بازخوانی تاریخ: متن کامل استعفانامه محسن آرمین از نمایندگی مجلس ششم
چکیده :در سرزمينی که فرجام حرکتهای اصلاحی آن يا رگ زدن در حمام فين کاشان بوده است و يا تبعيد و مرگ در احمد آباد, تداوم هفت سال حرکت اصلاحی در نهادهای انتخابی مهمی چون مجلس و دولت فینفسه يک پيروزی است. لذا اگر امروز قانون مطبوعات از وحی و شرع مقدستر میشود به طوری که حتی تغيير روش توزيع نشريات نيز خلاف شرع می شود ،می توان به فردا اميدوار بود. و اگر معتقديم حرکت اصلاحی حرکتی رو به آينده است بايد باور کنيم که نهايتا مقاومت در برابر پذيرش منع شکنجه، رعايت حقوق زندانيان، گسترش کنترل ونظارت نهادهای مردمی بر امر قدرت روزی درهم خواهد شکست. جامعه را نيز می توان و بايد قانع کرد که صبر بيشتری پيشه کند و از ما تاکيد و اصرار بر وعده ها و عهدها را بخواهد و نه تحقق سريع آنها...
محسن آرمین، سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، صبح روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه در منزل خود بازداشت شد. به منظور یادآوری دغدغه های سیاسی این عضو سازمان مجاهدین انقلاب دربند که منجر به استعفای وی از نمایندگی مجلس ششم شد، متن کامل استعفانامه او از نمایندگی مردم را در پی می آید.
“ایام سوگواری شهادت امام آزادی و آزادگی حسین بن علی (ع) آموزگار بزرگ حق نخواستن و نه گفتن را به ملت شریف ایران، همکاران محترم و تمامی عاشقان عدالت، آزادی و کرامت انسانی تسلیت عرض می کنم.
در یاد حسین و قیام او حقیقتی هست که آن بزرگ را از محدوده زمان و مکان و از انحصار شیعیان و پیروان عاشقش فراتر میبرد و جاودانه میسازد. چیزی که پیروان ادیان دیگر و حتی آنان را که اعتقادی به مبدا و معاد ندارند به احترام و حضوع و نوعی عشق و احساس یگانگی وامیدارد و آن تعارض بنیادین و تضاد جوهری، توحید و پرستش خداوند با ستم و ستمگری و تحقیر انسان است. چیزی که تجلی روح شیعی و اصل عدالت است.
از قضا این حقیقت جاویدان بیارتباط با موضوع استعفای بنده و جمعی از نمایندگان مجلس ششم نیست. شاید از خویشتن گفتن اخلاقاً ناپسند باشد ، اما مقام ، مقامی است که از خویشتن نگفتن شبههآفرین و ابهامانگیز است. این را نیز از امامان بزرگوار آموختهام که در هنگام بارش تیرهای شبهه و شایعه و تهمت بیدینی و خارجیگری در علن و آشکار از گذشته درخشان و تبار سرافراز خود میگفتند.
من محسن آرمین مسلمانم. اسلامی که میشناسم متلازم با تیغ و طلا و تسبیح نیست. عین خضوع در برابر حق و عشق به انسان و مدارا و مروت با مردمان است.
بدان سان که آن رسول رحمت و رهایی با خلق عظیم خود عرب وحشی بیابانگرد بادیهنشین را به مدنیت معرفت آورد. و جاهلیت خشن تیغ محور را به بلوغ کلمه و گفتار و فروغ اندیشه و نوشتار رهنمون شد.
من محسن آرمین افتخار اعتقاد به تشیع علوی و پیروی آگاهانه و بی دریغ از امامان حکمت آموز و جهل ستیز و آزادی نواز و ستم برانداز شیعه را دارم و بر این اعتقاد خدای را شاکرم و به شکرانه اش سر به زمین می سایم.
پنجاه سال دارم، مهندس الکترونیک، دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی، روزنامهنگار و دارای آثار تألیفی و ترجمهای و مقالات تخصصی و سیاسی هستم.
در دوران تحصیل در دبیرستان دارالفنون با شرکت در اعتصابات علیه گران شدن بلیت اتوبوسهای شرکت واحد، اولین فعالیت سیاسی را تجربه کردم.
آشنایی با آثار و شرکت در مجالس درس و سخنرانی مرحومان علی شریعتی، مرتضی مطهری و سید مرتضی شبستری دنیای ساده و بیمسئله نوجوانی و سپس جوانی را دگرگون ساخت و بر شیفتگی جان و نیاز عقل افزود. تا آنجا که بنیاد و هویت فکری خود را برای همیشه وامدار این سه شخصیت بزرگ شدم. با شریعتی جنبههای اجتماعی، عدالتخواهانه و آزادی طلبانه اسلام را شناختم، با مطهری توانایی و عمق اندیشه نوین دینی و ابعاد عقلانی دین را دریافتم و سیدمرتضی شبستری شاکله فکری مرا توازن بخشید. و نهایتا مشاهده عصاره تمامی آن آموزه ها در امام خمینی (ره) عشق و ارادت مرا به آن یگانه قوت بخشید.
پس از دورهای از مبارزات دانشجویی با عضویت در گروه توحیدی صف، مرحله جدیدی از مبارزه علیه رژیم شاه را آغاز کردم. پس از پیروزی انقلاب با تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به عضویت آن سازمان درآمدم و در شورای مرکزی و ارگان عقیدتی این سازمان فعالیت خود را آغاز کردم. در طول جنگ تحمیلی بارها در جبهههای جنوب و غرب کشور حضور یافتم. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران وزارت آقای خاتمی در مسئولیتهای مختلف انجام وظیفه کردم. پس از استعفای ایشان از مسئولیت کناره گرفتم و در انجمن حکمت و فلسفه به تحقیق و پژوهش پرداختم.
در سال ۱۳۷۰ با آغاز دور دوم فعالیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران به عضویت شورای مرکزی و شورای سیاسی سازمان درآمدم و به عنوان سردبیر نشریه عصرما فعالیت سیاسی خود را ادامه دادم.
