اتحاد دین و سیاست علیه استبداد دینی
چکیده :سيد جمالالدين اسدآبادي طرح همبستگي دين و سياست را براي دو جبهه لازم ميدانست: جبهة استبداد داخلي و جبهة استعمار خارجي، كوشش فراوان داشت كه شعور مذهبي مسلمانان را براي مبارزه با استبداد و استعمار بيدار سازد. همبستگي دين و سياست هم به معني وابستگي دين به سياست نيست بلكه به معني وابستگي سياست به دين است. در جهان تسنن به حكم اينكه خلفا و سلاطين را «اولوالامر» ميدانستند و اطاعت آنها را از جنبة ديني واجب ميشمردند، همبستگي دين و سياست به صورت در خدمت قرار گرفتن دين از طرفِ سياست بود. اما در شيعه هيچگاه چنين مفهومي وجود نداشته و تفسير شيعه از «اولوالامر» هرگز به صورت بالا نبوده...
کلمه – گروه سیاسی: موضوع پیوند دین و سیاست، از موضوعات مهمی است که در یک قرن اخیر، از سویی منشأ تحولات مثبت زیادی در عرصه مبارزات سیاسی نسلهای پیدرپی مسلمانان شده و از سوی دیگر ابزار دست قدرتطلبانی قرار گرفته که خواستهاند به نام دین، خواستههای خود را بر مردم تحمیل کنند و به قدرتطلبی خود رنگ دینی بدهند.
این مفهوم را شهید مطهری در کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر مطرح کرده، با این تفسیر که دین و سیاست باید در کنار هم قرار بگیرند تا یک برنامه اصلاحی را برای مبارزه با استبداد طرحریزی کنند.
تعابیر استاد مطهری در صفحات ۲۷ تا ۲۹ کتاب مذکور در این زمینه کاملا گویاست. ایشان در بخشی از بحث از حرکتهای اصلاحی اخیر در جوامع اسلامی، به بحث درباره آرمانهای سید جمال الدین اسدآبادی میپردازد و سپس با اشاره به دیدگاه سید جمال در خصوص مبارزه با استعمار و استبداد از طری تقویت فرهنگ اسلامی، مینویسد:
سید (جمالالدین اسدآبادی) طرح همبستگی دین و سیاست را برای دو جبهه لازم میدانست: جبهه استبداد داخلی و جبهه استعمار خارجی، کوشش فراوان داشت که شعور مذهبی مسلمانان را برای مبارزه با استبداد و استعمار بیدار سازد و برای این برنامه، نسبت به هر برنامه اصلاحی دیگر حق تقدم قائل بود.
کوششهائی که بعدها متقابلاً از طرف عُمال استعمار در جهت جدائی دین و سیاست (سِکُولاریسم) به عمل آمد که به نام «عَلمانیّت» معروف شد و آتا تورک را قهرمان بزرگ آن باید بهشمار آورد، برای مقابله با همین طرح بود. اندیشه علمانیت را در جهان عرب، مسیحیان عرب تبلیغ کردند. واضح است که اگر همبستگی دین و سیاست اصل مسلم شناخته شود، مسیحیان عرب نقشی در جامعه نخواهند داشت. ولی تنها مسیحیان عرب نبودند که اندیشه علمانیت را تبلیغ میکردند، عدهای از مسلمانان نیز سخت طرفدار آن بودند، آن هم مسلمانان روشنفکر متدین. چرا؟
این مسلمانان در حقیقت از یک جریان دیگر رنج میبردند، و آن اینکه در جهان تسنن به حکم اینکه خلفا و سلاطین را «اولوالامر» میدانستند و اطاعت آنها را از جنبه دینی واجب میشمردند، همبستگی دین و سیاست به صورت در خدمت قرار گرفتن دین از طرفِ سیاست بود، آنان که طرفدار جدائی دین از سیاست بودند اینچنین جدائی را میخواستند، یعنی میخواستند خلیفه عثمانی یا حاکم مصری صرفاً یک مقام دنیائی شناخته شود، نه یک مقام دینی، و وجدان مذهبی و ملی مردم در انتقاد از او آزاد باشد. و این سخنی درست بود، همبستگی دین و سیاست که امثال سید جمال مطرح میکردند به معنی این نبود که به قول کواکبی استبداد سیاسی به خود «قداست دینی» بدهد، بلکه برعکس به معنی این است که توده مسلمانان دخالت در سرنوشت سیاسی خود را یک وظیفه و مسئولیت مهم دینی بشمارد. همبستگی دین و سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است.
