محدودیت های باقی در زندان و نگرانی از وضعیت جسمانی او
چکیده :خانواده باقي نگران سلامت جسماني وي بوده و خواهان رعايت حداقل حقوق قانوني او مانند تماس تلفني منظم، ملاقات وي، خروج او از سلول انفرادي و دسترسي اش به كتاب...
کلمه:بیش از یک ماه از بازداشت عمادالدین باقی، نویسنده و پژوهنده حقوق بشری می گذرد اما هنوز وی در سلول انفرادی بند ۲۴۰ به سر می برد وممنوع الملاقات است. وی حتی از دسترسی به قرآن کریم هم محروم است.
به گزارش کلمه باقی یک روز پس از عاشورا و با حکم کلی “پیشگیری از سوء استفاده از فوت آیت الله منتظری” در منزل دستگیر شد و اتهام وی مصاحبه با آیت الله منتظری اعلام شد ه است که از شبکه بی بی سی پخش شد. این مصاحبه البته دو سال قبل و پیش از آغاز به کار بی بی سی انجام شده بود که پس از درگذشت آیت الله از این رسانه منتشر شد.
عمادالدین باقی تاکنون به صورت متناوب ۴ سال در زندان بوده است که ۳ سال آن در دولت سابق و ۱ سال آن در دوره رئیس دولت فعلی بوده است. در دوره اول زندان، اتهام او مطبوعاتی بوده و در دوره دوم، به علت فعالیت های مدنی در انجمن دفاع از حقوق زندانیان که خود پایه گذار آن بود ، زندانی شده است.
در دوره اخیر در سال ۸۶، باقی به علت نگهداری در شرایط نامناسب در زندان دچار عارضه ای شد که در نهایت در بیمارستان بستری گردید و باقی مانده دوره محکومیت خود را در بند عمومی گذراند. پزشکان مورد اعتماد وزارت اطلاعات نیز توصیه کرده بودند که بودن وی در محیط بسته و استرس زا خطرناک است.
این در حالی است که اکنون باقی در سلول های انفرادی و بدون هیچ امکاناتی نگهداری می شود. او همچنین از دیسک کمر مزمن نیز رنج می برد. خانواده باقی گفته اند دادستان تهران هفته گذشته با باقی در زندان اوین دیدار کرده است اما با وجود پیگیری برای کسب اطلاع از وضعیت وی از طریق دادستان، این مقام تاکنون پاسخی به خانواده نداده و صرفا به ممنوع الملاقات بودن او تا اطلاع ثانوی اشاره کرده است.
آن ها معتقدند حتی اگر باقی برای انجام آن مصاحبه متهم باشد بیش از سی و پنج روز بازجویی در سلول انفرادی با شرایط جسمانی او غیر ضروری است. باقی که بارها در سال های گذشته در دادگاه و دادسرا احضار شده و حضور به موقع داشته است می توانسته در آزادی و یا در شرایط قانونی تری به پرسش های مربوطه پاسخ دهد.
خانواده باقی نگران سلامت جسمانی وی بوده و خواهان رعایت حداقل حقوق قانونی او مانند تماس تلفنی منظم، ملاقات وی، خروج او از سلول انفرادی و دسترسی اش به کتاب هستند. آن ها می گویند این خواسته های قانونی خود را به اطلاع دادستان تهران هم رسانده اند اما پاسخی دریافت نکرده اند.
با سلام
لطفا تمام سبز اندیشان توجه کنند
متن زیر حقایق امروز میباشد
لطفا تا انتها مطالعه شود تا بغی و محاربه از نظر حضرت محمد برای ما آشکار شود
و کسانی که ما معترضان به جریان مشکوک و ضد ملی را باغی(خوارج و معترضان به امام عادل) میخوانند رو سیاه شوند
احمد خاتمی و جنتی در نماز جمعه:چه کسی مردم را کشت (خطاب به سران اصلاحات) قتل اینها را گردن بگیرید . کسی که مردم را به خیابان بکشاند مسبب قتل ها میباشد و هر اتفاقی بیفتد کاندید های معترض باید گردن بگیرند.
