سردار جعفری! شـما به امانت شهــــــــــــــدا خیانت کـــردید
چکیده :از اولین ساعات پس از اعلام نتایج انتخابات با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در 23 خرداد خورد؟ شما چه بخواهید و چه نخواهید سر سفره اعتمادی که شهدا و ایثارگران در ابتدای انقلاب پهن کرده اند نشسته اید/ بسیجی انسانی بی ادعا با یک کوله پشتی و لباس خاکی بود که بدون توقع حاضر بود هر کاری که از دستش بر می آمد برای کمک به دیگران انجام دهد تا مردم در آرامش و امنیت زندگی کنند. نه آنکه که با ترساندن مردم به ظاهر قضیه را آرام کند/ تزویر یعنی یک روضه از شهدا بخوان و پشت سر خواسته های خودت را مطرح کن!/ یادتان هست که قبل از انقلاب می گفتیم، باید نظامی بسازیم که همه قدرتها در آن یکجا جمع نشود، چراکه عامل مفسده می شود. چرا اجازه دادید اینها یکجا جمع شوند؟ ما به امثال شما اعتماد کردیم و اعتراضی نکردیم. شما چرا به وصیت...
شرمنده مردمی هستم که به آنها ظلم شد
خط قرمز خانواده شهدا، ظلم بر انسانهای بیگناه است
بسیجی، آن باتوم به دستی نیست که مردم را بترساند
کلمه: همسر شهید حمید باکری، در آستانه هفته دفاع مقدس در نامهای خطاب به سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران نوشت: بر دستاوردهای انقلاب که در ازای فداکاریهای بهترین فرزندان این مرز و بوم به دست آمده بود، جفاهای بسیار رفته است. متاسفانه برخی را در حیطه اختیارات و مسوولیتهای جنابعالی می بینم. و از سکوت شما در مقابل بقیه موارد در تعجبم. انتظار من از جنابعالی چیز دیگری بود. به نظر بنده شما خیانت در امانت کردید و وظایف خود را در قبال صیانت از آرمانهای انقلاب، شهدا و امام شهیدان و حفظ منافع ملی به درستی انجام ندادید.
همسر شهید باکری که از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاستجمهوری بود و به خاطر صراحتش در افشای انحرافات طیف احمدینژاد و از جمله توهینهای محصولی وزیر کنونی رفاه به شهیدان باکری، آماج اتهامات رسانههای حامی تمامیت خواهان و برخی چهرههای حامی سرکوب قرار گرفته بود، دو هفته پیش در نامهای سرگشاده به فرمانده سپاه پاسداران، با یادآوری سابقه روابط او با شهید باکری و آشنایی و رفت و آمد دو خانواده، به سردار جعفری هشدار داد که رویه فعلی، خیانت در امانت و از دست دادن سرمایههای نظام است.
فاطمه امیرانی، در این نامه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته است، نوشت: شهیدان باکری خونشان را برای ایجاد تفکری دادند که پیامبرش رحمه للعالمین و هدف بعثتش اکمال اخلاقیات بود. سردار! آیا خیانت در امانت نیست که فرزند شهیدی را چند ساعت دستگیر کنند و به بدترین صورت توهین و فحاشی و شکنجه و در نهایت تهدید به….. کنند؟ همان که سران نظام همواره منکر انجام آن بوده اند! وقتی فرزند شهید به این مزخرفات تهدید شود، بر سر دیگر جوانان چه آمده است؟!
وی در بخش دیگری از این نامه، با انتقاد از سرکوب خشن اعتراضات مردمی پس از انتخابات، خاطرنشان کرد: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
همسر شهید باکری همچنین در بخشی از این نامه، دردمندانه به توصیف بسیجیان دیروز و تفاوت آنها با مدعیان امروز بسیج پرداخت و نوشت: بسیجی انسانی بی ادعا با یک کوله پشتی و لباس خاکی بود که بدون توقع حاضر بود هر کاری که از دستش بر می آمد برای کمک به دیگران انجام دهد تا مردم در آرامش و امنیت زندگی کنند. نه آنکه که با لباس سیاه و باتوم در دست و موتوری که دود آن هوای تنفسی انسانها را سیاه کند و با ترساندن مردم به ظاهر قضیه را آرام کند! شما بهتر از همه می دانید با ایجاد رعب و وحشت، کسی از تفکر خود دست بر نمی دارد.
وی در ادامه نامه خود، با تشبیه وقایع چند سال اخیر به کودتا، از فرمانده سپاه پرسیده است: با چه معیاری یاران انقلاب به خودی و غیرخودی تقسیم شدند؟ چرا در این مملکت اسلامی هدف وسیله را توجیه کرده و برای توجیه عملکرد نادرست از دروغ، تهمت و افترا استفاده می شود؟ مگر نه آنکه بنا به روایات”از آثار دروغ در جامعه تفرقه و جدایی است”. چرا اجازه می دهید با دروغ وحدتی را که از ارکان اساسی انقلاب بود، از بین ببرند؟ آیا این عملکرد باعث از بین رفتن وحدت، آبرو، اعتبار و اقتصاد ایران نیست؟!
متن کامل نامه این همسر شهید به فرمانده کل سپاه پاسداران که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ
و فرعون گفت مرا بگذارید موسى را بکشم تا پروردگارش را بخواند من مىترسم آیین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد کند. آیه ۲۶ سوره مبارکه غافر
سردار سر لشکر جعفری امروز، برادر عزیز جعفری دیروز !
