توافق نانوشته اپوزیسیون ضد انقلاب و حلقه محفلی قتل های زنجیره ای
چکیده :سانسور شدید رسانه های اصلاح طلب و خط امامی، دستگیری های گسترده روزنامه نگاران مسلمان و متعهد و صد ها نویسنده حق جو و انقلابی که محمد نوری زاد تنها یک نمونه از آنهاست، به انزوا کشاندن شخصیت های مومن و معترض، تهدید گسترده فعالان سیاسی که تریبونی هر چند کوچک برای بیان انتقاد دارند و در چارچوب قانون اساسی فعالیت می کنند و در عوض تریبون دادن به امثال علیرضا نوری زاده و خاندان خائن پهلوی در تلوزیون ضد ملی صدا و سیما و رسانه منافق و منافق پرور کیهان و دهها دلیل و گواه دیگر حکایت از توافق نانوشته این دسته ی متحجر داخلی با ضد انقلاب بی ریشه خارجی برای سرکوب و نیز انحرافی نشان دادن جنبش "ما اکثریت مردم ایران"...
کلمه- گروه سیاسی: در حالی که هسته مرکزی و بدنه ی عظیم جنبش سبز همواره بر مواضع اصلاحی و اصولی خود در راستای بازگشت به ارزش های انقلاب ۵۷ تاکید و ایجاد شرایطی برای تحقق قانون اساسی جمهوری اسلامی را یکی از آرمان های خود اعلام کرده است اپوزیسیون ضد انقلاب همچون خانواده شاه معدوم و حلقه محفلی قتل های زنجیره ای با پوشش رسانه ای و تبلیغات در رسانه های آلت دست خود همچون کیهان اصرار عجیبی بر براندازمعرفی کردن جنبش دارند.
اپوزیسیون ضد انقلاب خصوصا سلطنت طلبان و خانواده شاه مخلوع ونیز حلقه در ظاهر خودسر کیهان درماههای اخیر با هماهنگی احتمالا ناخواسته همواره القا کرده اند که جنبش سبز در مسیر خلاف آرمان های انقلاب حرکت می کند. این القاء مشترک با اهدافی متفاوت اما در نهایت یکی در راستای کسب قدرت و دیگری در جهت حفظ قدرت صورت می گیرد. از یک سو اپوزیسیون ضد انقلاب که مطرود ملت می باشد هدف مطلوب خود را در براندازی کامل جمهوری اسلامی می داند. بنابراین هر گونه حرکت اصلاحی برای تحول و بهبود وضعیت ناگوار کنونی را مغایر اهداف براندازانه خود می داند. چرا که هر حرکت اصلاحی ضرورتا باعث مستحکم تر شدن اسکلت و ساختارهای مبنایی جامعه می شود و این در تعارض با نیات ساختار شکنانه است.
در نظر ضد انقلاب مخالفت علنی با جنبش سبز که با شرکت در انتخابات ماهیت اصلاح طلبانه خود را بروز داده است و قدرت عظیم مردمی که دقیقا اعتراض اصلی آنان به بی احترامی و بی اعتنایی مجریان و ناظران انتخابات به قوانین جمهوری اسلامی بود راه چاره مناسبی برای گریز از استیصال نیست و از همین منظر است که برخی از آنان با ادعای همراه دانستن خود با جنبش سبز قصد سوء استفاده از اعتراضات مدنی و به حق جنبش اصیل مردم را داشته و دارند چرا که برای موجه نشان دادن خود چاره ای جز همراهی ظاهری با اکثریت مردم ایران ندارند تا آنجا که به طور مثال فرزند شاه مخلوع علیرغم آگاهی از نفرت مردم سبز اندیش به خیانت های خاندان پهلوی ناچار است خود را حامی جنبش سبز معرفی کند وآن را جنبشی رادیکال برای برگشت به دوران قبل از انقلاب معرفی کند.
