سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » ابوالفضل قدیانی: وظیفه‌ی ماست که آن قدر بگوییم تا هیمنه‌ی استبداد را بشکنیم...
» گفتگوی کلمه با ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی

ابوالفضل قدیانی: وظیفه‌ی ماست که آن قدر بگوییم تا هیمنه‌ی استبداد را بشکنیم

چکیده :انتخابات خرداد هشتاد و هشت، روندی چندین ساله بروز تام و تمام پیدا کرد و آن براندازی جمهوری اسلامی بدست نهادهای انتصابی و نظامی منصوب آقای خامنه‌ای بود. الان مدت‌هاست که جمهوری اسلامی براندازی شده است. نظامی که برای استقرار و تثبیتش هزاران شهید و جانباز داده‌ایم و زندان‌های رژیم و شاه را تحمل کرده‌ایم. متأسفانه نظام فعلی نه جمهوری است و نه اسلامی. من قبلاً در این باره توضیح داده‌ام. قرار نبود که جمهوری اسلامی نظامی استبدادی و خودکامه باشد. ولی متأسفانه قانون اساسی کاملاَ زیر پا گذاشته شد و استبداد دیرینه در این مملکت این بار لباس دین پوشید....


جمهوری اسلامی مدت‌هاست که براندازی شده است

کلمه- زهرا صدر:

ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی و مبارز دوران ستمشاهی با تاکید بر اینکه “در راه مبارزه باید صبر داشت” می گوید: دستگاه سرکوب حاکمیت اساساً اعتقادی به قانون ندارد و سعی می‌کنند با اعمال تبعیض و اهمال در اجرای قانون به زندانی فشار بیاورند تا مأیوس شود و واداراش کنند که از کار سیاسی کنار بکشد، ساکت شود و به مقاومت و مبارزه با استبداد ادامه ندهد.

به گزارش کلمه، ابوالفضل قدیانی، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بیش از یک سال است در بند ۳۵۰ اوین به منبع انرژی و روحیه برای دیگر زندانیان و خصوصا جوانان در این بند شده و پیش نماز این بند است، چندین بار در این مدت به بیمارستان منتقل شده و عمل جراحی نیز انجام داده و بدون اینکه مداوایش کامل شود به اوین بازگردانده شده است.

وی با تاکید بر اینکه نامه ها و سخنانش به رهبری “با انگیزه‌ی امر به معروف و نهی از منکر است” معتقد است: وظیفه‌ی دینی ماست که در حد توانمان در مقابل جور و ظلم بایستیم، ظلم و جور از فربه گی هرچه بیشتر فرو می‌پاشد.

قدیانی که سال ها برای استقلال و آبادی کشورش در زندان های طاغوت مبارزه کرده و شکنجه شده و هم اکنون آثار فشارهای آن روزها بر بدنش نمایان است با درد می گوید: نظامی که برای استقرار و تثبیتش هزاران شهید و جانباز داده‌ایم و زندان‌های رژیم و شاه را تحمل کرده‌ایم، الان مدت‌هاست که جمهوری اسلامی براندازی شده است. دیگر از اصل تفکیک قوا هیچ نمانده است. با نظارت استصوابی مجلس تحت فرمان رفت، قوه‌ی مجریه هم مطیع شد و قوه‌ی قضاییه هم که از اول زیر نظر ولی فقیه بود و اساساً مستقل نبود.

متن کامل گفتگوی ابوالفضل قدیانی با کلمه را با هم می خوانیم:

بارها زندانیان سیاسی و خانواده‌های شان از رعایت نکردن حقوق زندانیان سخن گفته اند. اگر بخواهید یکی از مهمترین آن‌ها را تشریح کنید کدام حق پایمال شده را نام می‌برید؟

اگر بخواهم یکی از مهمترین این حقوق را نام ببرم آن حق مرخصی و ملاقات حضوری است. متأسفانه در حال حاضر به هیچ عنوان در این زمینه حقوق زندانیان سیاسی رعایت نمی‌شود. واقعیت این است که الان اکثر قریب به اتفاق ملاقات‌ها در بند ۳۵۰ کابینی است و متأسفانه دادستانی اختیار این قبیل امور را خود عهده دار شده است. سابق بر این اجازه‌ی آن دست مدیریت زندان بود و ملاقات‌های حضوری و مرخصی‌ها در بیشتر موارد مطابق قانون داده می‌شد، اما متأسفانه الان مرخصی‌ها را بسیار محدود کرده‌اند و از این کار بوی کینه‌توزی و انتقام‌جویی به مشام می‌رسد.

بسیاری از عزیزانی که مدت‌هاست در زندان هستند، با وجودی که خود آن‌ها و به خصوص خانواده‌ی آن‌ها نیاز به این مرخصی دارند اما برای اینکه خانواده‌های آن‌ها را تحت فشار قرار دهند به آن‌ها مرخصی نمی‌دهند. دوستانی مانند عبدالله مؤمنی، عماد بهاور، علیرضا رجایی، محسن محققی، حسن اسدی زیدآبادی، امیرخسرو دلیرثانی، علیرضا بهشتی شیرازی، سیامک قادری، جواد علیخانی، محمدرضا مقیسه، اسماعیل صحابه، بهمن احمدی امویی، علی جمالی، علی ملیحی، محمد داوری، احمدرضا یوسفی، حسین رونقی، ابوالفضل عابدینی، مهدی فروزنده، فرید طاهری، جلیل طاهری و عزیزانی که در سایر زندان‌ها اعم از تهران، کرج و دیگر شهرستانها به سر می‌برند و من در این مجال حضور ذهن ندارم که نام همه‌ی این عزیزان را بگویم. کاملاً مشخص است که ندادن مرخصی به آن‌ها به خاطر تسویه حساب شخصی و انتقام‌جویی است.

فارغ از اینکه یک نفر به چه دلیلی زندانی است این حق اوست که از مرخصی استفاده کند، اما نهادهای امنیتی که سوار بر دستگاه قضا هستند تبدیلش کرده‌اند به یک امتیاز و سعی می‌کنند که در این میان شیطنت کنند. به تعداد محدودی امسال و سال قبل مرخصی دادند و به کسانی که واقعاً نیاز به مرخصی داشتند مرخصی ندادند.

من نمی‌دانم این‌ها چه لذتی می‌برند از اینکه کسی را که بچه‌ی کوچک دارد و این کودک مدت‌هاست جز از پشت شیشه کابین ملاقات پدرش را ندیده است را در ایام عید در زندان نگه دارند و بعد به کسی مثل من که از نظر روحی نیاز به مرخصی ندارد مرخصی بدهند. البته شاید به من به دلیل وضعیت جسمانی‌ام مرخصی داده‌اند اما داخل زندان کسانی بودند که آن‌ها هم به دلیل وضعیت جسمانی‌شان نیاز عاجل به مرخصی دارند اما به این دوستان مرخصی نمی‌دهند تا از این طریق به خودشان و خانواده‌ی شان فشار بیاورند. من به دلیل همین رفتارها درخواست مرخصی نکردم و نمی‌خواستم هم به مرخصی بیایم ولی دوستان توصیه کردند که به خاطر وضعیت خاص جسمانی به مرخصی بروم که بنده هم پذیرفتم.

عزیزانی که منتظر مرخصی بودند به لحاظ روحی در چه حالی بودند؟

خوشبختانه بچه‌ها با وجود این فشارها روحیه‌ی شان خوب است. با توکل بر حضرت حق ایستاده‌اند و مقاومت می‌کنند و مقاومت خواهند کرد.

در این مدت دیده‌ایم که برخی از زندانیان وقتی خبر بیماری‌شان منتشر می‌شود و یا اعتصاب می‌کنند مرخصی می‌دهند و یا درمانشان را پیگیری می‌کنند اما برخی نه، این اختلاف برخوردها ناشی از چیست؟

دستگاه سرکوب حاکمیت اساساً اعتقادی به قانون ندارد و سعی می‌کنند با اعمال تبعیض و اهمال در اجرای قانون به زندانی فشار بیاورند تا مأیوس شود و واداراش کنند که از کار سیاسی کنار بکشد، ساکت شود و به مقاومت و مبارزه با استبداد ادامه ندهد. به عنوان مثال حسین رونقی که با این همه بیماری همچنان بر مواضعش ایستادگی می‌کند.

