ویژگی ها و پیامد های خودکامگی در آموزه های امام علی(ع)
چکیده :خودکامگان خود را بیرون از دایره نقد و پرسش می دانند چراکه افعال خود را چنان حکیمانه می بینند که هیچ ایراد و انتقاد و گفتگویی را بر آن وارد نمی دانند؛ این در حالی است که «فقط در آنچه که خداوند انجام می دهد هیچ نقدی وارد نخواهد شد در حالی که از انسان ها سؤال می...
کلمه-گروه معارف:
در بخش اول ویژگی ها و پیامدهای خود کامگی در آموزه های امام علی به بررسی دو شاخصه پرداختیم. در این نوشتار سه ویژگی دیگر خودکامگی از منظر امام علی را بررسی می کنیم.
خود خداپنداری
فرد، گروه و حکومت خودکامه برای خود جایگاه خدایی قائلند و بر این اساس رفتار می کنند.
علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر به او هشدار می دهد: «بپرهیز از اینکه در بزرگی فروختن، خداوند را هم نبرد خوانی و در عظمت، خود را همانند او دانی که بدون تردید خداوند هر زورگویی را ذلیل و هر خودبزرگ بینی را خوار می سازد.»
خودکامگان خود را بیرون از دایره نقد و پرسش می دانند چراکه افعال خود را چنان حکیمانه می بینند که هیچ ایراد و انتقاد و گفتگویی را بر آن وارد نمی دانند؛ این در حالی است که «فقط در آنچه که خداوند انجام می دهد هیچ نقدی وارد نخواهد شد در حالی که از انسان ها سؤال می شود.»
امیر المؤمنین علی(ع) برای مقابله با چنین رفتاری، به مردم آموزش می دهد که «از گفتن حق و مشورت دادن برای عدالت بازنایستید چراکه من برتر از آن نیستم که خطا نکنم مگر اینکه خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است.»
امام علی(ع) با وجود داشتن مقام عصمت، راه پرسش و نقد درباره خود را در برابر مردم گشوده است تا به همه یادآوری کند که من و شما همگی بنده خداوندیم و هیچ بشری را شایسته آن نیست که در جایگاه خدایی بنشیند و «جز این نیست که حاکم نیز، یک بشر است.»
این سخنان در حالی است که خودکامگان خود را از هر نقصی دور می دانند و خرده گیری را در حق خود روا نمی بینند و با مردم رابطه ای همچوت رابطه مالک و مملوک دارند، تا آنجا که «یاری خواستن یکی از شما از آنان همانند یاری خواستن بنده از پروردگار» و «یاری رساندن هر یک از شما به آنها همچون یاری رساندن بنده باشدبه سرور خود، که چون در برابرش قرار گیرداز او فرمان می برد و هرگاه از مقابل دیدگانش غایب شود، از او بدگویی کند.»
علی(ع) در نفی احساس و رفتار خودخداپنداری در خطبه زیبای خویش در میدان صفین دوباره بر این حقیقت پای می فشردکه: « جز این نیست که من و شما مملوکان پروردگاری هستیم که جز او پروردگاری نیست.»
اندازه نشناسی
از نشانه های خودکامگی در هر فرد، گروه و حکومتی اندازه نشناسی است. اندازه نشناسی یعنی جایگاه و حدّ خود را نشناختن، تجاوز به حریم ها و حرمت ها، گذشتن از مرزهای انسانی و ایمانی و فراقانونی عمل کردن.
خودکامگان خود را در جایگاهی قرار می دهند که جایگاه حقیقی آنها نیست و ادعاهایی می کنند که در حدّ و اندازه شان ایشان نیست؛
اندازه نشناسی خودکامگان تأثیر منفی دیگری نیز دارد. این تأثیر آن است که خودکامه علاوه بر آنکه خودش شایستگی لازم را برای جایگاهی که درآن قرار گرفته است ندارد ناشایستگانی را نیز بر امور مسلط می سازد که این عمل نه تنها موجب تباهی خودش بلکه موجب تباهی دیگران نیز هست.
« هر که ادّعا کرد، تباه شد و هر که دروغ بافت، زیان دید. هر که به جنگ با حق اقدام کرد، هلاک شد؛ و در نادانی انسان همین بس که حق خود را نشناسد.»
همچنین از کلام علی(ع) می توان دریافت : هر که اندازه خود را نمی شناسد اندازه دیگر چیزها را نیز به درستی در نمی یابد؛ از این رو رابطه صمیمی با سایر امور برقرار نمی کند ودر نتیجه همه چیز را – خود را، دیگران را، موقعیت ها و امکانات و مسؤولیت ها را- به تباهی می کشاند.
« هر که قدر خود نداند، هیچ قدری را نخواهد دانست.» و « کسی که قدر خود را نشناخته ، خود را نابود سلخته است.»
و نیز خودکامه از آنجا که حدّ و اندازه حرمت ها را نمی شناسد نه حریم خود نگه می دارد و نه حریمی برای دیگران باقی می گذارد.
