سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » گفت و گو با فرزند شهیدی که به ۷ سال زندان محکوم شد...

گفت و گو با فرزند شهیدی که به ۷ سال زندان محکوم شد

چکیده :من یک خواهر دارم که هیچ کس را جز من در این دنیا ندارد. ما با فامیل های پدری و مادری ام هیچ ارتباطی نداریم و من در این شرایط حتی یک روز هم حاضر نیستم خواهر 26 ساله ام را به امان خدا رها کنم آخر گناه من چیست واقعا سر در نمی اورم که چرا چنین حکمی برای من صادر شده است...


کلمه: وبلاگ تا آزادی زندانیان سبز نوشت: سهیل نویدی یکتا از دستگیر شدگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری به اتهام اقدام علیه امنیت ملی ، فعالیت تبلیغی علیه نظام ، اخلال در نظم عمومی به تازگی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به هفت سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است . سهیل فرزند شهید مرتضی نویدی یکتا ازشهدای عملیات والفجر هشت است که به دلیل شیمیائی شدن چند سال قبل به شهادت رسید . سهیل که این روزها مدام به یاد پدر و همچنین مادرمحرومش است بیشتر از حکمی که از دادگاه گرفته نگران تنها خواهرش هست . خواهری که پس از رفتن پدر و مادرش کسی را جز سهیل ندارد . یاد تنهائی های سما خواهر ۲۶ ساله اش بارها سهیل را به گریه می اندازد. اینکه در نبود او چه بلائی بر سر خواهرش یکی از دو یادگاراین شهید مظلوم می آید .او چشم به حکم تجدید نظر ش دارد که به زودی در دادگاه مورد بررسی قرار می گیرد و امیدوار است که با تخفیف در حکمش خواهرش تنها نماند. شهید نویدی پدر سهیل که در عملیات والفجر ۸ شییمایی شد هرگز از امکانات بنیاد جانبازان استفاده نکرد و تمام هزینه های درمانش را خود پرداخت. پس از شهادت پدر بیماری مادر و هزینه های درمان و فوت او نیز سبب شد سهیل و خواهرش خانه و زندگی شان را از دست بدهند و شش ماهی را در اتاقکی در یک قهوه خانه در لاله زار سپری کنند. این درد و رنجها هنوز چندان تخفیف نیافته است که سهیل روانه زندان و از محل کارش هم تعلیق شد .

او اکنون نگران این وضعیت و تنهائی های خواهرش است با او درباره نحوه دستگیری اش و حوادث پس از آن گفتگوئی انجام داده ایم :

شما به تازگی از سوی دادگاه انقلاب به هفت سال حبس تعزیری محکوم شده اید. دلیل صدور چنین حکم سنگینی را چه می دانید ؟

اتهام من اقدام علیه امنیت ملی واخلال در نظم عمومی عنوان شده است اما من فکر می کنم محلی که در ان کار می کرده ام و نامه نگاری های مسوول حراست انجا باعث شده که چنین حکمی برای من صادر شود وا گرنه من گناهی مرتکب نشده ام .

یعنی فکر می کنید مسائل شخصی و کاری موجب صدور چنین حکمی برای تان شده است ؟

بله. دقیقا من در یک اداره دولتی کار می کردم. در آنجا با مسوولان دچار اختلافات شخصی و کاری شدم .برخی از اعضای حراست محل کارم که ارتباطاتی با قرار گاه ثارالله داشتند. اختلافات کاملا شخصی من با را خود به قضایای انتخابات ربط داده اند در حالیکه موضوع من هیچ ربطی به انتخابات نداشت . آنها با نامه نگاری های متعدد و ارائه گزارش های ناصحیح در مورد من در صدور چنین حکمی علیه من بی تاثیر نبودند .من همین جا اعلام می کنم که هیچ کدام از موارد مطرح شده از سوی آنان صحت ندارد .

یکی از موارد اتهامی شما هم اتفاقا در حکم تان تشویق و تحریک مردم برای تصرف برج آزادی که محل کارتان بوده عنوان شده است این مورد صحت دارد ؟

همکارانم مدعی شده اند در روزهای پس از انتخابات و شلوغی های آن من قصد داشته ام مردم را به داخل مرکز مرکز فرهنگی برج آزادی –محل کار سابقم- هدایت کنم در حالیکه این موضوع کذب محض و ناشی از کینه های شخصی است .من آن روزها فقط یک بار به انجا رفتم تا با رئیسم به منظور حل اختلافات و بازگشت به کار صحبت کنم و مجبور شدم از شلوغی ها عبور کنم و هیچ کاری هم به مردم نداشتم چه برسد به تشویق آنها برای تصرف جایی .

