باند سعید امامی و سه فرضیه درباره حمله به سفارت انگلستان
چکیده :با توجه به آن چه گفته شد میتوان دریافت که چرا حمله به سفارت انگلستان به عنوان اقدامی پرهزینه و پر ریسک در دستور کار حاکمیت قرار گرفته است. حاکمیت امیدوار است در ازای پرداخت هزینههای سنگین این اقدام از جیب ملت، به اهداف زیر دست یابد...
کلمه- علی محمد شمس:
اقتدارگرایان علاقه زیادی دارند حمله به سفارت انگلستان و باغ قلهک را مشابه با اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ اقدامی خودجوش از سوی دانشجویان و برخاسته از شور ضد امپریالیستی ملت!! تبلیغ کنند. البته در سوی مقابل نیز برخی منتقدان این دو حادثه را از یک جنس ارزیابی میکنند.
بررسی ماجرای اشغال سفارت آمریکا ما را از مقصدی که در این نوشتار تعقیب میکنیم باز میدارد اما صرفنظر از این که آن اقدام چه تبعاتی داشت، اندکی آگاهی از شرایط داخلی کشور و شرایط بین المللی در آن سالها کافی است تا بیپایگی این قیاس آشکار شود. حداقل این که اشغال سفارت آمریکا در شرایطی رخ داد که کشور در نابسامانیهای ناشی از انقلاب به سر میبرد و نظمی حاکم نبود و بخشی از جامعه بین الملل با انقلاب همدلی میکرد و بخشی دیگر دستکم وقوع چنین رخدادهایی را در شرایط انقلاب زده آن هم در واکنش به پناه دادن آمریکا به شاه مخلوع درکمیکرد. دقیقا به همین دلالیل بود که آن حادثه هرگز واکنشی مشابه واکنش به حمله اخیر به سفارت انگلستان را از سوی جامعه جهانی برنینگیخت و موجب صدور قطعنامههای پیدرپی و اعمال تحریمهای بین المللی علیه کشور و قطع و یا کاهش روابط دول اروپایی با ایران نشد. در سطح داخلی نیز واکنش جامعه نسبت به این دو حادثه به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا تا ماهها پس از آن شاهد اجتماعات مردمی از طرفداران احزاب و گروههای راست و چپ، مذهبی و غیر مذهبی، سکولار و غیر سکولار گرفته تا جماعات مردمی از سراسر ایران در برابر سفارت آمریکا در تأیید آن اقدام بود و در حمله به سفارت انگلستان متحصنین در برابر سفارت انگلستان همان جماعت معدود و سازمانیافته حمله کننده به سفارت است.
حضور همدلانه نیروهای اطلاعاتی و انتظامی در ماجرای حمله به سفارت انگلستان، ماهیت حمله کنندگان به سفارت که وابسته به سازمان بسیج بودند، نحوه عملکرد آنها یعنی تخریب و آتش زدن اموال و اسناد سفارت، خروج سریع و بدون مزاحمت حمله کنندگان از سفارت و … به روشنی از ماهیت دستوری این اقدام حکایت دارد. همچنین صدور اطلاعیههای پی در پی مبنی بر این که ما هیچ کس را به گروگان نگرفتیم، ما در سفارت نماندیم، ما در این اقدام با هیچ ارگانی هماهنگ نکردیم، ما… از نگرانی و ترس شدید ایشان از نتیجه این اقدام حکایت میکند، نگرانی و ترسی که معمولا مراجع مسؤل و مقامات رسمی در این گونه موارد احساس میکنند و نه یک عده افراد غیر مسؤل. از این رو از لابلای سطور این اطلاعیهها و اظهارات پیدر پی میتوان وابستگی و تعهد صاحبان آنها را به حاکمیت، آشکارا مشاهده کرد. مجموعه شواهد و نشانههای فوق حاکی از آن است که این اقدام به نحوی سازمانیافته و برنامه ریزی شده و هماهنگ با حداقل بخشی از حاکمیت صورت پذیرفته است. علاوه براین مشاهده افرادی که طی سالهای اخیر در سرکوب تظاهرات اعتراضی مردم در خیابانها حضور داشتهاند در میان حمله کندگان به سفارت انگلستان هرگونه شک و شبهه ای را نسبت به نقش و حضور اقتدارگرایان حاکم در این ماجرا از بین می برد.
نکته مهم دیگر این که گمان نمیرود در این کشور یک انسان عاقل یافت شود که عواقب و نتایج زیانبار حمله به سفارت انگلستان را درنیابد و نفهمد هزینههای ناشی از این اقدام برای منافع کشور به هیچ وجه با منافع آن-اگر منفعتی بتوان برای آن تصور کرد- به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
بنابراین باید به این سؤال پاسخ داد سازماندهندگان این اقدام کیستند و چه اهدافی را مدنظر داشتهاند؟ ساده لوحانه خواهد بود اگر تصور کنیم درشرایطی که کشور تحت شدیدترین فشارهای خارجی است طراحان این سناریو بدون هر گونه محاسبه هزینه و فایده و صرفا در اقدامی واکنشی تصمیم به چنین اقدامی گرفته باشد.
۱- طراحان حمله به سفارت انگلستان:
اکنون در سطح حاکمیت جریان وابسته به بیت رهبری جناح احمدینژاد را متهم میکند که باهدف فشار بر رهبری این ماجرا را سامان داده است و جناح احمدی نژاد این ماجرا را ساخته و پرداخته جناح وابسته به رهبری برای فشار بر دولت ارزیابی میکند. با توجه به نقش فعال بسیح در این اقدام با قاطعیت میتوان گفت که بسیج و سپاه پاسداران در پشت سر این اقدام قرار داشتهاند. از سوی دیگر سکوت احمدینژاد و یارانش در قبال این حادثه حاکی از آن است که باند احمدی نژاد – مشایی نقشی در این حادثه ندارند و این اقدام توسط باند مخالف احمدینژاد در حاکمیت سازماندهی شده است. حضور افرادی نظیر رسایی در زمان حمله به سفارت آمریکا، حمایت شدید لاریجانی از این اقدام و موضعگیری اولیه سید احمد خاتمی امام جمعه تهران و محوریت روزنامه کیهان در پوشش تبلیغاتی رسانهای همگی از آن حکایت دارد که جریان تندرو طرفدار رهبری در این جریان ابتکار عمل را در دست داشتهاند.
