وقتی مجری قانون ناتوان است
چکیده :آنچه در این ماجرا محل سوال و مذمت است، رفتار نیروی انتظامی و مسئولان نیروی انتظامی است. مسئولیتی که فرماندهان نیروی انتظامی در مصاحبه های خود به آن نپرداخته اند، که عین وظیفه ی نیروی انتظامی در تامین امنیت شهروندان است. بی مسئولیتی ظاهری مردم در چنین صحنه هایی هم، اگرچه در یک قضاوت اخلاقی قابل دفاع نیست اما ناشی از این استدلال است که «در وضعیتی که پلیس در محل حضور دارد و دیگران هم واکنشی ندارند و اصل ماجرا هم معلوم نیست ، من نیز نباید واکنشی نشان...
کلمه – آل طاها:
۱.
با انتشار تصاویر ویدیوی از ماجرای یک قتل در میدان کاج واقع در سعادت آباد تهران و نحوه ی برخورد پلیس و کسانی که در محل حضور داشتند، این ماجرا از چنان ابعاد اجتماعی برخوردار شد که در عرض سه روز، سه تن از فرماندهانِ ارشد نیروی انتظامی را به توضیح واداشت. سردار ساجدی نیا، فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ، سردار رادان جانشین فرمانده ی نیروی انتظامی و سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی در مصاحبه هایی جداگانه با اذعان به حضور ماموران در محلِ جرم و تعلل آنها در برخورد با مجرم و دستگیری او ، اعلام کردند که با ماموران حاضر در صحنه برخورد انضباطی صورت گرفته و هر دو جهت رسیدگی به پرونده به اداره ی بازرسی نیروی انتظامی معرفی شده اند.
اما هیچکدام از فرماندهان نیروی انتظامی مستقیماً در خصوص ابعاد اجتماعی و ریشه های این رفتار پلیسی در ماجرایی که منجر به قتل یک شهروند و زیر تیغ رفتن یک نفردیگر شده است سخنی نگفته و به ظاهر آن را به نوعی کوتاهی و تعلل در اجرای وظیفه فروکاسته اند . تا جایی که فرمانده ی نیروی انتظامی در همین مصاحبه گفته است «بیشتر از اقدام مامور نیروی انتظامی باید رفتار این مجرم مورد مذمت قرار گیرد.»
از طرفی فیلم ها و اخبار منتشره توسط شهروند خبرنگارهایی که در صحنه حضور داشته اند، حاکی از آن است که ماموران حاضر در صحنه، تنها پس از جان دادن مقتول و تسلیم شدن قاتل، وارد عمل شده اند و پیش از آن واکنش موثری نداشته و در عین توان، اقدامی جهت نجات مقتول و دستگیری قاتل نکرده اند . یعنی برخلاف آنچه فرمانده ی نیروی انتظامی تصور کرده است و بر خلاف آنچه او پیشنهاد داده است آنچه ماجرای این قتل را مشهور کرده و افکار عمومی جامعه را فراتر از یک قتل نسبت به آن نگران ساخته است، رفتار این مجرم نیست که باید مورد مذمت قرار گیرد ، بلکه آنچه ابعاد این قتل را گسترده ساخته، کوتاهی ماموران و چرایی برخورد حاضرانِ در محل جنایت است، تا جایی که فرماندهان نیروی انتظامی را نیز وادار به توضیح کرده است.
به عبارتی دیگر آنچه در این ماجرا – مخصوصاً – محل سوال و مذمت است، رفتار نیروی انتظامی و مسئولان نیروی انتظامی است . مسئولیتی که فرماندهان نیروی انتظامی از آن طفره رفته اند و در مصاحبه های خود به آن نپرداخته اند، مسئولیتی است که عین وظیفه ی نیروی انتظامی است و همانا تامین امنیت شهروندان است. وظیفه ای که گویا در میان مانورهای خشونت آفرین و نمایش های خیابانی نیروی انتظامی، می رود که به دست فراموشی سپرده شود. مانورهایی که به بهانه ی مبارزه با خشونت و تامین امنیت اجتماعی، خود مظهر خشونت و هنجارشکنی اجتماعی اند و مانورهایی که به جای آموزش ماموران انتظامی و تقویت توان آنها در مواجهه با مجرمان و صحنه ی جرم، ابزار مبارزه ی سیاسی و تعبیر خواب سیاستمداران و ترجمان اوهامی چون جنگ نرم و فتنه اقتصادی شده اند .
۲.