اینجانب فاطمه چهل امیرانی همسر شهید حمید باکری در مورد بعضی از عملکردهای شما اعتراض دارم. چون شما در جایگاهی قرار گرفته اید که موجودیت آن از خون بهترین فرزندان این مرز و بوم و صبر و تحمل خانواده آنهاست. درست است که به قیامت و اجر آخروی معتقد هستیم ولی طبق وصایای امام و شهدا باید از ارزشها و اهدافی که آنان برای رستگاری مردم دنبال می کردند، محافظت و دفاع کنیم. اگر خیلی آرمانی هم فکر نکنیم حداقل باید بتوانیم جوابگوی سوالات فرزندانمان باشیم که “پدر برای چه هدفی رفت و نتیجه چه شد؟!” و اگر تاکنون نیز آشکارا مطلبی نگفتیم، از آن جهت بود که فرصت به افرادی مانند شما داده بودیم، تا ببینیم به چه سرانجامی می رسیم. لطفا به من نگویید چند موشک ساخته اید و یا چند هواپیما به هوا فرستاده اید، از رشد اقتصادی و مادی هم نگویید. چون احساس می کنم به شعورم توهین می شود. می دانید که هم می فهمیم، و هم می دانیم. فقط پاسخ این سوال مرا بدهید که در این کشور که امثال شما آن را اداره می کنند، جایگاه کرامت انسان کجاست؟
برادر جعفری! به خاطر می آورم تابستان سال ۱۳۶۲ وقتی به همراه فرزندان کوچکم، از دزفول به پادگان الله اکبر در اسلام آباد رسیدیم، همسر مهربان شما با محبت از ما پذیرایی کردند تا خستگی سفرمان بر طرف شود. و بعدها نیز هر وقت حمید می خواست تماس بگیرد به منزل شما زنگ می زد و همسرتان به زحمت می افتادند و مرا خبر می کردند. آخرین باری که حمید تماس گرفت و متوجه شده بود که بچه ها مریض هستند، می دانید چه گفت؟ “فاطمه! به عزیز بگو بچه ها را دکتر ببرد…” نمی دانم رابطه شما با حمید چگونه بوده، فقط می دانم شما فرمانده قرارگاه بودید و حمید تحت امر شما. و برای من تعجب آور بود که چرا حمید چنین توقعی از شما دارد؟ آن روز من چیزی به همسرتان نگفتم و خودم به تنهایی و سختی بچه ها را در شهر غریبی که تازه بمباران شده بود پیش دکتر بردم. در منزل شما بود که متوجه شدم حمید شهید شده. هر چند رسماً چند روز بعد به من اطلاع دادند که او شهید شده و من برای همیشه جسم فیزیکی حمید را از دست دادم. و او در مجنون ماند….
چقدر ساختمانهای پادگان الله اکبر باصفا بود. هر دری که باز می شد، شهیدی از آن خارج می شد. همت، دستواره، عباس کریمی، فتوره چی، نورانی، ورامینی، اثری نژاد، ممقانی و… اخلاص رزمندگان و شهدا به خانواده آنها نیز تسری پیدا کرده بود. شاید شما و خانوادتان هم هنوز مانند من به یاد داشته باشید که آنجا چقدر یکدلی و یکرنگی حاکم بود! آن روزها حسادتی نبود. هیچ کس تنها به فکر خودش نبود. همه مواظب بودیم به دیگران آسیبی نرسانیم حتی اگر خودشان هم متوجه نباشد.
یادم هست بعد ها وقتی با خانم آقا مهدی و خانواده های شهید همت و شهید زین الدین در قم ساکن بودیم، شما به همراه خانواده تان با یک جعبه انار به دیدن ما آمدید!
این مطالبی که عرض کردم شناختی است که از برادر عزیز جعفری دارم.
اما سردار سرلشکر جعفری،
ششم اسفند سال ۱۳۸۸ شما را البته بعد از سالها مجدداً در مراسم سالگرد شهدا در منزلمان دیدم، یکی از مشخصه های بارز برنامه های سالگرد ما این است که کسی به آن دعوت نمی شود. هر کس بخواهد با هر تفکری می تواند در آن شرکت کند. افراد از هر طیف فکری با محوریت علاقه به شهدا به آن وارد می شوند، اختلافات را کنار گذاشته، به مشترکات می پردازند و شبی را سر سفره بی ریای شهدا می گذرانند. می دانم که این خواسته قلبی حمید و مهدی است. زیرا از تفرقه بسیار بیزار بودند. جناب مهندس میرحسین موسوی هم تشریف آورده بودند، سردار جعفری! نمی دانم اطرافیانتان به شما چه گفتند که از فرصت خاموشی چراغ ها استفاده کردید و از خانه شهدا رفتید!
