کاش منتقدان و حقوقشان را به رسمیت می شناختید
چکیده :این جنبش نیازمند به تشکل قوی تر موسوی، خاتمی و کروبی و مدیریت بیشتر است/گویا اگر سی بار دیگر انقلاب می کردیم پس از سی سال همین جا بودیم که الان هستیم/جریان اصلاحی پایان قلدری ها و فسادها و تبعیض ها و نا روایی ها و بی لیاقتی را از طریق قانون جستجو می...
کلمه– ابوالفضل فاتح:کشور عزیز ما به دفعات و تقریبا هر ۲۵ تا سی و پنج سال شاهد بروز و ظهور مطالبات پاسخ نیافته ی مردم در قالب خیزش ها و حرکت های سیاسی اجتماعی عمیق و وسیع بوده است. نمونه ی آن مشروطه تا سال ۳۲ و از ۳۲ تا انقلاب اسلامی و از بهمن ۵۷ تا دوم خرداد و سپس ۲۲ خرداداست. گرچه این فاصله فی مابین دوم خرداد ۷۶ تا ۲۲ خرداد ۸۸ به شکل معنی داری کاهش یافت که قابل تامل می باشد.
این مقاطع هر یک بسان فرصتی تاریخی برای کشور بوده تا با پشتوانه ی حضور و مشارکت مردم اصلاحاتی درخور را تجربه کند. اما به شهادت تاریخ، این فرصتها با مداخلات مستبدان و دول خارجی و ناپختگی نخبگان عموما مصروف درگیری ها و منازعات بی حاصل و یا کم حاصل به ویژه شکاف جمهوری خواهی و اسلام خواهی گشته و نهایتا با هزینه ی بسیار بالا، دستاوردی بسیار کمتر از ظرفیت خود برجای گذاشته است. پیروزی انقلاب اسلامی از معدود مواردی است که ملت ایران و نخبگان آن توانستند با تفاهمی مثال زدنی، شکل دهی جبهه ای واحد و پرهیز از کوته بینی های رایج، از کمند عادت تاریخی خود رهایی یافته و با رهبری حضرت امام اصلاحی عمیق در وضع موجود پدید آورند.
انتخابات دهم ریاست جمهوری غلیان مطالبات فروخورده ی مردم در بزنگاهی تاریخی بود که بسیار زودتر از مواعد پیشین بروز و ظهور یافت. ۲۲ خرداد تداوم روایت داستان دوم خرداد مبنی بر مطالبه ی اصلاح در منش حکمرانی و روش اداره ی امور بود. اگر فرصت دوم خرداد مغتنم شمرده و صدای مردم به درستی شنیده می شد، چه بسا که ۲۲ خرداد این همه زود به وقوع نمی پیوست. اما دوم خرداد که متمم انقلاب اسلامی بود در غفلت و نیرنگ و در گیر و دار کارشکنی ها و خودخواهی ها به شکاف ظاهری اسلام خواهی و جمهوری خواهی بدل و به قصه ای ناتمام با فرصتی بیشتر بر باد رفته تبدیل و از آن همه شور و اشتیاق و انرژی بهره ای در تراز برده نشد.
اینک نیز بیم آن می رود که در صورت غفلت خدای ناکرده آنچه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری می گذرد به تدریج به عادت تاریخی ما و همان شکا فهای غم انگیز پیل افکن تبدیل شده و نهایتا این فرصت بزرگ تاریخی به جای پیشبرد کشور منجر به گامهایی کوچک با هزینه ی بسیار و یا حتی فراتر به تعمیق تندروی و سخت گیری به مردم و فرصت سازی برای افراطی گری و نهایتا به پسرفتی غم انگیز نبدیل شود.
با توجه به شرایط موجود نکاتی را به عرض می رساند که قطعا خالی از نقد نیست. این فضای متکثر مشوقی بر طرح دیدگاه هاست و البته نگاه منتقد و تیز بین مخاطبان عزیز لغزش های متن را تصحیح خواهد کرد:
سخن نخست با رهبران اصلی جریان اصلاحی است. آنچه از آن به عنوان “مشارکت همگانی” و یا رهبری همگانی در جنبش یاد می شود، نگاهی بسیار مدرن و فرهیخته به ایجاد رابطه ای منطقی و محترم با مردم و شعور آنان است. در این نگاه مردم تعیین کننده ی اصلی و رهبران همراه و همدل و یاور و نه قیم آنانند. همین دیدگاه در قالب جنبش های مجازی در فضای اینترنت بارها مورد سنجش قرار گرفته، با قدرتمند کردن مخاطبان به عنوان عنصری فعال نه منفعل، موج ها و جنبش های بزرگی را پدیدار و میلیون ها شهروند را در فضای جهانی نقشی تعیین کننده بخشیده است.
آنچه در فضای جنبش سبز می گذرد از حیث متکثر بودن نوعی گرته برداری نوآورانه از فرهنگ و روش همین جنبش های مجازی است. به نوعی می توان گفت جنبش سبز آنچه در فضای مجازی محقق است را در فضای واقعی تمرین می کند. لذا شعارهایش نظیر “هر شهروند یک ستاد” و سپس “هر شهروند یک رسانه” نیز ملهم از همان فضا است. از این رو همچون طبیعت فضای مجازی که در تهدید آنارشی است، این جنبش نیازمند به چارچوب و مرزها و مدیریت بیشتر است؛ مدیریتی البته حداقلی اما فراتر از شرایط فعلی. به نظر می رسد در فضای جنبش سبز هنوز این موضوع مهم به خوبی جای خود را نیافته و این جنبش نیازمند بازشناسی مدیریت و چارچوب های خود است.
نکته ی ظریف دیگر آنکه در هر فضای متکثر که که افراد و جمعیت های پرشماری در آن مشارکت دارند، نقش تعیین کننده را به طور طبیعی کسانی بازی می کنند که متشکلترند. به عنوان نمونه انهدام تشکیلات رسانه ای و حلقه ی پیرامونی مهندس موسوی با همین هدف صورت گرفته است تا میدان به شکلی برنامه ریزی شده از حوزه ی تحت برنامه ریزی وی خارج شود. به طور طبیعی در انهدام تشکیلات رسانه ای و پیرامونی رهبران یک جریان متکثر، فضا به سوی کسانی هدایت می شود که متشکل ترند. این که در داخل و نیز در خارج صدای بلند تر در اختیار رسانه هایی است که با مهندس نسبتی ندارند متاثر از همین عنصر متشکل تر بودن در فضای متکثر است که برنامه ریزی شده به وقوع پیوسته است.
با تکریم جایگاه بارز مهندس میر حسین موسوی و تواضع نسبت به منزلت بزرگانی چون حجج اسلام کروبی و خاتمی انتظار می رود که اولا این بزرگان متشکل تر شوند و ثانیا نقش مدیریتی بیشتری برای خود در تعریف از چار چوب ها و مرزهای جنبش اصیل سبز قائل باشند. امروز کشور در گلوگاهی تاریخی است و مردم در حال پرداخت هزینه ی بسیار بزرگی هستند.انتظار جدی از این بزرگان است که هماهنگی بیشتری فی مابین آنان به وقوع پیوسته و همراه با مشورت سایر نخبگان دانشگاهی و حوزوی و شخصیت هایی چون هاشمی و مراجع عظام نقش محوری تری در مدیریت جنبش پذیرا باشند.
نقشی که فراتر از هر کانون دیگری، چه در داخل و چه در خارج بوده و معیار اصلی برای کانون های دیگر باشد. مردم حق دارند مطمئن باشند که در گام های استراتژیک، این بزرگان سه گانه همفکری و مشارکتی یگانه داشته اند. مردم حق دارند و چشم انتظارند تا این فرصت اصلاحی بزرگ جوانمرگ نشده وآرزوهایشان زنده به گور نشود. عدم تشکل رهبران اصلی این جنبش یعنی مهندس موسوی و خاتمی و کروبی، احتمال ربودن جریان اصلاحی را به دنبال و نتیجه ی طبیعی آن تحریف جریان اصلاحی، فرصت سوزی، و تحکیم جریان افول گراست.
