افشاگری سردبیر آفتاب یزد؛آقازاده آلمانی،یاسین رامین بود

چکیده :منظور آقای یاسین رامین است كه پدر او محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد است. یاسین رامین مدیر یكی از شرك‌های بزرگ ایرانی در آلمان است. آقایان بروند در مورد سوابق او تحقیق كنند كه چطور مدیر چنین شركتی شده و ارتباط تحصیلات او با سمتی كه دارد...

کلمه:مجتبی واحدی، سردبیر آفتاب یزد پس از آنکه نزدیک به نه سال در این روزنامه فعالیت می‌کرد و در پایان کار خود سردبیری این روزنامه را برعهده داشت، در آخرین سرمقاله‌اش در این روزنامه ضمن انتقاد از گفته‌های معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد، از سمت و کار خود کناره‌گیری کرد.

مجتبی واحدی در گفت‌وگویی با رادیو فردا در مورد سرمقاله آخرین خود می‌گوید:

من اعتقاد دارم هر کسی باید جایی کار کند که اثرگذار بوده و مجموع دستاوردهای مثبت فرد از تبعات منفی حضورش بیشتر باشد. باید به صراحت بگویم که ممکن است یک سری اعتقادات شخصی داشته باشم که در سرمقاله خود هم به آن اشاره کرده‌ام، ولی کاملاً به ضوابطی که در ایران برای روزنامه نگاری وجود دارد ملتزم بوده‌ام، اگر چه به برخی از آنها اعتقاد نداشتم و تعجب می کنم تا این حد التزام را هم تحمل نمی کنند. به نظر می‌رسد تصمیم گرفته‌اند این حد غیرقابل قبول آزادی هم در مطبوعات ایران کاهش پیدا کند.

من برای خودم و خوانندگان روزنامه کیفیتی قایل هستم و تصورم بر این است که ادامه این روند هم اهانت به من بود و هم اهانت به خوانندگان روزنامه.

دلیل دوم این که اگر چه ما معتقد هستیم رزق و روزی مردم را خدا می‌رساند، ولی مراکز موجود وسیله ای هستند برای رزق مردم و ۴۰ تا ۵۰ نفر به طور مستقیم و افراد بیشتری به صورت غیر مستقیم به واسطه «آفتاب یزد» معیشت خود را تامین می‌کردند. من یقین داشتم که بعد از حرف های …که آقای رامین در تلویزیون گفت ادامه حضور من در روزنامه به معنی فشار بر آن و حتی تعطیلی روزنامه بود، بنابراین تصمیم گرفتم نه حد نوشته‌های خودم را از این پایین‌تر بیاورم و نه عامل فشار بر همکاران «آفتاب یزد» شوم.

آقای واحدی! شما در نامه ای با عنوان «سپاس و بدرود» در آفتاب یزد به سخنان آقای رامین، معاون جدیدالورود مطبوعاتی وزارت ارشاد، اشاره کرده‌اید که در یک گفت‌وگوی تلویزیونی اتهاماتی را متوجه شما کرده است. درباره این اتهامات توضیح داده و به آنها پاسخ دهید.

آقای رامین گفته است سردبیر روزنامه در لندن نشسته و آن چه رادیو بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، رادیو اسراییل و محافل صهیونیستی می‌خواهند هر روز مو به مو در روزنامه اش پیاده می کند. البته من اعتقاد دارم اکنون بزرگ‌ترین خدمتگزار اسراییل در ایران … و رئیس او آقای….هستند.

اگر غیرت کاری و مسئولیتی وجود داشته باشد، تمام مسئولان امنیتی و قضایی یا باید در پیشگاه ملت عذرخواهی کنند و استعفا دهند یا از خود دفاع کنند، چون معنی حرف آقای رامین این است که من هفت ماه حرف های صهیونیست‌ها را هر روز در روزنامه‌ام می نوشتم و هیچکس به جز … چون آقای رامین متوجه نشده و این مسئله برای سیستم اطلاعاتی کشور باعث سرشکستگی است.

آقای واحدی! درقسمتی از نامه خود به بررسی سوابق آقازاده بیست و چند ساله ای اشاره کرده اید که در آلمان با رانت پدر مدیریت یکی از شرکت های بزرگ ایران را برعهده دارد دراین باره بیشتر توضیح دهید.

منظور آقای یاسین رامین است که پدر او محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد است. یاسین رامین مدیر یکی از شرکت ‌های بزرگ ایرانی در آلمان است. آقایان بروند در مورد سوابق او تحقیق کنند که چطور مدیر چنین شرکتی شده و ارتباط تحصیلات او با سمتی که دارد چیست.

اگر قرار باشد کسی در خارج از کشور مدیر یک شرکت شود باید سابقه و مطالعات قوی در این زمینه داشته باشد، چون هم اموال دولت و ملت ایران در اختیار آن فرد است و هم نوع مدیریت فرد به حیثیت اداری کشور ارتباط دارد. انتصاب این فرد به جز استفاده از رانت پدر هیچ توجیه دیگری ندارد.

در مورد تغییر نام خلیج فارس که در نامه خود به آن اشاره کرده اید توضیح دهید.

آقای رامین در سال ۸۳ مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا داشت که به خاطر غیرت مدیر عامل ایسنا -که هم اکنون توسط وطن فروشانی چون آقای رامین متهم به جاسوسی می‌شود- چند دقیقه بیشتر روی سایت ایسنا نبود.

