نکاتی تأمل برانگیز در حاشیه اتهامات اخیر آمریکا علیه ایران
چکیده :متأسفانه حاکمیت کنونی با واکنشهای نسنجیده و هیجانی به جای فهم این خطر و تهدید و مدیریت و کنترل آن، رسیدن به نقطه رویارویی را تسهیل میکند. واکنشهایی نظیر این که «اگر ما بخواهیم در ریاض پادشاه عربستان را ترور میکنیم» و یا «بسیجیان خود را برای عملیات در آمریکا آماده کنند» و.. که از صدا و سیما پخش میشود، و چهره یک نظام تروریست را تصویر میکند، دقیقاً همان چیزی است که آمریکا برای تکمیل پروژه خود و یکپارچه ساختن جامعه بین الملل علیه ایران بدان احتیاج دارد و ظاهراً متصدیان کنونی کشور از فهم آن عاجزند...
کلمه- علی محمد شمس: بی شک اتهامات اخیر امریکا علیه ایران مبنی بر طرح ترور سفیر عربستان سعودی و انفجار سفارت اسرائیل در این کشور یکی از شدیدترین موجهای تبلیغاتی سیاسی این کشور علیه کشورمان است. در باره صحت ادعای آمریکا علیه ایران شک و تردیدهای بسیاری مطرح شده است. شاید هنوز برای قضاوت در باره صحت این ادعاها زود باشد. تحلیل و اظهار نظر درباره حقیقت و ماهیت رخدادهای مهم در فضای پرالتهاب ناشی از آن رخدادها، نشانه خامی و شتابزدگی است و بیشتر به کار جلب خواننده و افزودن بر تیراژ و تعداد خوانندگان و شنوندگان میآید. اما محققان و تحلیلگران باید صبر پیشه کنند تا ابعاد پنهان ماجرا آشکار شود و اسناد و مدارک کافی برای تحلیلی جامع به دست آید. در غیر این صورت تمامی اظهارنظرها نوعی تخمین و حدس و گمان است. براین اساس فرضیاتی که تا کنون میتوان در باره این حادثه مطرح کرد به شرح زیر هستند.
۱- آمریکا در ادعای خود صادق است و ایران به راستی قصد ترور سفیر عربستان و بمب گذاری در سفارت اسرائیل در این کشور را داشته است.
۲– ادعای آمریکا بی اساس و صرفاً یک جنگ تبلیغاتی برای تحت فشار قراردادن ایران است.
۳– این ماجرا توطئه یکی از جناحهای حاکمیت علیه جناح دیگر است.
۴– این ماجرا توطئه حساب شده حاکمیت برای تحت الشعاع قرار دادن مسائل داخلی از طریق تشدید تهدید خارجی است. زیرا حاکمیت برای انتخابات آینده به انسجام ملی و حضور گسترده جامعه درپای صندوقهای رأی نیاز دارد.
۵– این ماجرا عملیات فریب از سوی آمریکا و تلهای برای به تور انداختن ایران بوده است. بدین معنا که آمریکا با هدایت و مدیریت پنهان این ماجرا دستگاه امنیتی ایران را بازی داده و در دام انداخته است. این فرض که اکنون کمتر در باره آن صحبت میشود شواهد مؤیدی بیش از فرضهای دیگر دارد. حضور مأمور اطلاعاتی امریکا در گفت و گوی میان مأمور اطلاعات ایران با قاچاقچیهای مکزیکی، مکالمه تلفنی ایرانی دستگیر شده با طرف ایرانی در زندان زیر نظر مأموران اف بی آی شواهدی بر صحت این ادعاست. به هر حال با توجه به زمان اندکی که از برقراری روابط نزدیک ایران و کشورهای آمریکای لاتین می گذرد، طبیعی است اگر شناخت و تجربه سرویس اطلاعاتی ایران از این منطقه اندک باشد و آمریکا توانسته باشد با بهره از این کم تجربگی و بی اطلاعی استفاده لازم را ببرد.
چنان که گفتیم این ها صرفاً فرضیات است و برای اثبات صحت هریک از آن ها باید به انتظار اطلاعات بیشتری نشست که قطعاً طی روزهای آینده کشف و طرح خواهد شد.
