آقای وزیر اطلاعات! این مناصب غنیمت نیست، آزمون آخرت است
چکیده :چند روز پیش به همراه خانوادهام برای ملاقات با شما و برای اطلاع از حال فرزندم محمد امین هادوی؛ که فرمانده مورد علاقه دکتر چمران و از فرماندهان ستاد بسیج عشایر خوزستان بود که خود آنرا تاسیس کرده بودم؛ به آن وزارتخانه مراجعه کردم. بعد از یکساعت و نیم کسی آمد که جوابی بدهد. گفت نگران نباشید. قاضی باید در اینباره تصمیم بگیرد و ما مجری هستیم. او گمان میکرد من از کره مریخ آمدهام و از وضع دستگاه قضایی خبر ندارم که مسئول سابقش این دستگاه را بدترین دستگاه قضایی جهان و قضاتش را بدترین قضات و بنابراین احکامش را بدترین احکام...
نخستین دادستان انقلاب در پی بازداشت فرزندانش و نحوه برخورد با آنان نامه ای سرگشاده خطاب به وزیر اطلاعات نوشت و از نبودن استقلال در قوه قضایی ابراز نگرانی و تاسف کرد. او در این نامه تاکید کرده که در هر کجای دنیا برای دستگیری متهمین حکم قضایی نشان می دهند اما در ایران دیگر چنین حکمی نشان داده نمی شود و ماموران هر رفتاری که بخواهند انجام می دهند. مهدوی هادوی در این نامه خطاب به حجت الاسلام مصلحی نوشته است: ” آقای وزیر آیا میدانید هنگامی که ابن زیاد وارد کوفه شد گفت “من به تهمت میگیرم”. آیا شما نیز به تهمت میگیرید یا با دلیل و مدرک؟ فردای روزی که پسرم را گرفتند، نوهام را بردند و به او گفتند می خواهی الان برویم و جاسبی را کتک بزنیم!. آقای وزیر دنبال چه هستید؟”
محمد امین هادوی فرزند اولین دادستان انقلاب روز جمعه ۲۳ مهر از سوی ماموران امنیتی بازداشت شده و به مکان نامعلومی برده شد است. محمد امین هادوی فعال اقتصادی بخش خصوصی و دارنده چندین عنوان مقاله در مباحث اقتصادی است. سه شنبه ۲۴ آبان نیز شفیق هادوی فرزند محمد امین هادوی و نوه نخستین دادستان انقلاب بازداشت شد. مهدوی هادوی رئیس دادگستری شهر قم در سال ۱۳۴۲ بود که حاضر نشد حکم تبعید امام خمینی را امضا کند و به همین دلیل از دادستانی قم برکنار و به تهران منقل شد. او پس از انقلاب به دلیل اطمینان بنیانگزار جمهوری اسلامی به او به عنوان نخستین دادستان انقلاب نصوب شد و مدتی نیز عضو شورای نگهبان قانون اساسی بود. هادوی همچنین در تاسیس بسیج عشایر نقش داشته و پسرش نیز که اکنون در بازداشت به سر می برد از فرماندهان مورد علاقه شهید چمران در جنگ بوده است.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسمه تعالی
حجت الاسلام و المسلمین مصلحی وزیر محترم اطلاعات
من تنها دادستان کل انقلاب ایران (۱) هستم که علیرغم میل باطنی خود به این سمت منصوب شدم. امام در جواب کسانی که برای دیگری حکم نوشته و پهلوی ایشان آورده بودند گفت : “من فقط هادوی را قبول دارم”. بعد از دو ماه و نیم بخاطر آخرت خویش و هول المطلع تقاضا کردم دیگری را به این سمت بگمارند که پس از چهل روز پذیرفته شد.
آقای وزیر اطلاعات، این مناصب غنیمت نیست، آزمون آخرت است که کفر را میپسندید یا ایمان را که گروهی این ، گروهی آن پسندند.
چند روز پیش به همراه خانوادهام برای ملاقات با شما و برای اطلاع از حال فرزندم محمد امین هادوی؛ که فرمانده مورد علاقه دکتر چمران و از فرماندهان ستاد بسیج عشایر خوزستان بود که خود آنرا تاسیس کرده بودم؛ به آن وزارتخانه مراجعه کردم. بعد از یکساعت و نیم کسی آمد که جوابی بدهد. گفت نگران نباشید. قاضی باید در اینباره تصمیم بگیرد و ما مجری هستیم. او گمان میکرد من از کره مریخ آمدهام و از وضع دستگاه قضایی خبر ندارم که مسئول سابقش این دستگاه را بدترین دستگاه قضایی جهان و قضاتش را بدترین قضات و بنابراین احکامش را بدترین احکام میدانست. در سال ۸۰ وی این دستگاه را قابل مقایسه نه با کشورهای پیشرفته بلکه با کشورهای جهان سوم نیز ندانست. (روزنامه نوروز ۱۳۸۰/۱۱/۲۰ ص ۱۶)
این وضع دستگاه قضایی است و قاضی در این دستگاه مامور اجراست. نه تنها مامور اجرای شما که قدرت دارید بلکه حتی مامور اجرای بخش خصوصی است. من نامهای که برای یکی از علماء فرستادهام به پیوست میفرستم تا ببینید در یک پرونده حکم قبل از وقوع واقعه صادر گردیده است، در پروندهای دیگر قاضی برای تبرئه دکتر جاسبی چهار دروغ مینویسد و در پروندهای صورت جلسه سران سه قوه را دلیل برائتش میداند در صورتیکه صورتجلسه مزبور نظر کمیسیون ماده ۵ است. چنین قضاتی هر که را شما متهم کنید محکوم میکنند و مسئولیت زندانی شدن و محکومیتش بعهده شماست. به دستور شما عدهای مسلمان و مومن در زندان هستند. شنیدهام اخیرا برخی را به جرم نماز خواندن غیر قانونی! گرفتهاید. آیا از خدا پروا نمیکنید؟
در سنن ابن ماجه (حدیث ۳۹۳۲) حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت به کعبه گفت : “حرمت مومن از تو بیشتر است، مالش و خونش و اینکه جز به خوبیش گمان نبریم”.
آقای وزیر اطلاعات، هیچ دولتی نمیتواند مملکت را یواشکی و دزدانه اداره کند. تشکیلات رسمی نمیباید مانند دزدان مسلح و آدم ربایان عمل کند. دیروز فرزندم از کسانی که دارای لباس نامناسب بودند و نوهام را بازداشت کرده بودند حکم قانونی برای ورود و بازرسی خواست. آنها با استهزا گفتند به ایشان نشان دادهایم و نوهام را نشان دادند و او که رنگش پریده بود و معلوم بود چه نشانش دادهاند، سرش را پایین انداخت و به زمین نگاه کرد و بدون حکم برای بازرسی وارد شدند.
فرستادن اشخاص با این وضع باعث میشود تا شیادان نیز به همین گونه مراجعه کرده، مردم را گروگان گرفته و اخاذی کنند. مگر وزارت اطلاعات ارگان رسمی نیست. چرا اقدام به دستگیری دزدکی میکنند و هیچ اطلاعی به کسانش نمیدهند. هویت زندانیان گوانتانامو و ابوغریب مشخص بود ولی در اینجا معلوم نیست چه کسی میگیرد چرا میگیرد و بکجا میبرد. آیا بازداشت کنندگان مامور رسمی هستند یا شیادان؟ چرا از نشان دادن حکم قضایی ابا دارند؟ ما که میدانیم قضات مامورند و تمایل شما را برآورده میکنند. پس چرا حکمشان را نشان نمیدهید. بنظرم برای نشان دادن این واقعیت است که دستگاه قضا هیچکاره است و ماموران شما هر کاری بخواهند میتوانند بکنند.