خب فشار اصلی به خانواده‌ها وارد می‌شود.

درست است. آن‌ها هم قصدشان همین است. اما خانواده‌ها آگاه‌تر و مقاوم‌تر از این هستند که تحت تأثیر این روش‌های غیر انسانی قرار بگیرند. خانواده‌ها می‌دانند که قصد این‌ها این است که بین همه ایجاد اختلاف کنند و از اول هم همینطور بوده است اما به لطف الهی نخواهند توانست. من نمی‌دانم که رفتار غیر قانونی و بعضاً غیر انسانی منصوبین آقای خامنه‌ای در دستگاه‌های قضایی و امنیتی کی تمام می‌شود، اما مطمئن باشید که به فضل الهی اینگونه رفتارها زیاد دوام نخواهد آورد و پایمال‌کنندگان حقوق ملت نتیجه‌ی اعمالشان را خواهند دید.

حال که بحث به اینجا رسید بفرمایید با چه انگیزه‌ای به رهبری نامه نوشتید؟

با انگیزه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و با انگیزه‌ی گفتن سخن حق نزد سلطان جائر که به فرموده‌ی رسول اکرم (ص) بزرگترین جهادهاست. دیگر بر قاطبه‌ی جامعه پوشیده نیست که بسیاری از این مفاسد و مشکلاتی که امروز کشور با آن دست به گریبان است، مستقیم یا غیر مستقیم از ایشان ناشی می‌شود. اما تأکید بر این مسلئه و تکرار آن هم لازم است. حاکمیت با زر و زور و تزویر از ایشان بت ساخته است و می‌خواهد با نشاندن ایشان بر فراز قانون، جرأت نقد رهبری را از منتقدان بستاند. این حریم کاذب باید شکسته شود و آن بخشی از مردم که به هر دلیلی خبر ندارند، بدانند که ایشان مملکت را به لبه‌ی پرتگاه کشانده و ایشان مسئول اصلی ویرانی اقتصاد، صنعت و فرهنگ این کشور است. البته من می‌دانم که مشکلات قانونی و سابقه‌ی دیرینه‌ی استبداد در تاریخ ما این امکان را فراهم کرده است که قدرت در یک جا تجمیع شود و همه می‌دانیم که قدرت مطلقه فساد آور است، ولی این مسئله رافع مسئولیت مستقیم آقای خامنه‌ای نیست. اینطور نیست که ما ساختار استبدادی را تنها مقصر بدانیم. ساختار استبدادی و مستبد در هم تنیده‌اند و برای اصلاح ساختار باید مستبد و استبداد را همزمان نقد کرد تا نقدمان مؤثر واقع شود. وضعیت امروز کشور، علاوه بر سلطه‌ی ساختار استبدادی بر کشور، متأثر از لجاجت و استبداد و خودبینی ایشان نیز هست و متأسفانه این رفتار همچنان ادامه دارد. از قرائن هم پیداست که ایشان نمی‌خواهند از این رفتارهایشان دست بکشند. وظیفه‌ی ماست که آن قدر بگوییم تا هیمنه‌ی استبداد را بشکنیم. آقای خامنه‌ای به عنوان بالاترین مقام کشور و کسی که بیشترین قدرت را در کشور (حتی به مراتب بیش از رئیس جمهور) در اختیار دارد باید درباره وضعیت امروز کشور پاسخگو باشد. نمی‌توان پذیرفت که کسی دارای بیشترین اختیارات ممکن باشد و از پاسخگویی به خاطر این اختیارات معاف شود. مهمترین چیزی که ایشان باید درباره‌ی آن پاسخگو باشد سوء استفاده از اختیارات، به منظور استقرار استبداد دینی است. استبدادی که علاوه بر وارد کردن خسارات بسیار بر کشور بزرگتری جفا را در حق دین مبین اسلام نیز کرده است. ایشان دین را آلت دست خود و ابزار قدرت‌ورزی خود کرده‌اند. این‌ها برای بخش بزرگی از جامعه معلوم شده است و ما هم باید آنقدر بگوییم تا بخش ناآگاه جامعه نیز آگاه شوند. با گسترش آگاهی این امید هست که آقای خامنه‌ای مجبور شود که عقب‌نشینی کند و بیشتر از این هزینه‌های سنگین به مردم مظلوم این آب و خاک وارد نکند.

به نظر شما چه اتفاقی افتاده است که بعد از سه دهه از پیروزی انقلاب به جایی رسیده‌ایم که مهدی خزعلی ۷۰ روز در زندان همین حکومت اعتصاب غذا می‌کند، محمد نوریزاد نامه می‌نویسد و تهدید می‌شود و به زندان می‌رود، ابوالفضل قدیانی با آن سابقه‌ی مبارزاتی خود در دوران طاغوت چنین دست به نقد می‌زند، حتی از درون زندان و هزارها نمونه‌ی دیگر از این دست؟

همانطور که می‌دانید شعار اصلی انقلاب، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود. ولی متأسفانه واقعیت این است که عملاً به آزادی و دمکراسی توجه لازم نمی‌شد. برای انقلابیون آن طور که باید و شاید مشخص نبود که این سه اصل همبسته‌اند و با از دست رفتن اصل آزادی دو اصل دیگر صدمه جبران ناپذیر می‌خورند. هرچند در فصول سوم و پنجم قانون اساسی به حقوق مردم و حق حاکمیت ملی تصریح شده است و این قانون صراحت دارد که حقوق مردم و حق حاکمیت ملی چیست. ولی در عمل این دو اصل در محاق رفت و زیر پا گذاشته شد و آنچه که پر رنگ شد ولایت فقیه بود. مدام هم تبلیغ می‌شد که مشروعیت ولایت فقیه از بالاست و از مردم نیست. بعد هم که گفتند اختیارات ولی فقیه در قانون کف اختیارات است و سقف آن هم بی‌نهایت است و معلوم نیست تا کجا خواهد رفت. العیاذ بالله اگر کسی نداند امر بر او مشتبه می‌شود که واقعاً اختیارات ولی فقیه در حد اختیارات شارع مقدس است.

به هر حال آنقدر ولایت فقیه پر رنگ شد که همه چیز را تحت شعاع قرار داد و جمهوری اسلامی تبدیل شد به یک حکومت فردی و خودکامه. شما ببینید که دیگر از اصل تفکیک قوا هیچ نمانده است. با نظارت استصوابی مجلس تحت فرمان رفت، قوه‌ی مجریه هم مطیع شد و قوه‌ی قضاییه هم که از اول زیر نظر ولی فقیه بود و اساساً مستقل نبود. به این ترتیب فلسفه‌ی وجودی انقلاب که نفی استبداد و خودکامگی و تمامیت‌خواهی بود تا حق جمهور مردم و حق حاکمیت ملی احیا شود و جمهوری اسلامی به تمام معنا برقرار شود به زیر سؤال رفت. در این شرایط وظیفه‌ی یک فعال سیاسی و اجتماعی این است که به این شرایط اعتراض کند.

در این باره توضیح بیشتری می‌دهید؟

به نظر من بعد از انتخابات خرداد هشتاد و هشت، روندی چندین ساله بروز تام و تمام پیدا کرد و آن براندازی جمهوری اسلامی بدست نهادهای انتصابی و نظامی منصوب آقای خامنه‌ای بود. الان مدت‌هاست که جمهوری اسلامی براندازی شده است. نظامی که برای استقرار و تثبیتش هزاران شهید و جانباز داده‌ایم و زندان‌های رژیم و شاه را تحمل کرده‌ایم. متأسفانه نظام فعلی نه جمهوری است و نه اسلامی. من قبلاً در این باره توضیح داده‌ام. قرار نبود که جمهوری اسلامی نظامی استبدادی و خودکامه باشد. ولی متأسفانه قانون اساسی کاملاَ زیر پا گذاشته شد و استبداد دیرینه در این مملکت این بار لباس دین پوشید. باز اصل آزادی بیان لغو شد، آزادی اجتماعات، که در قانون اساسی به آن تصریح شده است، تبدیل به آزادی اجتماعات طرفداران حاکمیت شد، احزاب مستقل و منتقد تعطیل شدند، اعتراض جوابش زندان انفرادی شد و خلاصه آزادی‌های تصریح شده در قانون اساسی مثل راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز به سادگی لگدمال شد.

