پیچیدگی در تصمیم سیاسی
چکیده :ممكن است كه يك سياستمدار موفق در ادامه راه اسير حصار تنگ موفقيتهاي اوليه خود شود و خطاهايي را مرتكب شود كه مصداق آن گاو 9 من شيرده باشد كه با يك لگد كل پاتيل شير دوشيده شده را واژگون، و حتي صاحب خود را نيز زخمي...
عباس عبدی
این یادداشت برای انتشار در روزنامه شرق نوشته شده بود اما نمی دانم چرا احتیاط کردند و از انتشار آن خودداری نمودند. این نوشته صرفا تحلیلی است و اگر جامعه ایران به وضعی رسیده که مطبوعات آن از انتشار چنین متنی هم پرهیز می کنند پس دیگر نمی توان در این که ایران آزادترین کشور دنیاست، چون و چرا کرد!!
* * *
سیاست، موضوعی سهل و ممتنع است. به قول یکی از دوستان سیاست و پزشکی دو زمینهای هستند که هر کس و با هر سطح از تجربه و دانش، خود را مجاز بلکه ملزم به ارایه نظر و رهنمود میداند و هر نسخهای را تجویز میکند! ولی میان سیاست و پزشکی برخی تفاوتهای جدی وجود دارد. برای پزشکی میتوان سازمانی در نظر گرفت که مجوز طبابت و صدور نسخه را به افراد بدهد، اما برای سیاست چنین سازمانی وجود ندارد و نمیتوان هم داشت. فرق دیگر این است که هر پزشک که بیش از سایرین طبابت موفق داشته باشد، حاذقتر شناخته و علیالاصول خطای کمتری هم مرتکب میشود. اما این اصل در حوزه سیاست لزوماً صادق نیست و ممکن است که یک سیاستمدار موفق در ادامه راه اسیر حصار تنگ موفقیتهای اولیه خود شود و خطاهایی را مرتکب شود که مصداق آن گاو ۹ من شیرده باشد که با یک لگد کل پاتیل شیر دوشیده شده را واژگون، و حتی صاحب خود را نیز زخمی نماید. این وضعیت از آنجا بوجود میآید که تصمیمات سیاسی از یک سو تکرارناپذیرند و هر مورد آن شرایط و ویژگیهای خاص خود را دارند و نمیتوان گذشته را تکرار کرد. از سوی دیگر تصمیمات سیاسی برخلاف پزشکی وابستگی زیادی به واکنشهای جمعی دارند و هنگامی که متوجه غلط بودن آنها میشویم، تغییر آنها سخت و پرهزینه است، اما اصلاح تصمیمات یک پزشک چنین نیست. برای توضیح بیشتر به چند موضوع اشاره میشود تا معلوم شود چگونه ممکن است که شاهد بروز خطاهای راهبردی برای سیاستمداران باشیم.
۱ـ یکی از مسایل مهم در سیاست، پرهیز از سادهانگاری درباره انگیزههای دشمن یا رقیب است. یک سیاستمدار همیشه باید نسبت به دشمن و رقیب مقابل خود نوعی سوءظن ذکاوتمندانه و حتی ترس داشته باشد ترسی که سازوکار دفاعی مناسب در برابر دشمن است. سیاستمدار باید در برابر رقیب و دشمن همواره در حال آمادهباش باشد تا دچار غافلگیری و فریب نشود. به عبارت دیگر باید از کید و فریب طرف مقابل ترسید (ترس به معنای مثبت آن)، و آماده خنثی کردن اقدامات آن شد. اما اگر این ترس فراگیر و همهجانبه و تبدیل به “فوبیا” که نوعی بیماری است شود، راه تعامل احتمالی را میبندد و نتیجه آن منفی میشود و سیاستمدار را در استفاده از موفقیتها و فرصتهای احتمالی پیش رو محروم می کند. وقتی که ترس همگانی شد، به یک بیماری خطرناک سیاسی تبدیل میشود و سیاستمدار از هر چیز، حتی از دوستان و همراهان و حتی از اشیاء اطراف خود هم خواهد ترسید.
