برای تاریخ و به یاد یاران
چکیده :چند روزی از انتخابات گذشته بود. مهندس را اندیشناک دیدم. پرسیدم، گفت: “هرگاه حقیقت غیر آن باشد که می دانیم، فورا به مردم اعلام خواهم کرد و باکی از آبروی خود ندارم. حتی اگر می دانستم که مسئولان امر تا این اندازه و با این میزان هزینه، به کاندیدای دیگر علاقه دارند، فکر دیگری می کردم”. می گفت: “اگر به راهپیمایی می رفتم برای آن بود که در کنار مردمی باشم که تقاضایی جز مطالبه ی مسالمت آمیز حق خود ندارند. بیم دارم که بر آنان بسیار سخت بگیرند. نمی توانم اینجا بنشینم و آنان را تنها رها کنم. شاید حضور ما تندخویان را به ملاحظه وادار...
کلمه: ابوالفضل فاتح رئیس کمیته رسانه و تبلیغات ستاد انتخاباتی موسوی در انتخابات دوره دهم در یادداشتی با اشاره به بازداشت های بعد از عاشورا و دستگیری حلقه اول یاران مهندس میرحسین موسوی نوشته است:شاید بسیاری از مردم حلقه ی نخست مهندس را نشناسند. باقریان، بهزادیان، بهشتی، عرب مازار، بهشتی شیرازی، مومنی ، فروزنده و … نیک اندیشانی هستند که در همه ی سالهای پس از انقلاب بی تمایل به ثروت و شهرت در اندیشه ی خدمت به دین و میهن بوده اند.
به گزارش «کلمه»، او سپس با بررسی اوضاع کشور بعد از انتخابات دیدگاه خود را درباره بیانیه هفدهم مهندس موسوی نوشته است.
متن کامل این یادداشت که در اختیارسایت کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
برای تاریخ
آنگاه که نادرشاه بر سریر قدرت نشست، در تصورش نمی گنجید که روزی کار به جایی خواهد رسید که دستور خواهد داد تا چشمان فرزندش را از حدقه بیرون آورند. روزی که امیر کبیر به صدر اعظمی برگزیده شد، در مخیله ناصر الدین شاه نبود که به دستور او امیر را به قتل خواهند رساند. تاریخ ما پر است از صحنه های حیرت انگیزی که سعایت پیشگان و تملق پیشگان دربار پدید آورده اند. و این منحصر به دربار نبوده که گاه گریبان حلقه های روشنفکران و بیوت علما را نیز گرفته است. کسانی بوده اند که سعایت این و آن را نزد مراجع و علما برده تا شاید رقیبی را از میدان به در برده یا آتش کین و حسدی را فرو نشانند. اما هنر تاریخ آن است که وقتی از رخدادها فاصله گرفته و غبارها فرو می نشیند، حقایق را برملا خواهد کرد.
اگر مردم دوران امیر کبیر برای مدتی به دلیل تبلیغات حکومت تصور می کردند که امیر به مرگ طبیعی از دنیا رفته،امروز احدی نیست که نداند حقیقت چه بوده است و شرم نثار چه کسانی است. اگر با امیر چنان شد، اگر با میرزای جنگلی، اسد آبادی، فضل الله، مدرس، مصدق و کاشانی و نواب و شریعتی چنان رفت، همه و همه از سوی جریانات و کسانی بود که ملت ما علیه آنان انقلاب کرد. افسوس بزرگ آنگاه خواهد بود که در نظام جمهوری اسلامی با بزرگان و عزیزان چنان رود که سنت پیشینیان بوده است.
شاید بسیاری از مردم حلقه ی نخست مهندس را نشناسند. باقریان، بهزادیان، بهشتی، عرب مازار، بهشتی شیرازی، مومنی و فروزنده و … نیک اندیشانی هستند که در همه ی سالهای پس از انقلاب بی تمایل به ثروت و شهرت در اندیشه ی خدمت به دین و میهن بوده اند. همراهی آنان با میرحسین نه به ایام انتخابات که به سالهای دوری بر می گردد که هیچکدام بازگشت مهندس به عرصه ی انتخابات را چندان محتمل نمی دانستند.
اگر روزی مباحث این عزیزان در محضر مهندس علنی شود، همه خواهند دید که چه دلهای بی قرار خدمت به کشور و انقلاب و چه سرمایه های بزرگی حلقه ی نخست و پاک مهندس بوده اند. آنها نه حلقه ی تملق و دروغ و نه حلقه ی طمع و تطمیع و نه حلقه ی خشونت و تهدید و نه حلقه ی دروغ و تفسیق و نه حلقه ی نیرنگ و تزویر که حلقه ی شرف و صداقت، تقوا و فضیلت و انسانیت و مروت بوده اند. مردمانی به غایت خودساخته و رشید. آنان نظام را به ارزشها و کارکردش پایدار می دانستند و همت خود را مصروف آن کرده بودند نه آنکه نظام و آبروی دین را مصروف خود.