آقای سید احمد خاتمی کدام بغی!!!!!!؟
——————————————————————————————————————————————————–
“””شـهـادت عـمـّار ضـربه سهمگین و تزلزل آورى بر سپاه معاویه وارد کرد و بسیارى از آنان را به تردید و دودلى انداخت زیرا آنها بارها شنیده که پیامبر اکرم (ص ) فرموده است: (( تقتله الفئه الباغیه )) گروه ستمکار و اهل بغى, او را مى کشند”””
“””””معاویه براى پوشش شهادت عمار و این فضاحت آشکار در میان سپاه خود شایع نمود عمّار را على کشته است زیرا عمّار به دستور على به جنگ شامیان آمده است. و به دست شامیان کشته شده است پس قاتل او على (ع) است “”””””””
——————————————————————————————————————————————————–
عمار یاسر کیست؟
یاسر, پدر عمّار, اهل یمن بود. همراه دو برادرش به مکه آمدند و مقیم آن شهر شدند. یاسر سال ها بعد با سمیّه ازدواج کرد و عمّار, ثمره این ازدواج بود.۱
پس از بعثت پیامبر خدا, یاسر و سمیّه از پیشگامان پذیرش اسلام بودند و در آن دوران سخت در مکه, شدیدترین شکنجه ها را به خاطر توحید و مسلمانى تحمل کردند و سرانجام زیر شکنجه هاى طاقت فرساى مشرکان قریش شهید شدند.
عمار, فرزند جوان این دو قهرمان شهید, با قلبى مالامال از عشق به اسلام و حضرت محمد(ص) آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستى جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت کردند, به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه, به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در رکاب پیامبر اسلام به کار گرفت.۲
حضرت محمد(ص) درباره او فرمود: سراپاى عمار را ایمان پر کرده, و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است.۳ ستایش هاى فراوان پیامبر خدا از عمار یاسر, از او چهره اى دوست داشتنى, الگوى ایمان, اسوه حق و تجسّم ارزش هاى قرآنى ساخته است و این سخن آن حضرت که: عمار, یکى از چهار نفرى است که بهشت, مشتاق آنان است,۴ یکى از این گونه سخنان ستایش آمیز است.
عمار یاسر, به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا(ص) حضور داشت و در جنگ هاى متعدد, با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. در جنگ خندق, در حفر خندق پیرامون مدینه براى جلوگیرى از نفوذ دشمن, از فعال ترین نیروهاى مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر نیز قرار گرفت.
پس از رحلت پیامبر, عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهل بیت, استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیاطلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود, در راه دین و حمایت از على(علیه السلام) مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.
وى از افراد گروه (شُرطه الخمیس) در زمان على(علیه السلام) بود; یعنى آنان که براى فداکارى در راه دین و حمایت از رهبرى امام و اطاعت از همه فرمان هاى او, شرط و پیمان جان با آن حضرت بسته بودند. پیامبر(ص) و على(علیه السلام) هم به آنان وعده بهشت داده بود.۵
عمار همان گونه که در طول حیات پیامبر خدا, مؤمنى جان بر کف و مدافع اسلام بود, در دوران امامت على(علیه السلام) نیز شیعه اى مخلص و استوار بود و در رکاب وى با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید.
وى در زمان خلیفه دوم, مدتى امارت و ولایت کوفه را عهده دار بود و در زمانِ مسئولیتش در این شهر, همچنان روحیه تواضع و اخلاص و ساده زیستى را حفظ کرد و کوشید تا از عدل و حق فاصله نگیرد. همین شیوه بر عده اى سنگین آمد و زمینه برکنارى او را فراهم آوردند. پس از آن وى دوباره به مدینه برگشت و در کنار على(علیه السلام) ماند و از دانش و کمالات او بهره گرفت.
