سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » ویژگی ها و پیامد های خودکامگی در آموزه های امام علی(ع)...
» بخش آخر؛ ظاهربینی،هیاهوگری ،فرافکنی و تصنع دوستی

ویژگی ها و پیامد های خودکامگی در آموزه های امام علی(ع)

چکیده :خودکامگان به دلیل اینکه تلقی نادرستی از خود دارند و اسیر توهمات خویش اند، پر ادعا و هیاهوگرند . آنها گرفتار آرزوهای دنیایی با سر و صدای بسیار و دارای عملکردی بی ارزش اند که با شعارهای فریبنده و رفتارهایی زننده همراه...


کلمهگروه معارف: با شروع ماه مبارک رمضان بر آن شدیم تا در محضر مولایمان علی(ع) از توصیه های اخلاقی ایشان بهره مند شویم.  تا کنون نه مورد از نشانه های خودکامگی مورد بررسی قرار گرفته است.   اکنون که این ماه مبارک به پایان رسیده است به چهار نشانه باقیمانده خودکامگی نیز اشاره خواهیم کرد تا این بحث  در حد بضاعت  به سر انجام برسد شود.

ظاهربینی

از دیگر نشانه های خودکامگی ظاهر بینی است. ظاهر بینی یا همان اصل قرار دادن ظواهر امور از نتایج خودبینی است و خداوند ایشان را از حقیقت امور و از فرجام زندگی درغفلت می داند.

«از زندگی دنیا ، ظاهری را می شناسند و حال آنکه از آخرت غافلند.»(روم،۷)

خودکامگی دوراندیشی را زائل می سازد و از این روست که فرد ، گروه و حکومت خودکامه وَرای امور را    نمی بینند و عواقب کارها را نمی سنجند و فقط به ظاهر امر توجه می کنند و به همین دلیل است که در سرکشی و ستمگری خود فرو میروند.

امیر المؤمنین علی(ع) پس از آنکه خوارج در نهروان برای نبرد موضع گرفتند به اردوگاه آنها رفت و با ایشان صحبت کرد و اصل قرار دادن ظاهر امور را در پیکار صفین، در مورد بر سر نیزه شدن قرآنها به یادشان آورد و فرمود:

«آیا هنگام بالا بردن قرآنها، از روی چاره سازی و به غفلت گیری و فریبکاری و نیرنگ بازی نگفتید: برادران ما و همکیشان ما هستند. از ما درخواست گذشت کرده اند و با روی آوردن به کتاب خدای سبحان ، خواستار آسایش شده اند؛ پس این نظر از آنها پذیرفته شده و به آنها رهایی داده شود. من به شما گفتم: این کاری است که ظاهر آن نشانه گرایش به آیین است، و باطن آن تجاوز به دین و دشمنی و کینه است؛ آغاز آن بخشایش است و مهربانی، و انجام آن  پشیمانی.» ( نهج البلاغه ، کلام۱۲۲)

و اما پیش از آنکه ظاهربینان جنگ صفین  با نیرنگی ساده چنان تغییر موضعی دهند، پیشوای خودکامگان ابلیس، به سبب خودبینی و ظاهرگرایی فرمان خدا را نادیده گرفت و سجده بر آدم را برنتابید و به خواری ابدی گرفتار شد.

«خداوند فرمود: ای ابلیس، چه چیزی تو را مانع شد که برای آنچه با دستان قدرت خویش آفریدم سجده آوری؟ آیا تکبر نمودی یا از جمله برتری جویانی؟ گفت: من از او بهترم؛ چراکه من را از آتش آفریده ای و او را از گِل.» (سوره ص ، ۷۵-۷۶)

و چنین است که ظاهر بینی دیده هر موجودی را از دریافت حقیقت می بندد و هر کس را به داوری های نادرست می کشاند و به راهی می برد که پیشوای خودکامگان رفت. به بیان علی (ع) « ابلیس دچار حمیّت گردید و به آفرینش خویش بر آدم نازید و به اصل خود [که آتش است] بر او تعصب ورزید. پس دشمن خدا ، شیطان ، پیشوای متعصبان است و پیشرو گردنکشان. همان که بنیاد عصبیت را نهاد و برای لباس کبریایی با خدا درافتاد.

