کارگران و تصمیمسازان
چکیده :در ایران جنبش دانشجویی و دانشگاهیان به علت حس آزادی و عدالتخواهی در کنار شجاعت و پاکی رفتاری که دارند همواره نقش تعیینکنندهای در مسیر سه دهه انقلاب اسلامی و همچنین فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی و به عبارتی دخالت در سرنوشت ملک و ملک داشتهاند. البته در کنار جنبش دانشجویی و روشنفکری، کارگران وکشاورزان هم بالقوه میتوانند نقش تاثیرگذار و بسزایی را در راهبردهای اساسی کشور ایفا کنند. همانطوری که در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی نیز با وارد شدن کارگران و صنعتگران چرخهای اقتصاد رژیم فلج و با بستن شیرهای نفت، کارگران و متخصصان نفتی آخرین میخ را بر تابوت رژیم گذشته کوبیدند....
کلمه-محسن ایزدخواه*:قریب یکصد و بیست و چهار سال پیش در اول ماه می سال ۱۸۸۶ میلادی، پلیس آمریکا تحت فشار سرمایهداران، کارتلها و تراستهای آمریکایی برای در هم شکستن و فرو ریختن مقاومت کارگران در شهر شیکاگو که در اعتراض به شرایط سخت و طاقت فرسای کار در کارخانجات و بیتوجهی به پیگیری کارفرمایان ودولت دست به اعتصاب زده بودند همگام با چند شهر دیگر، متوسل به زور و خشونت شد که در نتیجه این یورش جمع زیادی از کارگران کشته و مجروح شده و خیابانهای شیکاگو به خون کارگران رنگین شد و این روز سرآغازی برای همبستگی بیشتر میان کارگران جهان شد و از این پس روز اول ماه می به عنوان روز جهانی کارگر در میان همه کارگران دنیا فارغ از نژاد، مذهب، رنگ، ایدئولوژی و عقاید سیاسی گسترش یافت.
تا قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران مراسم روز کارگر برگزار نمیشد و یا گاها به صورت تشریفاتی و فرمایشی برگزار میشد اما با استقرار نظام جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۸ یازدهم اردیبهشت که مصادف با اول ماه می است مراسم روز کارگر و قدردانی از این جامعه عظیم و مولد به هر حال با افت و خیزهایی برگزار میشود و این روز جزو تعطیلات رسمی کارگران کشور نیز قرار گرفته است. از سوی دیگر، پاسداشت روز جهانی کارگر در جمهوری اسلامی ایران برخاسته از مبانی اعتقادی و ارزشهای ملی است چرا که به لحاظ آموزههای دینی در اسلام برای کارگر ارزش و اعتباری بسیار فراتر از سایر مکاتب و مذاهب در نظر گرفته شده و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) از منظر اسلامی حق تعالی مبدا کار و کارگر است.
پیشینه کهن تاریخ و تمدن ایران نیز گواهی میدهد که ایران از نخستین بنیانگذاران حقوق و بزرگداشت کارگران جهان بوده است. بنابراین، ضمن گرامیداشت روز جهانی کارگر و تبریک این روز به تمامی کارگران و سنگرنشینان تولید و خدمت، فرصت این روز را مغتنم شمرده و به آسیبشناسی دلایل عدم ارتقای جایگاه و منزلت واقعی نیروی کار در نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور اشارهای کوتاه خواهد شد: رویکرد کلی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که در چارچوب اسلام و با توجه به تجربیات سایر کشورها برای اداره کشور تدوین شده است اهمیت و جایگاه ویژهای را با حضور و دخالت اقشار مختلف جامعه در تعیین سرنوشت خود تبیین کرده است تا جایی که حضرت امامخمینی(ره) در چارچوب همین آموزههای دینی و براساس باور و اعتمادی که ایشان همواره به آرا و نظارت مردم داشتهاند با این جمله تاریخی خود که «میزان، رای ملت است»
این جایگاه رفیع را به رخ حکومتهای استبدادی پیشین و همچنین متحجرانی که رای مردم را فقط زینت تلقی میکردند، کشاندند. در تفکر و اندیشه دینی وحکومتی بنیانگذار جمهوری اسلامی اثرگذاری آرای مردم تا جایی ارزش و منزلت پیدا میکند که یکی از معماران بزرگ تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آیتالله شهید دکتر بهشتی حتی برقراری حکومت اسلامی را در چارچوب یک قرارداد اجتماعی و براساس آرای مردم اجتنابناپذیر و پایدار تلقی میکند.
بنابراین، در چارچوب اندیشه یادشده همه مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند و براساس اصول مطرح در قانون اساسی کسی نمیتواند مانعی در برقراری و ایجاد چنین حقی ایجاد کند، اما به طور طبیعی حضور بخشی از اقشار جامعه به دلایل گوناگون در اکثر کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه با توجه به نگرشهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی پررنگتر از سایر اقشار جامعه خودنمایی میکند.