اما صرفنظر از این که ماجرای اتهامات آمریکا علیه ایران اساسی داشته باشد یا خیر و صرفنظر از این که احتمالات بعضا دور از ذهن فوق کدامیک صحیح باشد، دو نکته مهم و تأمل برانگیز در این ماجرا قابل تأمل است.
۱- با بررسی سیاست آمریکا در قبال ایران طی سالهای گذشته به روشنی میتوان در یافت که این کشور بیش از آن که خواهان تغییر رژیم ایران باشد در پی تغییر رفتار ایران بوده است. البته ممکن است در مقاطعی بحرانی از روابط میان دو کشور در مواضع دولتمردان آمریکایی شواهدی نیز یافت شود که بر تمایل آنان به تغییر رژیم ایران دلالت میکند، اما این مواضع معدود مربوط به همان مقاطع بحرانی و تشدید خصومات است. به استثنای این موارد اندک رفتار دولتمردان آمریکا در قبال ایران عموماً بر تلاش برای تغییر رفتار ایران دلالت داشته است. همکاری با ایران در ماجرای حمله به افغانستان، مذاکره با ایران در باره امنیت عراق که به توقف درگیریهای نظامی با لشکر المهدی و خلع سلاح این لشکر انجامید و موارد متعدد دیگر همگی بر وجود چنین نگاهی به ایران از سوی آمریکا دلالت میکند. اما نوع اتهامی که اکنون آمریکا علیه ایران مطرح میکند و نیز تحرکی که آمریکا در این ماجرا از خود نشان میدهد، از جمله هماهنگی و مذاکره با کشورهای مختلف و طرح این اتهامات در شورای امنیت و … همگی از بروز تحول در موضع آمریکا نسبت به ایران از تغییر رفتار به تغییر رژیم حکایت دارد. البته این تغییر تنها در موضع آمریکا دیده نمیشود به طور کلی در روزهای اخیر در سطح تبلیغات بین المللی علیه ایران این تغییر قابل مشاهده است. نمایش فیلمی در باره رهبری ایران در تلویزیون بی بی سی اقدامی است که در روش گذشته این رسانه نسبت به ایران نمیتوان برای آن نمونه مشابهی یافت. بی بی سی همواره میکوشید که از حمله مستقیم به رهبری خودداری کند. اما این رسانه با این فیلم مستقیما رهبری را نشانه رفت. این اقدام میتواند بیانگر تغییر رفتار تبلیغاتی بی بی سی و به عبارت بهتر تغییر رفتار انگلستان در قبال ایران باشد. اقدام اخیر بریتانیا در مسدود کردن داراییهای پنج مقام ایرانی متهم به دست داشتن در ماجرای ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا این نظر را تأیید میکند.
شاهد دیگری که این نظر را تأیید میکند رفتار عربستان سعودی است. این کشور با توجه به سیاستهای محافظهکارانهای که همواره تعقیب میکند، دستکم در دو دهه اخیر از تنش و تشنج در روابط خود با ایران استقبال نکرده است. در ماجرای انفجار پایگاه الخبر عربستان، آمریکاییها فشار زیادی بر عربستان وارد کردند تا نتیجه تحقیقات خود را در اختیار آنان بگذارد. اما عربستان از این کار خودداری کرد و ترجیح داد این پرونده به عاملی برای اعمال فشار آمریکا بر ایران تبدیل نشود اما در ماجرای اخیر که هیچ اتفاقی رخ نداده و برای عربستان علی القاعده باید اهمیتی کمتر از انفجار پایگاه الخبر در خاک خود داشته باشد، این کشور در اتخاذ موضع خصمانه و فعال علیه ایران و درخواست شکایت به شورای امنیت سازمان ملل متحد چیزی فروگذار نکرد. این موضع عربستان تنها در صورتی قابل توجیه است که این کشور به تغییر نگاه جامعه جهانی علیه ایران و دستکم از تغییر موضع آمریکا علیه ایران اطمینان حاصل کرده باشد. اگر این برداشت درست باشد آن گاه میتوان نتیجه گرفت که صبر جامعه بین الملل در قبال ایران درحال پایان یافتن است و در آینده احتمالاً باید شاهد اقداماتی جدیتر و همه جانبه تر علیه ایران باشیم. این سخن بدان معنا نیست که فردا باید منتظر حمله نظامی باشیم. دستکم تا زمانی که مشکل لیبی کامل حل نشده و تکلیف سوریه روشن نشده باشد و عراق و افغانستان به وضعیتی باثبات نرسیده باشد، آمریکا برای چنین اقدامی عجلهای ندارد. در بدو امر فشارهای اقتصادی، تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت از ایران که میتواند وضعیت ایران را کاملاً فلج و بحرانی کند گزینههایی بسیار محتمل است. ورود فعال عربستان به این ماجرا بدان معناست که این کشور آمادگی آن را دارد که با افزایش تولید نفت خود به میزان دو میلیون بشکه در روز(میزان صادرات نفت ایران) مانع بروز بحران انرژی و افزایش قیمت نفت ناشی از تحریم نفت ایران در سطح جهان شود. براساس شواهد و قرائن موجود نهایت این مسیر که البته در آیندهای نزدیک و پس از حل مشکلات لیبی و سوریه، فراخواهد رسید، رویارویی و تصادم است. در این میان عقل و تدبیر اقتضا میکند بحران را مدیریت و مهار کرد.
