آقای دادستان! اگر اختیاری دارید مدبرانه عمل کنید
چکیده :آقای دادستان! جلوی ضرر را از هرکجا که بگیرید منفعت است. لطفا اگر در این زمینه اختیاری دارید زودتر مدبّرانه عمل کنید و اگر شما هم مانند مسئولین زندان در مورد عزیز دل ما و ملت مسلوب الاختیار شده اید، بفرمایید اختیاردار در این عرصه کیست تا او را مخاطب قرار...
فخرالسادات محتشمی پور در عریضه ی شصت و دوم خود با عطر مکارم اخلاق می گوید: ما تا امروز خیلی صبوری کرده ایم و خیلی تلاش کرده ایم که صدایمان را برای افشای این مظالم خیلی بلند نکنیم و حفظ آبرو کنیم و منتظر جبران مافات که هیچ، لااقل توقف مظالم عدیده مستمره بمانیم اما انگار این ملاحظات ما مفید هیچ فایده ای نداشته و باید برای جلوگیری از ظلم بیشتر و ممانعت از مفسده بیشتر به دنبال راه کار دیگری باشیم.
متن کامل این عریضه که در وبلاگ محتشمی پور منتشر شده است به شرح زیر است:
به : دادستان تهران
از : یکی از ستم دیدگان عصر عاشورای ۸۹،همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین
بسم الله الرحمن الرحیم
لاحول ولاقوّه الا بالله العلی العظیم
سلام آقای دادستان!
امروز چهل و پنجمین روز بی خبری من از همسر عزیزتر از جانم است. چهل و پنج روز دوری و بی خبری که نمی دانم شما و آمرین بالادستی با این تخطی از قانون چه توجیهی دارید برای من، برای فرزندانم، برای پدر و مادرش و برای هرسائلی که از شما سؤال حقوقی کند. از شما که به تازگی پایان نامه دکتری تان را که نمی دانم موضوعش چیست و کاش می دانستم و در جلسه دفاعیه تان حاضر می شدم تا متناسب با آن یادداشتی بدهم که به تمرکزتان کمک کند و خوب دفاع کنید و نمره ممتاز و عالی بگیرید. من می توانستم یک یادداشت بدهم به شما و بپرسم آقای دانشجوی حقوق که دیگر دارید ماشاء الله دکتری می شوید برای خودتان! در قاموس حقوقی ما چیزی به نام وجدان هم وجود دارد که گاهی قلقلک های آن قاضی را به تأمل وادار کند و پرونده ای را که ساخته و پرداخته شده توسط سناریو نویسان مخملی است مطالعه کند و لااقل برای پرسش های محتمل جوابی دست و پا کند با فرض این که روزی روزگاری این دادگاه های فرمایشی که در پی دادگاه نمایشی غیرقانونی با کیفرخواست های جمعی و انواع تخلفات حقوقی تشکیل شد و این «سید خدا» به اعتراض از حق قانونی خود که دفاع است استفاده نکرد و درخواست تجدیدنظر هم نداد و قاضی حکم صادر شده را ابلاغ کرد و یک نفس راحت کشید، مورد بررسی قرار گیرد و قاضی بخت برگشته مجبور به دفاع از خود شود. همان بنده خدا که نفس راحت کشید و باخود گفت: بالاخره از شرّ این پرونده با کسب رضایت «ازمابهتران» راحت شدم و این بابا می رود زندان و آشیانه مهرش خالی از وجود او می شود و زن و بچه اش و پدر و مادرش به درد هجران مبتلا می شوند و من هم می روم پی زندگی خودم. هرکس دیگر جای این بنده خدا بود بعد از ختم این پرونده سنگین جایزه اش را می گرفت و می رفت دنبال بازنشستگی و گذران باقی عمر در کنار عیال و اولاد و دیگر گرد قضاوت نمی گشت تا بیش از این خوش آوازه نشود در جامعه حقوقی و در میان افکار عمومی اما امان از قدرت و مکنت و جاه دنیا که چه ها نمی کند با آدمیزاد بیچاره!
آقای دادستان!
