سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » عقلانیت و مدارا در سیره نبوی و علوی...
» متن سخنرانی سید علیرضاحسینی بهشتی در ماه رمضان

عقلانیت و مدارا در سیره نبوی و علوی

چکیده :مفاد عهدنامه پیامبر روشنگر این واقعیت است که با ورود به مدینه و تأسیس واحد سیاسی مسلمانان، رفتار سیاسی آنان به شیوه های عقلایی منتقل شده است. این در حالی است که قطعا مسلمانان و شخص پیامبر اسلام (ص) به حقانیت دین خود باور دارند. اما درک صحیح حوزة سیاست، چنین انتقال در شیوه ها را کاملا ممکن ساخته...


کلمه- سیدعلیرضا حسینی بهشتی*: بازخوانی تفکر سیاسی پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم اسلام، منبع بسیار ارزنده ای از ادبیات مورد نیاز جامعه ما در این حوزه را در اختیار خواص و عوام قرار خواهد داد. این بازخوانی به معنای قرار دادن پرسش های جدید در پیشگاه سنت، بعنوان یکی از منابع معرفت دینی، است. طبیعی است که سخن درباره همه ابعاد و زوایای چنین بازخوانی نیازمند فرصتی مبسوط است و به اجبار، بسیاری از مقدمات بحث را بطور فشرده و در حد اشاره مطرح خواهم کرد. در نتیجه، ابتدا به مبانی نظری بحث اشاره خواهم کرد و پس از آن، به استشهادات تاریخی و روایی از سیره نبوی و علوی خواهم پرداخت.

مبانی نظری: ۱. عقلانیت

اولین مفهومی که باید مورد توجه قرار گیرد، عقلانیت است. شاید بتوان بطور خلاصه، عقلانیت را به مجموعه قواعد و فرایندهای تحلیلی که انسان را در تعریف و تفسیر چیستی، چرایی و چگونگی پدیده ها، در ابعاد هستی شناسانه او (خالق، جامعه، محیط زیست و خویشتن خویش) یاری می دهد که شامل ملاک های صحت و سقم نیز می شود، تعریف کرد. قدم بعدی، پذیرش تعدد عقلانیت ها به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر تاریخ تفکر بشری است، به این معنا که هر سنت و مکتب فکری دارای عقلانیتی خاص خود است. این خاص بودن ناشی از تاریخمندی و زمینه مندی خاصی است که آن سنت داراست. قدم سوم، درک ماهیت حوزه تعامل اجتماعی و تفاوت امر عقلانی و امر معقول است. تمایز این دو در این است که امر عقلانی صرفا معطوف به تمایزات عقلانی خود فرد است، در حالیکه در امر معقول قابلیت پذیرش از سوی دیگر موجودات عاقل نیز مطرح است. دوستانی که تمایل دارند و علاقمند هستند در دقابق فلسفی این مباحث وارد شوند را ارجاع می دهم به کتبی که در ابن زمینه منتشر شده و از جمله کتاب بنیاد نظری سیاست در جوامع چندفرهنگی که چند سال پیش منتشر کرده ام.

۲. مدارا

دومین مفهوم کلیدی در بحث ما، مدارا است. درباره مدارا در سال های اخیر زیاد سخن گفته شده و مقالات و کتاب هایی نیز منتشر شده است. آنچه اینجا فهرست می کنم، اصول و مبانی است که در بحث ما نقشی مهم ایفا می کنند. اولین مسئله، مفهوم مدارا است. مدارا یعنی پذیرش این اصل که کسی که دارای نظر مخالف شماست این حق را دارد که آن را در عمل و نظر بروز دهد. مسئله مهم بعد، شرایط مدارا است. تحت چه شرایطی از مدارا سخن می گوییم؟ وقتی که مداراگر دارای قدرت نامداراگری باشد. بنابراین، مداراگر در عین حال که قدرت عدم مدارا دارد، مدارا می کند.