الان دیگر حتی پرده پوشی هم نمی‌کنند و علناً اعلام می‌کنند که خواست یک فرد به جای قانون فصل الخطاب است. آیا این مسئله اعلام علنی استبداد نیست؟ در این وضعیت استبدادی ما شاهدیم که برای بالا رفتن از پله‌های ترقی، تملق گفتن آن شخص از الزامات است. الان به مناسبت‌های مختلف، دستگاه‌های دولتی و شبه دولتی با هم مسابقه می‌گذراند که تصاویر بزرگ‌تر و بیشتری از آقای خامنه‌ای با هزینه‌های سرسام آور چاپ کنند درست مثل کشورهای زیر سلطه‌ی دیکتاتوری مثل کره‌ی شمالی و سوریه و شوروی سابق. حال این وضعیت را مقایسه کنید با توصیه‌هایی که امیرالمؤمنین علی (علی) به مالک اشتر فرمودند. این‌ها همه نشانه‌ی روشن خودکامگی است. این خودکامگی برای صاحب قدرت شیرین است و همین است که برای حفظ قدرت منتقدین و متفکرین و دلسوزان مملکت منکوب و سرکوب می‌شوند. انسان‌های رشید و کارآمد کنار گذاشته می‌شوند و افراد کوتوله و بله‌قربان‌گو مدیریت کشور را به عهده می‌گیرند و نتیجه این می‌شود که می‌بینید. مردم را ترسو بار می‌آورند و فرهنگ نفاق و چاپلوسی را می‌پرورند. رسانه‌های آزاد را که مانع فساد است از دم تیغ می‌گذرانند و در نتیجه هزاران فساد کوچک وبزرگ، مثل اختلاس‌ سه‌ هزار میلیارد تومانی در کشور اتفاق می‌افتد. سه هزار میلیارد تومان معادل بودجه‌ی کشورهای کوچک و متوسط آفریقایی است. حکومت استبدادی هیچگاه نمی‌تواند جلوی چنین فسادهایی را بگیرد و اساساً خود علت اصلی ویژه‌خواری و فساد اقتصادی است. اگر بخواهد جلوی فساد را بگیرد باید بسیاری از مقامات و دست اندرکاران خودش را که دستشان در جیب ملت است را محاکمه کند، اما مسلم است که نمی‌تواند. همین است که پرونده‌ی فساد خیابان فاطمی به حال خود رها می‌شود و متهم اصلی همچنان در مقام خود باقی می‌ماند. اینکه بنده و امثال بنده چنین مواضعی اتخاذ کرده‌ایم دلیلش همین شرایط است، شرایطی که متأسفانه رو به بهبود نیست.

سیاست خارجی کشور هم که سیاستی ماجراجویانه است و منافع ملی در با روش آقایان مدت‌هاست که قربانی شده است. یکی از شعارهای اصلی انقلاب، شعار استقلال بود اما ما متأسفانه شاهد این هستیم که کشور به دلیل سوء مدیریت و فساد، هرچه بیشتر از نظر اقتصادی نزول کرده است و فرایند تولید با اختلال مواجه شده. به نظر من در مدت زمامداری آقای احمدی‌ نژاد ما از شعار استقلال مدام دورتر شده‌ایم. عجیب این است که هرچه وضعیت اقتصادی بدتر می‌شود همزمان شاخ و شانه کشیدن برای دنیا هم بیشتر می‌شود و این تنش‌ها هم وخامت وضعیت اقتصادی را تشدید می‌کند. مطمئن باشید که با وخامت اوضاع اقتصادی حاکمیت تلاش خواهد کرد که گناه این وضعیت را به گردن دشمن خارجی بیندازد. حاکمیت فعلی و اصولاً رژیم‌های استبدادی حیات خود را در گرو بحران‌آفرینی می‌بینند، از این طریق است که می‌توانند قسمتی از جامعه را بفریبند با ترساندن ایشان از استیلای دشمن خارجی و نسبت دادن مخالفان به بیرون مرزها، بتوانند تا چند صباحی حاکمیت زور و سرکوب را ادامه دهند و مشکلاتی را که خود مسببش بوده‌اند به گردن دیگران بیندازند. مشابهت حکومت آقای خامنه‌ای از این منظر با دیگر رژیم‌های استبدادی قابل تأمل است.

سیاست دولت در زمان آقای خاتمی تنش‌زدایی با دنیای خارج و برقراری ارتباط بر مبنای احترام متقابل بود. این سیاست به همراه عملکرد معقول اقتصادی اندک اندک داشت در جامعه تحول ایجاد می‌کرد. طبقه متوسط رشد می‌کرد، نهادهایی مدنی در حال تثبیت شدن بود و بهبود وضعیت معیشتی و فرهنگی قابل لمس بود. شرایطی که اگر ادامه پیدا می‌کرد اگر نگویم بساط استبداد را برمی‌چید، لااقل آن را محدود می‌کرد. اما متأسفانه از همان ابتدا، برنامه‌ی آقای خامنه‌ای و دستگاه‌ها قضایی و نظارتی و نهادهای امنیتی و نظامی وابسته با ایشان اخلال در این روند بود. و تأسف‌انگیزتر اینکه به دلیل قدرت نهاد‌های انتصابی و ضعف نهادهای نوپای مدنی و البته اشتباهات جریان اصلاحات و آقای خاتمی (که همینجا بگویم با وجود نقدهایم بر عملکردشان به ایشان علاقه‌مند هستم و ایشان را فردی دلسوز و خدوم می‌دانم) استبداد موفق شد احمدی‌نژاد را با لطایف الحیل به مسند ریاست جمهوری بنشاند و شد آنچه شد. آقای خامنه‌ای با سر کار آمدن احمدی‌نژاد یک قدم به آرزوی دیرینه‌اش که رسیدن به قدرت مطلقه‌ی بدون معارض بود نزدیک‌تر شد. اما از الطاف الهی انتخابات خرداد ۸۸ بود. به نظر من انتخابات خرداد ۸۸ و اتفاقات بعد از آن را می‌توان واکنش جامعه به فربه شدن هرچه بیشتر استبداد دانست. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین. این انتخابات قدرت جریان ضد استبداد را نشان داد و معلوم کرد که مبارزه و تلاش متفکرین و منتقدین و دلسوزان کشور تا چه حد مؤثر بوده است و اندیشه‌های آن‌ها در بطن جامعه نفوذ کرده است. بنده و امثال بنده هم در مقام کسانی که جوانی‌شان را پای انقلاب گذاشته‌اند تا شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی محقق شود نمی‌توانسته‌ایم و نمی‌توانیم ساکت بنشینیم که آقای سید علی خامنه‌ای بیاید و به نام ولایت فقیه، سلطنت مطلقه بکند. وظیفه‌ی دینی ماست که در حد توانمان در مقابل جور و ظلم بایستیم.

آقای قدیانی، امروز تب خیابان خوابیده و حرکت‌های ظاهری اجتماعی کمرنگ شده. حاکمیت خیلی تلاش می‌کند که بقبولاند جنبش سبز تمام شده و حرکت اعتراضی مردم خوابیده و همه چیز آرام و خوب و خوش است. به نظر شما واقعاً همه چیز آرام است و یا این تبدیل شده به حرکت زیرزمینی و زیر پوست جامعه؟

در نامه‌ای که به آقای خامنه‌ای نوشته‌ام گفته ام که بر خلاف هر آنچه از قلت و نازکی می‌شکند ظلم و جور از فربه گی هرچه بیشتر فرو می‌پاشد. اگر می‌بینید که الان تب اعتراضات خیابانی فروکش کرده یکی از دلایلش این است که استبداد مجبور شده از تمام توان سرکوبش برای اینکه جنبش ظهور و بروز خیابانی نداشته باشد استفاده کند. من هم قبل و هم بعد از دستگیری‌ام تصریح کرده‌ام که جنبش سبز هم گسترده‌تر و هم عمیق‌تر شده است. این خواب و خیال آقای خامنه‌ای و استبدادطلبان است که جنبش از بین رفته است. دستگاه‌های تبلیغاتی وابسته به ایشان هم مجبورند بر طبل افاضات ایشان بکوبند. همگان دیدند که بعد از ۲۵ بهمن ۸۹ چقدر خواب این جماعت آشفته شد. حتی در خبرها بود که آقای خامنه‌ای به وزیر اطلاعات اعتراض کرده بود که شما می‌گفتید دیگر همه چیز خوابیده است پس این اتفاقات چه بود.

