نامه دختر عرب سرخی به تاجزاده؛ زندان را بیهیبت و آبرو کردی مرد
چکیده :دیشب وقتی سیاهی همه جا را پر کرده بود. وقتی هنوز آیه امن یجیب به انتها نرسیده بود. تو اجابت شدی. ایستاده و سربلند. آزاده و رها. تسبیح نامتان هنوز در دستم دارد می چرخد. به نام همهی نامهای بلند. به نام همهی بزرگی ها. به نام همهی اسمهای اعظم خدا. به نام همهی مردان. نام بعدی محسن است و مهدی و حسین. و شاید روزی فیضالله. من دارم تسبیح می گردانم. چشمهای پر از عشق! آمین...
کلمه:ساجده عرب سرخی دختر فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بیش از ۹ ماه در زندان است در نامه ای به مصطفی تاجزاده هم بندی پدرش در اوین که چهارشنبه شب آزاد شد نوشته است: هنوز آیه به انتها نرسیده بود که تو اجابت شدی. دانهی تو پیش از نام بابا افتاد. تو برگزیده شدی. تو آمدی. مصطفی آمد. انگار همهی بهار، انگار همهی امید، انگار همهی انتظار سر آمد. زندان و دیوارها کم آوردند.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفت به شرح زیر است:
دلم هزار ماه است پرپر است از بس که نبودی. از بس که نبودید. دلم هر روزش چهار فصل زندگی کرد. مردم بس که در این روزگار سخت، که هر روزش هزار ماه است، روئیدم، برگ ریختم، برف باریدم، دوباره جوانه زدم.
کجائید مردان سرزمین من، در این روزگار سختِ بی مردِ بی مروت، فرزندان بالیدند و پیر شدند از بس روئیدند و بزرگ شدند و مردانه ایستادند. دیشب به اندازهی هزار ماه دلم آسمانِ خدا را دور زد. دور زد. رفت و آمد. و در انتهای راه که تا خدا دو قدم بیشتر نمانده بود دلم لرزید و ایستاد. دلم دلهره داشت. میگفت بهار پیشِ رو چه رنگی خواهد بود. دلم آسمان را پنجره به پنجره عبور کرد. ریشه به ریشه گذشت. شاخه به شاخه پر کشید. ستاره به ستاره خدا را صدا کرد. تسبیح نامتان را به دست گرفتم و گرداندم. به نامِ همهی نام های بلند. به نام همهی بزرگیها. به نام همهی اسمهای اعظم خدا. به نام همهی مردان.
به نام همهی مصطفیها که آئینِ اجابت و تاجدارِ برگزیدگانند. همهی فیضهای الهی که جاریکنندهی احسانِ خدایند. همهی محسنها که آئینهدار زیبائی و جمالند. همهی حسینها که طلایهدار شهامت و شهادت و سردار راستی و درستیاند. همهی سروهای سرسبز که لبریز از بهارند. گفتم شب دارد به انتها میرسد. دلم گفت ایمان بیاور. کم نیاور. امن یجیب بخوان. دلم گفت شب که پر از سیاهی شود صبح میدمد. تسبیح نامتان را به دست گرفتم. با هزار آیهی روشن امن یجیب.
هنوز آیه به انتها نرسیده بود که تو اجابت شدی. دانهی تو پیش از نام بابا افتاد. تو برگزیده شدی. تو آمدی. مصطفی آمد. انگار همهی بهار، انگار همهی امید، انگار همهی انتظار سر آمد. زندان و دیوارها کم آوردند . بهار با رگبار، امید آمدنش را به میهمانی نگاههای خسته آورد. تو نمیدانی چقدر جوانهها همین دیشب به اندازهی هزار ماه دوباره قد کشیدند. تو آمدی بی هیچ تشریفات و مراسمی. تو را با دستان خود آوردند.
