سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » ایران؛ ائتلافهای شکننده، ائتلافهای پایدار...

ایران؛ ائتلافهای شکننده، ائتلافهای پایدار

چکیده :ائتلاف نوعي بازسازي است؛ راهبردي كه همواره مي‌تواند در بازآرايي صحنه سياسي و اوج و فرود جايگاه، نقش و توان بازيگران موثر باشد. در اين ميان، آنچه كه تجربه سياسي ايران را - شايد - منحصر به فرد مي‌كند، عمر كوتاه ائتلافهاست. اگرچه مي توان شكنندگي ائتلاف در ايران را، چه پيش از انقلاب و چه پس از انقلاب، به مواردي كلي چون زمينه خاص فرهنگي يا كمبود تجربه رقابت مسالمت‌آميز...


کلمه- رضا نبویان: «ائتلاف» مفهومی آشنا برای علاقمندان مطالعات سیاسی و بین‌المللی است. این مفهوم بیانگر وضعیت اولیه‌ای است که طی آن، یک بازیگر به دلایلی خود را ناتوان از تحقق اهدافش می‌بیند و یا آنکه نمی‌تواند واکنشی مناسب به چالشها و تهدیدات موجود نشان دهد، از اینرو به شناسایی بیشتر صحنه بازی و دیگر بازیگران روی می‌آورد تا به یارگیری بپردازد؛ یعنی راهبردها و تاکتیکهای دو یا چند بازیگر برای مدتی کوتاه یا طولانی بنا به عواملی چون شباهت نگرش ایدئولوژیک، اشتراک منافع یا هراس از تهدیدات و خطرات مشترک بالقوه یا بالفعل طراحی می‌شود. در این طراحی هر بازیگر می‌کوشد حساسیتها و منافع بازیگر موتلف خود را بیش از گذشته درک و رعایت کند، در نتیجه رقابتهای درونی در این دوره زمانی به کنار می‌رود و از اختلافات – ولو به صورت کوتاه مدت – چشم‌پوشی می‌شود. این امر موجب می‌شود از طریق تجمیع نیروها امکان و فرصت بیشتری برای ماندگاری و اثرگذاری پدید آید و به ویژه تصویری عرضه شود که اغلب برای آرای سرگردان جذابیت دارد. شاید بتوان این تعبیر را به کار برد که ائتلاف، معبر یا میان‌بری است برای تغییر وضعیتی که گاه به بن‌بست می ماند.

با توجه به آنکه صحنه سیاست تحت تاثیر متغیرهای گوناگون داخلی و خارجی همواره متحول و مخاطره‌آمیز است، ظهور و افول انواع ائتلافها – با هدف مدیریت موقعیت – طبیعی می‌نماید. چنین وضعیتی بارها در صحنه سیاسی کشورها دیده شده است. به عنوان نمونه، رقابتهای پارلمانی در کشورهای دور و نزدیکی چون اسپانیا، ایتالیا، ژاپن، ترکیه، هند، عراق و حتی کشورهای شبه‌اقتدارگرایی مانند مصر همواره آبستن ائتلافهای موقت یا طولانی میان احزاب و گروههای سیاسی بوده است. با توجه به آنکه هیچ بازیگری نمی‌تواند به صورت نیرویی مطلق و مسلط همواره در صحنه حضور داشته باشد و تمامی متغیرها را تحت کنترل درآورد، پیدایی ائتلاف میان تعدادی از بازیگران همیشه قابل انتظار است. هدف چنین راهبردی، به روشنی، مشروعیت‌یابی، کسب پرستیژ، کاهش نقاط ضعف، افزایش توان اثرگذاری در صحنه‌ای همواره رقابت‌آمیز و مواجهه موثر‌تر با رویدادهای پیش‌بینی نشده است؛ یا به عبارتی دقیق‌تر: کسب قدرت، حفظ قدرت، و افزایش قدرت.