وی چون از بیزاری مردم نسبت به خانواده خود خبر دارد حتی در پاسخ به سوال خبرنگار خارجی که پرسیده بود آیا او با سران سبزها هم ارتباط دارد؟” در کمال خونسردی این دروغ بزرگ و به غایت ناشیانه را گفت که آری با برخی از اطرافیان موسوی ارتباط دارد. وی البته تحریم انتخابات حمله شدید به طرفداران شرکت در انتخابات و کینه ای که به خاطر انقلاب و دهه اول آن نسبت به یاران امام دارد را نیز به روی خود نیاورد. البته رسانه های آلت دست محفل قتل های زنجیره ای همچون کیهان طبیعتا تریبون مناسبی برای این اظهارات بودند.
در یکی دو روز اخیر نیز فرح که او نیز با دیدن موج تحول خواهی و اصلاح طلبی ملت ایران آرزو های ساختار شکنانه ی خود را بر باد رفته می بیند آخرین تلاش های خود را برای براندازانه خواندن جریان اصیل جنبش سبز انجام می دهد و از جانب مردمی که جواهرات و سرمایه های به غارت رفته ی کشور را از او و فرزندش مطالبه می کنند سخن می گوید و البته آنان باز هم تریبونی برای اشاعه سخنان خود دارند؛ کیهان. البته هم کیهان لندن و هم کیهان شریعتمدار!.
بدون آنکه بخواهیم به سبک متوهمانه و بیمار گونه کیهان، این محفل را به همدستی و همکاری و هماهنگی با ضد انقلاب متهم کنیم در تحلیلی خوشبینانه عامل اصلی تبدیل شدن کیهان و برخی بخش های خبری صدا و سیما به تریبون ضد انقلاب، نفع مشترک این دو گروه در ضد انقلابی خواندن جنبش سبز است.
روزنامه افراطی کیهان هم داستان با این اپوزوسیون خارج از کشور حاضر می شود برای برخورد و زمینه سازی سرکوب جنبش سبز به خانواده شاه رسمیت بخشیده و در داخل تریبون آنها شود.
در واقع ضد انقلاب از این منظر که حرکت اصلاحی سبب بهبود نسبی اوضاع در طی یک فرایند است و آن را منافی آرمان های رادیکال و براندازانه خود می بیند ناچار است حجم عظیم مردمی که اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی را مطالبه می کنند برانداز بنامد و رسانه های مجری برخی سیاست ها در داخل کشور همچون کیهان نیز با این تحلیل که اصلاح طلبی و تحول خواهی جنبش سبز سبب ترمیم و اصلاح وضعیت نکبت باری می شود که آنان به آن خو گرفته اند قصد دارند با برانداز و خشونت طلب و معاند خواندن آن زمینه سرکوب بیشتر و پرونده سازی برای بدنه جنبش (از نوع پرونده هایی که برای قربانیان قتل های زنجیره ای ساخته شد) را فراهم کنند.
سانسور شدید رسانه های اصلاح طلب و خط امامی، دستگیری های گسترده روزنامه نگاران مسلمان و متعهد و صد ها نویسنده حق جو و انقلابی که محمد نوری زاد تنها یک نمونه از آنهاست، به انزوا کشاندن شخصیت های مومن و معترض، تهدید گسترده فعالان سیاسی که تریبونی هر چند کوچک برای بیان انتقاد دارند و در چارچوب قانون اساسی فعالیت می کنند و در عوض تریبون دادن به امثال علیرضا نوری زاده و خاندان خائن پهلوی در تلوزیون ضد ملی صدا و سیما و رسانه منافق و منافق پرور کیهان و دهها دلیل و گواه دیگر حکایت از توافق نانوشته(و انشا الله ناخواسته و صرفا از روی حماقت و جهل) این دسته ی متحجر داخلی با ضد انقلاب بی ریشه خارجی برای سرکوب و نیز انحرافی نشان دادن جنبش “ما اکثریت مردم ایران” دارد.
چقدر دیر به این خائنین جواب دادید .قدم بعدئ کی داداش …..بعد اژژژژژژژ عیییید ۹۹???¡¡¡¡
توهمات سلطنت طلبانه و نوستالژی دوران گذشته در میان بخشی از جامعه سرخورده از حاکمیت کنونی واقعیتی است اشکار گرچه در اندازه هائی نامشخص. با برچسبزنی به شیوه کیهانیان نمی توان بر حامیان چنین تفکراتی تاثیر گذاشت. ادبیات جنبش سبز زبان نقد ایده ها است و نه گویش تخریبی کیهان. گفتمان تفاهم است نه زبان سرکوب.