بی هیچ ادعائی از سوی تو برای به این سو آمدن. زندان گنجایش بزرگی تو را نداشت. زندان با تو کاری نکرد، که تو کردی با زندان. بی آبرویش کردی. تو در سکوت سرد تاریک و سقفهای کوتاه و بی روزنهی آن زندگی را، امید را، پایداری بر حقی که مال تو نبود و از آن همهی مردمانت بود، در دل مردم سرزمینت رویاندی. زندان تو را کم آورد.زندان تو را ترسید. دست پاچه شد. رهایت کرد. کم مانده بود، زندان نام خود را از یاد ببرد.
زندان ترسید دیگر کسی باور نکند آنجا جائی هراسناک است. زندان آدمهای رها را پس می زند. بزرگی تو جائی فراخ می خواست. به پهنای زمین. به وسعت آسمان. به گستردگی ایمان مردمی که درستی و راستی را فراتر از همهی کجیها و ناراستیها در سرزمین وجود خود چونان امید کاشته اند. بچه ها دیشب در وبلاگ های خود نوشتند مصطفی سرو است. چه این سوی دیوار چه آن سوی زندان. سبز سبز است چه در آشکار روزگار چه نهان کرده در پستوی ذهنهای بستهی شرمسار.
دیشب وقتی سیاهی همه جا را پر کرده بود. وقتی هنوز آیه امن یجیب به انتها نرسیده بود. تو اجابت شدی. ایستاده و سربلند. آزاده و رها. تسبیح نامتان هنوز در دستم دارد می چرخد. به نام همهی نامهای بلند. به نام همهی بزرگی ها. به نام همهی اسمهای اعظم خدا. به نام همهی مردان. نام بعدی محسن است و مهدی و حسین. و شاید روزی فیضالله. من دارم تسبیح می گردانم. چشمهای پر از عشق! آمین بگوئید.
سلام بر بنده صالح خدا و مطیع بیامبر و امیر المومنین علی جناب تاج زاده تاج سر ازادگان انشااله روز ازادی مرد بزرگ و ناصح حاکمان و اسوه تقوا مظلوم محمد نوری زاد و دیگر مظلومان در بند استبداد
ایشالا که نفر بعدی که میاد پدر شما باشه ساجده خانوم، بعدشم همه ی اسرا تک تک بیان خونه
آمین، یا رب العالمین!
تا آزادی فیض الله عزیز و برای همیشه سبز می مانیم…
دخترم انشاء الله بزودی چشممان به آزادی پدرگرانقدرت روشن می شود(همسرشهید)
بی نهایت زیبا و تأثیر گذار بود
خدا با مظلومین است. حقانیت شما و ملت سبز ایران را حتی اقتدارگرایان در خفا تصدیق و تأیید میکنند. آنها که هنوز ته مانده ای از وجدان برایشان باقی مانده.
ظلم پا برجا نمی ماند. ما پیروزیم چرا که چون آب روان سنگ سخت را از بر خواهیم کند.
خیلی زیباست، اشک تو چشم حلقه زد و البته امین بلندی گفتم به امید اجابت!
Advance, and never halt, for advancing is perfection. Advance and do not fear the thorns in the path, for they draw only corrupt blood.
Kahlil Gibran
به امیدپیروزی
dokhtare golam basalam
man omidvaram pedar shoma ham azad beshan to ham doa koa ke dar keshvar haye mokhtalef avareim ham be iran barghardim ta ba ham va dar kenare hah patchame sabz ro be ehtezaz darbiyavarim
mar bar dictator
dorord bar jonesh
sabzzzzzzzzzzzzzzzzzz
خداوند باصابرین است به امدآزادی ایران عزیز
درود بر آزادی که زیباترین کلام تاریخ است.
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسانی برای هر انسانی برادری است. روزی …
chera in aye ra zodtar nakhandi,age ba in zendani biron miad!!!!!!!!
زنده باد کسانی که برای ملتشون در بند هستند.
یا حسین میر حسین
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی رفع صد بلا بکند.