می توان به ماجرای قتل در میدان کاج و نحوه ی برخورد مردم با آن، از منظر آسیب شناسی اجتماعی نگریست و به تاثیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی در زندگی شخصی پرداخت و از سایه ی سنگین سیاست و مسائل امنیتی در ذهن افراد سخن گفت و رد پای بی کفایتی سیاسی مسئولان را در آن دید. می شود قلم را به دست احساس سپرد و از بی مبالاتی کسانی در آن صحنه حضور دارند خشمگین شد و به لحاظ اخلاقی هم بر آنان تاخت و حتی می شود خیال را به دست اغراق سپرد و ماجرای میدان کاج را به مرگ انسانیت و بحران وجدان تعمیم داد و از این بابت بر جامعه ی ایرانی خرده گرفت که چرا تا این حد بی رحم و سیاه دل شده است و به تعبیر مولای جوانمردان نالید که : یا اشباه الرجال و لا رجال حلوم الاطفال ، و عقول ربات الحجال ، لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم معرفه…
اما اگر بخواهیم منصفانه در خصوص کسانی که در محل حادثه بوده اند و نسبت به آن واکنشی نشان نداده اند قضاوت کنیم ، لازم است خود را در موقعیت آنها قرار دهیم .«در وضعیتی که پلیس در محل حضور دارد و دیگران هم واکنشی ندارند و اصل ماجرا هم معلوم نیست ، من نیز نباید واکنشی نشان دهم.» تمام کسانی که به تدریج در محل حادثه حاضر شده اند ، به احتمال زیاد همین استدلال را در ذهن مرور کرده و تسلیم عقل مصلحت گرا شده اند. این استدلال، اگرچه به تمامی بار مسئولیت اخلاقی را از دوش فرد بر نمی دارد اما سهم بزرگی از این بار را به دوش مسئولیت مدنی ماموران قانون می گذارد. به عبارتی دیگر، در جایی که مامور قانون حضور دارد و عمل مجرمانه ای اتفاق می افتد، مسئولیت برخورد با مامور قانون است و این مسئولیت مدنی بر مسئولیت اخلاقی و فردی سایه می اندازد و این سایه انداختن در یک وضعیت روانی که ناشی از سکوت دیگران است تشدید می شود.
با این اوصاف، بی مسئولیتی ظاهری مردم در چنین صحنه هایی ، اگرچه در یک قضاوت اخلاقی قابل دفاع نیست اما کنشی است که متکی بر حاکمیت قانون است و تنها در شرایطی اثر مطلوب خود را دارد که مجریان قانون به مسئولیت خود پای بند باشند. و البته به همان میزان که مجریان ، مسئولیت خود را به عهده نگیرند و یا در اجرای قانون ناتوان باشند ، این بی تفاوتی مدنی ، عواقب نامطلوبی به بار خواهد آورد که ماجرای میدان کاج تنها نمونه ای از آن است.
جان مردم برای این نیرو اهمیتی ندارد که،اینا فقط بلدن بکشن!!!!!!!!!!
سخن کوتاه انکه وقتی عمکرد ضد مردمی است توجه کنید ضد همه چیز در ان نهفته ان مامور هم از نظر طبقاتی نگاه کنید فرزند کارگر و یا گشاورز است شاید خیلی هم دوست داشته باشد کمک کند ۱ فداکار نیست ۲ اسلحه نامرئی پشت سرش است ۳ نتیجه این لکه ننگ نفرت نگاه ملی را که همان ضد میباشد باید پاک کند
ریشه ی رفتارهای خودسرانه ی مردم ، نظیر همان قاتل میدان کاج، بی اعتمادی به حاکمیت قانون و بی تفاوتی ماموران آن است. سری به محلات تهران بزنید و در مورد کیف قاپی و زورگیری از مردم معمولی همان محل تحقیق کنید. اکثراً جانشان به لبشان رسیده و امیدی هم برای پیگیری شکایتشان ندارند (نمونه: شرق تهران حوالی خیابانهای پرستار- شهید کریمشاهیان و میدان ۱۳ آبان). امروز شکایت می کنی و بازداشت می شود و فردا با اخذ وثیقه همان سارق زورگیر آزاد می شود و با دو نفر مثل خودش جلوی شما ظاهر می شود و تهدید می کند که اگر رضایت ندهید فلان و بهمان می کنند. انگار نه انگار که قانونی وجود دارد. شما باشید در مقابل این مهاجمان به نوامیستان باز هم به نیروی انتظامی و دادگاههای “کاغذ باز” امید می بندید؟ و یا مثل همان بنده ی خدا سلاح سرد به دست می گیرید و وظیفه ی همه را از صدر تا ذیل خودتان انجام می دهید؟ فرماندهان محترم نیروی انتظامی اگر مرد باشند و مسوولیت پذیر فقط به خاطر یکی از همین فجایع استعفا می دهند تا بلکه انسانهای قابل تری وظیفه شان را به درستی انجام دهند.
