سرکوب اقلیتهای قومی، یک سیاست صهیونیستی
چکیده :بیتوجهی به قانون اساسی، نه تنها در عرصهی ملی به استبداد و دیکتاتوری میانجامد، بلکه آنجا که به حقوق قومیتها و گروهها مربوط میشود «نقض پیمانهای بنیادین اجتماعی» است. یک اقلیت، قبل از آنکه «عارضهی نهاییِ بیقانونی» ظاهر شود و جامعه گرفتار ِ «استبداد» شود، از نادیده گرفتن این پیمان اجتماعی به «رنج» میافتد. بیدلیل نیست که همیشه، «اولین» گروههایی که به بیقانونی اعتراض دارند و «ظاهراً» به حکم قانون، «معاند و محارب و قانون شکن» خوانده میشوند و باز هم به ظلمی مضاعف ناشی از اجرای سلیقهای قانون مبتلا میشوند، اقلیتها...
کلمه- داریوش محمدی: میرحسین موسوی در مصاحبه با روزنامه قلم سبز، در پاسخ به سوالی در خصوص اسناد منتشره توسط ویکی لیکس، به چند سند به صورت خاص اشاره کرده بود. میر حسین در میان این اسناد، درباره یکی از آنها گفته بود: «سند مربوط به تحریک اختلافات قومی از سوی اسرائیل باید برای همه ملت ما و از جمله قومیتها هشدار دهنده باشد و من یقین دارم که تنها اسرائیل از این سیاست سود نمیبرد و در سطح جهان و منطقه کشورهای هم عقیده فراوانی با اسرائیل همسو هستند.»
براساس «این سند»، رئیس سازمان اطلاعاتی اسرائیل به مقامهای آمریکایی پیشنهاد داده است که از ظرفیت موجود در گروههای قومی برای تغییر در نظام حاکم بر جمهوری اسلامی استفاده شود. در این سند آمده است که داگان، رئیس موساد، سه سال پیش به به یک مقام بلند پایهی آمریکایی گفته است: «باید با تحریک گروههای قومی مانند آذریها، کردها، بلوچها که مخالف رژیم حاکم هستند و با کمک به جنبشهای دانشجویی دموکراسی خواه، برای تغییر رژیم در ایران اقدام کرد.»
با دقت در محتوای «این پیشنهاد» نه تنها میشود به رویکرد اسرائیل درخصوص مسائل قومی ایران پی برد، بلکه میتوان با مروری بر مهمترین مسائل قومی، به «سیاستها و عملکردهایی که خواسته یا ناخواسته به هم سویی با صهیونیسم منجر میشود» پرداخت و از خلال آن به ظرفیتها، فرصتها و تهدیدهای موجود در «این مسائل» پی برد. این یادداشت به این موضوع میپردازد.
اقلیتهای ایران و حقوق آنها
بر اساس «یک اصل پذیرفته شده»، اقلیتهای قومی و دینی، در کنار حقوق فردی و شهروندی از «نوعی حقوق گروهی» نیز برخوردارند. این حق، نوعی امتیاز ویژه نیست و صرفاً به سبب مشکلاتی است که خاص قومیتهاست و بیش از هر چیز ناشی از عوارض طبیعی و فرهنگیِ زندگی در کشوری است که فرهنگ و زبان آن، غیر از فرهنگ محلی و زبان مادری است. به عبارتی دیگر این حقِ گروهی از جنس حقوق صنفی است و نه تنها نوعی ضمانت برای حضور و بقای گروههای اقلیت در جامعه است، بلکه «ضامن» تقویت ملت هاست و در بنیاد، ریشه در «پیمانهای اجتماعی» دارد که در «هنگامهی ملت سازی» شکل گرفتهاند. این اصل، در یکی از آخرین بیانیههایی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد دربارهی حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی صادر کرده است، این گونه آمده است: «هر کشوری باید در قلمرو خود از وجود اقلیتها و هویت قومی یا نژادی و نیز از هویت فرهنگی، دینی و زبانی آنها حمایت کند و شرایطی را که ضامن تحکیم این هویت است فراهم نماید.»
در ایران، تنوع قومیتی و وجود اقلیتهای دینی و مذهبی، واقعیتی است که از سابقهای دیرینه هم پای با تاریخِ ایران برخوردار است و این میزان تنوع قومی و اقلیتی در کشوری با این جغرافیای کم نظیر است. (*)
خوشبختانه، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، تنوع قومیتی و دینی را در ایران به رسمیت شناخته و در اصول متعددی از آن به بسیاریاز حقوقِ فردی و گروهی اقلیتها اشاره شده و دولت را موظف به تامین و برقراری آنها کرده است. فراتر از آن، تمدن ایرانی و مبانی اعتقادات اسلامی که «دو عامل اصلی» در شکل گیری ملتِ ایراناند، بر این حقوق انسانی و گروهی تاکید دارند.
متاسفانه، «عدم اجرای بندهایی از قانون اساسی» و بعضاً «اجرای نامتوازن و سلیقهای آن»، سبب شده است که اقلیتها در ایران با «مشکلات مضاعفی» مواجهه باشند. مشکلاتی که بیش از آنچه ریشه در قانون و یا اعتقادات فرهنگی و دینی داشته باشند، ناشی از «عملکردهای نادرست و سیاستهای من درآوردی و مقطعی» است که اگرچه «به نامِ منافع ملی» بر ملت ایران تحمیل میشوند، اما در اساس «موجودیت» آنها را نشانه رفته است. «انحراف» این سیاستها در گفتار و کردار دولتمردان، تا جایی است که «مطمع دشمن» شناسنامه داری چون رژیم صهیونیستی قرار گرفته و «محمل سفارش» سازمان موساد برای براندازی و فروپاشی ایران شده است! در ادامه نمونههایی از این سیاستها و راهبردها میآیند.
جغرافیای طبیعی، جغرافیای سیاسی و گفتمان دشمن!
در جغرافیای طبیعی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران قوم فارس، «حضوری مرکزی» دارد. نه تنها اغلب فارسها در نواحی مرکزی ایران ساکناند، بلکه سالهاست که اکثر ِقدرت سیاسی در اختیار این قوم ایرانی است و به تبعِ آن، فرهنگ و ادبیاتِ فارسی از نوعی «هژمونی» برخوردار شده است. این هژمونی، به واسطهی حضور بزرگانِ عرفان و ادب فارسی در این جغرافیا تقویت شده و به «صورت طبیعی»، فرهنگ قوم فارس حضوری غالب یافته است.
امـا؛ این مرکزیتِ جغرافیایی و سیاسی، وقتی به همسری «گفتمانی» در میآید که برای بقای خود و به ظاهر برای استحکام هویت ملی! به «دشمنسازی و دشمنپروری» روی میآورد، محصولی خطرناک میزاید. در جایی که در مرز جغرافیایی میان مرکز و خارج، اقلیتهای قومی و مذهبی حضور دارند، «گفتمانِ دشمن»، هر لحظه و به هر بهانه، از شکافِ طبیعی و بالقوهای که میان قومیتها و اقلیتها وجود دارد، بهره میگیرد و از آنها یار و یاوری برای دشمن خارجی میسازد و با «تغییر مرزهای سیاسی»، همسایههای داخل و خارج را با هم فامیل میکند و «دشمنِ داخلی را ابزار دشمن خارجی» میشمارد.
سواری گرفتن از گفتمان دشمن، آنگاه که با تحلیلهای غلط و توهماتِ نادرست «مضاعف شود»، به تدریج وهم را بر جای واقعیت میگذارد و در عمل «قسمتی از ملت را در مقابل قسمتی دیگر قرار میدهد و با طایفه طایفه کردن آنها»، منافعشان را در ستیز هم تعریف میکند و آنها را رو در روی هم قرار میدهد. در «سایهی این کار»، دشمن داخلی رنگ واقعیت به خود میگیرد و قومیتی را که جزئی از تاریخ و تمدن ملت ایران است، به دشمنی خودخواسته تبدیل میکند و اینچنین فرزندان ملت در مقابل هم قرار میگیرند و گفتمان دشمن، با تغییر در حدود مرزی! «دشمنان تجزیهطلب» را هم خلق میکند و آبی هم بر آسیابِ تجزیهطلبی میریزد و «سرانجام» گفتمانی که به هوای استحکام هویت ملی! انتخاب شده بود، به ضد خود تبدیل میشود. نگاهی به فهرست بلندبالای گروهها و احزاب مخالف نظام که چه بسا روزگاری ریشه در این آب و خاک داشتهاند، این واقعیت را تایید میکند.
آن وقت مجال حضورِ «دشمنان واقعی» هم فراهم میشود. «خواستههای قومی» که برخاسته از حقوق مسلم آنهاست در یک «سهلانگاری سیاسی»، به «ابزاری» برای دشمنِ واقعی تبدیل میشود و کار به جایی میرسد که «دشمن تاریخی ملت»، تاکتیک و راهبردِ تجزیه کشور و نظام سیاسی به واسطه گروههای قومی را «سفارش میدهد» تا «خدای ناخواسته» شرایط سقوط از درون فراهم شود.
رویکرد سیاسی به نشانههای فرهنگی
علیرغم آنکه تنوعِ قومیتی و مذهبی، یک تنوع ناخواستهی اجتماعی و فرهنگی است، اما رویکرد به اقوام و اقلیتها در ایران، پیش و بیش از هر چیز، یک «رویکرد سیاسی» است. این نگاه سیاسی، اگرچه ممکن است ناشی از «مسائل تاریخی، سوء تفاهمهای سیاسی و ضعف سیاستمداران و روشنفکران» باشد و یا به همان عارضهی «مرکزیت توامان سیاسی و جغرافیایی» توجیه شود، اما به هر حال حضور تاثیرگذار و غالبِ آن را در ایران نمیتوان انکار کرد.