متأسفانه حاکمیت کنونی با واکنشهای نسنجیده و هیجانی به جای فهم این خطر و تهدید و مدیریت و کنترل آن، رسیدن به نقطه رویارویی را تسهیل میکند. واکنشهایی نظیر این که «اگر ما بخواهیم در ریاض پادشاه عربستان را ترور میکنیم» و یا «بسیجیان خود را برای عملیات در آمریکا آماده کنند» و.. که از صدا و سیما پخش میشود، و چهره یک نظام تروریست را تصویر میکند، دقیقاً همان چیزی است که آمریکا برای تکمیل پروژه خود و یکپارچه ساختن جامعه بین الملل علیه ایران بدان احتیاج دارد و ظاهراً متصدیان کنونی کشور از فهم آن عاجزند.
۲- ایران و آمریکا با توجه به منافع متعارضی که برای خود تعریف کردهاند طی سال های گذشته از هیچ فرصتی برای حملات تبلیغاتی علیه یکدیگر فروگذار نکردهاند. ماجرای اخیر و مقایسه آن با حملات تبلیغاتی ایران علیه آمریکا بسیار قابل تأمل است. از جمله مهمترین سناریوهای تبلیغاتی ایران علیه آمریکا میتوان از دستگیری اتباع آمریکایی به اتهام جاسوسی علیه ایران یادکرد. در آن ماجرا ایران تمامی ظرفیت و توان تبلیغاتی و سیاسی خود برای اثبات اقدام آمریکا به جاسوسی علیه ایران بهره برد. وزیر امور خارجه ایران طی نامهای به رئیس سازمان ملل خواهان رسیدگی این سازمان به این موضوع شد اما آن سناریو نه تنها در جهان هیچ موجی علیه آمریکا برنیانگیخت بلکه برعکس محافل بسیاری در سطح جهان خواهان آزادی این افراد شدند تا آن جا که ایران ناگزیر شد بدون در یافت هیچ مابه ازائی در یک مرحله سارا شورد و در مرحله دیگر دو متهم دیگر را به وساطت پادشاه عمان آزاد کند. متقابلاً ماجرای اتهام ترور سفیر عربستان را میتوان سناریوی آمریکا علیه ایران فرض کرد. اما برخلاف ایران، آمریکا توانست با این سناریو فضایی بین المللی علیه ایران بسازد و این موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل بکشاند و برخی از کشورها ازجمله عربستان سعودی را در همراهی با خود علیه ایران فعال سازد. حجم و دامنه حمله تبلیغاتی آمریکا علیه ایران چنان سنگین و گسترده است که رهبری ایران را ناگزیر ساخته طی دو روز، سه بار در باره این موضوع سخن بگوید و اتهامات آمریکا را تکذیب کند در حالی که در حملات تبلیغاتی ایران علیه آمریکا معمولاً سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا و حد اکثر کاخ سفید به تکذیب اتهامات ایران علیه آمریکا میپردازد.
