به همین سادگی! «بأی ذنب قتلت ؟ »
چکیده :مرگ هاله از نوعی دیگر است. جان هاله و هاله ها را مستبد می ستاند. کسی که معبود نیست اما از بندگان خدا اطاعت می خواهد، خالق نیست اما خود را ولی و صاحب اختیار و حاکم بر جان و مال و عرض و ناموس مردمان می داند و در یک کلام خدا نیست اما خدایی می کند....
کلمه – علی محمد شمس:
هاله سحابی دختر مرحوم سحابی در مراسم تشییع پیکر پدرش مورد ضرب و شتم عوامل امنیتی قرار گرفت و براثر ایست قلبی درگذشت. به همین سادگی.
راستی در این ملک آدم ها جه ساده کشته می شوند. جوانانی به جرم اعتراض بر اثر اصابت گلوله به مغزشان، دخترانی به جرم اعتراض براثر کوبیدن باتوم بر فرق سرشان، زندانیانی براثر زخم برداشتن از ضرب و شتم و عدم مداوا در کهریزک و …
راستی در این ملک انسان ها چه ساده کشته می شوند؟ اما چه فرقی است میان فوت مهندس سحابی و مرگ هاله سحابی؟ چرا از دست دادن یکی تنها غم و اندوه برجانمان می نشاند و جان دادن دومی علاوه بر غم و اندوه خشم و اعتراض بر می انگیزد؟ پاسخ خیلی ساده است. مرگ مهندس سحابی را خدا تقدیر کرد و به خدا چه اعتراضی می توان داشت؟ او خود می آفریند و خود جان می بخشد و خود می میراند. حتی اگر خواست و اراده او در گرفتن عزیزانمان بر ما گران آید، دست دعا به درگاه او بلند می کنیم و به تضرع لطف و رحمتش را طلب می کنیم. اما مرگ هاله از نوعی دیگر است. جان هاله و هاله ها را مستبد می ستاند. کسی که معبود نیست اما از بندگان خدا اطاعت می خواهد، خالق نیست اما خود را ولی و صاحب اختیار و حاکم بر جان و مال و عرض و ناموس مردمان می داند و در یک کلام خدا نیست اما خدایی می کند.
او بنده ای است مانند دیگر بندگان و بلکه ضعیف تر از بسیاری ازبندگان خدا که اگر ضعیف نبود هر مخالفتی را توطئه سرنگونی و دسیسه دشمن موهوم نمی دید. شهید دزدی و جنازه دزدی را مجاز نمی شمرد و دروغ را بر عواملش واجب نمی کرد که بگویند هاله سحابی براثر شوک ناشی از درگذشت پدرش جان داد. هم از این روست که مجازات ایستادگی در برابر اراده خود که نه، حتی پاسخ اعتراض دختری عزادار به فرمان او برای ربودن پیکر بی جان پدرش می تواند مرگ باشد.
استبداد زشت است چون ادعای خدایی است و مستبد منفور است، چون خدایی می کند و مردمان را به جز خدا به اطاعت خود می خواند. در قرآن می خوانیم «ومن أظلم ممن افترى على الله کذبا أو قال أوحی إلی ولم یوح إلیه شیء ومن قال سأنزل مثل ما أنزل الله»
(و چه کسی است ظالم تر از کسی که می گوید من نیز سخنی مانندخدا نازل می کنم – و سخن من جایگاهی همچون سخن خداوند دارد-).