آقای وزیر آیا میدانید هنگامی که ابن زیاد وارد کوفه شد گفت “من به تهمت میگیرم”. آیا شما نیز به تهمت میگیرید یا با دلیل و مدرک؟ فردای روزی که پسرم را گرفتند، نوهام را بردند و به او گفتند میخواهی الان برویم و جاسبی را کتک بزنیم. آقای وزیر دنبال چه هستید؟ و ما هو التسکین ان للبیت ربّاً
مهدی هادوی
————–
(۱) دیگران بعد از اعلام جمهوری اسلامی منصوب شدند و دادستان انقلاب جمهوری اسلامی ایران بودند
رونوشت : رئیس محترم قوه قضائیه
۱۳۸۹/۸/۶
Be khodavandie khoda lezat bordam, az in roshangari, dorood be khandane bozoog HADAVI va dorood be ensaniyatet
Ba dorood be azizane,,KALAME,, khaheshan in nameye efshagarayane, dar morede ghoveye ghazaeye ra, ta emkan darad ro site negah darid, ta hamegan agahtar shavand, innan ba javanane rastine dar NEZAME ESLAMI che mikonand. dorood bar shojaato sharafe,, in khanevadeye asile Irani
آقای وزیر اطلاعات، هیچ دولتی نمیتواند مملکت را یواشکی و دزدانه اداره کند
بازهم درباره وامهای …شده که با « مطالبات معوقه» عنوانگذاری شده است. و این هم نوعی خبر ناپراکنی در خبر پراکنی! دنیای اقتصاد مینویسد ۲۵ درصد مطالبات مال فقط ۸ نفر است ولی اولاً، بخاطر رعایت حرمت این افرد، از ذکر نامشان خود دار مییکند و در ثانی نمیگوید این ۲۵ درصد جند هزار میلیارد تومن است. در مملکتی که در همین ماه دست جند نفر دزد که یکیی از آنها از یک قنادی دزدی کرده بود قطع شد، ذیلاً اصل مطلب دنیای اقتصاد:
۲۵ درصد مطالبات معوق یک بانک دولتی در اختیار ۸ نفر است
عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس با اشاره به اینکه ضوابط قانونی برای ارائه تسهیلات بانکی رعایت نمیشود، گفت: تنها در یکی از بانکهای دولتی، ۲۵ درصد مطالبات معوقه در اختیار ۸ نفر است.
غلامرضا اسداللهی، نماینده مردم تربت جام و عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرگزاری فارس، با اشاره به پیگیری مطالبات معوقه بانکها در این کمیسیون گفت: کمیسیون، پیگیری مطالبات معوقه بانکها را در دستور کار دارد و در همین راستا گزارش دقیقی از سوی برخی نهادها تهیه شده بود که بر اساس آن مشخص شد تنها در یکی از بانکهای دولتی، ۲۵ درصد معوقات مربوط به ۸ نفر است. وی افزود: بررسیها نشان داد که در این بانک دولتی ۷۵ درصد باقیمانده هم مربوط به تعداد زیادی از افراد جامعه است؛ البته در ارائه این تسهیلات بسیاری از ضوابط قانونی رعایت نشده بود.
جناب آقای هادوی از سخنانتان چنین بر می اید که در همان روزهای اول انقلاب پی بردید که این سازمان قضائی از پای بست ویران است و فرمایشات شما هم به وزیر اطلاعات شاید نه قرائت شود نه به سمع ایشان برسد چرا که گوش شنوا ندارند و نه به شارع و یا قاضی القضات ای دیار که صرفا حکم به حکمیت سران می دهد . پس اب در هاون کوبیدن است و بس
اما شنیدن این موارد از دهان شما برای جوانان امروز ما جای بسی شوق و شادیست .چرا که بیشتر می فهمند که این ره به کجا ها که ختم نمیشود .
چرا ما باید یکسویه بنگریم ؟ آقای هادوی به خاطر آخرت خویش از خود سلب مسئولیت کرده است !!! بنابراین اعتراض برای چیست؟؟؟ چون آقای مصلحی هم به گفته ی ایشان دنیای خویش را آباد میکند . پس هر دو برای مصلحت خودشان تلاش کرده اند حال میخواهد دنیا باشد یا آخرت. خوب وقتی ایشان از صحنه خارج میشوند کسی که شایسته نیست مسول میشود . هر چند که این تقوای آقای هادوی را میرساند . برای شادی روح مرجع عالیقدر آیت الله حسینعلی منتظری یار صدیق امام خمینی (ره) و اسوه ولایتمداری ( البته نه از نوع جائر !!) فاتحه مع الصلوات .
هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک. خدا به داد مردم برسه
besyar aliey va kamelan bedorostie paydar bashied
هادوی عزیز، سوالهای شما پاسخ خودتان است. خیلی از سوالهایی که از جمهوری اسلامی میشود در حکومت کودتا پاسخ است. مطمئن باشید میخواهند بت پرستی را حاکم قالب کنند و در این وادی نه دین میشناسند و نه دین دار. والله متم نوره ولو کره الکافرون
شما چقدر بیکاری که نامه می دهی اینها اصلا همینطوریند
اینها روی ابن زیاد را هم سفید کردند, لااقل او حفظ ظاهر را کرده برای گرفتن افراد تهمت و پاپوش درست میکرد, اینهاخود را ملزم به آنهم نمی بینند و همینطور ی میگیرند.
درود به شما….یاحسین میرحسین
بابا این ظاهراً شیعه روی من ابن زیاد را سفید کرده احسنت بتو مصلحی و مصلحی هاحتماً بهشت میروی
سبز باشید و پیروز . اینها به خدا و آخرت اعتقادی ندارند تا از خدا بترسند
تاریخ در حال تکرار شدن است
خلاصه اینکه این خانه از پای بست ویران است و البته مثل همیشه تاریخ این مرز و بوم فلک زده “خواجه” در فکر نقش ایوان است. به دروغ میگوید که این مخالفت ها و انتقادهائی که وجود دارد برای مخالفت با “اسلام” است. نه آقا ! این مخالفت ها با شخص شماست نه با اسلام. منتها چون شما اسلام را فدای مصالح شخصی خودتان کرده اید این صدمه ها و ضربه ها به اسلام وارد میشود. وگرنه کسی با فطرت خودش سر جنگ ندارد. شما کنار بروید کار ها درست میشود ….
بگذار تا رودی زنیم / رود غم آلودی زنیم
آهنگ بدرودی زنیم / این عام کالانعام را
جنابِ هادویِ عزیز
گواهِ رهرو آن باشد که سرذش یابی از دوزخ/نشانِ عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا.
(حکیم سنایی)
چنین سنگین و آرام که شما در روزِ گرفتاری سخن می گویید، این رجّالگان حتّی در سرخوش ترین و برخوردارترین لحظه هایشان هم نمی توانند بگویند. پیداست که فردا از آنِ کیست.درود بر جان زینبیتان.
Aghaye ,,VAZIRE ETTELAATE,, ESLAMI,, name ra khob bekhan, hal fahmidi ,,FETNE KARAN,, mellat nistand, hal bedonbale che vaslee migardid ke be momenane pak bechasbanid, khejalat khejalat. DOROOD BAR DEGARANDISHANE MAZLOMO HAGHTALABANE IRAN,, KE BE FETNEKARAN MIGOYAND,,,, NAA,, V
با سلام. یک مطلب چند روزی برایم مسئله شده است که ربطی به متن نامه آقای هادوی ندارد. سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم و آن هم به مدت ده روز خیلی زیاد نیست؟ امروز در روزنامه ای دیدم که نوشته جامعه مدرسین برای دومین بار هم با رهبر دیدار کرده. خبری هست؟ پشت پرده این ماجرا چیست؟
شاید موضوعی که میخواهم بیان کنم ربطی به موضوع نداشته باشد اما از دوستانی که در هر کدام از مطالب کلمه نظر میذارن خواهش میکنم تنفر خودشون رو از اقای هوشنگ امیر احمدی لابی حکومت در امریکا را که دیشب در برنامه پارازیت صدای امریکا از احمدی نژاد بعنوان مصدق نام بردند رو ابراز کنند متشکرم.
همیشه مردم عادی خواستار این هستند که نون شب شون رو با کاری شرافتمندانه در بیارند و با خانواده و دوستان و هموطنانشون و در کل با دنیا در صلح و دوستی عمرشونو سپری کنند .
در طرف مقابل آدمهایی هم هستند که انسان ها براشون ابزار هستند و اعتقادی به تکامل انسان ندارند.
مثلا برای من که خودم را به جنبش سبز نزدیک میدونم ِ اعتقاد دارم که یک بسجی که تمام کارش از صبح تا شب کتک زدن مردم هست ِ میتونه تبدیل به آدمی بهتر از این بشه !
برای کسانی مثل احمدی خودمان و ایلش بسیج وسیله ایست برای کتک زدن مردم وِ بیزار کردن شون از هر چی انقلاب و مذهب و اسلام وِ من از تو و تو از من!
یعنی اول انقلاب قرار بود از رعفت اسلامی استفاده بشه اینها تبدیلش کردند به وحشت اسلامی.!
اقای هوشنگ امیر احمدی که از همین ایرانی های خودمونه که فکر میکنه همه مشکلات ما از اسلام هست..
مثل اون یکی دسته که فکر میکنه مشکل ما ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی هست !.
و دیګه این یکی آقای احمدی که چند سالی هست که به دین اسلام رو آورده برای اینکه بتونه راحت تر از تو ا خرابش کنه
یک سی سالی هست که با دوستانشون زمینه سازی میکنند.