درهای باستیل را می شکنیم
جنبش ادامه دارد
یا حسین میرحسین
یا مهدی شیخ مهدی
سبز بود، استوار بود، با ایمان بود، نرم بود یقین که در دل سنگشان عصر کناد
عالی نوشتی خانم.عالی نوشتی.به امیدپیروزی جوانه هابرتبر
سلام. به امید سربلندی انسان و انسانیت، الهم فک کل اسیر
تاجزاده آبروی ماست، عرب سرخی افتخار ماست.
آلملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
]چه روزگار عجیبی است. شادهستم اما گریه می کنم ، خدایا روزگار شادمان خندیدن را نیز برسان !
ای خدایی که دانه را از دل سرد وتیره ی خاک می رویانی ورها یی می بخشی ما را از تنگنای ستمکاران بی آزرم برهان!
ای خدایی که کودک را از سختی های پیچیده در سختی می رهانی واز رحم تاریک وکوچک به دنیای فراخ می رسانی جنین آزادی مردم مرا به سلامت به این دنیا بیار آنگونه که هزاران سال به درستی و آسوده گی نشو ونما کند!
ای خدایی که همه گان در سختی ها جز تو دوستی ندارند بانگ کمک خواهی دوستانت را پاسخی فرما آنگونه که جهانیان بار دیگر ترا بستایند و راستی را ستایش وپیروی کنند .
اگر میتوانی حسین باش یا زینب وگرنه مردن به ز زندگی نگین افرین بر شما
لذت بردم از نثر زیبایت ساجده ی عزیز ، استوار باش وپایدار چنان که بودی و یادگاری بگذار از خود برای این نسل و آیندگان چنان که هستی و بودند امثال پدر و همبند گرامیش.
درود بر میر حسین و یاران با وفایش
درود بر شما…
آمین
آفرین بر تو و سایر فرزندان اسرای مظلوم که ندای حق طلبی پدران خود را به گوش همگان میرسانند و آفرین بر ایرانی که چنین فرزندانی را در دامان خود پرورش میدهد
آنانی که چند صباحی را سرمست از قدرت اند واز قادر متعال غافلند از آه مظلومی که عرش الهی را می لرزاند بترسند.ای دختر رنج کشیده امیدوارم بزودی چشمانت وچشمان همه منتظران زندانیان بی گناه وسرافرازروشن ودل ملت شاد شود.
بامید پیروزی انشاه اله
خیلی خیلی قشنگ بود
هر آنچه که از دل برآید بر دل می نشیند.
به یقین اون نامرد ها شگفت زده هستن از این قلم روان و شیوا . . .
۱۰ ماه پیش تاجزاده عزیز در شهر ما قزوین سخنرانی داشت.آخ که چقدر دلم براش تنگ شده.تو کشوری که مرداش تو زندانن و نامردان در حال ظلم چقدر سخته زندگی کردن.خواهرم آرزوی تو آرزوی ما استپ. کاش اینقدر دلتنگ آزادی نبودیم کاش زندان نبود کاش…
زنده باد استقامت و مردانگی ،درسهایی که جوانها از اعضاء سازمان مجاهدین در این مدت گرفتند شاید چند صد کتاب و منبر نتواند . تاجزاده و نبوی نشان دادند که مرد سیاسی هستند و مرد روزهای سخت و به خودشان و ملت سبز اطمینان دارند . متشکرم از این نامه زیبا که نوشتی که واقعاً باید در وصف مردان و زنان مقاوم چنین قلم قدرتمندی آسایش نداشته باشد . بنویس
آمین مرا هم بپذیر ای خدا ، برای همه اسرای سبزها چه آنها که مقاومند و پرریشه و چه مردم و جوانان عادی وطنم،ولی سبز در جان
به امید آرزوی زندانیان سیاسی آمین
به امید آزادی همه زندانیان
در کنار زندانیان سرشناس به یاد زندانیان بی گناهی و گمنامی که همچنان بلاتکلیف در زندان هستند هم باشیم
میشل فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه و تولد زندان . در نگاه اپیستمولوژی خود خاستگاه زندان را مراقبت نگاه قدرت می داند مراقبتی که در تولد درمانگاه و روانشناسی و کنترل جنسی و بسیاری زندانها و مراقبت های دیگر می داند .دریدا در کتاب بخشایش اشاره می کند به ندایی که به بهانه جرمم علیه بشریت دادگاه تشکیل می دهد . مارکس و انگلس همین نگاه ساختار شکنانه را به نهاد مقدس خانواده در جایگاه مالکیتی اش دارد. مهم در همه اینها جایگاه مراقبتی است که جلوه گاه قدرت و دستگاه حاکم ساخته است .تاکید تو آنجا که می نویسی:” زندان گنجایش بزرگی تو را نداشت. زندان با تو کاری نکرد، که تو کردی با زندان. بی آبرویش کردی. ” به حق جلوه به همین نگاه ساختار شکنانه به زندان است.