او ظالم ترین است:
چون خدایی می کند،
چون بندگان خدا را به اطاعت جز خدا می خواند،
چون به اطاعت خود می خواند،
چون خود را صاحب جان و مال مردمان می داند،
چون توهم کرده است که زن مردمان و هر رزق پاکی را که خداوند بر ایشان حلال کرده است، به اراده او بر آنان حرام می شود «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللَّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا »(بگو چه کسی زینت های خداوند را که برای بندگانش قرار داده و روزی های پاک او را حرام کرده است. بگو آن ها در این جهان از آن مؤمنان است)،
چون توهم کرده است که می تواند به تشخیص خود جان هر کس که اراده کرد بستاند، در حالی که این خداوند است که «والله یحیی و یمیت»(و خداوند زنده می کند و می میران)
چون خود را فعال مایشاء می داند در حالی که «الله یفعل ما یشاء»(خداوند هر آن چه اراده نماید می کند)،
چون گمان کرده است که در برابر اعمالش نباید پاسخ گوی کسی باشد، در حالی که خداوند «لایسئل عما یفعل و هم یسئلون» (او از اعمالش سئوال نشود و این بندگان هستند که مسئول اعمال خویشند)
چون تخیل کرده است همه چیز را بهتر از همگان می فهمد در حالی که «والله یعلم و انتم لا تعلمون»(و خداوند می داند و شما نمی دانید)
چون خداوند هیچ متوهم خود بزرگ بین متکبری را دوست نمی دارد «إن الله لا یحب کل مختال فخور»
خدا رحمت کند مرحوم میرزای نائیینی و مرحوم طالقانی را که استبداد دینی را بدترین نوع استبداد می دانستند. حق با آن ها بود زیرا در استبداد دینی این تنها زنده ها نیستند که از حقوقی که خداوند به حکم انسان بودن به ایشان داده است، محرومند بلکه مرده ها هم از حق تشییع محرومند و ای کاش تنها از حق تشییع محروم بودند که از حق انجام تشریفات مذهبی مانند غسل و کفن و خوانده شدن نماز بر جنازه نیز محرومند.
مولا علی می فرمود: اگر کسی از شنیدن ظلمی که بر آن زن یهودی در شهر مرزی انبار رفته است، بمیرد بر او نباید خرده گرفت اما من مطمئنم آقایان این شبها راحت تر از شب قبل می خوابند چون همین روزها بود که می گفتند سپاه در ماجرای حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم امتحان خوبی داد. یقیناً امروز هم معتقدند عواملشان در مراسم تشییع پیکر مرحوم عزت سحابی امتحان خوبی داده اند.
تا دست انتقام خدا کی به در آید که مولایمان فرمود: «فَإِنَّ اللَّه سمیع دعوهَ الْمضطهدین و هو للظالمین بالْمِرصاد»(مسلماً خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمگران است)
آفرین بر این قلم شیوا و رسا !
تشت رسوائی استبداد دینی سالهاست که از بام به زیر افتاده است.
در طول تاریخ همیشه مومنان از زمان نصرت الهی می پرسیدند : متی نصر الله
و درست در زمانی که امیدها به یاس بدل میگشت خداوند با جنودش به یاری مومنان می شتافت.
بیایید همه با هم از امروز به بعد، نام «امپراطوری دروغ، ریا و فریب» را به «امپراطوری خیانت و جنایت» تغییر دهیم.
پس چرا خدا اینهمه سکوت کرده ؟؟؟؟
…خدایا چقدر تو صبوری … بیزارم از این زندگی در نکبت استبداد
—
چونکه خون شهدا چشم عدو را بندد
بزم طاغوت به یک لحظه عزا خواهد شد
خواهر من
بعد من قافله سالار تویئ ؛ خواهر من
دختر حیدر کرار توئی ؛ خواهر من
خون ما جمله در این دشت روان خواهد شد ؛ خواهر من
خولی و شمر به ما دشمن خواهد شد ؛خواهر من
خواهرم ! اکبر و عباس و علی اصغر من
هدف نیزه و پیکار جفا خواهد شد ؛خواهر من
جمله یاران حسین در سفر کرب و بلا
سر به کف ؛ جان به ره دین خدا خواهد شد ؛ خواهر من
خواهرم ! خون شهیدان به بیایان بلا
نهره جوشنده و پر شور خواهد شد ؛ خواهر من
چون که با دجله و با نهر فرات آمیزد
خواهرم ! خوب نگه تا که چه ها خواهد شد ؛خواهر من
موج طوفنده و غران چو هزاران شمشیر
بی امان بر سر عدوان خدا خواهد شد ؛ خواهر من
بعد من خواهر من باز نما قصه ما
چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد ؛ خواهر من
چون که بر نی سر پر خون حسینت بینی
خواهرم ! صبر نما ! ظلم فنا خواهد شد ؛ خواهر من
اهل بیتم همه در سوگ پدر می گریند
ام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد ؛خواهر من
گر تو را مضطر و نالان و پریشان بینند
شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد ؛ خواهر من
لشگر خصم شما را به اسیری گیرند
شام غم مسکن و ماوای شما خواهد شد ؛ خواهرمن
این زمان نوبت شمشیر زبان می اید
تیز و بران به چون خون شهدا خواهد شد ؛ خواهر من
droud bar shoma
به خدا اگر مسلمانی این است،مسلمان نیستم من…
درود بر شما ای برادر بررکوار……..ما که سالیان سال است از خدا هم بریده ایم .آری چه خوب کفته اید جان این عریران را مستبدانه نا پاک لباس شخصی میکیرد انهم به دستور مستبدی دیکر.هر کز خداوند بر چنین کشتار هایی دخالت ندارد هرکز.
