دردنامه ای برای آقای دادستان؛ با کابل شکنجه ام کردند و گفتند اعتراف دروغ کن
چکیده :بازجوهای پلیس امنیت اما در جواب حرفهای من با مشت و لگد به جانم افتادند و با گفتن رکیکترین فحشهای ناموسی، به من و خانوادهام مرا تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف به آتش زدن خودروهای پلیس، عاقبت سختی در انتظارم است. در دومین جلسه بازجویی، من که از نحوه ی برخورد خشونت آمیز و تحقیرآمیز بازجوها در جلسه قبل به ستوه آمده بودم، حتی تعلق آن عکس به خود را نیز تکذیب کردم و به آنها یادآور شدم که به خاطر خدا از کتک زدن و فحاشی به من دست بردارند و اقرار به گناه ناکرده را از من...
کلمه: غلامحسین عرشی، ۳۱ساله و از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از یک سال پیش در زندان اوین به سر میبرد. او در مدت بازداشتش به دلیل شرایط بد زندان و همچنین برخورد نامناسب ماموران زندان تاکنون دو بار دست به اعتصاب غذا زده است که به آخرین آنها ده روز پیش پایان داد. او همچنین در مرداد ماه سال گذشته به همراه ۱۶ زندانی سیاسی دیگر دست به اعتصاب غذا زد. عرشی در نامهای به دادستان تهران از آنچه در مدت بازداشتش بر او گذشته سخن میگوید و برخی از ناگفتههای دوران حبس و بازجوییاش از جمله شکنجهها و کتکهایی که از سر گذرانده را بر ملا میسازد.
او در این نامه خطاب به دادستان تهران مینویسد وقتی که از بازجوهایش درخواست میکرده به خاطر خدا او را کتک نزنند و نخواهند او دروغ بگوید آنها در جواب او چنین میکردند: «آنها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونهای که تا ماهها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر روی بازوها و پاهایم به جای مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجوها برای اجبار به اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم بسته بود، بیضههای مرا به شدت فشار میداده و به آنها ضربه می زدند به گونهای که فریاد من از درد و ضعف به هوا می رفت و جواب التماس و استغاثههای من تنها فحشهای ناموسی بود.»
نامه عرشی که از زندان اوین خطاب به دادستان تهران، نوشته شده و توسط یاران گمنام جنبش سبز در اوین در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
دادستان محترم تهران
اینجانب غلامحسین عرشی به دنبال حوادث عاشورای ۸۸ توسط پلیس امنیت تهران بازداشت شده و در دادگاه بدوی به ۴ سال و نهایتا در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس محکوم شدهام و در حال حاضر مدت ۹ ماه است که در حال تحمل کیفر در بند ۳۵۰ زندان اوین هستم. آنچه مرا برآن داشت تا بدینوسیله در نامهای سرگشاده مواردی را در خصوص روند رسیدگی به پروندهام به اطلاع شما برسانم؛ آن است که حوادث رخ داده برای من در طول مدت تحقیقات مقدماتی در پلیس امنیت تهران و همچنین بازپرسی و جلسات دادگاه به گونهای بوده است که به باور من خارج از انصاف و عدالت و بر خلاف قوانین دادرسی کشور بوده و بعضا مصداق بارز شکنجه و آزار و اذیت متهم به جهت اجبار او به اقرار خلاف واقع است.
در روز عاشورای ۸۸، بنده همانند صدها هزار تن دیگر از شهروندان تهران به جهت برگزاری مراسم این روز مقدس در خیابانهای شهر حضور داشتم که در ساعات میانی روز شاهد حملات خشونت آمیز پلیس ضد شورش علیه مردم بودم، خشونت به کار رفته علیه مردم، علی الخصوص زنان و دختران به گونه ای بود که خون هر غیرتمندی را به جوش می آورد به صورتی که منجر به درگیری شدید مردم با پلیس ضد شورش شد.
