از خون سهراب میگذرم، اگر همه زندانیان سیاسی تبرئه و آزاد شوند
چکیده :اگر همه زندانیان سیاسی را با اعلام برائت آزاد کنند از خون سهراب می گذرم، چون حداقل می دانم خون فرزندم باعث آزادی دیگران شده است. اما در غیر این صورت، از خون سهراب نمی گذرم و تا مشخص نشدن قاتلش ساکت نخواهم...
کلمه- گروه سیاسی: از آزادی به سهراب می رسم. خانه پر از سهراب است. از در و دیوار ها، قاب عکس های های روی میز تا سهرابی که با یک زنجیر روی قلب خانم فهیمی مادر سهراب است. گردن بندی با زنجیر طلا.
آن طرف تر، ندا آقا سلطان را هم می بینی کنار یکی از همین سهراب ها. میر حسین و آیت الله منتظری هم هستند، سهراب از کودکی تا همین حالا. کنار یکی از همین سهراب ها می خوانی: “صاحب عکس فوق گم شده است / رفته از خانه و نیامده است / مادرش گریه می کند شب و روز / صاحب عکس فوق / چشم هایش درشت / دست هایش همیشه مشت / صاحب عکس فوق / با خروش / روی آسفالت می کشد فریاد / سینه اش باغ لاله های غریب / صاحب عکس فوق / در خیابان آرزو جان داد / می روم پیش مادرش امروز تا بگویم…
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، از شهدای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، با وجود گذشت یک سال و شش ماه از شهادت پسرش، میگوید که شکایتش در مورد معرفی قاتل فرزندش، از سوی مسئولان بی پاسخ مانده، اما او همچنان خواستار معرفی قاتل سهراب است.
او در گفتوگویی با خبرنگار کلمه می گوید: “نمی گذارم خون پسرم پایمال شود، حتی اگر من را بکشند، بالاتر از سیاهی رنگی نیست، بالاتر از مرگ هم چیزی نیست.”
خانم فهیمی تنها شرط گذشتن از خون پسرش را آزادی تمام زندانیان سیاسی می داند و در این مورد می گوید: “اگر همه زندانیان سیاسی را با اعلام برائت آزاد کنند از خون سهراب می گذرم، چون حداقل می دانم خون فرزندم باعث آزادی دیگران شده است. اما اگر قرار باشد که فرزندم را که کشته اند و زندانیان هم در زندان باشند از خون سهراب نمی گذرم و تا مشخص نشدن قاتلش ساکت نخواهم بود.”
خانم فهیمی آخرین بار کی سهراب را دیدید؟
چند شب پیش. به خوابم آمد. سرش رو روی سینه من بود. دستم را توی موهاش بردم و … مدت ها بود خوابش را ندیده بودم.
پس هنوز با شماست؟
همه جا از سهراب نشانه است، مگر می توان فراموش کرد.از من گرفتندش.
چند وقت از شکایت شما به مسئولان می گذرد؟
از ۲۵ خرداد ۸۸ که سهراب به خانه نیامد همان شب از تمام بیمارستان ها سراغ فرزندم را گرفتم.هر بیمارستانی که می رفتیم حدود ۴۵ زخمی داشتند که معلوم نیست سرانجام آن ها چه شد. بچه ام را پیدا نکردم، صبح روز بعد کلانتری محل رفتم و اعلام مفقودی کردم، تمام ادارات دادگاه ها، پلیس امنیت، دادستانی همه جا را گشتم که هر کدام حرف متفاوتی می زدند یکی می گفت در حال بازجویی است یا می گفتند اوین است و …این رفت و آمدهای ما ادامه داشت که نزدیک به یک ماه بعد روز ۲۰ تیر ماه که باز برای پیگیری رفته بودم آگاهی گفت شناسایی شده است. با این حال براساس نامه ای که پزشک قانونی به ما داده تاریخ شهادت ۲۹ خرداد قید شده است. ۸روز بعد از آن شکایت کردم که تا الان هم جوابی ندادند.