برای کوچکترین اصلاحات بمب ګذاری میکنند و بعدش میګن چی کم داشتید برای اصلاحات؟ چیزی کم نداشتیم ! معرفت زیادی داشتیم.!
حال میان میګن کوروش کوروش برای آقیانی مثل هوشنگ امیر احمدی و مردم خسته و پدر در آمده…
به قول معروف خودشون آتیش بر پا میکنند و بعد میایند و خودشون را به عنوان آتش نشان معرفی میکنند .
.و یک سی سالی ننګی به اسم کوروش هم که زدند دوباره میان مبګن اسلام اسلام. … و همینطور ادامه دارد …
که آخرش هم ما نفهمیم که کجای کار ما اشکال داره؟
نقته مشترک آق احمدی خودمان با آق هوشنگ امیر احمدی این هست که هر دوتاشون از اسلام متنفر هستند!
مصدق هم همون نقطه ضعف ماست که ما رو از چاله مرتبا می اندازه تو چاه!؟
یعنی کافی طرف بګه مصدق ِ اسلامِ ِ سوسیا لیستِ کمونیست ِ چپ ِ راستِ لیبرالیسم. ِکافر ِ مویمن شاه…. فکر میکنیم تا ته قضییه رو خوندیم !!!؟
اګر آقای خاتمی مردم سالاری را با جنګ برای مردم سالاری جلو نبرد و سر در برابر خیلی چیزها خم کرد .! ؟
این سوال رو وقتی رای ها مون رو پیدا کردیم ازشون میکنیم آقای هوشنگ امیر احمدی لطفا نګران ما نباشید.
hameye donya midone hokomate zore zesht va ziba nmishnase jonbeshe sabz be hosh bash,
رنجهای هشداری در باره آخرالزمان، واگذاری امور به خائنین و ترسوها؛ دورنگهداشتن خردورزان از مناصب و واگذاری به جهال، و …
آری، همه برای این است که مهدی بیاید!
و این است راز «مهدویت» برخی.
«انجمن حجتیه!»
ما شیعیان رفتار جمهوری اسلامی را رفتار شیعی نمی دانیم بنابراین اینها را به ما و مولایمان علی تشبیه نکنید دامن علی ازاین ننگ و عار حکومت بری است
سکوت های چندین ساله چرا باید اینگونه شکسته شود آیا حتما باید یکی از افراد خانواده ما را بگیرند که صدای ما در بیاید آنوقت که فریاد می زدیم کار با حزب درست می شود و تمام آنهایی که حالا نامه می نویسند ما را متهم به دستکش سفید بودن برای مشت آهنین می کردند چرا یک بار هم دست به فعالیت نزدند حالا که کار از کار گذشته چه سود نامه نوشتن و رنچ را بر روی کاغذ ترسیم کردن.
همراه سبز، شوالیه ی سبز، امیراحمدی و احمدی نژاد فرقی با هم ندارند، چون هر دو بنده ی زر و زور اند و، برای رسیدن به این دو، از هیچ گونه تزویری دریغ نمی کنند. انسانیت نه به ریش است و یقه ی تا خرخره بسته، و نه به کراوات است و عینک پنسی. در هر دو پوست و ظاهر شیاد و عوام فریب یافت می شود. خود را رنجه نکن، همراه عزیزم! مردم دیگر فریبِ این طرّهات را نمی خورند. تا صبح، نفسی بیش نمانده!
سلام،
به نظر من یکی از مشکلات ما این هست که بسیاری از مردم خبر ندارند که دورو برشون چه خبر. پس بهتره که از این دست نامهها یا صحبت هارو به صورت کپی شده، به دستشون برسه. خیلی کمک میکنه.
… با شد تا روزی که مردم ما انتقام این همه بی عدالتی وظلم را از این فاسق ها را بگیرد. حضرت محمد فرمودند (الملک یبغا مع کفر ولا یبغا مع ظلم) ییادتان باشد صدام ؟
با سلام می خواستم خواهش کنم کفاری مثل ابن زیاد را با این آقایان مقایسه نفرمایید که خدا رو خوش نمی آید
این مسلمان نمایان بی پدر آبروی کفر رو نیز بردند
یا صاحب الزمان به دادمان برس تا کی صبر داری
“آنها با استهزا گفتند به ایشان نشان دادهایم و نوهام را نشان دادند و او که رنگش پریده بود و معلوم بود چه نشانش دادهاند، سرش را پایین انداخت و به زمین نگاه کرد و بدون حکم برای بازرسی وارد شدند” …. به خدا اگر از شنیدن این سخن ، همه مردم ایران دق کنند ، من تعجب نمی کنم … به خدا نمی دانم چه باید بنویسم … آیا از اینها پست تر هم در دنیا هست ؟ باید خیلی گشت …
بسیاری از تجدیدنظرطلبان خاتمی را بر موسوی ترجیح میدادند، زیرا از یک سو جذابیت خاتمی و وضعیت رأیآوری او را بیشتر از موسوی میدانستند و از سوی دیگر اندیشه و رویکرد موسوی را دارای ابهام و نقاط تاریک میدانستند.
برای واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ۸۸، ملزم بر آنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله که هزینههای گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشتهاند را مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی ” شکلگیری و برخی مؤلفههای ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان ” و “راهبردهای سیاسی تجدیدنظرطلبان و زمینههای تولید خشونت ” و فرایند دستیابی به نامزد انتخاباتی در جبهه تجدیدنظرطلب “، به ” تلقی موسوی از سیاست و حکومت ” میپردازیم:
برخی اختلاف فکری موسوی با ایدئولوژی اصلاحات در سالهای حاکمیت این جبهه را به جز در موارد بالا میتوان در تلقی او از سیاست و حکومت نیز مشاهده کرد. وی با استقبال از اندیشههای امام خمینی درباره حکومت و سیاست چنین میگوید:
ایشان حکومت اسلامی را حکومت مستضعفان میدانست و به طور مداوم جنگ فقر و غنا را مطرح میساخت و عدم سازش اسلام ناب محمدی(ص) را با زورمندان و ثروتمندان گوشزد میکرد. گمان نمیکنم اهمیت تأکید گسترده و همیشگی ایشان برای دفاع از کوخنشینان در مقابل کاخنشینان در جریان تاریخی احیاگری بر کسی پنهان باشد. بدون این تأکید، تودههای مستضعف جهان اسلام این چنین رویآور به اسلام نمیشدند و یقیناً جوانان جهان اسلام یا در چنگ مارکسیستها و ناسیونالیسمهای رنگارنگ و یا اسیر دام جهان سرمایهداری بودند… در طول جنگ آنهایی که جنگیدند همین زاغهنشینان، طبقات ضعیف و مستضعف بودند. نه آن که از کسانی که سفره و جیب پر و امکانات فراوان داشتند کسی در جبهه شرکت نکرد، ولی آنها استثنا بودند.(۱)
بسیاری از تجدیدنظرطلبان خاتمی را بر موسوی ترجیح میدادند
با اوصاف یاد شده، بسیاری از تجدیدنظرطلبان خاتمی را بر موسوی ترجیح میدادند، زیرا از یک سو جذابیت خاتمی و وضعیت رأیآوری او را بیشتر از موسوی میدانستند و از سوی دیگر اندیشه و رویکرد موسوی را دارای ابهام و نقاط تاریک میدانستند. موسوی پس از بیست سال باید به پرسشهای فراوانی پاسخ میگفت که از نگاه آنان پذیرش آن دشوار بود. معروفترین جمله درباره موسوی را محمدعلی ابطحی، مشاور خاتمی در دوران ریاست جمهوری گفت که وی را به “هندوانهای سربسته ” تشبیه کرد.