تا بدینجا مشخص است پیدایی هر ائتلافی نیازمند نوعی برداشت ذهنی مشترک از شرایط است، پس تداوم یا عدم تداوم آن نیز وابستگی مستقیمی به شرایط دگرگون‌شونده محیطی و درک بازیگران از این شرایط و البته جایگاه خود دارد. از اینرو ممکن است یک ائتلاف عمری طولانی نداشته باشد یا، برعکس، وجوه اشتراک چنان گسترش یابد و تعمیق شود که شاهد ظهور وضعیت اتحاد میان بازیگران باشیم. اگر موقت و گذرا بودن در درون مفهوم ائتلاف نهفته باشد، اتحاد به دنبال همسویی و سپس وابستگی در وجوه و زمینه‌های مختلف شکل می‌گیرد. اگر ائتلاف بر مبنایی ایدئولوژیک انجام شود احتمالا پایدارتر است و حتی به سمت اتحاد میل می‌کند، در حالی که اگر صرفا بر اساس منافع و نیازها باشد احتمال تضعیف و فروپاشی آن بیشتر می‌شود. صحنه سیاسی سه کشور هند، ترکیه و اسرائیل به خوبی نمایانگر چنین حالتی است؛ ائتلافهای حزبی مبتنی بر همسویی ایدئولوژیک عمیق‌تر و پایدار‌تر از زمانی است که دو یا چند حزب و گروه سیاسی ائتلافی را صرفا بر اساس منافع یا هراس مشترک سامان داده باشند. در واقع، کسب منزلت و قدرت یا کاهش خطر – و گاه ناموفق و بی‌نتیجه بودن ائتلاف – می‌تواند زمینه را برای بروز اختلاف، انشعاب و شاید شکل‌گیری ائتلافهای جدید مساعد کند. آنچه که سرعت چنین روندی را تعیین می‌کند، توجه به نکته دیگری است.

هر ائتلافی نوعی شراکت و بده – بستان به شمار می‌آید که مسئولیتها و وظایفی را برای اعضای ائتلاف پدید می‌آورد. این مسئولیتها و وظایف به لحاظ نظری برابر است، ولی در عمل بنا به جایگاه واقعی و توان چانه‌زنی هر عضو تعریف می‌شود. توضیح آنکه در هنگام پیدایی ائتلاف، وزن و توان اعضا یکسان نیست، از اینرو هر عضو می‌خواهد با تکیه بر تواناییها و به تعبیری «مزیت نسبی» خویش، اثر آنرا بر موفقیتها و کامیابیهای احتمالی برجسته کند. به همین جهت است که در صورت موفقیت – مانند پیروزی در انتخابات – هر عضو می‌کوشد خود را محور اصلی آن کامیابی معرفی کند. این کوشش تا پیش از کسب هدف یا تا زمانی که بعد تبلیغاتی دارد، مشکل‌ساز نیست، بلکه پس از پیروزی معمولا اختلاف فزاینده بر سر تفسیر شرایط جدید محیطی یا به خصوص نارضایتی از تقسیم فرصتها و موقعیتهای به دست آمده، سبب‌ساز واگرایی و جدایی می‌شود. اینجاست که به دلیل مثلا کسب منفعت، هر عضو می‌خواهد با اتکا به تواناییهای خود سهم بیشتر و جایگاه بالاتری به دست آورد. به همین خاطر، هرچه تقسیم مسئولیتها، وظایف و فرصتهای احتمالی به نحو روشن‌تری صورت گرفته و با توان و نقش واقعی هر عضو متناسب‌تر باشد، تداوم همسویی و عمر ائتلاف دور از ذهن نخواهد بود.

ایران: قواعد ائتلاف

صحنه سیاسی ایران پس از انقلاب شاهد ظهور و افول ائتلافهای زیادی میان بازیگران سیاسی و اجتماعی بوده است. این ائتلافها در مواردی بر اساس همسویی ایدئولوژیک بوده است، در مقاطعی برآمده از اشتراک منافع، و گاه بر مبنای هراس از خطر مشترک. این ائتلافهای موفق یا ناموفق، همانند تجربه دیگر کشورها، در دوره‌های بحرانی یا رقابتهای انتخاباتی شدت می‌گیرد و پس از مدتی نیز به پایان می‌رسد. شاید بیشترین تعداد ائتلاف میان نیروهای سیاسی در نخستین سال پس از پیروزی انقلاب صورت گرفته باشد که به طور عموم نیز شکننده و ناپایدار بوده است. در مقابل، به نظر می‌رسد مجالس چهارم (۱۳۷۵-۱۳۷۱) و پنجم (۱۳۷۹-۱۳۷۵)، به روشنی، دو نمونه از ائتلاف موفق را نشان می‌دهد. شکل‌گیری اکثریت مجلس چهارم نتیجه همسویی گروهها و هواداران دو جناح راست و میانه بود که حاشیه‌نشینی جناح چپ در صحنه سیاسی را تقویت کرد و نوعی یک‌دستی را در رویکردهای داخلی و خارجی کشور پدید آورد. البته به تدریج وجوه اختلاف میان این دو جناح برجسته شد و هر یک خواهان سهم بیشتری از فرصتها و موقعیتهای به دست آمده بود. نکته مهم اینجاست که هر یک از این دو، نقش خود را در پیروزی مهمتر می‌دانست و دیگری را به عدم رعایت قواعد بازی متهم می‌کرد. از اینرو در اسفند ۱۳۷۴ رقابتی جدی بر سر فتح مجلس پنجم میان موتلفان دیروز صورت گرفت. در مجلس ششم (۱۳۸۳-۱۳۷۹) هم جناح اصلاح‌طلب موفق شد اکثریت را به دست گیرد که در واقع ائتلافی از نیروهای میانه و چپ سابق بود. در عین حال، همین نیروها در جریان دومین و سومین دوره انتخابات شوراها (۱۳۸۲ و ۱۳۸۶)، به ویژه در شهر تهران، نتوانستند به توافق برسند و فهرست واحدی ارائه کنند یا دست کم همسویی و هم‌پوشانی لازم را میان فهرستهای مختلف خود پدید آورند.