عمار یاسر, در سنگر نهى از منکر, تلاشى چشمگیر داشت و در دوره خلیفه سوم نسبت به سوءاستفاده هاى وابستگان خلیفه از بیت المال انتقاد و اعتراض مى کرد و به خاطر همین رفتارش مورد خشم دولتمردان قرار گرفت و آزارش دادند, چون حریف زبان صریح و حق گو و انتقادگر وى از انحرافات و خطاها نبودند.
عمار, معیار حق بود. رسول خدا(ص) فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد, نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است, همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفّین نیز, وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلیلى بود بر اینکه این سو حق, و جبهه مقابل, باطل و ستمگر است.
عمار در دوران خلافت على(علیه السلام) سالخورده بود, اما جواندل, با نشاط و پر تلاش بود. وى در دوران حکومت علوى, رئیس نیروهاى انتظامى در مدینه شد. پس از فتنه گرى هاى معاویه در شام و پیمان شکنى طلحه و زبیر و بروز زمینه هاى جنگ جمل و صفین, وى به همراهى امام حسن مجتبى(علیه السلام) مأمور تجهیز نیرو از شهر کوفه شدند.
در نبرد صفین, حماسه آفرینى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا کردن نیروهاى باطل بسیار چشمگیر بود. او در میدان نبرد, خطبه هاى شورانگیز مى خواند و رزمندگان را به پیکار بى امان با متجاوزان و پیمان شکنان دعوت مى کرد. خطابه هاى روشنگر او, به سپاه حق بصیرت بیشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم عمروعاص افتاد, گفت: به خدا قسم, ما با این پرچم تاکنون سه بار جنگیده ایم و اینان در این جنگ هم هدایت شده نیستند و در همان کفر سابق به سر مى برند.۶
در گرماگرم نبرد صفین, عمار یاسر, شهادت طلبانه و با اشتیاق به میدان رفت, در حالى که چنین رجز مى خواند:
امروز, دوستان را, محمد و حزب او را دیدار مى کنم.
و پس از نبردى دلاورانه سرانجام به شهادت رسید.
شهادت عمار یاسر, گرچه در حضرت امیر و یارانش شدیداً اثر گذاشت و آنان را غمگین ساخت, ولى در تزلزل روحیه سپاه شام و رسوا نمودن معاویه هم بسیار مؤثر بود. چون رسول خدا(ص) بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمکار و اهل بغى, او را مى کشند.
و ثابت شد که این گروه, همان سپاه شام اند که به فرمان معاویه به جنگ با على(علیه السلام) آمده اند.
عمار یاسر, این شیرمرد شجاع, در ۹۴سالگى به آستان پروردگارش عروج کرد و خطى از حماسه و ایمان و ولایت را براى همیشه, پیش روى رهروان حق باز کرد.
سخن معاویه درباره او, به عنوان اعتراف دشمن, جایگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى که مالک اشتر با دسیسه معاویه در راه عزیمت به مصر شهید شد,معاویه پس از شنیدن این خبر گفت:
على بن ابى طالب دو دست داشت: یکى از آنها در جنگ صفین بریده شد و آن عمار یاسر بود; دست دیگرش امروز جدا گردید و آن مالک اشتر بود.۷
باشد که ایمان و صبر و شجاعت عمار و حرکتش بر مدار و محور حق و ولایت, الگوى همه رهروان راه حق و عدالت باشد.
——————————————————————————————————————
پى نوشت ها:
۱ـ مامقانى, تنقیح المقال, ج۲, ص۳۲۰.
۲ـ اعیان الشیعه, ج۸, ص۳۷۳.
۳ـ همان.
۴ـ اختصاص, ص۱۲.
۵ ـ همان, ص۳.
۶ ـ همان, ص۱۴; اعیان الشیعه, ج۸, ص۳۷۴.
۷ـ اختصاص, ص۸۱.
آزادی ، برابری و برادری= شعار جنبش سبز