ارزیابی دیپلماسی هستهای رهبری پس از یک دهه
چکیده :اکنون مقام رهبری خود بیش از هر فرد دیگری به ناکامی و نتایج زیانبار این راهبرد واقف هستند. ایشان بهتر از هرکس دیگر میدانند که کشور برای ادامه این راهبرد چه هزینههای سنگینی پرداخته است. سخنان ایشان در دیدار با اعضای خبرگان رهبری در واقع توجیه آشکار راهبردهایی از این دست و ناکامیها و خسارتهای غیرقابل جبران ناشی از آن است....
کلمه – علی محمد شمس: حدود ده سال پیش، آن زمان که پرونده فعالیت هستهای در شورای آژانس بین المللی انرژی هستهای مطرح بود، اصلاح طلبان و بسیاری از دلسوزان کشور هشدار میدادند که دیپلماسی هستهای ایران باید ارجاع این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد را خط قرمز تلقی کرده و تمامی مساعی خود را برای جلوگیری از این امر به کار بندد. استدلال اصلاح طلبان این بود که با ارجاع این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل، ایران به گروگان آمریکا تبدیل خواهد شد، زیرا بدون موافقت آمریکا خروج این پرونده از دستور کار شورا ممکن نخواهد بود و ایران یا باید برای خارج ساختن این پرونده از شورا باجهای سنگین به آمریکا بدهد و یا فشارهای سخت تحریم را بر ضرر امنیت و مصالح ملی کشور تحمل کند و یا برای کاهش فشارها به قدرتهای دیگر باجهای سنگین بدهد.
در آن زمان رهبری درجلسات خصوصی با رئیس جمهور وقت و نیز برخی اصلاح طلبان مجلس میفرمودند: آمریکا و غرب دست از سرما برنخواهند داشت. اگر در این مسئله کوتاه بیاییم مسئله دیگری را مطرح خواهند کرد و این مسیر نقطه توقفی ندارد و تا سرنگونی پیش خواهند رفت، بنابراین بهتر است یک جا بایستیم. ایشان معتقد بودند بهترین نقطهای که میتوان روی آن ایستاد مسئله انرژی هستهای است، زیرا در مورد انرژی هستهای میتوانیم یک اجماع ملی را بهوجود بیاوریم و در برابر آمریکا افکار عمومی را کاملاً پشت سرخود داشته باشیم. اما اگر روی حق انرژی هستهای نایستیم فردا حقوق بشر و پس فردا تروریسم را مطرح میکنند و در آن موارد به هیچ وجه نمیتوانیم چنین وحدتی را در داخل در برابر آمریکا ایجاد کنیم. اصلاح طلبان این استدلال را درست نمیدانستند و چنین تصمیمی را برای آینده کشور خطرناک ارزیابی میکردند.آنان در نقد استدلال رهبری میگفتند اگر پرونده هستهای ایران به شورای امنیت ارجاع شود و آمریکا موفق شود ایران را به عنوان یک خطر هستهای علیه جامعه بین الملل مطرح و افکار عمومی جهان را برای برخورد با ما هماهنگ کند، آنگاه زمینه برای طرح پروندههای دیگر علیه ایران نظیر نقض حقوق بشر، تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی نیز در شورای امنیت فراهم خواهد شد و آن چه را که رهبری به عنوان یک خطر مطرح میکند برسر کشور خواهد آمد. در نتیجه اگر واقعاً خواهان آن هستیم که آمریکا قادر به طرح چنین پروندههایی علیه ایران در شورای امنیت و همسو ساختن جامعه بین المللی علیه ایران نگردد، باید رفتاری را درپیش بگیریم که آمریکا در اعمال سیاستهای خود علیه ایران در سطح جهان یار و همراهی نیابد. اصلاح طلبان برای اثبات صحت موضع خود بر دو نکته تأکید میکردند اول این که جامعه بین المللی به ویژه پس از پایان جنگ سرد و پایان نظام دوقطبی چندان حاضر به پذیریش هژمونی آمریکا نیست، قطبهای قدرت مختلف نظیر اروپای واحد، چین و روسیه خواهان جایگزینی نظامی چند قطبی به جای نظامی تک قطبی در سطح جهان هستند. بنابراین تمایلی ندارند علیه کشورهای مستقلی نظیر ایران با آمریکا همسو شده و با تضعیف و سرنگونی این کشورها به بسط قدرت آمریکا کمک کنند. دوم آن که تجربه دوره اصلاحات پیش روی ماست. حماسه دوم خرداد و سیاستهای معقول خاتمی در سطح بین الملل چهرهای قابل احترام از ایران تصویر کرد و همین امر موجب شد آمریکا در ادامه سیاستهای خود علیه ایران تنها بماند و حتی قادر به همراهی شرکای اروپایی خود نشود.