این تفاوت آشکارا از نابرابری فاحش توان و امکانات دو کشور در جنگ و منازعه تبلیغاتی سیاسی علیه یکدیگر حکایت دار. این موضوع بیش از هر چیز باید مورد توجه مسؤلان کشور قرار گیرد. این سخن بدان معنا نیست که مسؤلان در قبال آمریکا به صرفنظر کردن از منافع کشور و تمکین در برابر خواستههای این کشور تن دهند بلکه بدین معناست که مسوولان در عرصه اختلافات ناشی از تضاد منافع ایران با آمریکا میدانی را برای رقابت و مواجهه انتخاب کنند که در آن مزیت نسبی دارند و بیهوده به درگیری و رویارویی با آمریکا در عرصه ای که از پیش تفوق آمریکا قطعی است ادامه ندهند. درک این حقیقت تنها نیازمند اندکی عقلانیت است که طی سالهای بعد از اصلاحات از صحنه مدیریت و رهبری ایران غایب بوده است.
یادداشتهایی دیگر از همین نویسنده:
چگونه اعتماد مردم و اعتبار انقلاب، فدای قدرت فردی شد؟
شیوه مدیریت بحران اقتدارگرایان؛ از سعید امامی تا بزرگترین فساد مالی
آقای ذوالنور به این سوال پاسخ دهد؛ کدام فرقه خطرناک تر است؟!
بحران جنگ قدرت کنونی و سرانجام آن
بیان متواضعانه ای از یک آسیب پذیری
مسئول قتل هاله سحابی و هدی صابر کیست؟
یک حرف درست از زبان احمدی نژاد!
به همین سادگی! «بأی ذنب قتلت ؟»
باسپاس از نویسنده محترم.
نتیجه گیری منطقی از نکات فوق به نظر من اینه: غرب آماده حمایت از احمدی نژاد در تغییرات پیش رو است. حرکت علیه رهبری فعلی به نفع تیم مشایی. احمدی نژاد بهتر باج میده.
این نظام ها… در رجزخوانی و کشور بر باددهی همانند همند. اینان بنا دارند حتا خودشان را هم نابود کنند چه برسد به ایران.
تحلیل عمیق و جامع بود فقط به این حکومتیان نباید امیدی داشت.
پس بیخود نبود رهبر در کرمانشاه نقش رییس کابینه را ایفا کرد
آیا این اتفاقات بعد از سفر احمدی به نیویورک پیش آمد؟
اگر نویسنده یا ادمین توضیح دهند که افشای اختلاس عمدی بوده؟ و اگر عمدی بوده علیه کدام جناح بوده؟ (احتمالا علیه جناح رهبری)
صدام هم قد قد زیاد می کرد! قذافی هم همین طور که آی اگر حمله کنید چنین می کنم و چنان! چی شد؟ از سوراخ کشیدنشون بیرون! مثلا شما فرض کنید شیخ احمد جنتی میخواد وایسه و با آمریکا بجنگه؟
به خدا قسم حاضرم شرط ببندم دو روز قبل از اینکه آمریکا بخواد وارد نبرد نظامی با ایران بشه تمام این سرداران ترسوی سپاه به همراه خانواده و آقایان روحانی و آقازاده ها همگی ایران را ترک کرده اند. این ها مانند قذافی و صدام نیستند که حداقل جرات ماندن و جنگیدن تا لحظه آخر را داشته باشند. اینها می گویند تا لحظه آخر می چاپیم و بعدش هم فرار می کنیم. …
ایران، خواسته یا ناخواسته سعی داشت و دارد که از چین و روسیه به عنوان حامی استفاده کند. اما این سعی نادرستی هست. صرف نظر از اینکه تولید ناخالص ملی چین و روسیه روی هم با ایالات متحده برابر نیست (چه برسد به کل تولید ناخالص ملی کشورهای عضو ناتو !) و از نظر اقتصادی هم قابل رقابت نیستند، از نظر سیاسی هم در بسیاری از موارد نمی توانند با کشورهای اعضای ناتو برابری کنند.
گفته شده است که جامعه بین الملل علیه ایران … من یک سوال بنیادین از کل ملت دارم؟ چرا جامعه بین الملل علیه ایران؟ آخر به چه مقصوی این فضا را خودمان برای خود می سازیم؟ برای آینده ای روشن؟ یا برای تسلا دادن مصنوعی به قلب های استبداد زده مان؟
روسیه که در کل این عالم از همه بیشتر از ایران سرزمین جدا کرد، چین که تمام اقتصاد، تولید و خودباوری ملی مان را قبضه کرده؟ سوال این است که اگر هدف آینده ای روشن است و اگر باید برای آن جلوی هر کسی گردن خم کنیم، پس چرا داعیه مخالفت با استکبار داریم؟ این تناقضات به کجا باید برده شود؟
رهبری و همه دستگاه ایشان می گویند که ملت ها از نظام سرمایه داری بیزار هستند.