من محسن آرمین نه تنها از دیروز خود در یاری و یاریگیری انقلاب اسلامی پشیمان و شرمگین نیستم بلکه بر آنم که؛
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
البته اوقات خوش ما نه تعقیب و گریز شحنگان شاهی و گزمهگان ستم شاهی بلکه امید جمعی یاران مبارز و دوستان آزادیخواه به فردایی روشن و تابان و بی حضور گزمگان شب و شحنگان آزادیکش بود. بدین سودا من و یارانم در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چون بیشمار آزادگان دیگر که در چشماندازه آینده، جامعهای انسانی و اسلامی و سرشار از کرامت و مکانت انسان می نگریستیم سر را تا آستانهی دار، شوقمندانه به پیش میبردیم تا تقدیم حضرت جانان نمائیم و البته هرگز در باور ما و همگنانمان تصور چنین تفسر و صورت ناموجهی از دین و انقلاب و اسلام نداشتیم.
در جنبش اصلاحی و ارادهای که ملت در دوم خرداد ظاهر ساخت آرمانهای راستین انقلاب و مطالبات تحقق نایافته مردم را مشاهده کردم. پس از یک دوره هشت ساله بازسازی و سازندگی، جامعه و نخبگان و متفکران به این نتیجه رسیده بودند راه برون رفت از بحرانها و ساماندهی بنیادین امور، اصلاحات سیاسی و تصحیح مناسبات موجود در عرصه قدرت، مشارکت و نظارت بیشتر مردم بر امر قدرت و در یک کلام ضابطهمند کردن رابطه حاکمیت و مردم به نفع آزادیهای سیاسی اجتماعی است که قانون اساسی آنرا به رسمیت شناخته است. تحقق این اهداف شریف و تضمین فردایی بهتر برای ملت با فرهنگ و متمدنی که لیاقت وضعیتی بسیار مناسبتر از وضع موجود دارد، تنها با وضع قوانین جدید، اجرایی کردن اصول قانون اساسی و اصلاح قوانین گذشته امکانپذیر است و این انگیزهای شد برای حضور در مجلس.
جنبش اصلاحی و مجلس برآمده از آن فرصتی طلایی و کم نظیر برای نظام و کشور به شمار میآمد. فرصتی که اگر دست دهد نظامهای خردگرا بهترین بهرهبرداری را از آن میکنند. به راستی چقدر باید بخت با نظامی یار باشد که در قبال انحرافات و رویههای غلط و مناسبات ناسالم، روند افزایش شکاف و واگرایی ملی در داخل و افول منزلت بینالمللی؛ به جای واکنشهای کور و خسارت بار، خود را با جنبش اجتماعی مسالمتجو، معتقد به مبانی و اصول نظام با هدف اصلاح امور و تضمین اقتدار و عزت کشور مواجه ببیند. جنبشی که با پیدایش خود و بدون هیچ هزینهای تحسین و احترام جهانیان را در برابر نظام برانگیزد، وحدت و انسجام ملی را افزایش و بیاعتمادی و شکاف میان جامعه و حاکمیت را کاهش دهد.
مجلس ششم نماد و محصول چنین جنبشی بود. و به همین دلیل با هیچ یک از دورههای مجلس در سالهای قبل و بعداز انقلاب قابل مقایسه نبود. میتوان با تمامی شاخصهای متعارف و مورد قبول این ادعا را محک زد.
هیچ یک از مجالس گذشته از نظر تعداد نمایندگان جانباز، رزمنده و وابسته به خانواده شهدا با مجلس ششم قابل مقایسه نیست.هیچ یک از مجالس گذشته از نظر سطح تحصیلات، تجربه اجرایی و صلاحیت علمی نمایندگان با مجلس ششم قابل مقایسه نیست.
هیچ یک از مجالس گذشته از نظر تعداد مصوبات طرحهای زیر بنایی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با مجلس ششم قابل مقایسه نیست.هیچ یک از مجالس گذشته پس از انقلاب علیرغم مردمی بودن و ارجمندی خدماتشان، از نظر پایبندی به حقوق ملت با مجلس ششم قابل مقایسه نیست.
هر چند شعار اصلی مجلس ششم و جنبش اصلاحی، توسعه سیاسی فرهنگی، حاکمیت قانون و مشارکت بیشتر مردم در کنترل و نظارت بر امر قدرت بود، مهمترین قوانین اصلاح ساختار اقتصادی در مجلس ششم به تصویب رسید. اصلاح قانون حمایت و جلب سرمایهگذاری خارجی که بیش از ۴۰ سال و علیرغم دگرگونی بنیادین روابط و مناسبات اقتصاد بین الملل و تغییر ماهیت بازار پول و سرمایه جهانی بدون تغییر مانده بود تنها از مجلسی برمیآمد که خلاقیت، تحرک، شادابی و انگیزه و جسارت اصلاحگری داشته باشد.
تصویب اصلاح قانون مالیاتها، قانون تجمیع عوارض، قانون نظام جامع تأمین اجتماعی، قانون نظام صنفی، تک نرخی کردن ارز، تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت، اصلاح ساختار بودجه دولت، تنها از مجلسی ساخته بود که فارغ از محافظهکاریها و نگرانی از تغییر وضع موجود به ضرورت اصلاح و تحول اعتقادی عمیق دارد.
تصویب قانون اصلاح نظام وظیفه، قانون نحوه تشکیل هیئت منصفه، اصلاح قانون انتخابات، تصویب قانون نحوه رسیدگی به جرایم سیاسی موضوع اصل ۱۶۸ قانون اساسی، قانون منع شکنجه، قانون پیوستن به پروتکل منع شکنجه تنها از مجلسی ساخته بود که بنیانش بر دفاع از حقوق ملت استوار است.
به کسانی که توصیه می کنند مجلس ششم را دو سه ماه دیگر تحمل کنید حق می دهم، زیرا اینان در تمام عمر خود حتی یک قدم برای آزادی ملت برنداشتهاند، برای رهایی ملت از ستم استبداد و حتی یک سیلی نخوردهاند.