چه مواردی در شکایت شما قید شده است؟
باید بگویند اگر فرزند من ۲۵ خرداد شهید شده از تاریخ بیست و پنج ام تا ۲۹ خرداد که به پزشک قانونی تحویل شده بر او چه گذشته ؟ باید به من پاسخ دهند انگیزه قتل فرزندم چه بوده؟ قاتل یا قاتلین و آمرین چه کسانی بودند؟ اسلحه به کار رفته چه بوده؟ حتی وسایل شخصی پسرم را به من ندادند. تا امروز هیچ جوابی به من ندادند. وکیل من هم چنان پیگیر است.
از چه مراجعی پیگیری کردید؟
علاوه بر این شکایت، به آقای شاهرودی رییس قوه قضاییه وقت، علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی، صادق آملی لاریجانی، کمیسیون امنیت ملی، کمیسیون اصل نود مجلس نامه نوشتم دریغ از جواب. چه کردند برای ما؟ سوال من این است که نقش قوه قضاییه در این کشور چیست و این قوه چکاره است؟
اگر شکایت شما برای همیشه بی جواب بماند؟
از مراجع بین المللی دادخواهی می کنم. باید تکلیف قاتل فرزندم مشخص شود. مگر آن که شرط من را برای آزادی تمام زندانیان سیاسی بپذیرند. البته باید بگویم شهدای روز ۲۵ خرداد سال گذشته تنها فرزند من نبود تعداد زیادی در این روز شهید شدند محرم چگینی، حسن پور، اشکان سهرابی، مسعود هاشم زاده، رامین رمضانی و بسیاری دیگر که هیچ نامی از آن ها نمی برند. برخی خانواده های آن ها را هم تهدید کرده اند که چیزی نگویند. البته هیچ یک از ما خانواده ها از خون فرزندانمان نمی گذریم و اگر درایران جواب نگیریم از مراجع بین المللی پیگیر خواهیم شد.
خانم فهیمی، چرا مساله ای مثل کهریزک در دستگاه پیگیری می شود و موضوع شهدای ۲۵ خرداد هنوز بی پاسخ مانده است؟
به خاطر ارتباط نزدیک آقای روح الامینی در دستگاه به حرف ایشان اهمیت دادند. البته محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی، قهرمانی و ..همه فرزندان من هستند و من فکر می کنم خدا خواست اتفاق کهریزک بیفتد تا صدای ما هم بیشتر به گوش مسوولان برسد. چون این ها باعث شدند صدایی در بیاید. ما با این که این همه گلایه و شکایت داریم هیچ کس پاسخگوی خون فرزندانمان نیست.تنها ندا و سهراب نبودند.جوانان زیادی از بین رفتند ما که نمی توانیم کتمان کنیم، وقتی بهشت زهرا بروید.قطعه ۲۵۷ کاملا مشخص است. ما حق زندگی کردن داریم، حق داریم بپرسیم چرا فرزندانمان کشته شدند؟ قاتل را باید معرفی کنند. در یک دادگاه علنی محاکمه کنند.
شما به عنوان اعضای جنبش سبز ایران آینده را چطور می بینید؟
من جنبش را قبول دارم و خودم هم جزء جنبش سبز هستم و به خاطر سهراب تا آخر عمرم راه جنبش سبز ایران را ادامه می دهم.چون جوانان سبز مثل سهراب زیاد هستن و همه آن ها برای من مثل سهراب اند. امیدوارم آینده روشن باشد.
آقای لاریجانی در سفر اخیر در مورد حقوق بشر به رعایت کامل این اصل در کشور اشاره داشتند، شما که پس از شهادت فرزندتان تحت فشارهای مختلف بودید، آیا موافق این ادعای ایشان هستید؟
به هیچ عنوان قابل قبول نیست؛ اگر حقوق بشر رعایت می شد چرا سهراب من را کشتند؟ چرا جان این همه جوان را سال گذشته گرفتند؟ من یک مورد ساده را برای شما مثال می زنم یکی از حقوق شهروندی راه پیمایی مسالمت آمیز بدون سلاح است چرا روز ۲۵ خرداد این همه بچه های ما را کشتند؟ مگر خلافی کردند؟ حق اعتراض حق هر انسانی است.
معلوم هست هنوز غم از دست رفتن سهراب تسکین نیافته اید.