سخن دوم با همراهان جنبش اصلاحی است. چنان که گفته شد سم مهلک هر جریان غیر متمرکز و همه گانی آنارشی و بی قاعدگی است. جنبش اصلاحی چنان که از تحلیل گفتمان رهبران اصلی آن بر می آید، امتداد و ارتقاء اهداف بلند انقلاب اسلامی به ویژه استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت تعریف شده است. خصلت ذاتی این جریان رو به جلو، انعطاف و فراگیری است، لذا طبیعی است که در های این جریان به سوی طیف وسیعتری از مردم و نخبگان با دایره ی وسیعی از رویکرد های فکری گشوده باشد و هر روز همراهان جدیدی را در خود پذیرا شود، اما این که افرادی و طیف های متنوعی به جنبش اصلاحی می پیوندند، نمی تواند در تباین با معیار های اولیه و اصلی جریان سبز قرار گیرد، در غیر این صورت جنبش مفهوم و هویت خود را از دست خواهد داد.
منطقی است که در این فضای متنوع و متکثر برای پیشگیری از آنارشی و از هم گسیختگی، مآلا هنجارها و چارچوب های حد اقلی که رهبران داخلی و اصلی جنبش بیان می کنند، معیار هر حرکت و رویکردی باشد. مشارکت همگانی امر مقدسی است، اما این که از هر سو پرچمی بلند شود و مردم به هر سوی و شعاری فرا خوانده شوند و یا چارچوب های اصلی محو و کمرنگ شود و مسئولیت هزینه هایی که به مردم و رهبران اصلی جنبش تحمیل می شود، مشخص نباشد، نتیجه ی روشنی نداشته و ره به ناکجا خواهد برد.
دین ویژگی جدایی ناپذیر انقلاب اسلامی و ملت بزرگ ایران است. و نیک می دانیم که هیچ جریان معارض با دین در تاریخ ایران، منجر به دست آورد قابل ذکری نشده و چه بسا که آسیب های جدی نیز بر جای گذاشته است. وقتی کیهان نماد سبز را مخملی خواند ستاد رسما و مبتنی بر حقیقت اعلام کرد که این نماد، مذهبی است نه مخملی. بعید است کسی در این نقل تردید داشته باشد. حال اگر کسانی پرچم ضدیت و عبور از وحدانیت و مذهب بر پا دارند نه تنها خدمتی به جریان اصلاحی نکرده اند بلکه با این ارتقاء ناصواب و عبور ایدوئولوژیک، ضربتی کاری بر پیکره ی جریان وارد نموده اند.
استقلال و آزادی نیز عنصر لا ینفک اصلاح طلبی است. هر چه در طول تاریخ کشیده ایم از استبداد و وابستگی بوده است. قاطبه ی مردم و نخبگان دانشگاهی و حوزوی، متدین، خداجو، دلسوز ، مستقل و آزادی خواهند. مردم ایران خوش نمی دارند که نخبگانشان نگاه به بیرون داشته باشند و این البته با بهره گیری از ظرفیت های مثبت جهانی در پیشبرد کشور متفاوت است.
امروز جریان خارج کشور در معرض تهمت و تهدید است. هیچ جریانی در ایران قابل حذف نیست مگر آنکه به دو صفت منفی لامذهبی و وابستگی متهم شود. انتظار می رود عزیزانی که در خارج از کشور عزم همراهی جریان اصلاحی را دارند، مراقبت نمایند در منش و روش به چماقی علیه جنبش بدل نشوند و مرز از قدرت ها و همپیمانانشان را محفوظ بدارد و از کسانی که وابستگی و لا مذهبی شان واضح و مبرهن است فاصله اش را حفظ کند. بایسته است جریان سبز در جبهه بندی جهانی آزادیخواه و عدالت خواه تعریف شود و در مرز بندی های منطقه ای حسابش از آپارتاید صهیونیسم و حامیانش جدا و مقاومت را از خود بداند.
امام و قانون اساسی دیگر معیارهای اصلی این جریانند. کسانی که خود را به نماد سبز مزین می کنند، هرجا که هستند اگر اعتقاد به اصالت های جریان اصلاحی دارند، طبیعی است که به قانون اساسی و هنجارهای این مردم تعلق داشته باشند و آن را محترم بدارند. آری قانون اساسی وحی منزل نیست، اما ساختارشکنی و عبور از آن نیز با چارچوب های اصلی سبز سازگاری ندارد.
نقطه ی عزیمت جنبش سبز ارتقاء کشور از طریق ظرفیت های قانونی و از فرایند قانون است. جریان اصلاحی پایان قلدری ها و فسادها و تبعیض ها و نا روایی ها و بی لیاقتی را از طریق قانون جستجو می کند. کیست که نداند مشکل اصلی در کشور ما قانون نیست، بلکه بهره گیری ابزاری از قانون و انتقال وزن حقوقی به حوزه ی حقیقی و شخصی است. اگر امام بودند، چه بسا امروز خود رای به تغییر بندهایی از قانون اساسی برای پیشگیری از تفسیر به رای آن می دادند، اما آیا کسی هست که ادعا کند ایشان رای به تغییر کلی قانون اساسی و یا تغییر نظام می دادند؟ این دیگر سخن گزافی است.
همین طور عبور از امام و اصول ایشان، تحریف سبز اصیل و تبدیل جریان اصلاحی به اقلیتی پراکنده، نا موجه و کم تاثیراست. یکی از شاخصه های اصلی مهندس موسوی که بسیاری از نسل نخست و دوم را گرد هم آورده، نخست وزیر امام بودن است. البته این سخن به مفهوم بسته بودن باب اجتهاد و ملاحظه نکردن زمان و مکان نیست، اما اگر کسانی هستند که امام را رهبر خود نمی دانند، شایسنه نیست این مولفه ی اصلی جنبش اصیل سبز را نادیده گرفته و با آن به بی مهری و تعارض برخیزند. با احترام به همگان، نمی توان نامی بلندتر و معنوی تر از امام برای جنبش سبز متصور بود. سبز در داخل و خارج در عین تکثر، موقعی موفق و اصیل است که از امام عبور نکند و همرهانش جمهوریت و اسلامیت رابه عنوان اصل همراهی همواره محترم بدارند.
نکته ی آخر پرهیز از خشونت و واقع بینی است. در هر حرکت اجتماعی کسانی موفقند که توقعات را واقعی و در چارچوب مقدورات قرار دهند و مراقب بلند پروازی های معیوب و با منشاء نامعلوم و خیالپردازانه باشند. همینطور شکی نیست که خشونت و آشوب یک دام است. در این میدان آن که مسیح وار تر و رحمانی تر است، پیروز مند تر است و خوردن سیلی، باختن میدان نیست که رسوایی حریف است.
سخن آخر با مسئولان کشور است. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی محصول بیش از یک قرن مبارزه ی مردم شریف و مسلمان ایران و صدها هزار شهید جاودان است. این نظام برای استقلال و آزادی و جمهوریت و اسلامیت و تضمین آینده ای برتر و سرفراز برای ملت و ایران عزیز برپا شد. اینک سی و یک سال پس از رو ز واقعه، در تحقق عدالت و آزادی به کدام سو روانه ایم؟ نسبت پیشرفت ما با سرمایه های مادی و معنوی فدا شده کجاست؟ صرف نظر از همه ی سرمایه های مادی، به سرمایه های معنوی، به اسلام به امام و خون های صد ها هزار شهید جوان بیاندیشید.
