قدرت بدون جانشین
چکیده :محدود و منحصركنندگان قدرت رسانه تصور نكنند كه با اين كار جايگاه خود را در جامعه ارتقاء ميدهند، رسانه مثل اسلحه نيست كه اگر كسي داشت بتواند، فرد بدون اسلحه را با آن بترساند و به تمكين وادار كند. قدرت رسانه در توزيع متقارن آن در جامعه است، وقتي كه اين توزيع نامتقارن شد، بزرگترين رسانه نيز زمينگير خواهد...
عباس عبدی *
کسب قدرت مشروع برای هر فرد یا گروهی در جامعه مطلوبیت خاص خود را دارد. منظور از قدرت نیز داشتن آن ویژگی است که بتوان به واسطه آن، دیگرانِ مورد نظر را به قبول فکر یا رفتاری مجاب یا مجبور کرد. قدرت انواع مختلف دارد؛ نظامی، اقتصادی، سیاسی، فکری، اطلاعاتی، علمی، رسانهای و… وجوه مختلف قدرت هستند. این قدرتها در حالی که تا حدی جایگزین یکدیگر میشوند ولی در اکثر موارد قابلیت جایگزینی یکدیگر را ندارند، زیرا هر کدام ویژگیهای خود را دارند. مثل مواد غذایی است. برنج و نان به راحتی جایگزینی هم میشوند، اما هیچکدام با میوه قابلیت جایگزینی کامل را ندارند. بنابراین جامعه یا انسانِ قدرتمند، تکیه خود را بر یکی از انواع قدرت محدود نمیکند، زیرا چنین قدرتی به شدت ناپایدار خواهد بود. همیشه ترکیبی از این قدرتهاست که برای جامعه و فرد مطلوب است. در این میان اهمیت برخی از انواع این قدرتها در حال افزایش است.
اطلاعات، دانایی و علم و نیز رسانه از جمله قدرتهای رو به افزایش و تأثیرگذار هستند. به همین دلیل است که برخی میکوشند با محروم کردن مردم از بکار بردن و دسترسی به این قدرت، مانع از نشنیدن صدای آنان شوند. این افراد حتی اگر در کوتاه مدت هم پیروز شوند باید بدانند که جامعه امروزی بدون رسانههای فراگیر و آزاد و مردمی، چیزی جز جامعهای فاسد و ظالمانه نخواهد بود. نابرابری در انواع قدرت تأثیرات منفی یکسانی ندارد، ولی به نظر میرسد که بدترین تأثیر منفی ناشی از نابرابری در دسترسی به قدرت رسانهای و اطلاعات است. محروم کردن مردم از دسترسی و اعمال این دو قدرت بیشترین خسارت را برای جامعه دارد. در گذشته سعی دولتهای سنتی این بود که انحصار قدرت نظامی و اسلحه را در دست داشته باشند، در مرحله بعد انحصار قدرت اقتصادی و سیاسی را هدف خود قرار دادند، و اکنون هم انحصار اطلاعات و رسانه و خبر از اهداف آنان است. نگرانی برخی از آنان با وجود رسانه مردمی و آزاد و مخالفتشان با تولید اطلاعات از سوی جامعه و مردم و دسترسی همگانی به اطلاعات، حتی بیش از نگرانی آنها با دسترسی مردم به اسلحه است، زیرا کارکرد و روند وضعیت اطلاعات و رسانه به گونهای است که مرزهای انحصار را در سایر مقولات قدرت نیز خواهد شکست.
در این یادداشت شواهدی از قدرت رسانه و نحوه مقابله با آن را با یکدیگر مرور میکنیم. چندی پیش یک مربی ورزشی، کارآموز خود را تنبیه میکند و یکی دیگر از افراد حاضر در محل میتواند با موبایل خود از این رویداد فیلم تهیه کند. از انگیزه فیلمبردار نیز اطلاعی نداریم، شاید از روی تفنن یا سرگرمی و یا جالب بودن صحنه فیلم برداشته باشد و شاید انگیزه وی طرح رسانهای آن و مقابله با این نوع شیوه خشن و خلاف قانون تربیتی بوده است. هر انگیزهای که داشته، این فیلم منتشر شده است، و قدرت رسانه آن را تبدیل به یک موضوع مهم کرده است. موضوعی که اگر رسانه ای نمیشد گویی که هیچ اتفاقی رخ نداده است. رسانههای جدید در حال تحقق این توصیه اخلاقی هستند که خداوند را شاهد اعمال خود بدانیم، حال اگر کسانی خود را در محضر خدا نمیدانند و کارهایی میکنند که گویی هیچ کس از آن مطلع تخواهد شد، رسانه مدرن در اینجا وارد میدان میشود و تا حدودی این خلاء نظارتی را جبران میکند و رفتار افراد را اگر نه در محضر خدا(که هست)، بلکه در محضر افکار عمومی قرار میدهد. چنین رویدادی وقتی تکمیل میشود که مردم به رسانه و تولید خبر و تصویر دسترسی کافی داشته باشند. همچنین آزادی استفاده از آن را نیز دارا باشند و بالاخره امکان انتشار آن نیز برای آنان فراهم باشد.