خسرو گلسرخی: بیایید همه وصیت کنیم / که بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند / تا آیندگان ندانند / که بی عرضگان این برهه از تاریخ / ما بوده ایم
هم مرگ، بر جهانِ شما نیز بگذرد
هم رونقِ زمانِ شما نیز بگذرد
بادِ خزانِ نکبتِ ایّام ناگهان
بر باغ و بوستانِ شما نیز بگذرد
آبِ اجل که هست گلوگیرِ خاص و عام
بر حلق و بر دهانِ شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزیِ سنانِ شما نیز بگذرد
چون دادِ عادلان به جهان در، بقا نکرد
بیدادِ ظالمانِ شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرّشِ شیران گذشت و رفت
این عوعوِ سگانِ شما نیز بگذرد
آنکس که اسب داشت، غبارش فرو نشست
گَردِ سُمِ خرانِ شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بَسی شمعها بِکُشت
هم بر چراغدانِ شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای، بَسی کاروان گذشت
ناچار، کاروانِ شما نیز بگذرد
چون خداوند هیچ متوهم خود بزرگ بین متکبری را دوست نمی دارد «إن الله لا یحب کل مختال فخور»
از صبوری خدا شکایت می کنیم و خود سکوت کرده ایم ؟؟؟؟؟؟؟؟
بر ما و بر مردم و مملکت ما چه رفته است که این چنین سر در لاک بدنبال ” زندگی بی دردسر ” در پی آب و نانیم ؟؟؟
وای بر ما که به ظلم و ستم راضی باشیم یا ساکت باشیم !!!
همه اانهایی که بویی از انسانیت برده اند همه آنهایی که برای پاره شدن یک عکس مات گرفتند همه انهایی که برای سوت زدن در روز عاشورا به سینه زدند اگر امروز سکوت کنند چیزی از انسانیتشان باقی نمانده است
نماز میت انسانیت را بر خود بخوانند و خلاص
جناب آقای دکتر علی محمد شمس
با سلام ، قلم شیوا و رسوا گر شما مستدام باد . آمین !
ای هاله حقیقی نور !
چه زیبا نور افشانی کردی با شمع جاویدان روح بلندت گورستان خاموش شب نشینان را.
دو بار در تاریخ نغمه دلنشین لا اله الا الله محمد رسول الله گوش خاموشان و فراموشان وادی سکوت را در شب تار گوش نواز کرد. یکبار اول صدر اسلام به سبب ظلم ظالمان زهرا آن ستاره و زهره نور و قهر و آن رمز و راز مکتوم خلقت اله هنگام پیوستن به پدر و لقاء رفیق اعلی نور افشان کرد مقابر تاریک را و تا ابد شعله فروزان آن زهره سیاره وار سیر جاودان یافت تا حقیقت خلقت با هدفی خاص و پویا و عجیب و تکاندهنده معنا یابد و یکبار بظلم میراث خواران خمینی بت شکن و نائب بر حق قائم ال محمد سلام الله علیهم اجمعین تو چه کردی ای هاله نور و چگونه در یک شب تار به زهره نور و قداست بانویت زهراء وصل شدی! و عجب ثم العجب در طلیعه فقدان آن پدر ملت اسلام به پدر عزت ات و فوق سحاب پیوستی! به به! ما را بدعا فراموش نکن ای شهید شاهد چون اهل شهود شاهدند و به امر خدای منتقم جبار زنده!