این استدلالها پذیرفته نشد. مقام رهبری اصلاح طلبان را متهم کردند که در برابر قدرت آمریکا مرعوب شدهاند و الفبای سیاست را هم نمیدانند. براساس راهبرد جدید هستهای در سطح تبلیغات رسمی انرژی هستهای به عنوان موضوعی در حد ملی شدن نفت مطرح و تبلیغ شد و خاتمی و اصلاح طلبان به مرعوب شدن و کوتاه آمدن در برابر آمریکا شدند و سیاست توقف داوطلبانه فعالیت هستهای و ادامه گفتوگو به منظور اعتمادسازی تغییر کرد. همزمان سیاست تعامل مثبت با روسیه و چین به عنوان دو قدرت بین المللی قابل اتکا در برابر فشارهای آمریکا و اروپا و دارای حق وتو در شورای امنیت در دستور کار قرار گرفت. قراردادهای بزرگ اقتصادی با شرایط جذاب و خیره کننده با این دو کشورمنعقد شد. بخشهای نظامی و امنیتی کشور به تسخیر تکنولوژی روسی و بازار و پروژههای ملی به تسخیر کالا و شرکتهای چینی در آمد.
در همان سالها مسؤولان وقت از جمله دبیر شورای امنیت ملی کشور آقای علی لاریحانی و رییس مجلس وقت آقای حداد عادل و نیز وزارت امور خارجه و مسؤل هیئت ایرانی در شورای حکام آژانس بارها و بارها تأکید میکردند که با توجه به حمایت غیر متعهدها در آژانس از ایران ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت منتفی است. اما کمی بعد شورای حکام آژانس پس از صدور چند قطعنامه پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع کرد. با رفتن پرونده هستهای به شورای امنیت گفتند شورای امنیت را برای ما لولو کردهاند تا ما را بترسانند. گفتند با توجه به اختلافهای شدید اعضای شورای امنیت و مخالفت چین و روسیه، این شورا قادر به صدور قطعنامه علیه ایران نیست. پس از آن که قطعنامهها علیه ایران یکی پس از دیگری صادر شد، رهبری و مسؤلان کشور گفتند این قطعنامهها ورقپارهای بیش نیست و اثری در اقتصاد ایران ندارد. جذابیتهای اقتصادی همکاری با ایران به حدی است که کشورها حاضر به رعایت قطعنامهها علیه ایران نیستند. اما آن چه رخ داد خلاف ادعاهای مسؤلان بود. به عنوان یک مثال کوچک باخروج شرکتهای خارجی مجری پروژههای عسلویه از ایران، پروژههای مذکور متوقف شد و تعداد کارگران مشغول به کار در این منطقه از شصت هزار نفر به حدود شش هزار نفر کاهش یافت تا تفاوت بهرهبرداری ایران و قطر از میدان گازی مشترک بین دو کشور به میلیاردها دلار در سال برسد.
امروز با گذشت یک دهه از آن تاریخ به نظر میرسد زمان آن فرارسیده است تا به ارزیابی هر یک از آن دو دیدگاه بپردازیم و ببینیم کدامیک واقعبینانهتر و به حقیقت نزدیکتر بوده است. امروز چنان که مشاهده میکنیم پیش بینی اصلاح طلبان به وقوع پیوسته است. علاوه بر چوب حراج زدن به منابع و سرمایههای ملی میلیاردها دلاری که به عنوان رشوه و جلب و رأی به جیب شوروی و چین رفت، ماجرا به ارجاع پرونده هستهای ایران در شورای امنیت و صدور قطعنامههای تحریم محدود نماند و چندی است ایران به لیست کشورهای ناقض حقوق بشر و تحت نظارت نظارت کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل پیوسته است. با گزارش دبیر کل سازمان ملل و نماینده ویژه حقوق بشر، پرونده حقوق بشر ایران در دستور کار شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفته است و در آینده نزدیک باید شاهد قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران اما این بار به مجازات نقض حقوق بشر و در نتیجه تحریمهای شدیدتر علیه ایران باشیم.