من همان موقع از آقای فاتح، مدیر عامل ایسنا، شنیدم که آقای رامین برای رفع اختلافات پیشنهاد داده بود که نام خلیج فارس به «خلیج مسلمانان» تغییر یابد. من خودم یک مسلمان کاملاً مقید هستم اما این که کسی برای تظاهر به مسلمانی اسم خلیج مسلمانان را به جای خلیج فارس پیشنهاد کند، ….است نه غیرت مسلمانی.

عملکرد «آفتاب یزد» تا روزی که من با آن همکاری داشتم در پیش چشم مسئولان کشور قرار دارد. ما یک گروه سیاسی نبودیم بلکه روزنامه‌ای بودیم که خروجی آن هر روز در معرض دید نهادهای رسمی کشور و مردم بوده پس نمی توانستیم کار مخفی انجام دهیم.

آقای واحدی! این اولین گفت‌وگوی شما با یک رسانه خارج از کشور است؟

تقریباً می توان گفت بله. من تا به حال فکر می کردم چون یک رسانه رسمی در کشور دارم و بر اساس چارچوب‌های داخل کشور کار می‌کنم، نیازی نیست که با رسانه‌هایی صحبت کنم که در داخل نسبت به آنها حساسیت وجود دارد اگر چه این حساسیت ها را هم قبول ندارم، ولی به خاطر التزام به چارچوب‌ها این مسئله را رعایت می‌کردم اما اکنون آقای رامین به عنوان بازوی رسانه ای آقای احمدی نژاد این مجوز را به من داد.

من از سن ۱۵ سالگی کار سیاسی می کردم و اکنون ۴۵ ساله هستم، یعنی از سال های اول و دوم انقلاب کار سیاسی کرده ام و قبل از انقلاب هم خانواده ام سیاسی بودند، بنابراین از آدمی مانند من کسی توقع ندارد یکباره سیاست را کنار بگذارد و بعد از۱۰ سال هر روز تحلیل نوشتن در روزنامه همه چیز را یکباره تعطیل کند. آقایان با این کار خود به من مجوز دادند از رسانه های خارج از کشور برای بیان حرف هایم استفاده کنم.

توصیه من این است قوه عاقله ای که در کشور وجود دارد در سپردن اختیار شش دانگ کل کشور به گروه احمدی نژاد تجدید نظر کند چون در آینده معلوم خواهد شد که اینها چه صدماتی به کشور وارد کرده اند. من نه با کسی دشمنی دارم و نه شیفتگی، بلکه عملکرد را می بینم.

البته اینجا باید توضیح دهم که چگونه می‌شود روزنامه ای در خارج از کشور اداره شود چون ممکن است برای بعضی‌ها جای ابهام باشد. روزنامه در کشور محل ارتزاق نیست و من کار تجاری انجام می‌دادم که مخفی نیست، چهارسال پیش هم مدتی در دبی زندگی می کردم و کار روزنامه را هم ادراه می کردم و هفته ای دو روز به تهران رفته و بازمی‌گشتم، ولی اکنون به خاطر شرایط بعد از انتخابات از کشور خارج شدم و بعد از حرف های آقای رامین برگشتن من به ایران خودکشی است.

ولی این مسئله برای روزنامه مشکلی نداشت، چون من از طریق یک لپ تاپ، اسکنر، پرینتر و همچنین ایمیل و اسکایپ و غیره روزنامه را اداره می‌کردم درست به همان نحوی که روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت در دفتر کارم در روزنامه حضور داشتم و آن را خط به خط کنترل می کردم و بعد مطالب به طور مستقیم دست مدیر مسئول می‌رسید و او هم نظر نهایی را می داد و روزنامه چاپ می‌شد. پس حرف آقایان فقط یک بهانه است.

بیش از یک سال پیش آقای جوانفکر، مشاور رئیس جمهوری، با من تماس گرفت و گفت از جان رئیس جمهور چه می‌خواهید؟ به او گفتم مگر من چه کرده ام؟ گفت روزی هست که علیه آقای احمدی نژاد چیزی ننویسید؟ گفتم اگر دروغی نوشته‌ام به من بگویید.

من از آقای جوانفکر پرسیدم مشکل سرمقاله‌های من چیست؟ ایشان جواب داد یعنی آقای احمدی نژاد هیچ خوبی ندارد؟ گفتم حتماً خوبی دارد. گفت چرا شما این را نمی‌نویسید؟ گفتم هرگاه رادیو تلویزیون یک ایراد آقای احمدی نژاد را گفت، من صبح فردای آن روز ۱۰۰ تا خوبی از آقای احمدی نژاد درصفحه اول روزنامه می‌نویسم. نمی‌شود که بزرگ‌ترین رسانه کشور تمام ضعف‌های دولت را بپوشاند و خوبی‌های نداشته را بزرگ کند از من هم توقع داشته باشید به جای انتقاد خوبی بنویسم.

گروه آقای احمدی نژاد می‌گویند علیه خدا و پیغمبر خدا و اسلام صحبت کن اما علیه احمدی نژاد حرفی نزن. حرف‌های اخیر آقای مشایی علیه تمام پیامبران است، ولی آب از آب درکشور تکان نخورد، نه رگ های گردن آقای احمدی نژاد برجسته شد نه دل آقای رامین برای اسلام و انقلاب سوخت.

آنها می‌گویند هر چه می‌خواهید در روزنامه‌ها بنویسید و در آموزش و پرورش العیاذ بالله پیامبر را با خروس تشبیه کنید، ولی علیه احمدی نژاد چیزی ننویسید.