عدهای از مسلمانان عرب که از علمانیت و جدائی دین از سیاست دفاع میکردند، نمیخواستند دخالت توده را در سیاست به عنوان یک وظیفه دینی انکار کنند، میخواستند اعتبار دینی و مذهبی مقامات سیاسی را نفی نمایند. البته جدائی دین و سیاست به مفهومی که آتا تورک قهرمان آن بود که ترکیه را به بدبختی کشانید و به شکلی که در ایران عمل شد به معنی بیرون کردن دین از صحنه سیاست بود که مساوی است با جدا کردن یکی از عزیزترین اعضاء پیکر اسلام از اسلام.
چنانکه میدانیم وابستگی دین به سیاست به مفهومی که در بالا طرح شد یعنی مقام قدسی داشتن حکام، اختصاص به جهان تسنن دارد، در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشته است. تفسیر شیعه از «اولوالامر» هرگز به صورت بالا نبوده است.
خیلی خیلی عالی است چقدر خوب است که همگان بدانند ما سبز ها از نسل آل احمدیم و هیچگاه قایل به جدایی دین از سیاست نیستیم ولی نه به این صورت که حاکمان فعلی اند
با کلیت حرف نویسنده موافق هستم اما دلیل اینکه “تفسیر شیعه از «اولوالامر» هرگز به صورت تفسیر اهل تسنن نبوده است.” چیست؟ علمای شیعه مستقل از حکومت و حاکمان بودند در حالیکه علمای اهل تسنن طی سده ها به همراهان و عوامل مطیع حاکمان تبدیل شدند. اگر علمای شیعه همان راه علمای اهل تسنن را می رفتند یا قصد کنند تجربه آنان را تکرار کنند نتیجه همان خواهد بود همچنان که به نظر میرسد به تدریج این اتفاق در حال رخ دادن است. شاید روزی تفسیر شیعه از «اولوالامر» با تفسیر اهل تسنن یکی شود.
چند نکته:
۱. عقل بشر قادر به تشخیص این موضوع که جهت تعیین سرنوشت سیاسی خود باید تلاش کرد میباشد.
۲. این مقاله استاد مطهری و نظره سید جمال زمانی مطرح شدند که جهان تشیع تجربه اتّحاد دین و سیاست را نداشت.
و این تجربه به همه نشان داد که منظور از اوللامر در عمل چه خواهد بود.
۳. بسیاری از آقایانی که هم اکنون در راس امور هستند سابقه درخشان مبارزه و زندان دارند.
و خاطرت دوستان سابق این آقایان نشان میدهد که چه انسانهای شریفی بوده ولی اکنون دست به کشتار مردم میزنند.
پس مشکل این انحرافها از اشخاص نیست بلکه ریشه در این ایدئولوژی است.