۲ـ تبلیغات و رجزخوانی پدیده رایج در سیاست است. رجزخوانی برای روحیه دادن به مردم و همراهان و تضعیف روحیه رقیب و دشمن امری مرسوم و لازم است هر چند در این میان رجزخوانی نباید جانشین واقعیت شود. ولی هنگامی که سیاستمدار اسیر تبلیغات و رجزهای خود شود، باید زنگهای خطر را به صدا درآورد. همچنین تبلیغات باید تفاوت شدیدی با واقعیت نداشته باشد، تا مورد پذیرش قرار گیرد. اینکه گفته میشود، ذخایر ارزی فعلی ایران در تاریخ کشور بیسابقه است، تا حدی (البته نه به اندازه ۳ سال پیش) درست است زیرا هچگاه در طول تاریخ ایران تا این حد درآمدهای بادآورده نفتی نصیب دولت نشده است، اما اینکه بگوییم اگر تقاضای ارز ۵۰ برابر امروز هم شود، آنقدر ذخیره وجود دارد که سالها کشور اداره شود گزاره درستی نیست و قطعاً تفاوت زیادی با واقعیت دارد. ماهیت ذخایر ارزی ایران با ذخایر ارزی کشوری مثل چین متفاوت است. ذخایر ما مبتنی بر تولید تکمحصولی نفت است که بسیار وضعیت ناپایداری دارد و بالا رفتن این ذخایر هم به دلیل همین ناپایداری است. ضمن اینکه وابستگی اقتصاد ایران به واردات مرتبط با این ذخایر بسیار شدید است ولی مسأله مهم این است که اکنون وضعیت مبادله و انتقال ارز به گونهای شده است که علیرغم وجود ذخایر مذکور، تأمین تقاضای ارزی موجود مردم سخت گردیده و افزایش قیمت ارز در هفته گذشته نیز به همین دلیل بود، بنابر این حتی اگر تقاضا برای ارز نیم برابر افزایش یابد، معلوم نیست که امکان تأمین آن وجود داشته باشد، چه رسد به اینکه این تقاضا ۵۰ برابر!! شود که در عرض چند روز تمام ذخایر ارزی کشور جارو خواهند شد. خطر چنین تبلیغاتی این است که گوینده را نیز در تارهای تبلیغاتی خود محصور میکند و فقط هنگامی متوجه واقعیت خواهیم شد که بسیار دیر است، و البته دود آن به چشم مردم خواهد رفت.
۳ـ مذاکره و سازش در سیاست امری معمول است، ولی در برخی از موارد شرایط برای گفتگو به ضرر یکی از طرفین است، لذا این طرف میکوشد تا با اقدامات خود وضعیت را به گونهای به نفع خود تغییر دهد که شرایط مناسبتری برای گفتگو فراهم شود. اتخاذ این سیاست درست است مشروط بر آنکه کاملاً آگاهانه و با برنامه صورت گیرد. به عبارت دیگر این طور نباشد که حملهای صورت گیرد و پیشروی حاصل شود اما بجای تثبیت سنگر، تصور کنند که پیشرویهای بیشتر برای مذاکره مطلوبتر است و این کار آن قدر ادامه یابد که جریان معکوس شود. یکی از استدلالهای موافقان ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر این بود که برای شروع مذاکرات باید بخشی از خاک عراق را در اختیار داشت و موقعیت ایران پس از آزادسازی خرمشهر به گونهای بود که تصور قطعی میرفت این هدف (تصرف اراضی قابل توجه از عراق)محقق میشود. اما این هدف محقق نشد و در عملیات رمضان نتیجه عکس حاصل شد، ولی در این مرحله باقی ماندن در خطوط فتح شده پس از خرمشهر اعتبار و کارآیی قبلی را برای شروع مذاکره نداشت و جنگ در مسیر فرسایشی قرار گرفت. امروز هم ممکن است که در تعامل با کشورهای دیگر دچار چنین فرآیندی شویم. تصور اینکه میتوان در بخشی از زمینهها پیشروی داشت، لزوماً تصور خطایی نیست، اما این پیشرویهای احتمالی به گونهای خواهد بود که پیشروها را مجبور به ادامه راه خواهد کرد، ادامه راهی که لزوماً به پیشرویهای بعدی منجر نخواهد شد و شرایط را از وضعیت کنونی برای تعامل بسیار سخت تر خواهد کرد.