دادستان محترم تهران؛
اینجانب در تاریخ ۱۷ بهمن ماه از طریق عکسی که از درگیریهای این روز در سایت ناجا و گرداب و روزنامه ی امین جامعه منتشر شده بود شناسایی شده و توسط پلیس امنیت تهران به وسیله ی تیمی ۸ نفره از ماموران پلیس امنیت بازداشت شده و به مقر این نیرو منتقل شدم. بازجویی از بنده پس از یک شب توسط دو نفر لباس شخصی آغاز شد. انها از من می خواستند که اعتراف کنم صاحب عکس منتشر شده در سایت گرداب سپاه هستم و در مرحله ی دوم مسئولیت به آتش کشیده شدن چندین خودروی گارد ضد شورش را بر عهده بگیرم. من در پاسخ اگرچه عکس منتشر شده را متعلق به خود میدانستم، اما با قاطعیت به ماموران و بازجو یان اعلام کردم که نه تنها نقشی در به آتش کشیدن اموال عمومی نداشتم، بلکه مطابق عکس و فیلمهایی که خود ماموران در اختیار داشتند، ماموران گارد ضد شورش را که توسط مردم خشمگین محاصره شده بودند از خشم مردم نجات دادم.
بازجوهای پلیس امنیت اما در جواب حرفهای من با مشت و لگد به جانم افتادند و با گفتن رکیکترین فحشهای ناموسی، به من و خانوادهام مرا تهدید کردند که در صورت عدم اعتراف به آتش زدن خودروهای پلیس، عاقبت سختی در انتظارم است. در دومین جلسه بازجویی، من که از نحوه ی برخورد خشونت آمیز و تحقیرآمیز بازجوها در جلسه قبل به ستوه آمده بودم، حتی تعلق آن عکس به خود را نیز تکذیب کردم و به آنها یادآور شدم که به خاطر خدا از کتک زدن و فحاشی به من دست بردارند و اقرار به گناه ناکرده را از من نخواهند. به آنها گفتم که من پاسخگوی کار خود هستم و علی رغم انتشار عکس از خانه متواری نشده ام. بازجوها در جواب من با توهین و فحاشی می گفتند: «اگر در رحم مادرت می رفتی تو را بیرون می کشیدیم. در اینجا ما هستیم که برای تو تصمیم میگیریم، نه خدا». آنها در این مرحله دستان مرا با دستبند آهنی به صندلی بستند و با کابل و سیم مفتول به جانم افتادند. به گونهای که تا ماهها آثار کابل و ضربات سیم مفتول بر بازوها و پاهایم به جای مانده و مورد تایید هم بندانم نیز هست. بازجوها برای اجبار به اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم بسته بود، بیضههای مرا به شدت فشار میداده و به آنها ضربه میزدند به گونهای که فریاد من از درد و ضعف به هوا میرفت و جواب التماس و استغاثههای من تنها فحشهای ناموسی بود.
دادستان محترم تهران؛
اینجانب بعد از جلسات بازجویی، آن هم به این شکل، برای بازپرسی به دادگاه انقلاب مستقر در اوین منتقل شدم. بازپرس من، قاضی اسدی، بازپرس شعبه ۵ دادسرای تهران، تمامی اعتراضات من به ضرب و شتم و شکنجه را ناشنیده گرفت و تنها گفت: «جرم تو محاربه است و حکم محاربه معلوم است. اما اگر مسئولیت آتش کشیدن خودروهای پلیس را بپذیری به تو تخفیف می دهیم و تنها تو را جریمه خواهیم کرد.» اما من زیر باز این اجبار بازپرس اسدی نرفته و تنها مسئولیت عکس خود را پذیرفتم.
سرانجام بعد از ۱۰ روز فشار و آزار و اذیت در پلیس امنیت تهران به بند ۲۴۰ زندان اوین و سپس به بند ۳۵۰ منتقل شده و توانستم با خانوادهام تماس گرفته و آنها را از نگرانی درآورده و از وضعیت خودم در زندان مطلع سازم.