سردار سرلشکرجعفری،
به نظر بنده بر دستاوردهای انقلاب که در ازای فداکاریهای بهترین فرزندان این مرز و بوم به دست آمده بود، جفاهای بسیار رفته است. متاسفانه برخی را در حیطه اختیارات و مسوولیتهای جنابعالی می بینم. و از سکوت شما در مقابل بقیه موارد در تعجبم. انتظار من از جنابعالی چیز دیگری بود. به نظر بنده شما خیانت در امانت کردید و وظایف خود را در قبال صیانت از آرمانهای انقلاب، شهدا و امام شهیدان و حفظ منافع ملی به درستی انجام ندادید. لذا به گوشه ای از مواردی که خود به آن رسیده ام اشاره می کنم:
۱ – به یاد دارم که روزی همسرتان به من گفتند که بدون اجازه شما کاری نمی کنند و فقط از شما اجازه دارند که تا نانوایی بروند. این قضیه را برای حمید تعریف کردم و به او گفتم که از امروز من هم فقط با اجازه تو بیرون می روم و وظایف بیرون از خانه به عهده توست. او قبول کرد و به شوخی گفت که من نسبت به تو ولایت دارم و باید از من اطاعت کنی! اما چون دیر به دیر به خانه می آمد، فقط یک بار توانست خرید خانه را انجام دهد و دفعه بعد که پس از ۱۵روز آن هم شبانه به خانه آمد با خجالت گفت: ” فاطمه! می توانم ولایتم را از شما بردارم؟ شما کارهای خانه و بیرون از خانه را انجام دهید!”
جناب سردار جعفری شما که اینگونه به حریم زنان معتقد هستید، نمی دانم وقتی آقای ذوالنور) ! (به خود اجازه دادند در جمع مردان، برای هدایت فکری آنها روایت های دروغ از زندگی خصوصی من و همسر آقا مهدی بیان کنند، چه حالی داشتید؟ من که گناهی نکردم چون طبق وصیت حمید و تفویض ولایتش به وظیفه ام عمل کرده ام. اما شما چه؟ آیا در دفاع از ناموس شهدا کوتاهی نکرده اید؟!!! نمی دانم! شاید اعتراض کرده باشید، اما صدای اعتراضتان به گوش کسی نرسیده! در صورتی که فرمایشات آقای ذوالنور نقل و نبات همه مجالس شده بود….
۲ – شهیدان باکری خونشان را برای ایجاد تفکری دادند که پیامبرش رحمه للعالمین و هدف بعثتش اکمال اخلاقیات بود. سردار! آیا خیانت در امانت نیست که فرزند شهیدی را چند ساعت دستگیر کنند و به بدترین صورت توهین و فحاشی و شکنجه و در نهایت تهدید به….. کنند؟ همان که سران نظام همواره منکر انجام آن بوده اند! می خواهم بگویم من با تمام وجود درک می کنم که چه به روز دستگیرشدگان بعد از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری رفته است. وقتی فرزند شهید به این مزخرفات تهدید شود، بر سر دیگر جوانان چه آمده است؟!
۳ – می دانید که انتخابات برای تحقق تفکر مردم سالاری چقدر حائز اهمیت است و همه مردم تلقی شان این است که می توانند در این فرصت، خواسته ها و توقعات خود را مطرح کنند و بازتاب آن آرامش روحی و امنیت اجتماعی خواهد بود .
سردار جعفری! من در عجبم شما که افراد متولی برگزاری این انتخابات را می شناختید، چگونه توانستید ساکت بمانید و این امانت عظیم را به چنین افرادی بسپارید؟ که اگر فرض بگیریم که هیچ تقلبی نیز نکردند، با تناقض در برگزاری انتخابات و اعلام نتایج آن باعث ایجاد شبهه شدند! البته بنده دلایل موثق برای خود دارم که خیلی از تخلفات انجام شده است.
۴ – نقد دیگر من به عملکرد شما، نحوه برخورد تان با معترضان است. به جای آنکه به معترضان جوابی قانع کننده و عقلانی بدهید از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
نمی دانید بودن در میان خانواده های آسیب دیده از جریانات بعد از انتخابات و شنیدن آنچه که بر آنان گذشته، چقدر سخت و طاقت فرسا بوده و هست. من در هر مجلسی با آنها برخورد می کنم نمی توانم از خجالت سرم را بالا بگیرم. شما خود به خوبی می دانید که بسیاری از آنان از خانواده های رزمنده یا ایثارگر و عموما از طبقه اقتصادی متوسط یا پایین و نهایتاً هم وطن ما بودند. نمی دانم خطوط قرمز شما کجاست؟ ولی برای شهدا و خانواده شان خط قرمز آنجایی است که ظلمی بر انسانی بیگناه روا داشته و یا خونی به ناحق ریخته شود. بدانید من به تبعیت از راه و منش حمید در کنار مظلوم و مقابل ظالم می ایستم، ان شاءالله. و این آموخته ما از زندگانی حضرت علی است. امامی که به باز کردن خلخال از پای زن یهودی چنان اعتراضی می کرد!
سردار سر لشکر! چگونه اجازه می دهید که افراد تحت فرمان شما به منازل افرادی از نظام که برای تحقق انقلاب زحمت کشیده اند حمله کنند؟ از جمله جناب آقای کروبی؟ خانواده های شهدا آقای کروبی را به خوبی می شناسند. هنوز هم بسیاری از آنان برای حل مشکلات زندگی به آقای کروبی مراجعه می کنند. حداقلِ خدمت ایشان در حق خانواده های شهدا تغییر برخی از قوانینی بود که واقعاً تحمل آنها برای همسران شهدا سنگین بود. خوب به یاد دارم که قانون نحوه پرداخت حقوق خانواده شهدا، همسر شهید همت را مجبور می کرد هر ماه با دو فرزند شیر خواره و با مشکلات حمل و نقل سالهای جنگ برای دریافت مستمری از قم به شهرضا برود! یقین دارم که اگر خاطرات آن روزها را در فیلمی باز سازی کنند، شما هرگز تحمل دیدنش را نخواهید داشت! در ضمن بدانید اگر این رفتار ها باب شوند ، قطعا نوبت به شما هم خواهد رسید. در این شک نکنید .