از سوی دیگر موج تبلیغاتی سیاسی اخیر آمریکا علیه ایران مبنی بر تلاش ایران برای ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا فضای سنگین بین المللی علیه ایران رقم زده و براساس شکایت آمریکا و عربستان پرونده اتهام ایران به تروریسم در دستور کار شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته است.
این که آیا ایران واقعاً به چنین اقدامی دست زده و یا این که ادعای آمریکا علیه ایران در این زمینه صرفاً یک سناریوی تبلیغاتی است و یا خیر موضوع بحث ما نیست. واقعیت این است که آمریکا توانسته است موجی سهمگین در سطح بین الملل علیه ایران به راه بیندازد و موضوع را تا شورای امنیت سازمان ملل پیش ببرد. مهم این است متصدیان امروز کشور با سیاستها و مواضعی که اتخاذ کردهاند چنان تصویری از ایران در جامعه بین الملل ترسیم کردهاند که افکار عمومی جهانی چنین اقداماتی از سوی ایران را محتمل ارزیابی میکند و در نتیجه این اتهامات به سادگی میتواند در کنار پروندههای هستهای و نقض حقوق بشر به پروندهای قابل طرح در شورای امنیت تبدیل شود.
خلاصه آن که رهبری برای جلوگیری از قرار گرفتن ایران در وضعیتی که به اتهام نقض حقوق بشر و تروریسم و سلاح کشتار جمعی هدف فشارهای مضاعف بین المللی گردد، طی یک دهه اخیر راهبردی را برای کشور ترسیم کردند و تمامی امکانات مادی و معنوی کشور از درآمدهای سرشار نفتی گرفته تا مخازن نفت و گاز کشور و تا پروژههای ملی و تا فرصت تاریخی و مغتنمی که طی این مدت برای پیشرفت و توسعه کشور فراهم آمد و تا…. همه و همه را در خدمت اجرای این راهبرد به کار گرفتند و به رغم این همه در نهایت کار کشور دقیقاً به همان نقطهای رسید که قرار بود با اتخاذ این راهبرد از رسیدن به آن جلوگیری شود. همان نقطه ای که اصلاح طلبان از یک دهه قبل آن را پیش بینی میکردند و هشدار می دادند با ارجاع پرونده هستهای به شورای امنیت راه برای ساختن و اجرای پروندههای نقض حقوق بشر و تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی علیه ایران به این شورا بازخواهد شد.