از کسانی که کشته شدن یک انسان در زندان بر اثر ضرب و شتم را امری فاقد اهمیت اعلام و از دستگیری و بازداشت اهل فکر و اندیشه و تحدید آزادی مطبوعات و توقیف نشریات همواره حمایت کردهاند، انتظاری جز این نیست و روی سخن بنده با ایشان نیست. مخاطب من آنانی هستند که به جای عافیتطلبی در دوران قبل از انقلاب و فرصتطلبی در دوران پس از انقلاب، برای اعتلای این کشور و حفظ این آب و خاک و عزت این ملت خطر کردند و از عمر خود هزینه کردهاند. مخاطب من ملت آگاهی است که با رأی خود و رفتار انتخاباتی خویش بلوغ فکری و رشد خود را نشان داده است.
اینان کسانی هستند که امروز و فردا درباره مجلس ششم قضاوتی منصفانه خواهند داشت. امروز به همان وضوح که استعفا از نمایندگی مجلس را اقدامی صحیح و به صواب می بینیم، عضویت در این مجلس شجاع، خلاق، شاداب و پرتحرک را افتخاری برای خود و ذخیرهای برای آخرت خویش احساس میکنم.
اما چرا استعفا.
مجلس ششم علیرغم تمام ویژگیها و برجستگیهایش و علیرغم اینکه بهترین فرصت را در اختیار نظام قرار داد تا با کمترین هزینه ممکن به اصلاح خود بپردازد، مورد جفا و بیمهری قرار گرفت. رفتار بخشی از حاکمیت در قبال مجلس ششم، رفتار آن کودک بیماری بود که ناتوان از عاقبت اندیشی، به هر وسیله و بهانه ای متوسل می شود تا از خوردن داروی تلخ اما شفابخش رهایی یابد. به راستی ایجاد نهادهای موازی مجلس، حاکم کردن مصوبات نهادهای غیرقانونی و اظهارات مراجع فاقد صلاحیت قانونگذاری بر مصوبات مجلس، سلب اختیار مجلس در تغییر و اصلاح بودجه برخی از نهادها و یا سلب اختیار مجلس در ضابطه مند کردن و شفاف کردن نحوه هزینه شدن بودجه برخی نهادهای غیردولتی نظیر کمیته امداد، در ازای کمک هنگفت دولت، به بهانه مغایرت با شرع، رد مصوبات مجلس حتی درباره نحوه فروش لوازم اسقاطی نیروی انتظامی به بهانه مغایرت با شرع و مخالفت با موازین اسلام، رد تمامی مصوبات ناظر بر حقوق ملت و قوانین ناظر بر اصول معطل مانده قانون اساسی نظیر جرم سیاسی، هیئت منصفه و… به چه صحنهای جز صحنه رفتار آن کودک با داروی تلخ شباهت دارد؟
پیش از این نیز گفتهام اراده فائقهای در نهادهای انتصابی در کار بود تا هیچ یک از برنامهها و طرحهای اصلاح طلبان در تضمین حقوق و آزادی های ملت و نیز طرحها و برنامههایی که میتوانست در کوتاه مدت آثار محسوس و مثبتی بر زندگی مردم داشته باشد و از مجلس ششم چهرهای موفق و کارآمد ترسیم کند به تصویب نرسد. در اینجا تنها به یک نمونه آشکار اشاره میکنم. در ماههای گذشته با تلاش و ابتکار مجلس طرح اصلاح قانون سربازی به تصویب رسید. مطابق برخی از مواد این مصوبه مشمولانی که در آستانه کنکور هستند از یکسال معافیت برخوردار میشد. مدت سربازی به ۱۸ ماه کاهش پیدا می کرد.
بلافاصله پس از طرح این موضوع در مجلس برخی فرماندهان سپاه پاسداران و مسئولان ستاد کل نیروهای مسلح با ارسال نامهها و یا از طریق سخنرانیها و مصاحبهها تقلیل سربازی به ۱۸ ماه و معافیت موقت داوطلبان کنکور را موجب تضعیف قوای مسلح و امنیت دفاعی کشور و در واقع نوعی خیانت اعلام کردند. آقایی که عنوان سرلشکر بسیجی بر خود نهاده است طی نامهای به رییس مجلس درباره این مصوبه مینویسد: “کاهش مدت خدمت به ۱۸ ماه موجب افزایش نیاز به سرباز تا سالانه ۷۴۸۸۰۰ نفر خواهد شد که با توجه به آمار و بررسیهای ستاد کل در هیچ زمانی در آینده این تعداد مشمول به خدمت اعزام نخواهد شد…. (و ادامه میدهد) ملاحظه میفرمایید که نیروهای مسلح با کمبود سرباز در انجام مأموریتها مواجه خواهند شد”.
اما پس از رد مصوبه مذکور در شورای نگهبان و برگزاری انتخابات مجلس هفتم، با درخواست نیروهای مسلح و موافقت رهبری هم مدت سربازی به ۲۰ ماه کاهش داده شد و هم مشمولان داوطلب کنکور از یکسال معافی برخوردار شدند. نه نیروهای مسلح تضعیف شدند و نه امنیت ملی کشور به خطر افتاد. ظاهراً تنها مشکل این بود که دهها هزار جوان و هزاران خانواده درگیری مسئله سربازی نباید احساس کنند مجلس به فکر مشکلات آنان و توانا در حل آن است.
نمونه دیگر مخالفت شورای نگهبان با مصوبه اخیر مجلس در اختصاص ۵/۶ میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی برای اجرای طرحهای عمرانی و تولیدی نیمه تمام و پرداخت مطالبات کارکنان دولت است که نه سیاسی بود نه تنش زا اما باید رد شود.
