سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » به جای وصل مردم با “خدا” وصل مردم با “خود” را می خواهند...
» وقتي دين در خدمت سياست قرار مي گيرد

به جای وصل مردم با “خدا” وصل مردم با “خود” را می خواهند

چکیده :صدا و سيما اگر دردِ دين داشت همين كه اين صدا بي شماري از انسان ها را با ربّشان آشتي مي داد، بايد آن را قدر مي دانست و بر صدر مي نشاند.اما برای آنان كه دل مشغوليشان نه خدا، كه قدرت و سياست است ،گسستن اين حبل الهي بسيار آسان است. چه اهميت دارد كه مجال اين ارتباط پاك از مردم گرفته شود مهم اين است كه ذكري از صدايِ رسایِ ملت...


در حق تــو ناسپاسی کرده اند

با هنر ، حق ناشناسی کرده اند

ای صدایت ، اوج فــریاد وطن

“ربنایت” را سیاسی کرده اند

کلمه- نیما جوانمرد: شادروان محمد قهرمان غزلسرای خوب معاصر، صدای خوبی هم داشته است. سهراب سپهری هم که خود شاعر حساس و رقیق القلبی بود پس از شنیدن صدای قهرمان، تصویری مصفا و بسیار زیبا از آن به دست داده است و گلوی او را به چمنزار سبزی تشبیه می کند که قناریِ خوش آوازی از اعماق قلبش در آن نغمه خوانی می کند و آوازش را به فواره ای مانند می کند که اوج می گیرد و حوضِ چشمانِ مستمع را از اشک لبریز می کند.

قلب این مرد، قناری دارد

چمنِ سبزِ گلویش، تر باد

پای فواره ی آوازش

حوضِ چشمان سر رفت . . .

در پای فواره ی آسمانی “ربنا” و “ای ایران سرای امید” استاد شجریان ، چه بسیار حوضِ چشمان که سر رفته است و چه بسیار دست هایی که بر آسمان بلند شده و چه بسیار دل هایی که لرزیده و حرارت و حلاوتی که در کام جان ها نشسته است و ذوق و شوق هایی که زیر پوست خزیده. امیدِ بر دمیدن سپیده بر بام ایرانمان را زنده نگه داشته و مثل کاتالیزری معنوی، ارتباط مردمان را با خدایشان زیبا تر و آسان تر کرده است. آن که درد دین و دغدغه ی خدا دارد، هر ریسمانی را که اتصال بین خداوند و مردم را فراهم تر سازد ،غنیمت می داند ولی آن که تنها دغدغه ی قدرت دارد ، این حبل را گسسته می خواهد چرا که به جای وصل مردم با خدا، “وصل مردم با خود” را می خواهد. ولی صدای خدایی شجریان ، نه به پای قدرت که به پای مردم ریخته شده است و همان طور که خودش گفت صدای خس و خاشاک است، البته که نباید برتافته شود. در این برهوت هنر ، خزف بازار لعل می شکند و زاغان، مجال را از طاووسان و بلبلان گرفته اند.

در آن گلشن که دارد جلوه ی طاووس، هر زاغی همان بهتـر که باشـد زیر بال و پـرِ ، سـرِ بلبل

صدا و سیما اگر دردِ دین داشت همین که این صدا بی شماری از انسان ها را با ربّشان آشتی می داد، باید آن را قدر می دانست و بر صدر می نشاند.اما برای آنان که دل مشغولیشان نه خدا، که قدرت و سیاست است، گسستن این حبل الهی بسیار آسان است. چه اهمیت دارد که مجال این ارتباط پاک از مردم گرفته شود مهم این است که ذکری از صدایِ رسایِ ملت نرود. صدای اذان مرحوم مؤذن زاده ی اردبیلی –که به زیبایی هر چه تمام در بیات ترک اجرا شده- همین حس و حال را در شنوندگان بیدار می کند. لابد اگر او هم موضعی سیاسی داشت، باید از صدای او هم محروم می شدیم. وقتی که دین در خدمت سیاست قرار می گیرد ، ربّنایی هم که از قلب این مرد سرچشمه می گیرد و ما را تا اوج خدا می رساند، هم رنگ سیاسی می گیرد و مشمول سانسور می شود. مادام که مسئله ی” دین در خدمت سیاست یا سیاست در خدمت دین” حل نشود ، این رویکرد ها تداوم خواهند داشت . مادام که حفظ قدرت اصل می شود، دین واقعی ملعبه می شود، در سایه قرار می گیرد و بدان اعتنایی نمی شود . ربنای شجریان به یکی از آرایه های بی بدیل ماه مبارک رمضان تبدیل شده و بسیاری از هم اکنون آن را به زنگ تلفن های همراهشان تبدیل کرده اند . طنین ربنایی که از عمق جان و از قلب یک قناری بر می خیزد در دل و جانمان چنان رسوخ کرده است که هرچه آن را از دسترسمان بیشتر خارج کنند، دلتنگیمان برای شنیدن مکرر آن بیشتر و بیشتر خواهد شد.