اکنون مقام رهبری خود بیش از هر فرد دیگری به ناکامی و نتایج زیانبار این راهبرد واقف هستند. ایشان بهتر از هرکس دیگر میدانند که کشور برای ادامه این راهبرد چه هزینههای سنگینی پرداخته است. سخنان ایشان در دیدار با اعضای خبرگان رهبری در واقع توجیه آشکار راهبردهایی از این دست و ناکامیها و خسارتهای غیرقابل جبران ناشی از آن است. ایشان در آن دیدار گفتند:
«یک چالش بزرگى همواره بر سر راه حفظ هویت این نظام وجود داشته است؛ الان هم وجود دارد، بعد از این هم خواهد بود. آن چالش عبارت است از چالش بین وفادارى و حفظ خطوط اصلى – یعنى اصول و مبانى نظام – از یک طرف، و دستاوردهاى پیشرفت مادى و معنوى براى نظام از طرف دیگر. این فکر گاهى اوقات پیش مىآید؛ البته دلیل هم دارد که این فکر پیش مىآید؛ چون آن هدفهاى مترتب بر آن مبانى، اینجور نیست که هدفهاى زودرسى باشد، که حالا در ظرف ده سال و بیست سال حتماً این هدفها تأمین شود؛ گاهى اوقات باید نسلها بگذرد تا این اهدافى که بر مبناى آن اصول ترسیم شده است، تحقق پیدا کند. وقتى که این اهداف در میانمدت یا در کوتاهمدت تحقق پیدا نکرد، این وسوسه به سراغ نخبگان و زبدگان و مسئولان مىآید که نکند پایبندى ما به این اصول است که مانع میشود ما به این اهداف دست پیدا کنیم. این یک چالش بسیار مهمى است. … عدهاى ممکن است به این فکر بیفتند که پایبندى ما به اصول موجب شده است که ما به این اهداف دست پیدا نکنیم؛ ناکامىهائى در سطح ادارهى داخلى یا در سطح مسائل بینالمللى، ما را دچار مشکل کند. این چالش مهمى است؛ با این چالش باید هوشیارانه برخورد کرد. نه، درست، عبارت است از اینکه ما هر دو هدف را به موازات یکدیگر دنبال کنیم و بدانیم که این دو هدف با یکدیگر سازگار است؛ یعنى حفظ اصول و مبانى نظام و در واقع حفظ هویت نظام از یک طرف، و از طرف دیگر، دست یافتن به آن اهدافى که نظام تعریف کرده است؛ … ما نمیتوانیم به آن اهداف برسیم، مگر اینکه به این اصول پابند باشیم. یعنى به خاطر اینکه مشکلاتى در رسیدن به آن هدفها پیش مىآید، از اصول دست برنداریم، حالت قناعتِ حداقلى پیدا نکنیم؛ و بدانیم که اگر ما از اصول دست برداشتیم، حتّى هویت نظام که از بین خواهد رفت، به آن هدفها هم نمیرسیم. ما در همین انقلابهاى گوناگون، نظائرش را دیدیم. البته اصول آنها، اصول باطلى بود؛ اما تنازلهاى آنها به هیچ وجه به آنها کمک نکرد….البته این کار مهمى است؛ پیچیدگىهائى دارد، سختىهائى دارد و گاهى در موارد گوناگون، براى نخبگان و زبدگان تردیدهائى پیش مىآید. به عنوان یک اصل قطعىِ موضوعى، باید این را مسلّم گرفت که پایبندى به اصول و حفظ خطوط اصلى نظام اسلامى، اصل است.»
در واقع معنای این سخنان این است که رهبری به خبرگانی که مسؤلیت نظارت بر عملکرد رهبری را برعهده دارند می گویند، اگر جهتگیریها و سیاستهای ما تاکنون به نتیجه نرسیده و هزینههای سنگینی را برای کشور دربرداشته است، نباید نگران بود زیرا یک دهه برای روشن شدن صحت و سقم سیاستها و عملکردهای ما کافی نیست. نتایج درخشان این راهبردها «ظرف ده سال و بیست سال» محقق نمیشود باید حد اقل چند دهه شاید هم نیم قرن صبر کرد در این مدت هم باید «حالت قناعت حداقلی» را پیشه کنیم و در انتظار فراهم آمدن یک زندگی بیدغدغه و عاری از فقر و بیکاری و تورم و گرانی و رشد اقتصادی منفی عقبماندگی اقتصادی و در نتیجه هزار و یک بحران و مشکل و بحران اجتماعی ناشی از همه این ها نباشیم. اگر این بحران ها را داریم در عوض اصول را حفظ کردهایم زیرا که «پایبندی به اصول و حفظ خطوط اصلی نظام اسلامی اصل است» بنابراین حتی اگر «نخبگان و زبدگان»کشورهم براساس دانش و تجربه و فهمی که دارند و شواهد مسلم علمی ادامه این راه را برای کشور فاجعه بار بدانند، نباید به آن توجه کرد، زیرا پس از چند دهه صحت این راهبرد انشاء الله به اثبات خواهد رسید.