واقعا برای سایت کلمه متاسفم که داره خودی و غیر خودی میکنه هر کسی حق داره نظر بده این ما هستیم که انتخاب می کنیم
سلام، عالی بود، واقعا جواب کوبنده و دندان شکنی به عملکرد ستاد کودتا در ماه های اخیر بود، باز هم منتظر اینچنین تحلیل های روشنگرانه و کوبنده ای هستیم تا روحیه و امید بیشتری به بدنه جنبش سبز تزریق بشه
برادران, اینگونه ادبیات شایسته جنبش سبز نیست.منحرفش نکنید.
سلام
خواهش میکنم به مهندس موسوی بگین برای سال ۸۹ پیام ویدئویی بدن
تورو خدا به مهندس بگین
کلمه ی عزیز، این مقاله بسیار مرا خوشحال کرد و جای چنین مقاله ای در سایت بسیار خالی بود و ای کاش خیلی زودتر این مقاله را منتشر می کردید. من بارها و بارها از جانب اطرافیانم به خاطر شرکت در راهپیمایی ۲۵ خرداد و رای دادن به مهندس موسوی مورد سرزنش قرار گرفتم. چون برادر من طلبه است و در حوزه علمیه درس می خونه. در مجموع در فامیل ما، ۴ نفر روحانی هستند و خانواده ما هم بسیار مذهبی است. برادرم هرچند وقت یک بار که میاد خونه بحثی را در مورد جنبش سبز پیش می کشه و مهندس موسوی و سایر رهبران جنبش سبز را به تمسخر و استهزا می گیره. حتی یک بار برای من تعریف کرد که در حوزه، یکی از اساتیدشون آیت الله صانعی را فقط با نام کوچک، یوسف صدا می زنه و آنجا اثر ایشون به نام ” مجمع المسائل ” یا یک همچین اسمی را با نام ” مجمع الجفنگ ” خطاب می کنند. بالاخره یک روز حوصله من سر رفت و یک بحث طولانی با برادرم کردم و در حرفهام بهش گفتم ” چیزی که برای شما اصوله، برای جنبش سبز ستونه “. از این حرف برآشفت و در رد این سخن بسیار روی حمایت ضدانقلاب از جنبش سبز تاکید می کرد. ظاهرا روزنامه افراطی یالثارات مطلبی را منتشر کرده بوده که در آن به همین مساله پرداخته بود و یک جمله ای هم نوشته بود که ” از گوگوش تا سروش ” و همین جمله دست مایه ی او شده بود. من همیشه به برادرم می گفتم یه کمی فکر کن، اگر واقعا پسرشاه یا دیگر ضدانقلاب، طرفدار جنبش سبز بودن آیا میومدن اینطوری از جنبش طرفداری کنند؟ یعنی نمی دونستن که هر کس که اونا ازش طرفداری کنند، در کشور بی اعتبار میشه؟ یک ضرب المثل می گه ” اگر نمی تونی رودر رو دشمن را نابود کنی، به جبهه ی او ملحق شو، اینطوری راحت تر میتونی نابودش کنی. اینها زالوهایی هستند که خودشونو به جنبش سبز چسبوندند و هدف اصلیشون نابودی جنبشه نه همراهی و حمایت اون “. حتی یک بار از عصبانیت بهش گفتم ” از کجا معلوم که گوگوش و سروش و پسر شاه و دیگران، ازعوامل… نباشن یا با هم معامله ای انجام نداده باشن؟ اونا از از جنبش سبز طرفداری می کنند و بهانه دست نظام می دن برای سرکوب جنبش. سناریوی جالبیه. با این روش جنبش سبز نمی دونه از کجا خورده ” و این حرف بسیار باعث عصبانیت او شد. برادرم بارها به من می گفت تو از ماهیت اصلی رهبران سبز خبر نداری و از جنبش سبز برای خودت یک بت ساختی.