۴ـ یکی دیگر از مواردی که در سیاست باید رعایت کرد، پرهیز از خطخطی کردن بیش از حد روح و روان طرف مقابل است. شاید در برخی زمینهها و به صورت محدود خرد کردن اعصاب و شخصیت دشمن موثر باشد، اما انجام این کار به عنوان یک شیوه دایمی و بصورت افراطی خطاست. حتی باید گفت که عکس آن بیشتر مطلوب است، به این معنا که سیاستمدار باید بکوشد که رقیب و صاحب قدرت اصلی مقابل خود را از موضعگیری شخصی دور کند. مخاطب قرار دادنهای با نام و نشان و تحقیر و توهینهای کلی و موهن، آثار تخریبی دارد و معلوم نیست واکنش طرف مقابل هم مشابه این توهین ها باشد. اگر در خیابان علیه کسی فحاشی شود، ممکن است او هم فحشی نثار طرف مقابل کند و قضیه تمام شود، اما شاید هم سکوت کند، و بجای آن در جاهای دیگر و به صورت عمیقتر و ریشهایتر گریبان فرد هتاک را بگیرد، که هزینههایش هزاران بار بیشتر از شنیدن یک حرف رکیک است.
به گمان بنده اگر همین چند مورد را در سیاست رسمی داخلی یا خارجی خود رعایت کنیم بیش از نیمی از مشکلات سیاسی و شاید بیشتر از نیمی از آنها حل شود.
منبع: وبسایت شخصی عباس عبدی
عباسجان؛ محمودخان که نیاز ندارند تا “بیش از نیمی از مشکلات سیاسی و شاید بیشتر از نیمی از آنها حل شود” ایشان «حمایت» میشوند. پس «هستند»
به نظر میرسد جناب عبدی نه تنها از اصلاح حکومت ناامید نشده اند بلکه به دنبال اصلاح خود جناب احمدی نژاد هستند. البته آرزو بر نوجوانان عیب نیست، اما بر سالخوردگان دنیای سیاست کمی غریب است.
این نوشته و نوشته های مشابه نشان میدهد که این آقایان اذعان دارند که مشکلات مملکت هنوز قضایای ۳۰ سال پیش است و هنوز یک قدم جلو نرفته ایم. وای بر ما و کسانی که با امانت انقلاب مردم چنین کردند…ضمنا یکبار این نوشته را بخوانید و سپس به تصرف یک سفارتخانه خارجی فکر کنید. ببینید جور در می آید؟!
روشنگران ،دانشجویان ،ازادی خواهان، اصلاح طلبان همه در بند ،مطبوعات آزاد سلاخی گشته اند.
رسانه مستقلی نیست که شما از ان طریق با مردم ارتباط برقرار کنید.
اینها حتی به مراجع تقلید ی که به اعمال ننگین انها اعتراض کرده اند هم رحم نکرده واز حرمت شکنی نسبت به این مراجع بزرگوار هم ابایی ندارند.
نمی دانم به کجا می رویم فقط در همه نمازها دعا می کنم واز خداوند متعال می خواهم که اینها به راه راست هدایت شوند و آینده این کشور وخودشان را به فنا ندهند.
به راستی اینها نمی خواهند از تاریخ درس عبرت بگیرند در کجای تاریخ امده است که حاکمان با قتل وغارت وستمگری روی سپید وعاقبت به خیر گشته اند؟