سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » آقای نبوی به اعترافات خود وفادار بمانید...

آقای نبوی به اعترافات خود وفادار بمانید

چکیده :معلوم نيست دراين چند ماه بر اين «نخبه ي اصول گرا» چه گذشته است و چگونه از تفرقه و تشتت آراء همراهانِ خود فارغ شده است! كه به منبر موعظه و نصيحت به طرف مقابل نشسته است كه «این‌ها برای اینکه این جریان با سابقه تاریخی و جایگاه اجتماعی‌اش از دست نرود چاره‌ای ندارد جز اینکه برای خود از بین رهبران دست دوم رهبری انتخاب کنند تا بتوانند به فعالیت‌های خود ادامه...


کلمه-مهستی شیرازی: «نخبگان اصول گرای فرتوتی که از زمان عقب اند». این اصطلاحی است که مرتضی نبوی برای توصیف حال و توان سیاسی خود، در جنگ نرم به کار می برد(مصاحبه با جوان). جنگ عجیبی که نبوی آن را محصول تقابل نظام با یک «جنبش ضد فرهنگی» می داند و معتقد است مرکز این جنبش ضدفرهنگی دانشگاه‌های ما و به وی‍ژه دانشگاههای تهران است» و تاکید دارد که «مختص دانشجویان نیست و اساتید هم تندتر از دانشجویان در آن حضور دارند».

چند ماه پیش ، این عضو کمیسیون فرهنگی – اجتماعی مجمع تشخیص، در مصاحبه ای با پایگاه خبری جوان آنلاین ، به همفکرانش تذکر داد که « ما دیگر باید اقرار کنیم که نمی‌توانیم از پس این تهدیدهای نرم بر بیاییم » و به صراحت تاکید کرد «ماها دیگر نه حال و حوصله و نه توانش را داریم که در فضای سایبر و وب سایت و این حرف‌ها برویم».

در آن مصاحبه ، نبوی به همین بسنده نکرد کند و هنگامی که مصاحبه کننده از او در خصوص « تضعیف ثبات فکری کارگزاران نظام » پرسید، این گونه جواب داد :

« دقیقاً، ‌‌ما الان این را به‌نوعی احساس می‌کنیم آن ثباتی که باید در مسؤولان ما باشد و همه یک جور فکر کنند و در برخوردها منسجم باشند، ‌‌وجود ندارد و حتی در بین نخبگان اصولگرا هم تفرقه و تشتت آرا دیده می‌شود و از ثبات فکری برخوردار نیستند و بعضی از دوستان نزدیکمان با صراحت می‌گویند ما بریده‌ایم! و در صحنه مقابل، ‌‌شما اینها را مشاهده نمی‌کنید.»

هنوز چند ماهی از آن مصاحبه و اعتراف مرتضی نبوی ، به «بریدن و بی ثباتی فکری » خود و همراهانش نگذشته است که « این نخبه ی اصول گرا» به مصاحبه ای دیگر با خبر نشسته تا «طرف مقابل را به بی‌تدبیری و ضعف عقلانیت و عدم تحلیل درست متهم کند» و بخواهد که « اعلام کنند، اشتباه کرده اند تا بتوانند از حقوق عادی و شهرونی! خود استفاده کنند.

معلوم نیست دراین چند ماه بر این «نخبه ی اصول گرا» چه گذشته است و چگونه از تفرقه و تشتت آراء همراهانِ خود فارغ شده است! که به منبر موعظه و نصیحت به طرف مقابل نشسته است که «این‌ها برای اینکه این جریان با سابقه تاریخی و جایگاه اجتماعی‌اش از دست نرود چاره‌ای ندارد جز اینکه برای خود از بین رهبران دست دوم رهبری انتخاب کنند تا بتوانند به فعالیت‌های خود ادامه دهند.»

نبوی از طرفی دیگر ، آن چنان از شکل گیری مثلث اصولگرایی و فرمول ۵+۶ می گوید که گویی همه چیز بر قاعده بوده است و در انتخابات دهم ، نه خانی آمده و نه خانی رفته است . جالب آن که نبوی ، وقتی در مقابل این سوال قرار می گیرد که « چرا اصول گرایان همه تخم مرغ‌های خود را در سبد آقای احمدی‌نژاد گذاشتند؟ » به همان « دور مشهور » مرغ و تخم مرغ دچار می شود و آخرش معلوم نمی شود که « احمدی نژاد پیروز شد چون اصول گرایان از او حمایت کردند و یا اصول گرایان از او حمایت کردند چون احمدی نژاد پیروز شد؟»

سخن کوتاه ، کاش جناب نبوی ، حداقل به همان توصیه ها و اعترافات خود وفادار بماند و مادامی که حال و حوصله و توان کافی ندارد، به گوشه ای نشسته و از حقوق عادی و غیر عادی خود استفاده کند و بنا به فتوای « بزرگان » از حضور فرهنگی در جبهه های جنگ پرهیز کند و به جای آن که دیگران را به کناره گیری و جایگزینی فراخواند و به «بافته های» این خیال دل خوش کند، به همان « دورِ باطل حمایت و پیروزی » بیاندیشد . شاید او هم بداند این «پیروزی» حرام از جنس دیگری است و این «حمایت» مدام از نوعی دیگر. شاید او هم راز سکوت ِ نخبگان اصول گرای جوانتر از خود را دریابد.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

یک پاسخ به “آقای نبوی به اعترافات خود وفادار بمانید”

  1. محمد امی گفت:

    به نام خدا
    سلام
    در جایی مهندس موسوی گفته بود که مخالفان شما اشتباه کردند که از ابزار خشونت استفاده کردند چرا که اگر جواب نگیرند دیگر ابزاری در دست ندارند. ( متاسفانه عین عبارت را فراموش کرده ام به محتوا بیاندیشید.) این آقا روز به روز به این ناتوانی بیشتر میرسد حالا هم مثل اون بنده خدایی هست که توی باتلاق افتاده بود هی بهش میگفتن دستتو بده نمیداد تا بالاخره بهش گفتند دستمون را بگیر اون موقع دستشو داد و موفق به نجاتش شدند .ایشون نیاز داره که ما بگیم اشتباه کردیم که خودش نجات پیدا کنه.