۵ – می دانید که آقا مهدی و حمید و بقیه شهدا چقدر به حفظ بیت المال و سرمایه ملی پایبند بودند. من فکر می کنم شما سرمایه های ملی ما را پاس نداشته اید. منظور از بیت المال خودکار یا خودرو نیست که مطمئنم به آن پایبند هستید. یکی از این سرمایه ها اعتماد مردم به نظام است که به سختی و با تلاش انسانهای مخلص و فداکاری ایثارگران آن جامعه به وجود می آید. اخلاص، صداقت، پاسخگو بودن مسوولان در مورد عملکرد و وجود قوانین و اجرای آنها نیز مولفه های موثری در ایجاد و حفظ آن هستند. یادم می آید بعد از هر عملیات، آقا مهدی و حمید تا آنجاییکه می توانستند خدمت خانواده های شهدا می رفتند و گزارش می دادند که بچه هایشان چه کاری انجام می داده اند و چگونه شهید شده اند.
افرادی مثل جنابعالی به خوبی ارزش این موهبت یعنی “اعتماد مردم به یک سیستم اداره کننده” را در دفاع مقدس درک کرده اید. شما چه بخواهید و چه نخواهید سر سفره اعتمادی که شهدا و ایثارگران در ابتدای انقلاب پهن کرده اند نشسته اید شهدا با لباس سبز و خاکی در قاب عکس بهترین تعریف از انسانیت و ایثار بودند. بعد از جنگ مردم آن لباس سبز را بر تن سپاهی ها که می دیدند بلافاصله شبیه سازی می کردند که اینان نیز ایثارگر هستند و می توان به ایشان اعتماد کرد. به خاطر دارم بعداز شهادت حمید که کل وسایل منزل ما با یک وانت به ارومیه برگشت، یکی از نزدیکانمان که به انقلاب بدبین بود گفت من الان باور کردم که شما مزدور نیستید! بسیجی انسانی بی ادعا با یک کوله پشتی و لباس خاکی بود که بدون توقع حاضر بود هر کاری که از دستش بر می آمد برای کمک به دیگران انجام دهد تا مردم در آرامش و امنیت زندگی کنند. نه آنکه که با لباس سیاه و باتوم در دست و موتوری که دود آن هوای تنفسی انسانها را سیاه کند و با ترساندن مردم به ظاهر قضیه را آرام کند! شما بهتر از همه می دانید با ایجاد رعب و وحشت، کسی از تفکر خود دست بر نمی دارد. کار شما مثل آن زارع است که تخمی را زیر خاک دفن می کند. آن تخم ظاهرا دیده نمی شود. ولی بدانید از هر تخم هزاران تخم به وجود خواهد آمد. به هر حال شما به اعتماد مردم خیانت کردید. زر و زور و تزویر را که فراموش نکردید؟ زر و زور را می دانید چیست. اما تزویر یعنی یک روضه از شهدا بخوان و پشت سر خواسته های خودت را مطرح کن !!!! یادتان هست که قبل از انقلاب می گفتیم، باید نظامی بسازیم که همه قدرتها در آن یکجا جمع نشود، چراکه عامل مفسده می شود. چرا اجازه دادید اینها یکجا جمع شوند؟ ما به امثال شما اعتماد کردیم و اعتراضی نکردیم. شما چرا به وصیت آن پیر یگانه عمل نکردید؟
مردم نجیب این مرز و بوم بدترین شرایط را تحمل کردند تا فضایی در این مملکت ساخته شود که جوانهایشان بتوانند استعدادهای بالقوه خود را بالفعل کنند. اما به خاطر تنگ نظری بهترین استعدادها که با صرف هزینه و سختی فراوان در این مملکت رشد کرده اند و به خوبی می توانند مسایل داخلی را درک کنند، از ایران خارج می شوند؟ آیا این از بین بردن سرمایه ملی نیست؟ آیا خانه نشین کردن افراد با تجربه که تواناییهای خود را در ازای بهای سنگین بدست آورده اند با تنگ نظری و ایراد اتهامات واهی خیانت نیست؟
۶- اما در مسایل امنیتی نیز به نظرم کوتاهی کرده اید. اعتراض نکنید و نگویید که مسایل امنیتی جزو وظایف سازمانی شما نیست! چون به وضوح حضور فعالتان را در تمامی موارد امنیتی می بینیم! شما معمولاً حرکتهایی را ضدامنیتی می دانیدکه بطور آشکار سخن می گویند و به شما اعتراض می کنند، که اشکالاتتان را بدانید و آنها را اصلاح کنید. چند سال پیش من و خانم همت به سردار اسدی در مورد بعضی از مسایل از روی دلسوزی اعتراض کردیم که ظاهراً خوششان نیامد! به ایشان تذکر دادیم که “تا با شما حرف می زنیم واعتراض می کنیم، یعنی شما را قبول داریم. روزی که حرف نزنیم، تازه خطرناک می شویم!” مگر نه اینکه نظام ما عظیم ترین ضربه ها را زمانی خورده است که دشمنانمان در لباس دوست در کنار ما بوده اند!!!! آیا وقت آن نرسیده است که این دید امنیتی را به درون سیستم ببرید و بدانید چه کسانی با عملکرد خودشان باعث نارضایتی می شوند؟ لطفا این سوال مرا پاسخ گویید که با چه معیاری یاران انقلاب به خودی و غیرخودی تقسیم شدند؟ چرا در این مملکت اسلامی هدف وسیله را توجیه کرده و برای توجیه عملکرد نادرست از دروغ، تهمت و افترا استفاده می شود؟ مگر نه آنکه بنا به روایات”از آثار دروغ در جامعه تفرقه و جدایی است”. چرا اجازه می دهید با دروغ وحدتی را که از ارکان اساسی انقلاب بود، از بین ببرند؟ آیا این عملکرد باعث از بین رفتن وحدت، آبرو، اعتبار و اقتصاد ایران نیست؟!
