این سه قاضی
چکیده : سه شعبه دادگاه انقلاب به رياست سه قاضي مشخص واقع در خيابان معلم تهران رسيدگي به اتهامات افرادي را كه به جرايم سياسي در كشور دستگير مي شوند، بر عهده دارند . اين در حالي است كه در همين دادگاه قضات بي طرفي هستند كه اگر اين پرونده ها به آنها ارجاع شود طور ديگري برخورد مي كنند. اما نهادهاي امنيتي با انحصاري كردن اين پرونده ها و ارجاع آنها به اين سه شعبه حكم هايي را كه مي خواهند از قاضي های اين شعبه ها براي متهمانشان می گیرند...
کلمه_ سارا پردیس :چه کسانی احکام متهمان سیاسی را در تهران صادر می کنند ؟ حکم هایی که هر روز با سالهای بی شمار زندان، اعدام و محرومیت از فعالیت و تبعید صادر و اخبار آن در سایتهای مختلف منتشر می شود ؟ آیا این احکام توسط قاضی هایی عادل و بی طرف صادر می شود یا قضاتی که کاملا گوش به فرمان نهادهای امنیتی هستند ؟ به راستی در دادگاه انقلاب پس از حوادث انتخابات سال۸۸ بر متهمان سیاسی چه گذشت و آنها چگونه در دادگاه های چند دقیقه ای با احکامی طولانی مجبورشده اند سالهای زیادی از زندگی شان را پشت میله های زندان بگذرانند ؟و یا چه کسی یا کسانی حکم به گرفتن جان این متهمان داده اند؟
سه شعبه برای رسیدگی به جرایم سیاسی
سه شعبه دادگاه انقلاب به ریاست سه قاضی مشخص واقع در خیابان معلم تهران رسیدگی به اتهامات افرادی را که به جرایم سیاسی در کشور دستگیر می شوند، بر عهده دارند . این در حالی است که در همین دادگاه قاضی های بی طرفی هستند که اگر این پرونده ها به آنها ارجاع شود جور دیگری برخورد می کنند. اما نهادهای امنیتی با انحصاری کردن این پرونده ها و ارجاع آنها به این سه شعبه حکم هایی را که می خواهند از قاضی های این شعبه ها برای متهمانشان می گیرند .
به گفته منابع موثق به نقل از رییس دادگاه انقلاب، دهها قاضی دادگاه انقلاب بارها اعتراض کرده اند که چرا فقط پرونده های موادمخدر و قاچاقچی ها برای رسیدگی به آنها ارجاع می شود و نه پرونده های متهمان سیاسی و عقیدتی.گفته می شود که رییس فعلی و قبلی دادگاه انقلاب خود نیز با این اعتراض همکاران خود هم داستان اند اما کاری از دست شان بر نمی آید،چرا که ماموران امنیتی هستند که فرمان می دهند کدام پرونده به کدام شعبه برود و نه روسای دادگاه انقلاب و حتی رییس قوه قضاییه.
قاضی ابوالقاسم صلواتی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب یکی از این قضات است که با دادن حکم های طولانی و به ویژه صدور احکام اعدام به متهمان به عنوان یکی از سخت گیرترین و گوش به فرمان ترین قاضی های این دادگاه معرفی شده است . وقتی پرونده کسی به قاضی صلواتی ارجاع می شود آه از نهاد متهم بلند می شود چون می داند که با قاضی ای روبرو است که کوچکترین رحم و مروتی ندارد و با متهمان حتی سختگیرانه تر از آنچه نهادهای امنیتی از او می خواهند، رفتار می کند .
محمد مقیسه رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب یکی دیگر از این قضات است .او به برخوردهای تند و خشن با متهمانش معروف است. داد و فریاد و توهین به متهمان در جلسه دادگاه ،یکی از اصول اصلی قضاوت او است.
قاضی پیر عباسی رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب ، از دیگر قاضی هایی است که پس از حوادث انتخابات سال ۸۸ به این جمع دونفره اضافه شد . او از دادگاه خانواده می آمد. اندکی پس از حضور او در داگاه انقلاب همه فهمیدند که پیر عباسی، قاضی حکم های اشد است و سالهای بی شمار زندان ، تبعید و محرومیت در انتظار متهمان پرونده های اوست .
