سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » تقدیر یک مسئول دولتی از روزنامه دولت...

تقدیر یک مسئول دولتی از روزنامه دولت

چکیده :محمدعلي رامين؛ معاون مطبوعاتي وزير طي نامه‌اي به مديران مسئول روزنامه‌هاي ايران و خبر جنوب از مساعي آنان و همكاران تحريريه اين دو روزنامه به خاطر انتشار در ايام تعطيلات نوروزي قدرداني كرده و براي آنان و ساير مطبوعات در راستاي اطلاع رساني مفيد و روشنگري راهگشا و آگاهي بخشي ضروري به مردم شريف ايران اسلامي آرزوي موفقيت كرده...


کلمه: روزنامه‌های “خبرجنوب” و “ایران” در آغاز سال نو از سوی معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مورد تشویق و تقدیر قرار گرفتند.

به گزارش روابط عمومی معاونت مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت ارشاد، محمدعلی رامین؛ معاون مطبوعاتی وزیر طی نامه‌ای به مدیران مسئول روزنامه‌های ایران و خبر جنوب از مساعی آنان و همکاران تحریریه این دو روزنامه به خاطر انتشار در ایام تعطیلات نوروزی قدردانی کرده و برای آنان و سایر مطبوعات در راستای اطلاع رسانی مفید و روشنگری راهگشا و آگاهی بخشی ضروری به مردم شریف ایران اسلامی آرزوی موفقیت کرده است.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۶ پاسخ به “تقدیر یک مسئول دولتی از روزنامه دولت”

  1. نسیم گفت:

    بیله دیگ،بیله چغندر

  2. مرتضی گفت:

    صد در صد باید اینها از همدیگه تقدیر و تشکر کنند واقعا” جای فکر داره که اینها به هیچ اصولی پایبند نیستند و آیا خدا رو هم فراموش کردند . دوستان دیروز در یک سایت معمولی مطلبی رو خوندم به نام ملاقات با خدا که خوندنش خالی از لطف نیست خیلی زیباست حتما” بخونید :
    این مطلب اولین بار در سال ۲۰۰۱ توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت ۴ روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند. این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد .

    Interview with god
    گفتگو با خدا
    I dreamed I had an Interview with god
    خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .
    So you would like to Interview me? “God asked.”
    خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
    If you have the time “I said”
    گفتم : اگر وقت داشته باشید .
    God smiled
    خدا لبخند زد
    My time is eternity
    وقت من ابدی است .
    What questions do you have in mind for me?
    چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
    What surprises you most about humankind?
    چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
    Go answered ….
    خدا پاسخ داد …
    That they get bored with childhood.
    این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .
    They rush to grow up and then long to be children again.
    عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .
    That they lose their health to make money
    این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
    And then lose their money to restore their health.
    و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .
    By thinking anxiously about the future. That
    این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .
    They forget the present.
    زمان حال فراموش شان می شود .
    Such that they live in neither the present nor the future.
    آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .
    That they live as if they will never die.
    این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .
    And die as if they had never lived.
    و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .
    God’s hand took mine and we were silent for a while.
    خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .
    And then I asked …
    بعد پرسیدم …
    As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn?
    به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
    God replied with a smile.
    خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .
    To learn they cannot make anyone love them.
    یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .
    What they can do is let themselves be loved.
    اما می توان محبوب دیگران شد .
    learn that it is not good to compare themselves to others.
    یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .
    To learn that a rich person is not one who has the most.
    یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .
    But is one who needs the least.
    بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
    To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
    یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .
    And it takes many years to heal them.
    و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .
    To learn to forgive by practicing forgiveness.
    با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .
    To learn that there are persons who love them dearly.
    یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
    But simply do not know how to express or show their feelings.
    اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .
    To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
    یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .
    To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
    یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .
    They must forgive themselves.
    بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .
    And to learn that I am here.
    و یاد بگیرن که من اینجا هستم .
    Always
    همیشه
    حالا قضاوت با خود شما . ما از صبح که بیدار میشیم هزاران گناه میکنیم شاید کسی نبینه آیا خدا هم نمیبینه . با تشکر از سایت کلمه که همیشه به آن افتخار میکنیم و درود فراوان بر سید بزرگوار آقای موسوی.

  3. سعيد سبز گفت:

    ننگ بر ستمگران و دروغ گویان تاریخ.

  4. فاطمه گفت:

    بهم دیگه کارت تبریک می فرستن،آقای رامین!شما خوبین و روزنامه وزین ن ن ایران!!!حیفه اسم ایران که رو این روزنامه ست… سبز باشید

  5. جمشيد گفت:

    این ضرب المثل خیلی مناسب حالشونه
    کلنگ با بیل وجارو با خاک انداز
    کند ناجنس با ناجنش پرواز

  6. 110 گفت:

    خدا جای حق نشسته است.عجله نکنید.