سیاست دیندارانه تا دینداری سیاستبازانه
چکیده :اگر خط سياسي و حزبي ما معيار دينداري قرار گيرد در آن صورت است كه ديگر سياست ما ديندارانه نيست، بلكه دينداري ما سياست بازانه است. دين ما، برخلاف فرمايش امام علي(ع)، حصار سياست ما نيست، بلكه سياست حزبي ما حصار دين ماست و دين ما ابزاري در دست...
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی *
اشتباه نشود، هرگز نمیخواهم به رابطه دین و دولت بپردازم، بلکه میخواهم به مسالهای اشاره کنم که حتی کسانی که قائل به جدایی دین و دولت هستند آن را نفی و رد نمیکنند. آنچه در غرب یا جاهای دیگر به عنوان دخالت دین در دولت رد میشود آن است که ارباب ادیان، مانند کلیسا در غرب، در امور اجرایی حکومت دخالت کند یا احکام و دستورات دینی اساس و مبنای قوانین جامعه قرار گیرد یا … اما شکلی از تاثیر دین در سیاست که حتی طرفداران لائیسیته یا سکولاریسم آن را کمتر رد میکنند تاثیر دینداری فرد بر سیاست ورزی اوست. فردی میخواهد به یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس یا… رای بدهد. اینکه معیارهای او در این گزینش دینی باشد، برای مثال آن کسی را که متقیتر است یا ظواهر دینی را بیشتر رعایت میکند برگزیند، با اصول سکولاریسم یا لائیسته نیز ناسازگار نیست، همینطور است اگر انگیزههای یک سیاستمدار در فعالیتهای خود دینی باشد، مثلا برای خدا یا سعادت اخروی خدمت کند یا عدالت ورزی نماید
بنابراین هر سیاستمدار دینداری، چه حکومت دینی را قبول داشته باشد و چه قائل به جدایی دین از دولت باشد می تواند سیاست او دین دارانه باشد و جدایی دین از دولت غیر از جدایی دین از سیاست است. معنای سیاست دیندارانه این است که فرد در فعایت سیاسی خود اخلاقیات و انگیزه دینی را وارد کند.
البته واضح است که کسی که از حکومت دینی طرفداری میکند، باید دین در سیاست او پررنگتر و برجستهتر باشد و علاوه بر اخلاقیات و انگیزهها شریعت و دیگر تعالیم دین را در سیاست خود به کار بندد. پس این دین است که به سیاست فرد خط میدهد و برای آن چارچوب تعیین میکند.
امام علی(ع) در این باره میفرماید: «دین را حصار دولت خود گردان و شکرگزاری را حفاظ نعمت خود؛ زیرا هر دولتی که در حصار دین باشد شکستناپذیر است و هر نعمتی که در حفاظ شکرگزاری باشد ربوده نشود» (غرر الحکم، ح۵۸۳۱).
پس حکومت دینی باید در یک حصار قرار گیرد و از مرزهای آن هرگز در نگذرد و الا هویت خود را از دست میدهد چرا که دیگر دینی نیست و بنابراین از آنجا که با نام دین از مردم رای گرفته است، دیگر هیچ گونه مشروعیتی ندارد.
اما در اینجا چند آفت وجود دارد که پرهیز از آنها ضروری، ولی گاهی مشکل است.
۱- آفت اول این است که برداشت شخصی و فردی از دین را معیار و ملاک به حساب آوریم و اندیشه دینی خود را ملاک و معیار دینی بودن قرار دهیم. در افسانههای اروپایی آمده است که در جنگلی دیوی عجیب وجود داشته است. این دیو یک میز داشته و هر انسانی را که به محدوده او وارد و شکار او میشده، روی این میز میخوابانیده است. اگر از میز بزرگتر بوده سر و ته او را میزده تا به اندازه میز شود و اگر کوچکتر از میز بوده او را می کشیده تا به اندازه میز شود. این مشکل وقتی حاد و وحشتناک میشود که فردی با این روحیه در مسندی حساس نشسته باشد و تایید یا رد افراد دیگر در دست او باشد.
در طول تاریخ اسلام گاهی نزاعهای تندی بین عالمان دین در جریان بوده است؛ فقیهان با عارفان، متکلمان با فیلسوفان، اخباریان با اصولیان و … و این نزاعها گاهی چنان تند میشده که ظاهرا هر یک دیگری را از محدوده دین خارج می شمرده است. به نظر میرسد علت اصلی این نزاعها تنگ نظری بوده است.
یک نگاهگذرا به تاریخ اسلام نشان میدهد که انسانهای درست و پاک، مشربهای متفاوتی داشتهاند و برداشتهای آنان از دین دقیقا یکسان نبوده است. یک عالم وارسته به عرفان تمایل داشته و فقیه وارسته دیگری آن را گمراهی می شمرده است. یکی کنکاش عقلی و فلسفی را برای فهم دین ضروری میدانسته و دیگری آن را عبور از کتاب و سنت، و در نتیجه گمراهی، میشمرده است و … این واقعیت نشان میدهد که باید ملاک و معیار را آنقدر وسیع در نظر گرفت که انسانها به راحتی از محدوده دین خارج نشوند. و البته اینکه کسی برداشت خود را چنان مساوی با حق بگیرد که هیچ احتمال خلاف آن را ندهد و همه کس و همه چیز را با همین معیار بسنجد، حقپرستی را با خودپرستی خلط کرده است. حق آنگونه که من تشخیص میدهم امری از متعلقات من است و ضرورتا حق نیست و چه بسا باطل باشد.
