حق داریم بگوییم اعتماد ما از دستگاه قضایی سلب شده یا نه؟
چکیده :حق داریم بگوییم جوانمردانه رفتار کنید و اگر نمیخواهید کسی را آزاد کنید با صدای بلند و رسا و با جسارت فریاد بزنید که دوست نداریم نوریزاد را آزاد کنیم. چرا با وعده و وعید با احساسات او و خانوادهاش بازی میکنید؟ آقای دادستان استقلال و عدالت دو رکن اساسی قضاوتند. بر این دو رکن تکیه کنید. و باز حق داریم و دوست داریم بگوییم که میخواهیم شما را دادستان خود بدانیم و ببینیم روزی را که عدالت برای شما کف...
پس از اینکه وعده آزادی محمد نوری زاد عملی نشد خانواده محمد نوری زاد در نامه سرگشاده ای گلایه های خود را با دادستان تهران مطرح کردند. خانواده نوری زاد در این نامه با اعتراض به عملی نشدن وعده آقای دادستان مبنی بر آزادی محمد نوری زاد نوشته اند آیا حق داریم شاکی پنجنفری باشیم که به طرز وحشیانه به همسرم حمله کرده و بعد از صد و پنجاه روز روزهداری، روزهی او را به افطار ضرب و شتم گشودند؟ و آیا حق داریم بگوییم که اعتماد ما از شما و دستگاه قضایی سلب شده وهیچگونه اطمینانی به قولهای شما نداریم؟
متن نامه سرگشاده خانواده محمد نوری زاد که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان محترم تهران
ما یک هفته سکوت کردیم. بنا به قول و قرارمان در روز شنبه ۱ خرداد. تا شما هم بتوانید در آرامش برنامهی خود را پیش ببرید. یک هفته ما و خانواده چشم انتظار تماس شما بودیم. خبری نشد. شنبهی بعد یعنی ۸خرداد به دادستانی آمدیم حدود پنج ساعت در انتظار ملاقات شما نشستیم خبری نشد و نهایتاً ما را به حضور نپذیرفتید.
حالا حق داریم که بگوییم شما ما را فریب دادید؟
خواهش کردید تا از آقای نوریزاد بخواهیم اعتصاب غذای خود را بشکند تا به دور از جنجال رسانهای زمینهی آزادی او را فراهم آورید.
آیا حق داریم بگوییم شما حتی از حضور پدر و مادر پیر آقای نوریزاد هم شرم نکردید. آنها را امیدوار کردید و چشمانتظار گذاشتید.
حق داریم بگوییم شما بیشتر از آنکه از خشم خداوند و نفرین زنان و مادران و بیتابی کودکان هراس کنید از جنجالهای بینالمللی و رسانهای میهراسید؟
حق داریم بگوییم جوانمردانه رفتار کنید و اگر نمیخواهید کسی را آزاد کنید با صدای بلند و رسا و با جسارت فریاد بزنید که دوست نداریم نوریزاد را آزاد کنیم. چرا با وعده و وعید با احساسات او و خانوادهاش بازی میکنید؟ ما عروسک خیمهشببازی نیستیم.
آیا حق د اریم بگوییم که شما حق ندارید همسر بنده و هر دربند دیگری را بنا به فرمودهی رهبری در فاصلهی دو حکم بدوی و قطعی در بازداشت نگه دارید؟
آیا حق داریم شاکی پنجنفری باشیم که به طرز وحشیانه به همسرم حمله کرده و بعد از صد و پنجاه روز روزهداری، روزهی او را به افطار ضرب و شتم گشودند؟
آیا حق داریم بگوییم که اعتماد ما از شما و دستگاه قضایی سلب شده وهیچگونه اطمینانی به قولهای شما نداریم؟
آقای دادستان استقلال و عدالت دو رکن اساسی قضاوتند. بر این دو رکن تکیه کنید.
و باز حق داریم و دوست داریم بگوییم که میخواهیم شما را دادستان خود بدانیم و ببینیم روزی را که عدالت برای شما کف میزند.
در انتها با تمام وجود فریاد میزنیم که آزادی حق تمام زندانیان دربندیست که بیگناهند.
مطالب مرتبط:
یادداشت محمد نوری زاد از اوین؛ داستان گفت و گوی من و دادستان +
شلاق و زندان؛ مجازات صراحت بیان محمد نوری زاد +
نامه چهارم محمد نوری زاد از زندان اوین به رهبری جمهوری اسلامی +
برای محمد نوری زاد از طرف سید علیرضا بهشتی شیرازی +
ضرب و شتم شدید نوری زاد در اوین/ اعتصاب غذای کامل نوری زاد
ملاقات دادستان تهران با نوری زاد؛ بازگشت نوری زاد به بند عمومی، اعتصاب غذا ادامه دارد +
کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون
درود به شرافت و اخلاص مرد آزاده محمد نوریزاد – پاینده باش مرد
درود بر شما خانواده محترم نوری زاد عزیز
شما حق دارید فریاد مظلومیت عزیزتان را بزنید ، ما هم حق داریم فریاد بزنیم و همه حق دارند فریاد حق جویانه بزنند خدا بر منکرش لعنت کند.
آقای دادستان! آیا گمان میکنید چون جانباز جنگ ایران و عراق هستید حق دارید عدالت را زیر پا بگذارید؟
آیا چون مچ دست خود را در جنگ گذاشته اید باید چشم خود را بر حقیقت ببندید؟
جناب آقای جعفری دولت آبادی!
شما دادستانی و باید داد مردم بستانی! نه که کمک به بیداد کنی
آزادی حق تمام انسانهای در بندی است که بی گناهند
تمام وجود فریاد میزنیم که آزادی حق تمام زندانیان دربندیست که بیگناهند
اینها ترس از یاد خدا رو فراموش کردند و بنده زر و زور و تزویر شدن .بدا به حال یک جانباز که اخرت خودش رو مفت به این دنیای کثیف فروخت .ای کاش به جای یک دست قلبت رو در جبهه جا گذاشته بودی تا قلبت رو به غیر خدا ندی.
دنیا که به دوپای بقا لغزان است
ارام و قرارگاه بی مغزان است
اندیشه روزگار در خاطر من
زشت است ولی میگذرد نغز انست
الیس الله باحکم الحاکمین…