۲- هدف:
در تحلیل اهداف افراطیون حاکم از این اقدام تنها دو فرض متصور است:
الف: اکنون چند ماهی است که فشارهای خارجی برایران به شدت افزایش یافته است. صدور قطعنامههای متعدد، ، انباشت پروندههای اتمی، سلاحهای کشتار جمعی، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر علیه نظام ایران در شورای امنیت، تبلیغات بین المللی سنگین و همه جانبه، افکار عمومی جامعه بین الملل را علیه ایران برانگیخته و ایران را در سطح بین الملل به عنوان تهدیدی برای جامعه جهانی معرفی کرده است. این فشارهای همه جانبه در حالی صورت میگیرد که حکومت ایران در پایین ترین سطح مشروعیت در داخل کشور قرار دارد، حوادث دو سال گذشته و سرکوب بی رحمانه اعتراضات ملی ضربات سهمگینی به پایههای مشروعیت و پشتوانه اجتماعی نظام وارد ساخته و حاکمیت به ناگزیر برای کنترل امور کشور هر روز بیشتر به روشها و شیوههای پلیسی – امنیتی متوسل میشود. دقیقا به همین دلیل است که در مقایسه با گذشته حساسیت جامعه نسبت به فشارهای بین المللی علیه ایران به شدت کاهش یافته و به رغم این که حجم و شدت فشارهای خارجی در شرایط کنونی بسیار افزایش یافته اما این فشارها هیچ موجی را در حمایت از حاکمیت در جامعه برنینگیخته است و حاکمیت هیچ نشانهای از همدلی و همراهی مردمی در حمایت از خود دریافت نمیکند.
همزمان با این وضعیت وقایع فضاحت باری نظیر اختلاس سه هزار میلیارد تومانی به تتمه آبروی حاکمیت اقتدارگرا چوب حراج زده است. آن چه این وضعیت را تشدید میکند آلودگی و فساد شدید بخشهای مختلف حاکمیت اصول گرا است که امکان برخورد قاطع با چنین رسواییهایی را از وی سلب میکند از این رو هرگونه اقدامی برای رسیدگی جدی به این پرونده با واکنش شدید یک طرف و تهدید طرف دیگر به افشاگری مواجه شده و در نطفه خفه میشود. آنچنان که رهبری برای جلوگیری از اوجگیری جنگ قدرت و بین دو طرف و دست زدن به افشاگری علیه یکدیگر، ناگزیر میشودعلنا تلاش رسانهها برای انعکاس اخبار مربوط به این پرونده را مغایر با مصالح کشور اعلام میکند. به رغم این، اختلافات باندهای قدرت و متهم ساختن یکدیگر به فساد و افشاگری علیه یکدیگر همچنان ادامه مییابد. ماجرای حمله مأموران دادستانی به روزنامه ایران برای دستگیری آقای جوانفکر به روشنی از ناکامی رهبری در کنترل و مدیریت بحران جنگ قدرت در حاکمیت حکایت دارد.
در چنین شرایطی قرار است تا چند ماه دیگر انتخاباتی در کشور برگزار شود که میزان مشارکت ملت در آن میتواند شاخص روشنی برای ارزیابی سطح مشروعیت حاکمیت باشد.
هسته مرکزی قدرت برای ترغیب مردم به مشارکت در انتخابات دو راه بیشتر ندارد. تجدید نظر در روشهای گذشته، دل کندن از این مجموعه سراپا غرق در فساد و روی آوردن به مردم و تلاش فوری و همه جانبه برای جبران اشتباهات گذشته و در نتیجه دمیدن روحی تازه به کالبد سرد و بی روح جامعه و افزایش و تقویت انسجام و وحدت ملی. شواهد و قراین نشان میدهد که هسته مرکزی قدرت فاقد ظرفیت و بلکه شجاعت لازم برای چنین اقدامی است.
انتخاب دوم استقبال از تنشها و تهدیدهای خارجی تا سرحد رویارویی نظامی به منظور تحریک روح ملی جامعه، تحت الشعاع قرار دادن مسائل داخلی و به حاشیه راندن اختلافات است. تضادهای خارجی باید آن چنان جدی و سخت شوند که فضاحتهایی نظیر اختلاس سههزار میلیاردی به فراموشی سپرده شود و چنین تبلیغ شود که کشور درخطر است و باید از اختلافات و اعتراضها به نفع مصالح ملی دست شست.
ما در مقاله «شیوه مدیریت بحران اقتدارگرایان؛ از سعید امامی تا بزرگترین فساد مالی» به تفصیل شرح دادیم که هسته مرکزی قدرت برای مدیریت بحران اختلاس سه هزار میلیارد تومانی «اقدام به طرح سناریوهای فریب، کنترل و مدیریت رسانهای … ابهام … پیرامون اصل موضوع …وعدههای قاطع مبنی بر پیگیری ماجرا … نهایتاً … محکومیت و مجازات ظاهری عناصر عملیاتی سطوح پایین …» خواهد کرد.
با توجه به آن چه گفته شد میتوان دریافت که چرا حمله به سفارت انگلستان به عنوان اقدامی پرهزینه و پر ریسک در دستور کار حاکمیت قرار گرفته است. حاکمیت امیدوار است در ازای پرداخت هزینههای سنگین این اقدام از جیب ملت، به اهداف زیر دست یابد:
۱- انحراف افکار عمومی از پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و نحوه رسیدگی به آن و کاهش حساسیتهای جامعه در این زمینه. در مقاله«شیوه مدیریت بحران اقتدارگرایان؛ از سعید امامی تا بزرگترین فساد مالی» پیش بینی کردیم «باید در روزهای آینده منتظر اجرای … سناریوهای فریب به منظور انحراف افکار عمومی از این ماجرا» و نیز «با فاصله زمانی خیلی بیشتر رسیدگی قضایی و محکوم شدن عوامل دست دوم و سوم و ختم به خیر شدن مشکل.» باشیم
۲- تحت الشعاع قرار دادن جنگ باندهای قدرت در حاکمیت و کاهش درگیریها و منازعات داخلی. درگیریها و جنگ قدرت باندهای حاکم اکنون به جاهای خطرناکی کشیده شده است. چنان که روشن است تدابیر رهبر نظیر نصیحت و هشدار و اخطار و نیز ابتکاراتی نظیر تعیین کمیته رفع اختلاف و … نتوانسته است به این منازعات خاتمه دهد و یا از شدت آن بکاهد. ادامه این روند وضعیت سختتری را اجتناب ناپذیر خواهد ساخت از جمله حذف یکی از اطراف منازعه و ترجیحا احمدی نژاد.