گزارش تفصیلی کلمه را درباره هر یک از این قاضی ها می خوانید:
صلواتی و دادگاه های حساس
ابوالقاسم صلواتی، قاضی و رئیس شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی و دادرس علیالبدل دادگاههای عمومی تهران است. او در سالهای اخیر قاضی دادگاههای مهم و حساس بوده است. بنابراین بعد از حوادث انتخابات در سال ۸۸ خیلی دور از انتظار نبود که دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات معروف به دادگاه های نمایشی به ریاست او برگزار شود .
وکلای دادگستری از صلواتی به عنوان قاضی ای یاد می کنند که از دادن حکم اعدام ابایی ندارد و حتی از صدور چنین احکامی خوشحال می شود .او بارها با شادمانی برای وکلا از صدور حکم های اعدام و تعداد زیاد شان سخن گفته است .موضوعی که گاه موجب حیرت وکلا می شود .
صدور حکم اعدام برای برخی از متهمان حوادث پس از انتخابات و اجرای آن قبل از ابلاغ حکم دادگاه به وکیل و خانواده متهم و بدون رسیدگی پرونده در دیوان عالی کشوربا دستور این قاضی بوده است .
او همچنین قاضی دادگاه معترضان ظهر عاشورا ی سال گذشته بود. او یک دانشجوی دامغانی را به دلیل در دست داشتن سنگ در این روز به اعدام محکوم کرد. در این مورد او مدعی شد که حکم اعدام را بر اساس فتوای آقای مکارم شیرازی که در دست داشتن سنگ را مساوی محاربه می داند صادر کرده است . ولی دفتر آقای مکارم شیرازی این موضوع را تکذیب کرد.بعدها این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس کاهش یافت
حسین درخشان و سعید متین پور دو روزنامه نگار نیز از قاضی صلواتی حکم اعدام گرفتند. درخشان حکمش در داد گاه تجدید نظر به ۱۹ سال کاهش یافت .حکم متین پور نیز به هشت سال کاهش یافت .او قاضی پروندهٔ انفجار در شیراز (فروردین ۱۳۸۷) هم بوده است که به حکم او سه نفر اعدام شدند.
به جز احکام اعدام، صلواتی حکم زندان بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی پس از حوادث انتخابات را هم صادر کرده است .تاجزاده ، امین زاده و عرب سرخی و … به حکم او در زندان اوین به سر می برند .او که برای عبدالله مومنی، فعال اجتماعی و مدنی حکم پنج سال زندان را صادر کرده بارها به وی در جلسه دادگاه تاکید کرد که به حرف بازجوهای پرونده اش گوش دهد، چون هنوز بازجوها از او راضی نیستند !و تا زمانی که عبدالله آنها را از خود راضی نکند او هم به عنوان قاضی پرونده او را از زندان آزاد نمی کند . همین حرفهای صلواتی موجب شکایت مومنی علیه او شد . چندی پیش مومنی شکایت نامه ای را علیه او و بازجوهای وزارت اطلاعات تنظیم و به دادستان تهران تحویل داد .او همچنین عماد بهاور فعال اجتماعی سیاسی را چندی پیش به ده سال زندان محکوم کرد .
صلواتی قاضی پرونده برادران علایی دو پزشک متخصص ایرانی هم بوده است.همچنین او در پرونده کاری اش اقدامات عجیبی را نیز از خود به جای گذاشته است از آن جمله آنکه وقتی ابراهیم نبوی، نویسنده و طنزنویس ایرانی پس از دریافت احضاریهاش در دادگاه حاضر نشد .صلواتی به جای او وکیلش نعمت احمدی، را بازداشت کرد و تهدید کرد که تا نبوی نیاید او را آزاد نمی کند .