بدیهی است که ارجاع دلیل صحت ادعاها به آینده موهومی که نه مدعی در قید حیات خواهد بود و نه منتقد ومخالف، معنایی جز فرار از انتقادهای کنونی ندارد. تنها یک سؤال باقی میماند و آن این که براساس کدام ملاک معقول و منطقی باید بپذیریم یک انسان غیر معصوم بهتر از همه نخبگان و زبدگان کشور مسائل را تشخیص میدهد و نخبگان و زبدگان کشور باید به امید اثبات صحت دیدگاههای وی از تمامی شواهد و براهین خود چشم بپوشند و نیم قرن به تأیید و حمایت از آن سیاستها بپردازند؟ بر اساس کدام عقل و منطق کسی میتواند به رغم تمام شرایط منفی و زیانبار با ادعای اثبات صحت تصمیمات و عملکرد خود در نیم قرن آینده از دیگران اطاعت و پیروی بخواهد؟ این منطق در تصمیمات مربوط به حوزه شخصی که سود و زیان آن متوجه خود فرد میگردد اشکالی ندارد، زیرا هر کس مسؤل اعمال خویش است، اما در حوزه عمومی ودر سطح مدیریت یک ملت که پای سرنوشت یک ملت در میان است چگونه میتوان این منطق را پذیرفت و با ارجاع به آیندهای نامعلوم با زندگی میلیونها انسان بازی کرد؟ این سؤال در یک صورت پاسخ مثبت دارد و آن این که بپذیریم یک فرد مالک و صاحب اختیار کشور و ملت است و خداوند حق تصرف در زندگی میلیونها انسان را به وی تفویض کرده است.
یادداشتهایی دیگر از همین نویسنده:
تخت پروکروستس و حذف ریاست جمهوری
نکاتی تأمل برانگیز در حاشیه اتهامات اخیر آمریکا علیه ایران
چگونه اعتماد مردم و اعتبار انقلاب، فدای قدرت فردی شد؟
شیوه مدیریت بحران اقتدارگرایان؛ از سعید امامی تا بزرگترین فساد مالی
آقای ذوالنور به این سوال پاسخ دهد؛ کدام فرقه خطرناک تر است؟!
بحران جنگ قدرت کنونی و سرانجام آن
بیان متواضعانه ای از یک آسیب پذیری
مسئول قتل هاله سحابی و هدی صابر کیست؟
مقاله عالی بود
سلام خدمت شما
از جایی مینویسم که خیلی دوره از ایران اینجا دموکراسی هست ولی نه از نوع مطلق اینها هم اصولی دارن که ازش نمیگذرن اتفاقا مردم این کشور هم بهای زیادی برای این اصول دارن میدن اصولی که اکثرشون اعتقادی به ان ندارن .
خدا به پیامبرش میگه اگر در مقابل این قوم کوتاه بیای تا دینت را ازت نگیرن کوتاه نمیان.
فکر کنم یه کم بیشتر باید فکر کرد تا بهتر فهمید دوست کیه دوشمن کیه.
خوب چیه و بد چیه.و………………..
متشکریم از تهیه کننده مقاله و کلمه .
دلسوزان نظام در وزارت امورخارجه .
زنده باشی بسیجی سبز
یقیننا یاد موسوی در کنار اماممان هرگز از یادمان نمیرود .
شاید امروز بسیاری از عزیزان ما و بسجیان امروز را در یک کاسه قرار دهند
ولی این ظلم مضاعفی در حق این بزرگ مردانیست که به تاسی از امام خود مردم را ولینعمت خود دانسته و لحظه ای از کنار مردم خود تکان نخورده و در اوین به جرم رزمنده و جانباز برادر شهید و از همه بدتر بقا بر تقلید از امام بزرگترین جرمشان و انروز شگنجه گران بعثی را بر سریازان
کمنام ارجح دانسته و از ته دل برای جوانی و عمر و سلامتی و برادر شهیدم سخت گریستم
اما نه تنها ذره ای از ایمانم به خدای خود ربم امام کم نشد که امروز ثابت قدمتر از همیشه به خدایم و راه امامم وفا دارم
اتفاقا آقای خامنه ای مسیر درستی را در موضوع هسته ای دنبال کرد. پا فشردن بر حقوق طبیعی اگر چه سخت است اما در نهایت روش موثریست. مشکل جناب رهبر از جای دیگری است ، ایشان اگر در انتخابات ۸۸ در موضع بی طرف می ایستاد و آن خطبه های خونین را نمی خواند امروز قطعنامه ها یقینا به کاغد پاره تبدیل میشد. اگر در نتایج انتخابات ۸۸ تقلب نمی شد و یا لااقل نهادهای تحت فرمان رهبر دست به کشتار معترصین نمی زدند چه بسا در این بین فرصت ساخت بمب اتمی هم فراهم میشد اما از آنجا که دست خدا بالای همه دستها است همه سناریو ها به خوبی پیش نرفت و مشت عزیزان خیلی زود باز شد.