آیا همه ی کشورها برای این میزان پیشرفت چنین بهایی پرداخته اند؟ سیستم آپارتاید گونه ی انتخابات ما نسبتش با بسیاری از معیارهای اخلاقی و عقلی که به رای و باور مردم احترام بگذارد کجاست؟ نسبت دستگاه قضایی و امنیتی ما با عدالت علوی در سیستمی که مخالفان و منتقدانش را جبهه ی مقابل علی (ع) می داند کجاست؟ آیا مراد مردم از شعار آزادی، آزادی مسئولان برای هر چه به آن تمایل دارند و بستن و تهدید هر صدای مخالف با متهم کردن به عناد با خدا و نفاق بود؟
سالهاست که برداشتن گام های کوچک با هزینه ی گزاف عادت شده است. همچنانکه از نفت و منابع زیر زمینی کاستی های مدیریت خود را جبران کرده ایم، از آبروی انقلاب و اسلام و با پر هزینه ترین روش و منش سیاسی، کاستی ها و بی لیافتی های سیاسی و مدیریتی را سرپوش گذاشته ایم. هر از چندگاه هم که نوای اصلاحی بلند شد، به جای بهره گیری به تار و مار آن همت نمودیم. ما در عرصه ی سیاسی بسان عرصه ی اقتصادی بی حساب هزینه و مصرف، و رفتار و کار آمدیمان بسان مصرف سوخت پر هزینه و کم فایده است و بیشتر مشمول گذران امروز است تا پیشرفت کشور.
برخورد شما با منتقدان و معترضان نتیجه ی انتخابات از غم انگیز ترین نوع همین رویکرداست. تمامی آبروی انقلاب و نظام و اسلام را به صحنه آوردید تا پاسخ گوی مردم منتقد نباشید و با بدترین روش میلیون ها نفر را منکوب و بزرگانشان را بیگانه و منافق و خارجی خواندید. همراهانشان را به زندان افکنده یا در زندان و خیابان به خون کشیدید و با بیشترین هزینه ی معنوی، عبور موقت از حادثه را بر اصلاح امور کشور ترجیح دادید. چنانکه در دوران دولت دوم خرداد نیز با کارشکنی های رسوایتان یک فرصت تاریخی دیگر را از کشور برای پیشرفت و اصلاح گرفتید.
انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن فرصتی بزرگ برای اصلاح کشور و افزایش هاضمه ی نظام در تحمل منتقد بود، اما شما آن را به بدترین نحو و از بیم خود، تبدیل به شکافی ملی نمودید. حمایت مردم از اساس انقلاب را با حمایت از خود اشتباه گرفته و با نادیده گرفتن میلیون ها منتقد در لابلای بمباران یک سویه ی خبری خود را به خواب زدید. اگر می توانستید و اگر شهدای نخست انقلاب چون بهشتی و مطهری و رجایی زنده بودند امروز به جای فرزندانشان خودشان را محاکمه می کردید تا حسابتان را از گذشته جدا کرده باشید. حسادت و بغض از گذشته به ویژه از دوران امام و اصحاب و اهل بیتش در ادبیات و سلوک شما آشکار و غیر قابل کتمان است، غافل از آن که آینده با شما بهتر از آنچه امروز با مردم خود و با اهل بیت امام و انقلاب و با صحابه ی امام و روسای جمهور و نخست وزیر و وزیران و نمایندگان مجلس های گذشته کرده اید، نخواهد کرد.
این سخن نه از سر دوستی با مهندس موسوی و منتقدان و نه از سر بیگانگی با شما که از سر علاقه به پیشرفت کشور و آبروی نظام است. کشور ما در کنار موفقیت ها و فرصت های ارزشمند و درخشان که در سایه ی انقلاب اسلامی دست یافته است، از مشکلات داخلی نظیر فقر و فساد و تبعیض و تنگ نظری و تحجر رنج می برد و از قافله ی پیشرفت در حوزه های مهمی نیز جا مانده و ناپختگی سیاستمداران و خود خواهی کارگزاران و کم لیاقتی اعوان وانصار مشکلات را افزون نموده و همت ها بیش از آنکه مصروف کشور شود، وقف من و ما می شود.
از این رو در بسیاری از حوادث و فرصت ها به جای آنکه قدمی به جلو برداریم یا متوقف شده و یا سالها به عقب بر می گردیم. غمگنانه باید اعتراف کرد، از گذشته نیز درس نمی گیریم. گویا اگر سی بار دیگر انقلاب می کردیم پس از سی سال همین جا بودیم که الان هستیم. کارگزاران هر دوره می خواهند همه ی گذشته را نفی، همه ی خوبی ها را به نام خود ثبت و بدی ها و کاستی ها را به نام دیگران بنویسند و گذشته را یکسره محاکمه کنند. گویا کسی نیست که بخواهد آجری بر آجر گذشته بگذارد و همچون طفلان خراب کردن و از نو ساختن را به مذاق خود خوشتر می بینند.
تا اوضاع بدین منوال و فرهنگ کارگزارانمان چنین است و سیاستمداران و کارگزاران کمتر به هزینه هایی که به ملت و کشور تحمیل می کنند، می اندیشند در این میانه ملت و کشور است که خسارت می بیند و انقلاب و اسلام عزیز است که هزینه می دهد. پس وقت است که به خود آییم. نه، هیچ کس در این ماجراها پیروز حقیقی نخواهد بود و تا زمانی که کشور در مسیر اصلاح و پیشرفت نبوده و فضای رعب و نظامی گری و تخطئه و قهر و اتهام و تخریب حاکم باشد همه شکست خورده ایم. این به تنهایی مهم نیست که آینده چه کسانی را مقصر و چه کسانی را مظلوم می پندارد، البته خوشا به حال کسانی که در این میانه در جبهه ی مظلومانند. مهم تر آن است که چه بر سر کشور آمده و چند سال پس یا پیش رفته ایم. ای کاش پیشرفت کشور و آبروی نظام را بر خود و عبور موقت از حوادث ترجیح می دادید.
ای کاش منتقدان و حقوقشان را به رسمیت می شناختید و باب گفت و گو را به جای تهدید و تفسیق رهبرانشان که از بسیاری از شما به انقلاب صالحترند، باز و زندانیان را آزاد و فضای رسانه ای را گشوده و نسبت به مظالم رفته عذرخواهی می کردید تا عادت تاریخی کشور یعنی فرصت سوزی و سرمایه سوزی تکرار نشود. نگران میهن باشید. این گونه معلوم نیست که آیندگان نامتان را به نیکی برند، روزی که دیگر کسی به دلیل ترس یا نیاز دلیلی به ظاهر سازی نمی بیند و خیلی زودتر از آنچه فکر می کنید در معرض نقد بی رحمانه خواهید بود. همین طور باور کنید اگر عبور موقت از حادثه را همچنان ترجیح دهید چه بسا واقعه ی بعدی بزرگتر و نزدیکتر باشد همچون فاصله ی دوم خرداد ۷۶ و بیست و دوم خرداد اخیر.
بنگرید اگر شما والیان روزگار امام علی (ع) بودید، روش و منش شما برای مولایمان چه بر جای می گذاشت. امام علی ابن ابی طالب (ع) نه تنها نسبت به منتقدان خود سینه ای فراخ داشت، بلکه با ملحد ترین و محارب ترین دشمن خدا یعنی ابن ملجم چنان مشی مروت پیشه کرد که ضرب المثل تاریخ شد. خوشا به حال علی (ع) و تشیع که آن روز شما نبودید. بیم آن بود که با این رویکرد خشن و چهره های عبوس و دامنه ی تهمت پراکنی یتان کرور کرور امت را متهم و به انتقام علی (ع) خونها ریخته و زندانها از منتقدان پر و از علی (ع) حاکمی غدار ساخته شود که جز قدرت همه ی ملزومات اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشته است.
حال آن که ماندگاری علی (ع) به عنوان امام و الگوی زمامداران نه به اقتدار که به عدالت، شرف و اخلاق و سیره ی ایشان است و این سیاق همه ی ائمه ی ما علیهم السلام است که اگر چنین نبود نه امام که تنها امیر بودند. اینک به خود بنگرید. راستی که چقدر سیاق بسیاری از شما به سیاق جریان های سیاسی حاکم پس از پیامبر شبیه است. ممکن است مسلط بمانید، اما حق با شما نخواهد بود.