عرصه را عرصه ی هنر ناشناسان هنر فروش می خواهند و چون همه ی خوبی ها و زیبایی ها و حقیقت ها را باخته اند، در هر هنر فروشی می آویزند که بدان ها مشروعیت هنری بدهد و به خزف دل خوش کرده اند تا بازار کساد و خلوت و بی مشتریشان را با رونق جلوه دهند. گفته اند تنها صداست که می ماند اما نه هر صدایی. از میان امیر مبارزالدین ها و حافظ ها کدام یک بر تارک تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم باقی مانده اند؟ آری تنها این صدای خدا و صدای مردم است که می ماند.

شجریان در تمام عمرش مردمی بوده و در کنار مردم مانده است چه در اول انقلاب و چه در دوران انتخابات . هر جمله اش امید و شادی را به مردم می دمید . آثارش در تمام این سال ها ، آئینه ی روزگار و حسبِ حال این دیار بوده است. حافظ خوانی هایش در ابتدا و خواندن آثاری از اخوان ثالث ( زمستان) و فریدون مشیری(تفنگت را زمین بگذار)، سروده های ملی و میهنی اش چون “سرای امید” همه و همه بازتاب خواست مردم و زبان ملت مظلوم و در عین حال شجاعی بوده که قدر هنرمندان مردمی را خوب می داند. شجریان همیشه محبوب بوده ولی از سال گذشته ایستادنش در کنار مردم و شجاعتش در بیان خواست های آنان، وجهه و محبوبیتش را به شکلی باور نکردنی افزایش داده . این امر در مورد ورزشکاران محبوب و مردمی نظیر علی کریمی هم صادق است. مردم به واقع دیگر به چشم دیگری به آنان می نگرند همانگونه که به هنرمندان درباری هم.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۱۶ پاسخ به “به جای وصل مردم با “خدا” وصل مردم با “خود” را می خواهند”

  1. سعید گفت:

    عالی بود
    استاد بزرگ آواز ایران همیشه در قلب این مردم خواهد ماند. و این درسی است که درباری ها باید از آن عبرت فراوان بگیرند.
    یاحسین میرحسین

  2. اصفهانی گفت:

    حیف که کسی از صٌدای زیبای مرحوم ذبیحی یاد نمیکند
    او راکه کشتند !! با او ربنای دوران کودکی ما را هم کشتند

    آمیدوارم آنان که یادی از این استاد میکنند یاذی از آن استاد هم بکنند!

  3. سبز گفت:

    مرغ سحر وقتشه که ناله سرکنی!قاصدک برو آنجا که ترامنتظرند!یاحسین میرحسین

  4. jack گفت:

    من هم ربنا ومثنوی افشاری را دانلود کردم وبخاطر آن وصدای ملکوتی اش روزه میگیرم چون خودم را به خدا نزدیک تر می کند ودر هر دلی غوغا می کند

  5. وطن گفت:

    چو ایران نباشد تن من مباد علی کریمی واستاد شجریان و دیگر وطن دوستان که خود را نفروختند در قلب ایرانیان تا ابد می مانند

  6. آزاديخواه گفت:

    از همین جا به آقای ضرغامی عرض میکنم درسته از پخش ربنای استاد عزیز و دوست داشتنیم آقای شجریان جلوگیری کرد اما با اطمینان میگویم که این نوا وصدای زیبا در گوش و جان ما جاری است و ما با آن زندگی میکنیم

  7. دختر ایران گفت:

    شعور کانال الفرات عراق که ربنا را میشناسد و قبل اذان پخش میکند از سیمای ما بیشتر است. ماهواره هاتبرد شبکه الفرات امتحان کنید .

  8. عاطفه گفت:

    صدا و سیما اگر درد دین داشت تا به این همه نمایش ظلم پیش نمیرفت

  9. کلوروفیل گفت:

    حسودان وعنودان تنگ نظر بروند وصدای افتخاری را گوش کنند نه ربنای ملکوتی استاد سبز محمد رضا شجریان