بگذریم. اینها هیچ یک دلایل استعفای بنده نیست. از تجربه حدود ۳۴ سال فعالیت ومبارزه سیاسی این اندازه آموختهام که آنجا که اراده هست ناگزیر راهی هر چند صعب العبور نیز هست. اگر قرار بود با این سنگ اندازیها و لجبازیهای کودکانه میدان را خالی کنیم میبایست در برابر استبداد بیرحم پهلوی چنین میکردیم. علیرغم برخی تحلیلهای احساسی معتقد بودم نه خداوند متعال و نه آنان که خون پاکشان در راه انقلاب و عزت و سربلندی کشور بر زمین ریخته شد و نه ملتی که به ما رأی دادهاند رضایت نمیدهند در برابر چپاولگران سیری ناپذیر و عافیت طلبان قبل از انقلاب که شرایط موجود را مرتع مناسبی برای اشباع نفس استبداد پرست خود یافته اند صحنه را خالی کنیم. میدانستم که مشکل اصلی آنست که عدهای نمیخواهند مناسبات عرصه قدرت شفاف شود.
نباید با تقویت نظارتهای مردمی و از طریق نهادهای انتخابی رانت های قدرت و ثروت محدود و ریشه کن شود. طبق برآوردهای موجود در این مملکت سالیانه ۴ تا ۶ میلیارد دلار و طبق برآورد دیگری ۱۲ میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور میشود. قاچاق این حجم از کالا با قاطر و بار همراه مسافر ممکن نیست. این حجم از کالا با کانتینرها و از طریق شبکههای غیرقانونی و غیررسمی توسط و یا با نظارت گردن کلفتهای قدرت و ثروت و از طریق اسکلههای پنهان وارد میشود. دعوای اصلی اینجاست نه ارزشها و ایمانیات مردم.
لذا اگر حضور ما در مجلس ششم خار در چشم آزادی ستیزان واعضای مافیای قدرت – ثروت است و اگر تحمل ما در مجلس ششم برای فرصت طلبانی که نامه اعمال پیش از انقلاب خود را در دست چپ دارند تا این حد عذاب آور است، باید باور کرد که منشاء اثریم. پس چه بهتر که این خار در چشمان دشمنان آزادی و حاکمیت مردم همچنان باقی بماند. اصرار و پایداری ما بر اهداف حق طلبانه و عدالت خواهانه نباید کمتر از پایداری آنان در حمایت از استبداد و چپاول ثروت ملی باشد.
معتقد بودم اصلاحات در ایران با توجه به ساخت قدرت واقعاً موجود از نوع سخت است و انتظار تحقق اهداف اصلاحی ظرف چند سال به غایت ساده اندیشی است. و اصولا خصلت حرکت اصلاحی به ویژه در ساخت قدرتی که بندهای منافع اقتصادی و جاه طلبی آنرا محکم ساخته است و به آسانی تن به تحول نمی دهد، حرکتی مسالمت آمیز،قانونی و تدریجی است. باور داشته و دارم که عالم سیاست عالم نسبیات است ونباید در سودای مطلق بود.
در سرزمینی که فرجام حرکتهای اصلاحی آن یا رگ زدن در حمام فین کاشان بوده است و یا تبعید و مرگ در احمد آباد, تداوم هفت سال حرکت اصلاحی در نهادهای انتخابی مهمی چون مجلس و دولت فینفسه یک پیروزی است. لذا اگر امروز قانون مطبوعات از وحی و شرع مقدستر میشود به طوری که حتی تغییر روش توزیع نشریات نیز خلاف شرع می شود ،می توان به فردا امیدوار بود. و اگر معتقدیم حرکت اصلاحی حرکتی رو به آینده است باید باور کنیم که نهایتا مقاومت در برابر پذیرش منع شکنجه، رعایت حقوق زندانیان، گسترش کنترل ونظارت نهادهای مردمی بر امر قدرت روزی درهم خواهد شکست. جامعه را نیز می توان و باید قانع کرد که صبر بیشتری پیشه کند و از ما تاکید و اصرار بر وعده ها و عهدها را بخواهد و نه تحقق سریع آنها را.
لذا مادام که حداقل تضمینهای قانونی و عملی لازم برای تداوم حرکت اصلاحی در عرصه قدرت و اعمال رأی ملت در نهادهای انتخابی و جود دارد، رها کردن این امکان شرط عقل نیست.
آنچه ماندن من و دوستانم را در مجلس توجیه می کرد، محفوظ ماندن و سلامت نسبی اصولی بود که ضمن تضمین ماهیت جمهوریت نظام، افقی هر چند دور دست اما امیدبخش از امکان تحقق اصلیترین آرمانها و آرزوهای این ملت زجرکشیده اما سربلند ترسیم مینمود.
حق انتخاب کردن و انتخاب شدن علیرغم برخی قانونشکنیها در برخی از مقاطع طی سالهای پس از انقلاب همواره ضامن جمهوریت نظام و حضور مجلس مردمی بود. حتی بدعتی به نام نظارت استصوابی، از انتخابات مجلس چهارم به بعد نیز علیرغم تحدید حق ملت در انتخاب آزاد نمایندگان خود نتوانسته بود خصلت مردمی و دموکراتیک مجلس را محو کند.
اما در بیست و پنجمین سالگرد انقلاب و در آستانه برگزاری انتخابات مجلس هفتم شاهد اعمال نظارت استصوابی در غیرقانونیترین، بیضابطهترین و خودسرانهترین شکل آن بودیم. نظارتی که دیگر باید نام آنرا نظارت استسلاخی گذاشت. نظارتی که انتخابات آزاد و اراده ملت در تعیین سرنوشت خویش را در مسلخ قدرت سلاخی کرد.
ردصلاحیت گسترده، بیسابقه و غیرقانونی که انتخابات را به نمایشی طنزآمیز از رقابت تبدیل میکرد، هدفی جز خالی کردن صحنه سیاسی از اصلاحطلبان به نفع اقتدارگرایان و تشکیل مجلس فرمایشی با ترکیبی عمدتا از پیش تعیین شده و معنایی جز بلاموضع کردن رأی ملت، نفی جمهوریت نظام و در یک کلام آغاز عملیات کودتای پارلمانی نداشته و ندارد.