با توجه به نکاتی که گفته شد، مشخص می‌گردد که ائتلاف نوعی بازسازی است؛ راهبردی که همواره می‌تواند در بازآرایی صحنه سیاسی و اوج و فرود جایگاه، نقش و توان بازیگران موثر باشد. در این میان، آنچه که تجربه سیاسی ایران را – شاید – منحصر به فرد می‌کند، عمر کوتاه ائتلافهاست. اگرچه می توان شکنندگی ائتلاف در ایران را، چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، به مواردی کلی چون زمینه خاص فرهنگی یا کمبود تجربه رقابت مسالمت‌آمیز برگرداند، اما احتمالا دلایل دیگری نیز قابل طرح است که با توجه به شرایط فعلی ایران در زیر به سه قاعده مهم اشاره می‌شود.

قاعده اول، هرچه بازیگران شناخت دقیق‌تری از علایق و منافع نیروهای اجتماعی حامی خود داشته باشند و آنها را پیگیری کنند، در هنگام چانه زنی برای ائتلاف از حمایت بیشتری برخوردارند و در صورت انشعاب آسیب‌پذیری کمتری نشان می‌دهند.

روشن است که احزاب و گروههای سیاسی نمایندگی آرمانها و منافع قشر یا برخی از قشرهای اجتماعی را به عهده دارند، یا می‌خواهند که چنین باشد. این امر مستلزم رعایت همزمان دو نکته است: از یک سو ارتباط میان بازیگران سیاسی و پایگاه اجتماعی‌شان به هیچ قیمتی نباید قطع شود یا کاهش یابد، و از سوی دیگر بازیگران بایستی قدرت اقناع نیروهای حامی خود را در وضعیتهای مختلف داشته باشند. قطع یا کاهش ارتباط به تدریج سبب دورافتادگی می‌شود، در نتیجه بازیگران به اقدام بر اساس برداشت خود از منافع و میزان حمایت هوادارانشان، و نه بر مبنای واقعیت، روی می‌آورند. از اینرو اگر توضیح و توجیهی هم برای طراحی یک راهبرد یا تاکتیک صورت گیرد، ناشنیده می‌ماند. شاید اگر این نکته ساده مورد توجه جناح اکثریت مجلس ششم قرار می‌گرفت، بسیاری از تصمیم‌گیریها و اقدامات، همانند تحصن نمایندگان اصلاح طلب در دی ۱۳۸۲، به گونه‌ای دیگر در میان عموم بازتاب می‌یافت و اثر می‌گذاشت. اتفاقا به نظر می‌رسد دولتمردان فعلی به خوبی متوجه این نکته هستند و از تمامی ابزارها برای اقناع اقشار فرودست و کسب رضایت آنان بهره می‌گیرند. روشن است کسب رضایت و حمایت بیشتر برای آن صورت می‌گیرد که وزن دولتمردان در چانه‌زنی با احزاب و گروههای همسو – به ویژه در مجلس هشتم – و رقابت با گروههای غیر همسو افزایش پیدا کند.

قاعده دوم، ائتلاف با بازیگران جدید و بی‌تجربه در ایران اغلب ساده‌تر و همزمان شکننده‌تر است، و در مقابل همسویی با بازیگران کهنه‌کار سخت‌تر ولی قابل اطمینان‌تر است.