نکته سوم، استدلال های مطرح برای مدارا است. در طول تاریخ اندیشه، استدلال های زیادی برای اثبات ضرورت مدارا مطرح شده است. اگر بخواهیم آنها را در دو گروه اصلی قرار دهیم، در یک گروه، دلیل ضرورت مداراگری به نامعقول بودن نامداراگری بر می گردد. هسته بحث در این نگاه این است که حذف تعدد و تنوع موجود در شیوه های زندگی و باورهایی که مبنای آن شیوه هاست، تنها با اعمال استبداد ممکن است. یعنی یک فرد یا گروه با استفاده از ابزارهای زر و زور و تزویر، ادعا کند که تنها تفکر، عقیده و شیوه زندگانی مطلوب اوست که می تواند بر جامعه حاکم باشد. تازه در همان حال هم، یکدست سازی جامعه صورت نمی گیرد، بلکه افراد دگراندیش به نفاق و دورویی مجبور می شوند. یعنی یاد می گیرند که در خانه یک جور زندگی کنند، در اداره و محل کار یک جور، در داخل کشور یک جور و در خارج از کشور جور دیگر. در نتیجه، حذف مستبدانه چندصدایی، ناگزیر به رواج چندچهرگی در جامعه می انجامد.

نگاه دیگر در اثبات ضرورت مداراگری، فواید جریان داشتن تضارب آرا جامعه است. بر این اساس، انتخابگری انسان بعنوان برجسته ترین ویژگی و وجه ممیزه او از دیگر موجودات، گستردگی طیف گزینه های انتخاب برای انسان ها را ایجاب می کند.

مسئله بسیار مهم دیگر، به میدان مدارا مربوط می شود. مداراگری به معنای حاکمیت امر معقول و نه منازعه بر سر حقانیت ها. یعنی در عرصه تصمیم گیری ها در حوزه حیات اجتماعی، مسئله حقانیت ها بکلی کنار می رود. در این عرصه کسی صحبت از برحق بودن خود و ناحق بودن دیگران نمی کند. این به معنای این نیست که در یک جامعه مداراگر، افراد نسبت به عقایدشان ایمان ندارند، بلکه به این معناست که در چنین جامعه ای، طبیعت حوزه اجتماعی بخوبی درک می شود و بحث بر سر حقانیت، از فرایندهای تصمیم گیری سیاسی حذف می شود. بحث در این موضوع بسیار مهم است و من ادعا می کنم کلید حل مشکلات جامعه ما تا حد خیلی زیادی به فهم و پذیرش این مسئله مشروط است.

آخرین بعد مهم در مسئله مدارا به مرزهای مداراگری مربوط می شود. هیچ نظریه ای درباب مدارا به بی حد و مرز بودن آن معتقد نیست. مدارگری، دست کم معتقدین به عدم مدارا را در خود نمی پذیرد. اینکه این حد و مرز چگونه باید ترسیم شود، بحث مبسوطی است که باید در جای خود مطرح شود. در جایی دیگر مطرح کرده ام که تعیین این حد و مرز در تعاطی عقلانیت، مفهوم انسان و منظومه ارزش هاست که شکل می گیرد.

۳. تعدد و تنوع

مفهوم سومی که پایه بحث ماست، تنوع و تعدد یا همان مسئله پلورالیزم است. در این موضوع هم می توان گفت که دیدگاه های موجود در میان صاحبنظران در دو سطح قابل تفکیک است:

اقلی و اکثری. در دیدگاه اقلی، با پذیرش تنوع و تعدد به عنوان یک وافعیت انکارناپذیر سروکار داریم، درحالی که در دیدگاه اکثری، تنوع و تعدد نه تنها به عنوان یک واقعیت پذیرفته می شود، بلکه بعنوان یک ارزش مطرح است؛ ارزشی که باید در حفظ و گسترش آن تلاش کرد. در اینجا نمی خواهم وارد ارزیابی این دو دیدگاه شوم چرا که بحث ما تنها نیازمند دیدگاه اقلی است که در مورد آن مناقشه ای نیست.

موضوع دیگری که در این زمینه مطرح است، انواع گوناگونی و تنوع است. گوناگونی را می توان در سه گونه قومی، دینی و مذهبی بازشناخت. البته این به معنای آن نیست که گونه های دیگری وجود ندارند، اما در بحث مورد نظر ما، شناسایی این گونه ها، دست کم برای شروع، کافی است.

در این رابطه یک مسئله مهم دیگر هم وجود دارد که نیازمند دقت است و آن اینکه وجود تنوع و تعدد در جوامع بشری قدمتی به اندازه تاریخ حیات اجتماعی بشر دارد، اما آنچه طی چند دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته، به رسمیت شناختن آن توسط جوامع و بویژه حکومت هاست. معنای چنین به رسمیت شناختنی این است که در فرایندهای تصمیم گیری سیاسی، تعدد دیدگاه ها در قبال شیوه زندگی مطلوب مد نظر قرار می گیرد، نه اینکه تنها یک دیدگاه به عنوان دیدگاه رسمی، تعین کننده تصمیم گیری ها باشد. در نتیجه، راه برای نهادینه شدن چمدصدایی باز می شود.