هدف از تحصن نمایندگان شجاع ملت در مجلس که بنده نیز افتخار شرکت در آن را داشتم تنها و تنها دفاع از اصالت مردمی نظام در برابر کودتای پارلمانی بود. ما معتقد بوده و هستیم که اسلامیت نظام از جمهوریت آن تفکیکناپذیر است. اسلامیت و جمهوریت در نظام جمهوری اسلامی دو حقیقت مستقل و مجزای از یکدیگر که در صورت امکان بتوان یکی را به نفع دیگری مصادره یا تحریف و تضعیف کرد، نیست. رابطه این دو مفهوم رابطه تابع و متبوع و مطلق و مقید نیست. جمهوری اسلامی یک حقیقت واحد است. اسلامیت در این عبارت نه اسلام فقاهتی، نه اسلام فلسفی، نه اسلام عرفانی بلکه اسلام حکومت است.
اسلامی که می خواهد با اتکای به رأی مردم نظام و کشوری را اداره کند. اسلامی متعلق به یک واحد سیاسی است که سه عنصر سرزمین، ملت و دولت آنرا تشکیل می دهد. هم از این روست که رهبر در این نظام حتما باید ایرانی باشد. منتخب ملت باشد. مسئولیتها و اختیارات معینی برعهده داشته باشد.
اسلامی است که بیش و پیش از هر مسلمان دیگری به عزت، سربلندی و سعادت ملت ایران متعهد است. یعنی اسلام جمهور ملت ایران. در حالی که هیچ اسلام دیگری مقید و متعهد به ملت یا سرزمینی خاص نیست.
لذا اگر جمهوریت این نظام نفی شود اسلامیت آن نیز منتفی میگردد. همانگونه که اگر اسلامیت نظام نفیشود، جمهوریت آن نیز منتفی میگردد و با نفی هر یک، نظام، نظام دیگری خواهد شد جز جمهوری اسلای ایران. بنابراین به عنوان نمایندگان ملت و با انگیزه تعهد و التزام به سوگندی که برای حفظ نظام و قانون اساسی آن یاد کردیم، خود را ملزم به مقابله با این کودتا یافتیم.
من برای حفظ این نظام در جبههها جنگیدهام ،قلم زدهام، در مقابل معاندان و بدخواهان آن ایستادهام و عزیزترین سرمایه یعنی عمر خود را صرف این هدف کردهام. و اکنون به صراحت میگویم تحصن ۲۶ روزه در مجلس برای حفظ اصالت و سلامت نظام و مقابله با تحریف آنرا همسنگ آن مجاهدتها و تلاشها می دانم. خداوند را به شهادت میگیرم که در این جهاد قصد قربت داشتم و اندکی به منافع شخصی خود نیندیشیدم. آن ۲۶ روز را برتر از تمامی فعالیتهایم طی سه سال و نیم حضور در مجلس میدانم. زیرا اگر در طول این مدت برای اصلاح ناراستیها در نظام فعالیت کردم، در آن ۲۶ روز برای حفظ هویت و اصالت آن کوشیدم.
آن تحصن پرافتخار هر چند مانع برگزاری انتخاباتی نمایشی و مجلسی فرمایشی نشد، اما هنوز راه و راههایی برای عدم تثبیت و نهادینه شدن این سنت سیئه و بازگرداندن امور به مسیر اصلی باقی است.
عدم سکوت و نظاره این روند حداقل کاری است که می توان و باید کرد. معتقدم در این صندلیهای قرمز فی نفسه هیچ فخر و شرافتی نیست، تنها زمانی تکیه زدن بر آنها را میتوان موجب افتخار و شرافت دانست که بتوان از حقوق ملت دفاع و مطالبات مردم را تأمین کرد. و آنجا که تحقق این مهم برخاستن از این صندلیها را ایجاب کند لحظهای نباید تردید به خود راه داد. خرده گیران بر ما خرده نگیرند که دو سه ماه بیشتر به پایان عمر مجلس نمانده و استعفای شما واجد پیام مفیدی نیست. این خردهگیری زمانی رواست که استعفا به انگیزه بازارگرمی و مانور تبلیغاتی – سیاسی و یا نوعی تنزهطلبی صورت پذیرد. حال آنکه این استعفا حرکتی است اعتراضی و اقدامی بازدارنده علیه روند خطرناکی که در صورت تداوم، هدم اساس جمهوریت نظام و در نتیجه اسلامیت نظام فرجام آن خواهد بود. لذا اگر یک روز هم از عمر مجلس باقی باشد چنین اقدامی موضوعیت خواهد داشت.
استعفا در این مقطع برخلاف شرایط گذشته نه خالی کردن صحنه بلکه خود بخشی از مبارزه برای دفاع از حقوق ملت بزرگی است که انقلاب آن را در جمهوریت و اسلامیت نظام تضمین کرده است. و این مبارزه تا حصول نتیجه مطلوب ادامه خواهد داشت و باید ادامه داشته باشد.