Dar Nezame Konuoni, Eslame Hokomati SIYASIST, va Iranie Mosalman, Amniate Jani ,, Mali ,, Namusi Naaaaaaaaaaadarand. DOROOD bar MOTAHARI,, yadash gerani bad
YADE MOTAHARI GERAMIBAD,,,,,,,,,,,,, EYDE KHON,,,,, bar nezame, ZENDANO,, SHEKANJE,. NEFRINBAD, dorood bar ZENDANIANE SETAMDIDE, DOROOD bar SABZ ANDISHAN
به نام خدا
سلام
عجب مفهوم غریبی پیدا کرده است این ولی فقیه ! از یک عنصر ناظر بر قوانین و روندهای اجتماعی ( توسط مرحوم آقای منتظری بنیانگذار مسئله ولایت فقیه در همین اواخر مطرح شد. با توجه به راستگویی آقای منتظری که باعث بسیاری از مشکلات در زندگی وی شده بود نمیتوانم این سخن ایشان را تغییر دیدگاهی مصلحتی و یا بر اساس تجربه نام بگذارم بلکه همانگونه که ایشان گفتند قرار نبود ولی فقیه این چیزی باشد که امروز است !) و از طرف دیگر حاکم بر حکومتی که تمام انبیا الهی آرزوی زیستن در آنرا داشته اند.( توسط رئیس دولت و آقای مصباح و … ابته این گروه حتی حضرت خاتم را مستثنی نمیکنند ===> از پررویی رد بشوید به بی شرمی میرسید، از بیشرمی که رد کنید به گستاخی میرسید، از گستاخی که رد کنید به اوباشی گری میرسید، از اینکه رد کنید تازه تو مدرسه این آقایان راهتون میدهند ! )
Cho Khod Ra Az Peye Nezam Didam,,,,,,, Dar in Taraje Eslam dar in Bigane ayyam Tabassom marhame Azorde del shod, Havaye Sarde Zendan, Navaye bi Ghanooni, Tabassom Marhame Divane Del Shod, Ze Konje Gonge ze Khod Ashofte bodan, Dar in tekrare tekrarha, Tabassom marhame Virane Del Shod, Cho Khod ra az Pase Ghanoon Eslami Didam, Ba Neghahi Nabavarane, Tabassom Marhame Bichare Del Shod. ,,,,, ba dorood bar rad mardanike dar rahe mellat ghadam bar midarand
به نظر من دین نباید بازیچه ی سیاست قرار گیرد چون در این مواقع انتقاد از سیاست حاکمه به انتقاد از دین کشیده می شود. پس بین نهاد دین و نهاد سیاست باید یک محدودیتی باشد تا از هیچ کدام سو استفاده نشود.
SABZE aziz, Aghaye Borujerdi, ke zire shekanje mibashad, nazare shomaro dasht, ke din nabayad HOKOMAT konad, in roozo haleshe va az mano shoma ettelaate diniye bishtari darad
به هر نسبت که نگاه دینی در تبیین و تجویز شیوه های بهینه و زندگی آرمانی انسان تواناتر باشد، خطر سوءاستفاده از آن و ایجاد نظامی استبدادی با توسل به آموزه های دینی نیز بیشتر است. جامعه همواره نیاز به کسانی همچون سید جمال، مطهری و منتظری دارد تا این آفت را شناسائی کنند و هشدار دهند.
به نظر من دین یک مقوله ی شخصی است و هر کس در درون خود به نیکیها اعتقاد واقعی داشته باشه در سیاست و اجتماع نیز فردی مفید خواهد بود.
می توان کودتا کرد
اما نمی توان بر مردم حکومت کرد
۲۹ سال پیش و در آستانه دو کودتای طبس و نوژه، بحث پیرامون خطر کودتای نظامی، بمباران هوائی، دستگیری رهبران وقت جمهوری اسلامی و رهبران احزاب سیاسی طرفدار انقلاب و اعدام و تبعید فوری فعالان سیاسی به اوج رسیده بود. آقای خمینی در یکی از سخنرانی هایش برای انبوه مردمی که درجماران به دیدار او می رفتند در پاسخ به این نگرانی ها گفت: بعد از بمباران و کشتار، بالاخره باید بیایند روی زمین و بر این مردم حکومت کنند. جوابشان را همین مردم خواهند داد.
شرح آن سالهای دور و این که چه شد؟ و چه کردند؟ و نتیجه اش چه بود؟ برگ هائی است از تاریخ پرحادثه ۳۰ – ۳۱ سال اخیر که مرور آن وظیفه این سرمقاله نیست. ما می خواهیم از آن جمله تاریخی آقای خمینی که دانش و دوراندیشی سیاسی و مذهبی اش حداقل در سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی با دوراندیشی سیاسی کسانی که بعد از او حاکم شدند، فاصله ای نجومی داشت، برای امروز و کودتائی که درانتخابات ۲۲ خرداد کردند نتیجه گیری کنیم.