حال ببینیم که نتیجه انتشار این فیلم چه بود؟ گفته شد که آن مربی اخراج میشود و در عین حال با فیلمبردار برخورد خواهد شد. این دو عمل متضاد هستند. زیرا اخراج آن مربی (اگر محقق شود که معمولاً نمیشود) به دلیل بروز خطای رفتاری اوست. اما این خطای رفتاری فقط هنگامی که فیلم آن برداشته و منتشر شده، قابل اثبات و پیگیری شده است، از این نظر باید به فیلمبردار جایزه داد نه این که مورد برخورد واقع شود. روشن است که محدود کردن مردم در استفاده از قدرت رسانه به مراتب بدتر از آن تنبیه غیر قانونی است زیرا آزادی کاربرد رسانه موجب رفع کجرفتاریهای مشابه خواهد شد، و محدودیت آن برعکس، فساد و خلاف را گسترش خواهد داد. اگر قرار بود که این برخورد با تهیه یا منتشرکننده فیلمهای زندان ابوغریب میشد، باید احتمال میدادیم که آنان را به جایی میانداختند که عرب نی انداخت، اما در آن جریان، هیچگاه علیه آنان چیزی شنیده نشد، و معمولاً اینگونه افراد تشویق هم میشوند. رابطه فساد و رسانه مثل جن و بسمالله است. مورد دیگر این که اخیراً یکی از خدمتکاران زن سریلانکایی که از سوی ارباب خود در عربستان سعودی شکنجه شده، و تعدادی میخ در بدنش وارد کرده بود، دست به افشاگری زد و موضوع را رسانهای کرد. دولت عربستان به جای رسیدگی به آن و اثبات یا رد این ادعا، بلافاصله ورود خدمتکاران سریلانکایی را به عربستان ممنوع کرد. وبا این اقدام خود در برابر قدرت رسانه واکنشی را نشان داد که حکایت از عصبانیت بود. و به نوعی در صدد برآمد که اجازه رسانه ای شدن انتقادات را از دیگران سلب کند.
در جامعه مدرن آزادی دسترسی به قدرت رسانه و اِعمال این قدرت برای مبارزه با فساد امری حیاتی است، اینکه رییس سازمان بازرسی کل کشور گفتهاند: «پروندههایی از شخصیتهای معروف در سازمان بازرسی تشکیل شده اما به دلیل ملاحظات سیاسی و امنیتی مطرح نمیشود…» حکایت از بیتوجهی به قدرت رسانه در اصلاح امور است.
چنین مقابله ای با رفتارهای خلاف، کمکی به کاهش آنها نمیکند. ایشان هم چنین نوید داده اند که نظر مردم درباره عملکرد دستگاه ها نظر سنجی خواهد شد. نتایج این کار هم اگر به سطح رسانه ها نیاید چیزی جز اتلاف منابع نخواهد بود. یکی دیگر از مسئولین امر گفته است که NGOها نمیتوانند در مطبوعات از دولت و نهادهای حکومتی انتقاد کنند، آنان فقط مجازند که در جلسات خصوصی انتقاد کنند (نقل به مضمون) چنین رفتاری به معنای انحصاری کردن قدرت رسانه است. انتقاد در جلسات خصوصی و اداری به معنای دقیق کلمه مفت گران است. چون انتقادکننده هزینه میدهد، و هیچ مشکلی هم حل نمیشود. اگر آن خدمتکار سریلانکایی هم به مقامات عربستان مراجعه میکرد، به اربابش مسترد میشد تا چند تا میخ دیگر در بدنش وارد شود، اما الآن که موضوع رسانهای شده است، مقامات عربستان مجبورند که توجه بیشتری به مسأله کنند، حتی اگر از روی عصبانیت ورود خدمتکاران سریلانکایی به عربستان را ممنوع کنند.