به نظر من اگر کوچکترین منفذی باز شود آن وقت خیابان‌های شهرهای کشور سبزپوش خواهند شد روشن ترین دلیلش هم این است که با کوچکترین فراخوانی شهر تبدیل به یک پادگان بزرگ می‌شود. اگر جنبش خوابیده است این لشکرکشی خیابانی برای چیست؟ اگر به آنچه می‌گویند باور دارند برای یک بار هم که شده طبق نص صریح قانون اساسی عمل کنند و مجوز راهپیمایی بدهند. مثل بسیاری از کشورهای مردمسالار دنیا که همین صدای و سیمای وابسته به آقای خامنه‌ای مدام با آب و تاب از راهپیمایی‌های مخالفین سیاست‌های دولت‌هایش گزارش تهیه می‌کند.

جنبش سبز جنبشی ریشه دار است. ریشه‌اش هم مطالبات معوقه‌ی ملی است. مطالباتی مثل حق حاکمیت ملی، حق آزادی‌های مدنی و سیاسی، حق برخورداری از حداقل معیشت برای تمام آحاد جامعه، خواست توسعه اقتصادی و انسانی و …. در این مدتی که از ظهور جنبش سبز می‌گذرد تمام این مطالبات با شدت بیشتری سرکوب شده‌اند، احزاب بیشتری تعطیل شده‌اند، روزنامه‌ها و رسانه‌های آزاد محدودتر شده‌اند، وضعیت اقتصادی به مراتب وخیم تر شده است و بسیاری از اتفاقات ناگوار دیگر. مسلم است که این مطالبات از بین نمی‌رود و به همین دلیل جنبش سبز از بین نمی‌رود.

نکته‌ی مهم دیگر هم این است که همانطور که رهبران مظلوم جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی که به ناحق در حصر به سر می‌برند، تأکید کرده‌اند، جنبش سبز جنبشی اصلاحی و ضد خشونت است. روشی که حکومت در سرکوب خشن راهپیمایی‌های سکوت خیابانی پیش گرفته بروز خیابانی جنبش را بدون اینکه خشونتی اتفاق بیفتد را دچار مشکل کرده است. بروز خشونت چیزی است که اصلاً مطلوب نیست. هرچند می‌توان به دنبال راه‌هایی بود که باز هم جنبش در سطح شهرها ظهور داشته باشد.

به نظر من همانطور مهندس میرحسین موسوی پیشتر تأکید کرده بود وظیفه‌ی اصلی یاران جنبش سبز آگاهی بخشی است. کاری که خوشبختانه الان به کمک رسانه‌های مجازی و البته روش‌های قدیمی‌تر در حال انجام است. گسترش آگاهی بزرگترین دشمن استبداد است. اتفاقاً اینکه حرکت جنبش سبز بطئی و آرام است برکاتی دارد.

شما می‌دانید که طیف‌های بسیار متنوعی در داخل جنبش سبز حضور دارند، به دلیل سال‌های دراز استبداد ظرفیت ما هنوز برای تحمل سخنان مخالف و اندیشه و شیوه‌ی زندگی متفاوت کم است. اکنون فرصت مغتنمی است که ما با خود تمرین گفتگو و مدارا بکنیم. نفس وجود این دیالوگ یعنی به ثمر نشستن جنبش سبز. این گفتگو باید با مخالفین جنبش هم صورت بگیرد. دنیای مجازی فضای بسیار مناسبی برای انجام این کار است. همین که کسی که طرفدار وضعیت موجود است با کس یا کسانی از جنبش وارد دیالوگ، هرچند دیالوگ چالشی بشود ضربه‌ای بر کمر استبداد است. استبداد پیروان و طرفدارانی چشم و گوش بسته می‌خواهد. سخنانی که بین شما و آن‌ها رد و بدل خواهد شد، در ضمیر آن‌ها اثر خود را خواهد گذاشت و در آینده نتیجه‌ی ملموس خواهد داد. در این راه باید صبر داشت و آیات شریفه‌ی صبر را نصب‌العین قرار داد: “أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ” (آیا پنداشتید که داخل بهشت مى‏شوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سر] پیشینیان شما آمد بر [سر] شما نیامده است آنان دچار سختى و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند گفتند پیروزى خدا کى خواهد بود هش دار که پیروزى خدا نزدیک است)

آقای قدیانی، در صحبت‌هایی که الان داشتید و با توجه به اینکه شما یک دوره هم قبل از انقلاب فعالیت‌های مبارزاتی داشتید، زندان رفتید و جنبش مردم ایران را در آن زمان هم از نزدیک لمس کردید، اگر بخواهید بین جنبش سبز و جنبش آن روز مردم ایران مقایسه کنید، چه نکاتی برجسته است؟

در پاسخ به یکی از سؤالات قبلی شما گفتم در زمانی‌ که ما با رژیم شاه مبارزه می‌کردیم نسبت به مسئله‌ی دمکراسی و آزادی کم توجه بودیم. دمکراسی به معنای حاکمیت اکثریت با حفظ حقوق اقلیت. اینکه مرجع نهایی برای تصمیم‌گیری درباره‌ی اینکه کدام سلیقه و گرایش سیاسی، اجتماعی، فرهنگی زمام حکومت را در دوره‌ای محدود در دست بگیرد آرای عمومی است و هیچ کس حق ندارد با توسل به یک اتوریته دینی یا ایدئولوژیک این حق را از مردم سلب کند. اکثریت مبارزین در آن زمان بر این گمان بودند که با سقوط شاه استبداد می‌رود و حکومت دمکراتیک جایگزینش می‌شود اما برای ما چندان مشخص نبود که دمکراسی چه لوازمی دارد و استبداد از چه ناشی می‌شود.

ما می‌دانستیم چه را نمی‌خواهیم و نمی‌دانستیم چه را می‌خواهیم. متأسفانه در مجلس خبرگان قانون اساسی هم این عدم آگاهی از لوازم استبداد و دمکراسی باعث شد که برخی از بندهای قانون اساسی این امکان را یک نفر بدهد که با سوء استفاده از قانون و بر خلاف روح قانون اساسی و تصریح فصول سوم و پنجم آن قدرت در دستان یک نفر تجمیع شود. در آن زمان گمان بسیاری بر این بود که با تعبیه ولایت فقیه در قانون اساسی و شمردن صفاتی چون عدالت و تدبیر و شجاعت و… برای او، و اینکه ولی فقیه بر قوای سه‌گانه امکان تفوق داشته باشد مانع استبداد است اما از قضا سرکنگبین صفرا فزود. الان بعد گذشت بیش از سه دهه از تصویب قانون اساسی، آقای خامنه‌ای توانسته است اصل تفکیک قوا را که یکی از موانع اصلی استبداد است، با اقدامات غیر قانونی خود به طور کامل منهدم کند. اما خوشبختانه در حال حاضر، جنبش سبز دقیقاً می‌داند چه چیزی را می‌خواهد و به لوازم آن هم آگاه است.