در حال حاضر کسانی که مسوولیتی در نظام دارند با کلام و عمل به امنیت ملی آسیب می رسانند. راستی این آقای مشفق کیست؟ ما اسمش را جزو بچه های جنگ نشنیده بودیم !!! من به ایشان شک دارم. می خواهید اسامی کسانی را که به آنها شک داریم بگوییم ؟
به نظر بنده اتفاقاتی که در چند سال اخیر در مملکت افتاد، چیزی شبیه کودتا بود. این مطلب را گاهی در تبلیغات پیش از انتخابات هم گفته ام. اما از آنجاییکه آدم خوش خیالی هستم، امیدوارم بودم با انتخابات می توان کژیها را راست کرد.
آرزو می کنم کاش در همین دنیا می توانستم از شما شکایت کنم. چون برای من حساب شما از دیگران جداست! من، شما و خانواده تان را در دفاع مقدس دیده ام. در مورد شما نمی خواهم شکایتم را به دادگاه عدل الهی ببرم. چون فکر نمی کنم آنجا بتوانید چیزی را جبران کنید.
در ضمن مسوولیت مطالبی که نوشته ام را به عهده می گیرم. این دنیا برای ما زندان است. خوشحال می شوم مانند گذشته در کنار مظلوم قرار بگیرم و نه ظالم. تاکید می کنم اگر من خانواده شهید نمی شدم قطعاً از روی خانواده های ایثارگران خجالت می کشیدم. همانگونه که امروز از مردمی که امیدوارانه وصادقانه در انتخابات شرکت کردند و در ماجراهای بعد از آن اکثراً بی گناه آسیب دیده اند شرمنده ام.
والسلام علی من اتبع الهدی
فاطمه امیرانی
۲۶ رمضان ۱۴۳۱
۱۵ شهریور ۱۳۸۹
خواهر من شما چرا شرمنده باشید شرمنده اونهایی باید باشند که مردم رو کنار گذاشتند و بی اعتنا به اونهایند شما خود به اندازه کافی رنج دیده اید و دین خود را ادا نموده اید اما خواهر عزیز این دوران هم می گذرد همچنین که دوران سخت جنگ گذشت
اندکی صبر سحر نزدیک است
درود بر کسانی که انسانیت را فراموش نکرده اند. درود بر این بانوی بزرگ درود بر تفکرت
…………………………… ………………………….
وان سوم هست آدمیزادوبشر از فرشته نیمی ونیمش زخر
…………………………. ………………………..
تا کدامین غالب اید در نبرد زین دوگانه تا کدامین برد نرد
……………………………. ………………………….
باکریها…همتها…در این نبرد پیروز شدند
اما خیلی از دوستان سابق آنها دراین نبرد درمانده شدند
وبر سینه دوستداران باکریهاو همتها سرب داغ می ریزند
اوست نشسته برنظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر کنم
همیشه وقتی اسمی از شهدای باکری میاد ناغافل به یاد این صحبت از ایشون میفتم ( البته دقیق یادم نیست از شهید مهدی هست یا شهید حمید البته فرقی هم نمی کنه). ایشون توی یکی از صحبتاشون گفته بودن بعد از جنگ رزمنده ها به سه دسته تقسیم می شن. یه عدشون با امتیاز جبهه و جنگ میفتن دنبال مال و منال دنیا، یه عدشون کلا یادشون میره که جبهه و جنگی بوده و کاملا بی تفاوت می شن و اونایی هم که سر عقاید و ارزشهاشون می مونن خیلی زجر می کشن. بنابراین دعا کنید که توی همین جنگ شهید بشید و اون روزا رو نبینید. باکریها و همتها و بهشتی ها و امثالهم انسانهای بزرگی بودن که مطمئنا اگه امروز بودن جزء دسته سوم بودن. الان هم روسیاهیش مونده برای اونایی که بجای اینکه پاسدار جان ومال مردم باشن حتی به خانواده شهدا هم رحم نمی کنن. به هر حال خدا جای حق نشسته و آه مظلوم دیر یا زود دامن ظالم رو می گیره.
اندکی صبر سحر نزدیک است.
سبز بمانید.
درود بر این بانوی شجاع
چقدر این نامه ایشان به دل نشست. تازه امروز معنی سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند را درک کردم.
من هیچ وقت بسجی نبودم…اما با خوندن این نامه به بزرگی و عظمت این شهدای بزرگ پی بردم…درود بر خانواده شهید باکری که همیشه کنار مظلومان بوده اند
وای! عجب نامه ای بود …. ممنونم خانم باکری.