چند روز زندانی بوده اید؟

من دو بار دستگیر شدم بار اول روز ۳۰ خرداد که ۱۲ روز در زندان بودم و بار دوم ۶۰ روز در زندان اوین بودم .

نحوه هر دو مورد دستگیری تان چگونه بود ؟

یک بار در خیابان در روز ۳۰ خرداد دستگیر شدم من به عنوان عابر پیاده قصد عبور از چها راه ولی عصر را داشتم که به دلیل شلوغی های ان روزها دستگیرم کردند . که بعد از۱۲ روز با قید کفالت ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شدم . اما چند روز بعد یعنی ۲۲ تیر ماه یعنی دو هفته بعد از آزادی ماموران دوباره به خانه ام مراجعه کردند و من را بازداشت کردند .

دلیل دستگیری دوباره تان چه بود ؟

واقعا نمی دانم . من تمام این مدت در خانه بستری بودم چون من به دلیل سختی هائی که در زندگی به خاطر شهادت پدر و پس از ان فوت مادرم و سپس مشکلات مالی متعدد پس از ان، دچار بیماری اعصاب و روان شده ا م .دو سال هم از طرف معاونت درمان بنیاد شهید تحت درمان هستم. اما در دو هفته اول بازداشت ام داروهایم را به من ندادند و من به همین دلیل در بستر بیماری افتادم . به هر حال من برای بار دوم هم دستگیر شده و ۶۰ روز در زندان بودم این بار با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شدم .

در تمام این مدت کجا زندانی بودید ؟

در هر دو مورد اوین بودم . سری اول پلیس پیشگیری ناجا ما را دستگیر و به محلی اطراف میدان انقلاب برد انجا حدود ۱۵۰۰ نفر دیگر هم به همراه من دستگیر شده بودند از انجا به اوین منتقل شدم و مدت بازداشتم را در انتهای بند ۲۴۰ اوین که سالن ال مانندی بود گذراندم . بار دوم که در خانه مان در شهریار بازداشت شدم ابتدا با نیابت قضائی به پلیس امنیت برده شدم و بعد هم به اوین منتقل و در سوئیت های پنج نفره بند ۲۴۰ اوین زندانی شدم اما واقعا برایم این دستگیری عجیب بود. مدام می گفتم من قبلا دستگیر شده ام اما کسی نبود که به حرفم گوش کند فکر می کردم که به خاطر عبور از خیابان دوباره به اوین آمده ام .

در مدت بازداشت تان ضرب و شتم هم شدید ؟

دربازداشت هنگام دستگیر شدن کتف دست راستم در رفت که لباس شخصی ها در خیابان موجب آن بودند هر کسی را که قصد عبور داشت با باتوم می زدند. در اوین با وجود این مشکلم و همچنین مشکل عصبی به من دارو ندادند و حال روحی ام خیلی بد شد . البته قبل از انتخابات هم حادثه ای برایم پیش امده بود و پایم زخم شده بود چون از امکانات داروئی محروم بودم پایم هم به شدت در زندان چرک کرد هرچند برای این مشکلم به من امکانات داروئی و پزشکی محدود ارائه دادند اما کافی نبود و پایم به شدت چرک کرد .حتی هیات ویژه پی گیری وضعیت بازداشت شدگان مجلس هم که از اوین بازدید می کرد این وضعیت من را دیدند و اقای امیدوار رضائی از وضعیت پایم فیلم گرفت .

شنیده ام که فرزند شهید هم هستید ؟

پدر من سرهنگ نیروی هوائی بود. ایشان در عملیات والفجر ۸ و آزاد سازی فاو جز فرماندهان پدافند عملیات بودند ایشان آنجا شیمیائی شدند و ۸ سال جانباز بودند تا اینکه در سال۷۲ شهید شدند ایشان به غیر از اینکه سرهنگ بودند هنرمند و نقاش هم بودند .