“در عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسین می گریند که آزادانه زیست (شریعتی)
با درود
این آقایان سی سال گفتند محمدرضا پهلوی طاغوت بود. او یک دیکتاتور بود قبول ولی طاغوت کسی است که با ادعای خدایی و فرعونیت بر خداوند بزرگ خروج کند. … در روزگار ما مصداق طاغوت است بخصوص در زمان شخص … زیرا او و… علنا او را معادل خدا نامیده و دستورات او را دستور خدا می دانند. هر ستم و جنایتی را نیز این آقایان مباح میدانند چون حفظ نظام ستمگر را اوجب واجبات میدانند.
..
ba salam be galam sheiva agaye dr
man az bacheghi paye manbar bodam va be andazeh sen khodam ketab mazhabi khandeam vali chi jah na didam va nashanisam ke bargozar marasem tahiei jenazenh khalaf shar ya haram bashad ya bar khalafe aminyat bashad .aya mah ke dam az hokomat hazrate ali mizanim va an emam bozorgvar ra mesal mizanim aya hazrate ali ba daz janag jamal va digar janhaye dar doran hokomat khod jenaze doshmanane khod ra negah midash va ejazeh nemidad ke marasem gosl va na maz va kafan va dafan dar aramesh anjam shavad?ya dar zamaneh hazarte rasol gerami eslam chenin ejazeei dade nemishod?
mah chetor mikhahim dar asre etebat be farzandanemam be gabolanim ke din mobine eslam por az mohabat va gozashte va esaar ast va baraye nazarate digaran arzesh gael ast chon ke khod az mantegh va borhan faravan ghani ast ?
anhahi ke engelab ra be piruzi re sandand dar hale hazer ya shshid shodeand ke khosha be saadateshan .khodavand be hamehe ma rahm kond va in sarzamin ra balaya hefz konad ,va din ra az harchi riyah av tazvir ast ra pak konad va zaleman ra ba khari az in donya bar darad.
هالۀ نور احمدی نژاد را هیچکس ندید چون او متوهم شده بود ولی هالۀ سحابی را کل دنیا دید چون یک واقعیت بود هر چند که تلخ و دلخراش بود.
از احمدی نژادی که خود بیانگر توهمش به جوادی آملی بود ، در مورد هالۀ نورش پرسیدند مجبور به تکذیب شد چون دروغ آشکاری بود .
ولی هالۀ سحابی ،نورش واقعی بود و نمیتوان آنرا تکذیب کرد هر چند دروغپردازان صحنۀ نمایش را عوض کنند ولی واقعیت را نمیتوانند کتمان کنند و دروغ آنها ناشی از عمل زشت آنها است که خود هم به این واقعیت پی برده اند .
شهدا شمع محفل عاشقانند و پرتو نور شهداست که آدمی را راهنماست ، راستی : بأی ذنب قتلت ؟ این سوال را باید رهبری پاسخگو باشد و قصاص خون هالۀ سحابی و دیگر شهداء جنبش سبز فقط رهبری است. اگر ادعای عدالت دارند و گر نه ………………….