خداوند حافظتون باشه درود بر انهایی که از ابرویی که خدا بهشون داده در راه خودش مایه می گذارند و عافیت طلب نیستند
اینا تا گلو در تباهی و فساد و ظلم و بی عدالتی فرو رفته اند،خانم امیرانی فکر کردند میخ آهنی در سنگ فرو می رود؟!
من درود میفرستم بر بسیجیان واقعی شهیدان همت و باکری.
درود برمهندس میرحسین موسوی
ما اگه ترسو بودیم زمان جنگ از اروپا بر نمی گشتیم و برویم به جنگ ؟ ما اگه ترسو بودیم زندان های شما ( نظام ) الان از جوانان پاک پر نبود؟ ما اگه ترسو بودیم صدای الله اکبر مان بلند نبود؟ ما اگه ترسو بودیم دروغ می گفتیم مثل آب خوردن، ما اگه ترسو بودیم نخست وزیر
امام مان با شجاعت بیرون نمی آمد و به محاصر کنندگان نمی گفت حرف دارید بیایید دفتر صحبت کنیم ؟ ما اگر ترسو بودیم زن نخست وزیر
امام را در کوچه محاصره نمی کردیم یا در دانشگاه گاز اشک آور به ایشان نمی زدیم ، ما به قول امام مان منطق داریم ، برهان داریم ، قران را عمل می کنیم و درنتیجه ترسو نیستیم ، ترسو هاچهره هایشان را در زیر لباس و کلاه خود پنهان می کنند و جوانان ما به مسلخ می برند
ترسو ها باتوم و سنگ می زنند عین لشگر عمر سعد برای اینکه جلوی منطق حسین نمی توانند حرفی ندارند ، ترسوها شبانه به خانه های شیران حمله می کنند و با خود می برند ، ترسو ها سر برادر شهید ما را در کاسه توالت فرو می برند ، ترسوها از روزنامه می ترسند
چونکه دنیای آنها را به خطر می اندازد، ترسوها اسلحه به کمر می بندند ، بازهم بگم نه یک کلمه در آخر ما نخواهیم گذاشت خون مخلص ترین هایمان به هدر برود و به دست نامحرمان بیفتد. میرحسین ( اسلام و حق ) عاقبت پیروز گردد شب تاریک ملت روز گردد. والسلام
به حق سال صبر و استقامت نامیده شد درود بر میرما آن عاشق دیرین ما
جاودان باد نام ویاد بسیجیهای واقعی چون همت و باکری و شرم ابدی بر دیکتاتور
ای کاش حرمت سلام علیکی که با این خانواده داشتند را پاس میداشتند . یادش به خیر قدیما به خاطر یه نمه رفاقت گردن گرو میذاشتن ولی حالا کسی . . .
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
مهندس موسوی عزیز فریاد های الله اکبر امشب ۲۹ شهریور در حمایت از شما بود. منتظر بیانیه یا پاسخی از سوی شما هستیم.
یا حسین میر حسین
کو گوش شنوا؟
بزن تار تا بخونم با تو اواز سردار
یادشان بخیر در فراقشان گریانیم شب وروز
Ma mardome Iran yek hookoomat azad va democracy Eslami mikastim vali dar avaz yek hookoomat NEZAMI be dast amad
basijie vaqeE hemat budo bakeri
ya hosein mir hosein
همیشه به دوستان گفته ام اگر هزار تا از شهدائی که جلودار بودند الآن می بودندمسائل و مشکلات و آزادی و ….فوری شناسائی و حل میشد چون آنها جانشان برایشان عزیز نبود.
درود بر شما سر کارخانم باکرئ
یاساشین باکری یاساشین موسوی
خداوند رحمت کند همسر شهید شما را ، و به خانواده صبورتان آبروی ابدی اعطا فرماید.
dorode khoda bar hameye pooyandegaane raahe hagh,dorod bar shoma shir zane raahe hagh va haghjooee
dorod bar khanevadehaye bakeri va hemat
لطفا همدیگر رو بکشین تا ملت از دست هردو گروهتون راهت بشن.
بوی گند تن آسایی و تن پروری می ده این جمله. بوی گند بی خیالی و بی غیرتی. بوی تعفن دین ستیزی حتی اگه طرف مقابلت دینداری باشه که حرف حق بزنه. تو از دین دار بی غیرت بد تری. مرد باش و حرف حق رو ببین. مرد باش و بخاطر فداکاری های اون شهدا به بازماندگانشون احترام بذار. بی خیالی تو برای آسایش و تن پروری کاذبی که به امیدش نشستی از هر خیانتی بد تره
سردار!
چهره ات می گوید که هنوز دوزخی نشده ای؛ اگرچه برزخی هستی، میان دوزخ و بهشت! این نامه را دریاب و باز بهشتی شو! می دانم که کودتاگران دور و برت را گرفته اند و نمی گذارند کاری کنی ولی یارانِ مردم هم در سپاه هستند. جوابِ کودتا ضدکودتا است وگرنه مهلتی به شما نمی دهند و چه سودی خواهد داشت به زندان رفتن یا کشته شدنتان.
کسی که این پیشنهاد را به شما داد یکی از رزمندگانِ لشگر شماست که خود را دست پرورده حاج عبدالله نوریان می داند. سر و تنِ من و نزدیک به همه ی اعضای خانواده ام در راهپیمایی های اعتراضی شکسته و خونین شد تا بفهمیم در این کشور کودتا رخ داده است. در این یک سال هم فهمیدیم کل برنامه برای استحاله ی انقلاب و کنار زدنِ همه ی پیشگامانِ آن بوده است.