بدفرجامی و آثار زیانبار و بدعتهای بیسابقهای که در انتخابات مجلس هفتم شاهد آن بودیم صرفاً یک فرض محتمل الوقوع نیست. بلکه هر روز میتوان آثار آن را به وضوح مشاهده کرد. امروز که انتخابات مجلس هفتم برگزار شده است میتوان درباره آن به سادگی قضاوت کرد و به این سؤال پاسخ گفت که انتخابات دوم خرداد ۷۶ و ۲۹ بهمن ۷۸ تضمین کننده عزت جامعه و سربلندی نظام و تقویت روح همبستگی ملی و امید به آینده بهتر و ضامن مصالح کشور بود یا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟
انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد و مجلس ششم از میزان واگراییهای قومی و طایفی و مذهبی در سطح کشور کاست و اقلیتهای مذهبی و قومی را به زیست رضایتمدانه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی امیدوارتر کرد یا انتخابات مجلس هفتم؟
انتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد و مجلس ششم موجب افزایش اعتماد جامعه به نظام و کاهش شکاف میان حاکمیت و مردم و تضعیف بدبینیها و سوء ظنها و افزایش امید جوانان به آیندهای بهتر شد یا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟
انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد و مجلس ششم احساس مشارکت مؤثر جامعه در تعیین سرنوشت خویش را افزایش داد یا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟
انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد و مجلس ششم تهدیدها و خطرهای بالفعل علیه کشور ونظام را خنثی و مخالفان ایران را خلع سلاح کرد واحترام و تحسین جهانیان را برانگیخت یا انتخابات اول اسفند ۸۲ ؟
می توان ساده سازی کرد. هر اعتراض و قضاوت منفی بیگانگان را نسبت به انتخابات ناعادلانه و نمایشی مجلس هفتم،دخالت بیگانگان در امور داخلی و نشانه دشمنی تلقی و تبلیغ کرد. و دائماً شعار داد و همگان را از دخالتهای موهوم خارجی بیم و انذار داد. اما مطمئن باشید جامعهای که ۷۰% مردم شهرهای بزرگ آن در انتخابات شرکت نکرد و حدود ۱۰% شرکت کنندگان آن نیز رای سفید و مخدوش به صندوقها ریختند واکنش مثبتی به این شعارها و انذارها نشان نمیدهند. انتخاباتی که نتیجه آن حاکم شدن اقلیتی با پشتوانه حداکثر ۱۵% آرا بر مجلس به عنوان مهمترین قوه و مظهر مردمسالاری نظام باشد، چه افتخاری برای این ملت و چه عزتی برای نظام به ارمغان آورده است؟
آقای جنتی میتواند این انتخابات را با آن ردصلاحیتهای غیرقانونی و با این نتایج فضاحت بار آزادترین انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنامد. آقای مشکینی میتواند۵۰% شرکت کننده را ۶۰% اعلام کند و بگوید انتخابات باعث تقویت و تضمین انقلاب شد و جای شکرگزاری دارد.
سیمای آقای لاریجانی می تواند آنرا حماسه سبز اعلام کند و بر صفحه تلویزیون عبارت فتبارک الله ثبت کند. اما این ادعاهای فاقدمحتوا و خلاف واقع، واقعیت را تغییر میدهد؟
آیا با این ادعاها میتوان بر مشارکت ۲۵% مردم سنندج، ۲۷% مردم کامیاران و ۲۵% مردم سقز و بانه و ۱۸% مهاباد که به وضوح بیانگر تشدید واگرایی و تضعیف وحدت ملی در حساسترین استانهای مرزی کشور است سرپوش گذاشت و آیا میتوان ۵/۲۴ % آرای سفید و باطله در سنندج، ۸/۱۰ % کامیاران و ۸/۱۵% سقز و بانه را حماسه سبز و موجب تضمین انقلاب و تقویت نظام خواند و برای آن شکرگزاری کرد؟ و آیا میتوان مشارکت بیش از تعداد واجدان شرایط در تعداد زیادی از شهرها و ۶/۹۹ درصد واجدان شرایط در استان کهکیلویه را انتخابات آزاد خواند؟
آمار ناامید کننده و اسفباری که بدان اشاره شد (البته با فرض صحت نتایج اعلام شده و چشمپوشی از تقلبات و تخلفات گسترده و مستند به نتایج اعلام شده رسمی) آمار انتخاباتی است که تمامی امکانات و ابزارهای مشروع ونامشروع، تحریصها و تشویقهای تصنعی که حتی مشاهده کنندگان برنامه کودک نیز از آن بی نصیب نبودند و همچنین دروغپردازیها برای مشارکت هر چه بیشتر مردم در آن بکار گرفته شد.
چهره هیجان زده گزارش گران تلویزیون را در روز انتخابات به خاطر آورید که از هجوم سیلآسای مردم به پای صندوقهای رای و تمام شدن تعرفههای رای در اکثر شعبههای اخذ رای در تهران و شهرهای دیگر خبر میدادند. مصاحبه گزارشگران تلویزیون را با مردم کوچه و بازار به یاد آورید که بدون استثناء از تصمیم خود بر شرکت در انتخابات و زدن مشت به دهان بیگانگان می گفتند. تبلیغات غیرقانونی وجانبدارانه رسانه رسمی کشور را به خاطر آورید که چگونه ساعتها برنامه خود را در روزهای انتخابات به تبلیغ شهردار تهران که عضو آبادگران است اختصاص میداد. به یاد آورید که زمان مصاحبه تلویزیونی با مسئولان شورای نگهبان و هیئتهای نظارت طبق محاسبات به عمل آمده بیش از ۱۰۰ برابر مصاحبه با وزیر کشور و مسئولان اجرایی انتخابات بود.
اعلام ۲۵ هزار تومان بن به فرهنگیان ، ۱۵۰ هزار تومان کمک به هیئات مذهبی، بلیت اتوبوس به دانش آموزان و دانشجویان و یک میلیون وام ازدواج به زوجهای جوان را که همگی در آستانه انتخابات و از سوی شهردار عضو آبادگران مطرح شد و صداوسیما نیز آن را در بوق و کرنا کرد به یاد آورید و درکنار این همه تبلیغ و هزینه نتایج انتخابات، عدم مشارکت ۷۰% شهروندان شهرهای بزرگ و رای ۱۰ تا ۱۵ درصدی محافظهکاران را قرار دهید تا به شعور و آگاهی این ملت فهیم پی ببرید. در پاسخ به آنان که از این تریبون و در مخالفت با استعفای نمایندگان معترض، ما را متهم کردند وقتی شکست میخوریم به مردم توهین می کنیم و آنان را نادان فرض میکنیم، میگویم ما که همواره به ویژه در این انتخابات خاضعانه در برابر آگاهی و دانایی این ملت سر تعظیم فرود آورده و میآوریم.
کسانی مردم را نادان و سادهلوح فرض میکنند که شعور آنان را به بازی گرفته و معتقد بودند به زور تبلیغات گوبلزی می توان کاری کرد که جامعه به اراده ایشان به صندوقهای رای هجوم آورند. کسانی مردم را ناآگاه می دانند که از پیش نتیجه انتخابات را تعیین و رای مردم را بلاموضوع کرده اند.
صادقانه و دردمندانه باید گفت نتیجه آن تبلیغات سنگین و اقدامات خلاف قانون و اخلاق و آن همه هزینه نه افزایش مشارکت بلکه اعتماد سوزی ملت به رسانه رسمی و افزایش بی اعتمادی به نظام بود.