به طور مثال؛ در ایران جنبش دانشجویی و دانشگاهیان به علت حس آزادی و عدالتخواهی در کنار شجاعت و پاکی رفتاری که دارند همواره نقش تعیینکنندهای در مسیر سه دهه انقلاب اسلامی و همچنین فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی و به عبارتی دخالت در سرنوشت ملک و ملک داشتهاند. البته در کنار جنبش دانشجویی و روشنفکری، کارگران وکشاورزان هم بالقوه میتوانند نقش تاثیرگذار و بسزایی را در راهبردهای اساسی کشور ایفا کنند. همانطوری که در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی نیز با وارد شدن کارگران و صنعتگران چرخهای اقتصاد رژیم فلج و با بستن شیرهای نفت، کارگران و متخصصان نفتی آخرین میخ را بر تابوت رژیم گذشته کوبیدند.
اما به دلایل گوناگون بهرغم پتانسیل بالقوهای که نیروی کار با توجه به رویکرد کشور به سمت صنعتی شدن دارد، نتوانسته است متناسب با این ظرفیت و قدرت چانهزنی که میتواند به همراه داشته باشد در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور حداقل در یک دهه گذشته اثرگذار و نقش موثری را ایفا کند.
۱- پایین بودن قدرت چانهزنی: داگلاس نورث یکی از برجستهترین اقتصاددانان نهادگرا اعتقاد دارد نهادها توسط قدرتهای چانهزنی شکل میگیرند. آنهایی که قدرت چانهزنی از یک سو و از سوی دیگر رفتار جمعی ندارند، نمیتوانند از منافع خود به نحو احسن دفاع کنند. متاسفانه به علت خصلتهایی که تقریبا اکثر دولتها به ویژه در کشورهای در حال توسعه دارند، چندان رغبتی به تقویت اتحادیهها و تشکلهای صنفی به ویژه کارگری وجود ندارد.
متاسفانه این مساله کاملا در ایران نیز اتفاق افتاده و اغلب دولتها در طول دوران مسئولیتهای خود با تشکلهای دستآموز توانستهاند در کنار کمرنگ دیده شدن منافع کارگران به بسیاری از خواستههای متداول و معقول جامعه کارگری حداقل بیاعتنا باشند. برای مثال، در دوران اجرای سیاستهای تعدیل که یکی از آثار زیانبار آن اخراج گسترده کارگران در قالب به اصطلاح خصوصیسازی بود و در تمام دنیا کارگران در مقابل اینگونه سیاستها واکنش نشان میدهند. تشکلات صنفی کارگری هیچ واکنش معقول و معنیدار را همراه با راهکارهای عملی درباره به حداقلرساندن آسیبهای این نحوه خصوصیسازی از خود نشان میدهد.
متاسفانه در دوران اصلاحات نیز بهرغم فرصتهای مناسبی که برای تغییر و تحول در قانون کار در چارچوب تطبیق قوانین و مقررات این قانون با مقاوله نامههای بینالمللی به منظور شکلگیری اتحادیههای کارگری صنفی جامع و فراگیر ایجاد شده بود هیچ بهرهای حاصل نشد، به ویژه در کنار تعلل وزارت کار و امور اجتماعی وقت بعضی از تشکلهای جزئی که سالها در قالب فعالیت صنفی خودنمایی میکردند مانع بزرگی در راه این تغییرات اساسی و کلیدی شدند و عملا فرصتی که در این دوران به وجود آمده بود تا کارگران بتوانند نهادهای صنفی خود را بر اساس نرمهای سازمان بینالمللی سازمان دهند، از بین رفت و در واقع زمینههای رشد و بالندگی نیروهای کار از بین رفت.
متاسفانه در دولتهای نهم و دهم وضعیت تشکلهای کارگری و حتی کارفرمایی که بر اساس بنیانهای غلطی که در گذشته بنا شده بود به راه خود ادامه داد و فقط بازیگران در چارچوب سیاستهای جدید به ایفای نقش پرداختند که درمجموع عدم دفاع از منافع قانونی و مشروع جامعه کارگری و کارفرمایی را به دنبال داشته است و تقلیل و تنزل جایگاه شرکای اجتماعی دولت تا جایی پیشرفته است که به اصلاح موادی از قانون خدمات کشوری عملا نقش کارگران و کارفرمایان را در شورای عالی تامین اجتماعی بیخاصیت و بیمعنی کردند.
۲- ضعف رفتارهای جمعی : آدام اسمیت و داگلاس نورث دو اقتصاددان برجسته در دو عصر متفاوت و با دو رویکرد اقتصادی جدا دیدگاههای مشترکی دارند که گویا برای شرایط امروز گفته شده است. این دو اقتصاددان میگویند، سرمایهداران کم هستند ولی دو مشخصه بارز و قوی دارند که همواره رمز موفقیت آنها است. واکنش بازاریان در چند شهر کشور و تعطیلی بازار در اعتراض به قانون مالیات بر ارزش افزوده و عقبنشینی دولت نمونهبارزی از تایید سخنان این دو اقتصاددان است.
