سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » دلنوشته ای برای دختر ۲ ساله فاطمه عرب سرخی...

دلنوشته ای برای دختر ۲ ساله فاطمه عرب سرخی

چکیده :آن شب محیای ما مثل هر شب با بوسه ی مامان به خواب رفت، اما نمی دانست که سه هفته ی بعد یکشنبه 28 آذر، مامان فاطمه که برای پاره ای توضیحات به دادسرای اوین احضار شده بود بر نمی گردد و آن شب تلخ و سیاه را بدون بوسه مادر به خواب خواهد رفت....


مهناز شریعتی، همسر محسن آرمین، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در دلنوشته ای برای محیاسادات حسینی، فرزند فاطمه عرب سرخی، از ستمی که این روزها بر این کودک دو ساله می رود، گفته است.

فاطمه عرب سرخی صبح ۲۸ آذر پس از احضار به دادسرای شماره ی یک اوین، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، بازداشت شده و در سلول انفرادی نگه داری می شود.

فاطمه که به اعتقاد خانواده اش، برای فشار به فیض الله عرب سرخی، یکی از ۷ شاکی پرونده مشفق دستگیر شده است فرزندی دو ساله دارد. خانواده ی وی نگرانی از بیماری هایش را عامل اصلی دغدغه هایشان عنوان می کنند.

به گزارش کلمه متن دلنوشته مهناز شریعتی به شرح زیر است:

محیاسادات دو ساله هم به جمع خانواده های زندانی سیاسی پیوست. درست از همان شبی که بدون بوسه و لالایی مادر به خواب رفت.

روزی که خانه ی فاطمه، دختر فیض الله عرب سرخی، مورد تفتیش و بازرسی قرار گرفت، محیا مهدکودک بود. نبود تا آنانی را که به وسایل مامان و بابایش دست می زند دعوا کند. که قطعا اگر منزل بود هرگونه تفتیشی غیر ممکن بود، نه از آن حیث که شیرینی و معصومیت این کودک دو ساله شرم بر دل کسی بگذارد بلکه از آن باب که محیا به هیچ غریبه ای اجازه نمی دهد کسی به وسایل مادرش دست بزند.محیا کوچولو حتما با آنان می فهماند که مامانش جرمی مرتکب نشده و احضار کردنش بی انصافی ست.

آن شب محیای ما مثل هر شب با بوسه ی مامان به خواب رفت، اما نمی دانست که سه هفته ی بعد یکشنبه ۲۸ آذر، مامان فاطمه که برای پاره ای توضیحات به دادسرای اوین احضار شده بود بر نمی گردد و آن شب تلخ و سیاه را بدون بوسه مادر به خواب خواهد رفت. شبی که از نگاه های همه می فهمید شب بدی ست و حتی یک بار سراغ مامان را نگرفت که بابا غمگین نشود. شبی که پدر بزرگ دربند و مامان بزرگ صبورش تا صبح چشم بر هم نگذاشتند و نزد خدا تظلم خواهی کردند. همان شبی که محیا زود تر از هر شب خوابید تا بابا، ساعت ها وقت داشته باشد نزد جدش بگوید از آن ظلمی که مدت هاست بر خانواده اش می رود.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۲ پاسخ به “دلنوشته ای برای دختر ۲ ساله فاطمه عرب سرخی”

  1. نامبرده گفت:

    آنها کور خوانده اند. من فیض الله را می شناسم، بیدی نیست که با این بادها بلرزد. عرض خود می برند و زحمت او می دارند.

  2. مخالف رادیکالیسم گفت:

    این روزها اشکها اجازه نمی خواهند.