زره شکست ناپذیری پوشید و لباس فروتنی را از تن در آورد. آیا نمی بینید که چگونه خداوند او را به خاطر خودبزرگ انگاری اش، به کوچکی و خردی دچار ساخت و به سبب گردن کشی اش ، به پایینی و پستی درانداخت . پس در این جهان ، او را از درگاه خویش راند و در آن جهان آتش افروخته برایش آماده گرداند.

و اگر خدا می خواست ، آدم را از نوری می آفرید که نور آن دیده ها را برباید و زیبایی آن بر عقل ها ، قالب شود و  بوی خوش آن، نفس ها را تازه می کند؛ و اگر چنین می کرد ، گردن ها در برابر او خم می شد و آزمایش الهی آسان.» (نهج البلاغه ،خطبه۱۹۲)

ادعّا کاری و هیاهوگری

خودکامگان به دلیل اینکه تلقی نادرستی از خود دارند و اسیر توهمات خویش اند، پر ادعا و هیاهوگرند . آنها گرفتار آرزوهای دنیایی با سر و صدای بسیار و دارای عملکردی بی ارزش اند که با شعارهای فریبنده و رفتارهایی زننده همراه است . علی (ع) در پرهیز از این خصلت می فرمود :

« تو را می ترسانم از اینکه سرسختانه در فریب آرزوهای پست باشی. » (نهج البلاغه ،نامه۱۷)

خودکامگان با داشتن این خصلت چیزهایی را می جویند که شایستگی رسیدن به آن را ندارند؛ ادعاهای بیهوده می کنند و بر سر بدست آوردن آن لجاجت می ورزند. علی(ع) نیز در پاسخ به اصرار مردی که حاکمیت شهری را از وی می خواست چنین فرمود: « من امروز چیزی را به تو نمی بخشم که دیروز از تو بازداشتم [پس بیهوده تلاش مکن]. » (نهج البلاغه ، نامه ۱۷)

«  نَفست را مراقبت کن  چرا که خدا راه تو را برایت آشکار فرمود. همانجا که هستی باش که طغیان برای تو سودی ندارد. همانا تو تاکنون به حد زیانکاری تاخته ای و اکنون در منزل کفر جای گرفته ای.»

(نهج البلاغه،نامه۳۰)

در نهایت ادعّا کاری خودکامگان آنان را به تباهی های برخواسته از آن می کشاند و این نشانه ای روشن در رویارویی با ایشان است چنانکه حضرت می فرمایند : « آنکه آرزو را دراز کرد ،آرزو را تباه کرد(نهج البلاغه، حکمت۳۶)

و نیز می فرمایند : « ای مردم همانا برای شما از دو چیز بیشتر می ترسم . از خواهش نفس پیروی کردن و آرزوی دراز در سر پروراندن که پیروی خواهش نفس ، آدمی را از حق باز می دارد و آرزوی دراز آخرت را به فراموشی می سپارد. »

چنین آرزو هایی از خودکامگان ، مردمانی پر ادعا و هیاهو گر می سازد که خدا را بنده نیستند. بر مواضع باطل خود می ایستند . ادعاهای توخالی میکنند ، مصیبت به پا میکنند و پا پس می کشند. علی (ع) درباره این پیمان شکنان چنین می فرماید : « چون برق درخشیدند و چون تندر خروشیدند. با این همه کاری نکردند و پا پس کشیدند و به عقب رفتند. ما تا بر سر دشمن نتازیم، گردن ادعا بر نمی افرازیم و تا نباریم، سیل روان نسازیم.»

(نهج البلاغه، کلام۹)

خودکامگان رعد و برقشان زیاد است . اما در عمل سست و ناتوان اند . ولی حق گرایان رعد و برقی به پا نمی کنند مگر آنکه سخت ببارند و نمی بارند مگر آنکه سیلی به پا می کنند.

فرافکنی

از دیگر نشانه های بارز خودکامگی فرافکنی است بدین معنا که خودکامه، خطا و خلاف خود را به دیگری منتسب می سازد و زمین و زمان را مسئول تصمیم های نادرست، اقدامات ناصحیح و رفتارهای زشت خود معرفی می نماید.