۳- زمینه سازی برای مهم جلوه دادن اصل مشارکت در انتخابات به عنوان یک وظیفه ملی صرفنظر از نتایج آن. به این ترتیب شرکت در انتخابات نه با هدف انتخاب نمایندگان واقعی مردم به مجلس بلکه به عنوان یک مانور ملی در برابر تهدیدهای خارجی و کاستن از شدت آن معرفی خواهد شد. بنابراین طی ماههای آینده که زمان ثبت نام کاندیداها فرا می رسد باید شاهد موج تبلیغاتی گستردهای باشیم که با استناد به توطئهها و تهدیدهای دشمن و اقدامات انگلستان و اتحادیه اروپا و آمریکا علیه کشور، اصل شرکت و حضور در انتخابات مشت محکمی به دهان بیگانگان و تنها راه خنثی کردن تهدیدهای دشمن تبلیغ خواهد شد تا هرکه به ناعادلانه بودن و نمایشی بودن انتخابات اعتراض کند به اتهام همراهی با دشمن آماج شدیدترین حملات قرار گیرد و شخصیتهای سیاسی و مذهب منتقد حتی اگر سکوت کرده و از تشویق مردم به شرکت در انتخابات خودداری کنند به اتهام بی بصیرتی مورد هتاکی قرار گیرند.
ب: احتمال دوم در حادثه حمله به سفارت انگلستان این است که طراحان این ماجرا قصد ورود به سفارت و باغ قلهک را نداشته اند. آنان تنها به منظور حرکتی تبلیغاتی سیاسی در برابر اقدامات دولت انگلستان علیه ایران و براساس سخن رهبری که «انگلستان را از همه خبیثتر» خواندهاند، تنها قصد تظاهرات و تحصن در برابر سفارت را داشتهاند، اما در حین انجام این برنامه کنترل اوضاع از دستشان خارج شده است. این فرض البته چندان قابل پذیرش نیست زیرا اجتماع کنندگان در برابر سفارت انگلستان مردم عادی نبودند، بلکه اعضای بسیج و سپاه بودهاند و طبیعی است که یک نیروی نظامی خارج از اوامری که از سوی مافوق به او ابلاغ میشود عمل نمیکند. طی سالهای گذشته همواره شاهد بودهایم که نیروی بسیج همه جا به فرمان وارد صحنه شده و به فرمان خارج شده است. آن جا که فرماندهی به مصلحت دیده و رهبری منعی نداشتهاند به تظاهرات و مردم حمله کرده و آن جا که فرماندهی فرمان پایان عملیات داده و یا رهبری به مصلحت ندیدهاند یا اصلا وارد نشدهاند و یا بلافاصله به عملیات خاتمه دادهاند. بنابراین ادعای این که نیروی بسیج خارج از فرمانی که به وی داده شده عمل کند چندان پذیرفته نیست. علاوه براین حضور چهرههای افراطی نظیر آقای رسایی در صحنه این عملیات که رابطه نزدیکی با جریان سپاه و بیت دارد، و نیز حمایتهای قاطع اولیه چهرههای شاخص جریان طرفدار بیت رهبری از این ماجرا فرض تصادفی بودن ورود به سفارت و باغ قلهک را منتفی میسازد.
ج– فرض سومی نیز وجود دارد و آن این که این ماجرا از پیش برنامه ریزی شده بوده اما سازماندهندگان و طراحان آن هرگز واکنشها و نتایج سوء آن را در این حد پیش بینی نمیکردند. از این رو بلافاصله پس از مشاهده عکس العمل جامعه بین الملل و همراهی جهانی با انگلستان و آمریکا در این ماجرا علیه ایران و نیز فشارها و انتقادات در درون حاکمیت، افراطیون طراح این ماجرا عقب نشینی کرده و کوشیدهاند این ماجرا را نتیجه عملکرد احساسی تعدادی جوان خام معرفی کنند. در میان احتمالات سه گانه فوق این فرض پذیرفتهتر مینماید. در واقع تغییر موضع یکصد و هشتاد درجهای سیاستبازان حرفهای نظیر آقای علی لاریجانی و افرادی نظیر سید احمد خاتمی که جز به فرموده سخن نمیگویند و مواضع انتقادی البته نرم چهرهها، مجامع و مراکز وابسته که هرگز بدون هماهنگی با حاکمیت لب نمیگشایند همگی این احتمال را تقویت میکند. این اولین بار نیست که سازماندهی عملیاتی در راستای نظر و خواست رهبری به تحمیل هزینه سنگین برکشور انجامیده است. در ماجرای قتلهای زنجیرهای رهبری در نماز جمعه اعلام کردند این قتلها کار دشمن صهیونیستی است. بلافاصله تعدادی از همکاران سعید امامی در وزارت اطلاعات و همسر وی دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفتند تا اعتراف کنند در تل آویو و توسط موساد اموزش دیده و آن قتل ها را مرتکب شدهاند. تا صحت تحلیل رهبری اثبات شود. سایه آن حادثه تلخ هنوز برکشور و نظام سنگینی میکند.