طرفه آن که امروز همگی به قهر قدرت، باران تهمت و گوشه ی زندان را تجربه می کنند. البته افسوس بزرگتر، ظلمی است که به مردم منتقد کوچه و خیابان و این عزیزان و شخصیت هایی چون مهندس و خاتمی و سیدحسن و هاشمی و کروبی و صانعی و …می شود و جانکاهتر آنکه این نه در دوران تباه قاجار و پهلوی که در دوران انقلاب عزیزمان و به نام نظام عزیزی صورت می گیرد که به بهای صدها هزار شهید برای برهم ریختن این سنت های غلط پایه گذاری شده است.
به بسیاری از مدعیان باید حق داد که متمسک به شعارهای اسلامی و انقلابی باشند، چرا که در غیر این صورت متاعی برای عرضه به مردم ندارند؛ نه سابقه ای نه لاحقه ای نه عملکرد افتخار آمیزی و نه علم و هنر و حتی ادبی،اما آنان حق ندارند یک انقلاب را از گذشته و هویت و موسسانش جدا کنند.
آنان برای نیل به ترفند خود که همانا مصادره ی انقلاب و نظامی است که در آن سهم نداشته اند، جمهوریت و اسلامیت را توامان نشانه رفته، قانون اساسی را تحریف و با ایجاد دورهای به ظاهر قانونی، مردم را دور زدند. شهیدان بزرگی چون بهشتی و مطهری و حتی امام عظیم الشان را از تربیت فرزندان و اهل بیت و شناخت نزدیکان و همکاران عاجز معرفی کردند و حتی از جماران نگذشتند و عزم موسسه یا همان فدک اهل بیت امام و انقلاب را کردند. و اینک چنان از خویشتن غره اند که پا به وادی پیامبران الهی گذاشته و نستجیربالله آنان را نیز از طعن خود بی نصیب نساخته اند.
انشاء الله ده سال دیگر روشن خواهد شد که اینان کیستند و که بودند و در مقابل دلسوزان واقعی کشور چه سودایی در دل و سر داشته اند. روزی به آقای مهندس موسوی عرض کردم که کشور ما از ماجرای دکتر مصدق و آیت الله کاشانی صرف نظر از آنکه حق به چه میزان و با که بود، بهره ی چندانی نبرد جز آنکه دیکتاتوری شاه سالهای بیشتری بر کشور سایه انداخت. این نگرانی هست که ماجرای شما و حضرت آیت الله خامنه ای نیز تکرار تاریخ شود و در پی آن دشواری ها افزونتر شود. گفت: “من همه ی تلاشم را کرده و می کنم که چنین نشود و هر قدم مثبتی را پاسخ خواهم داد”.
چند روزی از انتخابات گذشته بود. مهندس را اندیشناک دیدم. پرسیدم، گفت: “هرگاه حقیقت غیر آن باشد که می دانیم، فورا به مردم اعلام خواهم کرد و باکی از آبروی خود ندارم. حتی اگر می دانستم که مسئولان امر تا این اندازه و با این میزان هزینه، به کاندیدای دیگر علاقه دارند، فکر دیگری می کردم”. می گفت: “اگر به راهپیمایی می رفتم برای آن بود که در کنار مردمی باشم که تقاضایی جز مطالبه ی مسالمت آمیز حق خود ندارند. بیم دارم که بر آنان بسیار سخت بگیرند. نمی توانم اینجا بنشینم و آنان را تنها رها کنم. شاید حضور ما تندخویان را به ملاحظه وادار کند”.
پس از حوادث چند روز نخست پس از انتخابات و دستگیریها و برخوردها و خشونت های حیرت انگیز می گفت:”اگر چنین پیش برود، آینده آبستن تلاطم و بحرانهای سنگین و بسیاری است. جوانان این نسل متفاوتند. اگر بی تدبیری ها و بی مسئولیتی ها ادامه یابد، در آینده بسیاری به دست اندرکاران امروز اعتماد نخواهند کرد.اگر برای ما نیزآبرویی مانده باشد شاید بتوانیم به نفع امام وانقلاب و مردم و در عبور از دشواری های آن روز کمک کنیم. در غیر این صورت بیم است کعه از همه عبور کنند و این نگرانی بسیار بزرگی است”.