جناب آقای جعفر دولت آبادی؛
اینجانب در مرحله دادگاه بدوی از حق انتخاب وکیل محروم بودهام. قاضی صلواتی رئیس شعبه ۱۵ دادگاه به استناد همان عکس مرا به اتهام اجتماع و تبانی به ۴سال حبس محکوم کرد و شکایت مرا که هنوز رد کابل و سیم مفتول بر بدنم موجود بود و بیضههایم از شدت ضربه سیاه بود را ناشنیده گرفت. در مدت ۹ ماه حضور در زندان اوین، اینجانب تا کنون از ملاقات حضوری که حق طبیعی زندانی و خانواده اواست محروم بودهام و به دلیل انتقال به زندان انفرادی در مرداد ماه گذشته و شرکت در اعتصاب غذای اعتراضی به همراه جمعی دیگر از زندانیان، دچار نارسایی کلیوی شدهام، اما متاسفانه زندان اوین از ارائه کوچکترین امکان درمانی به جز قرصهای آرام بخش! خودداری می کند. در ۹ ماه اخیر درخواستهای متعدد من برای ملاقات با شما بی جواب مانده و برخورد من با مسئولان زندان و ماموران دادستانی تنها به این مسئله منتج شده که آنها مرا تهدید به افزایش میزان حبس به دلیل شرکت در اعتصاب غذا کرده و مرا از هرگونه امکان ملاقات یا مرخصی و یا آزادی مشروط محروم کرده ا ند.
امروز که این مطلب را خطاب به شما مینویسم هدفی جز اطلاع رسانی به مردم شریف ایران زمین در زمینه ی برخورد ماموران به اصطلاح امنیتی با معترضان به انتخابات و برخورد غیر عادلانه ی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با دستگیر شدگان عاشورا و حوادث بعد از انتخابات ندارم. و این امر بر من و دیگر دربندشدگان در نظام جمهوری اسلامی ثابت شده است که هیچ گونه رسیدگی به وضع حال حاضر ما و بلایایی که بر سر ما آمده است از سوی دستگاه قضایی نخواهد شد، همچنان که این امر از سوی شما و دیگر همکارانتان در ماههای گذشته ثابت شده است.
در پایان بار دیگر تاکید میکنم که جرم من در روز عاشورا تنها جلوگیری از آسیب رسیدن به ماموران جمهوری اسلامی است که در دست خشم ملت ایران، تاوان رفتار وحشیانه خود را می دادند و به وسیله ی من و امثال من زنده ماندند و مورد عفو مردم مهربان این سرزمین قرار گرفتند. ۴ سال محکومیت من، احتمالا به علت نجات دادن ماموران نظام جمهوری اسلامی است.
غلامحسین عرشی
بند ۳۵۰ زندان اوین
خدایا ما را …رهایی ده.
هموطن عزیز!
مشکل اینها همین است که چرا ما مثل خودشان برخورد وحشیانه را نداشتیم. آنها به دانشجویان حمله کردند، وحشیانه هم حمله میکردند ولی ما چنین نکردیم. آنها در هنگام شعار دادن انچنان دهان خود گشودند که کف بالا می اوردند ولی ما سکوت میکردیم. آنها با باتوم، کابل، قمه، گاز اشک آور، شوکر به جان مردم افتادند ولی ما مچ بند سبز و پارچه ی سبز داشتیم. آنها تلاش میکردند حرص خود را با باتوم سر هموطن تخلیه کنند ولی ما اگر بر زمین می افتادند خود را سپر بلایشان میکردیم که کتک نخورند.
عزیزا! رفتارمان برای گروهی که از قدرت سکوت و تظاهرات بدون خشونت بی خبرند و عربده کشی و قمه کشی را افتخار میدانند باعث نوعی ترس میشود. ترس از تعداد اندکشان، ترس از رفتار زشتشان، ترسی از سکوت ما و ترس از نجات جانشان توسط ما.
درود بر استقامت یاران در بند
بدانند که فریاد تظلم خواهی شما را حتی اگر شده دهان به دهان در اقصی نقاط شهر ها بیان میکنیم تا ته مانده آبروی اقتدار گران را بر باد دهیم .مطمئن باشد ظلم آقایان بی جواب نخواهد ماند.
صد رحمت به ساواک، حدأقل اونا ادعای دین داری نمیکردند. اونا که ادعای دین نداشتند عاقبتشون اون شد ، وای به حال شما که قربتاً الی الله خلق خدارو میدرین.
نظام تاوان این ستمگریها و جرمها را پرداخت خواهد کرد.
این معنای حکومت اسلامیه؟
اندکی صبر سحر نزدیک است
زمان نشان داد که آقای جعفر آبادی (مرتضوی) که تلاش می کرد بگوید من مرتضوی نخواهم شد راه چندین ساله مرتضوی را دو ساله طی کرد و به مقام های بالاتر از او … رسیده است. دادستان جانباز بر تو این همه ظلم و بی عدالتی مبارک!