  10. شجریان و شجره طیبه هنر و قلم
    اولین باری که او را از نزدیک می دیدم و بخت همصحبتی با او را داشتم در یک پرواز داخلی بود .همسفر بودیم. این مرد آنقدر پر خشوع و پر تواضع بود که در اولین دیدار احساس می کردی سالهای سال است که او تو را می شناسد و تو از دوستان صمیمی او هستی(و این بسیار متفاوت از آن است که تو خود را دوست صمیمی او بپنداری ) . در فرودگاه مردمی که عاشق او و خلق نیکوی او هستند می آمدند و امضاء می گرفتند ، عکس می انداختند و خوش و بش می کردند . با همه مهربان و صمیمی بود .در آن حین که پاسخ محبتهای دیگران را می داد در وجود او بدنبال کوچکترین نشانه ای از غرور گشتم . اما براستی او از غرور تهی بود . او خود مردم بود. خود خود مردم.یکی از همین خس و خاشاک.
    بعدها نوشتم :
    همانگونه که از قران کریم با صدای بی نظیر مرحوم عبدالباسط لذت می بریم و صدای او قران را در جان می نشاند، صدای پر طنین حضرت استاد شعر را زنده می کند و با جان آغشته می سازد.
    قطعا، مهمترین آنچه که می تواند باعث چنین اتفاقی شود درک ویژه ای است که پیش از آواز در وجود صاحب آن صدای ملکوتی شکل یافته است . او شعر را می فهمد و سپس با آواز روحانی اش تک تک واژه ها را به روح مخاطب می فهماند .
    پس از آن اتفاق بدشگون که برای علیرضا افتخاری افتاد و باعث شد تا وی در دل مردمش کدورتی را ایجاد نماید افتخاری اعترافی کرد که شنیدنی است : برای آنکه بتوان قران را آنگونه که حضرت استاد خوانده اند بخوانیم باید دانای نسبت به قران باشیم و صرف داشتن صدا و دانستن اسلوبهای آوازی کفایت نمی کند .(امید است گذشت زمان و تلاش افتخاری باعث شود این خاطره تلخ از اذهان مردم و هنر دوستان فراموش شود .آمین).
    اینجاست که وجهه ای دیگر از بزرگواریهای استاد آشکار می گردد .او بدون آنکه هرگز ادعایی کرده باشد با قران آشنایی ویژه ای دارد.
    گاهی انسان درمیماند از این همه فروتنی که در وجود این هنرمند بی نظیر می درخشد . این فروتنی که در ایشان موج می زند برای من شاعر جزء آمالی است که امید دارم روزی بتوانم مانند او شوم : پر از ثمره و سر به زیر.او در شئونات هنرمندی استادی است که از هر لحظه وجودش درسی تازه می باید گرفت.
    اما چرا شجریان ؟! یا بهتر بپرسم : چرا هنرمندان؟! چرا صاحبان قلم و اندیشه ؟! چرا این طیف که در واقع می باید نور چشم هر نظام حکومتی باشند همواره و در اکثر حکومتهایی که ما تجربه کرده ایم و تاریخ بدان گواه است باید زیر ذره بین بدبینی باشند و اگر مجالی بود مورد تاخت و تاز حاکمان؟!
    مگر نه اینکه این گروه همانانی هستند که تولید کننده اندیشه های زندگی سازند؟ امیدبخشند و چنانچه قدرشان دانسته گردد بزرگترین بازوی حکومت در ایجاد شور و نشاط در جامعه ؟! چرا اینان باید رانده شوند و یا در موقعیتی قرار گیرند که نتوانند با نظام حاکم بر ملتشان همراهی کنند؟ و گاهی بناچار آب و خاک وطن را ترک کرده ، بسوی غربت روی آورند؟!
    برای شنیدن پاسخ نپرسیدم چرا که می دانم همه شما مخاطبان فهیم و دانا از پیش پاسخ را بخوبی می دانید.
    به یاد صحنه ای از سریال امیرکبیر می افتم. آنجا که شاه بسوی تخت سلطنت گام برمی دارد تا مراسم تاجگذاری را بجا آورند. شاه از امیر می پرسد :
    چه کسی گفته شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست؟
    امیر پاسخ می گوید :
    شاعر ، که از پادشاهی هیچ نمی داند
    شاه باز می پرسد:
    اما ما گاهی شعر می گوئیم و اینک با تخت و تاج سلطنت چند گامی بیشتر فاصله نداریم؟!
    و آنگاه است که پاسخ امیرکبیر حزن تاریخی اهل هنر را بازمی تاباند:
    بر تخت که بنشینید ، شعر از یادتان می رود.
    اهل هنر و صاحبان قلم و اندیشه همواره کارکردی ابزاری برای اهل سیاست داشته اند . تا روزی که دل مردمان را نیاز دارند اهل هنر و قلم را به روی چشم جای می دهند و همین که تاج بر سر نشاندند شعر از یادشان می رود.
    این نامردمی ها که با این تبار می شود از دیروز آغاز نشده که فردا خاتمه یابد . اهل هنر و قلم گویی همواره راه صاف کن سیاستمدار بوده اند و خواهند بود و مانند هر ابزار دیگری تاریخ مصرفی دارند.
    این نامردمی ها به شجریان نمی شود بلکه به شجره طیبه هنر و قلم می شود و سابقه این نامردمی در تاریخ انکار ناشدنی است.
    از آنسو نیز این تبار اگرچه خود بخوبی می دانند که محل سوء استفاده اهل سیاستند اما ناچارند از اینکه بامردمانشان بمانند . این تبار، ستم را برنمی تابند و مبارزه با ظالم تنها کاری است که در دنیا برای انجام دادن دارند . بگذریم از آن عده معدود هنرمندی که بواسطه پیش آگاهی از این سوء استفاده ها مدعی می شوند دامان هنر را نباید به پلیدی سیاست آلود. آنان لابد توان دیدن ظلم را برمردمان خویش دارند و سکوت را جایز می شمارند و بگذار چنین باشند چراکه این صفت در بسیاری از هنرمندان وجود ندارند.اکثریت اهل هنر و قلم از سوگندی که پروردگارشان به قلم خورده شرم دارند و ظلم سکوت را برنمی تابند.
    چه زیبا می گویند حضرت استاد وقتی میفرمایند: “من هم یکی از همان خس و خاشاکم و برای همین خس و خاشاک می خوانم ” و اینچنین ایشان راهشان را از بیراهه مزدوری جدا می کنند و پاک سرشتی شان را به رخ عالم می کشند.
    ای کاش سیاستمداران می فهمیدند که بازهم بزودی به دل مردم نیاز دارند و دلدار این مردم در هنر هنرمندان و قلم صاحبان اندیشه زندگی می کند. ای کاش می فهمیدند.
    ای کاش می فهمیدند که صبر هم حدی دارد و آنروز که کوزه این صبر لبریز شود همان هنر و قلمی که تاج را بر سر پادشاهان نهاد ، تخت را از زیر پای آنان می کشد و کاخ را بر سرایشان ویران می سازد . ای کاش می فهمیدند.
    کوزه صبر
    اگر تنها همین باشد فقط آموزه این صبر
    که لبریز است از ظلم ستمگر کوزه این صبر
    خبردارد سحرخیزان زندان گاه افطار است
    به بانگ ربنای سبز مردم روزه این صبر
    ***
    نمی دانند آیا چرخ ، گردان است و می گردد
    و پنبه می شود یکروز آخر قوزه این صبر
    اگر امروز جان و مال مردم دست تو افتاد
    بدان یکروز آن مکنت شود دریوزه این صبر
    چه شد که شاخ در شاخ هنرمندان شدی امروز
    مکش تو پوزه مغروریت بر پوزه این صبر
    تمام ماسلفهایت ورق هایی است از تاریخ
    تو هم تقدیم خواهی شد به دست موزه این صبر
    ***
    بیا دست از ستمکاری بکش ، هشدار آخر بود
    که لبریز است ، لبریز است دیگر کوزه این صبر
    مهرداد نصرتی (مهرشاعر )