آری این شانس بزرگ انقلاب و نظام ماست که رهبران منتفدانش شخصیت هایی چون موسوی و خاتمی و کروبی اند. شخصیت هایی که دست آخر هر بحران و رخدادی را هر چند بزرگ به نفع انقلاب اسلامی و مردم فیصله می دهند. و افسوس که کسانی به خیال خود و چه بسا به عمد و توطئه می خواهند نعمت بزرگ این مصلحان را از مردم و کشور سلب کنند و آن روز چه بسا اوضاع به دست کسانی همچون خودشان بیافتد که هر چه هزینه ها بیشتر شود، خوشحال تر خواهند بود و بیمی از هزینه های تحمیلی به مردم نخواهند داشت.
به یاد دارم پس از شهادت سید علی موسوی می گفت: “دل من برای انقلاب، مردم و جمهوری اسلامی می سوزد که گرفتار این همه بی تدبیری، دروغ و ظلم شده است. به جای شنیدن صدای مردم و پاسخ منطقی و قانونمند به آنان تعدی می شود. برای خودم آبرویی قائل نیستم. از من می خواهند که مرزبندی هایم را روشن کنم؛ چیزی که بر همگان روشن است. ما را چه به بیگانه ما را چه به معاندان، ما را چه به ساختارشکنی؟ انشاء الله روزی ابعاد توطئه هایی نظیر پاره کردن تصویر حضرت امام و برخی وقایع تلخ عاشورا و ترور و قتل مردم بی دفاع آشکار خواهد شد. بگذار هرچه می خواهند بگویند و بکنند. ما را وابسته و بی دین معرفی کنند،اما خدایی هم هست.آنچه بود و هست سرمایه ای از امام و انقلاب است و فدای آن خواهد شد، ما چیزی نمی خواهیم جز آنچه برای آن انقلاب کرده ایم و این نظام برای تحقق آن بنا شده. راه درست برای تصمیم گیرندگان توجه به حقوق مردم و وفاداری به ارزشهای بنیادی اسلام و انقلاب است نه اتهام افکنی و خشونت و دستگیری و تک صدایی”.
این کجا و دروغ های رسانه های دروغ کجا. انشاء ا…روزی خواهد رسید که یکایک خبرها و اظهار نظرها در پیشگاه تاریخ مورد مداقه خواهد بود و آن روز بانیان تو لید انبوه دروغ که تا مرز انگلیسی و آمریکایی و اسرائیلی خواندن مهندس و متهم ساختن او به ترور مشکوک و ناجوانمردانه ی خواهر زاده اش پیش رفتند، رسوا و شرمسار خواهند شد.
با آنکه بسیاری از اعتراضات خودجوش بود، همواره همگان را به پرهیز از خشونت و مراقبت از افتادن در دام آشوب دعوت کردند و در هفده بیانیه ی خود ادب حضور و انتقاد سیاسی را به همگان آموختند و به شدت مراقب سطح مطالبات بودند. همه ی امکان ارتباطی و تشکیلاتی اش با مردم را قطع کردند تا صدایش به درستی شنیده نشود و آنگاه اگر در گوشه و کنار داخل یا خارج با نماد سبز یا به نام سبز موضعی گرفته شد یا عملی انجام شد همه را به نام او نوشتند، حال آنکه در مقابل با همه ی تشکیلات عریض و طویل، خود را از آنچه به نامشان و با لباسشان در خیابان یا زندان بر خلاف قانون و اخلاق و بر علیه مردم انجام می شد، مبرا می دانستند و مسولیتی متقبل نمی شدند و یک سره همه چیز را تکذیب می کردند.
با آنکه حلقه ی نخست مهندس افرادی شناخته شده و جریان اصیل سبز مواضع روشن و مشخصی دارد و مهندس دیدگا ههای خود را از طریق بیانیه های رسمی بیان می کند، هر آنچه که در داخل و خارج از سوی هر کس و با هر انگیزه ای بیان می شود، به ناحق منتسب به ایشان می کنند و سپس می خواهند مهندس در برابر هر یک موضع بگیرد با آنکه می دانند نسبتی با مهندس ندارد. حال آن که از صبح تا شام،این سو و آن سو به نام دفاع از دولت و ولایت و حتی اسلام، بی شمار عمل ناصواب صورت می گیرد و کسی هم به خود زحمت تایید و تکذیب نمی دهد که بماند بسیاری را هم تحت حمایت و پوشش قرار می دهند.
درایام انتخابات و بعد از آن علیرغم مضایق رسانه ای، ایشان و ستاد با هیچ مقام خارجی یا رسانه ی فارسی زبان بیگانه گفت و گو نکردند و بر عکس دیگران، هرگز پیغام و پسغامی نیز به دول خارجی نفرستادند که اگر طی انتخابات دولت را در اختیار بگیرند چه خواهند کرد، اما فتنه گرانی بودند که فتنه گری می کردند و به دروغ چهره ی دیگری از مهندس معرفی می کردند. چه صحنه ها و سایت ها از جمله سایت “انتخاب دهم” که خودشان راه نیانداختند و چه مطالب که خودشان منتشر نکردند و چه شعارها که خودشان سر ندادند و یا نسبت ندادند. کیست که نداند شعار “جمهوری ایرانی” و “نه غزه نه لبنان” و “توهین به اصل ولایت فقیه یا رهبری” ربطی به مهندس نداشت.