این رویکرد سیاسی به مسائل قومی و اقلیتی، سبب شده است تا «نشانههای اجتماعی و فرهنگی اقلیتها»، به علائم سیاسی قلمداد شوند و «اصرار» بر حفظ شناسههای فرهنگی توسطِ آنها، نوعی کنش سیاسی! تعبیر شود و «فعالان قومی» به چوب سیاست رانده شوند. «از آن طرف» آنها نیز، خواسته یا ناخواسته، خود را در مقابل قدرت مرکزی دیده و در یک «اشتباه مضاعف» به حقوق گروهی و خواستههای برحق خود جامهی سیاسی پوشانده و با «سهل انگاری» درتعمیم و تعمیق آنها، به رقیبی برای قدرت سیاسی تبدیل شدهاند. «رقیبی» که میتواند – و تا حدی توانسته است – مطمعِ نظر دشمنان ملت قرار گیرد!
اجرا نشدن قانون اساسی
بیتوجهی به قانون اساسی، نه تنها در عرصهی ملی به استبداد و دیکتاتوری میانجامد، بلکه آنجا که به حقوق قومیتها و گروهها مربوط میشود «نقض پیمانهای بنیادین اجتماعی» است. یک اقلیت، قبل از آنکه «عارضهی نهاییِ بیقانونی» ظاهر شود و جامعه گرفتار ِ «استبداد» شود، از نادیده گرفتن این پیمان اجتماعی به «رنج» میافتد. بیدلیل نیست که همیشه، «اولین» گروههایی که به بیقانونی اعتراض دارند و «ظاهراً» به حکم قانون، «معاند و محارب و قانون شکن» خوانده میشوند و باز هم به ظلمی مضاعف ناشی از اجرای سلیقهای قانون مبتلا میشوند، اقلیتها هستند.
«دولتمردانی» که به هر بهانهای، در اجرای قانون اساسی درنگ میکنند و یا به آن وقعی نمینهند، نه تنها حقوق گروهی قومیتها را نادیده میگیرند و آنها را از حقوق اولیهی خود محروم میکنند، بلکه با نادیده گرفتن این پیمانِ ملی، گامهای خطرناکی را «همسو با دشمنان ملت» بر میدارند که خوابِ فروپاشی و نابودی ایران را میبینند. به تدریج، عدم توجه به حقوق قومیتها در قانون اساسی، نه تنها شکافهای بالقوهی قومی و فرهنگی را «تشدید» میکند، بلکه به منشاء شکافهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی تبدیل میشود. اگر «توسعهی ناموزون» و «فقر طبقاتی» و «عدم حضور اقلیتها در ساختار قدرت» مشاهده میشود، همه و همه علائم ظلمهای مضاعفی است که بر قومیتها میرود و بیش از هر چیز به عدم اجرای قانون اساسی بر میگردد.
طُرفه آنکه «اصرار بر اجرای قانون اساسی»، آنگاه که مطابقِ سلیقهی مجری قانون نباشد و به هر دلیل به مذاقش خوش نیاید، میتواند با برچسبهای امنیتی و سیاسی پیشاپیش محکوم شود و سیاسی دیدن حقوق اقلیتها و نشانههای فرهنگی چون لباس، زبان و موسیقی که ابزار و اسباب پیشرفت فرهنگی و اجتماعیاند، سبب میشود تا این «لوازم حیات اجتماعی»، به «عوامل تهدید» تعبیر شوند و لاجرم! فرصتهای فرهنگی و اجتماعی هر از گاهی به تهدیدهای امنیتی تبدیل شوند؛ و اسفبارتر از همه، نهادینه شدن بیقانونی است. تا جایی که دولتی که «موظف» به آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی است، نه تنها از آن سرباز میزند، بلکه مدعیان آن را دشمنان ملت مینامد! و باز هم بیدلیل نیست که اولین گروههایی که به نام قانون و به بهانهی امنیت ملی، از حقوق خود محروم میشوند و در دفاع از حقوق خود محکوم میشوند، اقلیتها هستند.
چند نمونهی واقعی
سال هاست اهل سنت ساکن تهران، در آرزوی تاسیس یک مسجد برای برگزاری نمازِ جماعت، مطابق با آداب مذهبی خود هستند. خواستهای که نه تنها منافاتی با قانون جمهوری اسلامی ندارد بلکه بر اساس آنچه آمد «سهمی از حقوق اساسی آنان» به حساب میآید. گویا راز و مرز مخالفت با این امر، به همان توجیهات مندرآوردی و سیاستهای سلیقهای در اجرای قانون بر میگردد و متاسفانه این «ندانم کاری» به توجیهات دینی و مذهبی آراسته میشود. گویی فراموش کردهاند که داعی دین و مذهبی هستیم که در حقانیت آن تردیدی نداریم و گویی نمیدانند با این کار، عظمت تشیع و اسلام را انکار میکنند و گویی نمیدانند با این کار – خواسته یا ناخواسته – دشمن درجه اول مسلمانان و ایران را به طمع میاندازند تا این گونه سیاستها را محملی برای براندازی نظام ببیند!
سالیان درازی است که آذریها، کردها و اقلیتهای دیگر، آرزوی اجرای اصل پانزدهم قانون اساسی و آموزش به زبان مادری را دارند و متاسفانه از آن بینصیباند. آرزویی که چه بسا دادگاهی در همین قانون اساسی جمهوری اسلامی، میتواند دولتمردان را به خاطر اهمال در برآورده کردن آن به محاکمه بکشاند. آرزویی که برآورده شدن آن میتواند جادوی بسیاری از توطئهها و مقاصد شوم دشمنان واقعی ملت را باطل کند.
اینها تنها دو نمونهاند و نمونههای دیگر بسیارند. نمونههایی که گواهاند، دولتمردان ما – خواسته یا ناخواسته – با منافع ملی بازی میکنند و نمیدانند چه میکنند. نگارنده به خاطر دارد که سالها پیش، مصطفی تاجزاده در یاداشتی در روزنامهی «نشاط» به نمونههایی از این دست اشاره کرد و هشدار داد که این گونه «نگاه درجه دوم به اقلیتها» نه تنها عارضههای اجتماعی و سیاسی دارد، بلکه کشورهایی را که شیعیان و فارسها در آن در اقلیت هستند، تحریک میکند که آنان هم ما را از حقوق مسلم خود محروم کنند. افسوس که نه تنها نصیحتهای تاجزاده شنیده نشد، بلکه بیقانونی دولتمردان، پا را فراتر گذاشته و منافع ملی چنان جولانگاه منافع دولتی و گروهی شد، که خود او نیز به دام بیقانونیها افتاد و اسیر آزادگی خود شد.
چه باید کرد؟
در میان کشورهای همسایه ایران، ترکیه کشوری است که علیرغم «پیشنیهی ناموفق» در مواجهه با مشکلات قومی، در سالیان اخیر گامهای بلند و موثری را برای حل مشکلات قومی خود برداشته است. دولتمردان ترکیه، در سالها و ماههای اخیر، علیرغم مخالفت شدید نظامیان و احزاب مخالف به کرات به تاثیر «مسائل قومی» در مناسبتهای خود با اتحادیهی اروپا، آمریکا و سایر کشورها اعتراف کردهاند و در راس آنها اردوغان سیاستهای جسورانهای را برای حل و فصل مشکلات قومی برداشته است.
متاسفانه کار به جایی رسیده است که باید دولتمردان کشورمان را به تغییرات عمدهای که در ترکیه – و ایضاً عراق – شکل گرفته رهنمون داد و علیرغم سابقهی بیشتر و بهتر جمهوری اسلامی ایران در این مواجهه با این مسئله، به آنان هشدار داد که از تجربهی این دو کشور در این باره بینصیب نمانند. در حالی که صدام حسین بزرگترین قتلعامهای تاریخ را در خصوص کردها و شیعیان این کشور مرتکب شد و تنها در عملیاتی مشهور به انفال، بیش از ۱۸۲۰۰۰ کرد عراقی را برای ایجاد تغییرات زبانی و نژادی یک سرزمین نفت خیز از دم تیغ گذراند و با وجود آنکه دهها سال ترکیه تلاش میکرد تا هویت نژادی کردها را به «ترکهای کوهی» تغییر دهد، اما سرانجام «حقانیت قومیتهای ملت ساز» آنان را وادار به عقب نشینی کرد و نتیجه آن شده است که «باید دید و آموخت.»
نگارنده باز هم به خاطر میآورد، که «سید مصطفی تاجزاده» در آستانهی انتخابات دهم ریاست جمهوری، در مصاحبهای گفته بود «بیانیهای که میر حسین موسوی برای صیانت از حقوق اقلیتها منتشر کرده است یکی از کاملترین بیانیههایی است که در این باره وجود دارد و حتی از بیانیهای که ما چهارسال پیش برای دکتر معین تهیه کرده بودیم جامعتر است.» (نقل به مضمون)
میرحسین موسوی، در این بیانیه که در آستانهی انتخابات دهم منتشر ساخت، با تاکید بر جایگاه قانونی و انسانیِ حقوق اقلیتها و لزوم پرداختن به آنها آورده بود: «… توجه به مطالبات بر حق اقوام که تمامی آنها در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ملحوظ شده است، همبستگی، وحدت ملی و امنیت ملی را تقویت مینماید. یکی از مهمترین عواملی که در اصلاح وضع موجود مؤثر میباشد بازنگری در نوع تفکر مدیریت کشور نسبت به اقوام است. این رویکرد متناسب با اصل نوزدهم قانون اساسی است که با تأسی از آیهی ۱۳ سورهی حجرات تأکید میکند «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.»
و البته مهندس موسوی، به همین اکتفا نکرده و راهبردها و سیاستهای روشنی را نیز برای احقاق حق و جبران ظلمهای رفته بر اقلیتها پیش بینی کرده بود. راهبردها و سیاستهایی چون «تأمین مطالبات قانونی اقوام در چارچوب قانون اساسی»، «تقویت اعتماد، مشارکت و رضایت میان حاکمیت و اقوام از طریق توزیع عادلانه ثروت، قدرت و منزلت»، «توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی در مناطق قومی و مرزی طی یک برنامه مشخص جهشی و مدتدار همراه با اولوِیت اجرای برنامه بازسازی و توسعه همه جانبه مناطق آسیب دیده از جنگ در غرب و جنوب کشور» و… «مشارکت اقوام و مذاهب در عرصههای تصمیمگیری ملی و ایجاد احساس خودی دانستن ایشان و باور به نقش مؤثر آنان در سطح ملی.» راهبردها و سیاستهای که به خوبی میتوانست بر آنچه در این نوشته «رویکرد سیاسی به مسائل قومی» نامیده شد، فائق آید و «کاستیهای اجرا در قانون اساسی» را جبران کند و بر عارضههای ِ «گفتمان دشمن» غالب شود.