شب شنبه وشب یکشنبه در اعتراض به شهادت رساندن هاله الله اکبر سر میدهیم وروز سوم او شنبه عصر در حسینیه ارشاد شمع به دست
همه شرکت میکنیم .اطلاع رسانی کنید
مثل اینکه این بسیج سایبری بدجوری به سایت کلمه حمله کرده,هنوزهم به زحمت بازمیشه/باتشکراز زحمات شما می خواستم بگم یه تمهیدات پیشگیرانه قوی ای دربرابربسیج سایبری طی روزهای اینده درنظربگیرید
گاهی پیش خودم میگم یعنی واقعا خدا هست ؟اخه با هیچ صبری نمیتوان تحمل این همه ظلم را توجیه کرد.باید روز مادر را تغییر داد باید روز ازادی هاله از بند این شیطان پرستان را روز مادر نامید. اری تاریخ اسلام بار دیگر تکرار میشود.
در عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و با شلاق زن ستمگر طرح ” آشتی و گذشت ” میافکنند ( ناشناس ).
با نوشته ی “دلسوخته” کاملا موافقم.
خداوند سرنوشت هر قومی را به خود آنها سپرده است.
خداوند در سیستم علت و معلول دخالت نمی کند که اگر چنین کند اختیار انسان از او سلب می شود.
دوستان سبز دعا خوب است ولی کافی نیست.
گلایه از صبر خدا بر این همه ظلم خود نوعی کفر است. خداوند مردم را به مبارزه بر علیه ظلم تحریک میکند.
در خانه نشستن و ظلم را نظاره کردن و دست به دعا برداشن دقیقا خواست ستمکاران است. ستمکاران ملتی را می خواهند که صدایشان خفه باشد.
لبانشان دوخته باشد و فریادشان نه در آسمان که در چاه باشد.
بیاید باور کنیم که چاره جز این است که ناله شبگیر کنیم.
و باور کنیم که حیات مان در حرکت است و و سکوت مان هم نوایی با ارباب قدرت.
بشکنیم این سکوت مرگبار را و سر دهیم غریو فریاد را و برپا کنیم آتشفشان خشم را و باز کنیم چشمان خفته را و آگاهی دهیم مغزهای منجمد شده را و امید دهیم قلب های شکسته را
و بدانیم وآگاه باشیم که درمان درد در دست خودمان است و طبیبی از غیب نخواهد آمد.
اینجا ایران است ؟ مهد شیران است ؟
اینجا کجاست که جنازه ها را نیز کت بسته تشییع می کنند ؟ اینجا کجاست که مردگان را نیز دستبند می زنند ؟
اینجا کجاست که ضجه و ناله دختر را در زیر تابوت پدر با قهقهه مستانه پاسخ می دهند و آنقدر آتش بر جگرش می زنند تا تن رها کند از این همه ستم و جور و نامردمی ؟
اینجا کجاست که شرف را ، انسانیت را ، جوانمردی را و حتی عزت خدا را به حبس می برند ؟
اینجا کجاست که در آن یزید و حرمله ، خولی و ابن زیاد خود را روسپید می انگارند ؟
به من بگویید اینجا کجاست ؟ نگویید ایران است . باورتان نخواهم کرد .
بگویید که خواب می بینم . شما را به خدا بگویید که خواب می بینم . به من رحم کنید و از خواب بیدارم نکنید
آتشی جانسوز!
خطر بی تفاوتی نسبت به مشکلات و مصائب دیگران وصرف همت٬تنها در امور شخصی از بزرگ ترین تهدیدهایی است که منجر به فروپاشی اخلاقی جامعه می شود و یاس و ناامیدی ناشی از احساس غربت رابرای افرادی که فارغ از هر تعهدی نسبت به هم نوعان خویش٬ فقط در کنار هم زندگی می کنند به دنبال دارد.
چنین خطری البته در جامعه ای که قانون جنبه تزئینی داشته و ابزاری در دست قدرتمندان است وتضمینی نسبت به احقاق حقوق افرادی که سهمی در قدرت ندارند٬ وجود ندارد٬ دوچندان خواهد بود.زیرا بی تفاوتی نسبت به آنچه بر دیگری می گذرد فاصله ای ژرف میان دل های مردم ایجاد می کند و این فاصله ها زمینه را برای پایمال شدن حقوقشان فراهم می سازد.