به عنوان نمونه دیگر یادم هست که مصاحبه ای ساختگی از رییس ستاد آقای دکتر بهزادیان منتشر کردند که گفته است میلیارد ها از این و آن بودجه دریافت کرده، حال آن که کل بودجه ی ستاد به چهار میلیارد تومان نرسید، بودجه ای که در برابر هزینه های رسمی و غیر رسمی رقیب ارزنی هم محسوب نمی شد. یا یادم هست که مهندس از معدود مصاحبه با رسانه های غیر فارسی زبان خارجی، چند روز به انتخابات مصاحبه ی کوتاهی با تایمز لندن داشتند. هنوز که هنوز هست، خط و ربط تایمز در انتخابات ایران برایم روشن نیست. آنها همچون سی ان ان ارتباط وثیقی با ستاد کاندیدای رقیب داشتند.
به هر حال در این مصاحبه ظاهرا نقل قولی به مهندس نسبت داده شده بود که ایشان گفته، قدرت رهبری پس از انتخابات با ادامه ی حضور مردم در خیابان مهار خواهد شد. آن را مستمسکی قرار دادند که بگویند ما برای بعد از انتخابات برنامه ای داشته ایم. بعدا نیز این مصاحبه گویا به نظر رهبری معظم انقلاب رسیده بود. یکی دو روز بعد از انتخابات آقای مرندی با من تماس گرفتند و پرسیدند. گفتم چگونه شما باور می کنید که مهندس موسوی چنین بگوید. حتی اگر کسی بخواهد چنین بکند عقل سیاسی اش حکم می کند که چنین نگوید. در همان فضای شلوغ بعد از انتخابات حضوری نیز از آقای مهندس پرسیدم. قویا تکذیب کرد و گفت من را که می شناسی. چرا باید چنین بگویم.
می خواهم بگویم همواره کسانی بودند و هستند که بخواهند شکاف ها و بد بینی هایی را دامن بزنند و راه را برای اهداف شوم و استیلا طلبانه ی خود باز نمایند. کسی برنامه ای برای بعد از انتخابات نداشت و ما خود را پیروز طبیعی انتخابات می دانستیم، اما هر روز می شنیدیم که قرار است پس از انتخابات چنین شود و چنان شود و امروز می بینیم که احکام برخی دستگیری ها قبل از انتخابات صادر شده بود.
باز هم می گویم ما به اندازه ی بعضی با هوش نبودیم که تا اینجای مسئله را ببینیم، چرا که در آن مشارکتی نداشتیم. آنها نیاز داشتند برای جا انداختن اقدامات خطرناک و تحلیل معیوب خود، شخصیت های موثری را دستگیر کنند تا امکان مدیریت فضا کم شود و سپس صحنه هایی یا اعترافاتی را بسازند و یا آنچنان بر برخی مردم سخت بگیرند که سطح مطالبات بالا رود، شعاری بدهند و یا اقدامی بکنند.
حتی از این که احیانا پای معاندی باز شود، ذوق زده شوند که هان دیدید نگفتیم، این همان چیزی است که شما به دنبال آن هستید. و سپس این همه را سند کنند که آری کودتای مخملی در بین بوده و تصمیم بر براندازی ولایت فقیه و جمهوری اسلامی آن هم توسط موسسان آن، عجبا. آری ظلم به نظام ناصواب است، امااین صحنه سازی ها و این خشونت ها و رفتارها و سوء استفاده از قانون، ظلم به مردم و نظام بود نه انتقادها و دلسوزی های شخصیت هایی چون مهندس موسوی. اگر چنان ناجوانمردانه همه چیز و همه کس را نمی پاشاندند، کمترین ناهنجاری در این سو رخ نمی داد کما اینکه در تمام ایام منتهی به انتخابات، صبح تا شام مردم به خیابان ها آمدند و آب از آب تکان نخورد. اما خودشان با آن همه امکانات در این چند ماه به اندازه ی بیست سال اشتباه یا ظلم کردند و بدترین چهره از جمهوری اسلامی را معرفی کردند و یک بار هم یک سوزن به خودشان نزدند.
