اگر اصلاحطلبى پایان یافته چرا این همه علیه آن سخن مىگویند؟
چکیده :در چنين شرايطى اصلاحطلبان تلاش مىکنند مطالبات موجود در سطح جامعه را مورد توجه قرار داده و خواستار تحقق آنها باشند و از آنجا که خود در اداره امور نقشى ندارند بديهى است که پاسخگوى وضع موجود نيز نيستند به همين دليل از اقبال گسترده مردم برخوردار خواهند بود و روزبهروز بر نفوذ اجتماعى آنان افزوده مىشود که جلوههايى از آن را در سطوح مختلف اجتماعى مىتوان مشاهده...
حیات نو-حمید قزوینى:برخى چهرههاى تندرو اصولگرا در روزهاى اخیر به دفعات بر پایان یافتن پروژه اصلاحطلبى و به آخر خط رسیدن اصلاحطلبان سخن گفتهاند. سوال این است که اگر اصلاحطلبى پایان یافته چرا دوستان این همه علیه آن سخن مىگویند. حقیقت ماجرا این است که اصلاحطلبى امروز بیش از آنکه یک امر سیاسى باشد یک خواسته عمومى و همهگراست که به تدریج به شکل یک جنبش فراگیر اجتماعى خود را نشان مىدهد. یکى از اشتباهات اصولگرایان این است که اصلاحطلبى را منحصر به موضوعات سیاسى و تعدادى از سیاسیون مىدانند و در سالهاى گذشته همواره تلاش کردهاند با مهار این افراد و مقاومت در برابر مطالبات آنها به کنترل اصلاحطلبان و محدود ساختن جریان اصلاحطلبى و نهایتا حذف آنان اقدام کنند. اما نگاهى هرچند گذرا به حوادث ۱۲ سال گذشته (اگر دوم خرداد ۷۶ را لحظه تبلور جریان اصلاحطلبى بدانیم) نشان مىدهد که اگر این جریان تنها یک جریان سیاسى بود امروز یا اثرى از آن باقى نمىماند یا وضعیتى به شدت تضعیف شده مىیافت.
اما حوادث ماههاى اخیر (قبل و پس از انتخابات) نشان مىدهد که همه مردم با سلایق و گرایشهاى مختلف سیاسى خواهان اصلاح وضع موجود هستند.
حتى کسانى که به نامزدهاى دیگر رأى دادهاند هم به دنبال تغییر وضع موجود و اصلاح روندهاى پیشین بودهاند.
مفهوم دیگر این سخن آن است که تغییر وضعیتى که سالهاست در جامعه استقرار یافته به تدریج به خواستهاى عمومى بدل شده است. البته این میل به تغییر با اهداف اولیه و آرمانهاى انقلاب اسلامى هیچ تضادى ندارد. اعتراضات و انتقادات به مدلهایى از مدیریت است که مدتهاست اعمال مىشوند و نسبت روشنى با تخصص و نگاه کارشناسى ندارند. این خود مىتواند ریشه در نوع نگاهى داشته باشد که از درک نادرست اندیشههاى بنیادین انقلاب اسلامى مردم ایران ناشى شود. اما هرچه باشد به نظر مىرسد تقسیمبندى جدیدى در سالهاى پیشرو در جامعه ایران پررنگتر چهره نماید. در این قطببندى طرفداران تغییر در یکسو و مدافعان حفظ وضع موجود در سوى دیگر خواهند ایستاد. اگر روند حوادث به روال موجود باقى بماند مىتوان تصور کرد که کفه طرفداران تغییر در مدت زمان کوتاهى به ضرر طرف دیگر افزایش فراوان خواهد یافت. چرا که ضعف اساسى و غیرقابل انکار موجود در عرصه مدیریت حوزههاى معطوف به امور عرفى و غیرایدئولوژیک، مفهوم ناکارآمدى حاملان و مدافعان وضع موجود را به اذهان جامعه القا مىکند. این اتفاق به نوبه خود بهسان پدیدهاى شتاب بخش در مقبولیتزدایى از وضع موجود و مدافعان آن عمل خواهد کرد.
در چنین شرایطى به نظر مىرسد میزان توفیق و عدم توفیق جریانهاى سیاسى به میزان توان آنها در برقرارى ارتباط با همین جریان اجتماعى بستگى دارد. به هر اندازه که یک جریان سیاسى خود را موافق خواستههاى اجتماعى مردم نشان داده و راهحلهایى عملیاتى منطبق با مطالبات مردم ارائه دهد به همان میزان در متن جامعه نفوذ کرده و ماندگار خواهد شد.