به عنوان آخرین سؤال. نظرتان درباره‌ی انتخابات اخیر چیست؟

از قبل هم معلوم بود که این انتخابات، یک انتخابات فرمایشی و نمایشی است و در صحبت‌های آقای خامنه‌ای پیش از انتخابات که وعده‌ی مشارکت بالا اعلام شد معلوم بود که چه اتفاقی خواهد افتاد. اذانب استبداد باید به گونه‌ای جلوه دهند که پیشگویی‌های مستبد، محقق خواهد شد. اما الحمد لله این بار هم طشت رسوایی شان از بام افتاد. اعلام کردند که حدود بیست و شش میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند و این تعداد شرکت کننده برابر با ۶۴ درصد واجدین شرایط است. واجدین شرایط را هم کمتر از تعداد واقعی اعلام کرده بودند و گفته بودند که حدود ۴۸ میلیون نفر واجد شرایط داریم. که خوب حاصل تقسیم ۲۶ بر ۴۸ می شود حدود ۵۴ درصد نه ۶۴ درصد. همیشه کسی که می‌خواهد دروغ بگوید و تقلب کند این چنین خودش را رسوا خواهد کرد. طبق اخباری هم که از وزارت کشور درز کرده است مشارکت بسیار پایین تر از همین ۲۶ میلیون نفری است که خودشان در ابتدا اعلام کرده‌اند و آقای خامنه‌ای هم درصد مشارکت واقعی را خوب می‌داند. مردم را هم نمی‌توانند فریب دهند بالاخره مردم فضای انتخابات را دیده‌اند و می‌دانند که درصد مشارکت چه قدر بوده است. حتی این اقدام ایشان در اعلام نتایج مشارکت ۶۵ درصدی برای کسانی هم که به هر دلیلی رفته‌اند و رأی داده‌اند مشکل درست خواهد کرد. برای مثال همین شهر تهران که گفته اند ۴۸ درصد واجدین شرایط در آن شرکت کرده‌اند. بالاخره با یک گشت و گذار ساده معلوم می‌شد که به هیچ وجه درصد شرکت کنندگان در انتخابات حتی نصف این این مقدار هم نیست. برای بسیاری از کسانی هم که رفته‌اند و رأی داده‌اند دروغ گویی دستگاه استبداد مشخص‌تر خواهد شد. البته این درست است که در شهرستان‌های کوچک و روستاها به دلیل ذات منطقه‌ای بودن انتخابات مجلسس و برخی نگرانی‌ها از عواقب شرکت نکردن در انتخابات از قبل هم میزان مشارکت حداقلی (که از قرار معلوم کمتر از دوره‌های گذشته بوده) متصور بود ولی خود حاکمیت هم می‌داند که این مشارکت حداقلی در شهرستان‌های کوچک و مناطق روستایی برایش مشروعیت نمی‌آورد و این رأی، رأیی نیست که آقای خامنه‌ای برای خود منظور کند. به همین دلیل است که من می‌گویم که آقای خامنه‌ای در مسابقه‌ی تک اسبه‌ای که برگزار کرد باز هم بازنده شد و پایه‌های لرزان حکومتش را با اصرار مجدد در تقلب و دستکاری نتایج انتخابات سست‌تر کرد.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۶۴ پاسخ به “ابوالفضل قدیانی: وظیفه‌ی ماست که آن قدر بگوییم تا هیمنه‌ی استبداد را بشکنیم”

  1. محسنم گفت:

    زنده باشی دلاور، تمام صحبتهایت حق و حقیقت است و حق و حقیقت به جبر تاریخ پیروز است و استبداد و باطل و فرعون هم رفتنی ، بامید آنکه روز پیروزی با کمک و اتحاد و آگاهی مردم شریف هر چه زودتر فرا برسد و هیولای کریه المنظر استبداد( خامنه ای ) هر چه بیشتر در نزد آحاد مردم رسواتر و روسیاه تر شود و اینگونه دراین دنیا قبل از فرارسیدن آخرت مزد اعمال ننگین خود را دریافت کند بامید آنروز، باز هم میگویم زنده باشی دلاور، خدا پشت و پناهت، قدردان شما هستیم.

  2. ناشناس گفت:

    !!!ghabele tawajohe ona ke yawashaki ray midan

  3. مهدی گفت:

    خدواند ابوالفضل قدیانی را برای فردای پیروزی جنبش حفظ کند؛ گفتار ایشان آدمی را یاد گفتار آیت الله طالقانی، آن عالم ربانی، می اندازد که نخستین کسی بود که خطر استبداد را در فردای انقلاب گوشزد کردند و هیچکس گوش شنوا نداشت و شد آن چه شد. ارزش کسانی چون قدیانی فردای پیروزی جنبش معلوم خواهد شد که بی شک در برابر استبداد آینده ایستادگی خواهند کرد. پیروزی جنبش در واقع حرکت به سوی استبداد بعدی است و پیروزی واقعی ممانعت از شکل گیری آن استبداد است. من به صحبت های آقای خاتمی بسیار مشکوکم حتی اگر سایت کلمه نظر مرا منتشر نکند. ایشان دچار شرک حفظ نظام هستند و همین فاصله ی ایشان را با اسلام توحیدی ـ که رهایی از هر گونه بندگی، حتی بندگی فقیهان، است ـ نشان می دهد. همه ترس من از این است که سید محمد خاتمی، این انسان نیک نفس و آگاه، فردا به اسم اسلام، دم از حفظ این نظام سراسر ظلم و شرک و کفر و دروغ بزنند. این نظام باید دگرگون شود و صندوق رای، انتخابات آزاد، باید آن را دگرگون کند.

  4. میم.ت گفت:

    ایوالله ایوالله ایوالله ایوالله
    دیگه چیز دیگه نمی تونم بگم
    عااالی بود
    درود به تو مرد
    رک و پوست کنده و با صراحت، حقیقت و حرف دل مردم را گفتی
    خدا حفظت کند

  5. sasy گفت:

    mardom iran age azadi mikhahand bayad shoru konand etraz konan mesle enghelab sale 57, vela injuri dardi dava nemishe,,bale ine

  6. ماهستیم گفت:

    زنده باشی مرد شجاع
    ماهستیم

  7. ناشناس گفت:

    آقای خامنه ی به جای اینکه به مداحان و متملقینش آفرین ٫ آفرین بگوید ٫میبایست ضمن پوزش و معذرت خواهی از اعمال گذشته اش در ۳۰ سال اخیر ٫ امثال آقای قدیانی را به سمت مشاور خود برگزیده و راه را برای رسیدن به آنچه که میلیونها مردم ایران در بهمن ۱۳۵۷ دست به انقلاب زدند و یکبار دیگر با شرکت در اعتراضات مسالمت آمیز سال ۱۳۸۸ بر آن خواسته ها صحه گذاشتند ٫باز نماید.

  8. سعید گفت:

    درود بر ازادگانی که در درون زندان هم حق می گویند و پرسش از آنان که بیرونند و در لاک خود فرو رفته و دم بر نمی اورند.

  9. Ali K. گفت:

    sad salam va sad dorood, zendeh shodam

  10. kamran گفت:

    ما همه با هم هستیم

  11. ناشناس گفت:

    آفرین بر اراده وآزادگی شما جناب آقای قدیانی ودرود بر آزادگان وآزاداندیشان غیر محافظه کار وننگ ونفرین بر مستبدان خودکامه باد

  12. ali گفت:

    در نامه‌ای که به آقای خامنه‌ای نوشته‌ام گفته ام که بر خلاف هر آنچه از قلت و نازکی می‌شکند ظلم و جور از فربه گی هرچه بیشتر فرو می‌پاشد.
    حضرت امام مسلمین ارض و سموات بشنو این مرد خیر خواه تو هست مگر چند روز دیگر از عمرت باقی است شما که با نجبه های مملکت همنشین بودید و کتاب خوان و سینما رو کارتان به این روز رسیده چه بر سر گوشه گیری مانند مجتبا خواه امد حرف این پیر دیر را بشنو او هم پیر هست اما دین خود را نفروخته خودش را نفروخته انسانیت را نفروخته باجمع کردن لاریجانی ها نقدی ها و دیگران نوکران چه گرهی ار ملت باز میشود ببین همین احمدی نراد هم تو را قبول ندارد سر فرود اور به اندازه کافی داری برو مشهد از خدا بخواه که گناهان تو را در گذر مسلمین بسیاری به زیر خاک رفتند ستم بسیار بر اخاد ملت رفته شرم هم کمی خوب هست بخود در اینه نگاه کن به مردم رحم نداری به خاندان خود رحم کن این بساط ابدی نیست ان هم در این روزگار
    حرف بدی نزدم سانسور نفرمایید با دست بوسی از این مرد شریف