او چند روز پس از نخستین مصاحبه انتخاباتی موسوی، در سایت شخصی خود چنین نوشت: “اولین مصاحبه آقای مهندس موسوی، بعد از دو دهه سکوت که احتمالاً با هدف زمینهسازی برای فعال شدن در عرصه سیاسی کشور صورت گرفته است، انتشار یافت… واقعاً دارای نکات مهم و برجستهای از تاریخ جنگ و مدیریت بحران است… اما در شرایط فعلی طبیعی است نقل تاریخ به تنهایی نمیتواند بین نسلی که مهندس موسوی را نمیشناسد و دیدگاههای فعلی وی ارتباطی برقرار کند. مهندس موسوی برای نسل فعلی هندوانه سربستهای است که تعریفش را از پدران خود بارها شنیدهاند، تقریباً همه هم از آن دوران و مدیریت آن دوران مهندس موسوی تمجید میکنند. این مصاحبه هم اطلاعات بیشتری به نسل فعلی نمیدهد. ” او البته در ادامه به مشاوران موسوی توصیه میکند تا ادبیات او را به روزتر کنند و سخنان وی را به سمت موضوعاتی نظیر آزادیهای فردی، نهادینه کردن دمکراسی، جامعه مدنی، اصلاحطلبی، نوع رفتار با نهادهای دیگر و نقد احمدینژاد بکشانند.(۲)
طرح تئوری “یا خاتمی یا هیچکس ”
محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت، که در آغاز پاییز ۱۳۸۷ با نظریه “یا خاتمی یا هیچکس ” موافقت نشان میداد، معتقد بود با نیامدن خاتمی اصلاحطلبان در انتخابات با مشکل مواجه میشوند. او که مدعی بود تردیدی در رأیآوری خاتمی وجود ندارد، معتقد بود اگر خاتمی اعلام کند که در انتخابات شرکت خواهد کرد، مکانیسمهای جبهه اصلاحات به گونهای خواهد بود که در نهایت یک کاندیدا را برای انتخابات معرفی کند و از این جهت دچار تکثر و اختلاف نشود. از این منظر همه امور به آمدن یا نیامدن خاتمی منتهی میشد؛ به باور آنها اگر خاتمی میآمد جبهه اصلاحات به پیروزی میرسید و اگر نمیآمد این جبهه با مشکل مواجه میشد.(۳)
البته شاید بتوان رقابت موسوی و خاتمی را همانند رقابت انتخاباتی درون حزبی اوباما و هیلاری کلینتون نوعی مانور تبلیغاتی تلقی کرد که هدف آن جلب توجه افکار عمومی جامعه به سوی خود بود. به عبارت دیگر، در مسئله “آمدن یا نیامدن ” و یا در مسئله “یا من یا موسوی ” نوعی اهداف تبلیغی نیز نهفته بود. در واقع جبهه اصلاحات بر این باور بود که برای کسب پیروزی باید تب انتخاباتی را بالا ببرد و بر هیجانات آن بیفزاید. زیرا رئیس جمهور فعلی به دلیل جایگاه حقوقی و اقداماتی که در چهار سال گذشته انجام داده بود نیاز چندانی به تبلیغات نداشت و افزودن بر تب هیجانات و تبلیغات زودرس چیزی بر او نمیافزود.
پایگاه اینترنتی حزب مشارکت در تحلیلی از اوضاع انتخاباتی، در پاییز ۸۷ چنین مینویسد: “زنگ آغاز رقابتهای انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری، خیلی زودتر از آن چه در ادوار قبل انتخابات دیده میشد، به صدا درآمده است… در این میان جبهه مشارکت ایران اسلامی پس از بررسیها و تحلیل فضای سیاسی و ارزیابی مجموعه واقعیتهای موجود در فضای کشور به همراه اکثریت قریب به اتفاق احزاب و جریانهای اصلاحطلب، از آقای خاتمی برای حضور در صحنه انتخابات و کاندیداتوری دعوت کرده است. انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در بهار ۸۸ در شرایطی فرا میرسد که با وجود گذشت بیش از ۱۱ سال از دوم خرداد، جناح اصلاحطلب از انسجام بهتری نسبت به رقیب برخوردار است. به گونهای که پیشبینی میشود در صورت نامزدی آقای خاتمی، اصلاحطلبان به شکل طبیعی به اجماع حداکثری برسند و در مقابل، جناح حاکم در بهترین حالت (که آن هم معلوم نیست) به شکل قهری و با فرمان از بالا، حاضر به حمایت از احمدینژاد شود… انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در بهار ۸۸ در شرایطی فرامیرسد که در صورت شکل گرفتن رقابت میان آقای خاتمی با احمدینژاد، مردم برای اولین بار در تاریخ معاصر امکان انتخاب میان دو راه طی شده را که فاصله زمانی زیادی هم از تجربه هر دو آنها نمیگذارد، پیدا کنند. این تجربه حتی در انتخابات دوره قبل هم وجود نداشت و اکثریت مردم بالاجبار میان یک راه تجربه شده (هاشمی) با راه تازه (احمدینژاد)، راه تازه و تجربه نشده را برگزیدند… “(۴)
بازی با افکار عمومی به نام “پویش دعوت از خاتمی ”
از جمله اقداماتی که برای به میدان کشاندن خاتمی به عرصه رقابت و زودرس کردن تبلیغات انتخاباتی انجام شد “پویش دعوت از خاتمی ” بود که در طی مراسم پر زرق و برقی در ۱۶ آبان ۷۸ برگزار شد. این همایش که خاتمی در آن حضور نداشت بیش از هر چیز در پی ایجاد شوک سیاسی انتخاباتی به جامعه بود. لذا افزون بر آن که چهرههای سرشناس هنری و فرهنگی و فکری و سیاسی در آن حضور داشتند، از پوشش خبری مناسبی نیز برخوردار شد. در واقع بسیاری از شرکتکنندگان در این همایش بعدها از طرفداران تندرو رادیکالیسم سبز به شمار میآمدند.
افرادی نظیر بهزاد نبوی، محمدرضا جلاییپور، سهیل محمودی، عبدالجبار کاکایی، مصطفی ملکیان، محمدعلی ابطحی، علیرضا علویتبار، محمد نعیمیپور، مصطفی تاجزاده و فخرالسادات محتشمیپور. در واقع همان طور که بهزاد نبوی گفته بود، برای ایجاد شوک سیاسی و دعوت از خاتمی باید هنرمندان و اصحاب فرهنگ را وارد میدان میکردند، زیرا وی معتقد بود سخنان سیاستورزانی چون او تأثیر قابل توجهی در جامعه نخواهد داشت. بهزاد نبوی در همایش بررسی ابعاد شخصیتی شهید رجایی، احمدینژاد را رقیبی جدی توصیف کرد که اگر طرح تحول اقتصادی و حل مشکل با آمریکا را به نتیجه برساند، موقعیت بسیار بهتری نیز پیدا خواهد کرد. وی در تحلیلی از اوضاع تعدد کاندیداها و مطرح شدن نامهایی نظیر عارف، نجفی، کروبی و مهرعلیزاده گفت که هیچکدام از این افراد نمیتوانند در صورتی که خاتمی از احمدینژاد شکست بخورد، رأی بیاورند. وی همچنین ارائه برخی تحلیلها مبنی بر این که میتوان با کاندیدای ناشناس و یا کمتر شناخته شده همانند دوم خرداد ۷۶ به پیروزی رسید را نیز مردود دانست. در واقع پیشنهاد او این بود که تنها بخت پیروزی دعوت از خاتمی است. لذا ما نمیتوانیم کاری بدون فکر و منطق و بدون تکیه بر تجربیات و تحلیلهای موجود انجام دهیم و به صورت اتفاقی فردی را انتخاب کنیم و بگوییم ایشان کاندیدای ماست و امید داریم که او هم مثل خاتمی رأی بیاورد.(۵)
به هر طریق در میان جبهه دوم خرداد جریانهایی نظیر جبهه مشارکت، برای کسب قدرت تنها به خاتمی میاندیشید و به هیچ گزینه دیگری باور نداشت. گرچه خاتمی در سالهای دولتمردی خود به ترسو بودن، جا زدن و کندروی متهم میشد؛ اما این بار او را تنها پل دستیابی به دروازههای قدرت میدانستند که میتوانستند در کنار او رویای گذشته را با برنامهریزی بیشتر برای فتح سنگر به سنگر ارکان دیگر قدرت زنده کنند. خاتمی گرچه به دلیل احتمال شکست و یا بر فرض پیروزی به دلیل بازگشت به شرایط دهه گذشته انگیزه چندانی برای شرکت در انتخابات نداشت، اما فشارهای این جریان برای همراهسازی او بیشتر میشد.