بسیجی سبز حرف راست رو گفتی
behtarin maghalehie bud ke ta be hal dar in sait khandeh budam.
برای فهم عمق اشتباهات راهبردی رهبری نیازی به رجوع به صندوق خانههای تاریخ و بازگویی جلسات محرمانه نیست. به عنوان یک شاهد مثلا از همان ابتدا کاملا معلوم بود که احمدی نژاد چگونه موجودی است، خیلی از سیاستمداران علنا گفتند که این آدم حتی به ولایت فقیه هم پایبند نیست، آنوقت رهبری با آن حمایت عجیب از او در آن نماز جمعه بعد از انتخابات، کشور را به وضع کنونی رسانده است که همه، حتی خود طرفداران رهبری هم آه از نهادشان بلند شده و کار به گرو کشی اسناد محرمانه خارج شده از وزارت اطلاعات کشیده شده است. وقتی رهبری در این مسئله به این واضحی نتوانست تصمیم درستی بگیرد و فریفته دست بوسیهای فریبکارانه احمدی نژاد شد شما چه انتظاری دارید که از عهده مسئله پیچیدهای چون مسئله هستهای بربیاید؟
به نظر اینجانب همه این حرف ها در عین صحت و درستی ، فقط ذکر مصیبت است و یادآوری مصیبت ها و البته چاره کار را نشان نمی دهد.
اینکه قدرت بدست عده ای نابخرد و از خود راضی و چپاولگر و غاصب افتاده است که با مهارت بر گرده مردم از همه جا بی خبر و درگیر مشکلات دنیوی سواری می کنند که شکی نیست . و باز شکی نیست که تاثیر این سخن ها به غیر از بخشی از جامعه وب سوار که دسترسی به فیلتر شکن هم داشته باشند به دیگران اثری ندارد .
بنابراین به نظر اینجانب دنبال کردن این خط گرچه خوب است ولی چاره کار را نمی کند و فقط ذکر مصیبت آنهم در جمعی بسیار کوچک است . لطفا چاره دیگری بیاندیشید !؟
با سلام میشه از شما خواهش کنم از این آقای محترم که شما از مریداش هستید سوال کنید عاقبت پولی وطایی که چند سال پیش از مرز ترکیه خارج شد بالاخره چی شدهمین آقا به راحتی اجازه میدند اونم حتما به خاطر عزت اسلام هرکی هرجا دلش خواست ثروت مملکت را چپاول کنه .!!!!!!!!!!!!!!۱
ای دلسوزان وطن پرستان فقط بگویید راه نجات مردم و کشورمان از این وضع نابسامان چیست ؟
اینجوری بهتر شد تکلیف مملکت زودتر روشن می شود بقول آقا رضا در فیلم مارمولک من نمی دانم این اقا این اصول را از کجایش در می آورد
متاسفانه ما ملت فراموش کاری هستیم واز تاریخ درس نمیگیریم .مگر درقضیه ادامه جنگ ایران وعرق بعد از فتح خرمشهر وعناد ولجاجت برای ادامه جنگ خانمانسوز چه دستاوردی داشتیم .ضمناً درشرایط فعلی به دلیل بی کفایتی حاکمان فعلی سازمان اجتماعی از هم گسیخته وفقر فساد وبی عدالتی رمقی برای تحمل تبعات یک جنگ دیگر برای مردم نگذاشته است.اکنون وقت مصلحت اندیشی های فرصت طلبانه نیست ولازم است همه صاحب نظران به ویژه آقایانی مثل هاشمی وخاتمی بدون لکنت زبان به مخالفت با ایده های مخرب وماجراجویانه وجنگ طلبانه اقدام کنند وابتکار عمل را از افراد بدنام وماجراجو بگیرند.