یکسال و نیم از کودتای ۲۲ خرداد می گذرد. بسیاری از آن هائی که در آن سالهای دور با کودتا می خواستند بکشند، یا بعدها ترور شدند، یا عمر طبیعی شان به سر رسید، یا در سال ۱۳۶۷ اعدام شدند و یا در همین کودتای ۲۲ خرداد زندانی شده اند. یعنی، آن خطر کودتائی که ۲۹ سال پیش مطرح بود، و حتی دو گام عملی و بزرگ در جریان کودتای طبس و نوژه برای اجرای آن برداشتند و یا رفتند که بردارند و شکست خوردند، در سالهای بعد گام به گام به اجرا گذاشته شد و البته برای تثبیت آن گام بزرگ را نیز در کودتای ۲۲ خرداد برداشتند.
حال، با اشاره با یادآوری همان جمله آیت الله خمینی که اشاره اش به کودتای داخلی بود و نه دخالت خارجی، باید پرسید: آنها که کودتا کردند، پس از یکسال و نیم، توانسته اند زیرپایشان را سفت کنند و کودتا را تثبیت شده ببینند؟… ادامه
——————————————————————-
هرگاه زور ردای تقدس به تن کند بزرگترین فاجعه به بار می آید . رادهاکریشنان
fargh ast byne hokoomat va syasat. dyndar mytevanad sayasat varzad. veli dar syasat varzi nebayad hokoomat ro haghe mosalem khod bedanad. hokoomat amri ast zemini veli dyn marboot b marboot b aherat ast dar bavere mazhebi. hokoomate dyni maghbool nemi-oftad, veli agar dyn dar b homat resid dynash moft khodash veli jameh ash ro ba ba khered jamei va ghevaed orfi edareh konad. in yani secularism k ba dyn mokhalef nist ba hokoomat karden dyn mofequ nist. dar donya tajrobeh shodeh
باسلام
به نظر من دخالت دین در سیاست ضرر جبران ناپذیری به دین میزند.کشور ایران این دوره را گذارنده وباید به این نتیجه رسید که این رویه اشتباه میباشد همانند اقتصاد دولتی…. که با هزینه ملت و پول بیت المال مدرک مربوط به مسائل دینی میگیرند وظیفه خود را که تبلیغ دین میباشد را فراموش وبه تجارت واکثرآنها در مراکز دولتی جای دانشجویانی که بارنج وپول شخصی خانواده مدرک گرفته اند رامیگیرند جوانان با مشاهده این حرکات باید به ادیان دیگه ای روی بیاوند ودرمشهد ۲۰۰کیلیسای خانگی وجود داشته باشد. چرا؟
بنظر بنده پیوند دین با سیایت امتحان خودش را درایران پس داده است. من موافق جدایی دین از دولت هستم
کسانی که نظریه جدای دین از سیاست و یا جدای دولت از دین را مطرح میکنند ۲ گروه میباشند گروه اول مصلحان عافیت طلب سنتی که در اثر ضعف و سوء مدریت و ظلم و جور دستگاه حاکم دچار عصبیت مبا رزاتی شده اند و طبق سنت عافیت طلبی تاریخیشان بی خطرترین وسطحی ترین و پر سئوالترین و ضعیفترین و بی درد و مسئولیتترین و بی اینده ترین راه را بر گزیدند و به خیال خود اندیشه ای ارائه داده اند که تنها راه نجات است . گروه دوم اندیشمندان و روشنفکران متجدد متاثر از رنسانس و تحولات دنیای مسیحیت و غرب میباشند که همه مشکلات کشور ما و دیگر کشورهای اسلامی را با یک نسخه کپی از غرب درمانده امروزی میخواهند حل کنند اینها از طریق مطالعه بسیار سطحی از تاریخ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی اروپا به صورت تئوری و نه تجربی و نه نوین منهای مطا لعه تاریخ مذهبی اروپا به نظریه نجات بخششان دست یافته اند گمان بر این دارند که درمان همه دردهای اروپا و غرب در به حاشیه راندن مذهب بوده است بی انکه زحمت مطا لعه ان مذهب را با در نظر گرفتن شاخصه رایج و اصولی ان به خود بدهند. گروه نخست به لحاظ حافظه تاریخی چنان کوچک مغزند که حتی تاریخ معاصر را که شامل دوران پهلویها میباشد را نیز به خاطر نمی اورند و سعی در بازگرداندن حاکمیت بازار رسوای سیاست بی دین که ازادی و عدالت استقلال جامعه را به سرقت برد را دارند و در جواب سئوال ما که از انها میپرسیم که چه تظمینی برای تکرار نشدن تاریخ دارید میگویند هیچ تظمینی جزء سازمانهای بین المللی حقوق بشری وجود ندارد .