در روزهای اخیر خبر درگذشت هاله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش با روایت های گوناگون منعکس شد. چنین امری در عصر ارتباطات حکایت از فضای بسته ای دارد که رسانه های داخلی را برای اطلاع رسانی محدود می نماید و فعالیت رسانه های خارج از کشور نیز بیانگر این است که نه می خواهند ونه می توانند خبررسانی دقیقی از وقایع داخلی کشور داشته باشند اما با تمامی اجمالاتی که در چگونگی وقوع این حادثه وجود دارد قرائن مسلمی هست که نقش لباس شخصی ها در این ماجرا را تایید می نماید.
به هر روی درگذشت هاله سحابی دختر مرحوم عزت الله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش خبری بسیار سهمگین وناگوار بود که هر انسان آزاده ای را فارغ ازممیزاتی چون دین ٬ ملیت و گرایش سیاسی ٬ متاثر می سازد و این سوال را در ذهن به وجود می آورد که تا کی و کجا می توان از جفایی که با نقاب دین و ارزش ها بر انسانیت می رود چشم پوشید و در برابر این پدیده ی شوم که هم کرامت انسانی این موهبتی الاهی را نادیده می گیرد و هم چهره ای هولناک و مشمئز کننده از دین ارائه میدهد سکوت اختیار کرد.
سکوت در برابر گستاخی های نیروهایی که خودجوش یا خودسر نامیده می شوند اما بسیار منسجم تر از نیروهای نظامی وانتظامی عمل می کنند و گویا بر آنان تفوق هم دارند آنان را در تعدی به حقوق شهروندان جری تر کرده و کار را به جایی رسانده است که امروز توده مردم و بسیاری از نخبگان برای در امان ماندن از گزند هجمه هایی جان و آبرویشان را هدف می گیرد ٬ سکوت و گوشه نشینی گزیده اند.
درافتادن با نیروهایی که بارها با رفتارشان عدم پایبندی خود را به تمامی موازین شرعی ٬ اخلاقی و قانونی به اثبات رسانده اند و به نظر می رسد برای ایجاد جو رعب و وحشت در علنی نمودن این هنجارشکنی ها تعمد دارند ٬ مستلزم پرداخت هزینه ای سنگین است که غالبن محدود به خود فرد نمی شود و عواقب سوء آن به اطرافیان هم سرایت می نماید.
آنچه درگذشت خانم سحابی را در میان انبوه ستم هایی که عرصه جامعه مالامال از آن است متمایز ساخته این است که اگرچه برگزاری تجمعات سیاسی و اعتراضی از حقوق سیاسی مردم و قابل احترام است اما این حادثه تلخ حتی در یک تجمع سیاسی یا اعتراضی اتفاق نیفتاده بلکه در مراسمی مذهبی و متعارف که عاری از هر گونه حرکت یا شعار سیاسی بوده و بدون هیچ توجیهی صورت گرفته است واین واقعه نشان از آن دارد که عاملان و مسببان آن دیگر نیازی به توجیه – هرچند برای ظاهرسازی- برای اعمالشان نمی بینند و در هجوم به حقوق مردم شمشیر را از رو بسته اند.
نشانه هایی که از وقایعی از این دست آشکار شده برای کسانی که دارای وجدانی بیدار هستند روشن تر از آن است که بتوان با توجیهی٬ بی تفاوت از آن عبور نمود زیرا حتی اگر دغدغه انسانیت و ارزش ها را نداشته باشیم و جز به خود و منافعمان به چیزی نیندیشیم باز هم نمی توان نظاره گر آتشی بود که به کاشانه همسایه افتاده و شعله می کشد و می رود تا هستی ما را نیز طعمه خود سازد.
