نامه چهارم محمد نوری زاد از زندان اوین به رهبری جمهوری اسلامی
چکیده :برخلاف ظاهر تلخ نوشته ام، با صدای بلند و آوازی که همه ی هستی را درنوردد اعلام میدارم که: ما شما را دوست داریم و به پایان خوب سرنوشت شما سخت علاقه مندیم. مرا و ما را باور کنید. حتی در خیال احتمال دهید که ما درست می گوییم. این احتمال هیچ هزینه ای برای شما ندارد. در خیال خود باور کنید که دوستان خوب شما، فراتر از شما، و در صنفی که انگ دشمن بر پیشانی آحادش خورده است، غم شما را می خورند و مضطربانه علاقمند درخششِ نابِ شما در این روزهای پایانی آزمون الهی...
کلمه: محمد نوری زاد جهادگر و مستند ساز آزاده که بیش از ۱۲۰ روز است که به علت چند نامه انتقادی و دلسوزانه و نیز انتقاد از ریس قوه قضاییه در زندان به سر می برد در نامه ای مشفقانه از زندان اوین دغدغه های خود را برای نظام و انقلاب و کشور با رهبر انقلاب در میان گذاشته است.
متن نامه که در اختیار”کلمه” قرار گرفته است به شرح زیر است:
به نام خالق آزادی
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
این روزها، نزدیک به چهار ماه است که به خاطر نگارش نامه به حضرتعالی در زندانم. شصت وهشت روز از این مدت را در زندان انفرادی به سربرده ام. توسط بازجوهای خود مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفته ام. درهمه ی این احوال، از جنابعالی به عنوان رهبری فهیم و آگاه اسم برده ام که اگر قرار باشد تغییری در اوضاع کشور رخ دهد، این تغییر از ناحیه ی شما بسیار شدنی تر و پایدارتر خواهد بود. من شخصاً امیدی به نقش آفرینی سایر افراد و دستگاههای کشور ندارم. شما را از نزدیک می شناسم. به روح بلند شما واقفم. شما نیز نیک و از نزدیک مرا می شناسید.
در این ماه های زندان از آنچه در بیرون گذشت بی خبر بودم، اما در دیدار کوتاهی که فقط یک بار، گذرا، با خانواده ی خویش داشته ام، دانستم که در غیاب من آقای مهندس موسوی و حجج اسلام خاتمی و کروبی با خانواده ی من دیدار کرده اند. نمی دانم چرا، اما بسیار دوست می داشتم خود شما نیز با آن بزرگواری که از شما سراغ دارم، به دیدار خانواده ام قدم رنجه می فرمودید، به آنها دلداری می دادید و به آنان می فرمودید که: فلانی -نوری زاد- درست در روزهای بحرانی، با برنامه های تلویزیونی اش، با نوشته هایش، برای منِ رهبر که در معرض تهاجمات طوفانی این و آن قرار گرفته بودم، به میدان آمد و از من سخت جانبداری کرد. امروز او در زندان است؛ به خاطر انتقاد از من! او باید در زندان ادب شود. همسر و فرزندانش توسط بازجوهای بی سواد و بی ادب و تندخو به ناسزا گرفته شوند و خود او به تلخ ترین شکل ممکن به ورطه ی تهدید و تحقیر و ضرب و شتم درافتد. اما این دلیل نمی شود که منِ رهبر قدر زحمت های پیشین او را ندانم و به خانواده اش سر نزنم. یا اگر خود به دیدار آنان نروم، نماینده ام را نیز به این منظور به سراغشان نفرستم.
رهبر گرامی، چشم انتظاری خانواده ی من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده ی شما به جایی نرسید. لابد؛ در این گردونه، آدمها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به دور انداخته شوند. اما گرایش من و امثال من به شما، گرایش به شخص خامنه ای نبوده و نیست. ما، در جمال اندیشه های شما، افق های گمشده ی آرزوهای شریف مردم خویش و مردم جهان را می دیدیم. یادم هست این اواخر، وقتی تلاش کردم به دیدار شما بیایم و آقای حسین محمدی -از دفتر شما- ماه ها مرا به امروز و فردا وعده می داد، در نامه ای به او نوشتم: من از خود خامنه ای، به خدای خامنه ای پناه می برم! و دیگر سراغی از شما نگرفتم. و شما نیز! چرا که دانستم شما از محاصره ی آدم های جاهل، از تماشای افق آرزوهای مردم باز مانده اید. من می خواستم در آن ملاقاتهای احتمالی، همین نگرانیها را با شما بگویم. اما گویا محاصره کنندگان شما از صراحت سخن من و از اندیشه ی من آگاه بودند. همین آقای حسین محمدی، بعد از دیدار اعضای انجمن قلم با حضرتعالی، که حقیر نیز یکی از آنان بود، به من گفت: آقای نوری زاد، من، قربه الی الله از شما میترسم. ترس او، از همان نشست پا گرفته بود که من، بی ملاحظه راجع به اعتیاد گسترده مردم و جوانان به مواد مخدر و آشوبی که در ساختار اجتماعی شهرهای کوچک و بزرگمان درافتاده به آشنا سخن گفتم.