یک شب بحث سر چهارشنبه سوری بود که گفت طرفداران موسوی می خوان شلوغ بازی کنند و چه و چه و چه. وقتی بهش گفتم اتفاقا مهندس موسوی در یک مصاحبه و بیانیه از جنبش سبز خواستن که بیرون نیان و بهانه دست دولت و تلویزیون ندن، با عصبانیت گفت ” موسوی عددی نیست که بخواد مصاحبه کنه و حتی جنبش سبز هم دیگه موسوی را قبول نداره و از آمریکا دستور می گیرن و بی بی سی فلان گفته و … ” من بلافاصله بهش گفتم رهبر جنبش سبز فقط مهندس موسویه و اگر کس دیگری بخواد رهبری جنبش را بر عهده بگیره اونم در خارج از کشور، من یکی که دیگه عضو جنبش سبز نیستم. بی بی سی هم یکی از همون زالوهاست
این حرفها را گفتم که بگم مساله ی حمایت ضد انقلاب از جنبش سبز و برانداز نشان دادن آن، یکی از دلایل اصلی رد جنبش سبزه تا حدی که امام جماعت مساجد در بین دو نماز که سخنرانی می کردند، بسیار روی این موضوع تاکید و ذهن مردم را نسبت به جنبش سبز و رهبرانشون منحرف می نمودند. با این مقاله، چشم من روشن شد و نور امید در من تابیدن گرفت. من خواهش می کنم به مقالاتی از این دست در سایت بیشتر پرداخته بشه چون اصلا موضوع کم اهمیتی نیست. یکی از استراتژی های اصلی جنبش سبز حتما باید این موضوع باشه که این ذهنیت شوم را از مردم خارج کنه. من به جرات می گم که اگر این توهم برطرف بشه پیروزی بسیار نزدیک خواهد بود. اصلا به همین دلیله که کیهان و جوان و فارس و دیگر رسانه های دولت بسیار روی این مساله تمرکز کرده اند، همانطور که در مقاله هم به آن اشاره شده بود.
من منتظرم برادرم بیاد خونه تا هم این مقاله را بهش نشون بدم و هم ویدئوی حمله به منزل آیت الله کروبی را، شاید حقانیت ما کمی براش معلوم بشه. هرچند که همینطوریش هم در فامیل من را به چشم یک ضد انقلاب و ضد رهبر نگاه می کنند. این دید به جنبش سبز باید عوض شود. باید.
نویسنده این مقاله هیچ چیزی کم از حسین شریعت نداری کم نداشت با این حمله های ناجوانمردانه به خیلیها.
دوست عزیز حداقل دست امثال نوریزاده ها به خون الوده نیست و وقتی دیدند راه انقلاب کج شد گذاشتند و رفتند نه مثل شما ماندند و سکوت کردند.
امیدوارم سانسورم نکنید.
در ضمن من خارج نشین بی درد هم نیستم جوانی هستم که با تمام وجود دیکتاتوری را لمس کردم.
قصر زهاک هنوز اباد است
تو به ویرانی این کاخ بکوش
با سلام
به نظر عجیب می اید من هم با دوستانی که می گویند ادبیات این متن با ادبیات و نگرش همیشگی سایت کلمه نا همخوان است موافقم.
علاوه بر تندروی در اتهام زنی در نوع استفاده از عبارات و کلمات در متن مقاله نوع نگاه به جنبش سبز نیز با دیدگاه های قبلی کاملاً در تعارض است به خصوص با بیانیه مهندس موسوی که رسماًتکثر اندیشه در جنبش سبز را به رسمیت شناختند و آن را مبارک نامیدند.
در هر صورت شایسته است جهت روشن شدن مساله مدیریت سایت که گفته می شود از نزدیکان مهندس موسوی می باشند جهت روشن بودن و جلوگیری از ابهامات از این پس نام نویسندگان مقالات را در پایان آن اعلام نمایند.
ba dorood be mir hossein
man ham be mir hossein ray dadam, vali 23 sale ke kharejam va
jomhooriye eslami ro kheili shadid tar az mir hossein naghd mikonam
na nokare biganam va na zedde eslamam, sabzam va bar peymane
khod ba mir hossein istadam, velayate faghih ro ghabool nadaram
va besyar az iraniha manande man fekr mikonan.
doostane , jonbeshe mokhtasse velayat madaran nist, shoma dige
enhessar talabi nakonin, khahesh mikonam
سلام .