جانباز شیمایی ۴۵ درصد.
علی
درود به عرشی و تمام زندانیان سبز میهن ، که با مقاومت وانسانیت خود ، ماموران از حیوان کمتر را ذلیل میکنند . یا حسین میر حسین
دوست عزیز
من به عنوان کارمند وزارت خارجه، دیپلماتی با بیش از ۱۷ سال خدمت این رو می گم:
حتی آقای خامنه ای هم این سخنان جنابعالی رو تایید نمی کنه و می دونه جنبش تا کجا رخنه کرده
از همین وزارت خارجه خودمون بگیر و برو تا خود قلب شهرک شهید محلاتی. از شمیران و نارمک بگیر و برو تا دهات های سنندج.
این رو بدان که در این جنبش همه پیروزند، حتی شما که سنگ این کودتا چی ها رو به سینه می زنی
در بین کارمندان و.ا.خ ما که باید به اصطلاح نماینده این دولت باشیم، حداقل ۹۰ درصد دوستان خود بنده چه در داخل و چه در سفارتخانه ها روزی پنج دقیقه تا یک ربع سایت کلمه رو می خوانند. دیگه اونهایی که نماینده دولت نیستند که دیگه جای خود داره.
دیگه این خالی بندیا قدیمی شده داداش
نه دی امسال هم نشون داد که خواست مردم چیه
بزودی ان شاء الله اعدام سران فتنه رو خواهیم دید
میم عزیز، سلام. وقتت بخیر
“برای اجبار به اعتراف به کار نکرده، یعنی آتش زدن خودروهای پلیس، به ضرب و شتم با کابل و سیم قناعت نکرده و با بازکردن پاهای من در حالی که دستانم بسته بود، بیضههای مرا به شدت فشار میداده و به آنها ضربه میزدند به گونهای که فریاد من از درد و ضعف به هوا میرفت و جواب التماس و استغاثههای من تنها فحشهای ناموسی بود.”
راستی، کهریزک یادت هست؟ واقعیت بود؟ یا دروغ؟ واژهی «فتنه»، برای پوشاندن «کهریزک» و سایر تخلفات ابداع گردید. کهریزک توسط موسوی و کروبی هدایت و مدیریت میشود؟ هرگز.
مردمی که در خیابان بودند، جز مچبند و شال و روسری و مانتوی سبز، چیزی داشتند؟ چه پاداشی گرفتند؟ دستبند و پابند و باتوم و چماق و بطری و …؟ آیا اینها فتنه نیست؟
اگر با ما همعقیدهای که فتنهگر اصلی، از قانون تخلفات بسیار داشته و دروغ و دغل و تقلب و تخلف را رنگ دین و مذهب و ولایت و درایت نامیده، پس فتنهگر حقیقی را شناختهای! اکنون تو نیز همآوا با ما، فتنهگر اصلی و فتنهی واقعی را افشا کن و بگو:
۱) فتنهگری آنجاست که در لباس دین و تقوی، فحش بدهیم و شکنجه کنیم.
۲) فتنهگری آنجاست که در لباس رسانهی ملی، در گوش مردم، پنبهی دروغ و تحمیق فرو بریم برای پوشش فجایع خودیها.
۳) فتنهگری آنجاست که بهجای ستاندن دادِ مظلوم، از یاران و مدافعان حریم، به هر قیمتی دفاع کرده و مردم مظلوم را مورد ناسزا و تهمت قرار دهیم.
۴) فتنهگری آنجاست که سخن از سند بگوییم و از ارائهی آن، هنوز عاجز باشیم!
۵) فتنهگری آنجاست که تشنگان قدرت باشیم، نه شیفتگان خدمت، و این را در عمل، به هزاران روش اثبات کردهباشیم.
“م” مخفف مزدور است یا مخمل؟
اتفاقا بر خلاف عقیده ی شوم و خام شما، به زودی شاهد از بین رفتن دیکتاتوری و محاکمه ی سران دیکتاتوری خواهیم بود .
ان شاء الله
اینها انسان نیستند، آدم خورند. اگر یک لشگر اجنبی هم به کشور حمله میکرد با مردم اینچنین نمیکردند که شما به اسم ایرانی میکنید. سر تا پا کینه و غارتگری..