حالا از مسولان قضائی چه تقاضائی دارید ؟

من به شدت به حکمم اعتراض دارم و تقا ضای رسیدگی و تجدید نظر جدی در این حکم را دارم و اینکه مسولان به شرایط ما توجه کنند. من یک خواهر دارم که هیچ کس را جز من در این دنیا ندارد. ما با فامیل های پدری و مادری ام هیچ ارتباطی نداریم و من در این شرایط حتی یک روز هم حاضر نیستم خواهر ۲۶ ساله ام را به امان خدا رها کنم آخر گناه من چیست واقعا سر در نمی اورم که چرا چنین حکمی برای من صادر شده است . ما از نظر مالی هم مشکل داریم و اگر من زندانی شوم نمی دانم چه بلائی سر تنها خواهرم می اید خواهش می کنم مسولان شرایط ما را درک کنند و برای من حکم برائت صادر کنند . پدر و مادر من هر گز ادم های مادی نبودند و پدرمان هم هر گز برای حضورش در جبهه و صدمات شیمیایی منطقه جنگی اجر و پاداش دنیوی طلب نکرد من و خواهرم هم دنباله رو راه او هستیم و من نیز جز حمایت مسولانه و پدرانه مسولان در این مورد تقاضائی ندارم یعنی یادگارهای یک هنرمند شهید و سرهنگ ارتش باید چنین روزگاری داشته باشند ؟



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۷ پاسخ به “گفت و گو با فرزند شهیدی که به ۷ سال زندان محکوم شد”

  1. من گفت:

    ز دلم دست بدارید که خون می ریزد/ قطره قطره دلم از دیده برون می ریزد

  2. ساقی گفت:

    سلام. به یاد امام خمینی (ره):
    بیانات امام خمینى (ره) در مورد حقوق بشر ادعایى شاه و کارتر ۲۵/۹/۱۳۵۷

    ” آیا حق ندارند اهالى یک مملکتى ، آرام این حرف را بزنند که ما نمى خـواهـیم ایشان را؟! اگر دنبال این معنا که مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما این را نـمـى خـواهـیـم و هـمه عالم دیدند که اکثریت قاطع قریب به اتفاق است که ایشان را نمى خـواهـنـد، هـمـه بازارهاى ایران ، همه مملکت ایران و شهرستان هاى ایران ، همه دهات ایران فـریـاد کـردنـد مـا نـمى خواهیم شما را، اگر ایشان بعد از این کارى که مردم کردند واین رفراندمى که مردم کردند، گفته بود که بسیار خوب نمى خواهید من مى روم یک کس دیگر بـیـایـد، جـنـگ و نزاع مى شد دیگر؟ دعوا داشت دیگر؟ ایشان بر خلاف قوانین بین المللى دنـیـا عـمـل کرده ، دنبال این معنا که مردم آرام گفتند ما شما را نمى خواهیم ، چماقدار کشیده ، ارتـشـش را و نـمـى دانـم قواى انتظامى اش و همه را وادار کرده به اینکه مردم را بزنند و بـه اسـم مـثلا چماق به دست ها بیایند توى راه ، توى شهرها بگویند جاوید شاه . خوب این معنا واقع شده است که مردم آرام گفتند نه و ایشان کتک زده مردم را، ایشان کشته از مردم ، ایـشان خانه هاى مردم ریخته ، با مسلسل تو خانه ها هم حمله کردند، مساجد را آتش زدند، ایـن هـمـه وحـشـیـگـرى را کردند، شما بعد از همه این وحشیگرى ها ایشان را باز پشتیبانى کـردیـد و مـى گـوئیـد: (آنـهـائى کـه مـى گـویند که چرا این کارها مى شود، آنهایى که تـظـاهـر آرام کردند، اینها خلاف مى گویند، اینها میزان ندارد حرف هایشان ) .حرف ما این اسـت ، حـرف شـمـا آن اسـت ، کـدام مـیـزان نـدارد؟ هـر عاقلى بشنود این دوتا را، کدام را مى گـویـد بـى مـیـزان اسـت ؟”

  3. کورش گفت:

    یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
    کلبه احزلن شود روزی گلستان غم مخور
    ظلم پایان خوشی ندارد.

  4. mohsen diba گفت:

    in cizha ensan ro be hame ciz bi eatagad mikoneh,be farz ham in aga dar tazahorat sherkat kardeh bashe,akeh baba rahmeton koja rafteh,az zendan andaktan in ci be in mamlekat ezafeh mishe,geir az in ke esbate zolm bashe

  5. حمید گفت:

    گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟

  6. حميد گفت:

    من را به عنوان یک هموطن در ناراحتی خودت شریک بدان

  7. اسماعیلی گفت:

    اگر مردم را به خیابان نمی کشاندی الآن مجبور نبودی بخاطر زندانی شد نشان مرثیه سرهم کنی واز نام مقدس شهید پیراهن عثمان بسازی مگر فرزند شهید بودن مجوز انجام هرکاری است؟ حالا اگه فرزند هاشمی بود خب یه چیزی…