اقای طلبه عزیز پیامتان را چاپ شده دیدید ایا شما هم میتوانید برای روشن شدن ادعاهای گفتگوی شفاف و ازادی بیان حکومت نظرات مردم یا این مقاله را یرای نایب امام زمان و ولی امر مسلمین جهان ویا در سایت ها یامام خامنه ای و طرفدارانش چاپ کنید ببینیم شما اقایان که دم از اسلام و راستگویی میزنید چه کاره اید؟
میخواهم ببینم اگر حقوق بشر که برای بعضی عوام در ایران خنده دار هست اگر نقض نشده چطور علم میشود؟همه ی بدبختی ما از عوام زدگی است
ما هم به عنوان یکی از خانواده شهدا نیستیم چون اگر امریکا یا هر کشوری بخواهد تعرض کند مگر جنایاتی بیشتر از اقایان … و … انجام میدهند تجاوز به جوانان در کهریزک کشتن جوانان در خیابان و با ماشین از روی مردم رد شدن دزدی های ۳۰۰۰ میلیاردی چندین مورد و…
ایا با داشتن چنین حکومتی نیازی به دشمن برای ایران هست؟
رهبری اگر در انتخابات ۸۸ در موضع بی طرف می ایستاد و آن خطبه های خونین را نمی خواند ومردم را دوقسمت نمیکردوبه رای اکثریت احترام میگذاشت و از احمدی نژادبطور چشم و گوش بسته حمایت بی حدو حصر نمیکرد و کشوررافدای یکنفرنمیکرد وهزاران اگر…….نمیکرد و نمیشد امروز قطعنامه ها یقینا به کاغد پاره تبدیل میشد.
با سلام : آقای شمس نقض حقوق بشر در ایران دروغ نیست ساخته و پرداخته ضد انقلاب و استکبار نیست. نگاهی به مرگ انسانها در زندانهای ایران بکنید. هدی صابر ، اکبر محمدی ، زهرا بنی یعقوب ، زهرا کاظمی ، ولی الله فیض مهدوی ،ابراهیم لطف الهی و … نگاهی به اسامی زندانیان سیاسی بکنید نسرین ستوده ، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، محمدصدیق کبودوند، مجید توکلی ، عماد بهاور ، حشمت الله طبرزدی، عیسی سحرخیز ، احمد زید آبادی، محمد سیف زاده، عبدالله مومنی ،محمد توسلی، علی رشیدی و ……… مهدی کروبی ، میر حسین موسوی، زهرا رهنورد.
توقیف بیش از ۲۰۰ روزنامه و مجله، ۳۰ سال است که جمهوری اسلامی ایران در رابطه با اعدام رده اول و یا دوم را کسب می کند. قتلهای سیاسی زنجیره ای: داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری ، محمد جعفر پوینده، مجید شریف، پیروز دوانی، غفار حسینی،احمد میرعلایی،حسین برازنده ، علی اکبر سعیدی سیرجانی ،ملا محمد ربیعی،کارون حاجی زاده ، حمید حاجی زاده،ابراهیم زال زاده ، کاظم سامی ،احمد تفضلی و…….
نگاهی به اسامی ترورهای خارج از کشور بکنید: دکتر عبدالرحمان قاسملو، دکتر صادق شرفکندی، دکتر شاپور بختیار ، دکتر عبدالرحمان برومند، دکتر کاظم رجوی، محمدحسین نقدی، عبدالله قادری، فریدون فرخ زاد، نوری دهکردی، عفت قاضی، فتاح عبدلی، حمید چیتگر،بهمن جوادی و….
دیگه نباید اینقدر ک___________________________________ش داد ! روز قیامت می فهمید چه کردم! بصیرت داشته باشید ! البته بدون کش !