حکومت با کفر می ماند ولی با ظلم نمی ماند.
ظالمان بدانند نمی مانند ، کاش قبای خود را به دین گره نمی زدند که با رفتن آنان دین هم از این سرزمین برود.
امان از این بیداد. تاریخ چنین ظالمانی به خود ندیده. خیر نبینند.
ظلم همیشه نابود است
الملک یبقی مع االکفر و لا یبقی مع الظلم .
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید .
با درود بر aشما
تا در پی آرامترید در بند محکمتری گرفتارید
باید سر مار قطع شود مگر نه مار زخمی بدتر از مار عادی است. اگر زخمیش کردید پس در پی رهایی خود باشید که مار در پی نیش سمی است تا شما را از میدان بدر کند
من به عنوان یک دیپلمات جمهوری اسلامی و به نمایندگی بسیاری از همکارانم در و.ا.خ به شما قول می دهم که این ظلم پابرجا نخواهد ماند. از هموطنان عزیز شرمنده ام و شک نکنید که بنده و اکثر کارکنان وزارت خارجه، چه در ماموریت و چه آنانی که در میدان توپخانه مشغول به خدمت هستند، همراه شما و شرمنده مقاومت ها و شکنجه های شما جوانان با غیرت هستیم.
به امید اینکه روزی همدیگر را در آغوش بگیریم، در ایرانی آزاد
کارشناس سفارت ج.ا.ا در یکی پایتخت یکی از کشورهای اسکاندیناوی
رهبر معظم انقلاب اسلامی
رییس شورای نگهبان
رییس خبرگان رهبری
رییس قوه قضاییه
رییس دولت حاضر
رییس قوه مقننه
روسای حوزههای علمیه
سلام علیکم،
لطفا متن انتخابی را بخوانید: «اینجا ما هستیم که برای تو تصمیم میگیریم، نه خدا»
تنها شکایت من از چه کسی باید باشد؟
اینان نیروهای گسستهی خیابانی نیستند؛ که موسوی را مجبور به برائت از آنان بکنید. اینان، نیروهای سیستم حاکم هستند. پس بدانید و آگاه باشید که هرچند خود شما خوب و بهشتیسیرت، اما کانون فتنه و توطئه، در نهادهایی وابسته به حاکمیت، رخنه کرده و آنچه مغول انجام میداد، در برابر مدافعان حریم شما، شرمنده است!!!
از صبر و استقامت شما باید درس بگیریم و میگیریم
ای وای من . یعنی من ان روز را میبینم که این جنایت کاران به سزای اعمال ننگین خودشان برسند؟
پاسخ به کامنت م
اقا یا خانم م اگه شما واقعا عقیده دارید که مردم با شما هستند و این موضوع رو طی دو سال اثبات کردند چرا از اوردن نام کامل خود هراس دارید نکنه شما از خشم جنبش سبز وحشت کردید.هیچ وقت دیگران رو نفرین نکنید چرا که به خودتون برمیگرده اونوقت به جای این که سر اقایان موسوی و کروبی رو بالای دار ببینید این قضیه برای خودتون اتفاق می افته.
وحشتناکه
حتی اگه واقعا کسی به امام حسین(ع) بی احترامی کنه مستحق این شکنجه ها هستش؟
وای بر این نظام اسلامی
برادرم اجرت با آقا امام حسین(ع)
یا حجه ابن الحسن ریشه ظلم رو بکن!!!!!!
الهم فک کل اسیر الهم اصلح کل فاسد……
لعنت بر یزید زمان
برادر در بندم
امروز تو به کار ناکرده اعتراف نکرده ای بدان که فردا بازجویانت به کار کرده اعتراف خواهند کرد…. ، که آن نیز در تخصص خودشان است را وا می گذاریم به خودشان چون در این کار وارد ترند.
اگر به وعده الهی ایمان داریم باید بدانیم که حق پیروز است . کودتای پارسال چهره کریه کسانی را که عمری تظاهر به دینداری می کردند و عوام را می فریباندند را علنی کرد.