امید است روزی هر آنچه بزرگانی چون میر حسین موسوی و سبزاندیشانی مانند سید مصطفی تاجزاده و همهی مدافعان حق، برای ملت ایران و اقوام ایرانی میخواستند به واقعیت بپیوندد. روزی که دندان طمع صهیونیستها و سیاستهای صهیونیستی به یکباره کنده و دورانداخته شود. روزی که در سایهی ایستادگی جنبشهای مردمی و گسترش آگاهیهای عمومی دیر نخواهد بود.
پی نوشت:
* در کنار فارسها که امروزه در ایران «قوم مسلط» محسوب میشوند، ترکهای آذری، کردها، عربها، بلوچها و ترکمنها هم حضور دارند که بعضاً از فرهنگ و زبانِ خاص خود برخوردارند. به این اقلیتها میتوان گویشهایی چون لری، لکی، گیلکی و مازنی را هم افزود که هرکدام نمایندهی گروههای قومی ِ متفاوتی از شهروندان ایرانیاند. به موازات این اقلیتهای نژادی و زبانی، اقلیتهای دینی و مذهبی هم در ایران حضوری شایان توجه دارند. مهمترین اقلیت مذهبی ایران، سنیمذهبهایی هستند که در میان قومیتهای مختلف از جمله فارسها، کردها، ترکمنها و بلوچها دیده میشوند. به غیر از آسوریها، کلدانیها و ارمنیهایی که از اقلیتهای مسیحی هستند، اقلیتهای دینی دیگری همچون زرتشتیها، یهودیها و حتی صبیها هم در ایران حضور دارند.
با سپاس از نوشته. اما در ایران قومی با عتوان قوم فارس وجود ندارد. یعنی اصولا گروهی یافت نمی شوند که هویت خود را در فارس بودن نمودار کنند. برای نمونه از یک اراکی اگر پرسش شود خود را باچه قومی تعریف می کنید پاسخ درخوری نخواهد داشت و درنهایت خواهد گفت اراکی، یعنی منتسب به منطقه ای، نه فرهنگ و قومیتی و ساکن تهران، قم و شیراز هم به همین ترتیب. آنچه که اکنون به عنوان قوم فارس در نوشته ها خوانده می شود بیشتر یک بارتعریف و ساختِ مصنوعی «آن ها» است و برای هویت یابی یک «ما» و متاسفانه گاه همراه است با سیاست های سودجویانه. یعنی گروه هایی (عمدتا جدایی طلب) برای مقاصدی معطوف به قدرت، «آنها»یی را با عنوان قوم فارس در مقابل «ما» معرفی میکنند و بر این طبل می کوبند، که «آنها» بر ما تبعیض روا می دارند و عامل نابرابری ها و محرومیت ها همین دوگانگی های قومی است. بدین ترتیب، یک سیاست نادرست حکومتی تعمیم داده میشود به یک گروه بزرگ اجتماعی و این خود همبستگی و همزیستی را دشوار و ناممکن می سازد.
برادر علی !!
اون وقت مصداق ” پارسیان ” یا همون فارس ها کیا هستن ؟ یعنی فارس بودن مصداق نداره ؟ پی کدام زبان و کدام فرهنگ هژمونی دارد ؟
به نظرم آقای علی موضوع قومیت رو که یک مفهوم جامعه شناسی است به شکل یک مفهوم سیاسی یا رسمی گرفته اند . اصفهانی ها یک قومیت نیستند همان طور که سنندجی ها یا مهابادی ها یا مشهدی ها . مهابادی ها از قوم کرداند و اصفهانی ها از قوم فارس .
یک اراکی ممکن است ساکن اراک باشد اما آذری باشد . قومیت ورای جغرافیا یا تقسیم بندی های سیاسی است .
به نظر من وقتی اتهامی مطرح می شود، مانند اینکه این عمل یک سیاست صهیونیستی است، باید مدارک کافی و لازم هم ارائه شود. هنگامی که مدرکی ارائه نمی شود، شما هم مانند حکومت فعلی، عده ای قلمداد می شوید که برای رسیدن به هدف خود از وارد کردن هرگونه اتهامی واهمه ندارید. یا با ارائه مدرک پای رژیم صهیونیستی را وسط بکشید و یا تنها نگرانی خود را بروز دهید که چنین و چنان است.
اگر به تهمت و افترا زدن ادامه دهید، سرانجام شما نیز مانند حاکمیت فعلی است که همه مشکلات خود را به رژیم صهیونیستی و استکبار جهانی نسبت می دهد و راه همان ها را خواهید رفت. اگر می خواهید که حمایت ما نیز پشت شما باشد، بدون دلیل و مدرک شروع اتهام وارد کردن و… نکنید.
متشکرم، هادی
این برداشت ها ناشی از سوء تفاهم های رایج در خصوص واژه ی صهیونیست است . معمولا عادت کرده ایم که صهیون را با یهود یکی می دانیم . در حالی که بادا این گونه نیست . صهیونیسم نوعی ناسیونالیسم افراطی و نامعقول و غیر طبیعی است و یک صهیونیست ممکن است یهودی باشد ، مسیحی باشد یا حتی مسلمان .
به نظر من این تعریف از صهیونیسم را باید مد نظر قرار دهیم و تذکر نویسنده و مهندس موسوی در خصوص سیاست های صهیونیستی را جدی بگیریم :
———–
صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطی) است که با خوار شمردن ملتها و نژادهای دیگر و با غلو در برتری خود، در پی دستیابی به قدرت سیاسی است.
صهیونیسم، به جنبشی گفته می شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است.
اصلا بحث این چیزها نیست. موضوع اینه که بحث هدفمندی یارانه ها برای موسوی آبی گرم نکرد. حالا گیر داده به اقلیت های قومی! آقای موسوی ما خودمون ذغال فروشیم ما را سیاه نکن. بنظرم از همون بحث یارانه ها استفاده کنی بیشتر می تونه فتنه درست کنی.
با سلام
راه حل این معضل اجرای عدالت میباشد “.عدالت اقتصادی ،عدالت قومی،عدالت مذهبی ،عدالت سیاسی و حقوقی” .با کمال تاسف باید گفت که این امر از دست دولتی که هنوز از عهده هیچ یک از قول های خود بر نیامده امکان پذیر نیست .این دولت با دشمنان این ملت خودمانی تر برخورد میکند تا اهالی این مملکت با نگاهی کوتاه به محکومین این چند سال میتوان دید که با خودی ها چه ها که نکرده اند و در کریدر های “قدرت “چگونه با دشمنان واقعی دریوزگی میکنند.با اجرای برنامه های میر حسین و یاران و رعایت کامل قانون اساسی و راستگویی به تمامی ملت های این سرزمین میتوان از ویرانه های این چندین سال، خانه ای بهتر ساخت.
درود و سلام به شما
بسیار به موقع و به جا بود
من فکر کنم در خط آخر باید صبی به صابئی تغییر کند
اگر به این مسله توجه نشود چه با جمهوری اسلامی و چه بدون آن ایران دستخوش آتش خانمان سوزی میشود که بالکان و یگوسلوی در مقیاس با ایران به ما نند کودکستان خواهند بود. اجرای بی کم و کاست حقوق اقلیتها در ایران تنها راه رستگاری هست. اقلیتها هم اکنون اکثریت مردم ایران را تشکیل میدهند
میرحسین جون
من یه پسر معمولی تهرانی هستم
ولی از ظلمی که به گروههای مختلف قومی و مذهبی میشه … خیلی ناراحتم…
این گزارش رو به فال نیک می گیرم.. امیدوارم درک کنی که ما چقدر کردها، بلوچها و… سنی ها، زرتشتی ها، مسیحی ها و… رو دوس داریم .. چون هممون ایرانی هستیم
اینها کافی نیست آقای موسوی و کروبی رسما صدور حکم قتل این جوان عزیز را محکوم کنند. بی نحرکی هم اندازه ای دارد
مدتی پیش سفری چند هفته ای به استان آذربایجان داشتم و از نزدیک شاهد فشار تبلیغاتی شدید اقتدارگرایان و همچنین کشورهای هم جوار مبنی بر بی تفاوتی میر حسین موسوی و جنبش نسبت به اقلیت ها بودم و متاسفانه مشغله های سخت داخلی باعث فاصله ای دردناک به سبب این مکر شوم میان ما سبزها و هموطنان نازنین آذری شده است. لذا خواهشمندم پیامی گیرا و فراگیر برای خاتمه ی همیشگی این حیله ی اقتدار گرایان منتشر گردد.