مردمی که همگی در مصاحبه باگزارشگران صداوسیما بر عزم خود برای شرکت در انتخابات تاکید می کردند روز انتخابات کجا رفتند؟
جامعه ای که در آستانه انتخابات دائما خبر اختصاص ۵/۲ میلیارد تومان کمک شهرداری به فرهنگیان و میلیاردها تومان بودجه برای کمک به هیئات مذهبی و وام ازدواج به زوجهای جوان و بلیت اتوبوس به دانش آموزان را شنیده است و اکنون قبضهایی عوارض نوسازی با جهش ۲ تا ۱۰ برابر گذشته را دریافت میکند چه احساسی نسبت به حاکمیت، جز فریب و تزویر خواهد داشت؟
مسئولان نظام پاسخ دهند. آنان که این انتخابات را حماسه دانستند پاسخ دهند معنای صداقت و راستی با مردم، شعار مردمسالاری دینی، اعتماد به مردم این است؟ آیا ارزش و اخلاقی که قرار بود نظام ما به دلیل برخورداری از آن از سایر نظامهای جهان متمایز باشد این بود؟
مسئول این اعتماد سوزی که هزینه آن از کیسه نظام رفت کیست؟ این همان نتیجهای است که شایستگی شکرگزاری و ثبت آرم فتبارکالله را بر صفحات تلویزیون داشت؟
آنچه گفته شد تنها آثار سوء و نتایج کوتاه مدت بخش تبلیغاتی این حادثه بدعتآمیز و نامبارک بود. هرگاه سایر جنبههای این انحراف بررسی شود حتی تصور نتایج نیز وحشتناک خواهد بود. یکی از آثار مبارک دوم خرداد تقویت ضریب همبستگی و وحدت ملی بود. تلاش فراوانی صورت گرفت تا احساس واگرایی میان قومیت ها و رقابتهای قومی و مذهبی به ویژه میان اهل سنت و شیعه به احساس همبستگی ملی و رقابت حزبی تبدیل شود. انتخابات مجلس هفتم در کردستان به این دستاوردها آسیب جدی زد.
من مطمئنم که آقایان اصلاً چنین نتیجهای را تضعیف نظام وموجب افزایش تهدیدها و آسیبپذیریها نمیدانند. آنان خود را عین نظام می دانند لذا هر انتقادی علیه ایشان از جمله همین سخنان را تضعیف نظام و قابل پیگرد قانونی میدانند و عدم شرکت ۷۵% مردم در بسیاری از حوزههای انتخابیه کردستان را اصلا مهم نمیدانند زیرا مهم رای آوردن نماینده مطلوب ایشان در حوزههای انتخابیه است که موجب تقویت قدرت ایشان در مجلس خواهد شد و این از نظر آقایان یعنی تقویت نظام و پدیدهای که باید آنرا حماسه خواند و برای آن شکرگزاری کرد و فتبارک الله گفت.
من به کسانی که بدون استفاده از رانت های پیدا و پنهان و حذف غیرقانونی رقیب در انتخابات پیروز شدند تبریک میگویم و آنها را دارای هر گرایش سیاسی و فکری که باشند نماینده واقعی ملت می دانم. اما ملاک قضاوت درباره سلامت انتخابات، بیش از ۱۶۰ نمایندهای است که از پیش، پیروزی آن تضمین شده بود و نمایندگان متحصن اسامی حوزههای آنها را پیش از برگزاری انتخابات به ملت اعلام کرده بودند.
مدافعان سلامت انتخابات کافی است رازاین تردستی را بازگویند که چگونه اقلیتی با ۱۰ الی ۱۵ درصد آرا در انتخاباتی پرشکوه که حماسه سبز نام گرفته دو سوم کرسیهای مجلس را بدست آورده است؟ به این تناقض نیز پاسخ دهند چگونه انتخاباتی را که نتیجه آن تصرف دو سوم کرسیهای مجلس به دست اقلیت ۱۰ الی ۱۵ درصدی است میتوان آزاد، قانونی و عادلانه و عاری از تقلب و تزویر خواند؟
میگویند اگر شما شرکت می کردید شکست می خوردید. پاسخ بنده این است اولاً نتایج نظرسنجیها غیر از این میگوید. ثانیاً اگر چنین اطمینانی دارید چرا با توسل به نظارت استصوابی – سلیقهای و دلایل مضحک و بیاساس از حضور کاندیداهای اصلاحطلب جلوگیری کردید تا هم آبروی خودتان را ببرید و هم آبروی نظام و کشور را؟ چرا با برگزاری انتخابات غیرقانونی این فضاحت را بر نظام و کشور تحمیل کردید در حالی که مطمئن بودید با حضور رقیب نیز پیروزید؟ آیا این خود دلیل عدم حداقل التزام شما به مصالح کشور نیست؟
گفتنی ها بسیار است و مجال اندک
در این انتخابات بدیهیترین حق شهروندی یعنی حق سرنوشت، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن مخدوش شد. و اینجانب به عنوان نماینده ملت که سوگند یاد کردهام مدافع حقوق آنان باشم در شرایط کنونی نه قادر به استیفای این حقوق هستم و نه مجاز به سکوت در برابر آن، تنها کاری که میتوانم انجام دهم آنست که با استعفای خود تضییع این حقوق را فریاد بزنم.
طراحان و عاملان کودتای پارلمانی بدانند هیچ نور رستگاری در ناصیه این روند نیست. آنان تصورمیکنند با بستن فضای سیاسی و بسط نسبی آزادیهای اجتماعی مشکلات داخلی را مرتفع و تنش با آمریکا و اروپا را حل میکنند.
خدای را به میام شست و شوی خرقه کنید
که من نمی شنوم بوی خیر از این اوضاع
نتیجه این روند از دست رفتن سرمایه مردمی نظام، تفرق و واگرایی در داخل و تاراج منافع ملی در خارج است. اعمال روشهای استبدادی در کشوری که اکثر مردمش شهرنشین، باسواد و جوان هستند، بخش وسیعی از جمعیت آن تحصیلات عالی دارند، دسترسی آنها به شبکه اطلاع رسانی جهانی آسان است، جز به تضعیف بنیه ملی و کاهش ضریب امنیت ملی نخواهد انجامید.