این هم از وعده های الهی بود. اگر کودتای پارسال نبود چه بسا الان هموطنان بیشتری مشرک و کافر و بی دین شده بودند
<> این عبارت که در چکیده امده نشان دهنده انست که مطلب شما ترجمه شده است. در فارسی چیزی بنام پلیس امنیت نداریم.
برادر حمید بقیه حرف هاتون هم اینقدر با اطمینان هست؟ برو تو اینترنت و سایت ناجا جست و جو کن ببین پلیس امنیت داریم یا نه؟ بعد بیا اینجا نظر بده.. سردار علیپور رئیس پلیس امنیت تهران هست.می خوای اسمش را سرچ کن ببین سمتش چیه؟ همینطوری با اطمینان نیای بگی پلیس امنیت خارجی هست و این حرف ها…
میشه شما بفرمائید در فارسی چیزی بنام چی داریم که بجای پلیس امنیت استفاده میگردد؟
البته احتمالا در یک موردی درست میگوئید و اینکه شاید منظورتون در سیستم پلیس ایران سازمان یا نهاد و مجموعه ای بنام پلیس امنیت نداریم. نه اینکه در فارسی و اگه منظورتون همین توضیحی باشه که بنده دادم باید تائید کنم که بله درست میفرمائید در پلیس ایران بخشی بنام پلیس امنیت نداریم چون سازمان و مجموعه بسیار بزرگ و وزین و قوی در پلیس ایران بنام پلیس ضد امنیت و آرامش شهروندان داریم پس داشتن پلیس امنیت دیگه بی معنیه؟!!! بلههههه
وای بر ما …. امام فرمود اگر انقلاب شکست بخورد اسلام دفن میشود
درود بر نوری زاد که گفت من ناراحت این هستم که اینها خودرا سرباز امام زمان(س) میخوانند.
احمد آقا عزیز – اینکه اسلام با شکست انقلاب دفن میشود یک حرف نادرست است و ناشی از سوء برداشتی است که اگر بنویسم سایت محترم ” کلمه ” آنرا قطعا سانسور میکند. ولی همینقدر شما بدانید که هیچ چیز نمیتواند اسلام را دفن بکند – این مثل این ماند که کسی بگوید اگر فلان اتفاق روی کره زمین بیافتد خورشید دفن میشود. این حرف ها نیست برادر من. هر که اینطور فکر میکند ناشی از دست کم گرفتن پروردگار هستی است. شما قطعا بدانید که یوم الله دیگری به آهستگی و نرمی در راه است تا غبار از چهره اسلام بردارد و هر اشتباه کوچکی که عده ای مسئول میکنند وقوع آن روز را محتملتر و نزدیکتر میگرداند. آن روز روز تکامل انقلاب اسلامی است و این جمله سال ۴۲ امام که “طرفداران من در شکم مادرانشان هستند” ترجمان دیگری پیدا خواهد کرد. فقط نگاه کن.
برادر عزیز اگه من جای تو بودم حداقل یه کاری میکردم که دلم نسووزه آخه نجات مامور شد کار ؟
حالا این درس بشه واسه همه که دیگه مامور جماعت و زنده نزارن
خشونت ممنوع!
حتی خشونت کلامی!
حتی خشونت بر علیه جانی و قاتل مردم
سبز یعنی صلحطلب ضد خشونت
درست شده مثل شوروی زمان استالین . سرباز ها می رفتن جبهه برای دفاع از میهن وقتی اسیر می شدن و جنگ تموم شد و برگشتن همه رو به جرم خیانت به وطن فرستادن سیبری
غلام حسین جان.این را بدان که ظلم هیچ وقت پایدار نیست و روزی می رسد که به یاری خدا حق بر باطل پیروز می شود و آزادی واقعی مردم ایران را مشاهده میکنیم
از درگاه خداوند آرزوی سلامتی و مقاومت را برای شما و همه ی زندانی های سیاسی طلب می کنم و به امید اون روزی که ایرانی پر از آزادی و آری از ظلم را شاهد باشیم.
مقاومتر از همشه باشی
ای کاش من هم زندانی بودم.خوش به حال شما
حکومت اموی ایران اعتبار جهانی و داخلی خود را از دست داده است.
مظلومیت زندانیان سبز , حقانیت و محبوبیت جنبش سبز را مضاعف خواهدکرد.