ممکن است با هزار ترفند خود را به امام عظیم الشان متصل کنید و حتی با دست درازی به فدک اهل بیت امام، اسناد موسسه را به نام خود ثبت کنید تا گذشته ی نداشته ی خود با امام را به سیاق ابوهریره تحریف کنید، اما کسی ستیزه ی شما با پیروان امام و اهل بیتش و راه و مرامش را فراموش نخواهد کرد و اگر صدها سال هم روایت این ظلمها ممنوع شود، نهایتا آنکه بازنده روضه ی این مظالم خواهد بود، شمایید.
با سلام .متاسفانه در سالهای اول بعد از پبروزی انقلاب زمامدارانی که انروز در قدرت بودندوامروز نیز بخشی از انان هنوز مصدر امور هستندباد کاشتندوامروز باید طوفان دروکنندواین ملت بزرگ ایران است که با درایت سیاسی خود این طوفان را به نسیم ازادیبخش تبدیل خواهد ساخت انشااله
دکتر شریعتی :
ارزش هر کس ، گاه به اندازه سخن هایی است که برای نگفتن دارد.
پس اجازه دهید در این فضای تهمت و دروغ و بی دینی ، ……..
هم اکنون در جامعه یک تقسیم بندی صورت گرفته است که برخی می خواهند بگویند که ما مسلمان تریم و یکی دیگر کمتر مسلمان. فراموش نکنیم که اگر اسلامیت در میان… در حال کم رنگ تر شدن است به ویژه در بین جوانان علت آن را در رفتارهای سه دهه گذشته باید جستجو کنیم چرا نباید از خودمان انتقاد کنیم که در سی سال گذشته نازیباترین ترسیم ها را از اسلام ارائه کرده ایم. یک دهه جنگیدیم, یک دهه برای جنگ گریستیم و یک دهه است که به آن می خندیم و برایش انواع فیلم های کمدی را می سازیم و آن گاه ادعا می کنیم که مسلمانیم. فراموش نکنیم که جامعه تشنه ارائه قرائتهای نوین از دین است, حداقل همان اسلامی که سیدحسن نصرالله در لبنان توانسته است در لبنان با آن محوریت وحدت باشد؛ او اسلام را در خدمت مردمش قرار داده است نه اسلام را در خدمت خود.
در ارتباط با استراتژی ادامه نیز من از همین الان روز پیروزی را می بینم, این سنت الهی است فقط امیدوارم کم هزینه تر باشد و در این قانون اساسی به عنوان میثاق باقی مانده از امام(ره) -البته با نادیده گرفتن اصلاحاتش- هنوز ظرفیت زیادی دارد که ما را از دام انقلاب رهایی بخشد, حق ماست که انقلاب نکنیم و با قانون پیروز شویم, مثل گاندی, ماندلا و… انقلاب و جنگ خانمانسوزترین ها هستند بگذاریم قانون فارغ از این که چقدر مسلمانیم یا نیستیم میثاق آینده ایرانمان باشد
آقای بوالفضل فاتح ارجمند!
من بعنوان یک روشنفکر ایرانی که با این انقلاب بزرگ شده است و به بعضی از مسئولین انتقاداتی را هم دارد، به درستی برداشتهای شما از واقعیتهای جامعه بسیار مشکوک می باشم.
با سلام و درود بر راست قامتان جنبش سبز
و سلام و درود بر مهندس موسوی و دکتر فاتح
من قطره ای از این خیل عظیم سبز حسینی هستم، قطره ای از دریا
۸ ماه خون دل خوردم (و خوردیم) و دیدیم که چه کردند با ما
همه ما معتقد به اسلام هستیم
همه ما معتقد به نظام هستیم
همه می دانیم که هیچ نظامی بهتر و با سلابت تر از نظام جمهوری اسلامی برای ما نخواهد بود
انگ براندازی همراه با انواع تهمت ها را نثار ما کردند، درحالیکه ما، فرزندان و نسل سبز میدانیم که هیچ نظامی برای ما بهتر از نظام جمهوری اسلامی نیست و نخواهد بود جز حکومت امام عصر – عج الله
سیاست برانگیختن حمایت هر انسان – فارغ از دین و مذهب و اعتقادات و بر اساس پایه انسانیت – از جنبش سبز، سیاست زیبایی بود که مهندس و همراهان نزدیکش به آن روی آوردند.
اما شاید هیچ کس نمی دانست که مخالفان آزادی از همه چیز حتی خدا هم هزینه میکنند تا حرف خود را به کرسی بنشانند.
این سیاست حمایتی از هرقشری مشکلی به وجود آورد که شاید از ابتدا به آن توجه نمیشد!
مشکلی که باعث شد انگ حمایت غرب، سلطنت طلب ها، منافقین و … از مهندس موسوی، به این جنبش اسلامی که قطعا برپایه آزادی و آزادی خواهی هست، بچسبد و نمکی باشد بر زخم ما
من از دکتر فاتح و سران واقعی جنبش سبز – که در ذیل اسم آنها را خواهم برد – میخواهم صمیمانه، خاضعانه که اساسنامه ای مشخص و مبرهن، بدون هیچ خللی برای جنبش تنظیم و تبیین کنند و نقص حمایت هر فرد از این جنبش را در آن برطرف کنند و با آن بگویند که هرکس میخواهد با جنبش سبز همراهی کند با اصول و قواعد در اساسنامه پایبند باشد.
به نظر من اینگونه از خیلی از اتهامات جدا خواهیم شد!
امیدوارم که جناب دکتر قاتح با نظر این بنده حقیر موافق باشند و در بین خود و مهندس موسوی – اگر تا به حال به آن نپرداخته اند – مطرح و بررسی کنند.
از نظر بنده سران جنبش سبز را این افراد میدانم
۱- مهندس موسوی
۲- حجه الاسلام کروبی
۳-حجه الاسلام سید محمد خاتمی
الخیر فی ما وقع
یاحق
…
آفرین
درود خدا یر تو
شک اقای دکتر حمید رظا یوسفی صد در صد شکیست که در چسبندگان به قدرت همیشه وجود داشته و دارد.
اما جناب اقای فاتح برسی شما برسی دلسوخت تکانیست که دل در گرو میهن واسلام دارند. به انقلاب اسلامی و به اندیشهای امام و مردمش میاندیشند و از فجایع اینده برای این سرزمین کهن نگرانند و حق دارند که نگران باشند.
بدانند که فجایع های عزیمی در راه است که دیگر هیچ چیز جلو دار ان نیست و انهم بخاطر توهین و بی احترامیست که به یک ملت شده و این مردم توهین و بی احترامی از جانب … را تحمل نخواهد کرد و با نمایشهای تصنعی نمیتوان انرا بر طرف کرد. به خود ائید تا دیر نشده!!!!!!!!!!!!!
با سلام خدمت آقای فاتح
نوشته شما حاوی نکات مثبتی است.در این نکته با شما از نظر تاکنیکی موافقم که بالا بردن مطالبات جنبش سبز و فرا رفتن از ساختارهای قانونی جمهوری اسلامی حداقل در اوضاع کنونی ره به جایی نمی برد. اما به شما و همچنین همفکران شما که از نزدیکان میر حسین عزیز هستید باید تذکری داده شود:
شما گفتید که “هیچ جریانی در ایران قابل حذف نیست مگر آنکه به دو صفت منفی لامذهبی و وابستگی متهم شود. انتظار می رود عزیزانی که در خارج از کشور عزم همراهی جریان اصلاحی را دارند، مراقبت نمایند در منش و روش به چماقی علیه جنبش بدل نشوند و مرز از قدرت ها و همپیمانانشان را محفوظ بدارد و از کسانی که وابستگی و لا مذهبی شان واضح و مبرهن است فاصله اش را حفظ کند”
می بایست گفت که جمله میر حسین مبنی بر این که “همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند.” صحیح و قابل دفاع است اما اینکه ما عده ای را به نام “لامذهب” از جنبش سبز طرد کنیم برخلاف تکثر موجود در این جنبش عظیم است.می توان از افراد غیر مذهبی انتظار داشت که با سخنان و گفته های خود به مبانی مذهبی مورد اعتقاد اکثریت افراد جامعه حمله نکنند اما نمی توان انتظار داشت که افراد غیر مذهبی در این جنبش حضور نداشته باشند!!