فعالان سیاسی بی‌تجربه، به خصوص اگر شتاب هم داشته باشند، معمولا می‌کوشند تاخیر خود را به هر شکل ممکن جبران کنند، از اینرو به همکاری و ائتلاف، صرفا به عنوان یک ابزار و نه بیشتر، اشتیاق نشان می‌دهند. بازیگری اینان عمل‌گرایانه نیست، بلکه از فرصت‌طلبی ریشه می‌گیرد؛ به همین خاطر با موقعیتهای پدید‌آمده نیز فرصت‌طلبانه برخورد می‌شود، نه عمل‌گرایانه. در مقابل، ائتلاف با بازیگران کهنه‌کار صحنه سیاست اگرچه به سادگی صورت نمی‌گیرد، پایدارتر است زیرا مبتنی بر تجربه فعالیت آنان در شرایط مختلف است. در واقع، آنان شرایط همگرایی و ائتلاف را در گذر زمان آموخته‌اند و در قبال الزامات آن مسئولیت‌پذیری نشان می‌دهند. رفتارهای متفاوت هواداران دولت فعلی به خوبی بیانگر این نکته است: آنان از یک سو با مشاهده هر لبخندی دست دوستی دراز می‌کنند و خود را همراهی مشتاق نشان می‌دهند، و از سوی دیگر در این مسیر به کمتر تعهد و مسئولیتی پایبند هستند. از این جهت شعارها و وعده‌ها به همان سادگی و سرعتی که طرح می‌گردد، به همان سرعت و سادگی فراموش می‌شود. در واقع، این رفتارهای متفاوت به خصوص در عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی که با هدف جلب رضایت و رای موافق همگان انجام می‌شود، ناشی از تلاش برای جبران مافات در کمترین زمان ممکن است. نارضایتی برخی از همراهان پیشین دولت، که سابقه‌ای از فعالیتهای سیاسی دارند، گویای آن است که ظاهرا قاعده یادشده را فراموش کرده بودند و اینک پس از ائتلاف با بازیگری نورسیده به دستاوردی جز حیرت و پشیمانی نرسیده‌اند.

قاعده سوم، هرچه بازیگران در عمل به قواعد بازی وفادارتر باشند، شکل‌گیری ائتلاف پایدار محتمل‌تر است، ولی اگر برخی از بازیگران خود را چندان در قید و بند قواعد بازی نبینند و یا اساسا به دنبال تغییر آن قواعد باشند، ائتلاف شکننده‌تر می‌شود.

فراز و نشیبهای تحولات سیاسی به بازیگران کهنه‌کاری مانند جامعه روحانیت مبارز، حزب موتلفه اسلامی، مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آموخته است که چه در هنگام موفقیت و چه در دوره حاشیه‌نشینی و سکوت، از قواعد نوشته و نانوشته بازی فراتر نروند و با رعایت صبوری و خویشتن‌داری به دنبال اهداف خود باشند. این قواعد، به تعبیری، میدان بازی و حد و مرز تثبیت‌شده فعالیتها را ترسیم می‌کند که تا حدودی نیز قابل انعطاف و تغییر است. شکل‌گیری فضایی به شدت رقابتی و در عین حال مبتنی بر همزیستی، میان تعداد مشخصی از بازیگران، در سالهای پس از انقلاب پیامد پذیرش و تثبیت این قواعد برآمده از ماهیت نظام سیاسی و تا حدودی تجربه بوده است. با این حال، فضای سیاسی- اقتصادی کشور طی سالهای گذشته شاهد ظهور بازیگرانی بوده است که تلقی دیگری از ماهیت نظام و درونمایه قدرت سیاسی در ایران دارند، از اینرو هیچ قاعده‌ای را در عمل، جز زور عریان، به رسمیت نمی‌شناسند و آن را تنها، یا مهمترین، ملاک فعالیت و اقناع می‌دانند. این تلقی که جدید نیست، ولی در سالهای اخیر رشد و گسترش پیدا کرده است، یادآور آموزه‌ای است که دیپلماسی را ابزار کشورهای ضعیف می‌داند و هراس‌افکنی را بهترین شیوه بقا. همین مدت زمان کوتاه نشان داده است که همراهی و ائتلاف با این گونه بازیگران ریز و درشت، حتی اگر از روی اکراه بوده باشد، نتیجه‌ای جز حاشیه‌نشینی و توجیه‌گری نداشته است.