برای ساجده
(۲۲/۱۲/۸۸)
چه شوقی داشتم برای نوشتن ، هربار که قلم بر کاغذ می رقصاندم .
چه لذتی داشتم از نظاره این اعجاز پر شکوه .
چه سربلند بودم از اینکه همیشه در گریه های تنهائیم قلمی همقدم با دلم دارم .
اما این بار شرمسارم ، از اینکه نامم مرد است .
نمی شناسمت ، پیش از این هرگز نشنیده بودم نامت را . گاهی از فیض الهت شنیده بودم اما از تو…
ای دختر سجده های شکر و تعبد.، شرمنده ام کردی.
قلمم توان نوشتن ندارد به خدا .
وقتی خواستم نامه ات را بخوانم انتظار داشتم گله از دوری و سختی نبودن پدرت را در لا به لای نوشته هایت بچشم . اما اشکم شرمسار بزرگیت شد .
ساجده ، خواهرم ، با توام ؛ که از امروز تا روزی که هوای آزادی مهمان ریه های مردترین فرزندان این خاک باشد ، شرمنده ام . از اینکه مردی در دیار نامردی هایم و تو نیز زیر آسمان شهر من روزها را می شماری .
چه بگویم وقتی تو از رنج و درد نمی نالی .
خدایا ؛ کجاست اینجا ؟ چه نامی دارد این شهر به ظاهر خاموش ؟
هر گوشه را که می نگری شیرزنی است ایستاده چون کوه استوار زیر تازیانه های جور مردانه و باز استوار .
ساجده ، خواهرم ؛ نامه ام را به نام تو نوشته ام اما بگو به همه ساجده ها و فاطمه ها ، به همه زهرا ها و شیوا ها و زینب ها و .. نمی دانم به تمام خواهران استوارم ، به همه نامهای بزرگ سرزمینم ، بگو که مردان این دیار زهره نگاه در چشمان رنج دیده شما را ندارند .
هر سطر نامه ات آتشی چون نار ویل درونم افروخت . نمی دانم آیا شهامت مقاومت در زندان را دارم یا نه ، اما می دانم این برادر ناز پرورده ات ؛ امیر ، استقامت تورا هرگز نخواهد داشت . پس ببخش اگر که خود را مرد مینامم و بدان که شرمسارم از مرد بودنم …
به امید نابودی همه ی دیکتاتورها . . .
به امید ازادی همه ی اسرای سبز خوا هر خو بم ما هم با شما همدرد و هم نفسیم و تا اخر ایستاده ایم و ما همیشه سبزیم.یا حسین میر حسین
انان که رفتند کاری حسینی کردند و انان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه همگی یزیدی هستیم به امید ازادی یا حسین میر حسین
آمین
زنده باد نام تام آزاده های وطن
ساجده خانوم ایران به وجود دختران روشن ضمیر و آزاده ای مانند شما به خود میبالد . ان شاءالله آقای عرب سرخی آزاده بعدی خواهد بود .