اوج دلسوزی شخصیت هایی چون مهندس موسوی برای کشور و انقلاب و مردم آنجا هویدا می شود که وقتی می بینند برای باز کردن معبری باید آبروی خود را هزینه کنند، دریغی به میان نمی آورند. پس از صدور بیانیه تاریخی،بزرگ و مصلحانه ی هفدهم که انشاء الله برکاتش روز به روز آشکارتر خواهد شد، می گفت “باید کاری می کردم، این کمترین خواسته هایی بود که می توانستم برای خروج کشوراز بحران بیان کنم. امیدوارم درک شود”. گفتم با خدا معامله کردید، گفت “من کسی نیستم، هیچکس. اما امیدوارم خداوند در این خیر و مصلحت مردم و کشور و نظام را قرار دهد. من دلم روشن است به یاری خدا”.
گرچه مهندس در قلوب مردم جای دارد، یکی از مظلوم ترین و تنهاترین مردان انقلاب است. یارانش را گرفته، تشکیلاتش را منهدم،ارتباطاتش را قطع و به هر تهمتی او را رانده اند. اگر صدایش را بشنوی تغییری در آن نمی بینی، جز همان صدای نجیب و امیدوار و آرام که نگران کشور است. او برای خود چیزی نمی خواهد و تنها به مردم می اندیشد. او می گوید: “مردم ما مردمان بسیار خوبی اند. با آنان شفقت کنید. بسیاری از امور بهبود خواهد یافت”. انشاء الله در گذر زمان حقایق به تدریج آشکار خواهد شد. چه سانسور و متهمش کنند و چه تحریفش، او سیمای صداقت و نجابت و شرف است و در پهنه ی تاریخ ما به عنوان مصلحی بزرگ و تعیین کننده، پایدار خواهد ماند. حیف است که چنین نسل کشی سیاسی و چنین مهمانکشی هایی به نام نظام جمهوری اسلامی ثبت شود و آنچه با نخست وزیر امام و روسای جمهور بعد و موسسان انقلاب و مردم منتقد رفته است، قصه ی تاریخ شود و سنت های غلط گذشته را تداعی کند. و همینطور حیف است که آبروی مدیریت انقلاب، گرو افراطی گری حلقه هایی شود که جز شرم نمی آفرینند.
امام عظیم الشان، قانون اساسی و نظامی بی آلترناتیو را برای این ملت بزرگ معماری کرد. لذا با وجود انتقادهای وسیع و بعضا جدی تر به نحوه ی اجرای قانون اساسی و مدیریت کشور، هیچ عاقلی دل به نظام دیگری که مورد علاقه ی بیگانگان و غیر موحدان باشد نخواهد بست. اما روشن است که فاصله از مبنای مردمی و آزادیخواه انقلاب اسلامی و بستن باب اصلاح، سرنوشت همین نظام بی آلترناتیو را خدای ناکرده با سعودی ها و عثمانی ها بیوند خواهد زد. مگر تاریخ حکومت های پس از پیامبر اعظم (ص) جز دوره های کوتاهی جز این بوده است؟
ترور های ناجوانمردانه و حساب شده ی اخیر در تداوم ترور معنوی شخصیت های ریشه دار به همراه شکاف آفرینیِ هدفمند و پروژه ای در سطوح تعیین کننده و تاثیرگذار، شرایط خطیری را یادآور می شود. نفوذی عمیق و خطرناک صورت پذیرفته است. تا فرصت هست، تا هنوز الفتی هست، تا نسل نخست انقلاب هست، تا هنوز احتمال اجماعی هست، تا خاطره ی همنشینی با امام هست، تا بزرگان و مراجع عظام هستند، تا رهبری انقلاب هستند، تا مهندس موسوی هست، تا خاتمی و کروبی و هاشمی هستند باید فکری کرد. در غیر این صورت، خدای ناکرده حسرت غفلت از امروز بر جای خواهد ماند.
من با آقای مهدی موافقم .چرا آقای موسوی در مورد ابهاماتی که در مورد بند اول بیانیه ایشان وجود دارد توضیح نمیدهند؟الان دارد تفسیرهای متعدد میشود خود این تفسیرها مردم را سر در گم کرده بالاخره این بندبه این معنی است که آقای موسوی این دولت را به رسمیت میشناسند یا نه ؟ مساله عقب نشینی یا سازش نیست مساله این است که حالا هر گروه و فرد به میل خود تفسیر میکنند و حتی بر سر این تفسیر دعوا میکنند .بماند که مردم یعنی پیکره اصلی جنبش چه نظری دارند ولی به هر حال ایشان به عنوان رهبر این جنبش شناخته شده اند من فکر میکنم منطقی است که اجازه بدهند مردم نظر واقعی ایشان را بدانند و بعد خودشان تصمیم بگیرند.
اقای امیر رضا کی بود قبل از انتخابات توی زنو به رییس جمهور سوییس گفته بود به اوباما بگید تا من هستم مذاکره رو شروع کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهتره یه ذره مطالعه کنی دوست من!