برادر جعفری و سپاهیانی که هنوز دودل هستید! دوست داشتیم ولی هم به خود می آمد و به پشتوانه ی نیروهایی که هنوز به کودتاگران نپیوسته اند نفوذیهای حذف کننده را یک شبه حذف می کرد؛ جزینکه گرفتاری او بسیار شده است. «ولایت جائر باطل است» دیگر جای تردید نیست و هنگامِ تدبیر است.
سلام بر باکری – درودبر موسوی
عالی بود…باز هم بگویید خانم امیرانی
معیار اصلی در راه امام خمینی عزیز ومهربان بودن (طبق نظر صریح و روشن ایشان)اطاعت بی چون چرا از ولایت فقیه است .از بزرگان نقل است که پسر نوح بابدان بنشست خاندان نبوتش گم گشت.
عزیز برادر !
سالها پیش در این کشور انقلابی رخ داد که هدف آن رهایی ملت از همین گونه اطاعت های بی چون و چرا از اشخاص بود .
مولای متقیان میفرماید : ” بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است . ”
حال نام و عنوان این ” دیگری ” هرچه میخواهد باشد .
یا علی .
خوارج ،مارقین و ناکثین نیز باهمین تفکر جلو ی خدا ، اسلام و نهایتا امام عصر خود( امام علی علیه السلا م) ایستادن برادر .متوهم بابصیرت تر!!!!!!!!
عزیز برادر !
اولا : اگر بنا بر مشابه سازی های تاریخی باشه ، سزاوارتره که به یاد بیاریم ، با همین تفکر متکی بر اطاعت بی چون و چرا از حاکم وقت و امیر مومنان زمان ، عده ای ، قربت الی الله ، سر فرزندان پیامبر را بریدند و خون آل الله را به زمین ریختند …
ثانیا : قیاس تو ، عزیز برادر ، از اول قیاس مع الفارغه . حضرت علی ، امام معصوم کجا و دیگران غیر معصوم مورد بحث ما ( هر کسی که باشه ) ، کجا ؟ …
خوبه آدم قبل از اینکه حرفی بزنه ، یه کم در موردش فکر کنه و هرچی از دیگران میشنوه طوطی وار تکرار نکنه یا در بست نپذیره و به اعتقاداتش منگنه نکنه . …
چیزی که میگی ، اسمش بدعت گذاری در دین و انحراف در مذهبه و از بزرگترین گناهان کبیره س ، اخوی !
اینه که بزرگان علم و دین گفتن : اینجور مشابه سازی ها فقط باعث گمراهی میشه.
اینا فقط دستاویز سیاست بازها برای بهره مندی های دنیویشونه . مراقب باش فریب نخوری .
ثالثا : توصیه میکنم وقتی میخوای شاهدی از تاریخ بیاری قبلش حداقل کمی در موردش مطالعه کنی .
جهت مزید اطلاع شما داداش با بصیرت ! عرض میکنم که اونایی که مقابل مولا ایستادن سه گروه بودن : ناکثین ، قاسطین و مارقین.
به ترتیب اصحاب جمل و صفین و … خوارجی که شما گفتی همون مارقین بودن .
رابعا : آدم اگه از کسی نظر مخالفی شنید ، فوری ، حالا با هر نیتی ، به انگ و برچسب زدن و توهین کردن به طرف متوسل نمیشه . چون فقط آدمای بی منطق از این روش استفاده میکنن و البته روشی هم هست که هیچ وقت جواب نمیده .!
یا علی !
به خدا قسم که تو زینب زمان مایی که زینب وار فریاد “هیات من الذله ” سر می دهی.
به حق که بسیجی واقعی همت بود و باکری
نصر و من الله و فتح الغریب لعنت بر این دولت مرم فریت
بسیجی واقعی همت بود و باکری
آقای موسوی نافرمانی مدنی در جنبش سبز جایی ندارد؟
چرا این موضوع را مطرح نمی کنید؟
ما سردرگم شدیم منتظر برنامه از جانب شماییم
تا کی باید بدون برنامه منتظر یک مناسبت حکومتی باشیم بریم شعار بدیم دوباره به خانهایمان برگردیم.
پایان کار دیکتاتور نزدیک است. ایران را از مزوران دنائت پیشه پس خواهیم گرفت.
salame khoda bar shahidane rahe vatan…salame khoda bar moosavie aziz va karoobie shoja..salame mardom va khoda bar shoma mardome moghaveme iran
آقای محمد مهدی که پاسخ ونوس را داده ای…..
