که من دیگر به ایران بازنمی گردم.
    ‫خلاصه کلام اینکه دولت خدمتگزار با محاسبات غلط سیاسی سعی دارد خرابکاریهای بین المللی خود را با نامگذاری ابوموسی بعنوان مرکز استان خلیج فارس لاپوشانی کرده و از سویی تبعات منفی موجودیت قسمتی از درون خاک خود را نادیده بگیرد ، گرچه این کار توفیقی در کاستن تنش ها نخواهد داشت و عربها را در ادعای خود به عقب نخواهند راند بلکه سپهر روابط سیاسی ایران را در جامعه جهانی تیره تر خواهد کرد و اصولا اینگونه تصمیمات سیاسی از جنس فرار به جلو تلقی خواهد شد….

  36. مسعود گفت:

    آقا اسماعیل تا امسال شماها هستید باید هم کثافت این مملکت رو بگیره
    حالا انرژی هسته ای خیلی بهت فشار میاره نه ؟
    بعدم این مملکت ۳۳ ساله که توسط اربابان فکری تو ، همه جوره مورد تهدید واقع شده حالا ترسوهایی مثل تو نمیخواد دیگران رو از حمله چرنوبیل بترسونی
    البته خدا رو شکر میکنیم که دشمنان این مملکت و نظام رو از احمق ها قرار داد

  37. مسعود گفت:

    البته منظورم اون شخصی بود که به آقا اسماعیل جواب داده نه خود آقا اسماعیل

  38. ناشناس گفت:

    درود بیکران بر شرف و غیرت و شهامت استاد محمد نوریزاد. بدون تردید تاریخ نام بزرگ این مبارز بزرگ را برای نسلهای آینده به یادگار میگذارد.