آنچه بعنوان جمع بندی مباحث بالا می خواهم مطرح کنم بطور خلاصه این است که امروزه کاربرد فرایندهای عقلایی در جوامع متعدد بعنوان شیوه مطلوب اداره حیات اجتماعی چنین جوامعی مطرح است و چه در سطوح نظری و چه در سطوح عملی، در شکل دادن به فرایندهای تصمیم گیری سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. راه حلی که به نظر می رسد توانایی شکل دادن به یک نظام همکاری عادلانه داشته باشد، پیروی از الگوی اجماع همپوش میان جوامع فرهنگی گوناگون است. در این باره بلحاظ نظری در همان کتاب بنیاد سیاست و بلحاظ کاربردی در مقاله ای که در موضوع جوامع فرهنگی که در ایران زندگی می کنم توضیح داده ام که باز هم دوستان را به خواندن آنها ارجاع می دهم. بر اساس این الگو، حکمت سیاسی عملی ایجاب می کند که جوامع فرهنگی موجود در یک کشور طی فرایند گفتگویی مستمر، نقاط اشتراک خود را بیابند و بدون اینکه بخواهند همانند هم شوند، چارچوب تصمیم گیری سیاسی در کشور را بر اساس آن اشتراکات، پی ریزند. نمی خواهم وارد این بحث بشوم که میراث فرهنگی ما نشان از تقدم ما در این راه دارد و ادعا کنم که پیش از دیگران به این راه حل دست یافته ایم، چه این گونه بحث ها را، دست کم خارج از دایره مباحثات آکادمیک، بی فایده می دانم. اما آنچه می خواهم در ادامه بحث ادعا کنم این است که در تاریخ صدر اسلام و سده های اولیه تمدن اسلامی، می توان نشانه هایی روشن و جالب توجه از این الگو یافت.

کنکاش در سنت نبوی


بررسی در سیره نبوی، بویژه پس از شکل گیری واحد جامعه سیاسی مسلمین یعنی امت و بطور خاص در دوران مدنی، نشان دهنده فهم و درک الگوی عقلایی اجماع همپوش است.

اولین قانون اساسی مسلمانان و میثاق فراگیر مدینه النبی که در سال اول هجری منعقد شد، شامل نکات جالب توجهی در این رابطه است. پیش از پرداختن به این نکات، ترجمه منتخب متن میثاق را مرور می کنیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

۱ ـ این (نوشته) دستور یا منشورى است از طرف محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) پیغمبر (فرستاده خدا) در میان مؤمنان و مسلمانان از طائفه قریش و (اهالى) یثرب (مدینه) وکسانیکه از آنها پیروى کنند و بآنها به پیوندند و با آنها جهاد کنند ، نافذ و جارى خواهد بود.

۲ ـ اینها صرفنظر از سایر مردم امتى هستند یگانه و مشخص (یک واحد سیاسى).

۱۲ ـ الف : مقرر است که مؤمنان هیچ فردى را که در اثر فشار قرض از پا درآمده باشد (بدون کمک) بحال خودش وانگذارند و در موضوع فدیه نیز بر اساس اصول عدالت و نیکوکارى رایج میان مؤمنان و همچنین راجع به خونبها رعایت حال چنان شخصى را بنمایند.

۱۲ ـ ب : ونیز مقرر است که هیچ مؤمنى با مولا (هم پیمان) مؤمن دیگرى علیه او به مخالفت برنخیزد.

۱۶ ـ افرادى از جامعه یهود که به ما کمک کنند حمایت و کمک ما را جلب خواهند کرد و با ما برابر خواهند بود و هیچکس نخواهد توانست بر آنها تحمیلى روا دارد و بدیهى است به مخالفین آنها نیز کمکى نخواهد شد.

۲۲ ـ براى هیچ مؤمنى که معتقد به این سند باشد و بخدا و روز قیامت عقیده داشته باشد جایز نیست که بجنایتکار کمک کند یا او را پناه دهد و بر کسى که جنایتکار را یارى دهد یا او را پناه دهد هر آینه لعنت خدا و خشم خدا در روز قیامت متوجه او خواهد بود و هیچ نوع مخارجى یا غرامتى از او پذیرفته نخواهد شد.