۲- این تنگ نظری در باب نظر و اندیشه و برداشت بود. آفت دیگر تنگ نظری و سوء ظن در رابطه با عمل مردم است و باز این مشکل برای کسانی که منصبی کلیدی دارند حادتر میشود. آیا انسانها را باید با کوچکترین عمل و یا ظن و گمان از دایره خارج کرد؟
خداوند میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری از گمانها دوری کنید؛ زیرا بعضی از گمانها گناه است» (حجرات، ۱۲).
و پیامبر(ص) میفرماید: «برای گفتار و کرداری که از برادرت سر میزند، عذری بجوی و اگر نیافتی، عذری بتراش» (بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۹۷).
و می فرماید: «از گمان بپرهیزید؛ زیرا گمان دروغترین دروغ است» (همان، ص۱۹۵)
و میفرماید: «هرگاه گمان بردید، پیرامون آن جستجو و تحقیق نکنید» (کنزالعمال، ۷۵۸۵).
و امام علی(ع) میفرماید: «رفتار برادرت را به بهترین وجه آن حمل کن، تا زمانی که کاری از او سرزند که راه توجیه را بر تو ببندد، و هیچ گاه به سخنی که از دهان برادرت بیرون آید، تا وقتی برای آن محمل خوبی مییابی، گمان بد مبر» (امالی الصدوق، ص۲۵۰).
آن حضرت میفرماید: «خوشبینی، مایه آسایش دل و سلامت دین است» و میفرماید: «خوش بینی اندوه را میکاهد و از افتادن در دام گناه، میرهاند» و میفرماید: «برترین پارسایی، خوشبینی است» (غرر الحکم، ح۴۸۱۶ و ۴۸۲۳ و۳۰۲۷).
و میفرماید: «ایمان با بدگمانی سازگار نیست» و میفرماید: «بدگمانی کارها را تباه میکند و باعث روی آوردن به انواع بدیها میشود» (همان، ج۱۰۵۳۴ و ۵۵۷۵).
۳- آفت سوم، که از دو آفت قبلی بدتر است، این است که امر وارونه شود و خط و برداشت سیاسی معیار و ملاک دین و دینداری گردد. این آفت، که به گمان من مانند دو آفت قبلی جامعه ما را به خود مبتلا کرده است، لطمات شدیدی به دین و مملکت وارد کرده و میکند. اگر فردی که از یک جریان سیاسی پیروی میکند خط و اندیشه سیاسی خود را مساوی اسلام بداند، به گونهای که جریانهای دیگر را خارج از دین به حساب آورد و با همین معیار گزینش کند و درباره افراد داوری کند چه برسر دین و مملکت میآید؟ نکتهای که باید تذکر دهم این است که حتی اگر کسی اصل این نظام را قبول نداشته باشد و برای مثال یا حکومت دینی در زمان غیبت را قبول نداشته باشد یا گونهای دیگر از نظام دینی را قبول داشته باشد، به هیچ معنایی نمیتوانیم و حق نداریم در دیانت او حتی تردید داشته باشیم. یادمان باشد فقهای شیعه در رابطه با اصل ولایت فقیه دیدگاه واحدی نداشتهاند. آیا فقهایی که به گونه ای دیگر برداشت میکردهاند از دین خارج بودهاند؟ این درباره اصل نظام بود. اما امور پایینتر که معلوم است که مخالفت با آن یک امر عادی است. کسی که اصل نظام را قبول دارد، ممکن است بگوید قانون اساسی ما به همین صورت فعلی بینقص است و دیگری بگوید فعلا در مقام عمل باید به همین قانون عمل کرد ولی ایرادهایی هم دارد که باید با طی روند قانونی خود اصلاح شود. در مورد اشخاصی که بر سر کار هستند، همه افراد باید با رای اکثریت مردم روی کار آمده باشند و بنابراین طبیعی است که از همان اول عدهای، هر چند اقلیت، به این فرد رای ندادهاند. در طول مسیر باز عدهای طرفدار افراد هستند وعدهای منتقد یا مخالف. بنابراین در این نظام هیچ شخصیتی فراتر از نقد نیست و انتقاد به هیچ شخصیتی جرم محسوب نمی شود. به هر حال شرع و قانون این امور را اجازه داده است و مادامی که فرد در چارچوب قانون عمل میکند ایرادی بر او وارد نیست. اگر خط سیاسی و حزبی ما معیار دینداری قرار گیرد در آن صورت است که دیگر سیاست ما دیندارانه نیست، بلکه دینداری ما سیاست بازانه است. دین ما، برخلاف فرمایش امام علی(ع)، حصار سیاست ما نیست، بلکه سیاست حزبی ما حصار دین ماست و دین ما ابزاری است در دست سیاست.
منبع: وبلاگ نویسنده
* عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
شما اصلا اعتقادی به آزادی بیان ندارید . شعار” ازادی اندیشه بی موسوی نمی شه” یه فریب بود. شعار هم نبود یه فریب بود. خدا شاهده تا به حال نزدیک به ده بار از نوشته ها بازدید کردم و نظر دادم ثبت نشد. خدا شاهده که اصلا توهینی در اونها نبود. حتی من نظر هام رو در کامپیوترم نگه می دارم تا یک روزی چاپشون کنم و به همه نشون بدم که چقدر نظر من رو سبز ها ثبت نکردند.