دوست من این کامنتت رو در تاپیک بعدی(مانور اقتدار و فاجعه غمبار) تکرار کن
تا اصلح طلبان و بچه های سبز مانده چرا باید نیروی انتضامی برای دستگیری قاتلان تلاش کند.نیروی انتضامی بخاطر اینست که روزنامه نگاران را بگیرد و افراد ازاده را دستگیر کند با قاتل و چاقو کش کاری ندارد,
به نام خدا
سلام
امیر مومنان : “مردم به زمامداران خود شبیه ترند تا به پدران خود.” وقتی آقای خامنه ای قبل از اعلام قطعی نتایج آرا به آقای احمدی نژاد تبریک میگوید. در جائیکه رئیس خبرگان رهبری خود را آنچنان تنها می یابد که انتقاد خود را به عملکرد داخل حاکمیت با جواب ندادن به نامهء درخواست استیضاح رهبری نشان میدهد. وقتی چند آدم روان پریش مسئول اصلی زندان کهریزک هستند و در مقام تجاوز به تعدادی از فرزندان بی گناه ( بر فرض گناهکار ! آخر مجازات کدام جرم در اسلام این رفتار است؟!!!!) این مرز و بوم قرار دارند در کنار آنکه از مسئولین بلند پایه انتظامی هستند.در حاکمیتی که حصارهای آهنی دادستان سابق تهران برای انجام جرم در کهریزک سرانجام شکسته شد ولی در نهایت او مصون ماند. آیا انتظار نباید داشته باشیم که فردی به دلیل وجود نداشتن دادگاهی که به این همه جرمهای سنگین رسیدگی نمیکند خود دست به اقدام بزند ؟ آیا آن دو مامور نیروی انتظامی وقتی نگاه به مافوق خود میکنند و میدانند جرم آنها سنگین تر است و قوه قضائیه به وظیفه خود عمل نمیکند نباید به کنار خیابان بایستند و اجرای سریع عدالت خیابانی! ( آنچه ظاهر عدالت دارد) را تماشا کنند ؟ آیا در کنار ایستادن آنها و تماشا کردن آنها را نمیتوان به تقاضای وجدان آنها به اجرای عدالت و نبود یک خواست عمومی نسبت داد ؟
سلام به همه
خطاب به ملت ایران عرض میکنم وکاری به حاکمان ندارم
نیروهای انتظامی وگارد ویژه ان بشدت از مردم ترسیده وبه همین دلیل حتی از دخالت در سرقت و قتل هم سر باز میزند چون میترسند
مردم از انها حمایت نکنند.
مسولین سپاه ونیروی انتظامی به تحولات پس از قطع یارانه ها بسیار با نگرانی چشم دوخته اند وناخداسته این ترس
ونگرانی خود را به نیروهای زیر دست هم انتقال داده اند وهمه نگران قیام مردم در اعتراض به گرانی ها خصوصا از محلهای پایین شهر هستند واعتراف به عدم توانای در برخورد با این واقعه را دارند واز ان بیشتر ترس انها از این موضوع است که خواب را از چشم انها روبوده
است.
نیک باش و به امید روزگار نیک
با سلام بر هموطنان گرامی:
ابعاد فاجعه مرگ این جوان گسترده تر از اینهاست که بتوان در چند خط خلاصه کرد. در عدم کفایت ماموران نظام از حفظ منافع شهروندان شکی نیست، بقول یکی از دوستان آنان فقط دنبال فعالان سیاسی هستند، ولی منصفانه باید اعتراف کرد که هموطنانی هم که در صحنه حضور داشتند حرکتی برای حفظ جان این جوان نکردند. متاسفانه جان انسانها برای ما چندان ارزشی ندارد. ما تنها به آنان توجه میکنیم که با ما همفکر و همصدا باشند و این شاید اساس عقبماندگی ما باشد.
با سپاس.
به نظر من این موضوع یک مشکل عمده در رفتار نیروی انتظامی ایران است. اگر بخواهیم واقع نگر باشیم این مشکل بسیار فراتر از فرماندهان فعلی این نیرو می باشد.
بی گمان همه مردم مثال هایی از سستی نیروهای انتظامی سراغ دارند. من برای شما چند نمونه که خود با آن درگیر بوده ام را ذکر می کنم.
۱. هفت، هشت سال پیش من با یک موتور تصادف کردم. در این حین ناگهان یک فرد که چاقویی نیز در دست داشت و آن را به شکل خطرناکی در دست گرفته بود در کنار ماشین من به روی زمین افتاد. در آن زمان، تازه نیروهایی با لباس سیاه ظاهر شده بودند که برای مردم بسیار سوال برانگیز بودند. نکته جالب آن بود که یکی از این نیروها در محل تصادف حضور داشت. وی به جای آن که اقدام به بازداشت یا حداقل مواجهه با آن فرد مجرم کند کنار من آمد و به من گفت که به او بگویم چاقویش را در جیبش بگذارد. یعنی آن نیروی انتظامی خود جرات نداشت به مجرم نزدیک شود.
