سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » زنان حقیقت‌گو، مقابل ناجوانمردان زمانه...
» کاری زینبی کنیم - قسمت چهارم

زنان حقیقت‌گو، مقابل ناجوانمردان زمانه

چکیده :مادر سید علی موسوی، شهید سبز، می گوید: آرامش من از این است که بچه ام ظهر عاشورا شهید شد. او یک شهید است و بالاتر از این چه چیزی است؟ خواهر عبدالرضا تاجیک، اسیر سبز، از برادرش دفاع می‌کند؛ تاریخ تکرار می‌شود و او را هم به دادگاه و زندان فرا می خوانند. مادر رضا داوری، که ماههاست صدای فرزندش را نشنیده است، می گوید: «من آزادی و سلامتی همه زندانیان سیاسی را می خواهم. نه فقط برای پسرم، برای هم بندی هایش هم این آزادی را می خواهم.» ژیلا همسر بهمن احمدی امویی هم از زینب آموخته است که پیام مظلومیت و شجاعت را زمین نگذارد و به هیچ بهانه ای اجازه ی سوء استفاده ی یزیدیان و ابن زیادها را از پیام عاشورا ندهد. بی دلیل نیست که از زبان و قلم او هراسیده اند و به «سی سال ننوشتن» محکومش...


کلمه – مهستی شیرازی:

“بر ماست که همچون زینب (س) با بازگویی حقیقت،
ملات کاخ دروغ را زائل کنیم. بر ماست که همچون تمامی خاندان حسین (ع)،
زنده نگه داشتن یاد شهدای گران‌قدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات
و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظیفه‌ی همیشگی خود بدانیم ”
(میرحسین موسوی، پیامِ محرم)

کاری زینبی کنیم – قسمت اول

کاری زینبی کنیم – قسمت دوم

کاری زینبی کنیم – قسمت سوم

سید علی موسوی، از شهیدان سبز است. شهید عاشورا، خواهرزاده ی میرحسین است. می گویند «در مراسم امنیتی که برای برگزار کردن مراسم تشیع شهید موسوی برگزار شده بود، حتی اجازه دیدن صورت این شهید را به برخی از اقوام و بستگان نمی دادند و هنگام مراسم خاک سپاری اجازه ندادند نزدیکان شهید موسوی وداعی آرام با عزیز از دست رفته خود داشته باشند.» این رفتار یزیدی با شهیدی عاشورایی، حکایتی است که مادر علی «یک سینه حرف ناگفته از آن دارد، اما …» اما مادر علی «همه را واگذار کرده است به خدا». او می گوید: «خدا خودش جای حق نشسته است و کسی که بچه های ما را نشانه رفته را رسوا خواهد کرد. اینطوری باقی نمی ماند و حق همیشه پیروز می شود.» خدیجه موسوی خامنه که نمی خواهد بین او با مادرهای دیگری که عزیزانشان را از دست داده اند، فرق بگذارند، می گوید: «زمانی بود که ما در خانه مان، مرد نداشتیم؛ همه را به جبهه فرستاده بودیم، اینقدر پای کشورمان و نظام ایستاده بودیم. الان هم آرامش من از این است که بچه ام ظهر عاشورا شهید شد. او یک شهید است و بالاتر از این چه چیزی است؟» به راستی باوری اگر به حسین و مظلومیت حسین باشد، بالاتر از این چیست؟ راستی این تکرار پیام عاشورا نیست؟ آیا این سخنان دختر علی (ع) نیست که از زبان مادر علی به گوش می رسد؟

خبرنگاری از مادر علی می پرسد: «آیا هیچ وقتی پیش آمده است که از آقای موسوی به خاطر ایستادگی و اعتراض او در برابر تقلب انتخاباتی و اتفاقات پس از آن، دلگیر شوید؟» او جواب زینبی دارد: «هرگز!» خدیجه می گوید: «خانواده ما از شهادت نمی ترسد، این دفعه اول نیست، پسر دیگر من هم برای دفاع از کشور، در جبهه شهید شده است، علی هم اگرچه عاشق دایی اش بود اما جانش را برای مردم داد. آقای موسوی هم از حق دفاع کرد، بی عدالتی را تحمل نکرد، اسلام هم نگفته که ما باید ظلم پذیر باشیم. هر کس دیگری جای موسوی از حق دفاع می کرد علی از او حمایت می کرد.» و تنها تکرار نام خدیجه و علی و حسین و میر و سید و عاشورا نیست که ما را به صحرای کربلا می برد، که این گفتار زینب گونه ی مادرِ علی است که پیام مظلومیت حسین و حماسه ی عاشورا را زنده می کند.