خیلی خوب بود. دستتون درد نکنه زحمت زیادی می کشید
دست خداوند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بانوی پهلو شکسته آزادیت مبارک
فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید برای راهپیمایی در روز ۲۲ خرداد
شورای هماهنگی راه سبز امید با انتشار بیانیهای از مردم دعوت کرده است، به مناسبت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد، در یک «راهپیمایی سکوت» شرکت کرده و «آزادی زندان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و مبارزه با گرانی و بیکاری» را خواستار شوند
از خواندن نوشته های شما لذت می برم
نمیدانم با این همه ظلم وبدرفتاری که به نام دین وولایت وحکومت دینی روا میدارندچه چیزی را درجامعه به عنوان راه وروش ونمونه والگوی دین واقعی فرزندانمان نشان دهیم. تمام ارگان های رسمی شنیداری ودیداری حتی مساجدومدارس نیز درقبضه متحجرین کج فهم ودروغگوست .تمامی ارزشهای دینی واخلاقی برای دوروز حکومت بیشتر زیر پا میگذارند .نمونه بارز این راه ورسمشان شب مناظره بود(۱۳خرداد) شبی که وقاحت ورذالت برای رسیدن به قدرت رسمی شد وبالاترین مقام اجرایی کشور آن را به اجرا درآورد ودیگر قدرتمندان ومقام پرستان متکبر ابراز خوشحالی کردند.شب بد شب دد شب اهرمن …دراین روش حکومت داری وقتی تهمت واهانت ودروغ وترور شخصیت وترویج غیبت بطور رسمی ،مباح شمرده می شود ،ریختن خون انسان های بی گناه چه دراعتراض خیابانی چه درزندان وچه زیر تابوت پدر هنگام تشییع نیز برای بقای حکومتشان مباح است.! با چه دین وآیینی زندگی می کنند نمی دانم .!
پایه ظلم لرزان است
بسی رنج دیدم در این سال سی
چوب خدا صدا نداره !
انالله وانا الیه راجعون وفی السلام سلام
رفتار شما غیر از خنده واکنش دیگری ندارد!
دو سال است که کنار گذاشته شدید ولی…
سنگ پای قزوین را که مشناسید!!؟!!
عزیزان دوره حرف گذشته .باهمه این نامرادیها وخشونتها وکشتارها باید حرکت کرد.اگر مانجنبیم انها بد خوابهایی برای ما دیده اند.از اینترنت پاک تا ثبت تمام اطلاعات شخصی و … همه وهمه نشان از ایجاد یک کره شمالی دیگردر دل خاورمیاته بزرگ است .چه خوشمان بیاید چه نه این یک حقیقت است .لا اقل بیندیشید مگر ما از عربها کمتریم.از مردم سوریه کمتریم .در سوریه تمام روشهای مقابله با مردم کار سپاه پاسداران ایران بود.چگونه است آنجا مردم پیروز میشوند ولی ما از ترس سر درلاکمان فروبرده ایم.این ترس ودلهره از چیست ؟از خودتان بپرسید.مگر ما چند سال دیگر زنده ایم.با این زندگی نکبت چگونه کنار آمده ایم؟بار دیگر میگویم امروز نجنبیم فردا همه ما کارگزانی درخدمت رهبر بزرگ بیش نیستیم .این را باور کنید .اینها طرح تشکیل کره شمالی دیگر را کلید زده اند.
doste aziz masood, manzooret az shoma kie ? lotfan vazeh sohbat kon,
به به ، چه عجب ، سایت کلمه مقاله های ” بودار” چاپ می کند. فکر می کنم در اینده ای نه چندان دور، دست اندرکارانِ سایت باید منتظرِ ” ایستِ قلبی” ان هم از نوعِ دستِ جمعی ان باشند.
استبداد ،استبداداست ،نیاز به صفت دوم و سوم ندارد.استبداد هیتلر و صدام به دین اتکا نداشت،پس حتماً از استبداد دینی بهتر است،از مستبدین خواهش کنیم برای ما نیز این نوع بهتره بیاورند!
گاندی(درد من از تنهایی نیست درد من از ملتی است که گدایی را قناعت . بی عرضگی را صبر وبا اندکی تبسم ان را حکمت خداوند می دانند
وسَیَعلمُ الذین ظلمُو أیَّ مُنقلبٍ ینقلبون
به زودی نتیجه این کارشون رو می بینند
اللهم انا نشکو الیک…..خدایا ما شکایت نزد تو می اوریم