«هر که قدر خود بداند، حرمتش باقی است.»
و در آخر می توان گفت خودکامه از آنجا که حریم شکنی می کند در نهایت نادانی است :
«دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی انسان همین بس که قدر خویش را نشناسد.»
و شخص نادان همواره دچار افراط و تفریط است:
«نادان را نبینی مگر آنکه کاری را از اندازه خود فراتر می برد ویا کار را به اندازه ای که باید برساند نمی رساند.»
مطلق انگاری
یکی از نشانه هایی که خودکامگی، خود را بوسیله آن به خوبی می نمایاند، مطلق انگاری است. تعبیر مطلق انگاری شامل مفاهیم متعددی می شودکه عبارتند از: خود رامطلق دیدن، قدرت مطلق طلبیدن، دیگران را به هیچ انگاشتن، همه چیز را به خود منتهی کردن، درهمه امور نظر دادن ، سخن خود را حقّ مطلق دانستن، اطاعت مطلق طلبیدن و تحمیل کردن نظر خود به دیگران.
امیرالمؤمنین علی(ع) درنفی هرگونه مطلق انگاری و درجهت برحذر داشتن از آن، در نامه خود به مالک اشتر فرمود: «وَ لا تَقولَنَّ إنّی مُؤَمِّرٌ آمُرُ فَاُطاعُ.»
«مبادا بگویی من بر آنان مسلّطم، از من فرمان دادن است و از ایشان اطاعت کردن.»
و درمقابل نیز برای مردم مصر نامه ای نگاشت و پیش از آغاز حاکمیت مالک اشتر به ایشان رهنمود داد که فرمان های فرستاده من را با حق بسنجید و او را در امور مطلق نبینید: «امّا بعد، همانا من بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم … او مالک پسر حارث مذحجی است. درآنچه که با حق مطابق است سخن او را بشنوید و امر او را اطاعت کنید.»
حضرت علی(ع) نه تنها در مورد پیروی مردم از والیانش از مردم می خواهد که بی چون و چرا و چشم و گوش بسته از ایشان فرمان برداری نکنند بلکه آن حضرت در مورد فرمان برداری از خودش نیز به مردم چنین توصیه ای دارد و هیچگاه خواهان اطاعت مطلق و پیروی چشم و گوش بسته از جانب ایشان نبوده است.
«پس با من آنچنان که با زورگویان سخن می گویند سخن مگویید و محافظه کاری هایی را که با تندخویان و مستبدان روامی دارند با من روا مدارید. با ظاهرآرایی با من آمیزش مکنید و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید.»
امام علی (ع) هیچ کس را وادار به پیروی نمی کرد و تحت فشار برای فرمانبرداری قرار نمی داد و حتی بالاتر از آن می فرمود من حق ندارم نظرم را بر شما تحمیل کنم!
« و مرا نرسد که شما را به چیزی وادارم که از آن اکراه دارید.»
و نیز می فرمود: « من صحیح نمی دانم که کسی را مجبور به کاری کنم که از آن اکراه دارد.»
مولی علی(ع) در دوران خلافت خود هیچگاه نسبت به خود مطلق انگاری نکرد؛ چنانکه در مسیر مدینه به سوی بصره برای مقابله با پدیدآمرندگان جنگ جمل در نامه ای به مردم کوفه چنین نوشت:
« اما بعد من در حالی از جایگاه خود بیرون آمدم که یا ستمگرم یا ستم رسیده یا از از فرمان حق گردن کشیده ام یا کسی هستم که از فرمان او سرپیچی کرده اند و من خدا را به یاد کسی می آورمکه این نامه ام بدو برسد تا چون نزد من آمد، اگر نکوکار بودم یاری ام کند و اگر بدکار بودماز من بخواهد تا به حق بازگردم و خشنودی خدا را به دست آورم.»
مولی علی(ع) پیوسته مردم را به سنجیدن فرمان های حاکمان تشویق و مردم را به امر به معروف و نهی از منکر والیان ترغیب می نمایدو همچنین معتقد است که حاکم نباید چیزی را که مردم خوش ندارند بر ایشان تحمیلکند . اینها در حالی است که خودکامگان هرگز چنین سخن نمی گویندو چنین رفتار نمی نمایند، بلکه پیوسته دیگران را به مطلق پنداری خود می کشانند و اجازه چون چرا و نقد و نظر از آنان می سازند و با توجیهات گوناگون این مطلق انگاری را به دیگران تحمیل می کنند.
vaqean cheqadr shebahate beyne hokumate emam alio inha
یا علی ادرکنی ،در این شب های عزیز از خدا براتون طلب خیر و عافیت میکنم خیلی عالی بود
sokhanani bedoone esaarat dar havaye nafs va ghodrat talabi.mamnoon
خیلی مطالب عالی است لطفا ادامه دهید این مطالب را
kheili aalieh keh az sokhanan ali alayehesslam estefadeh mikonid faghat chon mataleb hassase lotfan pavaraghy bezanid