این جملات بر خلاف نظر صریح میر حسین است که در جای جای سخنان و بیانیه های خود بر تکثر عقاید و نظرات و افراد گوناگون تاکید داشته است.اگر این جنبش به خودی و غیر خودی تقسیم شود و رهبران آن به این اندیشه اعتقاد داشته باشند پس چه فرقی است میان آنان و جناح حاکم؟
آقای فاتح عزیز! جنبش سبز یک جنبش رنگین کمانی است.در این جنبش همه نوع افکار وجود دارد.می بایست به همه آنان اجازه صحبت و اعمال نظز داده شود.شعار”ایران برای همه ایرانیان” شعار اصولی جنبش اصلاحات بود.جنبش سبز تکامل یافته اصلاحات است. خواهشا اندیشه خودی و غیر خودی را طرد کنید زیرا سی سال است که این ملت از این عملکرد ضربات اساسی خورده است.
امیدوارم انتقاد مرا مطالعه فرمایید .
آقای فاتح، برادر عزیزم
به اعتقاد من این اصرار شما بر معیارهای اصلی جنبش با واقعیت جامعه بسیار متفاوت است. به عنوان کوجکترین دلیل کافیست به تفاوت مشارکت در انتخابات ۷۶ با ۸۰ و ۸۴ با ۸۸ ریاست جمهوری دقیقتر نگاه کنیم. یا مثلا به میان فرزندان انقلاب (متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ که به اصلاح طلبان رای دادند برویم) و بپرسیم که با توجه به وقوع حوادثی که در بین سالهای ۷۶ تا ۸۴ و بخصوص سال ۸۸ گذشت از این جمع آیا ۲۰% هم حاضرند در انتخاباتهای آینده با شرایط موجود شرکت کنند؟!
کافیست امروز از دانشجویان دهه ۷۰ کشور بپرسیم آیا امید زیادی به اصلاح دارند؟! کافیست از جوانان انقلابی دهه ۵۰ بپرسیم که چقدر واقعیات امروز جامعه با آرمانهای آنان که در انقلاب و سپس جنگ شرکت جستند همخوانی دارد و آیا روند سالهای اخیر، راهی هم برای امیدواریشان به اصلاح حاکمیت در ساختار کنونی قانون اساسی که بسیاری، اصول غیر مردمیش را غیر دموکراتیک میپندارند، با توسل به شیوه های پیشین می یابند؟
برادر عزیزم، متولدین دهه های ۶۰ و ۷۰ بزرگترین سهم جمعیتی را در ایران امروز دارا میباشند و مانند نسلهای گذشته نمی اندیشند، آنان از اندیشه های نسل من و شما بسیار فاصله دارند و سوالات و خواسته های به حقی دارند که در صورتی که من و شما به آن دقیقا گوش نکنیم، باعث سرخوردگی بیشتر و مهاجرت خواهی بیشتر و یا خدای ناخواسته توسلشان به اقدامات خشونت باری که من و شما نمونه هایش را پیش از تولد این نسل و پیامدهایش به خاطر داریم خواهد شد.
آنان به وضوح در میان تمامی خواسته هایشان در این چند ماه پس از انتخابات در خیابان، یک سوال واضح و روشن را در میان شعارهایشان می پرسند: متولدین دهه ۲۰ و ۳۰ چه حقی داشتند که برای امروز ما تعیین تکلیف کنند؟ این سوال برای من و شما آشنا نیست؟! آنها فرزندان همین انقلابند و فراموش نکنیم که اگر بر خواسته های به حقشان (از حق تعیین سرنوشت توسط مردم گرفته تا حق اعتراض) که متاسفانه در راستای همین قانون اساسی و جزایی، برایش مهارهایی چیش بینی شده است ترمز بزنیم و مسیر دهه ۷۰ را در دهه ۸۰ پی بگیریم از ما جدا خواهند افتاد و ممکن است شکافی مهیب را در بین نسلها پدید آورد.
حرفهای دهه ۵۰ برای این جوانان کفایت نمیکند. این یک واقعیت عینیست. قانون اساسی مصوب دهه ۵۰ و ۶۰ که به تصویب رسیده جوابگوی دهه ۹۰ نخواهد بود. جوانان حق انسانی و شهروندیشان را می خواهند. به رسمیتش بشناسیم و با نتیجه آرمانهای دهه ۵۰ که به حوادث دهه ۸۰ انجامیده، مهارش نکنیم.
مقاله پربار و رهگشایی بود. ولی کو گوش شنوا. اینان روزی به فکر راه چاره می افتند که دیگر خیلی دیر شده است. اینان از یک راهپیمایی ۲۲ بهمن چنان برای سرکوب مخالفان بهره می برند که هر انسان عاقل را به فکر وامی دارد که این نظام چنان از مخالفان هراس دارد که تا امروز تمامی شبکه های رسانه ای اش را بسیج کرده تا حضور مردم در ۲۲ بهمن را برای چند صدمین بار به تصویر بکشند. که خود نشان از ضعف آنان دارد.
آقای فاتح:خیلی از متن زیباتون ممنون واقعا این متن نشان از درایت شما نسبت به جو ایران و شناخت شما از مسائل سیاسی است/خیلی دوستتون دارم.(تو انگلیس حواستتون بخودتون باشه!دلسوزانه می گم)
—
هر شهروند یک رهبر غلط است!!همان طور که فرمودید این مطلب در اصل متعلق به فضای مجازی است/تکثر آرا و نظرات برای قبل از عمل است!باید بعد از تصمیم جمع همه یک صدا شوند /نهایتا باید برای اجرا یک حرف اعمال شود مثلا نمی شود مردم بیاییند در خیابان یک نفر بخواهد به سمت چب برود یک نفر به سمت شمال شهر برود یک نفر بخواهد به سمت میدان آزادی برود!باید قبلا تصمیم گرفته شود در فضایی با کثرت آرا که مثلا میدان صادقیه و این اعلام شود. توسط کی؟؟؟توسط رهبر و مدیر جنبش!
و این که گفته می شود “نقطه ی قوت جنبش سبز این است که رهبر ندارد” این غلط است/این اتفاقا” نقطه ضعف جنبش است!
همین می شود که که از یک جایی چو می اندازند شعار”نه غزه نه لبنان..” که هنوز بعد از ۵ ماه چوب آن را درایم می خوریم!!
یا یکی می گوید اسب تراوا -یکی می گوید آکسیون نهایی و..
باید بر روی حداقلی توافق کرد و رهبری را برگزید و تا قبل از اجرا و عمل کثرت صدا باشد و هر کس نظر خود را بگوید و مشورت شود اما در هنگام اجرا و عمل باید نظر مدیر و رهبر اعمال شود و بعد از عمل باز هر شهروند یک رسانه و یک رهبر باشد و نظر رهبر را نقد کند و تاکتیک ماضی را بررسی کند.