  13. ناشناس گفت:

    انگیزه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و با انگیزه‌ی گفتن سخن حق نزد سلطان جائر که به فرموده‌ی رسول اکرم (ص) بزرگترین جهادهاست. دیگر بر قاطبه‌ی جامعه پوشیده نیست که بسیاری از این مفاسد و مشکلاتی که امروز کشور با آن دست به گریبان است، مستقیم یا غیر مستقیم از ایشان ناشی می‌شود. اما تأکید بر این مسلئه و تکرار آن هم لازم است. حاکمیت با زر و زور و تزویر از ایشان بت ساخته است و می‌خواهد با نشاندن ایشان بر فراز قانون، جرأت نقد رهبری را از منتقدان بستاند. این حریم کاذب باید شکسته شود و آن بخشی از مردم که به هر دلیلی خبر ندارند، بدانند که ایشان مملکت را به لبه‌ی پرتگاه کشانده و ایشان مسئول اصلی ویرانی اقتصاد، صنعت و فرهنگ این کشور است. البته من می‌دانم که مشکلات قانونی و سابقه‌ی دیرینه‌ی استبداد در تاریخ ما این امکان را فراهم کرده است که قدرت در یک جا تجمیع شود و همه می‌دانیم که قدرت مطلقه فساد آور است، ولی این مسئله رافع مسئولیت مستقیم آقای خامنه‌ای نیست. اینطور نیست که ما ساختار استبدادی را تنها مقصر بدانیم. ساختار استبدادی و مستبد در هم تنیده‌اند و برای اصلاح ساختار باید مستبد و استبداد را همزمان نقد کرد تا نقدمان مؤثر واقع شود. وضعیت امروز کشور، علاوه بر سلطه‌ی ساختار استبدادی بر کشور، متأثر از لجاجت و استبداد و خودبینی ایشان نیز هست و متأسفانه این رفتار همچنان ادامه دارد. از قرائن هم پیداست که ایشان نمی‌خواهند از این رفتارهایشان دست بکشند. وظیفه‌ی ماست که آن قدر بگوییم تا هیمنه‌ی استبداد را بشکنیم. آقای خامنه‌ای به عنوان بالاترین مقام کشور و کسی که بیشترین قدرت را در کشور (حتی به مراتب بیش از رئیس جمهور) در اختیار دارد باید درباره وضعیت امروز کشور پاسخگو باشد. نمی‌توان پذیرفت که کسی دارای بیشترین اختیارات ممکن باشد و از پاسخگویی به خاطر این اختیارات معاف شود. مهمترین چیزی که ایشان باید درباره‌ی آن پاسخگو باشد سوء استفاده از اختیارات، به منظور استقرار استبداد دینی است. استبدادی که علاوه بر وارد کردن خسارات بسیار بر کشور بزرگتری جفا را در حق دین مبین اسلام نیز کرده است. ایشان دین را آلت دست خود و ابزار قدرت‌ورزی خود کرده‌اند. این‌ها برای بخش بزرگی از جامعه معلوم شده است و ما هم باید آنقدر بگوییم تا بخش ناآگاه جامعه نیز آگاه شوند. با گسترش آگاهی این امید هست که آقای خامنه‌ای مجبور شود که عقب‌نشینی کند و بیشتر از این هزینه‌های سنگین به مردم مظلوم این آب و خاک وارد نکند.

  14. ناشناس گفت:

    گفت دانایی که گرگی خیره سر/هست پنهان در نهاد هر بشر

    لاجرم جاریست پیکاری سترگ/روز وشب ما بین این انسان وگرگ

    زور بازو چاره این گرگ نیست/صاحب اندیشه داند چاره چیست

    ای بسا انسان رنجور پریش/سخت پیچیده گلوی گرگ خویش

    وی بسا زور آفرین مرد دلیر/هست در چنگال گرگ خود اسیر

    هر که گرگش را در اندازد به خاک/رفته رفته میشود انسان پاک

    وانکه از گرگش خورد هر دم شکست/گرچه انسان می نماید گرگ هست

    وانکه با گرگش مدارا میکند/خلق و خوی گرگ پیدا میکند

    در جوانی جان گرگت را بگیر/وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

    مردمان گر یکدگر را می درند/گرگ هاشان رهنما و رهبرند

    اینکه انسان هست این سان دردمند/گرگها فرمانروایی میکنند

    وان تبهکاران که با هم محرمند/گرگهاشان آشنا یان همند

    گرگها همراه و انسانها غریب/با که باید گفت این حال عجیب

    فریدون مشیری

  15. ناشناس گفت:

    درود بر این شیر مرد

  16. محمد گفت:

    درود بر شرف و شجاعتت قدیانی

  17. ميرمهدي گفت:

    دست مریزاد. همه حرفا قابل قبول است. و درود به این همه شجاعت و دانایی.

  18. ali گفت:

    آه شاهنشاه ما گرفتارت کرده آقای قدیانی الان بکش بکش حقته بخدا حقته بایدم به این روز گرفتار بشی الان پیشه خودت چی فکر میکنی چی فکر میکردی چی شد

  19. حق با قدیانی است گفت:

    کاملا با نظر ایشان موافقم و این گفتن ها باید توسط اکثریت و به هروسیله ممکن باشد. شعار نویسی، مبارزه مدنی، افشاگری در کاری که داریم. مقاله نویسی، کامنت نویسی(همین کاری که من می کنم) تا این رژیم و دزدی ها و دعل کاری هایش برهمه مردم آشکار شود. هنوز عده ای شاید ده پانزده درصد از مردم فکر می کنند اسلام واقعی رهبرشان این عده شارلاتان حقه باز است. باید ذهن مردم را روشن کرد. اصلا باید فهماند که اسلام احترام خود را باید داشته باشد و برای آنکه احترام اسلام حفظ شود، باید دست از سیاست بکشد. زیرا دنیای سیاست دنیای حقه بازی و کلک و دروغ و… است و متاسفانه اجنتاب ناپذیراست. هرکس هم متصدی امر شده از بالا تا پائین دروغ گفته فساد داشته پس کسی که مسلمان است کسی که به دینی اعتقاد دارد نمی تواند در سیاست دخالت کنند و مخصوصا سیاست پیشه شود. آفرین بر قدیانی عزیز.

  20. avoodhoeein گفت:

    تحلیل روشن،‌ دقیق و منسجمی ارایه داده‌است. از ایشان صمیمانه تشکر می‌کنم و وجودش را اسباب افتخاب خود به ایرانی بودن می‌دانم.

  21. پیام گفت:

    من معمولا متن های نسبتا طولانی ای که تو اینترنت میبینم نمیخونم
    ولی این متن رو کامل و با علاقه خوندم و بسیار آموختم
    کاش میشد احساس احترامی که بعد از خوندن این متن نسبت به آقای قدیانی پیدا کردم به خودشون منتقل میشد..

  22. رضا گفت:

    به نظرم دوستان باید این مصاحبه رو پرینت کنند و به هر که میشناسن که به اینترنت دسترسی ندارد ، بدهد تا اونا هم از این مطالب زیبا (یکی مصاحبه آقای نوریزاد و یکی هم همین مصاحبه ) بی نصیب نمانند

  23. رضا گفت:

    دستتون از بیت المال قطع شده به چرت و پرت گویی افتادین زالو ها ! دست سما دزد ها قطع شده ؛ ناراحتین !
    وطن فروش ها
    برین واسه آمریکایی جماعت دم تکون بدین ! شاید یه استخونی انداخت جلوتون .

