آقای رامین! چرا عنان صبرتان از کف رفت؟
چکیده :باید میپذیرفتیم مشاور مطبوعاتی وزیر ارشاد دولتی که همه چیزش مورد پرسش است بیاید و با لبخندی برلب ازوجود آزادی در ایران حرف بزند؟ همانطور که احمدینژاد در کلمبیا از آزادی حرف زده بود اما نه ! ما روی صندلیهای کلمبیا ننشسته بودیم و بر خلاف پندار آقای رامین نه از غرب پول میگیریم و نه قصد مهاجرت به غرب را داریم...
کلمه: محمد علی رامین از آن دسته افرادیست است که ۴ سال پیش با به قدرت رسیدن احمدینژاد سیاستمدار شدند، همان کسی که انکار هولوکاست را روی میز احمدی نژاد گذاشت.
اولین دیدار من با ایشان در سمینار هولوکاست بود سمیناری که نئونازیها و کوکلس کلانهاینژاد پرست را در ایران جمع کرده بودند.
در ملاقات بعدی من خبرنگار شرق شدم و ایشان مشاور آقای احمدینژاد .چند روز پیش ایشان به روزنامه ما آمد، این بار در کسوت مشاور مطبوعاتی دولت “بعد از نهم “!!.و با دیدن من گفت هنوز هم در روزنامه شرق کار میکنید ؟گفتم روزنامه شرق ۲ سال پیش توقیف شد. پرسید چرا هر روزنامهای که شما میروید توقیف میشود؟ این سئوال خود من هم بود.
ایشان در روزنامه ما با خوشرویی تمام، شیرینی به دست وارد تحریریه شد ؛ اما با عصبانیتی زیاد روزنامه را ترک کرد.
اما روز بعد دوباره برگشت تا به دوستان من بگوید به آنها هیچ توهینی نکرده و مخاطب حرفهایش فقط من بودهام . چرا؟ میخواست دوستانم را از درد توهینی که به آنها شده بود برهاند ؟ میخواست سوء تفاهم آنها را برطرف کند؟
اما حرفهای من به او چه بود؟
او در تحریریه ما که سردبیر ش ۴ ماه است در زندان است ایستاد و برای ما از آزادی سخن گفت و اینکه چرا تیراژ روزنامههای ما فقط چند هزار است و چند میلیون نیست .او به ما گفت مردمی که به میرحسین رای دادند به این دلیل بود که او با بیصداقتی خود را سرباز ولایت معرفی کرد،در حالیکه اینگونه نبود.
رامین به ما گفت که او اولین اصلاحطلب ایرانی است و زمانی که خاتمی غربزده بوده او اصلاحطلب بوده است. او در چشمان ما نگاه کرد و گفت حکومت باید امنیت و معیشت شمارا تضمین کند و روزنامههای ما فقط آنگاه توقیف میشوند که قانون را زیر پا گذاشته باشیم. او از ما خواست فرهیخته باشیم چرا که ایرانی فرهیخته است به این دلیل که اسلام آورده است و اگر ما حرف دل این مردم مسلمان را نزنیم تیراژهایمان همیشه پایین خواهد ماند .
رامین همه این حرفها را زد .
ما چه باید میگفتیم؟
باید میپذیرفتیم مشاور مطبوعاتی وزیر ارشاد دولتی که همه چیزش مورد پرسش است بیاید و با لبخندی برلب ازوجود آزادی در ایران حرف بزند؟ همانطور که احمدینژاد در کلمبیا از آزادی حرف زده بود اما نه ! ما روی صندلیهای کلمبیا ننشسته بودیم و بر خلاف پندار آقای رامین نه از غرب پول میگیریم و نه قصد مهاجرت به غرب را داریم .
باید سکوت میکردیم ؟ آن وقت تکلیف اصولمان چه میشد ؟ تکلیف باورهایی که سبزمان کرده است .اگر سکوت میکردیم به خود وفادار مانده بودیم؟ میایستادیم و شیرینیهایی که رامین آورده بود میخوردیم و کام تلخمان را شیرین میکردیم ؟
نه ما سکوت نکردیم و گفتیم و پرسیدیم آقای رامین از کجا آمدهای که از هیچ چیز خبر نداری خبر نداری در خیابانها چه گذشته است؟ خبر نداری روزنامهنگاران و فعالان سیاسی در زندانند؟
آقای رامین چگونه میتوانی کنار دیواری بایستی که روی آن عکس سردبیرسابق ما هنوز هست و برای ما از آزادی و قانون حرف بزنی آقای رامین کجا ایستادهای؟
در این پرسشها جز تلخی و درد هیچ نبود اما رامین روبه سر دبیر ما کرد و گفت آقای رییس شما در اینجا یک مشت دلقک جمع کردهاید !خانم! شما به جرم توهین به نظام باید محاکمه شوی هرکس در مقابل نظام بایستد گردنش را خرد میکنیم.
