سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » محتشمی پور خطاب به دادستان:اجنبی های انقلاب ندیده و نشناخته در حال لگد مال کردن میو...

محتشمی پور خطاب به دادستان:اجنبی های انقلاب ندیده و نشناخته در حال لگد مال کردن میوه های انقلاب هستند

چکیده :نعوذبالله این کودتائیان را منعشان نکنی خود را خازن جهنم و دربان بهشت می دانند که اگر خدا حواسش نبود اشتباهی بنده ای را راهی بهشت کرد هشدار بدهند یا آمرزیده ای را از جهنم بیرون خواست بکند این ها با گرز آتشین برفرقش بکوبند و بگویند خدا سرش به جایی گرم بوده و یادش رفته که شما باید جاودانه بسوزید و یا فریب ضجه های شما را خورده و خام شده. آمرزش بی...


فخرالسادات محتشمی پور در چهل و سومین عریضه خود به دادستان تهران نوشت :اگر مادری را می فهمیدید که به ماها نمی گفتید به شما چه که چه کسی را گرفته اند و با آن ها چه کرده اند.

متن این عریضه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

به : دادستان تهران

از : همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی یُؤْمِنُ الْخائِفینَ، وَ یُنْجِّی الصّادِقینَ، وَ یَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفینَ، وَ یَضَعُ الْمُستَکبِرینَ، وَ یُهْلِکُ مُلوکاً وَ یَسْتَخْلِفُ آخَرینَ

سلام آقای دادستان!

حال و احوالتان خوب باشد انشاء الله. امروز رفته بودم دست بوس مادرجان. به من سفارش کرد مادر! نفرینشان نکن دعایشان کن. گفت: من شب ها دیگر خواب ندارم و همه اش در نمازم و دعا می کنم. مادرجان گفت: مادر! شما پیش این ها که می روی بگو از جدّش خجالت نمی کشید و از جدّ خود من. من هروقت می روم دست بوس مادرجان سعی می کنم یک بند از خوبی هوا و ارزانی و فراوانی و آرامی بگویم. و اگر بشود بزنم زیرآواز و آن ترانه من چه قدر خوشبختم همه چی آرومه را بخوانم. دلیلش را که خوب می دانید خودتان آقای دکتر. خوب بالاخره شما هم مادر دارید و می فهمید مادر بودن یعنی چه. نمی دانم شاید هم ندانید چون مادر دارید ولی خود مادر نیستید. اگر مادری را می فهمیدید که به ماها نمی گفتید به شما چه که چه کسی را گرفته اند و با آن ها چه کرده اند. این طفلکی های معصوم که با ما اندک آشنایی دارند و از سر مهر گاهی حالمان را می پرسند و دراثر آن حال شما و نمی دانم شاید هم حال کودتاگران بد می شود، بچه های مایند. میوه های زندگی سی و دو ساله مان در فضای جمهوری اسلامی. میوه های انقلاب که دارند لگدمال چکمه های اجنبی های انقلاب ندیده و نشناخته و نفهمیده می شوند. شماها دارید قلب ما مادران را چنگ چنگ می کنید با برخورد با این بچه ها و بعد به ما می گویید خوب شما نبینید! نشنوید! نفهمید!دور از جان خر باشید الاغ باشید حیوان زبان بسته باشید. شما غافلید آقای دادستان که خدا اگر صلاح می دانست ما را خودش الاغ و گاو می آفرید. حیوان زبان بسته می آفرید یا اصلا کر و لال می آفرید. شما و ستاد کودتا که نمی توانید با یک فرمان ما را کر و کور و معلول ذهنی و جسمی کنید که. البته آن که قدرت را فراچنگ آورده از زر و زور و تزویر، خیلی کارها از دستش برمی آید چنان که برآمده تا همین جا، اما خوب می دانید که خیلی کارها هم از دستش برنمی آید چنان که برنیامده. نمونه اش همین همسرجان ما و آقای نوری زاد که نمی دانیم در تنهایی و انفرادی چه به سرشان می آید این روزهای محرمی؟ نمونه اش این همه زن و مرد شریف استوار که زیر شکنجه دوام آوردند.