بیانگذار فرافکنی ابلیس بود؛ چراکه به سبب خودبزرگ بینی، فرمان الهی در سجده بر آدم را پشت سر افکند و خداوند را در این امر نافرمانی کرد و به همین دلیل از مرتبه خود بیرون شد و مورد طرد و لعن قرار گرفت. این فرشته مقرب درگاه الهی که اینک به واسطه روگردانی از فرمان خداوند از درگاه او بیرون شده و مورد غضب خدا واقع شده است به جای پذیرش خلاف خود و توبه و بازگشت ، گناه خود را به خدا نسبت می دهد و وعده می دهد که از این پس تلاش می کند تا مردمان را نیز به این فرافکنی بکشاند و شیطانی صفت نماید.

امیر المومنین علی (ع) در مورد این عمل شیطان و وعده اش چنین می فرماید: « ستایش ویژه خداوند است . همان خداوندی که جامعه شکست ناپذیری و بزرگی پوشید و آن دو را برای خود برگزید، نه برای آنان که آفرید … و آنکس از بندگان را که درباره این دو امر با او بستیزد و به رقابت برخیزد ، از رحمت دور نمود . پس فرشتگان مقرب خود را به وسیله این دو امر آزمود و در این آزمون فروتنانشان را از گردنکشان آنها جدا نمود . پس خداوندی که به هر آنچه در دل ها و در پرده غیب نهان است، دانا و آگاه است فرمود : « همانا من آفریننده بشری از گونه ای گِل هستم ، پس همین که او را درست کردم و از روح خود در او دمیدم به او سجده کنید؛ پس همه فرشتگان سجده کردندن جز شیطان»(سوره ص، ۷۱-۷۴) که دچار حمیت شد و به آفرینش خویش بر آدم نازید و به اصل خود [که آتش است] بر او تعصب ورزید. بنابر این دشمن خدا ، شیطان ، پیشوای متعصبان است و پیشرو گردنکشان؛ همان که عصبیت را بنیان نهاد و برای پوشیدن لباس کبریایی(بزرگی) با خدا درافتاد.

زره شکست ناپذیری پوشید و لباس فروتنی را از تن در آورد. آیا نمی بینید که چگونه خداوند او را به خاطر خودبزرگ انگاری اش ، به کوچکی و خردی دچار ساخت و به سبب گردن کشی اش ، به پایینی و پستی درانداخت .

در این جهان ، او را از درگاه خویش راند و در آن جهان آتش افروخته برایش آماده گرداند.

پس بندگان خدا ! بپرهیزید از این که شیطان شما را به بیماری خود مبتلا کند و با فریاد خویش برانگیزد و سوارها و پیاده های خود را بر سر شما بکشاند .

به جانم سوگند که تیر تهدید را برایتان به زه کمان نهاده و کمان را سخت کشیده و شما را نشانه گرفته و ازجای نزدیک تیرِ گمراهی بر شما افکنده که گفت : « پروردگار من ، چنان که مرا گمراه کردی ، نافرمانی را برای ایشان در زمین آراسته کنم و همه آن ها را گمراه نمایم »(سوره حجر ، ۳۹) . از ناپیدا و از روی گمان خطا ، سخنی گفت و نادانسته فکری را در دل نهفت.  فرزندان حمیت و برادران عصبیت و سوارکاران خودبزرگ بینی و جاهلیت ، گفته او را پذیرفتند و او را تصدیق کردند تا آنگاه که نفس سرکش ، شما را به فرمان او وادار کرد و فرمانبردارِ او شد و طمع وی در شما استوار گردید.»   (نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۲)

خودکامگان همین گونه فرافکنی می کنند و زمین و آسمان را به هم می دوزند تا ناتوانی ها،گناه ورزی ها ، خلاف کاری ها ، تجاوزگری ها و ستم گری هایشان را به جای دیگر منتسب نماید.