تکاپوی خاتمی برای پاسخ به فشارهای جبهه تجدیدنظرطلب
البته روشن بود که خاتمی برای دادن پاسخ روشن به فشارهای جبهه تجدیدنظرطلب، باید منتظر میماند تا دو مسئله حل شود. نخست اینکه آیا طرح دولت وحدت ملی به نتیجه میرسد؛ و دیگر آن که آیا موسوی که زمزمههایی برای حضور احتمالی او در انتخابات در محافل به گوش میرسید در نهایت تصمیم به شرکت میگیرد یا نه؟ لذا چنان که پیشتر دیدیم با منتفی شدن مسئله “دولت وحدت ملی ” در اواخر آبان، او باید منتظر میماند تا مسئله دوم، یعنی تردید موسوی برای شرکت در انتخابات به نتیجه برسد. اما خاتمی پیش از آن که منتظر حل شدن این مسئله بماند پس از ماهها فشار جبهه تجدیدنظرطلب برای شرکت وی در انتخابات، به این دعوت پاسخ مثبت داد و در روز ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ در حضور رسانههای داخلی و خارجی و نیز افرادی از مجمع روحانیون مبارز نامزدی خود در انتخابات دهم ریاست جمهوری را اعلام کرد. البته حتی این اعلام رسمی خاتمی نیز با توجه به شرایطی که در جبهه دوم خرداد وجود داشت و نیز شخصیتی که از خاتمی در اذهان نقش بسته بود قطعی به شمار نمیآمد و بسیاری از تحلیلگران آن را چندان جدی تلقی نکردند. در این باره محمدرضا عارف رئیس ستاد انتخاباتی خاتمی بارها مجبور شد که حضور خاتمی را قطعی اعلام کند و بگوید “خاتمی تا آخرین لحظه از انتخابات کنار نمیکشد. ” عارف حتی چند روز پیش از نامه انصراف خاتمی از حضور در انتخابات، در گردهمایی سراسری ستاد ملی جوانان حامی خاتمی در ۲۲ اسفند ۸۷ گفت، خاتمی تا آخرین لحظه در عرصه انتخابات حضور خواهد داشت و اگر قرار بود به هر دلیلی کنارهگیری کند هرگز وارد عرصه انتخابات نمیشد.(۶)
نامه گلایهآمیز موسوی خطاب به خاتمی
اما واقعیت آن بود که با اعلام حضور خاتمی در ۲۰ بهمن ۸۷ موسوی از این اقدام وی ناراحت شد و فردای آن روز، نامه گلایهآمیزی خطاب به خاتمی نوشت. وی از این نکته که خاتمی روز پیش گفته بود به این دلیل در انتخابات شرکت میکند که میرحسین موسوی در تردید به سر میبرد و نمیداند در انتخابات شرکت کند یا نه، ناراضی بود. موسوی در این نامه نسبت به رفتار انتخاباتی خاتمی به شدت گلایه کرد و نوشت چرا با وجود این که به شما گفتم احساس تکلیف میکنم اما قصد ندارم به این زودی اعلام نامزدی کنم و تا اردیبهشت باید منتظر ماند، در مورد من این گونه صحبت کردید و سریعاً اعلام حضور کردید؟ البته نکته اینجا بود که موسوی و خاتمی دو روز پیش نیز دیداری با هم داشتند.(۷)
البته روایت کیهان از این دیدار، رقابت موسوی و خاتمی را به گونه دیگری ترسیم میکند. کیهان مینویسد: شنبه ۸۹.۱۱.۱۹ شب هنگام جلسهای در دفتر خاتمی با حضور نمایندگانی از سوی موسوی تشکیل شده بود تا درباره نامزدی خاتمی یا موسوی بحث و تبادلنظر شود. در این جلسه خاتمی با همراهی محمدرضا خاتمی، علی خاتمی و موسوی لاری حضور داشت و از سوی موسوی، محمدرضا بهشتی، باقریان و بهزادیان شرکت داشتند. در ابتدای جلسه خاتمی میگوید اگر موسوی بیاید، من دیگر نیازی به آمدن نمیبینم و قطعاً وارد میدان شده و از او حمایت میکنم. نمایندگان موسوی اعلام میکنند که مهندس قصد دارد ابتدا مباحثی را در جامعه مطرح کند و سپس اگر مصلحت دید نامزد شود و تأکید میکنند موسوی هنوز نمیخواهد نظر نهایی خود را اعلام کند. در پاسخ به این سخنان، خاتمی میگوید درخواست مردم را نمیشود بیپاسخ گذاشت و کش دادن بیشتر به مصلحت نیست. نمایندگان موسوی که میدانستند منظور خاتمی از “مردم ” همان گروه فشار حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب است در پاسخ میگویند که موسوی معتقد است نامزد شدن هر دو نفرمان هم ممکن است و مانعهالجمع نیست، در نهایت اگر اوضاع مناسب نبود یکی به نفع دیگری کنار میرود. کیهان در تحلیل این دیدار و خبر اعلام حضور خاتمی در انتخابات در فردای آن روز مینویسد، اعلام حضور رسمی خاتمی تحت فشار شدید جریان افراطی بوده است که قصد داشتند با این اعلام حضور موسوی را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و او را از نامزدی منصرف کنند ولی این سیاست برخلاف انتظار آنان جواب نداد و نه تنها موسوی انصراف نداد، بلکه او و حلقه نزدیکانش از این اقدام خاتمی که برخلاف مباحث شب گذشته بود، عصبانی شده و آن را یک حرکت غیراخلاقی تلقی کردند. از سوی دیگر خاتمی نیز که به پیشبینی سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت درباره انصراف موسوی اعتماد کرده بود، از این موضوع نگران به نظر میرسد. زیرا او امیدوار بود موسوی ضمن انصراف از نامزدی وی حمایت کند.(۸)
البته تفسیر دیگری که از دیدار یاد شده میتوان داشت و اتفاقاً در اظهارات نزدیکان خاتمی نیز به چشم میخورد، این است که خاتمی چون احتمال شکست را بالا میدانست و این اتفاق برای شخصیت او و اینکه هشت سال رئیسجمهور بوده سنگین تمام میشده است، ابتدا ترجیح میداد موسوی این خطر را بکند. لذا وقتی احساس کرد که اعلام نظر قطعی تا زمان ثبتنام نامزدها در اردیبهشت بسیار دیر خواهد بود و فرصت تبلیغات را از جبهه اصلاحات میگیرد با این اقدام دو هدف را در نظر داشت: یا موسوی از آمدن به صحنه رقابت منصرف میشود که تکلیف روشن است و یا اینکه اعلام حضور خاتمی در انتخابات میتوانست شوکی را بر او وارد سازد تا وی سریعتر تصمیم بگیرد.(۹)
گرچه در دی ماه ۸۷ و در گرماگرم آمدن یا نیامدن خاتمی و موسوی، خاتمی گفته بود “یا من میآیم یا میرحسین ” و این گفته اتفاقاً طرفداران خاتمی را در جبهه مشارکت و سازمان انقلاب ناراضی کرده بود،(۱۰) اما رفتار موسوی از لحظاتی پس از اعلام حضور خاتمی نشان داد که این جمله به آن سادگی که او میگفت محقق نخواهد شد، زیرا اعلام حضور خاتمی، موسوی را از نیامدن در انتخابات منصرف نساخت.
اعلام حضور خاتمی و فریادهای طرفداران عبدالله نوری
اما اعلام حضور خاتمی طرفداران عبدالله نوری را که از نامزدی نوری حمایت میکردند نیز به واکنش واداشت. آنان که خود را “هواداران اصلاحات ساختاری ” مینامیدند معتقد بودند با خاتمی نمیتوان به فینال رسید. پایگاه اینترنتی خرداد وابسته به این گروه طی گزارشی در این باره نوشت: “کاندیداتوری خاتمی پس از آن اعلام شد که در هفتههای اخیر “میرحسین موسوی ” نیز به شدت فعالیتهای سیاسی خود پس از بیست سال سکوت افزوده بود و هماکنون روشن نیست که سرنوشت کنشهای سیاسی اخیر موسوی که به دعوت خاتمی پا به عرصه گذاشته بود، چه خواهد شد. همچنین مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی نیز بارها اعلام کرده که هرگز از سپهر انتخابات کنار نخواهد رفت و از رقابت با خاتمی استقبال میکند.