اکنون اما چرا از زندان برای شما نامه می نویسم؟ برای اینکه هنوز ناباورانه، به شما، آری به شخص شما، امید بسته ام. باورم بر این است که: شما مگر برای این انشقاق بزرگ مردمان چاره ای بیندیشید. شما، امروز رهبر کدام مردمید؟ من مردم فراوانی برای شما نمی بینم. رهبری، آن هم بر حداقل مردم، که غرورآفرین نیست. مبادا من و شما را ازدحام مردمی که به استقبال یک مسئول و یا خود جنابعالی می آیند، بفریبد. شما اگر به دیگر افراد مشهور هم اجازه ی سخنرانی و حضور در کشورتان بدهید، غوغای مردمان ما فزونی خواهد گرفت. اجتماع فراوان این مردم، هیچ گاه قابل استناد نبوده و نیست. امروز شما بر کشوری رهبری می کنید که مردمش از دست رفته است. کشوری که در گردونه ی چه کنم های بسیاری گرفتار است. کشوری که اتحاد و یکپارچگی اش، به دست خود شما و اطرافیان شما، به حاشیه رفته است و نگرشی قلیل و تنگ به میدان آمده. نمی دانم امسال را سال چه نامیده اید. شنیده ام که به کوشش و تلاش در آن اشاره شده است. این نامگذاری، نشان می دهد که بعضاً مشاوران شما، افراد صادق و کارآمدی نیستند. من و همه، آنجا به شما آفرین می گفتیم که امسال را سال آشتی ملی می نامیدید و خود برای این پیوند مبارک اما دشوار و سخت، پیشقدم می شدید. اگر کوشش و تلاش برای شما مهم است، از انرژی آن در آشتی ملی باید بهره ببرید.
رهبر گرامی، می دانم سخنان ناگوار من چه بسا تلخ و آشوبنده باشد. اما بیایید سخن تلخ و صادقانه مرا، بر شیرینی سخن چاپلوسانه ی کسانی که شما را احاطه کرده اند، ترجیح دهید. جامعه ی ما، در جوار یک انفجار بزرگ است. دیگ جوشانیست که ما به خاطر آزار از خروج پرسروصدای بخار آن، چوب کبریتی در سوپاپ آن فرو کرده ایم. من با همه ی اطمینانی که سابقاً در جانبداری از شما می نوشتم، اکنون نیز در جانبداری از شما مینویسم: ما، به روزهای پایانی فرصت آزمون خویش رسیده ایم. روزهایی که دست تقدیر، سنتهای ناب و حتمی خدای متعال، ما را از گردونه ی امتحان به در می برد. امتحانی که در این سی سال فرصت، جز خراش و خرابی با ما نبوده است. ما و شما؛ مردم خویش را از دست داده ایم. اگر سکوت و آرامشی در آنان میبینید به ضرب زور و اسلحه است. اگر باور ندارید به یک آزمون خیالی تن در دهید. به دو کشور ایران و مثلاً سوئد یا کانادا یا حتی مالزی اعلام می کنیم که مردم این دو کشور، یک روز، فقط یک روز پلیس و بسیج و اسلحه ای بر سر نخواهند داشت و آزادند که هرچه می خواهند انجام دهند. فقط طی یک روز. تصور می کنید در پایان این یک روز؛ کشور ما و شما چگونه خواهد بود؟ و کشورهای دیگرچطور؟ قصد من از این مقایسه، مجیزگویی از غرب یا سایر کشورها نیست. بلکه می خواهم به شکنندگی آرامش و سکوت دروغین جامعه ی خویش اشاره کنم.