*  *  *

عبدالرضا تاجیک یکی از اسیران سبز است. روزنامه نگاری زندانی که زندانبانان او را «هتک حرمت» کرده اند. خواهر تاجیک، در یک ملاقات با برادرش متوجه ی این ظلم یزیدی می شود و پا پیش می نهد تا زینب وار مظلومیت برادرش را فریاد بزند. پروین با رسانه ها مصاحبه می کند و از آنچه بر برادرش رفته است، می گوید. او را هم به کاخ ستم فرا می خوانند و از او می پرسند «چرا با بیگانگان مصاحبه کرده ای؟» و پروین جواب می دهد «من باید از برادرم دفاع کنم و کاری جز دفاع از برادرم نکرده ام؛ وقتی نامه می نویسیم هیچ جوابی نمی دهند، هیچ یک از پیگیری های ما به نتیجه ای نمی رسد و امکان دیدار با دادستان را هم نداریم، ناچاریم صدایمان را بلند کنیم که به گوش شما برسد؛ مثل الان که مصاحبه کردم، صدایم را بالا بردم، شما شنیدید و دارید پاسخ می دهید.» به راستی خواهرِ تاجیک در مکتب خواهر حسین پرورش یافته است و گویی این پیام آور عاشوراست که می گوید: «من باید از برادرم دفاع کنم.»

تاریخ تکرار می شود. پروین را هم به دادگاه و زندان فرا می خوانند و خواهر تاجیک را هم اسیر می خواهند. گویی زینب ها نباید آزاد باشند، مبادا پیام عاشورا و مظلومیت حسین، کاخ های استبداد را بلرزاند؛ و چه برکتی است عاشورا که یزیدیان هم از او درس ها آموخته اند!

*  *  *

رضا داوری، از گروگان های سبز است. روزنامه نگاری که جنایات کهریزک را ثبت کرده است و معلمی که او را از تمام حقوقش محروم کرده اند. او از مادرش خواسته است که به ملاقاتش نیاید، گویی رضا به دیدن مادرش رضا نیست! مادر رضا، افشا می کند: راه دور است و رنج سفر بسیار، «من زنی تنهام، کسی را ندارم که من را به تهران ببرد. هر بار که می رفتم ۵۰ هزار تومان خرجم می شد، ندارم که بدهم. حقوق محمد را هم که بعد از گرفتنش قطع کردند. او به من کمک می کرد.»

او سالی است فرزندش را ندیده است و ماه هاست صدایش را نشنیده است و «هیچ خبری از او ندارد.» با این همه می گوید: «من آزادی و سلامتی همه زندانیان سیاسی را می خواهم. نه فقط برای پسرم، برای هم بندی هایش هم این آزادی را می خواهم.» روح بزرگ این مادرِ شهید و پیام مادرانه ی او برای همه ی اسیران، یادآورِ عظمت زینب و روح بزرگ پیام آور عاشوراست.

*  *  *

بهمن احمدی امویی از اسیران سبز اوین است. روح بزرگی که به زندانبان خود می گوید: «با ما خوب برخورد کنید تا اگر یک روز جامون با هم عوض شد، ما هم با شما خوب برخورد کنیم!» ژیلا همسر بهمن، وقتی این خاطره را از یکی از زندانیان آزاد شده می شنود؛ پیام همسرش را کامل می کند و می نویسد: «در ادامه ی این جمله، بهمن به صداقت، رییس زندان گفته بود که ما هیچ وقت کسی را به زندان نمی اندازیم.» ژیلا از زینب آموخته است که پیام مظلومیت و شجاعت را زمین نگذارد و به هیچ بهانه ای اجازه ی سوء استفاده ی یزیدیان و ابن زیادها را از پیام عاشورا ندهد. بی دلیل نیست که از زبان و قلم ژیلا هراسیده اند و ژیلا بنی یعقوب را به «سی سال ننوشتن» و یک سال حبس محکوم کرده اند. حکم ژیلا، آینه ی ترس یزید از پیام آور عاشوراست.

ادامه دارد …



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۳ پاسخ به “زنان حقیقت‌گو، مقابل ناجوانمردان زمانه”

  1. اکبر سلیمانی گفت:

    فکر کنم واقعاً دیگر بس باشد، به این بحث ها پرداختن. ماهی چهل هزار تومن بگیرید، البته چهل و چهار هزار تومن و ادامه ندهید. همه‌ی یاوه‌گویی‌ها روزی به اتمام می‌رسد. مثلاً در خبر شریعتمداری، علی رغم اینکه دل خوشی ازش ندارم! ولی اون که چیزی نگفته بود! همش کاش می‌گفت بود!. آخه دیدی من از پشت کوه اومدم ولی آفتابه را دستم ندیدی!؟؟

  2. جنبش سبز حسینی ایران گفت:

    سلام بندگان لایق خدا تقدیم شهیدان و اسیران سبز ایران

  3. مهتاب گفت:

    به خداوند میدا وار باشید دنیا این جوری نمی ماند