شاید بتوان نقطه قوت اصلاحطلبان را در همین بخش دانست همان چیزى که اصولگرایان در آن با کمى تاخیر مواجهند یا دچار نوعى اغراق یا سادهانگارى در آن مىشوند. از سوى دیگر امروز جامعه ایران با تحولاتى موازى در بخشهاى گوناگونى از جامعه مواجه است که همراهى با آنها و درک ضرورتهاى هر یک مىتواند در تعیین روند تحولات آتى اثرگذار باشد، بخشى از این تحولات به شرح زیرند:
۱- گسترش آموزش و مهارتهاى زندگی، افزایش سطح بهداشت و درمان، بهبود مولفههاى اولیه زندگى در نقاط مختلف کشور، رشد فناورىهاى اطلاعاتى و… همگى موجب شده تا شکلبندى و ماهیت مطالبات عمومى تغییر زیادى کند. درک این تغییرات و توجه به آنها یک ضرورت اجتماعى است که اصلاحطلبان در این زمینه خود را کوشا نشان دادهاند. اما محافظهکاران یا تمایل چندانى به پذیرفتن تبعات و نتایج غیرقابل اجتناب این تغییرات ندارند یا با ضرورتها و مطالبات جدى ناشى از آن برخوردى منطقى ندارند.
۲- برخوردهاى سلیقهاى در حوزه فرهنگ و هنر که با جابهجایى مدیران دائما در حال تغییر است مشکلات فراوانى را ایجاد کرده است. فقدان قانون و چارچوبهاى مشخص در ممیزى آثار فرهنگى و هنرى آستانه تحمل فعالان این بخش را پایین آورده است. پایان دادن به این وضعیت نیز یک ضرورت اجتماعى است.
۳- مشکلات موجود در آموزش و پرورش و آموزش عالى نیز گویاتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.
۴- مشکلات فعالان اقتصادی، صاحبان سرمایه، تولیدگرایان، بازرگانان، تورم، رکود، بىثباتى برنامههاى اقتصادى و ضعف مدیریتى در کنار بیکارى و ورشکستگى برخى واحدهاى اقتصادى وضعیتى بىسابقه را در این بخش ایجاد کرده است.
به این چهار مورد مىتوان مواردى مانند مطالبات زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران و… را نیز افزود.
بدیهى است بسیارى از مشکلات و نارسایىهاى موجود از گذشتهها باقى مانده است اما نحوه برخورد دولت و نیز مجالس هفتم و هشتم موجب شده عمده موانع و مشکلات به حساب جریان اصولگرا و بویژه جریان تندرو آن که حلقه حامیان دولت را تشکیل مىدهند، گذاشته شود.
در چنین شرایطى اصلاحطلبان تلاش مىکنند مطالبات موجود در سطح جامعه را مورد توجه قرار داده و خواستار تحقق آنها باشند و از آنجا که خود در اداره امور نقشى ندارند بدیهى است که پاسخگوى وضع موجود نیز نیستند به همین دلیل از اقبال گسترده مردم برخوردار خواهند بود و روزبهروز بر نفوذ اجتماعى آنان افزوده مىشود که جلوههایى از آن را در سطوح مختلف اجتماعى مىتوان مشاهده کرد. بر سر یک دوراهى سرنوشتساز قرار دارند؛ اگر به مطالبات این بخشها توجه کرده و به تحقق آنها یارى رسانند عملا متهم به عقبنشینى و پذیرش ضرورتهاى اجتماعى شده و اصلاحطلبان از آن به نفع خود استفاده مىکنند و پیشرفت گام به گام خود را تبلیغ خواهند کرد و اگر در مقابل مطالبات عمومى مقاومت کرده و درصدد نفى آنها برآیند یا اولویتهاى دیگرى را مورد توجه قرار دهند به دامنه اعتراضات خواهند افزود که باز هم به نفع جریان اصلاحطلب خواهد بود.
به هر حال به نظر مىرسد عملکرد دولت از یکسو و اختلافات جریان اصولگرا و عدم یکپارچگى در این جناح از سوى دیگر روزها و ماههاى پرفروغى را پیش روى اصلاحطلبان قرار داده است. به ویژه آنکه انتخابات ریاست جمهورى و حوادث ماههاى اخیر اصلاحطلبان را منسجمتر و هماهنگتر از گذشته نیز ساخته است
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085