مبادا که ایران ویران شود راه نجات فقط در ثبات است
باسپاس ازنویسنده محترم تحلیل واقعبیبناته ای ارائه نمودند
احمدی نژاد یک ماموریت داشت وآن هم حذف جریان اصلاح طلبی در کشور که تا حدودی هم موفق شد و حال باید به نحوی تا پایان ریاست جمهوری با او کنار بیایند لکن او (احمدی نژاد) خود هم به خوبی این موضوع را می داند فلذا در طول این مدت اسناد ومدارکی را جمع آوری کرده و در اختیار دارد که هیچکس و هیچ قدرتی نمی تواند با او و اطرافیانش برخورد جدی نماید مگر اینکه اتفاقی و شاید بلای آسمانی و یا زمینی او را از صحنه خارج نماید.
شما اصلا کی هستید و در چه جایگاهی قرار دارید که نسبت به سیاست های رهبری اعتراض میکنید.شما اگه خیلی می فهمیدید وارد بازیه خنده دار و مضحکانه غرب در سال ۸۸ نمی شدید.شما منافقین می خواهید به ملت ایران راه رو نشون بدید؟شما همون گمراهانید…لعنت بر شما
آخه مگه زمان دولت اصلاحات نبود که بوش ایران رو محور شرارت نامید؟مگه زمان شاه به خاطر ترس از حمله انگلیس بحرین رو ندادیم رفت که مثلا مصالح مملکت حفظ بشه آقای نویسنده شما یا نمی دونی یا خودتو به ندونستن زدی یعنی واقعا نمی دونی که در طول تاریخ اروپا و بعد از اون آمریکا هر وقت ما کوتاه اومدیم ما رو زیر پاهاشون له کردن ،می دونید دوستان کی گفته هر کی حرف شما رو فقط بزنه نخبه است بقیه عوامند؟این عقاید شما که عینه دیکتاتوریه !!!! من از وضع موجود اصلا راضی نیستم اما حاظرم نیستم یه قدم از حقوقمون عقب بشینیم حتی به بهای جنگ
بسیجی بی نام و نشان سلام آری لعنت بر من که آنروزها بر دوش پدرم بودم و سه ساله، لعنت بر پدر و مادر من، لعنت بر پدر بزرگ و مادر بزرگ من که گفتیم مرگ بر شاه!!! من این مرگ ترا می پذیرم و حتا برای خانواده ام هم می برم، چرا که این ما و ما و ما بودیم که ترا و رهبرت را و رهبر رهبرت را بقدرت رساندیم. آری مرگ بر ما!! مرگی محتوم برماست! چرا که ما مرگ را زاییده ایم. آری بازهم مرگ برما! و زنده باد رهبر مطلق تو!!
آقای سی و شش ساله ی متنفرکه نه بلکه مریض:
—–
اهل کدامین قبیله و تباری
برکدامین باور دل داده ای .
دلداده گان به تو تورا با چه باوری باورکنند
دلم برای خودم که نه
بلکه برای تمامی کسانی می سوزد که به فرمان وجدان
هرچند درست یا که حتی نادرست
پا به میدان گذاشتند تا به سهم خود برای مردمان فردا حرفی داشته باشند از جنس مسئولیت
دلم برای تو می سوزد
که بجای رعایت فرمان به والدین احسان
زشت کلام را بر روی نه تمامی پیشینیان آتش گشوده ای
تعجبی ندارد
در عصر وقاحت اسرائیلیات صهیونیستی
در عصرانسان دوستی های پیر استعمار انگلیس
و در عصر ناجی بودن نظام سرمایه داری به سرکردکی امریکا ی زیاده طلب
و در عصر وقاحت آدمک های پارازیت
و در زمانه تبلیغ نجابت به سبک برنامه ی من وتو
اینچنین تحفه هایی که به هرکس و همه چیز لعنت می فرستند جای تعجب ندارد
تبت یدا ابی لهب و تب …..
“کلمه”،عزیز دلمی.
یه بار دیگه خط ۱۴ و ۱۵ رو با دقت بخونید.رهبری بحث “اجماع ملی” رو وسط کشیدن.نه بحث اتفاق افتادن یا نیفتادن پیشامد اتهامی “ناقض حقوق بشر”.
امان از دست شیطونی عوامل داخلی.(داداش جون،امام حسین رو کفار نکشتن،بلکه یه سری احمق به ظاهر مسلمان اون جنایت رو کردن)