این متن اخیرتان گوشه هایی از جدایی شما با ضد انقلاب و سلطنت طلبان را نشان داد . ولی بهتر نیست که این را علنی تر اعلام کنید تا قاطبه مردم که اکثرا به نظام پایبند هستند حال به هر دلیل مواضع شما را شفاف ببینند . چون چیزی که مردم می بینند حمایت کشورهای استکباری و فراریان ضد مردم و حاکمان ظالم زمان طاغوت است و یا پول دارهای داخلی و بالاشهریهای بی غم که متاسفانه اکثرشان به فساد و بی دینی گرایششان بیشتر است تا به اسلام و عرف قاطبه مردم .
با این نظریه که سلطنت طلبها هم دنبال منافع خود هستند موافقم. با اینکه اینها و کیهان خیلی به هم شبیه هستن هم موافقم.
اما
از مردم هم هستند کسانی که میخواهند این ساختار شکسته بشه. به این معنا که به یک حکومت سکولار برسیم. من نه از کیهان حمایت میکنم نه از به اصطلاح شاهزاده، اما، من فکر نمیکنم این ساختار اجازه اصلاح بده. به عنوانه یک ایرانی، حق دارم که این نوع حکومت دینی رو رد کنم برای کشورم، بدون اینکه به من اتهامی زده بشه.
ba salam
sepas gozaram az inke nazaramo darj farmoodin, jahate ettela’e
doostan arz mikonam, na hameye iranihaye mokhalef o montaghed
dar kharej saltanat talaband va na hameye tarafdarane padshahi
hamsoo ba gharb hastand
cheshm ha ra bayad shost, joore digar bayad did
sabzim, sabzim, piroozim
dorood be pishvaye jonbeshe sabz, mir hosseine aziz
بعنوان شهروند خواهانء بالندی بیش از پیش جنبش سبز، در اظهارنظری که در رابطه با اظهارات اقای موسوی تحت عنوان : ” گسترش اگاهی ها استراتژی اصلی . . ” نوشته بودم . عرض کردم:
” . . باتوجه به سخنان ارزنده اقای موسوی ودر نظرداشتن شرایط حساس کنونی واقعا” ارتقاء اگاهی سیاسی وهمچنین اگاهی از وضعیت پیش رو بهترین عامل تشکل جمعی وپیوند همگانی جنبش است . اما مهمترین جریان اگاه سازی وبسط همگانی ان شناسائی وریشه یابی ویا نشان دادن علت کلیه معضلات اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی و ارائه ان به افکار عمومی است . واقعا” انچه در همه زمینه ها برای اکثریت مردم به صورت پرسش بی جواب باقی مانده است : چه باید کردها ی متعددی استکه در همهء زمینه ها ی پیش رو مطرح اند ! اشنائی با مسائل پیش رو وراه حل های انها ، همواره دو هدف گیری عمده را نیاز دارند ، نخست اینکه بوضوح جزءاهداف جنبش باشند . مانند : خواست برابری حقوق اقوام مختلف کشور – اقای موسوی هم بر ان تاکید داشتنه اند – که فرضا در قالب یک حکومت فدرال میتواند قابل تحقق باشد . ویا مسئله بسیار مهم وحیاتیء برابری بدوق قید وشرط حقوق زن ومرد در همه زمینه ها وانهم فارغ از اما واگرهای قرون وسطائی ویا دقیقترعصر حجری ای که مرتبا” تحت عناوین مسخره اعمال میشوند . سپس طرح همه جانبه مشکلات ومعضلاتی که کلا” از انقلاب ۵۷ تاکنون مطالبات مردم را تشکیل میداده است . مطالباتی که بگونه ای روشن مردم برای نیل به انها انقلاب کردند . مطالباتی که نظام موجود بجای کوشش در پاسخ گوئی به انها ، فرصت ها را ازدست داده ودر عوض مردم را به واهیات حواله داد . بهمین خاطر مشکلات گسترش یافتند وجامعه رابا کمبودها وسیع در همه زمینه مواجه نمود ند . . . . . ” واقعیت این است که جنبش سبز بگونه تحسین برانگیز وبینظیری جمع را گرد اورده ، اما همانطورکه میدانیم این گردامدن ونمایش جمعی، تااین لحظه ، ناشی ازستوه واستیصال مردم بوده،