این همان رامینی بود که ۱۵ دقیقه پیش به ما شیرینی تعارف کرده بود!
او با ناراحتی رفت و فردا یش دوباره آمد تا تاکید کند این حرفها را فقط به یک نفر زده و نه به همه .
اما آقای رامین خوب میدانی که این سئوالها فقط سئوال آن یک نفر نیست، خوب میدانی که این درد در دل میلیونها ایرانی خانه کرده اما فقط میتوانی توهین کنی و تهدید کنی چرا که از سیاست فقط همین دو را میدانی.
آقای رامین تو از بغض من خندهات گرفت؟
عالیجناب! چگونه توانستی درد ما را ببینی و بگویی شما یک مشت دلقکید؟ دلقک ماییم که ایستادهایم و برای آزادی کشورمان مبارزه میکنیم یا آن کسی که …..
آقای رامین به ما گفتی و فردایش تاکید کردی که فقط به من گفتی که باید محاکمه شوم و گردنم خرد شود .
اشکالی ندارد آقای رامین! مگر خون ما از دوستانمان که در دادگاه نشاندید و میخواهید ۶ سال و ۸ سال و ۹ سال در زندان نگه دارید رنگینتر است ؟
آقای رامین ! شاید فکر کردی که ما در قدرت!! شما شک داریم؟
مگر من نمی دانم ۲ فرزند عبداالهر مومنی ماههاست که منتظر پدرشان هستند و وقتی به آنها میگویم پدرتان خیلی زود بر میگردد؛ به من میگویند زود یعنی ۸ سال؟
آقای رامین فکر کردی کسی مشکوک است به توانایی شما در برگزاری محاکمهها….. نه آقا تلویزیون همهاش را نشان داد !
همه دیدیم که نبوی را و تاجزاده و امین زاده و رمضانزاده را چگونه محاکمه کردید؛ ما که یکه و تنهاییم و به قول شما هر روزنامهای که میرویم توقیف میشود.
آقای رامین! ما از تهدیدهای شما نترسیدیم اما شما از سئوالهای ما ترسیدید و به همین دلیل اینگونه عنان صبرتان از کف رفت.
اما نترس آقای رامین! شما هم میتوانی بمانی و در جایی یهودکشی نازیها را انکار کنی .
آقای رامین نگو که ما در مقابل نظام ایستاده ایم؛ ما فرزندان امام و نظامیم .
آقای رامین اشتباه نکن، ما نه از غربیها پول میگیریم نه به آنها پناه خواهیم برد. باور کن که ما میمانیم ،صاحب این خانه ماییم،ما می مانیم حتی اگر گردنهایمان خرد شود.
میمانیم “میمیریم اما ذلت نمیپذیریم “. میمانیم تا کسی فرزندانمان را از خانه بیرون نکند .
آقای رامین اندکی در خیابان راه برو به مردم نگاه کن دیوارها را ببین و بخوان شاید هنوز بتوانی حرف مرا باور کنی تا فرصت هست باور کن .
میدانم خندهات میگیرد تا فرصت هست بخند.
منبع :پارلمان نیوز
این حرف دل همه مردم ماست که اشک بر دیده و اندوه در دل مینشاند. به خدا قسم اگر لحظه ای دوستان در بند و شهدای راه سبزمان و خانواده های داغدارشان را فراموش کنیم. ما به آرمانمان ایمان و به ایمنمان یقین داریم و این راه را که آغاز کرده ایم…ادمه میدهیم.
یا سبحان
ما می مانیم حتی اگر گردنهایمان خرد شود
به قول مسعود بهنود: به دعوت کسی نیامده ایم که به عتابش برویم
ازاولش هم همچین صبروقراری نداشتم. ازهمون وقت که ازآلمان اومدم هی روزشماری میکردم که کی پشت اون میز میشینم و برنامه هامو پیاده می کنم. حالاهم زیاد وقت ندارم وباید کاری کنم که بگن قبل از رامین بعد ازرامین. اما ازهمه این حرفها گذشته شما هم بااین مطالبی که می نویسین مثل اینکه تنتون میخاره دوست دارین یه روزی با دوسه تا ازاین بروبچه های ارشادی بیام دیدنتون؟ راسی این گوله نمک دیگه کیه اینقذه نمک پرونی میکنه؟