امیر مومنان علی (ع) ، این وعده شیطان را  با پیمان شکنان به وجودآورنده فتنه جمل اینگونه پیوند می دهد و در تحلیلی، فرافکنی را در این ماجرا چنین مطرح می نماید:

«همانا شیطان یارانش را برانگیزانده و لشکر خویش را از هر سو فراخوانده، می خواهد که ستم به جای خود برقرار باشد و باطل پایدار. به خدا که نتوانستند دامن مرا به گناه آلوده کنند و میان من و خودشان انصاف را به کار نبستند. آنان حقی را می خواهند که خود واگذار کردند و گریختند، و خونی را          می جویند که خودشان ریختند. اگر در این کار با ایشان همکار بوده ام آنان نیز گناه کارند و اگر تنها کرده اند ، به کیفر آن گرفتارند . خود گناه کرده اند و بر من می خروشند … و برای زنده کردن بدعتی که مرده است می کوشند. » (نهج البلاغه ، خطبه۲۲)

تاریخ حکایت از آن دارد که حاکم مصر نیز در جریان کشته شدن عثمان منطق فرافکنی را پیش گرفت. وی کوتاهی خود در یاری رساندن به عثمان و گشودن راه کشتن او را در ورای سخن خویش پنهان داشت و با فرافکنی، جنایت خود را در این امر به امام(ع) منتسب نمود.

امیر مومنان علی (ع) نیز در نامه ای به این فرافکنی چنین پاسخ فرموده است : « سپس کار مرا با عثمان به یاد آوردی؛  باید که پاسخت را بدهند چرا که با او خویشاوندی. اما کدام یک از ما دشمنیش با عثمان بیشتر بود؟ و کدامیک در جنگ ها با وی همراه تر بود و او را راهنمایی می کرد ؟ ! کسی که یاری خود را از وی دریغ نداشت و او را به نشستن و به کار مردم رسیدن واداشت ؟ یا آنکه چون عثمان از او یاری طلبید سستی کرد تااینکه سپاه مرگ را بر سر او فرود آورد و بدین ترتیب حکم الهی بر وی جاری گردید ؟ » (نهج البلاغه ، نامه۲۸)

خوارج نیز به گونه ای دیگر مردمانی فرافکن پیشه بودند. بعد از آنکه جنگ صفیّن با حیله بر سر نیزه کردن قرآن ها و فشار مقدس مآب ها به توقف کشیده شد و ماجرای حکمیت پیش آمد، جمعی بسیار از همان کسانی که آن اوضاع را پیش آورده بودند علی رغم آنکه امام(ع) با توقف جنگ مخالف بودند با شعار « لا حکمَ الّا لله » به مخالفت با امام پرداختند و پذیرش توقف جنگ و اجرای حَکَمیّت را بر او تحمیل کردند اما همین گروه مدتی بعد با حکمیت نیز مخالفت کردند و گفتند: « ما راضی نیستیم که اشخاص را در کار دین خدا ، به داوری گیرند. خداوند حکم خود را درباره معاویه و یارانش چنین جاری کرده که یا کشته شوند یا سر به فرمان ما بسپارند. ما زمانی که به حکمیت تن دادیم ، گرفتار لغزش و خطا شدیم؛ پس بازگشتیم و توبه کردیم. ای علی! تو نیز چون ما بازگرد و همان گونه که ما در برابر خداوند توبه کردیم ، توبه کن  وگرنه ما از تو بیزاری میجوییم. »

علی (ع) فرمود:« وای برشما! آیا پس از آنکه رضایت داده ایم و پیمان بسته ایم و عهد نموده ایم به جنگ بازگردیم؟ مگر خدای متعال نفرمود: «وَ أَوفوا بِالعُقُود » به عهدها وفا کنید( سوره مائده، ۱) ،  و مگر نفرمود: «به پیمان های الهی آنگاه که پیمان بستید وفا کنید و سوگندها را بعد از استوار کردن مشکنید، با این که خدا را بر خود ضامن و گواه قرار داده اید زیرا خداوند آنچه را انجام میدهید         می داند.»(سوره نحل ، ۹۱)»

به این ترتیب علی (ع) از پیمان شکنی خودداری فرمود و خوارج نیز موضوع حکمیت را گمراهی شمردند و آن را مورد طعن قرار داده و از علی (ع) بیزاری جستند. (شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۳۸)

آنان در واقع می خواستند خطای خویش را با خلافی بزرگ تر بپوشانند و بار دیگر با کوته نظری و     بی بصیرتی خود بنیان کج دیگری بگذارند و امام را نیز به آن وادار کنند. ایشان با گردن فرازی در برابر امام خویش او را به امری وادار کردند و پس از آنکه به اشتباه خود پی بردند به جای گردن نهادن بر فرمان مولا تا اشتباه آنها را به بهترین شکل رفع کند همچنان امام را مطیع فرمان خویش خواستند و با فرافکنی گمراهی مردم را به گردن آن حضرت گذاشتند.