  24. ناشناس گفت:

    زنده باشی مرد آزاده

  25. میرزا گفت:

    خط شکن سبزها!
    تو ترانه خوان امید ملتی در بندی
    تا قدیانی های هستند بازگشت به عقب ممکن نخواهد بود
    بگذار عافیبت طلبان در مرگ جنبش سبز بنویسند
    یک دم مسیحایی از اوین
    ویران میکند کاخ شکننده این عافیت طلبان را

  26. ali گفت:

    بیست بیست واقعا عالی بود

  27. ناشناس گفت:

    چه قدر قشنگ حرف میزنه واقعا آدم لذت میبره از این طرز فکر و هوش و حواس آفرین امیدوارم همیشه شما و دیگر عزیزان دلسوز و عالم هموطن زندانی، سلامت باشید
    به امید آزادی عقل و منطق در وطن

  28. بسیجی گفت:

    مرگ بر شما ضد انقلاب های منحرف و عوضی مرگ بر قدیانی ملعون
    خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست
    جرات دارید اینو بزارید

  29. آزاد گفت:

    کاش خاتمی هم نصف این صراحت و شجاعت را داشت. زنده و پاینده باشی.

  30. بسيجي عاشق ولايت گفت:

    به جای این خوش خدمتی به انگلیس و امریکا وقتتونو برای بیشرفت کشور صرف کنید.

  31. علی گفت:

    اولآ چون حرف ، حرف حق است بر دل مینشیند و موثر است و ثانیآ چون از موضع امر به معروف است در واقع به نوعی با شیوه خود حکمیت است موثرتر خواهد بود.
    تا امثال قدیانی و صدها شخصیت شجاع و آگاه و در عین حال روشنگر و با تجربه در ایران وجود دارد ، شکست بی معناست این تعداد افرادی که جلودار (بقول نظردهنده محترم ، میرزا ، “خط شکن” ) هستند و از شجاعت و آگاهی و تجربه بالائی برخوردارند از یک ارتش و بسیج موثرتر هستند چنانچه دیدیم بعضی از نامه های نوریزاد عزیز دست بدست میگشت ، نامه قبلی آقای قدیانی همچون بمب صدا کرد، از تآثیر گفته ها و نوشته های آقای قدیانی در بین مردم و خصوصآ نیروهای حاکمیت نباید غافل بود چرا که آنها بر مجاهدتها ی آقای قدیانی و سلامت نفس او واقفند (وجود صدها و هزاران نفر همچون قدیانی آنجا برجسته میشود که بدانیم کشورهائی هستند که از وجود دو نفر با تجربه و آگاه مثل قدیانی محرومند ، ترکیه با تعداد افراد آگاهی که به ده نفر هم نمیرسند توانسته اصلاحات را ظرف ده سال به اینجا برساند)

  32. جانبازبسیجی گفت:

    آقایاخانم بسیجی خیلی احمق وفاقد شعوری که بفهمی قدیانی کیست وحرفهای اورا بفهمی .اکر فهمیدی که افرادرا باحق بسنجی نه حق رافرد.بعد برای خودت بت درست نمی کنی اونم بت ناحق.

  33. شاهد گفت:

    چقدر عالى و اموزنده براى همه ما، بخصوص انها که در سالهاى گذشته مسؤلیتى داشته اند و از چهره هاى شناخته شده اصلاح طلبى هستند. جناب قدیانى بخوبى وضعیتى را که در ان گرفتار امده ایم بیان کرده اند. بنظر من ویژگى اقاى قدیانى در این است که برخلاف دوستان اصلاح طلبمان، بطور مشخص از اقاى خامنه اى بعنوان مسؤل مستقیم و غیر مستقیم وضعیت بوجود امده نام میبرد. اى کاش ایشان سرمشقى باشند براى دیگران در نقد اقاى خامنه اى.
    با ارزوى سلامتى و طول عمر براى جنابان میرحسین و کروبى و به امید ازادى تمامى زندانیان سیاسى و یکپارچگى تمامى سیاستمداران مردمى و مؤمن براى …نجات کشور از فجایع پیش رو.

  34. شاهد گفت:

    یک مطلب را فراموش کردم و ان اینکه تحلیل جناب قدیانى از این نظر که در لفافه نیست، با دیگران متفاوت است و این نشاندهنده ان است که یک مسلمان پیرو على، چگونه على وار بر ستمگر میشورد. این یعنى حرکتى در راستاى نجات دین و مملکت از جور استبداد و مستبد. از این منظر است که سخنان ایشان بیشتر بر دل اهل ایمان مینشیند.

  35. ب مانی گفت:

    با شیردلانی همچون قدیانی امید به آینده این مرز و بوم زیاده.
    ولی بدانیم هر جا دین و دولت قاطی شده هم آبروی دین پایمال شده و هم دولتیان با شمردن خود بنمایندگی از خدا و دین حق هرگونه استبداد را طبیعتا برای خود قاعل شدن۰

    ما دیگر بدنبال هیچکس به حکومت دینی یا فقیهی یا شاهی نخواهیم رفت.

  36. hamed گفت:

    برادر بسیجی چرا به زودی جوش آوردی زمانی که امسال آقایان قدیانی در زندان های رژیم ستم شاهی برای بر پایی جوهوری اسلامی مبارزه می کردند هنوز پدر و مادر محترم شما در کلاس درس با با آب داد را می خواندند و الان هم که برای احیای آرمان های بر باد رفته امام امت و شهدای انقلاب و دفاع مقدس در زندان های استبداد مبارزات خود را ادامه می دهد شما برادر بیسجی هم که شاید بعد از پایان هشت سال دفاع مقدس پای بر این دنیای مادی نهاده والان هم تحت تاثیر تبلیغات عوامل استبداد بر مردم این کشور که بنابه فرموده حضرت امام (ره ) ولی نعمتان و صاحبان اصلی کشور و انقلاب هستند قمه و قداره می کشید بهتر است از مسئولین خود بخواهید اکر واقعا” در ادعای خود مبنی بر درست بودن ۲۴ میلیون رای ریئس جمهورمحترمتان که بنابه فرموده مقام معظم رهبری دیدگاهش به حضرتشان نزدیک تر هم است و قرار است بر دزدی های انجام شده توسط این ادم و دوستان اصولگرا یش هم سر پوش گذاشته و کش داده نشود به جای زندان و حصرهای خلاف قانون و زندان های طویل المدت با اتهامات واهی یک مناظره مستقیم از شبکه یک سیما همانند دوران انتخابات باحضور نخست وزیر محبوب امام با هر کسی ادعایش می شود که میتواند درستی ادعای خود را مبنی بر درست بودن انتخابات اثبات نماید برکزار نمایید . ویا اینکه برای چند ساعت مجوز تجمع مدعیان تقلب در انتخابات در بیابان های کویر لوت صادر کرده و برای تجمع افراد هم به جای تهیه اتوبوس و امکانات دولتی و ساندیس و نوشابه و آب معدنی و فقط جاده های مسیر محل تجمع را مسدود نکنید تا سیه روی شود هر که در او غش باشد .

  37. سهیل گفت:

    باسلام فکر نکنم نوشته من چاپ بشه ولی همین مقدار بیان کنم شما در خواب هستید و این اسلام است که پیروز میشود عده ای تند رو که تا دیروز مشهور به تندروی بودن حالا سبز شده اند و به رهبر عادل و فرزانه میهن ما توهین میکنن ما عادت داریم به این گفته ها وتندی های این جماعت تند رو روزگار نوجوانی ما روزگار هجوم این جماعت تند رو بود اگه لباس رنگ روشن میپوشیدیم و یا حجاب درستی یکی از بستگان ما نداشت پدر ما را درمیاوردند نمونه این تند رو ها همین نوری زاد است تا دیروز همه را متهم میکرد ضد ولایت هستن و حالا خودش گوی سبقت را ازهمه ربوده است

  38. قاسم گفت:

    آقا رضا شما که چنین ( دستتون از بیت المال قطع شده به چرت و پرت گویی افتادین زالو ها ! دست سما دزد ها قطع شده ؛ ناراحتین !
    وطن فروش ها ) پیامی میگذاری، معلومه که هنوز دستت در دزدی از بیت المال بازه و با … مشغول دزدی هستی!