با چنین دورنمایی باید در انتظار یک مجادله سنگین در میان قشرهای مختلف اصلاحطلبان میانهرو و تفریطی بود. اما روشن نیست که سرنوشت این مجادله به کجا ختم شود. آیا جبهه کندروی اصلاحطلبان با دست کم دو نامزد و حداکثر با سه نامزد در انتخابات حاضر میشود و آیا با چنین سردرگمی آشکاری، احتمال تکرار شکست سال ۸۴ نمیرود؟ در نتیجه این گزارش آمده است، محمد خاتمی فردی مقبول از دیدگاه فکری و نقطهنظر گفتمانی است. ما با او هشت سال اصلاحطلبی را تمرین کردیم، اما خاتمی مرد بردن بازی سیاست و یکسره کردن کار نیست، با او تنها میشود تمرین کرد و تمرین کرد و هرگز به روز فینال نرسید. در میان اصلاحطلبان ساختاری بسیاری هستند که خاتمی را از حضور در میدان بیم دادهاند. ماهها با او گفتگو کردند و صدها بار نوشتند که “چرا آمدن خاتمی نادرست است؟ ” اما او ترجیح داد، تنها هیاهوی طیفهای میانهرو و تفریطی اصلاحطلب را بشنود و به هیچیک از دهها پرسش طرح شده از سوی اصلاحطلبان ساختاری توجهی نکرد. با وجود این، آمدن خاتمی را فرصتی میدانیم برای روشن شدن مرز اصلاحطلبی و تعاریف متفاوت آن. تصمیم او را نیز البته ارج مینهیم و آرزوی موفقیت برای خاتمی و هوادارانش داریم. اما آقای خاتمی! اینک وقت پاسخ فرارسیده است! ” (۱۱)
سه مفهوم “اصلاحطلبان تفریطی “، “اصلاحطلبان میانهرو ” و “اصلاحطلبان ساختاری ”
نکته قابل توجه در متن بالا این است که گروه فوق که تلاش داشت در رسانهها به تندروی و رادیکالیسم متهم نشود از ابتدا با وضع سه مفهوم “اصلاحطلبان تفریطی “، “اصلاحطلبان میانهرو ” و “اصلاحطلبان ساختاری ” در پی آن بود که به نوعی اصلاحطلبی خاتمی و موسوی و کروبی را با پرسشهای جدی مواجه سازد و تنها اصلاحطلبی کارآمد را به حلقه اطرافیان عبدالله نوری نسبت دهد. رفتار این گروه البته موجب واکنشهای جریانهای مختلف همسو با جبهه اصلاحات در داخل و خارج ایران شد. پایگاه خبری دُیچه وله از این رفتار با عنوان رویکرد “اصلاحطلبان در برابر اصلاحطلبان ” نام برد. (۱۲)
البته از آنجا که روشن بود عبدالله نوری به دلیل تندروی و داشتن پرونده قضایی، از حمایت گسترده جناح خود برخوردار نیست و بخت چندانی برای رقابت در انتخابات را ندارد، موسوی همچنان رقیب جدی درون جناحی خاتمی، تلقی میشد که رفتار سیاسی او نشان میداد به تدریج به مرحله تصمیمگیری نزدیک میشود. نوری گرچه در دیدار خود با خاتمی وی را به ایستادگی و مقاومت در برابر جناح مقابل دعوت کرده بود، (۱۳) اما چند روز بعد اعلام کرد که از هیچکدام از نامزدهای اصلاحطلبان در انتخابات حمایت نمیکند.(۱۴) البته در این دوران مطرح شدن نام عبدالله نوری برای شرکت در انتخابات میتوانست اذهان را تا مدتی از نامزد اصلی این جبهه نیز دور سازد. لذا عبدالله نوری میتوانست به عنوان کاتالیزور تبلیغات انتخاباتی عمل کند و بازار مباحث مربوط به انتخابات را گرم نگاه دارد. اگر نه معلوم بود که وی صلاحیتی که بتواند نظر شورای نگهبان را جلب کند، ندارد.
حضور میر حسین قطعی شد
در شرایطی که جبهه دوم خرداد در انتخاب موسوی یا خاتمی مردد بود و اختلافنظرهایی در میان آنان برای برگزیدن هرکدام از آنها وجود داشت، در نهایت موسوی که در اواسط بهمن ۸۷ با رهبر انقلاب دیدار کرده بود، در ۱۵ بهمن ۸۷ رئیس ستاد انتخاباتی خود را معرفی کرد. پیرو این تحولات و رفتارهای سیاسی پایگاه اینترنتی “قلم ” نیز که وابسته به موسوی بود در ۱۰ اسفند ۱۳۸۷ شروع به کار کرد. در این روزها که خبر قطعی شدن حضور موسوی به گوش میرسید، وی در نهایت در روز سهشنبه بیستم اسفند قصد خود را برای نامزدی در انتخابات دهم ریاست جمهوری اعلام کرد. این اعلام حضور تا چند روز این پرسش را که “بالاخره چه میشود؟ ” در لایههای نه چندان درونی اردوگاه دوم خرداد به مسئلهای جدی تبدیل کرد. حضور همزمان خاتمی و موسوی در کنار کروبی که درباره نامزدی در انتخابات سماجت، داشت نه تنها شکست در انتخابات را رقم میزد بلکه اختلافها و شکافهای درونی این جبهه را نیز فعالتر میساخت. در این میان گرچه برخی به حضور همزمان هر دو اعتقاد داشتند اما نیروهای واقعگراتر تنها طریق موفقیت در انتخابات را رسیدن به اجماع میدانستند.
در این میان حلقه اطراف خاتمی به کنارهگیری موسوی تمایل داشتند و گاهی نیز برای او جایگاه معاون اولی را پیشنهاد میکردند تا در مسائل اقتصادی که خاتمی به گفته خودش از آن چیزی نمیدانست به او کمک کند. از سوی دیگر حلقه اطراف موسوی نیز تمایل به کنارهگیری خاتمی داشتند. زیرا توان مدیریتی وی را بیش از خاتمی میشناختند و معتقد بودند حضور موسوی در انتخابات در میان نیروهای مذهبی نه تنها حساسیتزا نیست بلکه با توجه به سوابق موسوی میتوان از میان آنها هم یارگیری کرد. در واقع برخی اصولگرایان “میرحسین ” را یک “برادر مکتبی ” میدانستند. در حالی که خاتمی از این مزایا برخوردار نبود.
اظهارات تاجزاده از حضور سرزده موسوی در انتخابات
با وجود این، گروههای اصلی این جبهه یعنی حزب مشارکت و سازمان انقلاب تمایل بیشتری به سوی خاتمی داشتند. در میان این افراد مصطفی تاجزاده که از حضور موسوی خود را متعجب نشان میداد گفت: “ما در سال ۱۳۸۳ دو بار به دیدار مهندس موسوی رفتیم و دلایل زیادی ارائه دادیم و اصرار کردیم تا ایشان نامزد انتخابات ریاست جمهوری نهم شود تا گرفتار وضع موجود نشویم. با وجود این مهندس موسوی دلایلی آورد که طبق آن حاضر نبود در انتخابات شرکت کند. ” تاجزاده در ادامه میافزاید که آن شرایط کماکان باقی است و حتی تشدید شده است اما مهندس موسوی تصمیم به حضور گرفته است. او در بیان دلایل رجحان خاتمی بر موسوی که گفتمانی دهه شصتی داشت میگوید: “به نظر من گفتمانی که میتواند ایران را نجات دهد، گفتمان خاتمی است و هر کس به این گفتمان نزدیکتر باشد، میتواند منشأ اثر بیشتری برای کشور و ملت باشد. ”
اما در میان احزاب پرقدرت جبهه اصلاحات، مواضع حزب کارگزاران، اندکی با مواضع دو تشکل فوق تفاوت داشت. در این میان محمد عطریانفر از اعضای شورای سیاستگذاری حزب کارگزاران سازندگی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد ملی مینویسد “ما باید از حضور مهندس موسوی استقبال کنیم اما مصرانه میخواهیم که برای حضور یکپارچه و نیرومند اندیشه اصلاحطلبی در ایران، در انتخابات پیش رو از میان این سه چهره صاحبنام (خاتمی، کروبی و موسوی) حول یکی از شخصیتها اجماع صورت گیرد. ” (۱۵) به عبارت دیگر، برای حزب کارگزاران و رهبران آن، آن چه که اهمیت داشت اجماع بر سر یک کاندیدای قوی، کاستن از تعدد نامزدها و ایجاد یک فضای دو قطبی در انتخابات با مرز “طرفداران احمدینژاد ” و “مخالفان احمدینژاد ” بود. به نظر آنها این راهبرد میتوانست بیش از راهبردهای انتخاباتی دیگر نتیجهبخش باشد. لذا آمدن به رقابت با کاندیداتوری خاتمی یا موسوی تفاوت چندانی نداشت، آن چه مهم بود دستیابی به شروط بالا بود. از این جهت، ذکر نام کروبی در میان دو نام دیگر بیشتر به تعارفهای سیاسی شبیه بود، زیرا تمام کارشناسان مسائل انتخاباتی ایران میدانستند که کروبی عملاً شانسی برای دستیابی به قدرت ریاست جمهوری ندارد و تمام نظرسنجیها نیز این موضوع را تأیید میکرد. (۱۶)