—-
سلام اقای موسوی
سلام به تو که میشود بدون پیشوند و پسوند اسمت را صدا زد و مرهمی شدی بر دل جوانان ایران
هر زمان که با متحجران روبرو میشوم و افکار پر از سیاهی انها را حس میکنم به یاد تو که می افتم دلم ارام میگیرد
تو در ذهن من یک نقطه نورانی در تاریکی مطلقی
کاش انان که از سر جهل اهانت می کنند میفهمیدند تو چقدر محجوبی
کاش اگاه میشدند – کاش اذهان گرد گرفتشان را تکانی می دادند
اما افسوس که تحجر و دروغ گسترشش بسی بیشتر از اگاهی و صداقت است
کاش ادب را از تو یاد می گرفتند – کاش میفهمیدند چقدر زشت است بی ادبی
یعنی میشود روزی انها هم اگاه شوند؟
نمیدانم چرا هر کسی اهل تفکر و مطالعه است این قدر تو و راهت را دوست دارد و از او بیزار است
من نمیدانم ایا رهبران تحولات ملل دیگر هم با مرور زمان همچون تومحبوب تر میشوند ؟
تو صدای زیبای همه مایی
دلم برای سخن گفتنت با ان سبک زیبای خاص خودت تنگ شده
چیزی بگو
با درود و سلام خدمت یار دیروز،امروز و فردای انقلاب
امیدوارم هر کجا هستید پیروز و سربلند باشید
دکتر فاتح فرمایشات جنابعالی از سر دلسوزیست ولی کاش بودی و میدیدی که در ۲۲ بهمن،در سالروز پیروزی خون بر شمشیر چه ظلمی بر حامیان واقعی انقلاب روا داشتند.من هیچ امیدی به اصلاح ندارم.
آقای فاتح جنبش سبز به افرادی مانند شما افتخار می کند.سربلند باشید
دکتر فانح عزیز نرود مبخ آهنین در سنگ
دست خدا همرهتان باد
من یه سوال از مهندس موسوی دارم
اون اوایل اعتراضات ایشون سخن از تشکیل جبهه داشتند
بد هم که اعلام کردند اسم این جبهه راه سبز امیده
بعد اعلام کردند هسته مرکزی این جبهه آقایان موسوی کروبی و خاتمی اند
ولی حتی یک بار هم یک بیانه مشترک را با هم به نام این جبهه امضا نکردند
و عملا این جبهه فقط یک اسم است که به هیچ جا وصل نیست و من و امثال من که به آن دل خوش کرده بودیم
می خواستم علت این عدم دادن یک بیانیه به نام این جبهه را بدونم
ممنون
نوشته خیلی پرباری بود
البته اگر تذکر کامنت کورش درون اون رعایت شده بود خیلی خیلی بهتر هم می تونست باشه
عالی بود.
به نظر من بزرگترین نیاز کنونی جنبش سبز اظهار نظر های محطاطانه رهبران آن است.چون اتفاقات اخیر حاکی از آن است که تند رو ها قصد حذف آنان را دارند(عکس روزنامه کیهان) . اولین نیاز نوشته شدن نامه ای نامه توسط سران جنبش به رهبر انقلاب وجلب نظر ایشان برای داشتن حق قانونی فعالیت درون نظام است.
Ba salam khedmate duste aziz, jenabe aghaye fateh…
Dar maghaleye shoma nokhate mosbat va albate manfi didam ke lazem be zekre anha didam…
Nokhost man niz movafeghe jazbe tamame aghshare mokhtalefe iran ba didgahhaye mokhtalef mibasham be sharte anke dar ayande niz hagh va name tamamiye anha bedune kam va kasti zekr shavad…
Dovom man niz yek mosalmane shiee mibasham va motaghed be tamame zibaei haye din va be khosus dine eslam ama hamvare dar tamame zendegiye khod motaghede bar jodaeiye din az siyasat bude va hastam
va sevom anke be vojud amadane enghlabe jadid az lahaze teori baese aghab mandane keshvar az masire pishraft va taali mibashad ama mohemtar az an in ast ke agar ghasde eslahe hokumat va chaharchubi ra darim, an sakhtar eslah pazir azt…?
In masale niyaz be darke vagheeiyat darad…(ke nazare man be eslah paziriye an manfist)
va dar enteha be mozue talkhi dar neveshteye shoma miresam ke in ra be manzaleye sami talkh dar rahe jonbeshe sabz mibinam…
Va an chizi nist joz rahe eshtebahi ke ma dar in 31 sal raftim, sakhtane temsalhaye khoda manand…
va dar enteha khater neshan mikonam ke goftehaye shoma be manzaleye baztabi az teyfe vasiei az mardome motarez mibashad pas dar goftehaye khod tmame talashe khod ra bar ehteram be dido binesh hamegiye hamrahan gharar dahid…
Ba tashakor
جناب آقای فتاح عزیز. مقاله شما بدون شک یکی از دقیق ترین و صالحترین و خداپسندانه ترین مقالاتی بود که در این مدت خوانده بودم که “به حق و به صبر” سفارش میکرد که این عین روش کسانی است که در زندگی خود هرگز دچار خسران نمیشوند. با اجازه شما میخواستم نکته ای را خطاب به مسئولان کشور اضافه بکنم و آن اینکه خوب است آقایان در میان صدها سخنرانی که دائم میکنند – برای حفظ ظاهر هم که شده یک بار و فقط یک بار محض رضای خدا هم که شده – بگویند که “ای کاش” فلان کار را کرده یا نکرده بودیم. برای یک بار هم که شده در باره یک چیز – ولو خیلی پیش پا افتاده هم که شده – بگویند اشتباه کردیم بهتر بود فلان کار را میکردیم یا نمیکردیم یا فلان حرف را میزدیم یا نمیزدیم. آقایان گویا واقعا باورشان شده که از خطا بری هستند و این در حالی است که در پاره ای از قضاوتهایشان دچار اشتباه فاحش و غیر قابل انکار میباشند.
همانطور که آقای کوروش مرقوم فرموده اند این جنبش متعلق به هر فردی است که بخاطر نا رضایتی از وضع موجود به صحنه آمده و در طول مسیر آحاد کثیری از انسان های این مرز و بوم را در اقصی نقاط عالم با خود همراه کرده است و خوشبختانه ناخدای این کشتی طوفانزده که در طوفانهای بدخیمی در تلاطم میباشد توانسته است با سیاست و تدبیر و با تربیت و احترام و صبر و شکیبایی این امید را در مردم بوجود آورده باشد که با امید به اینده و با علم به اینکه هر نفر یک رهبر بتواند این کشتی را سالم به ساحل امن برساند .این صحبت آقای کورش درست است که خطی نکشیم ای بسا مذهبیونی باشند که به نام مذهب و با علم به اینکه خودشان عین اسلام هستند تن به بسیاری از جنایت ها بدهند و در طرف مقابل افراد غیر مذهبی باشند که در عمل بار ها انسان تر و قائل به بسیاری از مسائل اخلاقی باشند و آزارشان به کسی هم نرسد .مثل اول انقلاب که هر کس با هر انگیزهای به مردم و اعتراضات عمومی پیوست و در پایان رفراندم مردمی آینده را ترسیم کرد و امروز هم بی شک آینده متعلق به پتانسیل موجود در این جنبش است و جهت ترسیم چارچوب های مشخص آن میباید مدت زمانی صبر و به نگاه های رهبران این جنبش که در این فشار روحی و عقیدتی لحظه ای پلک نمی زنند و مترسد لحظه نجات این ملت میباشند باقی ماند.موسوی نخست وزیر امام خمینی ،کروبی رئیس مجلس و خاتمی رئیس جمهور سابق سرمایه های عظیم این ملتند که با فهم و درک درست از شرایط روز جامعه جهانی و ایران این جنبش را محافظت میکنند .خداوند محفوظشان بدارد. آمین
محمد.ت
اینها برای قدرت دیر یا زود اسلام لفظی خود را هم زیر پا خواهند گذاشت
حرف خاصی ندارم چون عظمت و برزگی گفتار دکتر زبان انسان می بندد و گوش دل را باز می کند حالا یک سری جرعت می کنند و به ایشان بی احترامی می کنند جزو خوارج جنبش سبزند
متنی بسیار هوشیار کننده و از نظر زمانی بسیار به موقع بود
به امید پیرودرود بر سه یاور خمینی موسوی و خاتمی و کروبی
آقای کوروش به نظر من این حرف جنا فاتح هیچ تضادی با سخنان مهندس موسوی ندارد وقتی آقای مهندس موسوی ابتدا نماد سبز را برگرفته از سیره اهل بیت (ع) میدانند و سپس تکثر عقاید در جنبش را مطرح می کنند نمی توانید دامنه این تکثر را آنقدر گسترش داد که افرادی که اعتقادی به مذهب و اهل بیت (ع) ندارند در آن تعریف شده باشند.
چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد
بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
این قسمت را پسندیدم:
این گونه معلوم نیست که آیندگان نامتان را به نیکی برند، روزی که دیگر کسی به دلیل ترس یا نیاز دلیلی به ظاهر سازی نمی بیند و خیلی زودتر از آنچه فکر می کنید در معرض نقد بی رحمانه خواهید بود. همین طور باور کنید اگر عبور موقت از حادثه را همچنان ترجیح دهید چه بسا واقعه ی بعدی بزرگتر و نزدیکتر باشد همچون فاصله ی دوم خرداد ۷۶ و بیست و دوم خرداد اخیر.
آخه کجا دیدین یکی قدرت داشته باشه و اونو رها کنه و دو دستی تقدیم مخالفینش کنه،ولو اینکه اکثر مردم باشن؟؟
قدرت آدم رو مسخ می کنه،اون امیرالمومنین بود که قدرت براش از کفش پاره بی ارزش تر بود،بعضی ها برای قدرت حاضرند همه ی مردم رو ذبح کنند.
نیاز جنبش سبز آگاهی بخشی به بدنه جامعه است، خدا پشت و پناه شما باشد.
besiar besiar ziba va motabegh ba vagheiat roozegar ma……..
قدری درباره آقای فاتح بدانید :
تنها تجربه من مربوط می شود به جلسه وبلاگ نویسان با یکدیگر چند روز مانده به انتخابات فکر می کنم ۱۹ خرداد بود که در آن روز وبلاگ نویسان در دو گروه ۱۰۰ نفری تقسیم شده بودند و ما در گروه دومی بودیم ساعت ۱۴ الی ۱۶ . وقتی مجری که چهره ای بسیار درهم ریخته داشت شروع کرد به صحبت کردن و من به دوستم گفتم بیا ببین این اصلاح طلبامون هستن از ما طرفداراش دیگه چه انتظاریه ، الان که این رو می نویسم ناراحتم چون بعد از انتخابات عکس ایشون رو در بین افرادی که در دادگاه فرمایشی ترتیب داده بودند دیدم و اعترافاتی که از ایشون گرفتن هم شنیدم اما ماجرا از اونجا شروع شد که ایشون از دکتر فاتح با کلی تعریف و تمجید دعوت کردن چند کلامی در باره موضوع بحث (کار در فضای سایبری) که فکر می کنم از پایه های همین تشکیل شدن همین جنبش سبز بود صحبت کنند. ایشون تشریف آوردند ساده تر از اونچه به نظر می رسید ، سرمای شدیدی هم خورده بودند، هیشکی به پاشون بلند هم نشد خودم هم همینطور ، اما وقتی صحبتشون که نیم ساعت بود تموم شد همه به پاشون بلند شدند و فکر می کنم تا موقعی که از درب بیرون رفتند کف می زدیم ، به قولی تشتک از سرمون پرونده بود. ای کاش یه روز صحبتهای ایشون رو که ضبط هم کردم بتونم جائی چاپ کنم و بازهم فکر می کنم صحبتهای قشنگشون پایه هایی محکم بود از ساخته شدن جنبش سبز امروز.
باسلام به برادر بزگوار جناب آقای فاتح بنده هم به این نکته صددرصد معتقدم که برای رسیدن به اهداف که همان اصلاحات است ازامام (ره) وقانون اساسی نباید عبورکردکه درغیراین صورت وضع بدتر می شود که بهتر نمی شود ودراین خصوص دومسئله مهم برای من دراین مدت سوال بود که چرا مهندس موسوی ورهبران اصلاحات نسیت به موضع گیری گروها وافراد ضد انقلاب درارتباط با جنبش اسبز اعلام موضع نکردند که آنها بدانند رسالت این حرکت با انها ۱۸۰درجه فرق می کند ودیگر اینکه از نظرات امام در مورد دولت مهنس موسوی واعلام صریح موضعگیری امام وذکر مصدایق آن زمان استفاده نمی کنند که ثابت کنند وجدانا درزمان حضرت امام افراد مورد تائیدحاکمیت فعلی ،پیرو امام و ولایت بودند یا جریان منحرف البته ازنظر آنان ؟ باآوردن مصداقی ازآنها شمارا به مواردی ازآنها ارجاع میدهیم
-علت جداشدن روحانیون مباز ازروحانیت مبارز وموافقت حضرت امام –
-موضع گیری تند نمایندگان مجلس دوم درخصوص سفر مک فارین به ایران وآن جمله معروف آن نماینده مرحوم که گفته بود نمی شود درمقابل نظرات امام پوزبند بزنیم وحرف نزنیم
-موضع گیری تند شورای نگهبان درمورد انتخابات مجلس سوم وشرط وشروط گذاشتن (بازشماری آرا)برای برگزاری مرحله دوم انتخابات ازسوی شورای نگهبان که آیت اله صافی گلپایگانی دراعتراض به نظر حضرت امام قهر وبه قم می روردکه با انصراف آقای مرتضی رضوی شورای نگهبان با برگزاری انتخابات موافقت می کند
-موضع گیری آقای جواد لاریجانی درخصوص حکم امام درارتباط با سلمان رشدی
-موضع گیری تند نمایندگان مجلس درخصوص اتنخاب مهندس میرحسین موسوی (به قول آنها یکی ازسران فتنه) که انصافا امام بااین قاطیعت درزمان زنده بودن هیچ فردی آبااندازه ایشان ازکسی حمایت نکرده حتی برای اینکه نمایندگان را مجاب کند مرحوم حاج آحمد آقارا دررآخرین سایات جلسه رای اعتماد به مجلس فرستاد باین وجود ۹۹نفر به ایشان که امروز دم ازولایت می زنند مخالفت کردند
-موضع گیری آقایان ولایت مداردرباره نظرات امام که آنرا مولوی ارشادی می دانستندکه افراد بارزآن آذری قمی -شیخ محمد یزدی و….
– اعلام موضع آقای خزعلی نسبت به نظز امام به صدا سیما درخصوص پخش سریال های تلویزیونی ونظر معروف فقهی ایشان درخصوص موسیقی وشطرنج
ادامه در نظر بعدی …
ادامه نظر قبلی ….
-نامه تند جامعه مدرسین حوزه علیمه قم درخصوص چنگ ایران وعراق که حاج احمدآقا درنمازجمعه باعنوان کردن کلیات آن نامه گفت امام فرمودند اگر توهین های آنرا درنظر نگیریم تازه می شود نامه نهضت آزادی
-ومصدایق زیادی
خدا وکبلی دزمان حیات پربرکت امام کدام جناح بیشتر درحاکمیت بودند
-بعد ازفوت امام که این افراد بعنوان فتنه گر ازفیتلر شورای نگهبان خارج نشدند (مجلس چهارم ) آیا برای انقلاب معضل شدند-
درجلسه خرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان چه گذشت و کسانی ازرهبری آقا دفاع کردند وچه کسانی آیت اله گلپایگانی رابرای رهبری معرفی کردند که ۱۴ رای آورد که وقتی آقا مطرح می شود باحالت بغض گرفته به بعضی ازآقایان می فرماید اگراین مسئولیت خطیر رابپذیرم نظرات فقیهی من را قبول خواهند کرد ؟
-شما را به موضع گیری آقای خاتمی درباره وقایع ۸ساله ریاست جمهوری ایشان و خنثی کردن بحران های ان زمان و فرمایشات آقا را درجلسه آخرهئیت دولت درمورد ایشان و نیز تفاوت ولایت پذیری ایشان را با آقای احمدی نژاد ارجاع می دهم
درپایان باید به دو نکته اشاره کنم
-جریان چب وراست وموضعگیری آنها و اصل انقلاب من را یاد آن ادعای آن دوزن که درمورد یک کودک خدمت امیرمومنان شرفیاف می شوند که بقیه ماجرا را بهتر ازمن میدانید ، می اندازد.