ایران: آینده ائتلاف

اگرچه وضعیت نیروهای فعال در صحنه سیاسی کشور و روابط میان آنها روشن است، به نظر می‌رسد نکات پیش‌گفته در توضیح مناسبات واقعی درون جناح پیروز، به ویژه در یک سال اخیر، و آینده آن مفید باشد. ائتلافی که هدف خود را یک‌دست کردن فضای کشور – یک بار و برای همیشه – قرار داده بود، مدتیست با خطر ریزش روبروست و بحران حذف به درون صفوف آن رخنه کرده است. در واقع، به رغم آرامش ظاهری، نوعی آشفتگی درونی بر این جناح سایه انداخته است که سبب می‌شود مرز میان خود و دیگری به صورت مستمر در حال بازنگری و جابجایی باشد و هر دم افراد جدیدی به نادانی یا غرض ورزی متهم گردند. از طنزهای روزگار همین است که اضطراب بیش از احساس کامیابی در کلام گروههای پیروز موج می‌زند و بیشترین انتقادات از درون همین ائتلاف موفق به گوش می‌رسد. در این میان، بازیگران نورسیده که قید و بند خاصی بر رفتار و گفتارشان حاکم نیست، احساس می‌کنند برای کسب کامل قدرت می‌توانند روی پای خود بایستند و دیگر نیازی به همراهی با کسی ندارند. برای همین خط و نشانی که تا دیروز برای رقیبان کشیده می‌شد، امروز برای همراهان و همپیمانان ترسیم می‌گردد و هیچ روزگاری نبوده است که گروههای قدیمی اصول‌گرا به اندازه امروز در گرداب سرگردانی افتاده و چنین نیازمند یاری بوده باشند.

اینک می‌توان پرسید چرا برخی از بازیگران پیروز احساس می‌کنند دیگر به ائتلاف نیازی ندارند؟ چرا اینان می‌توانند هرگونه که می‌خواهند با همراهان دیروز خود سخن بگویند و از طرف مقابل نیز جز واکنشی ضعیف مشاهده نمی‌شود؟ دلیل این امر شاید آن باشد که بازیگران نورسیده به خوبی آگاهند اغلب گروههای اصول‌گرا دیگر ریشه‌ای در خاک اجتماع ندارند، لذا ناگزیر از تداوم حضور در ائتلاف و همراهی با دولتمردان هستند. با توجه به ظرفیت و توان اندک، اغلب این گروهها چاره‌ای جز سکوت و تحمل تحقیر موتلفان خود را ندارند. واقعیت آن است که تنها کسی می‌تواند در برابر زیاده‌رویها و زیاده‌خواهیهای این گروه نورسیده مقاومت کند که از پایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار باشد.

تنها مطلبی که در این میان ناگفته ماند، گمانه زنی درباره آینده هسته اصلی ائتلاف حاکم است. اگرچه پنج سال گذشته نشانگر مناسباتی وثیق و همسویی همه‌جانبه میان بازیگران نورسیده سیاسی – اقتصادی و مقامات ارشد نظام بوده است، تضمینی نیست که تجربه انحلال و یا تغییر کارکرد نهادهای رسمی و جاافتاده تکرار نشود، زیرا گیرایی هدف برای نورسیدگان چنان است که برگرفتن هرگونه ابزاری را توجیه می‌کند. آنان در عمل نشان داده‌اند برای کسب و حفظ قدرت از هیچ معامله‌ای ابا ندارند و در صورت لزوم از نابودی، و نه حتی حاشیه‌نشینی، موتلفان دیروز خود نیز رویگردان نخواهد شد. این گروهها ممکن است در آغاز وسیله‌ای برای پیشبرد مقصودی بوده‌اند، اما امروزه که دیو از چراغ جادو خلاصی یافته است، احتمالا ساده‌تر بتوان تحلیل کرد چه کسی از این ائتلاف بیشترین سود را برده است. شاید انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور – بیش از هر چیزی – آزمونی برای سنجش ظرفیت و واکنش گروهها و گرایشهای گوناگون بود تا در صورت لزوم، به شکلی دیگر و در سطحی بالاتر، تکرار گردد. بنابراین به نظر می‌رسد بقای جمهوری اسلامی بیش از آنکه در گروی افول ائتلاف بین‌المللی به رهبری ایالات متحده باشد، به فروپاشی هسته اصلی ائتلاف حاکم وابسته است.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.