اما به دلیل عدم رفتار جمعی وضعف ساختارهای قانونی صنفی و مالی همواره در تامین منافع خود عقبتر از سرمایهداران بودهاند. حال سوال این است که چه باید کرد تا این نیروی عظیم، مولد و شریف بتوانند در چارچوب مصالح ملی در صحنههای مختلف حضور هدفمند و یکپارچه داشته باشد.
۳- توقف در تامین نیازهای اولیه معیشتی: متاسفانه به دلیل مشکلات معیشتی و درگیر شده اکثر نیروی کار در به دست آوردن و تامین حداقلهای زندگی مجموعه فعالیتهای آنان در کسب و ارتقای سطح بینش سیاسی و اجتماعی با مشکل مواجه شده است و در قدمهای اولیه نیازهای اولیه زیستی متوقف شدهاند.
به قول مولوی که میگوید:«آدمی اول اسیر نان بود/ چون که قوت و نان ستودن جان بود»متاسفانه این کاستی این خطر را افزایش میدهد که این خیل عظیم در مقاطعی به جای ژرفاندیشی و آیندهنگری بیشتر توجه خود را به مسایل احساسی معطوف کند؛ بنابراین ضروری است با بسترسازی لازم برای تشکیل سازمانهای مدنی و نهادهای مسئول، این قشر عظیم از این حالت انفعال خارج شود.
۴- شکلگیری تشکلهای صنفی با معیارهای بینالمللی: ایران از اولین کشورهایی بوده است که به عضویت سازمان بینالمللی کار درآمده است اما متاسفانه به علت عدم پیوستن به مقاولهنامههای ۷۸ و۹۸ که درباره آزادیهای صنفی و سندیکایی است این فرصت برای حضور واقعی و کارآمد نیروی کار در تعیین سرنوشت خود تا حد بسیار زیادی سلب شده است؛ بنابراین لازم است دولت با توجه به مسئولیتهایی که در چارچوب قانون اساسی و همچنین تکالیف بینالمللی دارد زمینه لازم را برای برگزاری تشکلهای کارگری فراگیر و مقبول فراهم کند که خود این مساله اولا موجب میشود که نیروی کار تمرین لازم را برای به دست گرفتن سرنوشت خود داشته باشد.
ثانیا ورود افراد شناسنامهدار مانع از اقدامات افراطی و زیرزمینی میشود و ثالثا نیروی کار را آمادهتر میکند تا بهتر بتواند در چارچوب منافع و مصالح خود در سطوح کلان تصمیمگیری حضور فعال و هدفمند داشته باشند.
۵- استفاده ابزاری از کارگران: متاسفانه باید اذعان کرد به لحاظ پیشینه تاریخی و کارکردهای احزاب موسمی که معمولا با قدرتها شکل میگیرند و با از دست دادن قدرت فرو میریزند در این سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی هرگز احزاب فراگیر، با برنامه و ماندگار وجود نداشته است که بتواند با تدوین برنامههای خود در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مخاطبشناسی و سپس آرا را به سمت اهداف هدایت کند و باید اذعان کرد در انتخابات مختلف به ویژه انتخابات ریاست جمهوری بیش از آنکه برنامهمحور باشد اشخاص محور میشود که با شعارهای تند و احساسی اقشار مختلف را به سمت و سوی خود میکشانند و پس از مدتی چون این شعارها فاقد مبانی علمی و تئوریک بوده است به ضد خود تبدیل میشود. متاسفانه در این وادی جامعه کارگری به دلایل پیشین برشمرده به دلیل نبود نهادی لازم بیش از دیگران متضرر میشود.
۶- ضرورت هم افزایی کارگران با سایر طبقات اجتماعی: در بسیاری از کشورهای توسعهیافته پیوند و رابطه تنگاتنگی بین بخشهای مختلف جامعه در چارچوب منافع مشترک و کلیدی وجود دارد. به طور مثال؛ در فرانسه وقتی دولتها در چارچوب سیاستهای باز اقتصادی برآنند که محدودیتهایی را در بخشهای مختلف استخدام، تامین اجتماعی یا تسهیلاتی را برای اخراج نیروی کار به وجود آورند. دانشجویان و دانشگاهیان همپای کارگران در صحنههای مختلف به یاری نیروی کار میشتابند و با انسجام و همبستگی باورنکردنی از منافع آنان و آینده خود دفاع میکنند تا جایی که دولتها در بسیاری از موارد وادار به عقبنشینی میگردند.
منبع:روزنامه پول
*پژوهشگر
با سلام واقعا یک تحلیل بسیار جامع و زیبا در اسیب شناسی مسائل کارگری ایران می باشد