رهبر عزیز! من و بسیاری، هنوز دوستدار شما و سرنوشت کشور خویشیم. به رهبری شما بر مقدرات کشور ایمان داریم. ما دوست داریم با رهبری شما به افقهای مبارک دست ببریم. اما شما ظاهراً این اشتیاق را طالب نیستید. بعضاً مشاوران و دوستان ناآگاهی شما را در محاصره ی خود گرفته اند، به شما اطلاعات و آمار نادرست میدهند. و از زبان شما سخن غیرواقع برمی آورند. دوستانی همچون آقای شریعتمداری کیهان، که اطمینان دارم آنگاه که همه از اطراف شما پراکنده شدند و شما و او در یک جزیره تنهایی تنها ماندید، او درجانبداری غلیظ از شما، به مخالفت با خود شما برخواهد خواست!
برخلاف ظاهر تلخ نوشته ام، با صدای بلند و آوازی که همه ی هستی را درنوردد اعلام می دارم که: ما شما را دوست داریم و به پایان خوب سرنوشت شما سخت علاقه مندیم. مرا و ما را باور کنید. حتی در خیال احتمال دهید که ما درست می گوییم. این احتمال هیچ هزینه ای برای شما ندارد. در خیال خود باور کنید که دوستان خوب شما، فراتر از شما، و در صنفی که انگ دشمن بر پیشانی آحادش خورده است، غم شما را می خورند و مضطربانه علاقمند درخششِ نابِ شما در این روزهای پایانی آزمون الهی اند و با شجاعت تمام، شجاعتی که من شخصاً در شما باور دارم، امسال را سال آشتی ملی اعلام کنید و از ملامت هر ملامتگری نهراسید. که خدا شما و ما را کفایت میکند. خدایی که دست خود و دست مردم را در دست شما می نهد. یاعلی!
فرزند شما: محمد نوری زاد. اوین بند۲۴۰- سلول۵۷
ناز نفست برادر آزاده
تو که عاقبت به خیر شدی خدا رهبرت را هم عاقبت بخیر کند تا مردم هم عاقبت بخیر شوند.
دست حق و علی به همراه و پشت و پناهت آقای نوری زاد عزیز،انگار دست حق از آستین آقای نوری زاد بدر آمده و اتمام حجت نموده است.وضعیت کشور آنگونه است که او ترسیم کرده است.
(سبز باشید V)
به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن
زانرو که
بنیان جور و جفا بی بنیاد می گردد
این حرکات در این روز ها دیگر واقعا رقت انگیز است.
دل آدم میسوزد برای آنهایی که هنوز به هر علف هرزه ای دست می اندازند تا شاید غرق نشوند. در لجنزاری که غافلانه(دست کم) در آن افتاده اند و لجوجانه در آن دست و پا می زنند.
این ادبیات لمپن و بی ادبانه و ژست کبک سر در برف گرفتن ها که دیگر اثری ندارد. مگر نمی دانید؟
نامه ساختن و نامه پراکندن و بیانیه تایپ کردن که وضع شما را بهتر نمی کند. مگر نمی دانید؟
خداوند همه نابینایان را شفای عاجل دهد..
در خانه گر کس است ، یک حرف بس است
حق را بگویید هر چند به ضرر خود و خانواده تان باشید ولی حیف که …
عالی بود به امید آزادی همه
جناب آقای نوری زاد دعای ملت ایران بدرقه راهتان باد و زجر هایی که در زندان میکشید اجر آخرتتان. دست بوستان هستیم و چشم انتظار افقی روشن که در آن کسی بخاطر گفتن سخن حق خفه نشود. ان افضل الجهاد کلمه حق عند سلطان جائر. رسول اکرم (ص )
آقای نوری زاد راه درستی را در پیش گرفته اند.برای آنکه انتقاد تاثیر داشته باشد باید به نقاط مثبت نیز اشاره شود هرچند… تنها قلم امثال ایشان میتواند ریشه های ظلم را بخشکاند.باید دیگر بزرگان سبز نیز از شجاعت ایشان درس بگیرند.چه ننگی بزرگتر از آنکه در حکومت اسلامی کسانی به خاطر انتقاد در زندان هستند.نوری زاد خیلی مردی
با تشکر از کلمه.به امید خدا در هنگام ظهور شمایید که رو سفیدید
این حرفها رو قبول ندارم دلیل دارم
احسنت
اللهم اصلح امور المسلمین.