مگر نه اینکه نظام سرمایه داری به این مفهوم است که بخش خصوصی به عنوان یک قدرت اقتصادی مشروعیت داشته باشد؟ خوب در ایران مگر بخش خصوصی نیست؟ مگر در ایران فریاد خصوصی سازی کشیده نمی شود؟ نظام سرمایه داری یعنی همین. یعنی اینکه بخش خصوصی در قامت یک رقیب اقتصادی، فرهنگی و … برای بخش دولتی، دارای مشروعیت در قانون است. اگر ما مخالف سرمایه داری هستیم پس چرا در جهت آن حرکت می کنیم؟ در واقع می خواهیم حرکت کنیم اما نمی توانیم بگوییم و صد البته بلد هم نیسیتم. اگر بلد بودیم، اینچنین قوانینی تدوین نمی کردیم که درنهایت یک درصد از کل نقدینگی یک ملت اختلاص شود. اختلاصی که یک دستگیر می شود و یک دنیا دستگیر نمی شود …
این نوسندهی گرامی طرف شیر است یا طرف روباه؟ به «دین فروش کبیر» اندرز میدهد یا دلش برای میرحسین میطپد؟ … حرف حساب شما چیست؟
از این حاکمیت هیچ چیز بعید نیست
ایشان (رهبر) گمان میکنند دو باند حاکم فعلی و مافیایی و سنتی قدرت و البته نچندان متحد!!!!!در ایرا ن یعنی عوامل روس و عوامل انگلیس را بخوبی دارند مدیریت میکنند و لیکن شواهد و قرائن اینگونه نشان نمی دهند!!!!!!
آهان کلمه جان :) این شد تحلیل درست حسابی و منطقی :) نه اون قبلی ;)
yek baar jasti malakhak, do baar jasti malakhak, baare sevom dar dasti malakhak.
درود بر میرحسین متفکر که دو سال قبل گفت “اینها میخواهند ایران ما را به آتش بکشند”
مقابله آره دوستان برای به دست آوردن آزادی باید مقابله کرد۰
بجای شعر و شعار و تظاهرات همه دست به دست هم بدیم با مقابله بریم جلو۰
یک سایتی را اِنتخاب و یا درست کنیم که بعد از هماهنگی به مقابله برخیزیم۰
فیلم ِ واقعی که منجر به سرنگونی ِ حکومت مصر شد در فیس بوک ِ زرتشت ایرانی می توانید ببینید۰
این اتهام نتایج همه جانبه ایی برای غرب دارد . ولی از انجایی که غرب درراستای این اتهام موارد سست کننده را هم اشاعه داده / به نظر من با توجه به موسم حج /امریکا انتظار دارد ایران در قبال عربستان واکنش براندازانه نشان دهد . کاری که انها اکراه دارند.اینهم نظری است که جای تامل دارد.ممنون می شوم اگر دیدگاه خودتان رادر این خصوص مستدل بیان کنید.
و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.
ببخشید، اینا کلا نمی فهمن باید کلاس ابتدایی اسم نویسی کنن در برره … :)
درگیری هایه داخلی رو بذارید کنار وفقط به فکر کشور باشیم کشور های دیگه فقط دوست دارند بین ما تفرقه بیفته الان هم که افتاده ضربات دیگه رو شروع کردند.باید مواضب باشیم
اگر آقای احمدی نژاد نبود این انقلاب های مردمی خاورمیانه حالا حالا اتفاق نمی افتاد
میرحسین موسوی سیاستمدار نیست بلکه یک سیاستزده هست .
برادر سجاد
البته شاید آقای احمدی نژاد این طور باشند(=فرض محال) ولی در فضای داخلی کشور حتی در میان هم پیمانان خود بردی نداشتند، بماند که عده ای بسیجی هنوز در توهم بسر می برند و توصیفاتی که می کنند صد درجه از یک متوهم ال اس دی، علمی تخیلی تر است. یادم از یکی از دوستان بسیج دانشجویی افتاد که گلویش را پاره می کرد که آقای احمدی نژاد دارد جراحی اقتصادی می کند و کذا و کذا. خوب الان دوست من به کجا رسیدیم؛ همه را پاره پاره کردیم که چی ؟ عزیز من مشکل اینجاست:قدرت.