پیر عباسی قاضی تبعید ، محرومیت و زندان
قاضی پیر عباسی که سال گذشته از دادگاه خانواده به جمع دو قاضی معروف زندانیان سیاسی پیوسته است با لحنی مودب و آرام با متهمان سخن می گوید . اما خیلی زود معلوم شد که این لحن آرام او فقط برای جلب توجه متهمان پرونده اش است . او اغلب اوقات برای متهمان پرونده اش اشد مجازات را در نظر می گیرد و به دادن زندان های طولانی مدت، تبعید و محرومیت معروف است .رییس دفتر او ستاری فر از ماموران وزارت اطلاعات مستقر در دادگاه انقلاب است . گفته می شود ستاری فر به طور واضح رفتار پیر عباسی را تحت نظر دارد و به همکاران خود در وزارت اطلاعات گزارش می دهد. لابد آنها می خواهند بدانند این قاضی تازه وارد به چه میزان دستورهای آنان را اجرا می کند .
پیر عباسی همان قاضی ای است که جعفر پناهی و محمد رسول اف را به شش سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از فیلم سازی و حتی خروج از کشور محکوم کرده است .او برای احمد زید آبادی و ژیلا بنی یعقوب روزنامه نگاران به جز صدور احکام زندان، به ترتیب به محرومیت مادام العمر و ۳۰ ساله از حرفه روزنامه نگاری محکوم کرده است . احکامی که تا پیش از این کمتر از طرف دادگاهها برای روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و فیلمسازان صادر می شد .
همچنین به حکم او مجید دری ، ضیا نبوی و شیوا نظر آهاری دانشجویان ستاره دار هر کدام به سالهای طولانی حبس در تبعید محکوم شده اند . ضیا نبوی بر اساس حکم پیر عباسی به ده سال زندان در تبعید محکوم وبه زندان کارون اهواز فرستاده شده است . همچنین مجید دری نیز بر همین اساس به زندان بهبهان تبعید شد.
صدور احکام سنگین برای روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و مدنی از جمله حکم شش سال زندان برای بدرالسادات مفیدی، دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران ، هفت سال حبس برای بهمن احمدی امویی ،روزنامه نگار اقتصادی و عماد الدین باقی ، فعال حقوق بشر از جمله عملکردهای پیر عباسی در مدت یک سال قضاوتش بوده است .
قاضی مقیسه و جنجال های روز دادگاه
محمد مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب است که در دهه های اول انقلاب در اوین حاج ناصر نامیده می شد .او ابتدا با نام “حاج ناصر” دراجرای احکام اعدام همراه با مجتبی حلوایی همراه بود. .او بعدها رئیس شعبه حجاب و ماهواره شد که دفتر آن در انتهای خیابان بهشتی بود . او پس از انتخابات احکام زیادی را برای دستگیر شدگان به خصوص کسانی که در اعتراض های خیابانی بازداشت شده بودند صادر کرد . او در جلسه های دادرسی همواره با فریاد و توهین با متهمان روبرو می شود .بسیاری از وکیل ها در جلسه دادگاه به او یاد آور شده اند که شما به عنوان یک قاضی قرار است بی طرفانه بین متهم که موکل ماست و شاکی که وزارت اطلاعات است رسیدگی کنید نه اینکه آشکارا خودتان یک طرف ماجرا را بگیرید و به موکلان ما توهین کنید.قاضی مقیسه در برابر این اعتراض ها بسیاری از وکلا را از جلسه دادگاه اخراج و جتی آنها را تهدید به زندان کرده است.
او در دادگاه نظام حسن پور یکی از معترضان به نتایج انتخابات رو به او که اهل خرم آباد است، وی را دهاتی خطاب کرد و با الفاظ چنان زشتی با او سخن گفت که این جوان روستایی را به گریه انداخت .قاضی مقیسه از جمله به این جوان دانشجو گفته بود :«تو که یک دهاتی(…) هستی،چکار به تظاهرات و اعتراض داری؟»
مقیسه همچنین بهاره هدایت ، میلاد اسدی و بسیاری از فعالان دانشجویی را به زندانهای طولانی مدت محکوم کرده است . بهاره هدایت با حکم همین قاضی به نه سال و نیم حبس قطعی محکوم شده است .
