سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » نوشتاری از همسر عرب سرخی؛بهار را به انتظار می نشینم که سبز بودنش جرم نیست...

نوشتاری از همسر عرب سرخی؛بهار را به انتظار می نشینم که سبز بودنش جرم نیست

چکیده :اینک در آغاز بهار و فصلی نوین ، ثانیه ها را می شمارم و لحظه ها را می بلعم به امید لحظۀ شکستن دیوارها و فرو ریختن فاصله ها ، در آرزوی شکفتن غنچه های لبخند بر لبان منتظران که آزادگان در بندشان را به استقبال می روند...


کلمه:مریم قدس، همسر فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که همچنان در بند است، در مطلبی که در وبلاگ خود منتشر کرده نوشته است:گذشت … دویست و پنجاه روز یعنی شش هزار ساعت یا سیصد و شصت هزار دقیقه و باز هم دقیق تر بیست و یک میلیون و ششصد هزار ثانیه ! افسوس که فقط احساس درونیم می تواند لحظه هایش را برشمارد ، لحظه لحظه های فراق و هجران را که هر یک قرن ها گذشت .

و اینک در آغاز بهار و فصلی نوین ، ثانیه ها را می شمارم و لحظه ها را می بلعم به امید لحظۀ شکستن دیوارها و فرو ریختن فاصله ها ، در آرزوی شکفتن غنچه های لبخند بر لبان منتظران که آزادگان در بندشان را به استقبال می روند .

سفرۀ هفت سین گسترانیده شد در حالیکه سبزه، سخت آزرده و محزون است و ماهی های قرمز ، گریانند و افسرده .

سنبل، دیگر نمی طراود و سرکه، آرام آرام ظرفش را به نابودی می کشد .

سفره را خاک غربت گرفته و اطرافش سیاهی و غم .

کجایند بلبلان عاشق تا غزل رهایی سر دهند و بال زنان تا کوی عدالت ، اوج بر گیرند ؟

زمین هنوز زنده است و پا بر جا ، و من فریادش را می شنوم که در گوش زمان می پیچد :

“ای عفریت بد دل زمستان ! من مانده ام تا رسیدن بهار را نظاره گر باشم . درختان من که ریشه در اعماق دارند، با طلیعۀ بهار بیدار می شوند و هوا را آکنده از عطر خوش میوه ها و شکوفه ها می سازند و تو چه داری جز رسوایی و روسیاهی ؟ چه خوش گفته اند پیشینیان که زمستان می رود و روسیاهی بر ذغال می ماند ”

پس بهار را زمزمه می کنم تا تو بیایی قهرمان من ، نه فقط تو که همۀ قهرمانان سبز میهنم … و مگر بهار جز این است ؟ بهار من ، بهار ما و بهار همۀ درد آشنایان مظلوم تاریخ .

بهار را به انتظار می نشینم که دیگر سبز بودنش جرم نیست و اینهمه زیبایی حقیقت را به رخ می کشد .

چه سالی گذشت بر ما و چه خوش درخشیدی همسرم که نام “فیض الله” بر قله های افتخار می تابد و بهار با تمام زیبایی در جبین تو گره می خورد .

و من به خون شهیدان سوگند می خورم محکم تر از همیشه به اتکاء عزم آهنین تو ایستاده ام که ستون های زندان را به زانو درآورده ای.

در این بهار ، شاید بیایی تا برایت قصه ها گویم از دلتنگی ها و مرارت ها …

شاید تو بیایی و من مبهوت شرف و ایمانت فراموش کنم غصه ها و رنج ها را و این نه حکایت من که شرح فراق دل های بسیاری است .

گفته بودم تو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۳ پاسخ به “نوشتاری از همسر عرب سرخی؛بهار را به انتظار می نشینم که سبز بودنش جرم نیست”

  1. امیر گفت:

    به امید آزادی همه زندانیان سیاسی
    به امید پیروزی

  2. به امید آزادی همه اسیران سبز،درود بر تو و همسر سبزت

  3. نوید گفت:

    ظلم هیچگاه پایدار نمانده و نمی ماند اندکی صبر سحر نزدیک است.