میگوئیم این سازمانهای پر از ارزوهای زیبای بشری قوانینش توسط بانیان و مدعیان ان مثل یک روزنامه پر محتوا هر روز مچاله میشود و به زباله دان انداخته میشود نمونه های ان هنوز جلوی چشمان ما قرار دارند لبنان فلسطین عراق افغانستان. این سازمانها چگونه میتوانند تظمین کننده و پاسدار حقوق بشر جوامع ما باشند میگویند باید تقویتشان کنیم باید از ازادی حاکم بر غرب استفاده کنیم و خطاهای انها را گوشزد کنیم و بدین وسیله قوانین حقوق بشری را در جهان حاکم کنیم .برادران عزیز ما سر از مبارزه جهانی در اوردند درست مثل دستگاه حاکم که سر از جهانی کردن اسلام در اورد.این است معنای ان شعارهای نا به هنگام بزرگ و بی محتوای تئوریک و عملی .اینها دانسته و ندانسته نیروهای فکری و عملی جامعه را هدر میدهند سنگهای بزرگ به علامت نزدن به دستهای ملت میسپارند . تمرکز ملت را از گرفتاریها و دردهای بومی میدزدند. گروه دوم که به لطف ظهور نا مبارک گورباچوف چپ و راستش یکی شده و به یک وحدت تئوری رسیده مذهب را مطا لعه نمیکند چون نجس است میترسد پاکش کند فقط ردش میکند قبله امال او غرب است چون ماشین میسازد چون تکنولوژی دارد چون صنعت دارد چون رفاه دارد چون …… دارد و برایش زیاد فرق نمیکند این همه دارای از کجا می اید از راه دزدی فریب تجاوز به منابع ملتها یا زحمت و تلاش که اگر از راه اولی باشد برای این گروه گواراتر است چون اینها راههای راحت را بیشتر ترجیح میدهند و او همچنان که مذهب را بدون مطالعه رد کرد به همان شیوه همه مظاهر غرب را میپذیرد . بی انکه بخواهد بداند بین قران و پیامبر و جامعه پیامبر مدینه و انچه که دستگاه حاکم ارائه داده و میدهد از بهشت تا جهنم فاصله است و بی انکه بخواهد فرق بین مسیحیت مسخ شده و تحریف شده را با اسلام مستدل و مستند بسنجد . واین هر دو گروه راههای بسیار اسان را جهت انجام مسئولیت روشنفکری بر گزیدند راهای بسیار بسیار اسان را بر گزیدند وتاریخ همچنان که تا کنون همه راحت طلبان نامجو را به هیچ انگاشته اینبار نیز از سنت خود پیروی خواهد کرد.انان که سلاح زبان و قلم و اندیشه خود را به واسطه حفظ جان و نامشان به جای نشانه رفتن به دستگاه حاکم که به حقیقت عاری از حتی ظواهر حقیقی دین اسلام میباشد به سمت قلب اسلام یعنی قرا ن و پیامبر و اسطوره های این دین رهای بخش و انسان ساز و فرهنگ ساز و نجات بخش و عادل و مشوق و مروج محبت و مهربانی و گذشت دوست دار ادب و راستگوی مبشر علم و پژوهش و ترقی و تعا لی و پاکی و رفاه انسان نشانه رفته اند بدانند با این اندیشه و عمل دنیا ی خود و هواداران خود را به دوزخ همین دنیا تبدیل میکنند و نهایت کمک و یاری را به دستگاه حاکم بر ایران و امپریالیسم جهانی و صهیونیزم مینمایند. با تشکر از زحمتکشان محترم سایت کلمه
اگر مقام قدسی داشتن حکام اختصصاص به جهان تسنن دارد پس چرا ما در عصر حاضر در یک جامعه شیعی مثل ایران با استبداد دینی روبه رو هستیم؟ به نظر من ….هم قانون اساسی جمهوری اسلامی ظرفیت ایجاد یک استیداد دینی را داشتند و دارند در غیر این صورت شاهد آن نبودیم.وابستگی سیاست به دین اگر به معنی نظارت معنوی دین بر سیاست باشد ایرادی ندارد اما اگر به معنای نظارت اجرایی آن بر سیاست باشد(مثل وجود نهادی به نام شورای نگهبان) باز هم منجر به استبداد دینی خواهد شد.