درود بر موسوی رئیس جمهور سبز
ماراتکبر دارد نابود می کند.قانون اساسی که ثمره جون هزاران جوان است تعطیل شد
متاسفانه مساله اقوام در ایران دارد به مراحل حاد و خطر ناکی میرسد باید یک گفتمان ملی به دور از هرگونه تعصبو پیشداوری در سطح جامعه به راه بیافتد باید کاری کرد
هیچ وقت شما نمى توانید شرایط حال حاضر را حتى با ۵ سال پیش مقایسه کنید شرایطى که از انتخابات گذشته بوجود امده بسیار غیر مترقبه بوده به طوریکه چاره اى براى گروه کودتا نمانده است جز روش ترساندن استالینى، زور کفتن حتى به مراجع، اعدامهاى با فواصل چند ماهه،روش گردن کشى در مقابل امریکا، انگلیس ، فرانسه و………. چون انها خوب مى دانند اگر کوتاه بیایند زودتر خواهند رفت ولى فرق امروز با گذشته بسیار است چون خبر رسانى و ارتباطات گسترده تر جوامع با هم انها را تحت شدید ترین فشارها گذاشته است
١- اولا نه تنها جنبش سبز شکست نخورده است بلکه تبدیل به موجى شده است که خروش در نظرخاموش ان ، نیز رژیم را به بن بست برده است( نیازى به ریختن در خیابانها نیست چون این روش در حال حاضر کارساز نیست در مقابل رژیم تا دندان مسلح )
٢- تحریم ها انها را کاملا به بن بست برده است و چاره اى جز عقب نشینى هسته اى براى انها نمانده است و گفتگوهاى متعدد ….، مصداق همان عقب نشینى هسته اى است زیرا نتیجه اى که به ان رسیده اند را مى خواستند از زبان مراجع بگیرند تا فردا در مقابل اندک گروه اصولگرایان طرفدار رژیم، ان را نتیجه همفکرى با مراجع بدانند و به ان تن خواهند داد و خواهید دید
٣- روش ترساندن مردم به هر طریقى وسپس ازاد کردن عده اى بر اساس قانون ( حربه اى براى انکه مخالفان دچارسر درگمى شده و دچار ریزش شوند و هر روز ازخود بپرسند واقعا نمى شه فهمید اینها چه مى کنند و اینها دیگه کى هستند)
۴- شک نکنید که حتى بعضى از نمایندگان که باطنا طرفدار گروه کودتا نمى باشند ولى در حال حاضر با دولت کودتا شدیدا همکارى کرده و سنگ ان را به سینه مى زنند به علت ان است که همان روش ترس استالینى روى انها اثر کرده است و انها مى دانند که این گروه( احمدى نژاد و …. و سپاه و. …….) داراى قدرت بسیارى در حال حاضر مى باشند و ادامه حیات سیاسى و قدرت طلبى خود را در حمایت از انها مى دانند تا مردم (چون براى انتخاب شدن دیگه این رأى مردم نیست که تایید کننده است بلکه رضایت ان گروه است)
۵- همان گونه که گفتم خود این گروه براى اینکه از این طریق افراد را به سمت خود بکشاند( از طریق فقط ترس) حتى به انها نشان مى دهد که با رفسنجانى چه کار کرده اند
۶- قتل عناصر مختلف از جمله پزشکان، اساتید دانشگاه و ……… نیز مؤید همان روش ترساندن مردم به روشهای مختلفى است ( در کنار اعدام و زندان و ……….) تا به این روش مردم را کنترل کرده و از طرف دیگر یکسرى افراد را با ترس بیشتر با خود همراه کنند
٧- تشکیل گروه هاى فشار براى خسته کردن مزمن مبارزان بزرگ از جمله مراجع مثل صانعى و ……. تا دیگران با مشاهده ان وارد گود مبارزه نشوند
٨- بازى هاى سیاسى و درگیر کردن ذهن مردم براى ناتوانى و دودستگى بین انها
٩- در اخر اینکه تحت هیچ شرایطى نه احمدى نژاد عزل مى شود و نه استعفا و نه چیز دیگرى
( نه به این خاطر که قدرت دارد، شک نکنید او عددى در مقابل … نیست بلکه چون نتیجه یک تصمیم گیرى از قبل تعیین شده یا به عباراتى کودتا از طریق …. می باشد نیاز به حمایت است تا تصمیم …به شکست نیانجامد تا بتوان همیشه به طرفداران خود گفت که تصمیم نهایى با … است نه فشار مردم و ………
١٠- به هر حال شاید احمدى نژاد این موضوع را خوب فهمیده و بعضى وقتها کارهایى مى کند که به مذاق … خوش ایند نیست مثل کنارزدن متکى و از ان طرف تحت فشار ….قرار مى گیرد مثل رو کردن قضیه اختلاس معاون او و …….. ولى در نهایت این ٢ سال و چند ماه باید سپرى شود و ان هم فقط با احمدى نژاد
در نهایت انچه پیش رو است
بوجود امدن جنبشى سبز که رهبرى ندارد نه کروبى نه موسوى بلکه خود مردم رهبران انند
بزرگ شدن جنبش در ایران و حتى در خارج کشور براى اولین بار
تحت فشار گذاشتن دولتمردان ان در همه جاى دنیا
تحریم خردکننده بین المللى به رژیم
دودستگى اعتقادى حتى بین مراجع
از دست دادن مردمى که حتى طرفدار رژیم بودند( عوام که ارزوی کربلا و سوریه دارند و هیچ وابستگى سیاسى ندارند و ناخواسته طرفدار ان رژیم در گذشته بودند و قابل احترامند )
تبدیل مردم بی تفاوت به تغییر رژیم را به مردمى مصر به تغییر و انتقام گیرازحکومتمردان و طرفداران اصلى( و واى به حال عواملى که خود را در مقابل مردم قرار مى دهند مثل حسینیان ها مرتضوى ها و ………چون اگر قدرى دانا بودند خود را به عواملى خنثى تبدیل مى کردنند )
فرو پاشى اقتصادى به دلیل حمایتى که از یک نادان بعمل مى اید
از بین رفتن پایگاههاى خارجى مثل روسیه، انگلیس، فرانسه و ….. چون حکومتى که مردم در مقابل انند از طرف هیچ قدرت خارجى حمایت نمى شود ( نه به خاطر انکه انها دلشان براى مردم می سوزد بلکه با تغییر رژیم براى سالها منافع خود را در منطقه از دست رفته مى بینند)
تشکیل گروههاى مسلحانه در برابر رژیم
بى انگیزگى مفرط و روز افزون در بین مردم که در نتیجه عدم پیشرفت و عقب ماندگی اقتصادى را دامن مى زند
حال به نظر شما ایا یک چنین حکومتى در سراشیبى سقوط انهم با سرعت نیست؟
من به شما مى گویم اندکى صبر سحر نزدیک است شک نکنی
آقی داریوش محمدی
مقالات ومطالب شما خوب و جالب است و بشخصه از آن استفاده میکنم.
فقط ازایشان خواهش میکنم مطالب خود را موجز و کوتاهتر درج فرمایند
با تشکر
ظاهرانویسنده محترم ( داریوش محمدی ) در این نوشته و نوشته های قبلی می خواهد حتما مبانی نظری موضوع را هم تا حدی مورد اعتنا قرار بدهد و موضوع را به انجام برساند . با این وصف طولانی شدن مطلب قابل توجیه است .
مثلا در همین نوشته ، اگر به مبانی حقوق گروهی اقلیت ها و قطعنامه ی سازمان ملل اشاره نمی کرد و یا جایگاه حقوق اقلیت ها را در قانون اساسی نمی آورد ممکن بود اساس بحث با ایراد مواجهه شود و یانویسنده به ناسیونالیسم یا حتی شیونیزم متهم شود .
سلام یک سئوال از اقای موسوی و دیگران چرا در هر مسئله ای پای اسرائیل و خارجی را وسط میکشید چرا از خودتون نمی گید. چه کارهای انجام دادید .
مثلا دوست داری میرحسین یه روز بشینه برامون قصه تعریف کنه از کارایی که کرده بگه؟ خوب خودت برو تحقیق کن ببین موسوی چه کاری کرده چه کاری نکرده. ماشالا همه طلبکارن این وسط. بدبخت موسوی گیر کیا افتاده
برای من دانشجوی ابله فریب خورده بگو مثلا چه کار هایی؟
ترکها نیمی از جمعیت ایران و اکثریت جمعیت تهران را تشکیل میدهند و نباید به اقوام ترک گفت اقلیت.. چون بیشترین جمعیت قالب قومی در ایران ترکها هستند و فارسها با ۲۵ میلیون جمعیت بعد از ترکها قرار دارند اما متاسفانه این مملکت صاحب نداره .
لکی یکی از گویشهای زبان کردی است.لطفا در نوشته های بعدی مطالعات زبانشناسی بیشتری بکنید
مگر نوشته غیر از این رو گفته ؟ ؟؟؟
ببین :
در کنار فارسها که امروزه در ایران «قوم مسلط» محسوب میشوند، ترکهای آذری، کردها، عربها، بلوچها و ترکمنها هم حضور دارند که بعضاً از فرهنگ و زبانِ خاص خود برخوردارند. به این اقلیتها میتوان گویشهایی چون لری، لکی، گیلکی و مازنی را هم افزود که هرکدام نمایندهی گروههای قومی ِ متفاوتی از شهروندان ایرانیاند.
هیج حا گفته لکی گویش کردیه ی فارسی . ضمن این که اصلا موضوع بحث این نیست . من احساس شما را کاملا درک می کنم. انکار کردن حقوق قومی ما را به شدت حساس کرده است . اما بهتر است وقتی سخن حقی در این باره می شنویم به حق بودن آ اعتراف کنیم .
ba arze salam khedmate dostan
che ghadr kodakane ke aghaye mosavii va dostanash taze be yade ghomiatha dar iran oftadan
man ke be gofteye shoma az aghaliyate iranam be nazaram ishan chon be ghomiyatha ehtiyaj darand be yade ghomiyatha oftadan
aya aghaye mosavi dar havadese baad az karikatore roznamaye iran dar azarbayjan koja bodan ve ya etefaghatae mellate arabe khozeshtankoja bodan ve aghvame digar
در جغرافیای طبیعی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران قوم فارس، «حضوری مرکزی» دارد. نه تنها اغلب فارسها در نواحی مرکزی ایران ساکناند، بلکه سالهاست که اکثر ِقدرت سیاسی در اختیار این قوم ایرانی است و به تبعِ آن، فرهنگ و ادبیاتِ فارسی از نوعی «هژمونی» برخوردار شده است. این هژمونی، به واسطهی حضور بزرگانِ عرفان و ادب فارسی در این جغرافیا تقویت شده و به «صورت طبیعی»، فرهنگ قوم فارس حضوری غالب یافته است.