۲. در همان تصادف وقتی ما به کلانتری رفتیم متوجه شدیم که راننده موتوری که با من تصادف کرده بود یک دزد فراری است که در همان کلانتری پرونده دارد. جالب آن است که آن سرباز که مسئول پرونده بود خود متوجه این موضوع شد ولی اصلا به موضوع اهمیت نداد. موضوع بسیار جالب بود. من در کلانتری بودم و یک سرباز داشت پرونده ها را مرتب می کرد. ناگهان پرونده ای را دید که نامش نام راننده موتور سیکلت بود (البته در آن موقع راننده موتور سیکلت به بیمارستان برده شوده بود). وی اصلا برایش این موضوع مهم نبود و برای من توضیح داد که این فرد دوست دخترش را فریب داده و از خانه پدر بزرگ دوست دخترش سرقت کرده است. دوست دختر دستگیر شده بود و وی آن دختر را به دادگاه برده بوده است و توضیح داد که چگونه تلاش می کرده تا با آن دختر دوست شود.
۳. چند سال پیش در خیابان من شاهد یک دعوا بودم که بین چند لات رخ داده بود. نکته جالب آن بود که دعوا دقیقا روبروی کیوسک نیروی انتظامی بود و در آن دو سرباز حضور داشتند. اما آنها کاری که کردند آن بود که در کیوسک را بستند و بدون توجه به دعوا از محل دور شدند.
۴. سال۱۳۸۰ من در پارک لاله با دوستم نشسته بودم که یک نفر مزاحم ما شد. من او را گرفتم و به ۱۱۰ زنگ زدم. ۱۱۰ گفت که نمی تواند وارد پارک شود و امنیت داخل پارک با گشت پارک است. در این حین آن فرد گریخت و من به دنبالش رفتم. در جلوی در پارک او به میان اکیپ دوستانش که اراذل و اوباش پارک بودند رفت و من با آن اکیپ درگیر شدم. جالب آن بود که مامور پارک در آنجا بود و من از وی کمک خواستم اما وی وانمود کرد که مامور پارک نیست. من که دیدم کاری از دستم برنمی آیم تسلیم شدم و رفتم. هنگامی که به اندازه کافی از محل دور شدم آن مامور با موتور خودش را به من رساند و پرسید که مشکلی پیش آمده است. من هم به او گفتم که خودش را ناراحت کند. موضوع مهمی نبود.
۵. هم اکنون در پشت خانه مادر من یک ماشین بدون صاحب است که مدتها است رها شده است. مادر من مرتب به کلانتری، به ۱۱۰، به شهرداری و هر جای دیگر که تصور کنید زنگ زده است تا بیایند ماشین را ببرند. اما کلانتری می گوید که باید به ما دستور بدهند و هنوز هیچ اقدامی نشده است.
این اتفاقات ناشی از چند چیز هستند.
۱. استفاده از سرباز در نیروی انتظامی. سرباز یک نیروی آماتور، آموزش ندیده و بدون مسئولیت است. وی هرگز نمی تواند به صورت حرفه ای در صحنه های جرم عمل کند. یک نیروی آموزش دیده باید انواع مهارتها مانند مهارتهای رزمی را دیده باشد و چگونگی مواجهه با مجرم را به صورت کامل آموزش دیده باشد.
۲. متاسفانه نیروهای حرفه ای نیروی انتظامی نیز اغلب آموزش کافی ندیده اند و بنابراین توان حضور در صحنه جرم را ندارند.
۳. نیروی انتظامی از حمایت کافی برخوردار نیست. اگر سری به یک کلانتری بزنید و ببینید که در آن چند میز قراضه در کنار هم قرار گرفته اند در می یابید که نیروهای انتنظامی با چه مشقتی فعالیت می کنند. من بسیاری از نیروهای انتظامی را دیده ام که واقعا زحمت کشند و تلاش می کنند. اما چگونه از تلاش آنها قدردانی می شود؟ چه امکانات رفاهی برای آنها فراهم می شود؟ آیا کار نیروی انتظامی که همواره درگیر کارهای پرتنش است جزو کارهای سخت است؟ در محل کار چه آسایشی دارند؟
به هر حال، مشکل به نظر من نبود یک نیروی انتظامی حرفه ای و ورزیده است که تمام نیازهایش برآورده شده و اکنون در خدمت کار باشد.