حالا شماها به فرموده، این همسرجان ما را که کودتائیان حکم بازداشت او و دوستانش را چند روز قبل کودتا از دادستان معزول و اول متهم کهریزک گرفته بودند، برای خنک شدن دل آنان که سال هاست از او کینه دارند و دست برقضا مورد شکایتش هم هستند، انداختید به حبس! خوب بفرمایید این نگاه داشتنشان در «قرنطینه» که شما دوست ندارید از این لفظ و واژه «انفرادی» استفاده شود تا حریم قانونگرایی تان خدای ناکرده خدشه دار نشود، چه حکایتی است و از کجای قانون درآمده است که زندانی که به قول شما باید دوران محکومیتش را بگذراند به جای بند عمومی در یک جای «من درآوردی» شش ماه آزگار حبس شود؟! و حالا او را غیرقانونی در قرنطینه نگاه داشته اید این ظلم مضاعف در مضاعف چیست که تماس تلفنی و ملاقاتش را که حضوری هم نبود ممنوع می کنید؟ طبق کدام بند از آیین نامه سازمان زندان ها و کدام ماده از قانون و براساس کدام محکمه و حکمی ؟؟؟
ما تا امروز خیلی صبوری کرده ایم و خیلی تلاش کرده ایم که صدایمان را برای افشای این مظالم خیلی بلند نکنیم و حفظ آبرو کنیم و منتظر جبران مافات که هیچ، لااقل توقف مظالم عدیده مستمره بمانیم اما انگار این ملاحظات ما مفید هیچ فایده ای نداشته و باید برای جلوگیری از ظلم بیشتر و ممانعت از مفسده بیشتر به دنبال راه کار دیگری باشیم. من پیش از این هم اعلام کرده ام که اجازه نمی دهم همه این بی عدالتی ها نسبت به همسرم و تشدید فشارها بر او و خانواده اش تنها به دلیل حقیقت گویی و عدالت طلبی، بدون هزینه برای آقایان تمام شود. به رفقا بفرمایید هرکه خربزه می خورد باید پای لرزش هم بنشیند. شما مردی را به زندان افکنده اید که به اعتراف بازجوهای پرونده اش پاک و منزّه است و پرونده سازی ها هم علیرغم سرقت مدارک مهمی ، به زعم مفتشین طفلکی، که از منزل ما شد از جمله پاسپورت من و هارد کامپیوتر دخترم که ما را از درس و زندگی انداخت به لطف برادران مهربان سپاهی، نتوانست اتهامات سنگین علیه او را ثابت کند و حکمی که برای سرپرست وزارت کشور و مشاور رئیس جمهور محبوب خاتمی داده شد متأسفانه چون لکه ننگی در نظام قضائی کشورمان خواهد ماند.
آقای دادستان!شایسته نیست با برخوردهای غیرحقوقی و ناشایست با او و تشدید محرومیت ها و محدودیت ها این لکه را پررنگ تر کنید. جلوی ضرر را از هرکجا که بگیرید منفعت است. لطفا اگر در این زمینه اختیاری دارید زودتر مدبّرانه عمل کنید و اگر شما هم مانند مسئولین زندان در مورد عزیز دل ما و ملت مسلوب الاختیار شده اید، بفرمایید اختیاردار در این عرصه کیست تا او را مخاطب قرار دهیم. در پایان شما را به این فراز از دعای مکارم اخلاق حضرت سید الساجدین توجه می دهم تا یادتان بیاید ما هرچه می کنیم با افتخار براساس آموزه های دینی مان است:
اللّهم جعلنی اَصول بک عندالضروره و اسئلک عندالحاجه واتضرّع الیک عند المسکنه و لا تفتنّی بالاستعانه بغیرک اذااضطررت و لا بالخضوع لسؤال غیرک اذافترقت ولا بالتضرّع الی من دونک اذا رهبت فاستحقّ بذلک خدلانک و منعک و اعراضک یا ارحم الراحمین.
فخرالسادات محتشمی پور
ششم صفر ۱۴۳۲ برابر با بیست و یکم دی ماه ۱۳۸۹
درود بر تاجزادهی دلیر!
درود بر تو ای شیرزن قهرمان
درودبر زینبیان اصلاحات
فاصبر، انَّاللهَ معَ الصَّابِرین.
دکتر مصدق بزرگ به دادستان دولت کودتا که کاره ای هم نبود می گفت : آن مردک و آزموده با شاه فرار کرد و…
خواهر من که همچون خانم صدیقه کبری از مظلومیت شویت و دیگران مطلومتن و ازدگان ارام و قرار نداری جواب نامه های شما شد پیش خطبه و عربدهای مستانه اقای دادستان در نماز جمعه
اشک کباب باعث ظغیان اتش است