در این میان دو نکته بیش از هرچیز جلب توجه میکند: سکوت احمدینژاد و سکوت رهبری در ماجرای اشغال سفارت انگلستان
احمدی نژاد که تا دیروز همه موازین و ضوابط حاکم بر دیپلماسی را ساخته و پرداخته استکبار جهانی میدانست و در سمینار سفیران جمهوری اسلامی از ایشان میخواست تسلیم این موازین نشوند و برخلاف عرف دیپلماتیک وعده ملاقات با سفیر انگلستان را دقایقی قبل از ملاقات لغو میکرد تا به خیال خود از کشورهای قدرتمند انتقام بگیرد و به دستگیر کننده ملوانان انگلستان در آبهای جنوب مدال میداد … علی القاعده باید از این ماجرا استقبال میکرد و برای اشغال کنندگان سفارت انگلستان پیام تبریک و حمایت میفرستاد اما او برعکس سکوت معنا داری پبشه کرد. علت این سکوت کاملا روشن است. اشتباه در محاسبه جریان طرفدار بیت در این ماجرا کاملا به نفع احمدی نژاد تمام شده است. او دریافته است رهبری طی دو سال اخیر در قشر متوسط شهری به کلی پایگاه خود را از دست داده است بنابراین برای او که خود را در معرض تهدید حذف و نابودی میبیند و ناخواسته وارد یک جنگ قدرت در مقابل رهبری شده و در نتیجه انتخابات آینده را فرصتی برای تضمین بقای خود درعرصه قدرت و مصونیت از نابودی ارزیابی میکند، اعلام نزدیکتر بودن افکار وی به دیدگاههای رهبری نه تنها امتیازی محسوب نمیشود بلکه برعکس یک امتیاز و تبلیغ منفی خواهد بود، از این رو مدتی است که احمدینژاد با اتخاذ مواضع به ظاهرمدنی میکوشد درجامعه حساب خود را از رهبری جداکرده و خود را متفاوت از جریان طرفدار بیت نشان دهد. این امر با ویژگیهای او که همواره علاقه دارد خود را از «جنسی دیگر»نشان دهد، البته سازگار است. سکوت احمدی نژاد در این ماجرا آشکارا به معنای مخالفت با رهبری و جریان وابسته به بیت است. حمله به سفارت انگلستان برای احمدینژاد یک حسن دیگر هم دارد و آن این که به او این امکان را میدهد که در آینده با استناد به این اقدامات بیکفایتی خود و تیمش را در اداره کشور توجیه کند و در زمان مناسب که احتمالا در جریان تبلیغات انتخاباتی فراخواهد رسید به جامعه بگوید اگر در حل مشکلات جامعه، رفع گرانی و بیکاری و تورم و … ناکام مانده است، علت آن کارشکنیهای مخالفان او بوده که کوشیدهاند با تخریب روابط خارجی امکان بهبود روابط و استفاده از ظرفیتهای خارجی برای حل مشکلات داخلی را از دولت سلب کنند. احمدینژاد مدتهاست که برای روزهای رویارویی که قطعا فرا خواهد رسید از هم اکنون به جمع آوری سند و دلیل و مدرک پرداخته و درحال چوب خط انداختن برای رهبری است. از جمله این چوب خطها نامهای است که اخیرا به رهبری نوشته و ضمن اعلام مخالفت دولت با حصر آقایان موسوی و کروبی خواهان آزادی ایشان شده است تا در آینده با استناد به این نامه بتواند مسئولیت این اقدام را به تمامی به گردن رهبری بیندازد. بیان نمونههایی از این دست که بسیار فراوان است ما را از موضوع اصلی این نوشتار دور میسازد بنابراین از ارائه نمونههای بیشتر صرفنظر میکنیم.
سکوت رهبری نیز در قبال این ماجرا شگفتانگیز و در عین حال پرمعناست. شگفتانگیز از این جهت که ایشان در قبال مسائل بسیار جزئیتر همواره احساس مسئولیت کرده ورود نمودهاند. ایشان بارها گفتهاند هرجا که انحرافی ببینند در جلوگیری از آن تردید نمیکنند. این انحرافات البته همواره اصولی و اساسی نیستند و گاه در حد پیگیری مطبوعات در مسئله اختلاس سههزار میلیارد تومانی تنزل مییابد به طوری که ایشان احساس مسئولیت میکنند به مطبوعات در این زمینه هشدار دهند. بنابراین حادثهای که به قطع و کاهش روابط ایران با چندین کشور انجامیده، موج محکومیت جهانی را علیه ایران برانگیخته، فشارها و تحریمهای خارجی را دوچندان کرده، دولت جمهوری اسلامی را ناگزیر از عذرخواهیهای مکرر نموده و … علی القاعده باید آن قدر مهم باشد که رهبری حداقل در باره آن کلمهای سخن بگویند. اما این سکوت از جهتی دیگر پرمعناست. این اقدام از سوی نهادهای تحت امر ایشان انجام پذیرفته است انتقاد به این اقدام به ویژه در سطح علنی علاوه بر این که نوعی انتقاد از خود خواهد بود – که با توجه به مبرا بودن ساحت رهبری از هرگونه نقصی و نقدی جایز نمیباشد-، نیروهای عمل کننده در این ماجرا را که سخت مسئله دار خواهد کرد. به این نیروها گفته شده است که این اقدام مورد تأیید رهبری است، ایشان انگلستان را «خبیثتر از همه کشورها» خواندهاند لذا گوشمالی این استعمار پیر خبیث یا به امر رهبری و یا مورد رضای رهبری است. بنابراین مخالفت رهبری با این اقدام، موج تردید و شک را در نیروهای عمل کننده در صحنه دامن خواهد زد و این امر علاوه بر از بین رفتن اعتماد نیروهای عمل کننده، برای عملیات و اقدامات آینده مضر خواهد بود. اما سکوت برای ایشان کم هزینه نبوده و ایشان را به عنوان مسؤل اصلی حمله به سفارت انگلستان به افکار عمومی معرفی خواهد کرد. از این رو دراین باره دو احتمال میتوان داد
اول این که رهبری از کنار این حادثه همانند ماجرای شکنجه همسر و دوستان سعید امامی به سکوت بگذرند و در حالی که همه اطرافیان با انتقاد به این اقدام خود را از این ماجرا تبرئه کردهاند همچنان سپر بلا شوند همان کاری که روز ۲۹ خرداد ۸۸ کردند و درحالی که حملات متوجه شخص احمدینژاد بود خود را سپربلای وی کردند. در این صورت باید این سکوت را بر فهرست اشتباهات رهبری افزود.
دوم این که پس از گذشت مدتی و بعد از توجیه کامل نیروهای عمل کننده و شاید در روزهای آینده احتمالا باید شاهد اظهارات رهبری در این زمینه باشیم. اظهاراتی که طی آن ضمن انتقاد و حمله شدید به انگلستان و آمریکا،به طور ضمنی و حاشیه ای جوانان به ضرورت هشیاری بیشتر در برابر توطئههای دشمن توصیه میشوند.
یادداشتهایی دیگر از همین نویسنده:
ارزیابی دیپلماسی هستهای رهبری پس از یک دهه
تخت پروکروستس و حذف ریاست جمهوری
نکاتی تأمل برانگیز در حاشیه اتهامات اخیر آمریکا علیه ایران
چگونه اعتماد مردم و اعتبار انقلاب، فدای قدرت فردی شد؟
شیوه مدیریت بحران اقتدارگرایان؛ از سعید امامی تا بزرگترین فساد مالی
آقای ذوالنور به این سوال پاسخ دهد؛ کدام فرقه خطرناک تر است؟!
بحران جنگ قدرت کنونی و سرانجام آن
بیان متواضعانه ای از یک آسیب پذیری
مسئول قتل هاله سحابی و هدی صابر کیست؟
یک حرف درست از زبان احمدی نژاد!
به همین سادگی! «بأی ذنب قتلت ؟»
فقط می تونم بگم: عالی بود. عالی .