دردشان آمد و دادشان درآمد اما تسلیم خواسته بازجو نشدند. خیلی عجیب است از انسان ضعیف که خدایش از گوشت و پوست و رگ و استخوان ساخته و به یک بی آبی و بی نانی ولو می شود روی زمین و با یک چک و اردنگی بی حس و بی نا می شود. از این موجود ضعیف خیلی بعید است تاب آودن شکنجه های سیاه و سپید را. خیلی عجیب است تحمل آوردن و لب به غیر راستی بازنکردن! هم از این رو این ملت فاخر فهیم، شوهای تلویزیونی و نمایش اعترافات را دید و در دل خون گریست نه برای فروریختن باورهایش به آن مردهای درست بلکه برای درهم شکستن باورش به مردانی نقاب زده و نادرست که مدعی مسلمانی شدند برای زدن ریشه اسلام و مدعی انقلابی گری شدند برای نابود کردن همه آرمان های زیبایی که دوستشان می داشتیم و می داریم هنوز: عدالت و آزادی و جمهوری که اسلامی باشد برای جلوگیری از هر تبعیض و تحقیر و تضییق.

آقای دادستان!

امروز مادرجان که عادت دارد صاف در چشم من نگاه کند تا همه چیز را در آن بخواند و تکلیفش را با خدا در دعاهای شبانه و همه مواقع بی خوابی روشن کند، مرا راهنمایی کرد که باید بروید نزد علما برای تظلم خواهی شاید خداوند آن ها را وسیله خیر کند. من نمی دانم چرا ناگهان امروز؟ شاید فرمایشات ملاحسینی را به گوشش رسانده بودند که افاضات فرموده که خانواده زندانی سیاسی کار بی جا می کند می رود به در بیوت مراجع و علما آن ها چرا بی بصیرتی می کنند و خامی می کنند و در می گشایند تا تحریک بشوند و فریب بخورند. این اخوی نااخوی انگار اصلا آیات رحمانی به گوشش نخورده و جز آیه عذاب نخوانده و نمی فهمد که درب خانه علمای برای مظلوم به مثابه درب مسجد و درب خانه خداست.

نعوذبالله این کودتائیان را منعشان نکنی خود را خازن جهنم و دربان بهشت می دانند که اگر خدا حواسش نبود اشتباهی بنده ای را راهی بهشت کرد هشدار بدهند یا آمرزیده ای را از جهنم بیرون خواست بکند این ها با گرز آتشین برفرقش بکوبند و بگویند خدا سرش به جایی گرم بوده و یادش رفته که شما باید جاودانه بسوزید و یا فریب ضجه های شما را خورده و خام شده. آمرزش بی آمرزش!آقای دادستان بیایید با هم خدای رحمان را شکر کنیم که اختیار آن دنیای ما را به امثال ملاحسین نداده است وگرنه این همه خشت طلا که جماعت مؤمنین و مؤمنات برای خانه آخرت خویش می فرستادند در میانه راه راهی خزانه های دیگری می شد و بلندمرتبه سازی در جهتی دیگر میسور می گشت.

آقای دکتر جعفری!