شما می فرمایید : ” نه تنها اغلب فارسها در نواحی مرکزی ایران ساکناند، بلکه سالهاست که اکثر ِقدرت سیاسی در اختیار این قوم ایرانی است و به تبعِ آن، فرهنگ و ادبیاتِ فارسی از نوعی «هژمونی» برخوردار شده است. این هژمونی، به واسطهی حضور بزرگانِ عرفان و ادب فارسی در این جغرافیا تقویت شده و به «صورت طبیعی»، فرهنگ قوم فارس حضوری غالب یافته است.
امـا؛ این مرکزیتِ جغرافیایی و سیاسی، وقتی به همسری «گفتمانی» در میآید که برای بقای خود و به ظاهر برای استحکام هویت ملی! به «دشمنسازی و دشمنپروری» روی میآورد، محصولی خطرناک میزاید.”
آیا واقعا این گونه بوده است آیا اکثر قدرت سیاسی در دست فارس ها بوده است ؟ هم اکنون چه کسی رهبر کشور است و چه کسی رهبری اپوزوسیون داخل کشور را بدست دارد؟. این نوع تفکری که شما دارید درست همان چیزی است که دشمنان از آن استفاده می کنند . آیا مردم فارس زبان در ایران مخالف این هستند که ترک ها و یا کردها و یا….مدرسه های خودشان را داشته باشند؟ آیا در نظر مردم فارس زبان دیگر قوم ها شهروند درجه دو محسوب می شوند؟ نه آقای عزیز شما هم در همان زمین بازی می کنید .
ما ایرانی هستیم و همه جای این وطن را ایران می دانیم و همه این مردم را ایرانی می دانیم ما فارس زبان ها ، زبان کردی و لری و بلوچی و ترکی آذربایجان و ….را ززبان های خودمان می دانیم ما اگر همسایه و یا کاسبی داشته باشیم که زبان فارسی زبان مادری اش نیست تلاش می کنیم که زبانش را یاد بگیریم . اگر ما به شهرهای دیگر کشورمان برویم که زبانشان فارسی نیست موقعیت را مغتنم می شماریم تا به یکی از زبان های دیگر خودمان آشنائی پیدا کنیم . همانطور که دلمان نمی خواهد بچه هایمان در مدرسه به زبانی غیر از فارسی درس بخوانند همین آرزو را برای بچه هایمان که در شهرهای دیگر کشور داریم که به زبان خودشان درس بخوانند. آقای عزیز ما زبان را آینه فرهنگ می دانیم و فرهنگ ایرانی را برآیند فرهنگ اقوام آن می دانیم و اگر زبانی یا لهجه ای در این میان گم شود بخشی از هویت ما گم می شود ما فارس زبان هستیم ولی زیر لب ترانه ها فولکوریک ایران زمین را زمزمه می کنیم با ترانه های فولکوریک شاد می شویم و با آن ها می گرییم . سخن ما با کسانی به دنبال احقاق حقوق مردم ایران هستند ، که درس خواندن به زبان قومی و محلی یکی از آن هاست ، این است که این درد یک درد قومی نیست بلکه یک درد ملی است و آن که می خواهد انگشت اتهام را به جای دولتها به سوی قوم دیگر نشانه برود خود دشمن است.
مخالفم با شما . استنباط شما از این جمله ظاهرا درست نیست . نویسنده گفته فرهنگ فارسی به شکل طبیعی حضور غالبی دارد . یعنی طبیعتا باید این جوری باشه .
از قضا نویسنده تمام مشکلات رو به پای سیاست ها دولتی و رفتار دولتمردان نوشته نه قوم های دیگر و جالب این که نویسنده اقرار کرده که فرهنگ فارسی در ایران به خاطر نقاط قوت و بزرگانی که داره به صورت طبیعی غالب تر هست . این یعنی پذیرش واقعیت .حقوق قومی ، به خاطر پذیرش همین واقعیت هست . در مثل مناقشه نیست : شما در خانواده ملاحظه ی برادر کوچتر یا بچه ی ضعیف تر را بیشتر می کنید . نه به خاطر این که شما ظالم اید بلکه به خاطر اینکه زندگی در محیط خانواده با رعایت این نوع رفتار ها ممکن می شود وگرنه خانواده مفهومی ندارد . شما پارکینک یا اسانسور مخصوص معلولین دارین ، نه به خاطر اینکه معلولین نژاد برترند ، به خاطر اینکه می خواهید در کنار هم و با هم زندگی کنید . یک معلول اگر امکان رفتن به طبقه ی دوم را نداشته باشه ، حاضر به زندگی در اون آپارتمان نخواهد بود و هوس عوض کردن خانه رو می کنه و شاید هم بخواند آپرتمان رو بکوبه !!
ملت ها هم همین طور . اگر حقوق اقلیت ها رعایت نشه ، ملت ها فرومی پاشن .
——-
ضمنا : یکی از خصوصیات نوشته های داریوش محمدی اینه که بدون استدلال چیزی نمیگه ، شاید استدلالش درست نباشه و یا خطا داشته باشه اما به خاطر توجه به همین مستدل صحبت کردن نوشته هاش طولانی میشن . من از شما و نظر دهنده ها می پرسم : چرا به دلایلی که آورده اعتا نمی کنید و یا اونها رو رد نمی کنید تا اصل مدعای اون هم ضعیف بشه . این درست نیست که تصورات خودمون را بیاریم وسط و با اون تصورها به جان نوشته بیافتیم .
قوم بودن یا اقلیت بودن فارس ها و ترک ها و یا کردها ، در این نوشته محل نزاع نیست . بلکه اون رو به عنوان یک پیش فرض رایج و به صورت کلی پذیرفته . «مبحث اصلی » سیاست های صهیونیستی و ناسیونالیستی حاد است علیه « حقوق اقلیت ها » . شما فرض کنید فارس ها اقلیت اند . فرض کنید کردها در قدرت اند . مدعای نوشته تغییری نمیکنه . به هر حال حقوق اقلیت رو نباید با سیاست های صهیونیستی ندیده گرفت . مدعای اصلی مقاله اینه . اگر جایی هم از قوم فارس گفته ،خوب این رو قانون اساسی هم رسما اعلام کرده که زبان رسمی کشور فارسی هست . حالا اگر دوستانی اعتقاد ندارن فارس ها قوم نیستن ، بگن که اصفهانی ها یا شیرازی ها یا تهرانی ها از کدام قومن ؟ اگر شنیدن قوم فارس برای ما سنگینه به خاطر اینه که احتیاجی به شنیدن این واژه پیدا نکردیم . وگرنه در ترکیه ، در آلمان و یا در دبی ،فارس ها راحت تر قومیت خودشون رو می بینن . ضمن اینکه این اصلا محل منازعه نیست و شخصا اعتقاد دارم اگر فرهنگ و زبان فارسی قوت و قدرت و عظمت بیشتری نداشت ، فرهنگ غالب نبود.
یا حق
کدام قوم! همه ی ما قربانی تبعیضیم، همه ی ما قربانی شماهای برقدرت تا دیروز و بیقدرت امروزیم. در فرانسه که مهد تمدن مدرن است جنرال دوگل دسیتور داد تمامی اقوام در فرانسویت منحل شوند او برای موفقیتش تنها یک راه حل داشت شانس مساوی برای همه! برای اینکار زان پتووایی را و طزبان بروتانیایی را و زبان نرماندیایی را و زبان اوورنیایی را منحل و ممنوع کرد. بروید تاریخ فرانسه را بخوانید تا بفهمید چگونه فرانسه مسئله ی قومیتهایش را برای همیشه حل کرد. در مملکت ما اصلا مسئله حتا مسئله ی شهر هم نیست، مسئله مسئله ی محله است. یعنی امروز شما با یک دست کت و شلوار شیک نمی توانی بروی به جنوب شهر تهران، آنجا ترا لخت می کنند!! چرا چون پول این کشور در جیب هزار فامیل است. البته من قهر کرده بودم با این سایت و قرار هم نداشتم دوبتاره مطلب بنویسم، چرا که سانسور فقط نزد دشمن نیست، نزد دوست هم هست، و برای همین از آن هزار فامیل دم نمی آورم تا جناب سردبیر را بد نیاید اما خوشبختانه سایت فراوران است و آنچه را نتوان در این دکان فروخت در جای دیگر خریدار دارد. به قومیت باز گردیم، تمامی قومیتهای ایران وقتی به یک کشور خارجی پناهنده می شوند اولا فوری زبان آنجا را یاد می گیرند، ثانیا فوری کارت اقامت می گیرند، و سوما اینکه اگر بتوانند فوری هم ملیت می گیرند!! چرا؟؟؟ برای اینکه به آنها یک حد اقل زندگی داده می شود، اما امروز در ایران چه کسی و چه کسانی در رفاهند و چه کسانی نیستند، در میان ثروتمندان نجومی هم آذری داریم و هم فارس و هم کرد و هم عرب زبان و لر و هم خراسانی و هم گلیکی و هم از هر کجای ایران. ولی در میان فقرای تهرانی و رشتی و کرمانی و تبریزی و سنندجی چه فرقی هست، سرکوبهایی که در سراسر ایران شد سر همه را کوفت، تجاوزهایی که شد به همه شد. به نظر بنده و به عنوان یک تاریخدان کشور ایران متاسفانه در تاریخ نوین خودش هرگز یک حکومت ملی نداشته تا با درایت مسئله ی ملیت را حل کند. ما در تمامی زمینه ها کمیتمان می لنگد شاید همه چیز از سانسود شروع شود، سانسور نکنید آقا، سانسور نکنید خانم. شاید این بدبختی بزرگی باشد که در دوساعتی تهران پایتخت ایران مردم بزبانی سخن می گویند که زبان رسمی کشور آنرا نمی فهمد. البته هستند کسانی که این مسئله را نقطه قوت می دانند ولی کسی به من بگوید نقطه قوتش کجاست. انسجام فرانسه بعد از این حکم حکومتی عاقلانه صورت گرفت و حکم حکومتی احمقانه! خواهش می کنم اگر قرار شد حتا کلمه ای از سخن مرا سانسور کنید اصل مطلب را بریزد در چاه!