با سلام
با توجه به سطور ابتدایی بنده این طور استنباط کردم که نگارنده اشغال سفارت امریکا را مطابق میل افراد دانسته که به نظر بنده این طور نیست البته با توجه به جو حاکم می توان این موضوع را درک کرد که ناشی از احساسات افراد بوده ولی در ماجرای سفارت امریکا هم این حضرات به خوبی توانستند با روش های پوپولیستی و طولانی کردن ماجرا به اهداف خود برسند که به نظر من محوریت این دو با هم تفاوت فاحش ولی از نظر عوامل اجرایی اصلی قرابت زیادی دارند.
تا نفت است تا نفت به فروش میرود و پولش حلال مشکلات است .تا اگاهی نیست .تا ازادی نیست. تا روزنامه نیست.تا هوا تار و کدر میباشد.اش همین است که همه به نوعی در پخت و پز و شوری و روغنش سهیم میباشیم.خرج که از کیسه نفتش بود عربده را بین که به عرش میرود؟
بازداشت شدگان سر شناس اصلاح طلب پس از انتخابات ۸۸ از سوی بازجویان که عمدتا از باند سعید امامی بودند در خصوص افشای قتل های زنجیره ای و افشای آن مورد سوال، شکنجه و فشار شدیدی قرار گرفتند …. یکی از پی گیری کنندگان اصلی برخورد با مسببان افشای این قتل ها تا کنون بوده است.
متاسفانه ضرر اینگونه کارها ، متوجه مردم می شود و حاکمیت هزینه چندانی به ظاهر نمی پردازد اما با اینگونه رفتارها ، ماهیت منافقگونه اشان برای مردم بیش از گذشته بر ملا می شود
عالی بود حالا نوبت ماهی گیری محمود است تا با مکر خود… تا او باشد که بدون حساب حرف نزند
عالی بود . کاملا موافقم . کار افتاده دست… . وای به حال مردم
از اینکه ماجرای غم انگیز و رقت بار تخریب واشغال سفارت انگلیس را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده بودید خیلی سپاسگزارم. جالب بود. به نظر بنده ولی یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن هم صرفا وجود یک اغتشاش و هرج و مرج دائم در تصمیم گیری های کشور است. نظام جمهوری اسلامی ذاتا در هیچ امری از امور کشور داری کارآمد نیست – مگر آنجائی که دفاع از منافع حیاتی “خود” در میان باشد. این کار هم از نبوغ این جماعت بر نمیاید بلکه اساسا هر مجموعه و موجودی این کار را میکند – حتی یک پشه کوچک و ضعیف هم برای ادامه حیات خود مکانیزم هائی را دارد تا چه برسد به مجموعه انسان های فاسدی که سالانه بیش از ۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ (بیست میلیارد) دلار فقط از طریق قاچاق کالا در آمد نامشروع دارند – تا چه برسد کانال ها و نهادها و بنیادهای رسمی دیگر. حالا اینکه چگونه این افراد بی عرضه به چنین موقعیتی دست یافته اند بیشتر به خاطر غفلت پدران و مادران ماست تا هر چیز دیگری که به یک عده آدم فریبکار به صرف پیچیدن پارچه ای به سر اعتماد کردند و سرنوشت منابع مادی و انسانی کشور را به آنها سپردند – آن هم بدون هر گونه راست آزمائی. حمله به سفارت انگلیس به خاطر بی عرضگی و بی برنامگی و بی نظمی مجموعه افرادی است که این نظام را تشکیل داده اند. اگر رهبری مغز استراتژیست و برنامه ریزی داشت که این طور در طول زمان تیشه به ریشه خود و هویت ملی و دینی کشور نمیزد و با کنار گذاردن صاحبان اندیشه و طرح و فکر و صدر نشاندن امثال احمدی نژاد و جنتی آب به آسیاب دشمنان فرامنطقه ای و رقبای منطقه ای ایران نمیریخت. بنا بر این علت حمله به سفارت بیشتر به خاطر این است که رهبری عرضه اداره یک نانوائی را هم ندارد تا چه برسد انقلاب و ایران. واقعا کدام کشور در دنیا میتوان پیدا کرد که بشود در آن ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰ (سه میلیارد) دلار اختلاس کرد؟!!! آیا جز عدم صلاحیت رهبری دلیل دیگری میتوان بر شمرد؟ شما فکر میکنید این همه هزینه تبلیغات برای چیست؟ برای پنهان کردن این واقعیت محرز میباشد. شما فکر میکنید چرا به نیروهای مسلح بیش از پیش تکیه میشود؟ چون طبق تعلیمات و اقتضاء حرفه نظامیان به صلاحیت مافوق خود کاری ندارند و از دستورات پیروی میکنند. نام آنرا این روزها گذاشته اند ولایت پذیری. وقتی نقاب های بیشتری در گذر روزگار افتاد ذات واقعی افراد و چهره ها رو خواهد شد و همانطور که از قدیم گفته اند و بار ها و بار ها راست آزمائی شده است بعضی ها رو سفید خواهند بود و بعضی ها نه. در خاتمه اینکه صحبت از سعید امامی و رئسای او کرده بودید خواستم یادآوری کنم که کسانی که از طرف نظام و به اسم “مهمان” وارد خانه میزبانان خود پروانه و داریوش فروهر شدند و آنها را غافل و مظلومانه تیغ آجین کردند نباید فکر کنند که ما آنها را هرگز فراموش خواهیم کرد و یا تلخی و شقاوت جنایت شان از ذائقه طبیعت شسته خواهد شد. این برای این است تا بدانند که مکافات بزرگی در پیش دارند و خدا از حق مظلومان نمیگذرد …
این رهبر فرزانه تمام گناهان را به گردن احمدی انداخته از گرانی تا نا امنی و بقیه موارد نا رضایتی از زندان کردن ازادگان اما تمام نظامشان در همه جرایم در گیرند هیچ کدامشان بی گناه نیستند هیچ کدام از دم در جرایم محکومند
چرا هنوز باور نکردید اینا دستشون با اون وره آبیا یکیه نشونشم سادست وقتی ما پی رایمون بودیم داشتن با اوباما نامه نگاری می کردن دوم دادش احمدی نژاد گفت قبل انتخابات ۸۴ اینا با وزیر امور خارجه…ملاقات کردن پس با همند این تحلیلتون اشتباهست فکر کنید فشار بین المللی …اینا بازی دوطرف برا دزدیدن و تاراج مردم ایران زمین.