مخالفت با حضور قاضی های مستقل
با اینکه در دادگاه انقلاب کسانی بارها برای حضور قاضی هایی مستقل و به دور از نفوذ وزارت اطلاعات و بازجوهایش تلاش کرده اند اما هر بار این تلاش ها ناکام مانده و افرادی که برای این کار تلاش کرده اند نیز از کار بر کنار شده اند. اکنون همه متهمان حوادث پس از انتخابات و دیگر متهمان عقیدتی و سیاسی به حکم این سه قاضی بهترین روزهای زندگی شان را در زندان می گذرانند و یا در انتظار صدور احکام شان هستند .
خطابم به اون کسیه که خودش رو عزرائیل معرفی کرده :
اولاً : بنده به عنوان یکی از میلیونها طرفدار میر حسین موسوی میگم که بی دین خودتی وهمه کس وکارته
دوماً : آدم بی سواد توهین اینه نه اونی که شما عکسشو کشیدی!!!
فقط اسمت رو خیلی خوب انتخاب کردی چون شما ها همون عزرائیل و نکیر ومنکرو جلاد وشکنجه گر و…………هستید
با تمام اینها ما چه میکنیم خیلی عصبانی بشیم برای شما یک پیام مینویسیم که روزی انها محاکمه میشوند ویا روز نجات نزدیک است نه فایده ندارد انها دارند فرزندان ملت را به سالها زندان محکوم میکنند زنان وفرزندان انها از ما توقع بیشتر از این دارند تا کی بنزین لیتری هفتصد تومان را مصرف کنیم ونان دانه ای پانصد تومان بخوریم وتنها برای زندانیان سیاسی وخبرنگاران در بند اظهار تاسف کنیم نه ما ایرانیان لیاقت فداکاری فعالان وازادیخواهان شجاع را نداریم از همین جا از تمام فعالان وازادیخواهان خواهش میکنم به فکر عزیزان خود باشید مردم لیاقت شما را ندارند مگر با مصدق و امیرکبیر وحتی رضا شاه چه کردند انها در تنهایی مردند در تبعید کشته شدند نه ایرانیان هنوز از نظر زندگی مدنی وداشتن ازادی رشد نکردند منتظرند تا کسی بیاید وانها با زنده باد زنده باد او را به زندان واعدام بفرستند وبروند دنبال روزمره گی خودشان اگر واقعا برای جوانان زندانی وتبعیدی ناراحت هستید ومیخواهید برای ازادی انها قدمی مثبت وواقعی بردارید بروید وبه عضویت احزاب بپیوندید با تشکل های سیاسی میتوان به مبارزه ادامه داد نه با شعار دادن در خلوت ویا ابراز ناراحتی در روابط اجتماعی در تاکسی ویا اتوبوس هر وقت یکی از احزاب توانست ادعا کند که ده میلیون عضو دارد انروز روز اغاز مبارزه خواهد بود به امید انروز
با سلام به هموطنان گرامی:
باید به هموطنان یاد آوری کنم که یادمان نرود که این سه قاضی از هموطنان ما هستند و از دل انقلاب سر در آورده اند. باید با ان روابط و ساختارهای اجتماعی که ما را به قاتلان هموطنان خود تبدیل میکند مبارزه کرد. فکر نمیکنم که هیچ کدام از این سه قاضی حقوق بگیر روسیه، امریکا، اسرائیل، و سایر کشورهای دنیا باشند. اینها فرزندان ما هستنند که از دل همین ایران زمین بیرون آماده اند. اینان فرزندان دروغ، افترا، کم کاری، بی ناموسی، به هرمتی، بی سوادی، اعتیاد، و بسیاری از امراض دیگری هستند که قرنهاست گریبان این سرزمین را گرفته. تا زمانی که هر روزه با این امراض در خود، خانواده خود، و جامعه بطور عملی (نه شعاری) و هر روزه مبارزه نکنیم اینها ادامه پیدا خوهند کرد. ملتی که سه قاضی میتواند مسیر زندگی آنرا به کج راه ببرد بسیار به کمک احتیاج دارد. باید هر روزه تلاش کرد. بهانهها و شعارها را کنار بگزاریم.
اگر میدانستند خدا چه عذابی برای قاضی ستمگر در نظر گرفته چنین ظلم نمیکردند.