Very good letter, I loved it. I want every Iranian , to write similar letter for idiot khamenaei Pirooz bad IRAN,
EATH TO STIPID
ARAB LEADERS
LONG LIVE PERSIAN GULF
درود بر کسی که در بند چنین شجاعانه سخن می گوید و تعریفی از سربلندی و غیرت را به رخ می کشد.
درود بر حر زمان
و …
امیدوارم آقای امیر محبیان، مرتضی نبوی، ناطق نوری، باهنر، توکلی و حتی اون ده نمکی هم این نامه را ببینند. کامل بخوانید و دقیق. اگر مسلمان نیستید آزادمرد باشید
تا می توانید برای اقا بنویسید شاید بدست ایشان برسد. با سلام به اقا ی نوری زاد . فکر نکنم نامه به دست اقا برسد گرچه من با نوشتن نامه به جائی نرسیدم.
گرگها خوب بدانند در این غریب
گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز
گرجه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید که در قافله مان
دل دریایی وچشمان تری هست هنوز
با سلام
برادر عزیزم لطف میکنید شواهد تقلب را برای بنده به این ایمیل (…) ارسال نمایید! بنده مقداری از این مسائل را بخاطر اینکه فکر میکردم مجددا خواهم توانست بیابم متاسفانه بدون یاداشت برداری پاک کردم ولی الان حسرت انها را می خورم! در عین حال شواهدی زیادی نیز در دست دارم از جمله خاموشی پیوسته حوزه ها رای گیری، بسته شدن درب بعضی از پایگاه های رای در گیری در ساعت ۴ بعد از ظهر از جمله در شیراز و….!از شما بسیار ممنون هستم! از وب سایت کلمه هم درخواستی دارم : بنده بعنوان یک شاهد تمام عیار در دهه شصت و حمایت قاطع حضرت امام(س) از موسوی در پی تهیه مطلبی به دنبال کتاب ۵ گفتار سید بزرگوار موسوی بودم که متاسفانه آنرا حتی با رجوع به انتشارتی مربوطه و ستادهای انتخاباتی نیافتم!لطفا هر طور که صلاح میدانید برای یافتن این کتاب بنده را راهنمایی نمایید! در ضمن به تمام دوستان توصیه میکنم بیش از این به دوستان عزیز در سایت کلمه بخاطر سانسورهای احتمالی فشار وارد نفرمایید که به نظر بنده در حال حاضر با توجه به مسائل موجود و حتی جذب حداکثری چاره ای جز این نیست و به نظر بنده کلمه نهایت سعی خود را در این خصوص انجام میدهد هر چند در هنگام انتخابات(و حتی همینک) در خصوص وقایع دهه شصت و جهلی سنگینی که در این خصوص بر عام طرفدار دولت حاکم است میبایست اطلاع رسانی دقیتری صورت میپذیرفت! به امید پیروزی پیروان واقعی حضرت امام(س) – میرحسین امام(س)!
عالی بود
مثل این که آقای نوری زاد هنوز نفهمیدن سر منشا تمام این بلاهایی که سر مردم اومده و می یاد چیه و کیه .می خواستم بگم هرکس به ایشون دسترسی داره بهشون بگه:
« خودتونو خسته نکنین آقای نوری زاد
خانه از پایبست ویران است…»
ماشالله نظرات
آقای نوریزاد جسارت به خرج داده و جای تحسین دارد اما مشکل ما شخص نیست بلکه ساختاری است که این همه قدرت را به یک شخص داده و او را در جایگاهی بالاتر از قانون اساسی نشانده
به امید آزادی برای همه مردم ایران در همه مناطق با هر زبان، نژاد و مذهبی
برای شما متاسفم که با این همه ادعای منطق و اخلاق و تحمل نظرات مخالفین ، تحمل حتی یک نظر منطقی مخالف خود را ندارید و اینجانب هیچوقت نظر خود را در این بخش نمی بینم و از درج نظرات مخالفین فقط در صورتی که در آن فحش باشد برای بدنام کردن چهره مخالفین خود استفاده می کنید . واقعا الحمدا… که امثال شما را مردم شناخته اند . بیش از حد هم دست و پا زدن شما را بیشتر در این منجلاب فرو خواهد کرد پس دست و پا بزنید .
متاسفانه آقای نوری زاد انسان کم اطلاعی هستند از جایگاهی که رهبری برای خود می دانند بی اطلاع هستند
واقیعیتها گفته شد….