این بحثی است که باید بسیار بیشتر به آن پرداخنه شود تا به خصوص در ذهن جوانان ما برخی مسایل روشن شود. اما به طور خلاصه چند نکته را باید عرض نمایم :
۱. منظور سیدجمال این بوده است که در جامعه ای مثل ایران هرگاه استبداد داخلی و یا استعمار خارجی حاکم شود برای مبارزه باید از همبستگی دین با سیاست استفاده نمود. چرا که اسلام جزء معدود مکاتب و ایدء.ل.ژی هایی است که مبارزه با ظلم را به شدت توصیه می کند و بر آزادی و عدالت پای می فشارد.
۲. اینکه ما بگوییم حکومت ایدئولوژیک مشکل امروز ماست صحیح نمی باشد. همه حکومت های دنیا ایدئولوژیک هستند ، البته ممکن است گفتمان دینی نداشته باشند اما حتما ایدئولوژیک هستند. مشکل ما این است که استبداد و دیکتاتوری ، ردای ایدئولوژی اسلام را بر تن نموده است و می خواهد اینطور نشان دهد که اسلام واقعی همین است. در صورتی که همه می دانسم اسلام واقعی اینچنین نیست و به قول مرحوم منتظری این حکومت نه اسلامی است و نه جمهوری.
۳. جامعه ایران از ابتدا تا کنون جامعه ای مذهبی بوده است. از زمان زرتشت تا کنون. پس نمی توان در مناسبات قدرت، نقش مذهب را نادیده گرفت. باید شرایطی را بوجود آورد که از مذهب سوء استفاده نشود و عده ای آن را به نفع خود مصادره نکنند. هشدار و سخن استاد مطهری و آقای خمینی در همین زمینه بوده است. ایشان این خطر را گوشزد کرده بودند. پس راه حل این نیست که صورت مساله را پاک نماییم بلکه باید آن را حل کنیم.
۴. کشور ما حکومت سکولار را تجربه کرده است که با وقوع آخرین انقلاب قرن بیستم این نوع حکومت به پایان رسید. اگر بخواهیم مجددا به آن آموزه ها برگردبم، مجددا به عقب بازگشته ایم و باید تجربیات پیشین را تکرار کنیم. ضمن آنکه تضمینی وجود ندارد که آن نوع حکومت به استبداد منجر نشود. ما باید همین چهارچوب فعلی را آنقدر اصلاح کنیم تا به صورت مطلوب در بیاید. باید حکومت جوری اصلاح و قوانین طوری تنظیم شوند که حکومت نتواند به سمت استبداد پیش برود و حقوق ملت را زیر پا بگذارد. نوشته های مرحوم منتظری در اواخر عمر ما را در این زمینه بسیار کمک می کند تا بفهمیم منظور اسلام از حکومت په بوده و پطور می توانیم از استبداد این نظام فعلی جلوگیری نماییم.