با اعلام حضور قطعی موسوی در انتخابات، خاتمی که به دلیل احتمال شکست از پیش نیز مردد بود، فرصت را برای انصراف غنیمت شمرد و طی بیانیهای در ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ کنارهگیری خود از انتخابات به نفع موسوی را اعلام کرد. در بخشهایی از بیانیه خاتمی چنین آمده بود: “… هنگامی که گفتم “یا من یا مهندس موسوی ” در عین احترام به همه عزیزانی که در عرصه انتخابات حضور داشته یا خواهند داشت، به این ظرایف نظر داشتم: اولاً به اهمیت انتخابات، ضرورت پیروزی در آن، لزوم تغییر وضع فعلی در جهت مصالح کشور و اصلاح در حد توان و امکان یکپارچگی نیروهای تغییرخواه و پرهیز از مخدوش شدن ضرورتهای فوق با طرح گفتمانهای متفاوت، (ولو یکسان در اصول) توجه داشتم و لذا با فرض آمدن جناب آقای موسوی نمیآمدم و حالا نیز نمیمانم… ثالثاً: بر این باورم که جناب آقای مهندس موسوی، برای ایجاد تغییر در شرایط کنونی شایستگی لازم را دارند، هر چند ممکن است تفاوتها و تمایزهایی در نظر و عمل وجود داشته باشد… رابعاً: حضور در انتخابات برای پیروزی است، نه یک تفنن پرهزینه و بر این باورم که ایشان زمینه کسب آراء و انتخاب از سوی مردم را دارند، البته در صورتی که همه ما هوشیارانه و واقعبینانه عمل کنیم… من به حکم وظیفه اخلاقی و برای پرهیز از هرگونه پراکندگی در آراء و با ایمان کامل به توان و مرجعیت مردم که “میزان ” رأی آنان است و باید آرائشان در حد امکان به نقطه واحدی سوق داده شود، از صحنه نامزدی انتخابات کنار میکشم تا به یاری خداوند تغییر و بهبود اوضاع بهتر و کمهزینهتر در دسترس قرار گیرد و با این کار میکوشم تا امکان بهرهبرداری سوء را از کسانی که پیروزی خود را در القاء اختلاف و نیز تشتت آراء در جبهه گسترده خواستاران تغییر میجویند بگیرم. ” (۱۷)
نارضایتی طرفداران خاتمی از کنارهگیری وی
پس از اعلام انصراف خاتمی بسیاری از طرفداران وی که هنوز موسوی را شخصیتی متعلق به دهه شصت میدانستند، از این اقدام وی ناراضی شدند و لب به انتقاد گشودند. اما در میان واکنشهای صورت گرفته به بیانیه خاتمی نکته قابل توجه درباره کسانی بود که روغن ریخته شده را نذر امامزاده کردند و این مصلحتسنجی او را رفتاری “اخلاقی ” معرفی کردند.(۱۸)
نکته قابل توجه درباره استفاده شعاری از مفهوم “اخلاق ” این است که این جبهه چون خود به استفاده شعاری از دین منتقد بود، نمیتوانست از این رویکرد بهره ببرد. لذا برای آن که بتواند بر مقبولیت رفتار سیاسی خود بیفزاید به روش ابزاری از “اخلاق ” و دادن شعارهای اخلاقی روی میآورد. البته خاتمی پیش از آن که شعار اخلاقی بدهد روز پیش از انتشار بیانیه دلایل واقعبینانه انصراف خود را از کنارهگیری از انتخابات در حاشیه برنامه جماران چنین عنوان کرده بود: “ما سه نفر (خاتمی، کروبی و موسوی) نمیتوانستیم پنجاه درصد آرا را داشته باشیم، اما حالا وضعیت با کنارهگیری من بهتر میشود. اگر من میآمدم و به دور دوم میرفتم برای من شکست بزرگی بود، اما اگر میرحسین به دور دوم راه یابد، یک پیروزی برای ماست. درست است که میرحسین بخشی از آرای جوانان را که من دارم، ندارد اما در عوض بخشی از آرای اصولگرایان برای اوست. “(۱۹)
ترس از شکست و موقعیت موسوی در جامعه دلایل کنارهگیری خاتمی
در این بیانات خاتمی دو نکته قابل توجه است، یکی ترس از شکست و دیگری برداشت از موقعیت موسوی در جامعه. چه اشکالی داشت که خاتمی در انتخابات شرکت میکرد و میتوانست با شکست احمدینژاد در دور دوم به ریاست جمهوری برگزیده شود؟ مشکل اینجا بود که خاتمی حتی از احتمال شکست هراسان بود. او نسبت به موسوی از نگاه واقعبینانهتری برخوردار بود. خاتمی که طی چند سفر استانی، سردی اکثریت جامعه با خود را احساس میکرد، “شکست ” را کاملاً محتمل میدانست و ترجیح میداد موسوی، قربانی این شکست باشد نه او. حال که رفتار او جواب داده بود و توانسته بود کاری کند که موسوی سریعتر به تصمیم نهایی برسد، او وظیفهاش را برای جبهه دوم خرداد انجام داده بود و میتوانست مسئولیت احتمالی شکست را از دوش خود بردارد. در واقع خاتمی که میدید موقعیت وی در میان طبقاتی از جوانان جامعه شهری بهتر از موقعیت موسوی است و با این وضعیت انتخاباتی در سراسر کشور موسوی توان آن را ندارد که در مرحله نخست پیروز انتخابات باشد، اینگونه میپسندید که موسوی بتواند بخشی از آرای احمدینژاد در میان اصولگرایان را جلب کند و انتخابات را به مرحله دوم بکشاند. آرزوی خاتمی راهیابی موسوی به دور دوم بود که آن را در قالب تحلیل ارائه میداد.
به هر طریق جبهه دوم خرداد موفق شد تا پایان سال ۱۳۸۷ نماینده اصلی خود را برای رقابت با احمدینژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری بشناسد و از این جهت کتاب سال ۸۷ را با فکر و عزمی منسجم ببندد. با روشن شدن تکلیف جبهه دوم خرداد در انتخابات ۸۸ اما کار موسوی آغاز شده بود و او باید به پرسشهای فراوانی پاسخ میگفت و برنامه تبلیغاتی خود را به کمک طیف رنگارنگ جبهه دوم خرداد آماده میکرد. لذا در حالی که با آغاز نوروز ۸۸ تعطیلات نوروزی ایرانیان آغاز میشد، این تعطیلات جبهه مقابل احمدینژاد را به فعالیتی بیش از گذشته فرامیخواند.
نتیجه
در انتخابات ۸۸ خط قرمز جبهه دوم خرداد دستیابی دوباره احمدینژاد به مقام ریاست جمهوری بود. برای دستیابی به این مقصود دو راه قابل تصور بود. نخست جلوگیری از حضور احمدینژاد در رقابت انتخاباتی با پیش کشیدن مسئله “دولت وحدت ملی ” بود و دیگر به میدان آوردن رقیبی جدی برای رقابت با او بود. پس از شکست برنامه “دولت وحدت ملی ” که طرحی خام و نسنجیده و غیرواقعبینانه بود و با مخالفت اصولگرایان مواجه شد، راهکار دوم از اوایل دی ۱۳۸۷ به طور جدی پیگیری شد. احمدینژاد در اواخر آذر ۸۷ با دعوت از رقیب برای رقابت با خود نشان داد که عزم محکمی برای شرکت در انتخابات دارد و طرح مذکور عملاً شکست خورده است.
اما در میان تمام نامهای متفاوتی که برای حضور در انتخابات مطرح میشدند مانند قالیباف، عبدالله نوری، محمد خاتمی، میرحسین موسوی، حسن روحانی، عارف و … هیچکدام به اندازه محمد خاتمی و میرحسین موسوی نظر تصمیمگیرندگان جبهه دوم خرداد را به سوی خود جلب نمیکرد. تحلیلگران سیاسی این جبهه در مجموع چهار شرط را برای برگزیدن نامزد انتخاباتی موردنظر لازم میدانستند:
۱. فرد موردنظر باید مقبولیت عمومی و توانایی جذب رأی داشته باشد؛
۲. به ضرورت باید از وابستگان جبهه دوم خرداد باشد؛
۳. با گفتمان عدالت، که در حال حاضر مورد توجه جامعه است، بیگانه نباشد؛
۴. بتواند در میان نیروهای مذهبی و به ویژه جمعیتی که منتقد احمدینژاد هستند، نیز بخشی از آراء را به سوی خود جلب کند.
با وجود این چهار شرط، در میان نامهای مختلف مطرح شده نظرها بیش از همه به سوی خاتمی و موسوی معطوف شد. اما خاتمی از آنجا که واجد شرایط سوم و چهارم نبود و از خطر شکست واهمه داشت، تلاش کرد تا موسوی را برای رقابت با احمدینژاد وارد میدان کند. در نهایت پس از چند ماه کشمکش بر سر آمدن خاتمی یا موسوی، وقتی که موسوی در ۲۰ اسفند ۸۷ از عزم جدی خود برای شرکت در انتخابات سخن گفت، خاتمی در ۲۶ اسفند ۸۷ انصراف رسمی خود را از نامزدی انتخابات اعلام کرد، تا جبهه دوم خرداد به صورت مشخص و روشن به برنامهریزی برای انتخابات سه ماه بعد بپردازد.