ونکته آخر اینکه سعی کنیم دین خود را به دنیای دیگران نفروشیم .
باعرض پوزش ازطولانی بودن وناهمانگ بودن مطلب
خدایا عاقبت همه ی ما را ختم به خیر بفرماید
مقالات اقای فاتح بسیار دقیق و جامع هستند. البته دوستان توجه داشته باشند که انتقاد به قسمت هایی از این مقاله ها بی احترامی محسوب نمی شه. زمان انقلاب نبودم ولی فکر می کنم اون موقع هم بین مردم به صورت مذهبی و غیر مذهبی تفاوت قائل می شدند. بنابراین هر کس با هر اعتقادی و هر مذهب یبه این واسطه که ایرانی هست باید در مورد اینده کشورش اظهر نظر کنه. فقط چیزی که باعث مرز بندی بین ما می شه صلاح و بقا و عظمت ایران عزیز و سربلندی و ازادی مردمش هست چه اینکه اگر کسی عمل و گفتارش مخالف این چیزا باشه خارج از جنبش سبز محسبوب می شه. من خودم شاید ادمی مذهبی باشم اما تنها خط قرمزی که برای جنبش سبز و طرفدارانش متصورم همین چیزاست که گفتم. منتظر نوشته های راهگشای بعدی شما هستیم. یا حق
با سلام مقدمه را خوندم همانا انچه که حق است شعار من ۶۵ ساله در پیروزی انقلاب شعار ۳گانه بوده والان هم همین .
دست مریزاد
ابراهیم جان
من همون آدم در هم ریخته ام
روز اون جلسه هم تشییع یکی از نزدیکانم بود و خیلی هم فشار کاری بالا بود که اونجور ظاهر شده بودم
ولی راستش رو بخواید همین آقای فاتح بود که به آدم روحیه میداد تا در اون شرایط سخت بازم کار رو ادامه بدیم، بزرگترین درسی که فاتح به ما داد خسته و ناامید نشدن از پیروزی علی رغم تمامی فشار ها و سختیها بود
اون روز خود ایشون اگر خاطرتون باشه کمردرد شدیدی داشتند ولی این مانع کار نمی شد.
منظورم از این سخنان توضیح افراد نبود
این بود که نخست راهمان را از همه ابعاد و مناظر صحیح بشناسیم و هدف را بدانیم که حرکت در مسیری گنگ و مبهم خطایی بیش نیست و پس از شناخت در آن با تمام توان و حتی هزینه ها گام برداریم
اضافه این که یکی از بزرگترین آفات در این راه برتری جویی نسبت به دیگران و خودآرایی و خودرأیی و خودبینیست.
متاسفانه من هنوز این آفت ها را در بین دوستان خود می بینم زمانی که افراد ملاک بزرگی را به میزان روزهای زندانی شدن میدانند
و افرادی که از قبال راه سبز میخواهند اندیشه های خاک خورده خود را گردگیری کنند و بدتر از آن به دیگران بقبولانند
و در پایان
با هم باشیم و امیدوار
به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم
که بوی سبزترین فصل سال می آید
واقعا نیاز مردم ما همین است
درود بر شما برادر من چیزی ندارند که به منتقدان عرضه کنند
حضورتان را بیشتر کنید جناب فاتح / میدان را به دیگران وا مگذرید
با سلام خدمت دوستان عزیز
به عنوان یک دوستدار همیشگی امام از عزیزانی مثل جناب فاتح می خواهم که اجازه بدهیم انسان بزرگی مثل امام خمینی هم نقد شود.
آنچه که برای ما به عنوان شیعه مسلم است آن است که در “عصمت” کسی با انبیاء عظام و ائمه اطهار شریک نیست. بزرگترین دانشمندان و برترین عارفان الهی هم از خطا مصون نبوده و نیستند.
امام عزیز ما ما هم مستثنا نیست. نقد هم هیچ وقت به معنای توهین نیست. این را برای آن گروه عظیمی از جنبش سبز می گویم که محبتی بی پایان به امام خمینی دارند و در همه جا نگاهشان به عملکرد و گفتار آن جناب است . هیچ عیبی ندارد اگر هر کدام از ما رهروان ، نواقصی را در عملکردهای سیاسی و اجتماعی ایشان ببینیم، این حوزه از اعمال انسانها به شدت خطاپذیر است.
آقای فاتح
اینکه خواسته های جنبش باید مرحله ای باشد امری اصولی و پذیرفته است
اینکه جامعه نیازمند گام نهادن تدریجی در راه رسیدن به خواسته های قانونی بالاتر و انسانی تر است قابل قبول است
ولی اینکه بخواهیم خواسته های مردم یعنی اصلی ترین نیروهای شکل دهنده این جنبش را به خواسته های سی سال قبل محدود کنیم نادیده گرفتن گذر زمان و تحول فکری جامعه است
امروز با توسعه تکنولوژی، گسترش وسایل ارتباط جمعی، ارتقا سطح دانش و آگاهی اجتماعی و روشن اندیشی بیشتر نیروهای جامعه که اصلی ترین عنصر ایجاد تغییر در وضع موجود را تشکیل می دهند، باید همسو با خواست و ضرورت مردمی که امروز در بوم ایران زمین می زیند فکر کرد، حرف زد و تغییر ایجاد نمود. از گذشته رها شویم و در امروز زندگی کنیم. شعارها و خواسته های سال ۵۷ جواب جامعه امروز را نمیدهد
گرچه جنبش سبز فراملی است اما در داخل شهرستانی ها و اقلیتهای قومی ومذهبی دیده نمی شوند بهتر بود به مناسبتهایی مثل روز جهانی زبان مادری و قیام ۲۹ بهمن بیانیه های خاص داده و مشارکت آنها را هم جلب کنید
با شما موافقم که در هر فضای متکثر که که افراد و جمعیت های پرشماری در آن مشارکت دارند،
می بایست « حوزه های کششی» چون هماهنگی رهبران،تقویت تشکبلات و سایر « کانونهای مثبت» را در نظر داشت.
تا در تصمیم بر سر«دو راهی ها» در « نقاط گره ای» آماده بود .
تمامی این توجهات باید همراه با آگاه کردن هر چه بیشر مردم باشد.
در این رابطه به کلیه نکات منفی تاریخ ۳۱ ساله و حتی قبل از آن نیز تا حد امکان باید اشاره کرده، اثرات منفی آنها را روشن نمود،
یا دست کم بر آنها پا فشاری نکرد!
هم وطنان به خیلی از این مسائل در اینجا توجه داده اند.
آگاهی مردم پویائی جنبش سبز را تقویت می کند. پیروز باشید
با سلام به دوستان عزیز
من ضمن مطالعه فرمایشات آقای فاتح ودرک ایشان از شرایط فعلی معتقدم انسان های آگاهی که فراغ از گرایشات دنیوی و مادی وبا وجدانی آگاه به جریانات پس از انتخابات نگاه کنند عملا چهره حق را از ظلم بصورت واضح تشخیص میدهند اما مشکل اصلی امروز جامعه ما متاسفانه عدم آگاهی افرادی است که هنوز خود را در پیله جهالت دینی قرار داده و کوفیانی هستند که صدای رسای حق طلبی حسینی را نشنیده وخودرا در پشت چهره مسلمانی خویش پنهان نموده اند
دوستان راه پیروزی آگاهی احاد ملت ایران است
دکتر فاتح با سلام و عرض ادب. مقاله بسیار پربار و راهگشایی بود. نکات بسیار عمیقی را گوشزد کرده اید که امید است مورد استفاده و عمل مخاطبان قرار گیرد. موفق باشید.
با سلام. به نظر بنده دکتر فاتح درک بسیار عمیقی از شرایط قعلی جامعه دارند که امید است نکاتی را که مطرح کرده اند را با تامل و تفکر دنبال کنیم.
مقاله شما را بارها و بارها خواندم. کاش دولتمردان و متولیان حکومت نیز آن را با بصیرت بخوانند و عمل کنند.