ن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ
نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ
شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ﴿۱۴۰﴾ ال عمران
اگر به شما آسیبى رسیده آن قوم را نیز آسیبى نظیر آن رسید
و ما این روزها[ى شکست و پیروزى] را میان مردم به نوبت مىگردانیم
[تا آنان پند گیرند] و خداوند کسانى را که [واقعا] ایمان آوردهاند
معلوم بدارد و از میان شما گواهانى بگیرد و خداوند
ستمکاران را دوست نمىدارد (۱۴۰)
منظور کلی اشاره به سرنوشت انسان است وسیر تکاملی او .
واینکه حادثه ای طبیعی برای یکی نعمت است وبرای
دیگری نقمت ودرد.وهمه از مشیت خدای متعال هستن
وبرای امتحان ما .وبر مومنین است که صبوری پیشه کنند
وشکر گزار باشند
لا اله الا الله…
من موافق موضع میر حسین هستم. سکوت. اونا دلشون می خواد ما تو زمینشون بازی کنیم ولی میر حسین نباید این کار رو بکنه.سفت سر جات وایسا سید. این… کسی نیستن که حتی بخوای جوابشونو بدی!
بابام جان درمثل مناقشه نیست و قمی ها و کاشی ها هم ناراحت نشوند، مخلص همه شان هستم اما نه قم خوبه نه کاشون، لعنت به هرسه تاشون. اینها قاضی هستند؟ آبروی هرچه قاضی را برده اند. یکی نیست ازاینا بپرسه بابام جان ای درسا کوجا خوندی، ای مشقا کوجا کردی. اینا آمدن ازبالا هرچی گفتن حکمش را بدهند و خود را به این ترتیب روسیاه کنن. اگر انسانند باید به فکر بقیه انسانها و اخلاق و آدمیت باشند، اگر مسلمانند، به جای آن پیشانی های کبره بسته که یعنی آره ما خیلی نماز می خوانیم باید به فکر فردای خود باشند که اگر پرس و جویی درآن دنیا باشد، اینها چه جوابی خواهند داد. آقام گفت؟
jenaabe aghaye salavati baraye man panj sal habs borid
albate be dorogh va ghezavate eshtebah
roozi ke pardeha kenar bere ba in … kara daram
chon be edalat eteghad daram
وای به روزی که بگندد نمک
حرف مفت نزنید
اینا حکمها حقشونه
اینایی که هم گفتید بهترین قضات هستن
فکر کردین با این کار میتونید ما رو نسبت به حکم اونا بدبین کنید
احمقهای وطن فروش
حکم ۸سال زندان دادکاه بدوی رکسانا صابری را نیز مقیسه داد که نهایتا در تجدید نظر به دو سال حبس تعلیقی تقلیل یافت همچنین حکم یکسال زندان امیر مقدم متهم ردیف دوم این برونده
خدا به فریادتان برسد روزی که ملت ایران به پا خیزد و ریشه بی ریشیتان را از جا بکنند (الله اکبر )
خوب بود عکس این سه نفر را میگذاشتید مخصوصا مقیسه
بمناسبت تهدید دستگاه قضائی به دادگاهی کردن سران سبز!
تقدیم به گُردان دلیر سبز! که اخلاق و روح آزادگی را در میهنمان زنده کردند. به آنان که در راه پر فروغ سبز جان دادند، شکنجه شدند، به حبس گرفتار شدند و آنها که در صف پایان ناپذیر ایثار ایستاده اند. به موسوی و کروبی که روح آزادی خواهی را مسیح وارانه در کالبد نیمه جان جامعه ما دمیدند!
اگر که مفتی شهرم به کفر فتوا داد
خود این نشان ز اعتقاد من است
اگر همه میخانه ها زمن طلبکارند
خود این گواه زاعتبار من است
زبعد مردن من دیدی ار زمینی را
که شعله خیزد از آنجا بدان مزار من است
ای مدعی براه خویش رو
که راه شرف رسم راه من است
……
سقراط فتنه گر!
و فتنه سازان سبز ما!
