سبزهای گمنام/نامه به برادری که به ۶ سال حبس محکوم شد
چکیده :از روزی که تو را از خانه بردهاند، خانه چیزی کم دارد/خانه خنده را کم دارد/خانه شادی را کم...
کلمه:پویا قربانی از زندانیان گمنامی است که در موج بازداشتهای بعد از عاشورا و پیش از ۲۲ بهمن دستگیر شد و در دادگاه بدوی به ریاست قاضی صلواتی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
به گزارش ندای سبز آزادی؛ کوشا قربانی، برادر پویا قربانی، در روز عاشورا در خیابان انقلاب تهران بازداشت شد و روز اول بهمن ماه، ماموران شبانه به خانه پدری او رفتند و پویا قربانی را به همراه همسرش بازداشت کردند.
کوشا قربانی و همسر پویا قربانی پیش از عید نوروز با قرار وثیقه از زندان آزاد شدند، اما پویا بعد از بیش از ۱۰۰ روز همچنان در بند ۳۵۰ زندان اوین در بازداشت و در انتظار رای دادگاه تجدیدنظر است.
کوشا قربانی در طول بیش از دو ماه بازداشت خود در زندان اوین، حدود یک ماه را در سلول انفرادی و حدود دو هفته را در سلول انفرادی ویژه (عایق صوتی) گذراند. او در این مدت تحت شکنجههای جسمی قرار گرفت به طوری که یک بار در اواخر دی ماه در اثر شدت شکنجه ماموران زندان اوین مجبور شدند او را برای مداوا به بیمارستان مدرس در نزدیکی زندان منتقل کنند.
همسر پویا قربانی نیز در دادگاه بدوی به ریاست قاضی پیرعباس به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
کوشا قربانی، بعد از صدور حکم ۶ سال حبس برای برادر بزرگترش، پویا، نامهای به او نوشته که در پی میآید:
نامهای به برادرم
پویا جان سلام
بعد از ابلاغ شدن حکم ۶ سال حبست همه در کماییم.
کمایی که چند ماهی است که در خانه حاکمست.
از روزی که تو را از خانه بردهاند، خانه چیزی کم دارد
خانه خنده را کم دارد
خانه شادی را کم دارد
خانه زندگی را کم دارد…
در و دیوار خانه هم، صدای تو، صدای خندههایت را میخواهند
برادرم
همه دلتنگ تو هستند
مامان
بابا
سایناز همسرت
و من
من که وقتی تو را با چشمان بسته نشانم دادند شکستم.
من که وقتی تولدم در انفرادی زندانبان بیسکویتی از طرف تو برای من آورد، اشکهایم شادیم را جشن گرفتند.
مهربان
همه سراغت را میگیرند، حتی گنجشکهای کوچه، حتی گلهای باغچه
بعد از ۱۰۰ روز بلاتکلیفی چه کردند با ما؟؟؟
۶ سال تاوان کدامین گناه توست؟؟
نه آنقدر فعال بودی که کسی برای آزادیت امضاء جمع کند
و نه آنقدر معروف که کسی برایت شلوغ کند
نه مسئولیتی داشتی که در اینجا به دیدن خانوادهات بیایند، نه قهرمان که در آنطرف عکسهایت را در دست بگیرند.
اما برای ما، تو همه چیز هستی
برای مامان کل زندگی، برای بابا یار و همراه، برای سایناز همه کس
برای من هم داداش، دوست و رفیق…
چه کنیم با دلتنگیمان در این روزها؟؟
مامان گاهی اوقات تلفن میزند به خانهتان تا در نبودت صدایت را از دستگاه انسرینگ بشنود
مادر است دیگر میسازد با نشنیدن صدایت در هفته و دلخوش به دوشنبهها که از پشت قاب شیشهای خنده چشمانت را ببیند
بابا در تنهایی اشک میریزد که مبادا ما غمش را ببینیم، اما چه کسی هست که نداند از همه غمگینتر است
سایناز هم که خون گریه میکند
من هم که بعد از آمدنم این چند وقت را با خیال تو زندگی میکنم
پویا
چه کنیم که این روزها بوی تو را میدهد
شبها هم انتظار تو را میکشند
اما امید داریم
امید به روزهای خوب
امید به خندیدن دوباره
امیدی که اگر نداشتیم این چند وقت با سختی هم نمیگذشت
امید که دوباره صدای خندهات در خانه بپیچد و زندگی دوباره در آن سبز شود
امیدی که از خودت یاد گرفتیم
.
.
امیدی که زندانی نخواهد شد.
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد …. ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
برادرت کوشا …
اردیبهشت ۸۹
با تمامه وجودم درک کردم.
Khodaya aghe be dad dele man nemiresi
be dad dele in madar beres
بمیرم براتون
ولی وجدانم راحته چون در همه تظاهرات همراه شما هموطنان بودم
من نترسیدم و مسئولیت خودم رو به گردن شما ننداختم
واقعا ممنون هستم از شما به خاطر اختصاص بخشی به زندانیان گمنام جنبش سبز
کوشا جان! برادرم! این همه رشادتها، مبارزه ها، فریاد از گلو برامده ها، شکستن خفقان چندین ساله،حق طلبیها و آزادی خواهیها مرهون جسارت، شجاعت آزاد مردانی چون برادرمان پویاست. یقین بدار حق خواهی پویاهاست که ما را همچنان مصمم به ادامه راهمان میسازد، هرچند که پویاها نه شهیرند، نه قهرمانهای معروف! اما وجدانهای آگاه و بیدار ماست که نه بدنبال قهرمان سازیست و نه بدنبال منفعت طلبی ونه… بلکه آزاده بودن و حق را طلبیدن ولو به قیمت گزاف ما را به اینجا کشانده است. من و تو و من ها و توها را به مایی متحد، یکدل، همصدا دراورده تا همه دوشادوش هم بخروشیم برای آزادی ایرانمان از چنگال جاهلان و منفعت طلبان دنیازده چاپلوس زبون که برای حفظ تاج و تختشان پویاهایمان را به بند کشیدند که نیک میدانند پویاها برای آنها خطرناکترند تا نام آوران و شهیران این عرصه! پایدار، صبور و مقاوم باشی و همچنان امیدوار به ایرانی سرفراز
با سلام
از ناراحتی زیاد نتوانستم متن فوق را تا آخر بخوانم . خیلی دردناک و سخت است . خداوند به خانواده ایشان صبر دهد و مسببین این اتفاقات را رسوا نماید.
به گناه هیچ…
نه! نه!
به گناه دوست داشتن وطن باید پویا ها در زندان بمانند
آیا این است رسم دوست داشتن؟ً