هنوز بشکل مطالبات کاملا” مشخص مطرح نمیشوند . این که بگوئیم فرضا” مطالبات مشخص فعلا” دراین مرحله «انتخابات ازاد»است . وبر این باور باشیم که ، نخست تحقق انتخابات ازاد وسپس طرح مطالبات ! این نگرانی وجود خواهد داشت که جنبش دچار فرسایش شود . چرا ؟ چون که در شرایط کنونی جامعه ما با توجه به شرایطی که مشخصا” ازکودتای مرداد سی ودو تاکنون دران بوجود امده ، دچار ناپایداری وضعف انسجامء طبقاتی شدیدی است . بقسمی که طبقات عمده اجتماعی قادر به طرح مطالبات طبقاتیشان بگونه ای که بصورت مطالباتی قائم بخود باشد ، نمیگردند . بهمین خاطر مشکلات ومعضلات هر چند که بارشان بردوش طبقات زحمت کش قرار دارد ، ولی بصورت مشکلات همه ی جامعه مطرح میشوند . اکنون اگر بپذیریم مشکلات ومعضلات اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی پیش رو فعلا” بصورت مشکلات همه مطرح اند و بهمین خاطر جنبش همگانی ویا کثیر الطبقه است ، و«شکلی» یا «ظاهری» طبقاتی ندارد ویا اینکه مطالبات طبقاتی درعمق ان است . میباید از این ویژگی استفاده نموده باتحلیل همه جانبهء یک یک مشکلات ومعضلات پیش رو، یعنی سازمان دادن به یک جریان وسیع ومداوم تحقیقاتی با دعوت از کلیه صاحب نظران داخل وخارج ، بصورت جزئی از ضروریات جنبش ، اتحادی که «فعلا”» بدلیل خصلت همگانی جنبش قابل دسترسی است ، تحقق بخشید . چنین اتحادی که طبیعتا” رفته رفته بر منافع مشترک لایه های های مختلف استوار خواهد شد ، هم صفوف جنبش را روز بروز متشکل تر خواهد نمود وهم فرصت طلبان ، اپوزسیون ضد انقلاب ویا انچه در مقاله فوق مطرح گردیده ، را نه با جنگهای حیدر نعمتی وناسزا گوئی بلکه با تخیله شدن محتوای ذهنی شان بگونه ای مستدل وکاملا” طبیعی به حاشیه خواهد راند . نکته دیگری که میباید اضافه نمود این استکه : در حقیقت در فردای انقلاب یعنی روزهای اغازین سال ۵۸ هم این ضرورت مطرح بود . انروزها بیشتر دلسوزا ن انقلاب بجای پرداختن به مطالبات مشخص ( کنکرت) مردم ، تداوم جدال ایدئولوزیکی را مقدم میدانستند !؟ پژوهشها ی وسیعی که انقلاب به ان احتیاج داشت ، انچنان که باید توسط نخبگان انجام نشد وتا اندازه زیادی به همین علت بازار توهمات گرم شد. امروزه هم با وجود احساس شدید ضرورت این پژوهشها ، وطرح مسئله درهرمورد ازمشکلات پیش رو برای افکارعمومی ، بازهم در انتظاریم !!
صرف نظر از پیچیدگی مسائل در جهان امروز و وضعیت توسعه نیافتگی خاص جامعه ما ضرورت چنین اقدامی را برای پویائی هر چه بیشتر جنبش مطرح مینماید .
همه ی این بحثها وشاید اصرارها، بدین خاطر است که امروزه در مورد چه باید کردها ، بدلایل ویژگیهای ساختاری وضع موجود جامعه ، که به برخی از انه مختصرا” اشاره شد . افکارعمومی وحتی برداشت نخبگان دچار سردر گمی است ! برداشت های رایج در رابطه باریشه های مشکلات اجتماعی پیش رو بسیار پر تناقض بوده . ودقیقا” در راستای مطالبات واقعی مردم مطرح نمیشوند . به طرح وبرنامه ها ، سیاست گزاری ، خط دهی وسمت گیری ها در امور مختلفه توجه نمائیم ، واقعا” ملغمه ایست از برداشت های ضد ونقیض . جنبش باید خط میان مطالبات به حق مردم و توهماتی که در جامعه رواج یافته ویا رواج داده شده را، بوضوح مشخص نماید . تا لایه های مختلف جامعه باتوجه به مطالبات مشخصشان هدف های مشترک برایشان وبوسیله خودشان مشخص شود ودرنتیجه به اتحاد پایدار وبدون دغدغه ای، حال بتدریج نایل ایند . پیروزی باماست .