متاسفم که بر اساس یک ادعای تایید نشده این گونه حکم می کنید اگر قرار است بر اساس ادعا حکم کنیم و هیچ دلیلی برای اثبات مطالبه نکنیم هیچ فرقی بین شما و دیگران است. مهم ترین اشکال جنبش سبز ادعای های اثبات نشده است که با ادعای تقلب شروع شد . کاش طرفداران این جنبش مثل بز اخفش نباشند و برای هر امری دلیلی بخوهند ابناء دلیل باشند نه مقلد کر و کور.
برادر حمید،مقر پلیس امنیت در میدان سپاه (عشرت آباد سابق)واقع است.واقعا در همه اعتقادات تان همین جوری هستید .کمی پس شک کنید
درود بر آزادگی و شجاعت زندانیان گمنام و غیرتمند ایران سبز ، ….
یعنی آقای میر حسین موسوی هنوز امیوار است که نظام رفتار خود را عوض کند؟
آقای خاتمی هنوز دنبال اصلاح جمهوری اسلامی است و گمان میکند این حکومت قابل اصلاح است؟ آیا امیدوار است که زندانیان سیاسی آزاد شوند؟ یا انتخابات آزاد برگزار شود؟
هرگز جمهوری اسلامی و سران حاکمش چنین کاری نخواهند کرد.
به نظرم بجای اصلاح چنین حکومتی به فکر برائت از آن و جداشدن از قدرت آن باشیم بهتر است
درود خدا بر مبارزان راه روشنایی خدا اجرتان دهد
۱ . مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد آخه دارن دور کاخ دادگستری کابل برگردون انجام میدن لطفا تا برقرای نسل چهارم اپراتور تلفن همراه که احتمالا به عمر بنده و شما با وجود این دوستان قد نخواهد داد صبر کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۲ . یه بار دیگه هم گفتم مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد لطفا شماره گیری نفرمائید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۳ . ظاهرا … داری بذار یه چیز دیگه پیدا کنیم تا چن سالی مهمون خودمون باشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۴ . نه بابا ول کن نیستی پس همون محاربی و باید اعدام انقلابی شی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۵ . فقط داش محمود تو سازمان ملل میتونه حکم عفوت و صادر کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا خسته شدیم.خدایا خودت کمکمون کن.
روزگاری که ملک خود ستم آغاز کند دادخواهان به که نالند ز بیدادگری
الله اکبر
سلام دوست عزیز. خدا قوت. برایت آرزوی موفقیت دارم
با توکل و عنایت خداوند قادر تمامی زندانهای ایران تبدیل به موزه عبرت میشوند.
مبارزان سبز -قهرمانان سبز
ماه من غصه نخور زندگی جزر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدم خوب و بد داره
ماه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک مثل تو و من نمیشن
ماه من غصه نخور مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
ماه من غصه نخور گریه پناه آدماست
تر و تازه موندن گل مال اشک شبنمهاست
ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماه من غصه نخور خیلیها تنهان مثل تو
خیلیها با زخمهای زندگی آشنان مثل تو
ماه من غصه نخور زندگی خوب داره و زشت
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت
ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماه من غصه نخور دنیا رو بسپار به خدا
هر دومون دعا کنیم تو هم جدا منم جدا
امیدوارم که روزی برسد که حتما هم خواهد رسید و آن روز خیلی نزدیک است که مسببان این جنایت ها از راس تا زیر به سزای اعمال ننگین خود برسند .
باید دید اصل نسب این بازجوها به کی میخوره شاید به مرجانه ها و یزیدیها البته آدم خوب و بد همه جا است حتی در زندانها
موجیم که آسودگی ما عدم ماست.الله اکبر
فقط میتونم بگم مهدی بیا اما اگه بیاد با اونم در میوفتن ! پس وای به حالمون
نمیدونم چی بگم بایدساخت…
ترکه استبداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
خودشون به کارهاشون اعتراف دارن.باید تو مجالس خصوصی اونها رو به حرف زدن دید که ببینی چقد از زدن مردم
لذت میبرن و اونقدر عقل ندارن که انکار بکنن.
وقتی بپرسی چرا میگن مجبوریم شغلمونه و غلط کردن و از این بی منطقی ها.
ما پیروزیم چون حق با ماس.