۲۵ ـ یهود بنى عوف با مؤمنان در حکم یک امت شناخته میشوند با این تفاوت که یهود مطابق دستور دین خود عمل کنند و مسلمانان مطابق اوامر دین خود . موالى (هم پیمانان) یهود در حکم خود یهودند مگر کسانیکه ستم کنند و مرتکب گناه شوند و متجاوز باشند، چنین کسانى جز خود و اهل خانه خود را دچار زحمت نخواهند کرد.

۳۵ ـ مسلم است که شعبه هاى فرعى یهود داراى حقوق اعضاى اصلىشان خواهند بود.

۳۷ ـ الف : هنگام بروز جنگ مخارج جنگى یهود بر عهده خودشان و مخارج جنگى مسلمانان بر عهده خودشان خواهد بود و بهر حال هر دو طرف با یکدیگر بر ضد کسانیکه علیه پیروان این دستور بجنگند همکارى خواهند کرد و روابطشان با یکدیگر بر اساس مشورت و خیر خواهى و نصیحت خواهد بود و از بدرفتارى احتراز خواهند کرد .

۳۷ ـ ب: هیچ فردى نباید نسبت به هم پیمانش بدرفتارى کند و همه باید به مظلوم کمک کنند.

۳۹ ـ داخل شهر مدینه براى پیروان این سند «حرم» شناخته خواهد شد.

۴۰ ـ پناهنده هرکس در حکم خود اوست و هیچکس نباید به پناهنده اش زیانى برساند و یا نسبت باو مرتکب جرمى شود.

۴۴ ـ پیروان این سند در برابر کسانیکه بر مدینه حمله کنند یکدیگر را یارى خواهند کرد.

۴۵ ـ الف: اگر یهودى ها به صلحى دعوت شوند که در آن همکارى کنند و آن صلح را عملى سازند میتوانند باینکار اقدام کنند ـ در آنصورت مؤمنان نیز باید آن صلح را بپذیرند مگر اینکه صلح با کسانى باشد که در راه دین می جنگند.

۴۷ ـ بطور قطع این دستور (سند) از کسیکه ستمکار و عهد شکن و مجاوز باشد حمایت نخواهد کرد . و هرکس از شهر خارج شود و هرکس در مدینه بماند مأمون و مصون خواهد بود مگر کسیکه ظلم کند و برخلاف مندرجات این منشور (سند) عمل کند و بطور قطع و مسلم خدا پناه دهنده کسانى است که نیکوکارى را پیشه کنند و پرهیزکارتر باشند و محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم)فرستاده خداست.

آنچه در این عهدنامه بسیار برجسته است، برابری طرف های عهدنامه است که به مثابه شهروند مورد تأ کید قرار گرفته است. بر همین اساس، پیمان های غیرمسلمانان برای شهروندان مسلمان نیز لازم الاجراست. امنیت شهروندان، از هر دین و آئینی که باشند تأمین شده است. نکته قابل توجه آن که در نسخه کامل عهدنامه، تنها اهل کتاب نیستند که مشمول حقوق شهروندی هستند، بلکه مشرکین ساکن مدینه نیز از چنین حقوقی برخوردار هستند. مفاد عهدنامه روشنگر این واقعیت است که با ورود به مدینه و تأسیس واحد سیاسی مسلمانان، رفتار سیاسی آنان به شیوه های عقلایی منتقل شده است. این در حالی است که قطعا مسلمانان و شخص پیامبر اسلام (ص) به حقانیت دین خود باور دارند. اما درک صحیح حوزه سیاست، چنین انتقال در شیوه ها را کاملا ممکن ساخته است.

سیره علوی

در روش و منش اجتماعی و سیاسی علی (ع) نیز این ادراک نسبت به ماهیت حوزه سیاست به چشم می خورد. نمونه مشهور و بارز آن، در فرمان ایشان به مالک اشترآمده است:

ای مالک! باید دلت کانون مهر رعیت پروری و لطف زیردست نوازی باشد. با رعایا به مهربانی بیامیز، مبادا با آنان همچون گرگی که گوشت گوسفندان رام را غنیمت شمرد، درنده خویی کنی، و چشم طمع به طعام آنان دوزی. زیرا آدمیان بر دو گونه اند: یا برادران دینی تو هستند، و یا همچون تو مخلوق خداوند.

روشن است که حقانیت یا عدم حقانیت دین مردم مصر برای برخورداری از حقوق شهروندی ملاک نبوده و به آنها به مثابه شهروند بما هو شهروند نگاه کرده می شد. خوشبختانه آثار زیادی در این باره نوشته شده که دوستان گرامی را به مراجعه و مطالعه آنها توصیه می کنم.