به گمان من مقصود جمهوری اسلامی آمیزه ای از شماره یک و چهار بوده است که با توجه به رفتار جمهوری اسلامی در گذشته، این حرکت از این رژیم بعید نیست. هدف آن بود که هم در داخل وحشتی نسبت به رژیم و اقتدار آن به وجود آید و جناح مخالفان را تضعیف روحیه کند، هم به آمریکا، به ویژه متحدان او در اروپا حالی کند که جمهوری اسلامی تاچه حد قادر است زیر بینی آمریکا و به اصطلاح منطقه سبزامنیتی این چنین طرح هایی را پیاده کند و به این ترتیب این کشور را عملا وادارد تا مزاحم اقدامات جمهوری اسلامی در کشورهای افغانستان، پاکستان، عراق، منطقه عربی خاورمیانه و شمال آفریقا وسایر نقاط جهان نشود وخلاصه جهموری اسلامی را به عنوان قدرتی قابل اعتنا در جهان شناخته وسهم شیر را برای او بپذیرد. این طرح هرگز بدون اطلاع و تایید وتصویب پشتیبانی عالی ترین مقامات جمهوری اسلامی هرگز نمی توانست کلید بخورد. اما طبعا مقداری ناشی گری در آن به کار رفت و دو هدف اقتصادی(فروش مواد مخدر) و سیاسی(ترورسفیر عربستان) در هم ادغام شد که نتیجه اش به این صورت درآمد ونقشه لو رفت.
نادیده نباید گرفت با گافی که آمریکا در مساله عراق و اتهام به صدام حسین داد، بار دیگر هرگز دست به چنین ریسکی نمی تواند زده و آبرو و حیثیت خود را به کلی در جهان برباد دهد. این که می بینیم از بالاترین مقامات آمریکا تا رده های پائین و سازمان های گوناگون اطلاعاتی و امنیتی و سیاسی اجرای این طرح را تایید کرده اند، نمی تواند بدون اتکاء به اسناد و مدارک کافی و شافی باشد.
از سوی دیگر برخلاف نظر نویسنده، به اعتقاد من هنوز آمریکا امید خود را با کنارآمدن با جمهوری اسلامی ازدست نداده و هنوز اگر جمهوری اسلامی حاضر به تغییر رویه شود و در برنامه های انرژی اتمی خود نیز تجدید نظر کند، ازنظر آمریکا ادامه این رژیم و همکاری با آنکاملا پذیرفته خواهد شد. اما اگر آمریکا به جایی برسد که مطمئن شود رژیم حاضر به انعطاف نبوده و تن به استقرار آرامش نسبی در منطقه نمی دهد و مرتبا طرح های آمریکا در منطقه را خنثی می سازد، به هر بهایی مانع انجام اقدامات بلند پروازانه رژیم شده و اگر از طریق اهرم های بین المللی قادر به مهار نشود، دست کم نقاط حساس نظامی، به ویژه پایگاههای اتمی را که نقشه آن نیز دقیقا تعیین شده، هدف قرار خواهد داد. با تحولات اخیر، حتی آمریکا خود را آماده کرده است که دست به عمل مقابله به مثل زده واگر لازم باشد، به قول نویسنده، حتیی در زمین حریف نیز بازی کرده و عده ای از سران سپاه قدس و پاسداران را در داخل، به ویژه خارج از ایران، به دست خودی ها یا عوامل ناشناس وغیر مشخص، هدف اولیه خود قرار دهد. به خوبی میدانیم که آمریکا در درون سپاه پاسداران عوامل کلیدی خود را دارد و به خوبی با روحیه سپاه پاسداران آشناست.
بابا تورو خدا ول کنین این بحثارو.اینا همشون یه مشت ماسونن،هر کسى تا حالا نفهمید سران و دار و دسته ى مملکت با آمریکا و غرب و هر کوفت زهر مار دیگه دستش توى یه کاسس،جاى سواله؟!
خطاب به نویسنده و نویسندگان محترم،تو هر فضایى،حالا میخواد کلمه باشه یا رجا نیوز،دستتون درد نکنه که خوب در جهت افکارشون کار میکنین.
بقول آن نویسنده معروف یا سیاستهای نظام باید عوض شود یا نظامهای سیاسی عوض شود در مورد ایران تفاوتی نمی کند هر دو فعلا به یک معنا است