شماها همین کامنتها را دوست دارین که بگن علی بود عالی٬ بقول خودشون فقط همینو میتونن بگن!!!
آره مثل همون قضیه که یک سرباز رو گرفتن به جرم دزدین ریش تراش!!!
آزادی – اصلاحات – تحریم انتخابات
مصوبه مجلس و عمل حمله به سفارت انگلیس نه تنها جنون آمیز بود بلکه یک خودزنی علیه منافع ملی بود ولی این موجب نمی شود اشغال سفارت امریکا در سی سال پیش را با اسمان و ریسمان کردن موجه جلوه کنید و برای ان به دنبال یک ماهیت متفاوت بگردید.!! بهتر است عاملان آن اقدام یک بار برای همیشه شهامت این را داشته باشند و اعلام کنند که اشغال سفارت آمریکا هم یک اقدام جنون امیز و ضد منافع ملی بوده است
دیگه از این بهتر نمیشد تحلیل کرد دست مریزاد من که واقعا لذت بردم
افتاب امددلیل افتاب. سناریوی نخ نما شده ای که همگان انرا می دانند.
نتیجه ای که از این مقاله عالی گرفتم:
حاکمیت و رهبری به تمام معنی غیر اخلاقی و ماکیاولیستی عمل می کنند.
گفته های ایران داد عمارلویی بسیار درست و بجا میباشد تا نفت بفروش میرسد تا آگاهی نیست تا آزادی نیست و بقیه گفته ها
این مملکت تکون نمیخورد
همانگونه که به درستی اشاره شده است :
« اکنون در سطح حاکمیت جریان وابسته به بیت رهبری جناح احمدینژاد را متهم میکند که باهدف فشار بر رهبری این ماجرا را سامان داده است و جناح احمدی نژاد این ماجرا را ساخته و پرداخته جناح وابسته به رهبری برای فشار بر دولت ارزیابی میکند.»
آیا این اتفاق نمی تواند حرکتی از سوی جریاناتی در خارج از حاکمیت و مثلاً نشانه هایی از نفوذ و رخنه ی بسیار عمیق موساد در ارکان رژیم باشد؟
دوستان گرامی صبر و آگاهی تنها وسیله پیروزی ماست و بایددامنه اطلاع رسانی و آگاه نمودن مردم را به تمام نقاط کشور برسانیم. اگر هر کس سعی کند که در هر روز ۵ نفر را نسبت به اینگونه امور و اهداف بزرگ ملی جنبش سبز آگاه و پایدار و پای کار نماید و این روش توسط ۱۰۰۰۰ نفر به مرحله اجرا در بیاید و هر ۵ نفر نیز متعهد شوند که هر روز با ۲ نفر مباحثه کنند ما بعد از چهارماه می توانیم به یک نگرش پایدار اجرایی در تقابل با عوامفریبی ها داشته باشیم ، بطوریکه در طی این چهار ماه هر شهروند ایرانی حداقل یک بار در بحث جدی و کاربردی قرار گرفته است.
پیشنهاد میکنم در منابع بحث از نامه های نوری زاد نیز استفاده شود.
چه اصراری دارید برخی از اسمها را مرتب یاداوری کنید؟ سعید امامی ایا به خودی خود تئوریسین بود یا او هم بنوعی بازیچه؟ چرا نامی از فلاحیان دیگر نمی اورید؟ از چشم که بروند نباید از دیده روند. فعلا که باهاشون کار داریم. درسته که دعواست الان بین خودشون. اما سر یک چیز متفق القول هستن و مطمئن باشید یک جو عقل رو دارن که بخاطر منافعشون هم که شده اهل تساهل و تسامح بشن.
نکته جالب در بسیاری از مقالات دوستان اصلاح طلب در تحلیل حمله به سفارت انگلستان، اشاره فوری به ماجرای اشغال سفارت امریکا و مبرا دانستن آن اقدام از مذمتهای اقدام اخیر. ولو اینکه نکوهش حمله به سفارت بریتانیا بر عرف و قوانین بین المللی سوار باشد!!(لیکن این عرف در سالهای اولیل انقلاب گویا وجود نداشت). نویسنده ی این مقاله نیز نخستین کاری که کرده بروز دادن وحشت خود از یکی کردن این دو اقدام و تسری یافتن نفی اقدام اکنونی پیروان خط ولایت به آن اقدام نخست که از قضا نطفه این نوع اقدامات ناصواب شد. تمام استدلالها در باب نیکو جلو دادن اقدام سال ۵۸ را میتوان به راحتی با رجوع به خود تاریخ رد کرد و از قضا دستهای پنهان پشت ان را نیز عیان کرد. من نمی دانم چرا اصلاح طلبان واقعا جرات روبرو شدن با اشتباه بودن تسخیر سفارت امریکا را ندارند؟ در حالی که به خوبی به پیامدهای هولناک ان نیز اگاه هستند. جالب اینکه برخی اشغال کننده های سفارت که حال دموکرات دو اتیشه شدند و حتی “تندروی موسوی” و جریان خیابان را رد میکرد و ان را کوبیدن بر طبل خشونت میدانست هنوز که هنوز است از اشغال سفارت دفاع میکند!! درود بر پدر لیبرال ما که پیرو گاندی است!! بالا رفتن از سفارت یک کشور که آن ملک جزو خاک آن مملکت است غیرخشونت امیز و لازم بود لیک فریاد زدن خواستهای برحق و تأیید این خواستهای توسط رهبر هوشمند و مردمی جنبش، خشونت است! عجب. این تناقض در گفتار دوستان اصلاح طلب به وفور دیده میشود. نمونه ی دیگر آن نک نکوهش و بدگویی از مفهوم انقلاب از سوی انقلابیون دو آتیشه پیرو خط امام!! واقعن تاریخ ما جزو عجایب است. فارغ از انگیزهای شخصی که زیاد هم کوچک و بی اساس نیستند (رسیدن به پست و مقام و تجلیل از انها در تریبونهای رسمی و دریافت رانت حکومتی؛ آنهم در مقیاس با سرنوشت اسفناک دیگر انقلابیون ۵۷که خوشبخت ترین آنها افسرده در گوشه ی خانه یا تیمارستان به زندگی ادامه دادند و در زندانهای برادران پاسدار زیر شکنجه نمرده و تیرباران نشدند و در جاهای بی نام و نشان دفن نشدند) انگیزه ی دیگر این حضرات جلوگیری از حذف خود در صحنه سیاسی اینده ی ایران است. اما غافل از این نکته اند که استمرار حیات سیاسی اشان در گرو وفاداری به اصل انقلاب مردمی و دوری گزیدن از قرائت حکومتی از انقلاب است ( این دقیقا تمایز اساسی موسوی با اصلاح طلبان بود و است).