هنوز نمی توانم باور کنم.سهراب برای من خیلی عزیز بود.باورم نمی شود برای من قابل هضم نیست چطور یک هموطن روی هموطن خود اسلحه بکشد.کجای دین و قرآن گفته یک مسلمان م یتواند مسلمان دیگر را بکشد، از بالای پل پرت کند. با ماشین از روش رد شود .اسلحه بکشد.با وجود سن ۵۵ ساله ام هنوز این ها را نفهمیدم. بعضی وقت ها فکر می کنم آیا قدرت یا مال آن قدر ارزش دارد که به خاطر آن جان می گیرند.
و حرف آخر؟
سهراب من سبز است. بعضی ها می خواهند فرزندم را مصادره کنند که من اجازه نمی دهم. من منکر اعتقاد سهراب نمی شوم و اجازه سوء استفاده از نام او را نخواهم داد.
مگر از دولتی ها سراغ شما برای دلجویی آمدند؟
از هلال احمر و استانداری بعد از شهادت سهراب آمدند. آمدند نمی دانیم دردی از ما دوا کنند یا دردی به دردهایمان اضافه کنند. آن ها که از استاندار آمده بودند گفتند از بین رفتن فرزندتان کار اغتشاشگران بود گفتم پس همه مردم ایران اغتشاشگر هستند. بعد هم گفتند که شما ۳ فرزند دیگر هم دارید که به نوعی مارا تهدید کردند. در هر حال مساله ما دادخواهی است.
خانم فهیمی نمونه بارز یک مادر مبارز هستند، واقعاً اراده ، ایمان و پویایی این زن در راهش باید سر مشقی برای همه ما باشه
مادر عزیزم ما هم نخواهیم گذاشت خون سهراب ها پایمال شود
روزی که همه ی ما مثل مادر سهراب چنین سبز اندیش شویم بهار تاریخمان از راه میرسد .
روزی که بفهمیم رهائی تک تک ما در گرو رهائی همه ی ماست .
روزی که منافع شخصیمان را جدای از منافع همگان نبینیم .
تا بهار آگاهی از راه نرسد هیچ کس رستگار و خوشبخت نخواهد شد .
بهاری باید که همه جا سبز شود .
سهراب و دیگر شهیدان همیشه زنده هستند . زنده باد مادر سهراب
اهای دیکتاتور بدون ما راه سهراب ها رو ادامه میدیم و از مرگ هراسی نداریم……………………..
تو افتخار سبر ایرانی مرحبا
مادر سهراب چند دفعه از نزدیک دیدم و با ایشون صحبت کردم و به این که هچین مادرانی رو ما درون این جنبش داریم به خود بالیده ام مادری که مرا به صبر و بردباری دعوت می کرد مادری که متانت صبوری و ایمان از کلامش سرازیر بود مادر جان ما هم سهراب و ندا و اشکان ترانه محسن ….هستیم ما هم ایمان داریم به پیروزی چرا که چون مادران شیر زنان چون شما را در بین خود داریم
مادر خوبم امیدوارم خداوند برا درمان سهراب را دربهترین نقطه از بهشت هم نشین کسانس کند که راه حق رفته اند وهرچه زودتر این چنگالان خون آلود بر مردم نمایان شود ودیگر هیچ گرگی نتواند خود را درلباس میش پنهان کند
مادرم من هم آن روز همان جا بودم در آن کوچه سیاه و با چشم خود نیروهای بسیج که از روی پشت بام به مردم تیراندازی می کردند را دیدم و شهدا را که روی دستان مردم به بیرون آورده می شد. همه ما می توانستیم جای سهراب تو باشیم پس ما هم پسر تو هستیم و آماده نثار کردن جان در راه آزادی و دموکراسی ایران . به امید روز رهایی
یادش بخیر، پدربزرگم می گفت وقتی خون جوان بی گناهی به ناحق به مین بریزد آن زمین دچار خشکسالی و کم آبی می شود . ای بابا ، قدیمی ها هم اعتقاداتی داشتند که ما الان به آنها رسیده ایم اما ای کاش زودتر این چیزها را می فهمیدیم .