نکته پایانی که مختصر ارایه میشود این است که محدود و منحصرکنندگان قدرت رسانه تصور نکنند که با این کار جایگاه خود را در جامعه ارتقاء میدهند، رسانه مثل اسلحه نیست که اگر کسی داشت بتواند، فرد بدون اسلحه را با آن بترساند و به تمکین وادار کند. قدرت رسانه در توزیع متقارن آن در جامعه است، وقتی که این توزیع نامتقارن شد، بزرگترین رسانه نیز زمینگیر خواهد شد. آزادی رکن رکین قدرت رسانهای است که در غیاب آن رسانه تبدیل به بوقی میشود که جز خراب کردن اعصاب مخاطب نتیجهای ندارد. بیدلیل نیست که یک رسانه تصویری با حداکثر ۵۰ نفر کارمند و گزارشگر میتواند یک رسانه دیگر را با هزاران نفر کارمند و هزاران برابر بودجه مات کند و آن را به عقب براند.
* این یادداشت در روز ۲۶ مهر ماه ۱۳۸۹ در روزنامه شرق منتشر شده است.
درود بر شرق و آقای عبدی که در هنگامی که اصلاحات دوم خردادی شکل نگرفته بود از غصه ی فردای ما نسل جوان نرم نرمک موهایش سپید گشت
آقای عبدی، هم روی نکته بسیار درستی انگشت نهاده اند و هم آنرا خوب تشریح کرده اند ولی:
من مدتهاست در این فکرم که منقدینی که دلسوزانه انگشت روی کاستی ها گذارده ، آنها را نقد میکنند تا کجا به درون و خلوتکده
«بخود مشغولان» مست ازقدرت رسوخ میکنند. حتی گورباچف با همه تیز هوشی سیاسی اش فقط زمانی فهمید که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیتی دیگر وجود ندارد تا او رئیس جمهورش باشد که بدستور «باریس یلتسین» او را از دفتر ریاستش بیرون انداختند زیرا دیگرکشوری بنام اتحاد شوروی روی نقشه جغرافیای سیاسی دنیا وجود نداشت و در عرض یک روز و شاید چند ساعت منحل گشته بود.
مردم رومانی فقط ظرف سه روز که چائوشسکو ـ رئیس جمهورشان ـ مهمان دولت وقت کشور ما بود از خواب چند ده ساله بیدار شدند. وقتی چائوشسکو در برگشت به کشورش بمناسبتی شروع به سخنرانی کرد، مردم او را برای اولین بار و با صدای بلند هو کردند. او عادت نداشت تا رفتاری جز هوراکشی از مردم مطیع و اهلی شده خود بشنود و ببیند. او تا چند دقیقه هنوز ملتفت نشده بود که مردم او را دارند هو میکنند و برایش هورا نمیکشند. او برای آنان پیشوا گونه دست تکان میداد. چند لحظه ائی گذشت تا دو زاریش افتاد. دلم میخواست نقاش بودم تا تبسمی را که به ناگاه به اخمی متعجبانه و بسیار معما گونه تغیر کرده بود و و بهت زدگی را در دراماتیک ترین حالت خود نشان میداد تصویر میکردم. او سه روز بعد به جوخه اعدام سپرده شد. او هرگز در هیچ زاویه ای از ذهن بیمار و خودشیفته اش چرخش حوادث را تا این حد سریع تصورنمیکرد.
واقعا جالب است ، ضمن اینکه موضوع برخورد با فیلم بردار که جامعه را از چنین ظلمی آگاه کرده توسط یک مقام مسئول عنوان شده بود ، خدایا اداره امور ما را دست انسانهایی بهتر از خود ما قرار بده و این ملت را متوجه کن بدون کنترل و افشاگری ، قدرت فاسد شده و ظلم همه جا را فرا میگیرد !؟
آنچه گفته اندکه درسال ۵۷ مردم میدانستندچه نمی خواهندامانمیدانستندچه میخواهندبربسیاری گران آمداماامروزهمان نسل که بنده نیزجزوآن گروه بودم بخوبی این سخن رادرک میکند.فرهنگ سلطه ورسوبات آن درمتن جان وروح انسان چیزی نیست که به این سادگی ازبین برودوشایدبهمبن دلیل والیان امروز وسلطه گران دیندارکاملا باحقایق روزجامعه بیگانه اندودرتکمیل سخن جناب جبیب تبریزیان عرض میکنم که تفاوت این بارباانقلاب سال ۵۷ دراین است که این بارتظاهرات خیابانی واعتصابات وامثالهم زمینه سازانقلاب نیست بلکه همه چیز یک شب رخ میدهد وحاکمان صبح که ازخواب برخیزندخواهنددیدکه نه ازتاک نشان ماندنه ازتاک نشان .