آنان حاضر نبودند خطاهای خود را گردن بگیرند و از مسیر نادرست خویش بازگردند و همانند امام به درستی عمل کنند . بر این اساس بود که وقتی مردی از اصحاب او برخواست و گفت : « ما را از داوری بازداشتی ، سپس خود داور گماشتی . ما نمیدانیم کدام یک از این دو کار راست و استوار است » امام (ع) دست خود را بر دست دیگر زد و فرمود : « این سزای کسی است که پیمان بسته را واگذار کرد. به خدا سوگند هنگامی که شما را به آنچه [صحیح بود] فرمان دادم کاری ناخوش که خدا خیری در آن نهاده بود ، به عهده تان نهادم . اگر پایدار می ماندید شما را راهنمایی می کردم و اگر انحراف پیش می گرفتید به راه راستتان می آوردم و اگر سر باز می زدید ، کارتان را تدارک می دیدم . امر درست چنین بود. »   (نهج البلاغه،کلام۱۲۱)

تصنع دوستی

نشانه دیگر از نشانه های خودکامگی ، تصنّع دوستی است. ظاهر سازی و چرب زبانی،  خودبینی و گردن فرازی خودکامگان را ارضا می نماید و از این روست که آنان از این امور استقبال می کنند و به آن دامن می زنند و در روابط و مناسبات خویش آن را رشد می دهند.

امیر مومنان علی (ع) تصنع دوستی را نشانه ای از خودکامگی دانسته و در آموزه خود در نفی این مناسبات می فرماید: «پس با من آن سان که با سرکشان زورگو سخن می گویند، سخن مگویید و آن محافظه کاری هایی را که با تند خویان و مستبدان روا می دارند ، با من روا مدارید و با ظاهر آرایی با من آمیزش نکنید.»(نهج البلاغه ،خطبه۲۱۶)

خودکامگان به دلیل تصنّع دوستی زبان حقیقت گو را فرو می بندند و به ظاهر سازی میدان می دهند و راستی و درستی را بر نمی تابند. آن زبانی را که باید ببندند، می گشایند و آن زبانی را که باید بگشایند، می بندند. علی (ع) در توصیف جامعه ای که آسیب دیده از تصنّع دوستی است  می فرماید :  « بدانید … شما در زمانی به سر می برید که گوینده حق اندک است و زبان در راست گفتن ناتوان. آنان که با حق اند خوارند و مردم به نافرمانی خدا گرفتارند و در این میان سازش با یکدیگر را می پذیرند… » (نهج البلاغه ،کلام۲۳۳)

بدین ترتیب در یک جامعه، مناسبات و روابط خودکامانه ، مردمان را به تصنّع ، ظاهر سازی و ریاکاری می کشاند و اگر که حکومت نیز در بند ظاهرسازی باشد ، چنین امری را در جامعه رایج کرده است و از بالاترین تا پایین ترین جامعه زبان حقیقت گو را می بندند و دل به تصنع می سپارند.

امام علی (ع) در تحلیلی پس از بیان قدرت یافتن خودکامگان به عوارض آن پرداخته و تصویری چنین ارائه می کند: « پرچم گمراهی است که بر پایه خود برخواسته و شاخه های خود را به هر سو پراکنده است … در این هنگام است که

باطل بر جای خود استوار می شود و نادانی بر طبیعت ها استوار .

در تبه کاری دست برادری به یکدیگر می دهند و در دین داری از هم جدا و دور می شوند،

بر دروغ با هم دوست می گردند و در راستی کینه و دشمنی یکدیگر را در دل می گیرند،

سرچشمه راستی نمی جوشد و دروغ می جوشد،

دوستی به زبان است و دل های مردم با یکدیگر درگیر .» (نهج البلاغه ، خطبه۱۰۸)

چنین ویژگی ها و روابط و مناسباتی حاصل حاکمیت خودکامگی و تمامیت خواهی است.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.