  39. عبدي گفت:

    زنده باد کلیه زندانیان سیاسی آنها سالم ترین پاک ترین آزادترین باوجدان ترین آدمهای روی کره زمین هستند ای کاش من هم میتوانستم ذره ای مثل آنها بیندیشم ولی این کار وجود و مردانگی مطلبد . خداوند به همه ی آنها عمر طولانی وصبر اعطا فرماید . درود بر غیرتتان

  40. بنده خدا گفت:

    باسلام – این آقای قدیانی درگذشته هم معترض بوده الانم هست ، خودشم میگه که پس مابرای چی مبارزه کردیم ؟ کلاً قدرت مقوله چالش برانگیزیه نمیشه بسادگی همه رو به استبداد متهم کنیم چون خودما درروند ایجاد آن سهیم بوده ایم ، ایشان سابقاً صاحب منصب بوده اند ودرتثبیت روند موجود قطعاً تأثیرگذار…….. پس نتیجه اخلاقی این داستان اینه که همه دعواها سر لحاف ملاست . درپایان پیشاپیش ازاینکه با قراردادن این پیام در سایت زمینه را جهت گفتمان هرچه مطلوبتر مساعدتر میسازید کمال تشکر وامتنان رادارد.

  41. من گفت:

    مردی. مرد

  42. یا زهرا گفت:

    من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است….. درود خدا بر آزاد مردان ایران زمین . بسیجی که به ناحق اسم بسیجی را روی خودت گذاشتی . حرف زشت زدن بده عزیز بابا. کم آوردی ….جواب نداری .سکوووووووووووووت

  43. ناشناس گفت:

    شرف را معنا یخشیدی بزرگوار

  44. ناشناس گفت:

    اقا فرمودن دیدیگاهشان به احمدی نژاد نزدیکتز است

  45. علی گفت:

    قدیانی عزیز اولا” خدا اجرت دهد که در این وانفسای استبداد شما اقلا” در علی رغم ظلمی که در حقتان و مردممان اعمال می شود خاموش نشده و از حقوق مردم دفاع می کنید
    ثانیا” اگر قرار بود که گوش این آقا حرف شنو باشد مگر کشور به این روزگار گرفتار می شد این کشور یک شاه همیشه کم داشته و شاه نا انصاف خودش را بزور بر گرده مردم سوار نموده است عده ای از مردم فقیر ما با گرفتن ۴۰ هزار تومان یارانه دم فرو بست واز اعتراض و مخالفت با ظلم و ستم عقب نشست ولی یفین داریم که اغلب مردم از شماها دفاع می کنند و روزی این این دیوارها فرو می ریزد و سحر ظاهر می شود درست است که کشور را می چاپند و شخم می زنند ولی افکار مردم را نمی غارت کرد درود بر شماها

  46. ناشناس گفت:

    ببین آفتابِ لب بام را
    صدیقه وسمقی
    ببین آفتابِ لب بام را
    چو نمرود را موری از پا فکند ؛ به تیغ و سپاهت دگر دل مبند. فرود آر این رایت شرک را؛ مر آتش زن این باور چرک را

    چو نمرود را موری از پا فکند

    به تیغ و سپاهت دگر دل مبند

    مپندار خاشاک و خس راحقیر

    ویا میکروب را چنین کم مگیر

    نباشد خردمند ، گردن فراز
    زهشدار خاشاک و خس بی نیاز

    خردمند ، اندرز گیرد ز مور
    از آن پیش کو را در آرد به گور

    سراسر بکاری اگر بذر باد
    تورا خرمنی غیر توفان مباد

    چو برخاست توفان خاشاک و خس
    نباشد تو را هیچ فریادرس

    مپندار توفان شود رام تو
    شود باز ایام بر کام تو

    خس و مور وبادند در کار خویش
    تو نیز ای عجب گرم کردار خویش !

    به غفلت سپاری همی روزگار
    ندانی چه سخت است انجام کار

    سرا پا زبان بودی و ما خموش
    کنون باش اما تو یک چند گوش

    دگرگون شود حال دوران ، بسی
    بسا بر تو یابد تسلط خسی

    زدی تیشه برریشه ی ملک و دین
    فشاندی به میهن همه بذر کین

    چه خون ها به فتوای تو ریخته
    چه سرها که بردار آویخته

    چه سرو و صنوبر ، چه شمشادها
    فکندند بر خاک ، جلادها

    به حلقوم حق ریخته سرب داغ
    چه گل ها سپرده به باد ، باغ ، باغ

    به زنجیر ، نیکان هزاران هزار
    رها لیک در شهر ، سگ های هار

    عدالت شده بی پناه و غریب
    ستم ، یکه تاز فراز و نشیب

    دروغ و فریب آن چنان یافت جاه
    که شد راستی نزد قاضی گناه

    خرد همچو سرگین شده پایمال
    به نزد تو جهل است عین کمال

    گریبان دانش دریدی چنان
    که آواره گشتند فرزانگان

    به حکم تو اوباش ، آقا شدند
    به مسند نشستند و بالا شدند

    دریدند و خوردند و اندوختند
    شکستند و ویرانه را سوختند

    به تاراج بردند این رهزنان
    زناموس تا جان و ایمان و نان

    به دست اراذل فتاده وطن
    چو گوهر به منقار زاغ و زغن

    خلایق به تنگ آمده از ستم
    نداری تو جز بهر خود هیچ غم!

    فغان زین همه ظلم وبیداد ، آه
    شب است و حصار و دل قتل گاه

    ***

    ببین آفتاب لب بام را
    ببین قسمت خالیِ جام را

    نمانده است یعنی که دیگر مجال
    گذشته است هنگام خواب و خیال

    فرود آی ، یعنی ز اورنگ “من”
    عبا و عمامه به سویی فکن

    که این ها نیاید کسی را به کار
    چو شد نوبت کار پروردگار

    فرود آر این رایت شرک را
    مر آتش زن این باور چرک را

    گذشته است ایام خود کامگی
    بزن بر زمین جام خود کامگی

    رها کن گریبان دل خستگان
    به پایان رسیده است این داستان

    گریزی نباشد تو را از جواب
    که اکنون رسیده است روز حساب

  47. ناشناس گفت:

    واقعا درست میگن که آدما رو باید از طرز فکرشون یا ملموستر از اون از روی حرف زدنشون شناخت .
    این مصاحبه ی طولانی چنان حس احترامی رو نسبت به شما برای من بوجود آورده که نمیدونم چطوری بیانش کنم.امیدوارم شما و دیگر گوهر های روشن فکر کشور رو آزاد ببینم و واقعا آرزو دارم بتونم شما رو از نزدیک ملاقات کنم

  48. امین گفت:

    مرگ بر ضد ولایت فقیه.

  49. ناشناس گفت:

    امثال آقای قدیانی حجت خدا هستند برای همه .
    ــــ برای گمراهان تا به خودشون بیان و گول حرفها و استدلالهای مستبدین رو نخورند و آزادانه فکر کنند و تصمیم بگیرند.
    ـــ برای مستبدین که بفهمند پایه های استبدادشون چقدر سسته که با چند ساعت مرخصی به زندانی و یک مصاحبه و یا با یه مچبند سبز رو مچ یه نوجوان به لرزه در میاد.
    ـــ برای دلبسته های به دنیا که بفهمند اونقدرا هم این دنیا ارزش پرستیدن نداره.
    ــــ و برای ما که نا امید نشیم و از هر طریق مردم رو آگاه کنیم.

  50. مسافر زمان گفت:

    در جواب آقا امین (اختلاس گر)

    آقا امین (اختلاسگر) نبودی موقع به خطر افتادن دین و قران !! آقا امین (اختلاسگر) فقط وقتی منافع سیاسی به خطر می افتد ظهور میکنید!!
    آقا امین (اختلاسگر) به کوری چشم سایبریها تا وقتی شما سایبریها هستید نشان دهنده «زنده» بودن جنبش سبز است و تا وقتی ما باشیم یک لقمه نان حرام گیر شما سایبریها میاید پس به ولی نعمتتان _یعنی ما_ توهین نکنید
    آقا امین (اختلاسگر) شما که «امین» مال مردم هستید اسم با مسما تری برای خود انتخاب کنید مثلا یوزارسیف …
    اگر جرات دارید جواب بدهید