قصابان آدم در این سرزمین بدانند همان طور که از روی خون جوانان ما با اتومبیلهایشان می روند به زودی با پاهایمان از روی صورتان کثیفشان رد خواهیم شد .
نه خواهرم شما بهیچ عنوان نباید ازخون سهراب بگذری. سهراب جانش را ازدست داد که این گونه کارها ازبین برود. این عده ای را گرفته اند، چه گناهی داشته اند؟ حال به جای آنکه ازخجالت به زیر زمین بروند، عده ای بیگناه را به جرم های واهی محکوم میکنند و شما میفرمایید آنها را آزاد کنند که من ازخون سهراب بگذرم؟ آنها باید آزاد شوند که گناهی ندارند و شما هم باید خون سهراب را مطالبه کنید.
ما تا آخرین نفس می استیم و نمیگزاریم خون سهراب وبقیه پای مال شود
درود بر چنین مادر با اراده ای سهراب سهراب نمیمیرد و همیشه یادش را بزرگوارانه مآوریم خدا بزگ است و ما بیدار و قوی و سبز
خانم فهیمی عزیز هنوز هم برای پاسداشت دیکتاتوری به خانه جوانان یورش می برند و بدون دلیل آنها را بازداشت می کنند هنوز هم نمی دانیم وقتی آنها را دستگیر می کنند به کجا می برند و اصلا چه کسانی آنها را دستگیر می کند. مادر خوبم ما تا هر کجا لازم باشد برای زنده نگاه داشتن خون فرزندانمان مبارزه می کنیم. در کنار شما. با شما و به خاطر تمام مادرانی داغداری که در طی سی سال مجبور به سکوت بودند.
نمیدونم چی بنویسم واقعا شرمندم از خودم خجالت میکشم
به نام خدای امام برحق ما خامنه ای .
خون سهراب و دیگران به گردن سران فتنه است که به هشدار و فصل الخطاب امام خامنه ای توجه نکردند و مدعی تقلب شدند .
مادر عزیز ما هم فرزند شما هستیم وتا آخرین روزدادخواهی خون سهراب عزیزمان ایستادیم
وباید قاتلین ویاقاتل برادر عزیزم معرفی شود خداوند به شما صبر وبه روح آن شهید همیشه زنده وماندگار رحمت وبر همه راهپویان حق وحقیقت در راهشان موفق سر بلند باشن
سهراب عزیز یادت و نامت تا ابد زنده است
زنده بادسهراب
……رفته ام پیش مادرش امروز تا بگویم صاحب عکس فوق من هستم دورد ملت ایران برتومادرشیر دل بخدا قسم هروقت عکس تو وسهراب را میبینم انگار مرا ببرق زده باشند درد ترا سوز دل ترا باتمام وجود درک میکنم درود بر تو برادرت علی
baradare shahidam rayeto pas migiram.in shoare ma budeo hast motmaen bashid bi javab nemimone hich diktatory piroz nabodeo nakhahd bod
نمیخواهد بگذری خیلی زحمت نکش
“صاحب عکس فوق گم شده است / رفته از خانه و نیامده است / مادرش گریه می کند شب و روز / صاحب عکس فوق / چشم هایش درشت / دست هایش همیشه مشت / صاحب عکس فوق / با خروش / روی آسفالت می کشد فریاد / سینه اش باغ لاله های غریب / صاحب عکس فوق / در خیابان آرزو جان داد / می روم پیش مادرش امروز تا بگویم…
صبح خواهد شد !
و به این کاسه ی آب
آسمان هجرت خواهد کرد
باید امشب بروم!
…
باید امشب بروم !
باید چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد
بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یک نفر باز صدا زد
سهراب !
کفش هایم کو?
شما بگذر من نمی گذرم . شما حق مادری بر ایشان داشتید و من حق هم میهنی و برادری . اگر روزی از خون سهراب بگذرم ، روزی در سالهای آینده فرزند مرا می کشند تا قدرتی را حفظ کنند و من هم باید بگذرم . نمی گذرم مگر در ازای آزادی . مگر در ازای رسیدن روزی که هر حقیر از ره رسیده ای در این کشور ماتم زده ، ادعای ربوبیت نکند .