ازنظر بنده وبرخلاف نویسنده محترم ، فارس نه یک قوم بلکه یک ملت باتاریخ و فرهنگ غنی محسوب می شود که ویژگیهای یک ملت را دارد، اما اشکال در جامعه فارس زبان است که با قوم نامیدن ملتهای بلوچ، عرب، ترکمن، آذری و کرد می خواهند منکر هویت ملی آنان شوند. آبخازیها در گرجستان که ازآن کشور جداشدند، در تعیین سرنوشت خود درگرجستان تا اندازهای حاکم بودند که واحد پول آن کشور به هردوزبان گرجی و آبخازی نوشته شده بود، اما خواستههای ملی آنان آنقدر برایشان ارزشمند بودکه حاضر به همزیستی بیشتر با گرجیها نبودند ملتی که تنها ۲۰۰هزار نفر جمعیت دارد. براستی سخت بنظر می آید که بتوان یک فارس زبان راتفهیم نمود که کشور فدراتیو روسیه ساختاری فدرال براساس ملی، جغرافیایی و اقتصادی دارد و اینکه چرا یک فارس زبان قادر به درک جوامع پیشرفته و پیرامونی خود نیست تنها ریشه در چپاول و غارت منابع ملی ملتهای حاشیه ایران دارد و اگر آنچنان نیست سرمایه آنهمه برج و آسمانخراش در مناطق مرکزی را نمی توان از کویرها بدست آورد. وقتیکه منافع فارس زبان در استثمار ملل دیگر است آسانتر ازآن نیست که آنان رابجرم تجزیه طلبی اعدام و مهار نمود. حال اینکه تجزیه طلبی بمعنی میهن پرستی است چون اگر یک تجزیه طلب میهن پرست نباشد، حاضر به کسب استقلال آن نیست و نسبت به آینده آن بی تفاوت می ماند. اما این روزها بدلیل قدت حاکم تمام مفاهیم وارونه شدهاند. ضمنا” درد ستم ملی را تنها ملت تحت ستم درک می کنند.
به کامنت نویس ( علی ) مناسب دانستم پاسخ دهم که تاکنون منافع ملی ملت فارس به خطر نیفتاده و بچههای آنان مثل بچههای بلوچ، ترکمن، عرب و آذری وکرد زبان تحمیلی ندارند تا نسبت به اراکی بودن یا اصفهانی بودن خود حساسیت نشان دهد. اما هنگامیکه رسانه ای از خلیج فارس به خلیج عربی نام ببرد، دراینجا عرق ملیش گل می کند و به دفاع از نام خلیج بر می آیند. درحالیکه بلحاظ جغرافیایی قسمت عمده سواحل خلیج فارس را ملت عرب دراستاهای خوزستان وبوشهر احاطه نموده و اگر درجامعه خردمندی زندگی می کردیم بحرمت عربهای ایران که برسواحل خلیج زندگی می کنند ارزش آن را داشت که نام خلیج ع رب ی را برآن پذیرفت.
توی این ۸۰ سال که نگاه به قومیتها بعنوان یک تهدید مطرح گشته خیلی از حقوق این ملتها پای مال شده است و هر کسی هم دم از هویت طلبی و حق طلبی زده نام تجزیه طلب بر او نهادند و سرکوب کردند. به امید روزی که همه ملیتهای ایران به تمام حقوق خود برسند.
چرا که مدرسه به زبان مادری حق مسلممممممممممم ماست و خواسته زیاد بزرگی نیست وقتی در مدارس از همان دوران ابتدایی کتابهای عربی تدریس می شود چرا کتابی به زبان مادری همراه با دیگر درسها تدریس نگردد.
@هادی – همانطوری که سارا گفتند ، صهیونیسم نوعی ناسیونالیسم افراطی و نامعقول و غیر طبیعی است و یک صهیونیست ممکن است یهودی باشد ، مسیحی باشد یا حتی مسلمان باشد .
صهیونیسم جهانی برای حفظ خود از همه گزینهها سود میبرد . سوال این است که ما چرا باید این امکان را به آنها به دهیم . ما میتونیم با سیاستهای معقول و منطقی ملیتهای مختلف کشور را به هم نزیکتر کنیم.
راه حل این معضل اجرای عدالت میباشد.عدالت اقتصادی ،عدالت قومی،عدالت مذهبی ،عدالت سیاسی و حقوقی.
خوب یکی از ابزارهای برندازی ایران(البته از نوع جمهوری اسلامی) همین جنبش سبز بود. چه زود سابقه درخشانتون فراموشتون شد.
جناب امیر این آمار را از کجا آورده اید ؟
آره صدای آمریکا و بی بی سی و هزارتا رسانه صهیونیستی دیگه هم همین تهمت را به جمهوری اسلامی می زنند
در صورتی که اقلیتهای دینی در ایران کاملا حقوق برابر بلکه حقوق بیشتری هم دارند
باز من میگم که شما از اربابانتون دستور می گیرید خیلی اعتراض می کنند که چرا همچین حرفی می زنم
سکوت آقایان موسوی و کروبی نسبت به اعدامها و سرکوب شدید اقلیتهای ملی، این گفتمان را در میان این ملیتها قوت میبخشد که اصلاح طلبان و رهبران جنبش سبز هم در برخورد با مسئله اقلیتهای ملی هیج وجه تمایزی با اصولگرایان ندارند. ایرانی دمکراتیک جز از طریق قبول حقوق و خواسته های اقلیتهای ملی متصور نیست و تنها راه همزیستی مسالمت آمیز ملیتها، ایرانی فدرال میباشد. مسئله ملیتها با راهکارهای بنیادی قابل حل میباشد و قانون اساسی فعلی ظرفیت حل مسئله اقلیتهای ملی را ندارد. شکافهای ملی در ایران روز به روز بیشتر میشود و در نبود رویکردی بنیادی و دمکراتیک برای حل این مسئله، ایران آینده ای جز کشورهای بالکان نخواهد دراشت.
متأسفانه نویسنده مقاله از بیان دیدگاه مهندس موسوی برای بیان اغراض نادرست خود استفاده کرده است که اصلا بین او دو همخوانی وجود ندارد و مقالهای مغشوش و ضد ملی نوشته است و حتی میتوان گفت توهین آمیز نیز هست. از سایت کلمه که بدون توجه به محتوا و تردید جدی این مقاله در رویکرد ملی به مسأله اقوام آن را منتشر کرده است بسیار در تعجب هستم. سایت کلمه فعلا جایی نیست که مسائلی مطرح شود که به نقد و بررسی گذارده شود؛ البته مقصودم مسائلی است که در مبانی با رویکرد ملی مشکل دارد. این سایت در شرایط فعلی باید ضمن آگاهی بخشی، تلاش خود را بر اتحاد ملی و تقویت همبستگی ملی و پیرایش ناراستیها معطوف سازد. اقوام ایرانی به جهت قومیتشان هیچگاه با یکدیگر مسأله نداشتهاند که با نگاهی شرقشناسانه آنها را با واژه نامناسب اقلیت بنامیم. این نیز نادرست است که زبان فارسی را مبنای تمایز قومی بدانیم که دارای اکثریتی است که با اقلیتها در تقابل است. …
برادر حسین !
کاش «دلایل » خودتون رو برای مغشوش بودن ، توهین آمیز بودن و … مقاله می نوشتید تا اگر جایی از مقاله هم به خطا رفته ، خواننده ها متوجه بشن . وگرنه با « شعار و تهمت » که نمیشه از « حقیقت » دفاع کرد . مواقین ؟
این دعواهای حیدری نعمتی در پی آن است که تفکرات ناصوابی را در اذهان القا کند که ۱۴۰۰ سال پیش اسلا م و قبل از آن همه پیمبران الهی آن را ریشه کن و بجای آن نهال امت مسلم را نشاندند که در آن جایی برای تعصبات و خودخواهی های قومی وجود ندارد.
امر به گفتن سخن حق و شهادت دادن به حق ولو علیه خویشان و پدر و مادر که در جای جای قران با عبارات مختلف آمده است جایی برای ایرانی مسلمان چه شیعه و چه سنی با هر زبان و گویش که همگی شیرین و دلنشین اند برای اندیشیدن به قوم گرایی بی خردانه باقی نمی گذارد.
البته قومیتها در همه کشورها چنانکه نویسنده به حق اشاره کرده است یک فرصت طلایی برای اسعمارگران بوده و خواهند بود . این را نه امثال من که عملکرد ناجوانمردان استعمارگرانی چون انگلیس در قرنها حکومت بر هند و افریقای جنوبی و پس از آن امریکا و فرزند نامشروعشان اسراییل و به تعبیری صهیونیستها در کارنامه خود دارند.
همه اقوام ایرانی و مسلمان به کوری چشم دشمنان تاریخی این ملت گلهای رنگارنگ یک بوستان اند و آن ایران پر افتخار.
اگر مشکل و نارسایی هم هست در نقاط فارس زبان و در روستاهای خراسان و … هم هست . کمبودها و بی کفایتی خود را عاملی برای انجام تز استعماری و کثیف رسمیت بخشیدن به یک ایران با چند ملت نسازیم. از برخی از کامنت ها بوی متعفن افکار بد خواهان ایران اسلامی به مشام می رسد. اگر چه گمانم بر دور انداختن این نوشته از سوی سایت شما است.
درود بر پدر و مادر شما که فرزند صالحی به جامعه شریعتمدار(از نوع محمدی) تقدیم نموده اند.
کسیکه زبان اسپرانتو را اختراع کرد دغدغه اش این بود که جامعه بشری را از شر مشکل زبان نجات دهد.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله: از ما نیست کسیکه قومیت گرایی میکند.
مسئله اقلیتهای قومی واقعا معزلیه تو ایران. ربطی هم به حکومت نداره. پدر و مادرم میگن زمان شاه هم عربها و کردها با حکومت مشکل داشتن. من نمیدونم قضیه چیه که همیشه اینا با حکومت درگیری دارن. همش هم میگن حکومت به مشکلات ما اهمیت نمیده.