نمی دانم اگر شهیدان والامقامی که ذکرشان رفت و دیگر شهدای همانند ایشان نبودند، ولی فقیه را باز هم امام زمان (عج) انتخاب می فرمودند یا نعوذ بالله صدام حسین و آمریکایی ها؟ این جوانانی که این روزها به هزار مصیبت دچار می شوند ولی دست از مقاومت برای آزادی و سربلندی و عزت میهن و دین خود بر نمی دارند، همان شهدا هستند! هدف ایشان نیز استقرار حکومت اسلامی و واقعی امام زمان (عج) می باشد ، منتهی با کسانی مواجه شده اند که از ماکیاول هم ماکیاولیست تر هستند! هنر این حکومت و طرفدارانش فقط مغلطه و سفسطه است و بس. دروغ و توهم ؛ خودبزرگ بینی و حماقت؛ بی عرضگی و بی سوادی و بی رحمی و شقاوت هنر نیست بلکه فن است؛ فنی که بدل دارد و دیگران بهترش را می زنند. اسلام جامعه را با صلح و آرامش و صداقت و عاطفه و رحم و شفقت و البته بهترین فنون واقعی روز اداره می کند، نه با توهمات دیکتاتورهای خیال پردازی که سر خودشان را در برف فرو کرده اند و سر بهترین جوانان این کشور را در کاسه ی توالت (این کدام قسمت از حکومت امام زمان (عج) است که ما نمی دانیم؟). از این همه توهین و افترا به مقدسات و معصومین (ع) خسته نشدید؟
اکثر بچه های بسیجی دفاع مقدس انسانهای مخلص بودند. ولی بسیجیان امروز مفلس شده اند زیرا در مقابل مردم قرار گرفته اند.
خانم امیرانی,شهید باکری,شهید,نام هایی که داشتند فراموش میشدند,امروز تازه شناختمشان.نسل من شناختشان متولدین ۶۵ که آن روزها را به یاد نمی آورند.اکنون دوستشان دارم,مغرور میشوم با شنیدن نامشان.به امید روزی که تمام حق طلبان را باز بشناسیم.دوستتان میدارم.
خانم امیرانی,شهید باکری,شهید,نام هایی که داشتند فراموش میشدند,امروز تازه شناختمشان.نسل من شناختشان متولدین ۶۵ که آن روزها را به یاد نمی آورند.اکنون دوستشان دارم,مغرور میشوم با شنیدن نامشان.به امید روزی که تمام حق طلبان را باز بشناسیم.دوستتان میدارم.
دیـــــــــــر خیلی دیـــــــــر
yashasin bakeri
بسیجی، همان باتوم به دستی است که مردم را می ترساند.
باورتون نمیشه جای شکستی هاش هنوز رو تنم هست
بنده یک بیسجی هستم با تک تک پاراگراف ها مو به بدنم سیخ شد .خانم امیرانی شرمنده ام که این نام نیک بسیجی امروز نام ننگ گردیده…
خانم امیرانی تو را به خدا بازهم بگویید برای عزیز جعفری شاید بیدار شود
درود بر خانواده باکری و همت
ُنامه خانم امیرانی بنده را منقلب کرد ، و به یاد زمان جبهه انداخت.ما که جزو پرشنل ارتش بودیم،همیشه از ایثار صادقانه بچه های بسیج به وجد می امدیم،وسعی میکردیم که این صداقتشان را همیشه پشتیبانی کنیم.برای ما آنان افراد با ایمانی بودند که خالصانه دست به دعا و نماز برمیداشتند.اما بسیج امروز ،وسپاه امروز چیزی نیست که آنزمان بود.وقتی میشنوم که سپاه هم اکنون صاحب شرکت مخابرات تلفنی خصوصی است،یا صاحب شرکتهای بزرگ نفتی و گازی است،تعجب میکنم،و از خودم سوال میکنم که چگونه یک نیروی مسلح که باید صادقانه در جهت حفظ امنیت و استقلال بکوشد،امروز وارد بازار بورس و رانت خواری شده؟
و نیروی بسیج امروزه،چه شباهتی با زمان دفاع مقدس دارد ؟منهم از نزدیک این موتور سواران چماق به دست بسیج را دیدم که چگونه جوانان را خشمناک میزدند،اینان از کجا فرماندهی میشدند؟چرا نیروی انتظامی جلوی اینها را نگرفت که با ابروی یک نیروی زمان دفاع مقدس بازی نکنند ؟
مسله وحشتناک دیگر،اتهان تجاوز به جوانان در زندانهای کهریزکو دیگر زندانهاست.خانم امیری هم در نامه خود به چنین تهدیدی در مورد پسرشان گزارش میدهند.این مسله برای ما ایرانیان خارج از کشور از اهمیت بسیار خاصی برخوردار است،من شخصا امیدوارم که هر چه سریعتر از مسولین جواب قانع کننده ای را بشنویم،این سیاه بازیها هم که ۲ نفر به قصاص محکوم شدند،اما اسامیشان محرمانه هسا هم فایده ای ندارد.ایا این عمل به دستور بالاتر در سلسله مراتب نظامی انجام شده ؟ اگر اری ،او از چه کسی دستور گرفته است؟ایا مسله تجاوز به جوانان یک اسحله جنگ روانی برای ترس دیگران از حضور در تظاهرات بوده؟اگر بوده،این تاکتیک دقیقا از کی وارد سازمان عملیاتی و دستوری این نیروی مسلح قرار گرفته ؟قبل از انتخابات؟یا بعد از آن؟
بدانید که قلبها به شدت چرکین شده اند،و مردم به دقت نظاره گر اعمال هستند، نه تنها برای نسل امروز، بلکه برای تمام تاریخ ایینده.
الله اکبر…الله اکبر از این ایمان پولادین…الله اکبر، گویی سلاح شهید در کام گرفته است…الله اکبر از این بنیان مرصوص…الله اکبر
درود و هزار درود
یا حسین… میرحسین
ذکر ما و تصلای دل ما در بحبوحه خفقان و ستمها همین است…
ایران یک میرحسینی میخواست تا در برابر این قوم ظالم و دروغگو حسینی قیام کند…
یاحسین… میرحسین