پی نوشت:
۱. پیشین؛ صص ۷۴ و ۸۶.
۲. ابطحی؛ محمدعلی؛ “اولین گفتگوی مهندس موسوی و ابهاماتی که باید روشن شود “؛ سایت شخصی محمدعلی ابطحی؛ ۵ بهمن ۱۳۸۷.
۳. میردامادی، محسن، “گفت و گوی انتخاباتی روزنامه اعتماد با دکتر محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی با محوریت حضور خاتمی در انتخابات “؛ روزنامه اعتماد؛ ۱۳۸۷.۷.۲۸.
۴. “انتخاب میان خاتمی یا احمدینژاد؛ اولین فرصت در تاریخ معاصر برای انتخاب میان دو راه طی شده “؛ پایگاه اینترنتی حزب مشارکت؛ ۱۳۸۷.۷.۳.
۵. خبرگزاری فارس؛ کدخبر ۸۷۰۸۱۷۰۶۸۶ و ۸۷۰۶۱۲۰۰۰۲.
۶. “عارف: خاتمی تا آخرین لحظه از انتخابات کنار نمیکشد “؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۲۳ اسفند ۱۳۸۷.
۷. “نامه گلایهآمیز میرحسین موسوی به خاتمی؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۲۲ بهمن ۱۳۸۷.
۸. “قرار و مدار شنبه و عهدشکنی یکشنبه “؛ روزنامه کیهان؛ چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۷؛ ص ۲.
۹. “دلیل تأخیر اعلام کاندیداتوری خاتمی؛ تلاش برای راضی کردن میرحسین “؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۲۰ بهمن ۱۳۸۷.۱۰.
۱۰. “یا من میآیم یا میرحسین “؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۲۳ دی ۱۳۸۷.
۱۱. “واکنش هواداران عبدالله نوری به نامزدی خاتمی: با این مرد نمیتوان به فینال رسید “؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۲۱ بهمن ۱۳۸۷.
۱۲. کشمیریپور، بهزاد؛ “اصلاحطلبان در برابر اصلاحطلبان “؛ پایگاه اینترنتی دُیچه وله؛ ۲۰۰۹.۲.۱۰.
۱۳. روزنامه اعتماد ملی؛ یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۷.
۱۴. “نوری از هیچ کاندیدایی حمایت نمیکند “؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۲۳ دی ۱۳۸۷.
۱۵. “میرحسین موسوی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد “؛ پایگاه خبری دُیچه وله؛ ۲۰۰۹.۳.۱۰.
۱۶. به طور نمونه بنگرید به نظرسنجی پایگاه اینترنتی تریبون (از رسانههای خبری نزدیک به کروبی) که در آنجا نیز نام کروبی پس از نام خاتمی و موسوی قرار گرفته است: “خاتمی و میرحسین کاندیداهای منتخب اصلاحطلبان “؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۱۹ دی ۱۳۸۷.
۱۷. خاتمی، محمد؛ بیانیه انصراف از نامزدی در انتخابات؛ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷.
۱۸. به طور نمونه بنگرید به: “بیانیه انصراف خاتمی؛ تصمیم اخلاقی فراتر از کسب قدرت “، پایگاه اینترنتی تریبون؛ ۲۷ اسفند ۱۳۸۷.
۱۹. “خاتمی گویا باز هم مرد ماندن نیست “؛ پایگاه اینترنتی رجانیوز؛ یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۷.
ادامه دارد….
منبع: کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت
مطلب بسیار خوبی بود، آقا یا خانم ناشناس.
امیدوارم این مطلب شما و کتاب “شورش اشرافیت بر جمهوریت” رو بخونن.
شما این همه دبدبه و کبکبه چیدید و تازه موفق شدید از سایت جهان نیوز که یک رسانه ی معلوم الحال است مطالب را کپی کرده و اینجا پیست کنید. عزیز جان پاسخ گفته های شما قبلا داده شده است و فکر نمی کنم دوباره نیازی به نوشتن یک متن بلندبالا باشد.
جالب است که در همین سایت جهان نیوز من نمی توانم پیام بگذارم و سانسور شدید اعمال می شود اما شما آن متن را اینجا کپی می کنید. همین برای اثبات این که کدام بر حق است کافیست.
راستی یک توصیه. شما کتاب معرفی کردی. من هم کتاب معرفی می کنم حتما بخوانید. “عوامل سقوط” اثر علی دشتی. و همچنین “گفتگوی من با شاه” اثر اسدالله علم.
البته فراموش کردم بگویم که اصل خبر برای فارس است که از کتاب :جمهوریت بر اشرافیت مطالب را آورده است. ضمن اینکه باید بگویم دلایل این کتاب برای سلامت انتخابات بسیار سست است , اجازه ندادن به منتقدان برای چاپ دلایل خود هم دلیل دیگری بر ناسالم بودن انتخابات و استبدادی بودن است.
شما خیلی زحمت کشیدین .لازم نبود کار غیر قانونی انجام بدین و صاحب گناه بشین و با فیلترشکن !!!!!!!!!!!تشریف بیارین .به خودتون زحمت ندین ما این حرفا رو از کیهان نشینان زیاد شنیدیم و هزاران جواب بهشون دادیم ولی گوش شنوا و چشم بینا نیست .اینقدر دلایلتون بی منطق و پر از دروغه که ادم با این همه سفسطه نمیدونه چه کنه .فقط باید بر حالتون گریست .
در بیانات خاتمی دو نکته قابل توجه است، یکی ترس از شکست و دیگری برداشت از موقعیت موسوی در جامعه. چه اشکالی داشت که خاتمی در انتخابات شرکت میکرد و میتوانست با شکست احمدینژاد در دور دوم به ریاست جمهوری برگزیده شود؟ مشکل اینجا بود که خاتمی حتی از احتمال شکست هراسان بود. او نسبت به موسوی از نگاه واقعبینانهتری برخوردار بود. خاتمی که طی چند سفر استانی، سردی اکثریت جامعه با خود را احساس میکرد، “شکست ” را کاملاً محتمل میدانست و ترجیح میداد موسوی، قربانی این شکست باشد نه او. حال که رفتار او جواب داده بود و توانسته بود کاری کند که موسوی سریعتر به تصمیم نهایی برسد، او وظیفهاش را برای جبهه دوم خرداد انجام داده بود و میتوانست مسئولیت احتمالی شکست را از دوش خود بردارد. در واقع خاتمی که میدید موقعیت وی در میان طبقاتی از جوانان جامعه شهری بهتر از موقعیت موسوی است و با این وضعیت انتخاباتی در سراسر کشور موسوی توان آن را ندارد که در مرحله نخست پیروز انتخابات باشد، اینگونه میپسندید که موسوی بتواند بخشی از آرای احمدینژاد در میان اصولگرایان را جلب کند و انتخابات را به مرحله دوم بکشاند. آرزوی خاتمی راهیابی موسوی به دور دوم بود که آن را در قالب تحلیل ارائه میداد.
مرگ بر سبز
مرگ بر کروبی
مرگ بر موسوی
مرگ بر موسوی
شما غیر از واژه مرگ چیز دیگر فرا نگرفته اید .زنده باد مخالف من.
مشق مرگ بر کروبی مرگ بر موسوی خیلی طولانی هست باید یک سی چهل میلون اسم دیګه بهش اضافه کنی ..!
چون ما بیشماریم …. یادت نره به خودت بګی قبل از شروع مشقت. وای بیشمارند!
آره امکان داره اګر آقای خاتمی کاندید میشد شاید یک روز وقت تو صف هدر نمیدادیم ..
اونوقت آق احمدی چطوری میتونست رای … !؟ چون رایی تو صندوق نبود غیر از رای تو و دوستات ودوستاش..!
خاتمی دوستت داریم
ای کاش یک قسمت را هم به تاریخچه وقایع مهم پس از انقلاب اختصاص می دادید تا جوانان بهتر با گذشته اشنا شوند .مذاکرات نیک براون با محمد جواد لاریجانی خیلی از دیدگاه جناح حاکم را نشان می دهد و اینکه چرا مدیران و دست اندر کاان نظام را با چنین شدت و وقاهتی در زندانها انداختند .
ای کاش تحلیلی در باره حزب موتلفه و نقش انها در سیاست این سی ساله ارائه می شد .