نکته دیگر در باب اشغال هر دو سفارت که دقیقا با طرفندهای حکومتی تحت لوای مفاهیمی گنگی مثل “خودجوش” سعی در پوشاندن آن میشود، انگیزه های جناحی و قدرت طلبانه است (اگرچه آقای شمس به خوبی به این مورد اشاره میکنند اما در تحلیل سه خطی خویش از اشغال اول، با رجوع به “خودجوش بودن” این انگیزه را تسری نمی دهد). قبل اقدام پیروان اقای خمینی در اشغال سفارت امریکا، دو بار این سفارت خانه توسط حزبهای غیرحکومتی اشغال شد و هر دو بار بدونه هیچ گونه حمایتی انها را از سفارت اخراج کردند. لیکن با اخر دقیقا طعمه ای به تله افتاده بود که صیاد مدتها منتظرش بود. “خودی ها” انقلاب دوم کردند. خب حال نفعش چیست؟ معلوم است ، بزرگترین نفعش در همان ایام نخستین خودش را نشان داد: حذف “دولت لیبرال” بازرگان. گرفتن پستهای دولتی توسط روحانیون و نزدیکان جماران. و نیز علمدار شدن خودیها در مسابقه عبث ضد امپریالیستی احزاب. منطق هر دوی این اقدام (تسخیر سفارت خانه های امریکا و بریتانیا)، تلاش برای حذف رقبای سیاسی از قلمرو بازی سیاس یو قدرت طلبانه ی داخلی است. حال در اولی چهرهی کاریزماتیکی چون اقای خمینی حمایت می کنندو در دومیث این چهره غایب است. در غیر این صورت تمامی انگیزهای دیگر بی خود و کاذب اند. مثل جلوگیری از کودتا. کدام کودتاه دوستان عزیز. ارتش تمام تسلیم شده بود تمام سران ان (چه بی گناه و چه گناهکار) بدون هیچ محکمۀ عادلانه ای به حکم اقای خلخالی تیرباران شدند و سپاه همه کاری کشور بود. قبل از سقوط بختیار دولت امریکا به این نتیجه رسیده بود که باید از انقلاب دفاع کند و از قضا در برابر خطر قدرت گرفتن سخها تنها گرینه حمایت از جناح مذهبی انقلاب بود و دیدارهایی هم در این زمینه صورت گرفته بود ( دقیقا همین کار در افعانستان و پاکستان نیز توسط امریکا تکرار شد). هدف همان روزهای نخست عیان شد و اسلام ناب محمدی و اسلام امریکایی خلق شدند. اولی تسخیرکننده های سفارت مصداقش بودندو دومی لیبرالهای وطنی! بعلاوه روند خنثی شدن انقلاب مردمی و تحلیل ان در مکانیزمهای حکومتی به خوبی دلیی دیگریست بر این رای. چرخ خرد کننده حذف از ان پس بی وقفه ادامه داشته و دارد: آیت .. شریعتمداری، بنی صدر، احزاب چپ، طرفداران شریعتی و ملی مذهبی ها، منتظری، اصلاح طلبان و جریان انحرافی. اقدام دانشجویان خط امام علامت تحلیل رفتن انقلاب در کام حاکم و مکانیزم های بورکراتیک و بیداری
ماشین هیولایی بود که جزو ذاتی نظام مابعد انقلاب شد: حذف.
تحلیل بسیار جالبی بود.. تشکر..
نظرات دوستان هم به اندازه همین تحلیل زیبا بود..
سالهاست رهبری و برادران … از یک سو ، محمود خان از سوی دیگر کشور را به self service خودشان مبدل کردند. گافیست به دو حادثه اتفاق افتاده اخیر در کشور، نگاه کرد:
How I wish, how I wish I were there
من به بخش اول متن نویسنده اعتقاد ندارم. چون دست زدن به هر عملی (اشغال سفارت امریکا) در هر شرایطی (چه با توجیه و چه بدون، که میدانیم دیوار توجیه بلند است) ضربه زدن به منافع ملی کشور است و باید این حضرات محاکمه میشدند. بحث ما منافع شخصی یا گروهی نیست.
اینطور نبود که دولت وقت اهرمهای حقوقی علیه امریکا در دست نداشت.
بهترین حربه حقوقی میتوانست قطع رابطه با تصویب مجلس باشد. زیرا هر کشور مختار است با کشور دیگر رابطه داشته باشد و یا رابطه اش را قطع نماید. کاری که چند وقت پیش مجلس در رابطه با Brit انجام داد.
حالا در قضیه سفارت امریکا، مصوبه ای وجود نداشت و عمل دانشجویان ضربه زدن به منافع ملی کشور بود، چه این دیدگاه خوش مان بیاید و نه. ما نماینده به مجلس فرستادیم تا آنها برایمان و برای منافع ملی مان تصمیم بگیرند، نه دانشجویان خط امام.
کسانیکه مسئله سفارت امریکا را بحث میکنند متوجه باشند که در دام خلع سلاح خود گرفتار نشوند، چون ابعاد حقوقی و منافع ملی کشور علیه آنها استدال میکند و این دو چیز ساده ای نیست که بخواهیم دلایل خود را تطهیر نمایم.
حکومت گرفتار باتلاقی شده که هرچه بیشتر تقلا می کند بیشتر در آن فرو می رود . برای بقای خود متوسل به جنایت ها و اشتباهات بیشتری میگردد که تغییر را رادیکال تر و پر هزینه تر می کند.
از نویسنده و کلمه متشکریم
مجید و فاطمه
این قسمت را که شاه بیت این یاداشت خوب است را چند بار خوانده و برای مرحله انتخابت جفظ نمائید!