نظر ali رو بخونید. می دونم خودتونم این دروغا رو باور نمی کنید. همگی سرکارید. متاسفم براتون سبزیا
میخواهم در پاسخ عزیزانی که با حالت شکاک و معترض از آقای موسوی می خواهند بند اول بیانیه اش را تفسیر کند تا ببینیم مبادا سازش کرده یا نه! بگویم:
عزیزان! ما باید اول تکلیفمان را با آقای موسوی مشخص کنیم؟ آیا ایشان رهبر ماست؟ تا جایی که من می دانم در معنای “رهبر” یک لزوم اطاعت و پیروی “رهرو” موجود است. اگر ایشان رهبر جنبش سبز باشد یعنی ما خودمان ایشان را به رهبری انتخاب کرده باشیم باید به فکر “اطاعت” باشیم.
رهبر یک گروه می تواند و باید در مسائل با مشاورینی مشورت کند اما بعد از مشورت ، خودش باید تصمیم بگیرد و برای “رهروان” آن رهبر شایسته نیست به او اعتراض کنند.
– و یا اینکه ما ایشان را بعنوان “فردی از اعضای جنبش سبز” میدانیم البته یک فرد محترم و معقول که بعنوان مسئول امور اجرایی کشور توسط ملت انتخاب شد.
در این صورت ما باید بدانیم از ایشان چه توقعی داریم؟ و خودمان متقابلن چه برخوردی نسبت به ایشان داریم.
در این جنبش نوپای فراگیر تفکرات بسیار متفاوتی بروز کرده اند. آقای موسوی بنظر من یکی از نمادهای یکی از بخشهای این جنبش است. و فکر می کنم لازم است درباره چنین مسائل بنیادی ای همه مردم فکر و مشورت کنند.
جنبش سبز باید از ابعاد احساسی خارج و وارد بحثهای اجتماعی شود.
به خدا سوگند اگر حقیقت غیر از این چیزی باشد که ما میدانیم، ما نیز سکوت نخواهیم کرد تا آخرین قطره خون، اما دریغ ا از دلیل متقن و مستندات روشن، ابتدا گفت شد تقلب ولی بدون دلیل، سپس تخلف بدون اثبات، بعد ابهام در انتخابات بدون شاهد و … اینگونه داستان رقم خورد تا حماسهای با شکوه تبدیل به لحظات و صحنههای تأسف بار شود. چرا چون قانون و ضابطه به کنار رفت و بی تدبیری و خود محوری جایگزین شد.
اما ما اسیر این بازی نخواهیم شد چون ما آگاهیم.
عالی بود.ولی ای کاش میشد مردم از رسانه به ظاهر ملی یا روزنامه ها این اطلاعات رو دریافت کنن یا حداقل از یک سایتی که فیلتر نباشد!در عجبم از دوستانی که همین جا نظر گذاشته اند و از دولت حمایت کرده اند و خود را اهل فکر و بینش میدانند و لحظه ای از خود نمی پرسند اگر آنان برحقند و حق می گویند چرا به دیگران هم این حق را نمی دهند که حرفشان را بزنند. چرا از صدا و سیما نمی خواهند که آقای موسوی دعوت شود و به ابهامات پاسخ گوید مگر نه اینکه می خواهید فضا شفاف شود؟ چرا حداقل امکان ارتباطی یعنی سایت ایشان فیلتر شده است؟! اگر این ظلم و دیکتاتوری نیست پس چیست؟
درود به تمام کسانی که جانشان را در این راه فدا کردند یا اینکه در زندان هستند وقتی به اونا فکر میکنم میفهمم که هنوز آدمای با غیرت در کشورمان هست زنده باد ایران و ایرانی . هر چی زمان جلوتر میره به این افراد اضافه میشه
سلام و باتشکر
چون من فکر میکنم هرچیزی ریشه وآغازی داره این سوال رو پرسیدم وبه نظرمن دریک دیدگاه سطحی اعتراضات ار اینجا شروع شد
مشکل اینجاست الان تواین مملکت ما هرکی ازاحمدی نژادانتقادکنه میگن اونطرفیه هرکی از مهندس موسوی انتقاد کنه میگن اونوری
بابا یکی نیست بگه هردو طرف اشتباه کردن که به اینجارسیدیم چون از اعتدال خارج شدن بیایید ازکسی طرفداری نکنیم
بیایید ازقانون طرفداری کنیم مثل یک شهروند توسعه یافته( ازلحاظ فکروعلم) چون وقتی کسی فراقانون میشه فرقی نداره که کی باشه مهم اینه که حاصل کارش هرج ومرج است مشکل مملکت ما افراد نیستند رویه بی قانونیه
بدترین قانون ازبی قانونی بهتره