سیره جعفری

ممکن است این تصور پیش بیاید که مقتضیات زمان و مکان و نوپا بودن امت اسلامی، پیامبر اکرم (ص) یا علی (ع) را مجبور به مدارا و مسامحه کرده بود. یا این سؤال پیش بیاید که آیا امامانی که حکومت تشکیل ندادند هم نسبت به گوناگونی موجود در میان مسلمانان مرام مدارا و رواداری پیشه می کردند؟ برداشت من از بسیاری از حوادث تأمل برانگیز ائمه اطهار این است که آنان نیز اهل مدارا بودند و این مدارا نه از روی اجبار نسبت به مقتضیات زمانشان، بلکه بر اساس فهم و درک صحیحی است که نسبت به ماهیت زندگی اجتماعی داشتند. روایت زیر را چندی پیش در مقاله ای کوتاه که به مناسبت میلاد مسعود امام جعفر صادق (ع) نوشتم از این منظر مورد بررسی قرار دادم و در اینجا به علت فرصت کوتاهی که باقیمانده برایتان می خوانم:

مردی سراج نام که از یاران امام بود می گوید زمانی که امام صادق (ع) برای انجام کاری در حیره بسر میبرد مرا با گروهی از یارانش برای انجام کاری فرستاد. هنگامی که بازگشتیم در حالی که بسیار خسته بودم به بستر خود که در زیرزمین منزلی که در آن بودیم رفتم. امام صادق (ع) به کنار بستر من آمد و از من گزارش ماموریتی که برعهده داشتیم را خواست که ارایه کردم و ایشان هم خدای را بر موفقیتی که بدست آمده بود سپاس گفت. پس از آن سخن از گروهی به میان آمد و من گفنم فدایت شوم ما از آنها بیزاریم چون به آنچه ما عقیده داریم عقیده ندارند. فرمود دوستدار ما هستند و چون آنچه شما می گویید را نمی گویند از آنها بیزاری می جویید؟ عرض کردم آری. فرمود ما هم عقایدی داریم که شما ندارید، آیا سزاوار است که ما هم از شما بیزاری بجوییم؟ عرض کردم نه قربانت گردم. فرمود نزد خداوند هم حقایقی هست که نزد ما نیست، گمان داری که خدا مارا به این سبب از خود می راند؟ عرض کردم بخدا سوگند نه، قربانت گردم. پس چه کنیم؟ فرمود آنها را دوست بدارید و از آنها بیزاری مجویید، چرا که برخی از مسلمانان یک سهم، برخی دو سهم، برخی سه سهم، برخی چهار سهم، برخی پنج سهم، برخی شش سهم و برخی هفت سهم از ایمان دارند. پس سزاوار نیست آنکه دو سهم دارد بر آنکه یک سهم دارد، آنکه سه سهم دارد بر آنکه دو سهم دارد، آنکه چهار سهم دارد بر آنکه سه سهم دارد، آنکه پنج سهم دارد بر آنکه چهار سهم دارد، آنکه شش سهم دارد بر آنکه پنج سهم دارد و آنکه هفت سهم دارد بر آنکه شش سهم از ایمان دارد سخت بگیرد. (جلد سوم اصول کافی کلینی کتاب ایمان و کفر، باب درجات ایمان)

همانطور که ملاحظه می کنید، امام صادق (ع) یارانش را نسبت به جزم اندیشی هایی که ممکن است در دام آنها بیفتند برحذر می دارد و نسبیت حقانیت در روابط اجتماعی را خاطر نشان می کند. حقیقت این است که فهم آن بزرگواران با فهمی که ما از ماهیت روابط اجتماعی داریم تفاوت های مهم و تعیین کننده ای دارد. اینکه می بینید فرهنگ مداراگری در جامعه ما اینقدر ضعیف و شکننده است به فهم ما از این مقوله مهم باز می گردد؛ فهمی که سخت با آنچه پیشوایان دینی ما داشتند متفاوت است و نیازمند بازنگری های جدی از سوی عالمان دینی، صاحبنظران دانشگاهی، سیاستمداران و عامه مردم است. تجدیدنظری که همه ما در همه روابط اجتماعیمان نیازمند آنیم و آینده بهتر در گرو آنست.
* متن منقح شده جلسه سخنرانی در مسجد امیرالمؤمنین شهرک شهید محلاتی تهران در ماه مبارک رمضان سال ۸۷



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.