قرب ۴۰۰ سال پیش از میلاد ، دادگاه شهر آتن که اشرافیت چربی گرفته آن شهر بر آن حاکم بود، سقراط پدر فلسفه و بویژه فلسفه اخلاق را به مرگ محکوم کرد. اتهام او شورانیدن جوانان آتن بر علیه اشرافیت آتن، برعلیه کپک زدگی نهاد های حکومتی آن برعلیه بی مایگی مراجع فکری اش، برعلیه هنر کلیشه ایی و از هنر خالی شده اش و برعلیه پوچی وکلیت نهادینگی اش «استابلیشمنت» حاکمش، بوده بود.
او محکوم شد تا با نوشیدن شوکران به زندگی خویش پایان دهد. در شبی که مقرر بود او به گناه و اتهام «فتنه گری» جام شوکران را بنوشد، دوستانش درکنار او بودند. گروهی به او پیشنهاد کردند تا به کمک آنان گریخته جان خویش را نجات دهد و گروهی پیشنهاد کردند که ندامت نامه بنویسد و زندگی خویش را نجات دهد. اما اونه تنها بخاطر دفاع از آنچه گفته و کرده بود بلکه بخاطر حرمت همان قانونی که آنچنان بدست اشرافت فاسد آتن، زیر پانهاده شده بود با قاطیعت، هر دو پیشنهاد را رد کرده جام شوکران را سرکشیده و به آرامی به بستر مرگ رفت. پایبندی او به حقیقت و حصول آن با نقد چنان بدیهی بود که مرگ در برابر آن هیچ. افلاطون دوست و شاگرد نزدیک وی دفاعیات و جریان مرگش اورا در «فیدون» به تفصل نگاشته است.
دفاعیه سقراط طولانی تر از آنست که در گنجایش این کامنت باشد ولی خلاصه آن در یک جمله اینست :
من حقیقت ر ا گفته ام و دروغ و زشتی و کژی را نقد کرده ام و ادعایی بیش از این ندارم و اگر امروز نام و آوازه ایی در ِخرَدمندی دارم ، بیش آنکه این آوازه مرهون خردمندی من باشد مدیون بی خردی و بی اخلاقی شما حاکمان آتن است! من مرگ ر ا میپذیرم زیرا به حقیقت آنچه گفته ام باور دارم و بر آن باور ایستاده ام.
چندی نپائید که پوسیدگی دستگاه حکومتی آتن بعنوان مرکز امپراطوری یونان راه را برای اسکندر مقدونی ( ماکادونی) باز کرد تا او در آن دیار نظم خویش را مقرر گرداند.
من توسط قاضی پیرعباسی محاکمه شدم.کل جریان دادگاه من کمتر از ۵ دقیقه طول کشید. قاضی فقط یک بار انهم تنها چند ثانیه به من نگاه کرد و هم مشغول انشا رای بود و هم با موبایلش حرف میزد.ولی به درستی اشاره کردید که همه کاره شعبه ۲۶ ستاری فر میباشد.البته وقتی فهمیدم که با این قاضی باید روبرو بشم خیلی خوشحال شدم چون از دو جلاد دیگه احکامش سبکتره که حود ستاری فر هم اشاره کرد که اینجا کم ازارترین شعبه امنیتی دادگاه انقلابه
آقایان قضات به والله قسم فتنه ترازحاکمیت کنونی درهیچ کجای دنیاندیدم اینهامحرزنان راازپشت بستند.فقط امیدوارم درصبح آزادی درمقابل ملت پاسخی خداپسندانه ائی داشته باشی ، اعمال شمارامیبخشم ولی فراموش نمیکنم مطمئن باشید.
هر چند آشنا کردن مردم با این قاضیان و رفتارشان ارزشمند است اما توجه کنیم که خانه از پای بست ویران است و با جابجا شدن قاضیان تفاوتی در نتیجه رخ نمی دهد. یادمان باشد که آیت الله یزدی رفت و آیت الله شاهرودی آمد و آیت الله شاهرودی رفت و آیت الله لاریجانی آمد. هر چند ظاهر تفاوت کرد اما اصل همان ماند. یا مثالی دیگر، قاضی مرتضوی رفت و قاضی جعفری دولت آبادی آمد که جای مهر بر پیشانی دارد. اما همان روند ادامه پیدا کرد.
این شعار ۵۷ گویای واقعیت است: ….
pir abbasi ghazi man bod har chi goftid rast goftid