«..او دریافته است رهبری طی دو سال اخیر در قشر متوسط شهری به کلی پایگاه خود را از دست داده است بنابراین برای او که خود را در معرض تهدید حذف و نابودی میبیند و ناخواسته وارد یک جنگ قدرت در مقابل رهبری شده و در نتیجه انتخابات آینده را فرصتی برای تضمین بقای خود درعرصه قدرت و مصونیت از نابودی ارزیابی میکند، اعلام نزدیکتر بودن افکار وی به دیدگاههای رهبری نه تنها امتیازی محسوب نمیشود بلکه برعکس یک امتیاز و تبلیغ منفی خواهد بود، از این رو مدتی است که احمدینژاد با اتخاذ مواضع به ظاهرمدنی میکوشد درجامعه حساب خود را از رهبری جداکرده و خود را متفاوت از جریان طرفدار بیت نشان دهد. این امر با ویژگیهای او که همواره علاقه دارد خود را از «جنسی دیگر»نشان دهد، البته سازگار است. سکوت احمدی نژاد در این ماجرا آشکارا به معنای مخالفت با رهبری و جریان وابسته به بیت است. حمله به سفارت انگلستان برای احمدینژاد یک حسن دیگر هم دارد و آن این که به او این امکان را میدهد که در آینده با استناد به این اقدامات بیکفایتی خود و تیمش را در اداره کشور توجیه کند و در زمان مناسب که احتمالا در جریان تبلیغات انتخاباتی فراخواهد رسید به جامعه بگوید اگر در حل مشکلات جامعه، رفع گرانی و بیکاری و تورم و … ناکام مانده است، علت آن کارشکنیهای مخالفان او بوده که کوشیدهاند با تخریب روابط خارجی امکان بهبود روابط و استفاده از ظرفیتهای خارجی برای حل مشکلات داخلی را از دولت سلب کنند. احمدینژاد مدتهاست که برای روزهای رویارویی که قطعا فرا خواهد رسید از هم اکنون به جمع آوری سند و دلیل و مدرک پرداخته و درحال چوب خط انداختن برای رهبری است. از جمله این چوب خطها نامهای است که اخیرا به رهبری نوشته و ضمن اعلام مخالفت دولت با حصر آقایان موسوی و کروبی خواهان آزادی ایشان شده است تا در آینده با استناد به این نامه بتواند مسئولیت این اقدام را به تمامی به گردن رهبری بیندازد. ..»
دیر یا زود تشت رسوایی اعمال ننگین مقامات رژیم و عوامل جنایتکار آن از پشت بامها به شدیدترین شکل ممکن به زمین خواهد خورد.
اندکی صبر سحر خیلی خیلی نزدیک است.
چنانچه منظور نویسنده از “روی آوردن حکومت به مردم” روی آوردن به اصلاح طلبان است که باید گفت بسیار دور از واقعیت است، چرا که مردم نه اصلاح طلبان را می خواهند ونه اصول گرایان را. (لطفا سانسور نکنید)
اما مصیبت های آینده ملت ایران:
– چیزیکه مسلم است رفتنی بودن جناح احمدینژاد از قدرت اما نه اضحملال آن ازصحنه سیاست است. این بدان معنیست که شاید در آینده شاهد سازمان مجاهدین خلق ۲ باشیم با این تفاوت که تجربه حکومتی شان را نباید دست کم شمرد اما تاکتیک های بکارگرفته شده، کپی ۱:۱ از ورژن قبلیست.
…
میخواهم پیشنهادکنم باتوجه به جوخفقان فعلی برای پیشبرد جنبش ازروش گولدکوییستی یعنی شکل هرمی برای مبارزه وآگاهی دادن وخصوصا برنامه های راهپیمایی وتظاهرات استفاده کنیم وجندین گروه هرمی تازمان انتخابات برای ساماندهی اعتراضات خیابانی تشکیل شود
چرا فقط نظرات موافقان رو میپذیرین؟معنای ازادی رو هم فهمیدیم…..
البته اینا که گفته شد فقط یک تحلیل است و بس نه واقعیت ایران اسلامی شما ها با همین حرفها و کارهایتان مملکت رو به باد دادید یک نگاه به دوستان لندن نشینتان بیندازید بعد خواهید فهمید که اوضاع از چه قرار است و بسیجیان دارند به این مملکت آسیب می رسانند یا شما و دوستان منافقتان.شما باید هم ناراحت این کار باشید چون در رفت آمد هایتان مشکل ایجاد می شود تا به لندن بروید….
باید یه جوری این ۱۰۰ تا مدرکی که رهبری گفته بر ضد آمریکا افشا میکنیم و پیدا کنند.حالا میخواد حمله به سفارت خونه ها باشه یا دروغ گویی
دوست ساندیسخور یک سایت آزاد و پر بیننده معرفی کن تا همه حرفهایمان را انجا بزنیم.اگر مردی وگرنه هیچی
درود بر خمینی مرگ بر دیکتاتور(جانباز قلابی)
شما که سنگه بسیج رو به سینه می زنید می تونی بگی بسیج جز رانت ورانت خواری وترس چه کاری کرده
حکومتیکه بر پایه رای مردم بنا نشود و درمقابل عملکرد خود پاسخ گو نباشد چرا همه در حاشیه لفاظی میکنند در اثر انقلاب خوبان همه به حاشیه رانده شدندکشته ویا جلای وطن کردند ویا خانه نشین شدند یک مشت شیاد دروغگو ودزدو کلاش بر مسند حکومت تکیه زدند واز طریق مزدوران چماق به دست فعلا هر حرکتی را سر کوب میکنند اقایان اصلاح طلبیکه هنوز هم بدنبال کسب بخشی از قدرت عمل میکنید وچنانکه با حکومت به توافق هم برسید مشروعیت خودتان را در بین مردم از دست خواهید داد همانطور که در حرکت دو سال پیش از مردم عقب ماندیدوقیام مردمی را رها کردید وسر کوب شدت گرفت شما اصلاح طلبان به مردم بدهکارید این دفعه خطا نکنید بس کنید مماشات را باحکومت گفتارتان زیر زره بین مردمیست کبک گونه عمل نکنید
افرادی که به سفارت حمله کردند ووارد سفارت شدند از قم بدستور آقای مصباح و به سپرستی فردی به نام استادآقا به تهران آمده بودند.اینها همان کسانی هستند که در مراسم ۱۴ خرداد به سید حسن خمینی اهانت کرده ودر قن به منزا آقای صانعی یورش بردند.این افراد در قم تحت موسسه ای به نام ولا و بصیرت برای هر کاری آزاد هستند وسالیانه میلیاردی بودجه از دولت می گیرند
تحلیل خوبی بود ولی من فکر می کنم دو طرف زیر بارمشکلات چه داخلی وچه خارجی مانده اند وبه این صورت هیا هو براه می اندازند وبا تحریک کشورهای غربی تا حتی جنگ طلبی ملت را درگیر کنند تا چند سال دیگر بتوانند بر مردم حکومت کنند
باش تا صبح دولتشان بدمد کین هنوز از نتائج شفق است زیرا تا سحر باقی نخواهند ماند و متلاشی خواهند شد .