نتیجه چنین وضعیتی کاهش اعتبار نظام در عرصه بین المللی، ناگزیری از دادن امتیاز و تمکین در برابر قدرتمندان و تنازل از مصالح و منافع ملی خواهد بود.
آیا نتایج اخیر مذاکرات درباره انرژی هستهای که همزمان با انتخابات مجلس هفتم صورت پذیرفت و صدور قطعنامه روز گذشته نشان صدق این پیش بینی نیست؟
عزت و سربلندی کشور در تکیه بر آرا رضایتمندانه ملت است. دستاورد و پیام ایران پس از انقلاب برای جهانیان به ویژه مسلمانان جهان الگویی موفق از حکومت دموکراتیک دینی است نه حکومتی استبدادی که نام دین بر خود نهاده است.
تفسیرهای متحجرانه و تلقی های خشک و بی روح از دین و روش های متصلب در اداره حکومت و شعارهای کهنه و تکراری و کلی گویی های مبهم چیزی نیست که قابلیت الهام بخشی برای مسلمانان جهان داشته باشد.
به مردم عراق بنگرید. آنچه از جمهوری اسلامی الهام گرفته اند نه وجود نهادی است به نام شورای نگهبان، نه نظارت استصوابی و نه ضدیت با این یا آن ابرقدرت، بلکه شعار اصلاحطلبانه ایران برای همه ایرانیان است که آنرا به شعار عراق برای همه عراقیان ترجمه کردهاند.
در شرایطی که اکثر کشورهای منطقه از افغانستان گرفته تا بحرین و عربستان در حال اصلاحات و دموکراتیزه کردن نظام خویش هستند روا نیست جمهوری اسلامی که خود مهد اصلاحات آنهم در سالمترین و اصیل ترین صورت بوده است این گونه عقب گرد کند. آیا باز باید تجربه مشروطیت تکرار شود؟ پس از مشروطه ملتی که در منطقه پیشتاز قیام ضد استبدادی و دارای اولین قانون اساسی در منطقه بود نزدیک به یک قرن اسیر چنگال دیکتاتوری ماند وکشورهای دیگر با الهام از قیام مشروطه او طریق آزادی و پیشرفت را پیمودند. آیا قرار است فرجام جنبش اصلاحی ملت ایران نیز چنین تلخ و اندوهبار باشد؟ هرگز؛ نه این ملت سزاوار چنین فرجامی است و نه فرزندان واقعی امام انقلاب به چنین فرجامی رضایت خواهند داد.
براساس آنچه گفته شد ضمن احترام به همکاران عزیزم در مجلس به ویژه نمایندگان اصلاحطلب، در اعتراض به روند انحرافی موجود و به انگیزه مقابله با آن استعفای خود را تقدیم مجلس محترم می کنم. از همکارانم تقاضا می کنم با رای مثتب خود این خواسته را اجابت کنند. بی شک سه وسال و نه ماه همکاری و فعالیت مشترک با فرهیختگان و عصاره فضایل ملت در مجلس پر افتخار ششم موهبت و نعمت بزرگی است که همواره گرامیش خواهم داشت و شکرگزار آن به درگاه ایزد منان خواهم بود.
در پایان از ملت بزرگوار و کریم ایران به خاطر همه قصورها و تقصیرها در انجام نمایندگی ملت طلب عفو دارم و خطاب به ملت شریف عرض میکنم: اگر در ایفای مسئولیت سنگینی که به عهده این بنده ضعیف خداوند نهاد ناتوان بودم و اگر نتوانستم در کسوت نمایندگی شما آنگونه که شایسته نمایندگی شماست انجام وظیفه کنم نزد خدای خود رو سفیدم که غش در معامله و خیانت در امانت نکردم.
کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است او حاصل بصر دارد
چو خامه بر خط فرمان او سر طاعت
نهادهایم مگر او به تیغ بردارد
به آقای جنتی دبیر شورای نگهبان که در نماز جمعه اخیر درباره شناعت و زشتی تهمت و نسبت سوء به دیگران داد سخن دادند عرض میکنم: زشتتر و شنیعتر از نسبت بیعفتی به زنان پاکدامن اتهام بی دینی و بی اعتقادی بر مسلمانان است. اگر آن نسبت با چهار شاهد عادل فیصله مییابد، نسبت بیدینی مادام که شخص اقرار به مسلمانی کند با هزار شاهد هم ثابت نمیشود.
لذا واعظ غیر متعظ نباشند و لطف فرموده اسناد و دلایل ردصلاحیت و عدم اعتقاد بنده به اسلام را منتشر فرمایند تا مردم خود قضاوت کنند.
محسن آرمین
۲۳-۱۲-۸۲
خدا به فریادمون برسه .من دیگه دارم مطمئن میشم که انقلاب نرم بعد از فوت امام شروع شده بوده و ما تا الان خواب بودیم و تازه داریم میفهمیم .که انقلاب از دست رفت .
خداوند این عزیز و همه عزیزان ازاده را حفظ کند…..الحق که دینداری و سیاست را همراه دارد
eftekhare mardoman ein bozorg mardan shoja
dar dele melate iran va tarikh sabtand
اینجانب در تمام انتخاباتها شرکت کردم و افتخار می کنم که در انتخابات مجلس هفتم شرکت نکردم.
روز انتخابات مجلس هفتم حاکمیت در تلویزیون حاضر شد و گفت من اول وقت آمده ام و رأی می دهم تا مردم بدانند که من هم مانند ایشان یک رأی دارم.
بلافاصله عکس ایشان را که در کنار عکس حضرت امام در خانه داشتم برداشتم.
آیا از حاکمیتی که حق انتخاب شدن را از مردم می گیرد و به رعیت خود می گوید فقط حق داری به این کسانی که من تأیید کرده ام رأی بدهی می توان این سخن را پذیرفت که او هم مانند دیگران یک رأی دارد؟