چند مطلب تلگرافی داشتم:
۱- در جنبش سبز تکثر اندیشه پا برجاست اما جایی برای خائنین به ملت در هر زمان و هر لباس نیست.
۲- مهندس موسوی فقط برائت خود را از کسانی اعلام کرده است که از خارجی ها حقوق می گیرند یا جاهلین آلت دست و قدرت طلبان آگاه که نه اسلام و امام خمینی و قانون اساسی برای آنان ارزش دارد و نه حتی رهبری کنونی انقلاب؛ پس حق دارد که آنان را جزو جنبش سبز نداند.
۳- اینجانب به عنوان یک طرفدار جنبش سبز هم مسلمانم؛ هم امام خمینی را قبول دارم و هم خواستار اجرای صحیح و دقیق قانون اساسی هستم؛ اما از قدرت طلبان و قیم های مردم و فرصت طلبانی که به کمین قدرت دوباره نشسته اند؛ بیزارم.
۴- و دست آخر به عنوان یک ایرانی ساده و مسلمان خدمت رهبری محترم عرض می کنم:واقعاً حیف نیست که مهندس موسوی را با این اندیشه های تابناک و ایده های اسلام خواهی و وطن دوستی و نگرانی برای سرنوشت کشور دفع می کنید و جای ایشان را به قدرت طلبان و پشت هم اندازانی می دهید که اسلام و ایران در اولویتهای ۴ و ۵ آنان است(اگر باشد)واگر زورشان برسد و صلاحشان باشد یک روز هم راضی به ولایت شما نیستند؟
salam
khoshhalam az inke aghaye mir hossein bebinand ke chand nafar az tarafdaranash az noorizade sahunist hemayat mikonand
کوتوله های بی مایه سایت کلمه بهتره حد خودشون را بدانند و با غولی مثل علیرضا نوریزاده شاخ به شاخ نشوند!
واقعا برای نویسنده این مقاله متاسفم و این مقاله ادبیات شریعتمداری رو برام تداعی کرد ،لطفا جایگاه خودتون رو بدونید و بدونید که شما نماینده میر عزیز هستید، وزن سیاسی هر کسی مشخصه ونیاز به تحلیل شما نداره ،لطفا دیگران رو تخطئه نکنید،یه کم انصاف خوب چیزیه…
شما حتی به سخنان میر حسین عزیز اعتقاد ندارید که گفت :همه در کنار هم با رسمیت شناختن اختلاف نظرها……
افرین به نویسنده تیز هوش و اگاه که در خوب موقعی روابط پشت پرده این دو پرونده ساز را افشا کرد.نوری زاده که به اعتقاد من الت دست سعید اسلامی برای متشنج تر کردن روابط روشنفکران باقی مانده از قبل از انقلاب بود و توسط چند رابط که یکی شان داروخانه دار در لندن است از اهداف مهندسی حذف مخالفان مطلع بود و اتفاقا در روابط تجاری با فرد دیگر که تجارت دارو از امریکا بود شریک شده بود. باشگاه ریتس لندن در سالهای ۷۲ تا
۷۶ شاهد ملاقاتهای این افراد بود.درست زمانی که نوری زاده ماموریت داشت علیه فرح پهلوی داد سخن کند و از داستان نویسان داخلی مدح و ستایش کند. شریعتمداری در این زمان از پیکانهای تهاجم فرهنگی حرف میزد. یکی حمایت ابلهانه میکرد دیگری دستور قتل میداد..و بدینسان پروژه حذف(بخوانید ترور)راه اندازی شد.برای حذف اشراف هم شریعتمداری که نمی توانست اسمی از مسئولان بیاورد اطلاعات زندگی این افراد را در اختیار
نوری زاده میداد و البته اجازه سر کیسه کردن هم داده شده بود. نوری زاده دوقلوی سیاسی امنیتی برادر حسین است که جز تیره کردن فضای سیاسی کشور برای امال فاشیست ها نداشت. بررسی واژه های استفاده شده این دو هم پنداری و هم گفتمانی شان نشان میدهد. وقتی شریعتمداری قبل از دستگیری تاجیک و بهشتی مینویسد ..بایستی عقبه اطلاعاتی جبهه سبز را نشانه بگیریم…نوری زاده به همکاری تعداد بیشمار نیروهای اطلاعاتی با جبهه سبز را تاکید میکند .دو درد اعتیاد و قمار نوری زاده را به نوکری فاشیست ها وادار کرده است. زنگی اش پر خرج است کاش به خود اید و زحمت ملت را کم کند و از سخن پراکنی در ازا پول ناچیز سر پیچاند. اما برای برادر حسین از خدا طلب قلب سلیم خواستارم.