به امید ایرانی پیشرفته وبدور ازجهل ویکسونگری
خدا را همیشه شکر کرم به خاطر این که اگر کسی مخالف با اسلام و نظام به جای میر حسین بود چیزی از این نظام نمانده بود
احسان عزیز
صحبت تو با این فرضه که تقلبی نشده ، اما اگر موسوی به این رسیده بود که تقلب شده وظیفه اش بود که بیان کنه در این بیان کردن – حتا اگر فکرسون اشتباه هم بود – خطایی نیست بله اگر مطبوعات واقعن آزاد بودن و صدا و سیما واقعن ملی بود این ایراد به موسوی وارد بود که چرا به جای استفاده از این فضاها به خیابون اومد اما میدانم و میدانی که آزاد نبود. صحبت
سر اینه که برخورد با این بیان عقیده به گونه ای شد که معلوم شد استبداد تا چه حده. معلوم شد دینداری و آزادگی و صداقت حکومت در چه حدیه… آقای خامنه ای درست گفتند که تا زمانی که خوارج دست به شمشیر نبردند علی فقط گفتگو کرد حتی نگذشت اصحاب اونا رو از مسجد بیرون کنند اما کسی اجازه حرف زدن میده که باور داره بر حقه و حرف حق در مقابل باطل خود به خود پیروزه و نیازی به زور نیست مگر این که باطل از حرف بگذره و شمشیر به دست بگیره که حق هم مقابله میکنه اما ببین که اتهامه همه کسایی که تو زندان هستن فقط حرف زدنه حرفایی که به مذاق حکومت خوش نیومده و واکنش حکومت به حرف زدن میزان حقانیتش رو وشان کرده… آقای خامنه ای درست گفتند باید شفاف بگیم نظرمون رو … از جمله بگیم در مورد آزادی بیان تجمع بی اسلحه در مورد کشتن آدمها در زندان و دروغ گفتن درباره اون (مننژیت و …) درباره دروغ گفتن در مورد میزنه منتقدین (فیلمهای صدا و سیما در مورد تظاهرات ۲ شنبه بعد از انتخابات) …. چی فکر میکنیم … اینقدر خلافه انسانیت و دین و صداقت رفتار شد که باور اصلاح پذیری حکومت تقریبا ناممکن شده …
سلام تاقبل بیانیه هفده فکرمیکردم موسوی برای رضای خداتلاش میکنه اماخیلی دلم شکست وقتی دیدم بامرگ خواهرزادش چقدرخودشون روتحویل گرفتن والبته ترسیدن وازحقی که متعلق به مردم بود کوتاه اومدن بیچاره کسانی که خونش به ناحق ریخته شدوازاین حوادث صدمه دیدن بیچاره زندانیان سیاسی بیچاره ماکه شب و روز بازی خوردیم حالا دلیل سکوت مراجع رومیفهمم فقط خدایا ازتومیخوام که بیجواب نذاری این همه ظلم و ریارو موسوی تواگه واقعافقط ازخدامیترسی پس چرادولت احمدی نزاد رو به رسمیت شناختی خدایایعنی این کشته هابهخاطرجهلشون جونشون روبه خطر انداختن میترسم اون دنیاتوهم اونا رو مقصر بدونی
به امید روزی که حق جویان و خدا پرستان واقعی بر دروغگویان و جاهلین قدرت طلب پیروز گردند ، که آن روز نزدیک است .
بند اول بیانیه هفدهم:
نمی دونم چرا بعضی از دوستان بند اول بیانیه رو به معنای قبول دولت معنی می کنن! بابا، این بند در قدم اول داره میگه همین دولت متقلب سرکار هم باید بالاخره پاسخگوی کاراش باشه. حالا رای آورده یا نیاورده، دلیل نمیشه که مجلس و قوه قضاییه چشماشون رو ببندن و هر کاری این دولت دلش خواست انجام بده و همه هم سکوت کنند.
در قدم دوم، خواسته مطرح در همین بند اینه که اگه دولت جوابی برای کارایی که داره می کنه نداره، مجلس باید رای عدم اعتماد بده و از کار برکنارش کنه. یعنی این بند جزو لازم بیانیه هست برای تحقق بندهای بعدی.
خیلی ساده شدش این میشه که این دولت کفایت نداره برای اداره مملکت و در اوضاع بعد از انتخابات هم مقصره، در نتیجه مجلس باید دولت رو بازخواست کنه و در نهایت دولت عزل بشه. بندهای بعدی هم گفته که قانون انتخابات باید اصلاح بشهتاو اعتماد مردم برای شرکت در انتخابات برگرده.