می گویم من در این عریضه چهل و سوم و عریضه هفدهم محرمی می خواهم یک اعترافی بکنم و آن این که حق با شماست فشار روی شما خیلی سنگین است از جانب باند ملاحسین کیهانی و ارگان کودتا و دیگر عوامل و مصادر کودتا و آنان که همسرجان شکایت حقوقی کرده علیه شان و شما و همکارانتان به روی مبارک نمی آورید و اعتراف می کنم که این فشارها دارد خدای ناکرده از پایتان درمی آورد. اما در عین حال می خواهم یک قولی به شما بدهم البته در حد توانم و آن این که یک بالانس و تعادلی فراهم آورم برایتان که فشارها فقط از یک ناحیه نباشد که شما را دچار مشکل کند. شما از همین فردا که روز جمعه و عید مسلمانان و مبارک است، پس از انجام مستحبات خدای را شکر کنید که این بنده کوچک آن خدای بزرگ، بنا دارم تا احقاق کامل حقوق همسر عزیزتر از جانم و خودم و فرزندانم و سایر اعضای خانواده مصطفای عزیز، این بلبل زبانی ها را که فی نفسه از نظر نظام عدل ما جرم است درست عینهو خانواده زندانی بودن ما و تظلم خواهی هایمان به هر شخص و نهاد و مؤسسه رسمی و شرعی و قانونی، و این نگارش ها را که واژه واژه اش را در زمان خود، خدای قلم بر نوک قلم جاری می کند، ادامه دهم و می دانم این فشاری است بر شما چنان که پیش از این به همسرجان فرموده بودید و ایشان هم فرموده بودند از یک همسر جداشده از شویش به ستم، چه انتظار دارید و من هم بارها گفته بودم همسرم را آزاد کنید و بهانه برای گفتن و نوشتن به دست من ندهید. باری مرا وسیله خیری قلمداد کنید که خداوند به پاس سابقه نیک خدمتگزاری های پیشین جلوی رویتان قرار داده و به گروگان گیرندگان همسرم بگویید: آقایان! من سخت تحت فشارم کمی انتظاراتتان را کاهش دهید و بیش از ظرفیت قانون می خواهید لااقل زیاده طلبی هایتان را با ظرفیت من متناسب کنید.

زیاده عرضی نیست آقای دادستان. ما برویم به قول مرحوم زنده یاد گل آقا کشکمان را بسابیم. و شما هم بروید دعای کمیل را بخوانید لااقل اگر منشور حکومتی را که امامش آموخت را دوست ندارید و یا صلاح نیست که بخوانید.

و گل آقا یادش به خیر یاد خودش و یاد نشریه اش با این بیت بر سر در آبدارخانه شاغلامش:

یک دهان دارم دوتا دندان لق می زنم تا می توانم حرف حق

فخرالسادات محتشمی پور

هفدهم محرم الحرام ۱۴۳۲ برابر با دوم دی ماه ۱۳۸۹



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۱۰ پاسخ به “محتشمی پور خطاب به دادستان:اجنبی های انقلاب ندیده و نشناخته در حال لگد مال کردن میوه های انقلاب هستند”

  1. har ki گفت:

    راه ما از ترسو ها جداست از خودی ها می خوام به بسیج نفوذ کنن تا به وقتش بهشون بگیم …

  2. k گفت:

    ‫زینب زمان است این زن!

  3. green گفت:

    بانو خازن که هیچی حتا اگر بده دستشان خود خدا را هم ار بهشت بدلیل بر هم زدن امنیت خدایی بیرون میکنند خدا شده مغازه ۶ نبش که برای خیلی ها هر چه آرزو کنند دارد

  4. info گفت:

    ازشان بپرسید الهام یک خط میگوید ده صفحه جواب میگیرد جتنی ….یک کلام میگوید هزار صفحه جواب میگیرد شما هم بروید مانند انخا بشوید تا دادتان ستانده شود

  5. محسن گفت:

    درود و سلام به تو ای شیرزن! خوشا به حال مصطفا تاجزاده که چنین همراهی دارد! خوشا به حال ما که چنین مادری داریم، در این جنبش سبز!

  6. فرهاد علوی گفت:

    ای زینب که مردانگی در رکاب تو جوانمردی می آموزد.
    قلمت پرتوان تر باد و زبانت گویا و بران چون شمشیر مالک اشتر

  7. ناشناس گفت:

    خدا هم میشنوه این شکوه ها رو!!!
    اندکی صبر سحر نزدیک است…

  8. azadeh گفت:

    Ba dorode bi payan beh chenin zanan va mardani keh dar har sharayeti harfe khod ra zade va zire hich zor va setami nemiranand, dorod beh sharaftena.

  9. مخالف رادیکالیسم گفت:

    بدون شک شما و آقای تاج زاده را فراموش نمی کنم اگرچه می دانم ایشان راهش را پیدا کرده و در قید و بند این حرف ها نیست و در این راهیابی نقش شما اگر بیشتر نبوده باشد کمتر نیست.

  10. مهدی حقگو گفت:

    قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله.. این نامه ها تاریخ است و لعن خدا بر جباران زمان.درود خدا و فرشتگانش بر تو ای شیرزن و امثال تو وصبرو ظفر بر آزادمردان در بند .