آیا واقعا اصلاح طلبان با اپوزیسیون ضدانقلاب ارتباط ندارند ؟؟؟
na agha matlab khiliam khob bod bade koli sokot emam ali ham mige age ieki zad to goshesh ba hamon shedat ieki bezan hamonja
سلام
این نظرات و تحلیل ها برام جالبه(و کیهان تریبون ضد انقلاب و مدافع حقوق پهلوی ها)
جنبش سبز قطعا در تاریخ ثبت خواهد شد چون مجموعه ای از تناقضات فاحشه(این خودش به تنهایی کار بزرگیه)
انقلابی تیر و اتشی و از اون طرف ضد انقلاب دو آتشه! مخالفت علنی با اصل ولایت فقیه(این یکی رو خودم در روز عاشورا به چشم دیدم) و از اون طرف طرفدار حقیقی مقام معظم رهبری!
تظارهرات سکوت از نوع مدنی کاملا دموکراتیک با رعایت حقوق مردم و توزیع شیرینی و ساندیس توسط خود مردم و از اون طرف به آتش کشیدن اموال عمومی و مسجد محل ما(هنوز آثارش در مسجد محلمون هست) و دختری که با آجر در حال کوبیدن روی عابر بانک بود(این صحنه ها از ذهن نمی ره)و …
جوانان با تیپ شیطان پرست از نوع الله اکبر گو!(این معجزه نیست؟)
واقعا این پدیده جنبش سبز برای خود پدیده ایه، حتی دو نفر رو که با هم دشمنی دیریه دارند رو به هم پیوند می ده.
نمونه همچین معجزاتی فقط در افسانه های تاریخی بریتانیای کبیر پیدا می شه.
همه خوب حرف می زنند ، اما کی خوبه این وسط ، بد و خوبش به شما ، ما که رسیدم ته خط
من با دوستانی موافقم که با محتوای این مقاله مخالفند. اگر اسلام می گوید به صرف تصدیق زبانی باید افراد را مسلمان دانست ما هم حق نداریم کسانی را که لسانا و عملا از حنبش سبز حمایت کرده اند طرد کنیم.
من به شخصه طرفدار اصلاحم نه براندازی و از اپوزوسیون هم به دلیل تهییج بیهوده مردم دل خوشی ندارم. ولی ما باید قبول کنیم که جنبش طرفداران متکثری دارد (همانطور که خود مهندس موسوی هم فرموده اند) و برخی طرفدار انقلاب هشتند و برخی مخالف آن. از بین گروه دوم برخی دنبال براندازی اند و برخی (من جمله خود من) براندازی را به صلاح کشور و مردم نمی دانند. ما باید بیاموزیم که با همدیگر با وجود این اختلافات همراهی کنیم چون فراتر از نظری که درباره انقلاب داریم همه عضو یک جنبشیم.
من معتقدم که هیچکس نمی تواند ادعا کند که خواسته اکثریت مردم را می داند. بهتر است با فروتنی به جای تفرقه به اتحاد برسیم.
فکر کنید زد و دولت سقوط کرد. در آن صورت ما بهتر است برای تعیین دولت بعدی دولتی اتلافی تشکیل دهیم یا سر قدرت به جان هم بیافتیم؟