خداییش بعضیاشون خیلیم تعصب دارن. رفته بودیم تبریز رفتم تو یه مغازه ای بنده خدا فروشندش یه کلمه فارسی بلد نبود. اصلا عصبانی شد باهاش فارسی حرف زدم. بابا من که تقصیری ندارم خوب ترکی بلد نیستم. هرجا میرفتم همین بود. متأسفانه به نظر میاد وضع طوری شده که اصلا از فارسها بدشون میاد. جنوب ایران که هیچی اگه باهاشون فارسی حرف بزنی یا جواب نمیدن اگرم بدن عربی میگن!!
خانم ونوس
گمان نکنم به قول خودت فارسی زبان باشی… اما چون جنوبی هستم این را می دانم از این خبرها که شما فرمودید در جنوب نیست . ماها را با خودتان قاطی نکنید لطفا
مردمان جنوب فقط در ناحیه ی شرق خوزستان عرب هستند و اکثریت جنوب عرب نیستند .
با احترام به همه ی عرب های ایران
با نظر آقای مهران موافقم که گفتند:
شما می فرمایید : ” نه تنها اغلب فارسها در نواحی مرکزی ایران ساکناند، بلکه سالهاست که اکثر ِقدرت سیاسی در اختیار این قوم ایرانی است و به تبعِ آن، فرهنگ و ادبیاتِ فارسی از نوعی «هژمونی» برخوردار شده است. این هژمونی، به واسطهی حضور بزرگانِ عرفان و ادب فارسی در این جغرافیا تقویت شده و به «صورت طبیعی»، فرهنگ قوم فارس حضوری غالب یافته است.
امـا؛ این مرکزیتِ جغرافیایی و سیاسی، وقتی به همسری «گفتمانی» در میآید که برای بقای خود و به ظاهر برای استحکام هویت ملی! به «دشمنسازی و دشمنپروری» روی میآورد، محصولی خطرناک میزاید.”
آیا واقعا این گونه بوده است آیا اکثر قدرت سیاسی در دست فارس ها بوده است ؟ هم اکنون چه کسی رهبر کشور است و چه کسی رهبری اپوزوسیون داخل کشور را بدست دارد؟. این نوع تفکری که شما دارید درست همان چیزی است که دشمنان از آن استفاده می کنند . آیا مردم فارس زبان در ایران مخالف این هستند که ترک ها و یا کردها و یا….مدرسه های خودشان را داشته باشند؟ آیا در نظر مردم فارس زبان دیگر قوم ها شهروند درجه دو محسوب می شوند؟ نه آقای عزیز شما هم در همان زمین بازی می کنید .
ما ایرانی هستیم و همه جای این وطن را ایران می دانیم و همه این مردم را ایرانی می دانیم ما فارس زبان ها ، زبان کردی و لری و بلوچی و ترکی آذربایجان و ….را ززبان های خودمان می دانیم ما اگر همسایه و یا کاسبی داشته باشیم که زبان فارسی زبان مادری اش نیست تلاش می کنیم که زبانش را یاد بگیریم . اگر ما به شهرهای دیگر کشورمان برویم که زبانشان فارسی نیست موقعیت را مغتنم می شماریم تا به یکی از زبان های دیگر خودمان آشنائی پیدا کنیم . همانطور که دلمان نمی خواهد بچه هایمان در مدرسه به زبانی غیر از فارسی درس بخوانند همین آرزو را برای بچه هایمان که در شهرهای دیگر کشور داریم که به زبان خودشان درس بخوانند. آقای عزیز ما زبان را آینه فرهنگ می دانیم و فرهنگ ایرانی را برآیند فرهنگ اقوام آن می دانیم و اگر زبانی یا لهجه ای در این میان گم شود بخشی از هویت ما گم می شود ما فارس زبان هستیم ولی زیر لب ترانه ها فولکوریک ایران زمین را زمزمه می کنیم با ترانه های فولکوریک شاد می شویم و با آن ها می گرییم . سخن ما با کسانی به دنبال احقاق حقوق مردم ایران هستند ، که درس خواندن به زبان قومی و محلی یکی از آن هاست ، این است که این درد یک درد قومی نیست بلکه یک درد ملی است و آن که می خواهد انگشت اتهام را به جای دولتها به سوی قوم دیگر نشانه برود خود دشمن است.
@ سلمان
این خیلی جالبه که هر وقت کفکیر به ته دیگه میخوره مردم ایران را متهم به دست نشانده اجنبی میکنند. شما چشماه تون را بسته اید و سر خود را کردید زیر برف . فکر میکنید با اتهام زدن به این و آن میشود صورت مساله را پاک کرد.
سلام بر همه
متاسفانه بعضی ها بر عبارت (ستم ملی فارس) پافشاری می کنند و می گویند که اقوام پارسی زبان ایرانی همیشه از امتیازات ویژه ای
برخوردار بودند . فقط دلیلشان این است که چرا زبان فارسی زبان ملی ما ایرانیان است؟ و بقیه زبانها نه؟
یکی از این افراد فردی به نام ناصر پورپیرار است که بسیار موذیانه در این زمینه تلاش می کند و جالب اینکه از سوی حکومت هم با سختگیری مواجه نمی شود (یه جستجو در گوگل کنید با نظریات این فرد خبیس اشنا می شوید)
به خدا ما پارسی زبان ها هم دوست داریم سایر زبانهای ایرانی را یاد بگیریبم ولی وقتی حکومت قانون اساسی خودش رو قبول نداره تقصیر ما چیه؟مثلا الان خوبه ما هم بگوییم که چون ……ا ز اقوام ….. پس هر چی بدبختی داریم از …… هاست؟
فراموش نکنید که بسیاری از پارسی زبانها به میر حسین عزیز رای دادند .
بیچاره فردوسی وقتی که گفت:
(بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی)
نمی دونست که امروز نام پارسی به شک معرب ان یعنی فارسی تلفظ می شه .
عزیزان هموطن ایران با همه زبان ها و اداب و رسوم اش زیباست باور کنید که ما پارسی زبان ها هم مثل بقیه از دیکتاتوری دینی خسته شدیم امید است روزی که تمام اقوام ایرانی به حق و حقوقشان برسند.و ان روز به یقین باعث افتخار ایران و ایرانیان است
یا حسین میر حسین
در ایران یک واقعیت غیر انکار وجود دارد و آن مسئله اقلیتهای ملی است، شما نمی توانید با رویکرد انکار و نفی این ملیتها جلوی خواسته های دمکراتیک و انسانی انها را بگیرید. این ملیتها به خود آگاهی رسیده اند. ملتی که برای اهداف و آرمانهای دمکراتیک خود تا پای چوبه ی دار میرود، نمی شود امارش کرد.
مرحبا به آقای جواد حمیدی . پخته ترین نظریه ای بود که داده شده است
بابعضی نظرات جواد حمیدی مخالف و بابرخی موافقم.
درست است که انگلیس بد ترین عملکرد را با مردم کشورهای تحت سلط انجام داده که الحق جنایاتی فجیع است اما آیا زمامدارن فعلی انگلیس مسول جنایات پرانشان هستند؟
رژیم اسراییل هم همینطور . آیا شما مطمئن هستید که همه مردم اسراییل با جنایات شصت سال گذشته صهیونیستها ازجمله در غزه و لبنان و تحریک اقوام در کشورهای اسلامی موافق اند؟
آیا بعضی از پادشاهان ایران مانند رضاقلدر و پسرش کم خون آشامی کرده اند؟
چرا در اظهار نظرات خود وسعت نظر و اغماض در جاهایی که لازم است نداریم؟
اقوام ایرانی که خام انگلیس و امریکا و اسراییل نمی شوند.
خیلی از این پرت و پلا گویی ها مصرف انتخاباتی دارد. در مجموع نظرات آقای حمیدی دارای نکات قوت بسیار است و باید از ایشان تشکر کرد.
دستت درد نکنه آقای محمدی اما به نظر من بهترین راه حل منطقی و عملی برای خاتمه دادن به این مسائل سیستمی فدراتیو می باشد
واقعا قوم فارس قوم مسلط است ؟
این همه دروغ ؟
از روز اول انقلاب که مهندس بازرگان آذربایجانی نخست وزیر شد و بعد از کمی حدود ۸ سال علی خامنه ای و مهندس موسوی آذربایجانی کشور را اداره کردند و البته همراهان ایشان آیت الله مشکینی آذربایجان در پست رئیس مجلس خبرگان و آیت الله اردبیلی و موسوی تبریزی در راس قوه قضاییه و همچنین …. خلخالی آذربایجانی.
و هنوز هم البته از برکات… مستفیض هستیم .
از سپاهیانشان هم یحیی رحیم صفوی و صادق محصولی برای نمونه کافی هستند.
مثلا در رده های پایین تر می توانیم به “غلامرضا آقازاده ” رئیس سابق سازمان انرژی اتمی ایران و همین “سعیدلو” آخرین آذربایجانی دارای سمت در پست رئیس سازمان تربیت بدنی.
بسیارند … می توانید دهنکمی را هم اضافه کنید …. دهنمکی آذربایجانی … …
آه راستی پروفسور مولانا هم از تبریز است می دانستید .. از طرفداران سرسخت ولایت … حامی احمدی نژاد و دوست شفیق شریعتمداری در کیهان … عباس سلیمی نمین هم هست مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
چرا این همه دروغ ؟
خوب الحمد اله به قول آقای هادی صوفی زاده ثابت شد مردمان ناحیه های کویری کرمان و یزد و خراسات در آسمان خراش های خود !!!!! به راحتی زندگی می کنند و حقوق ترک ها را خورده اند .