  11. مینا گفت:

    پدرم مردی ۶۰ ساله است ، دیشب سر سفره افطار به من ۲۶ ساله گفت بابا نمیدونم امسال دم افطار چرا حس سالهای پیش را ندارم ، انگار یه چیزی کم است ، من گفتم ربنای استاد شجریان را نمی گزارند ، حالا ببینید که چه بلایی بر سر جوانان می آید

  12. مینا گفت:

    پدرم مردی ۶۰ ساله است ، دیشب سر سفره افطار به من ۲۶ ساله گفت نمیدونم امسال دم افطار چرا حس سالهای پیش را ندارم ، انگار یه چیزی کم است ، من گفتم ربنای استاد شجریان را نمی گزارند ، حالا ببینید که چه بلایی بر سر جوانان می آید

  13. علیرضا گفت:

    لعنت به بغض و کینه وخودخواهی وووو

  14. علی گفت:

    طنین ربنای استادشجریان را به عنوان زنگ گوشی هایمان تنظیم کنیم تا تنگ نظران بدانند که این طنین زیبا از یاد ایرانی ها نمی رود

  15. ghadr گفت:

    agar vasle delhaye mardom iran be sooye hazrate hagh melaak bood(dar seda va sima) digar jaei baraye aghaye zarghami baghi nemimand!!

  16. احسان گفت:

    خودتونو به اون راه نزنین.در قبال گمراه کردن مردم باید جوابگو باشین.شجریان با مواضع ضد دینش با قاتلای مردم مظلوم فلسطین و عراق و افغانستان و بقیه جهان همنشین شده.با اینکه صداش قشنگه من که از پخش نشدن صداش واقعا خوشحالم.چرا اون که هنرمنده هنرشو با سیاست قاطی کرد؟ حیف اون صدا تو حنجره انسان بی بصیرت مثل خیلی چیزای به ظاهر خوب دیگه که دست بدترین انسانهاست.