به نظرم که بیانیه معرکه هست و نباید ما تفسیر مورد علاقه حاکمیت از بیانیه رو برای خودمون بکنیم. حاکمیت دوست داره که معنی بند اول رو پذیرش دولت جا بزنه، ولی واقعیت به نظر من همون چیزیه که بالا گفتم.
امید که ایران رو سبز و آباد ببینیم
سلام اولین کلمه شاید خونده نشه ولی من خوندم نمی گم گریه کردم چون وقت گریه نیستش .اقای فاتح همراهی میرحسین بودن یعنی ابولفضل بودن مطلق افتخار می کنم که به میرحسین و ۱۰۰۰۰ البته به یارانش اعتماد کردم .سحرم
خطاب به آقا یا خانم از همه بریده. دوتا احتمال هست یکی اینکه شما اصلا با ما نیستی و با این نظرت میخوای بگی طرفدارای موسوی ازش روبرگردوندن. احتمال دومی هم اینه که از عقلتون درست استفاده نکردین. آخه موسوی کجا خودشو تحویل گرفت؟ این که حاضر نشد برای خواهرزادش یه مجلس ختم ساده بگیره تحویل گرفتنه؟؟ به هر حال نمیتونست که جنازشو هول هولکی بندازه تو قبر و والسلام همه چی تموم شد! لطف کنید بیانیه رو دوباره مرور کنید. برداشت کاربر محترم مجتبی از بیانیه کاملا به جا و درست هست به نظر من. حالا اگه شما از خدا خواسته میخوای از جنبش سبز بکشی کنار و قاتی نون به نرخ روز خورهای دولت بشی مختاری.
شاید کار ما درست کردن دنیا نباشد شاید امتحان بزرگ ما از دست ندادن توکل و ادب ما در طوفان بلا باشد
بابا شمارا به خدابس کنید یکی شما میگین یکی اونا وحدت زیرسایه ولایت فقیه همه چیز راحل میکند .
با سلام خدمت ملت بزرگوار و همیشه سبز اندیش ایران
حال که به لطف پایداری شما بزرگواران وخون پاک شهیدانمان در راه اعتلای ایران در تاریخ ۲۰۰ساله مبارزه با استعمار واستبداد دیکتاتوری به پیروزی هایی رسیده ایم و{انشاا…به پیروزی های بزرگتری خواهیم رسید}این حقیر از شما بزرگواران درخواست میکند بیاییم شعارهایمان را بر محور مطالبتمان تنظیم کنیم وتا نهادینه شدن انها پایداری کنیم اما بدون خشونت وداشتن صبر
از جمله:
آزادی رسانه آزادی انتخابات حق مسلم ماست
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
تجمع صلح آمیز حق مسلم ماست
نفی خشونت.نفی لباس شخصی هاو…………
و{بر محور شعار (رفراندوم)تمرکز کنیم} ونیز {شعارهای اقتصادی هم بدهیم}
وموارد دیگر که براساس بیانیه های اخیر ومطالبات وایتکارات واقعی ملت سبز اندیش مسلمان ایران میتواند شکل بگیرد.واز این به بعد برای اثر گذاری بهتر ونتیجه گیری بهتر وسریعتر {نا فرمانی (های)مدنی} را یاد بگیریم وانجام دهیم با صبر حوصله و امید
وبه قولی جنبش سبز رابا صبر و امید زندگی کنیم که
به امید خدا و همبستگی جنبش سبز ما پیروز خواهیم بود
درود بر شهید زنده مهندس میرحسین موسوی
به امید روزی که حق جویان و خدا پرستان واقعی بر دروغگویان و جاهلین قدرت طلب پیروز گردند ، که آن روز نزدیک است
میشه مصصصصصرانه یه تقاضا کنم؟
میخواستم بخشهای مرتبط با تاکید بر استقلال جنبش سبز از بیگانگان و تاکید بر اسلامیت و جمهوریت را از همه بیانیه های مهندس موسوی های لایت کرده و بعنوان گزارش در سایت قرار دهید مگر اینکه آنها که هنوز موضع شفاف ما را درک نکرده اند اینبار گوشهایشان باز شود؟ هرچند بیانیه های ایشان سراسر اینچنین بود ولی گزیده ای از آن که حاکی این موارد است، برای خصوصا مسئولینی که نمیفهمند و چشمها و گوشها را بسته اند روز را شب میبینند مفید فایده باشد.
ضمنا از دوستان بزرگوار دیگر میخواهم درصورت آماده شدن این گزارش آن را پوشش مناسبی دهند تا در سایتهای خبری هم قرار گیرد.
سپاسگزارم
ALI BOOD
سلام
خواهشا بگویید کجا می شود میر حسین عزیز را ببینیم؟
تا حد اقل برویم او را از دور ببینیم تا کمی آرام شویم.