رهبر مملکت ترک است و رهبر ما مخالفان هم ترک … طبیعی است که آذری ها خودشان را مظلوم جلوه بدهند …
بسیار خوشحالم که مسئله اعدام هم وطن عزیز حبیب الله لطیفی باعث باز شدن بحث هایی پیرامون مسئله قومیت ها و ملیت های ایرانی شده است. امیدوارم این بحث ها بدور از تعصبات کور ادامه یابد تا فارسی زبانان عزیز نیز با مشکلات دیگر اقوام و ملیت های ایرانی آشنا شوند. بنده مطئنم که ساختن ایرانی آزاد دموکراتیک و پیشرفته بدون در نظر گرفتن حقوق اقلیت های ایرانی هرگز میسر نخواهد بود. به نظر من یکی از بهترین سیستم های سیاسی با توان برآورده نمودن حقوق اقلیت ها و در عین حال استفاده از توانایی ها و استعدادهای آن ها برای ساختن کشوری یکپارچه و پیشرفته سیتم فدرال است. دوستان عزیز ایران کشوری چند ملیتی است و در صورت ادامه نقض حقوق این ملیت ها(یا به قول دوستان قومیت ها) با خطر پارچه پارچه شدن روبرو خواهد بود. با کمال تاسف بسیاری از هم وطنان از کلمه فدرالیسم واهمه ای عجیب دارند و آنرا به معنای تجزیه طلبی قلمداد می کنند. اما باید متوجه بود که در حال حاضر حدود ۶۰ درصد از کشورهای دنیا از جمله آمریکا آلمان سویس هند کانادا بلزیک و … دارای سیستم فدرال می باشند. امیدوارم دوستانی که مخالف این سیستم هستند به دور از تعصب و با فکری باز به مطالعه بیشتر در خصوص این سیستم بپردازند و تجربیات دیگر کشورها را در این زمینه ببینند. مسئله ای که کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که ایران در طول تاریخ به یک شکل شبیه به فدراتیو اداره میشده است. به عنوان مثال در کردستان همیشه حکومتهای محلی موجود بوده و به دولت مرکزی خراج میدادند. آیا تا به حال به این فکر افتاده اید که چرا در زمان رضا خان فعالیتهای ناسیونالیستی (کردی و آذری) شکل می گیرد. آیا یک دلیل آن نیست که تا قبل از رضا خان سیستم شبه فدرالی بر کشور حاکم بود. به عنوان مثال آخرین حکومت کردی در کردستان ایران حکومت اردلان ها بود.
این مسئله بسیار جای سخن دارد. اما در این کامنت بیش از این نمی توان نوشت. سخن آخر آنکه نمی توان تا ابد قومیتهای ایرانی را با زور دولت مرکزی دور هم نگه داشت. این قومیت ها تنها در صورتی در چهارچوب کشوری به اسم ایران خواهند ماند و به ایرانی بودن خودشان افتخار خواهند کرد که سیستم سیاسی حکومتی تمامی حقوق آنها را رعایت نماید.
همه این بحث ها سر جای خودش
ولی چرا عنوان نژادپرستانه صهیونیست را برای این تحلیل انتخاب کردید؟
با سلام دوباره
من کامنت با محتوای بالا رو موقعی که این خبر تو سایت کلمه جزوی از اخبار اصلی بود گذاشتم ولی اون موقع منتشر نکردید
الان که بخشی از کامنت منو گذاشتید این صفحه مراجعه کننده ای نداره
واقعا که……………….
کلمه: دوست عزیز به دلیل حجم بالای نظرات نظر شما کمی دیر روی سایت ارسال شد وگرنه موردی برای سانسور وجود نداشت.
انگار میخواهید آقای موسوی را هم محکوم به تجزیه طلبی کنند؟! مگر شما نمی دانید هرکس از حقوق ملت ها و اقوام حرف بزند تجزیه طلب است ؟!
با تشکر از پرداختن به این موضوع ، چند نکته یاد آور ی می شود:
۱- آقای موسوی در کتاب امید ( نشریه تبلیغاتی اش) هرچند خلاصه ولی به صورت عمیق به اقوام پرداخته . از جمله اینکه اقوام را عامل مثبتی در روابط با همسایگان عنوان کرده که از گذشته تاکنون ما این عامل را تهدید تلقی کرده ایم.مثلا” هویت مشترک ترکهای ایران با جمهوری آذربایجان را تهدید میدانیم ،در حالی که این یک فرصت اساسی برای گسترش مناسبات و همگرایی است.
۲- اصلاح طلبان در دوره آقای خاتمی در زمینه اقوام ، دست اورد و اقدامات موثری نداشتند . چونکه اساسا” این مساله را قبول نداشتند، اطافیان آقای خاتمی این را صراحتا” اعلام کردند. رجوع شود به مصاحبه آقای جلایی پور در تبریز در دولت آقای خاتمی.بنابر این برخی از اقوام از جمله ترکهای آذربایجان ، شعارهای آقای موسوی را از ته دل باور نکردند واین یکی از دلایل عدم تحرک موثر تبریز در اعتراض به سرکوبهای بعد از انتخابات بود و چیزی که از جامعه تبریز وآذربایجانی ها انتظار می رفت، محقق نشد.چونکه موتور محرکه جوانان آذری این روزها ، فعالین هویت طلب و حامیان حقوق قومی هستند.
۳- اینکه برخی دوستان گفته اند ، برخی قومیتها مثل آذری ها در تمام ارکان نظام و کشور بوده وهستند ، درست است ولی اینها تا موقعی در قدرتند که برای منافع هویت غالب فارسی تلاش کنند واگر به عنوان یک ترک فعالیت کنند و در پی حقوق قومی ترکها یا سالیر اقوام باشند، از دایره قدرت کنار گذاشته می شوند. وجود اینها به نظر بنده نه تنها کمکی به اعاده حقوق قومی نمی کند ، بلکه عامل بازدارنده نیز هست. واینها افکار عمومی اقوام را خام کمی کنند . همانطور که سالها پیش آقای خامنه ای با سفر به تبریز و ایراد برخی سخنان به ظاهر امید وار کننده آبی بر آتش در حال شعله ور شدن مطالبات قومی آذریها ریخت. جالب اینکه در این سفر ایشان حمله ارمنستان به قره باغ را محکوم و حواستار تخلیه قره باغ واعاده آن به آذربایجان شد ولی اکنون هیچ مسئول ایرانی حتی خود ایشان این سخنان را تکرار نمی کند وبر عکس ایران به گسترش مناسبات با ارمنستان می پردازد. پس سخنان آقای خامنه ای یک عوامفریبی بیش نبود. حالا هم هیچ اعتمادی نیست که اگر آقای موسوی قدرت یابد ، این قضیه به فراموشی سپرده نشود.
۴- نویسنده به تجربه ترکیه اشاره کرده که بسیار بجاست. در کشوری که حاکمیت روزگاری هویت کردی را غیر مستقیم منکر می شد. اکنون یک رییس جمهور ونخست وزیر ترک به صورت جدی در پی احقاق حق کردها هستند و در این راه با لاییک های تمامیت خواه وملی گرایان افراطی ترک در حال دست وپنجه نرم کردن هستند. بد نیست بدانید که در پارلمان ترکیه یک حزب کردی وجود دارد که نه تنها از حقوق کردها بلکه از حقوق شورشیان جدایی طلب کرد ( که نمونه های مشابه آنها در ایران بدون محاکمه اعدام می شوند) آشکارا حمایت می کنند ، در مجلس به زبان کردی سخنرانی می کنند و خواستار این هستند که زبان رسمی در کنار ترکی به کردی نیز اطلاق شود. ما کجاییم ، ترکیه که روزی از ترس کودتا کسی خوابش نمی برد ، اکنون کجاست؟ جانه از پای بست ویران است….
–
در خصوص کامنت صابر:
با وجود آنکه با اکثر مطالب این کامنت موافقم ، اما لازم می دانم توضیحی را در خصوص یک جمله ایشان ارائه کنم. صابر می گوید: (اینکه برخی دوستان گفته اند ، برخی قومیتها مثل آذری ها در تمام ارکان نظام و کشور بوده وهستند ، درست است ولی اینها تا موقعی در قدرتند که برای منافع هویت غالب فارسی تلاش کنند واگر به عنوان یک ترک فعالیت کنند و در پی حقوق قومی ترکها یا سالیر اقوام باشند، از دایره قدرت کنار گذاشته می شوند). اما باید متذکر شد که جمهوری اسلامی یک حکومت ملی فارسی نیست که به دنبال منافع فارسها باشد. به نظر من حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت دینی شیعی است که به تنها دغدغه اش اسلام تشیع است. (اگر چه ضررش به اسلام تشیع هم کم نبوده). اگرچه به شخصه معتقدم که هم اکنون فارسی هویت غالب است. اما این چیزی نیست که محصول جمهوری اسلامی باشد. بلکه شاید ناخواسته به جمهوری اسلامی به ارث رسیده است. شاید اگر جمهوری اسلامی حق انتخاب زبان را داشت زبان عربی را انتخاب می کرد. فراموش نکنیم که با وجود آنکه اقوام ترک سالها بر ایران حکومت کردند اما زبان رسمی دربار همیشه فارسی بود. صفویه توانست اکثر ایران را شیعه کند اما با زبان فارسی مشکل نداشت. قبل از آنها سلجوقیان و در نهایت حکومت قاجار هم ترک بودند. اما زبان رسمی و غالب همچنان فارسی بود. در آن زمانها چه؟ آیا اگر مثلا شاه اسماعیل می خواست زبان رسمی دربار ترکی باشد کسی جلودارش بود. کوتاه سخن آنکه به یک سری دلایل تاریخی، و نه به دلیل آنکه هم اکنون حاکمان ایران قوم یا ملیت فارس هستند، زبان فارسی یا هویت فارسی هویت غالب است. منظورم این است که اگر هم اکنون هویت فارسی غالب است و هویت های غیر فارس از حقوقشان برخوردار نیستند ، این هرگز بیانگر آن نیست که جمهوری اسلامی یک حکومت متعلق به قوم فارس است. بدون شک هم اکنون حقوق هیچ یک از قومیت ها و ملیت های ایرانی رعایت نمی شود اما در این بین قوم فارس ، بنابر یک سری دلایل تاریخی ، هم اکنون خوش شانس تر از بقیه قومیت ها است. لذا سران آذری زبان جمهوری اسلامی نه در راستای منافع هویت فارسی بلکه در راستای منافع هویت اسلامی شیعه(و آن هم با تفسیر خاص) تلاش می کنند.