• صفحه اصلی
  • » خطر از دست دادن مشروعیت اصلاح‌طلبان...

» گفتار

خطر از دست دادن مشروعیت اصلاح‌طلبان

و ما در آستانه شب عید بازارهای خالی از مردم را می بینیم، این همه عذاب و حادثه تلخ را می بینیم و امید را می بینیم که در دلمان در حال جان دادن است. چه باید کرد؟ چه بکنیم که سال‌ها مبارزه‌مان برای مردم را عده‌ای از خدا بی‌خبر به تاراج بردند و به مردم گفتند. اصلاح‌طلبی یعنی ما؟

چرا اهانت؟

روشن است که اهانت به رهبران فرقه‌های مذهبی و تحقیر و تخفیف آنها، از یک طرف جمعی از هموطنان ما را به خشم و غضب وارد می‌دارد و از طرف دیگر، جمعی متفاوت را تحریک می‌کند و عملاً کار را به کینه و نفرت و نزاع فرقه‌ای می‌کشاند

اصل «عدمِ برائت» و سندرم «محکوم می‌کنم»

آن‌چه در گلستان هفتم گذشته است، ابعاد پیدا و ناپیدای دارد. واضح است که تنها دولت(حکومت) است که مشروعیت استفاده از قدرت و اعمال خشونت را برای استقرار قانون دارد و مسلم است مسئولیت به خشونت کشانده شدنِ جنبش‌های مسالمت آمیز با قدرت غالب است. اما آنچه واضح نیست «مشروعیت لحظه‌ای» حکومتی است که وجدان ندارد. گفته‌اند دولت‌ها و قانون‌ها وجدان ندارند و چون فاقد آن‌اند باید در هر لحظه مشروعیت داشته باشند

لزوم وفای به عهد پس از انقلاب

پس چرا امروز اگر نسل سوم انقلاب خواستارتعیین سرنوشت خود و حتی تغییراتی در بعضی قوانین باشند گول خورده و عامل آمریکا و اسرائیل گفته می شوند؟ و چرا راه برخورد با آنها فقط خشونت و زندان است؟ حاکمان ما خود می دانند آنهایی که به اصلاحات و تغییرات اصلاحی قانونی فکر می کنند برانداز نیستند بلکه کسانی هستند که انقلاب را دوست دارند و نمی‌خواهند که خون شهدایشان پایمال گردد.

اصرار بر روایت یک طرفه از وقایع ۸۸ تا کِی؟

اگر سال ۸۸ هیئتی بی طرف بدون هیچ پیش‌شرط اعتراضات را می‌شنید و بعد از بررسی تصمیم می‌گرفت و به اطلاع ملت می‌رساند، دیگر معترضان نمی‌توانستند به آن هیئت اعتراض کنند و در صورت اعتراض مجدد، ناقض عهد و توافق شمرده می‌شدند و از جانب مردم طرد می‌گشتند و اگر اعتراضاتشان وارد یا در نتیجه نهایی تأثیر گذار نبود، سلامت انتخابات حداکثر با تغییراتی در آراء اعلام می‌شد و غائله ختم می‌گردید.

سوال سیاسی جواب حقوقی ندارد

رئیس‌جمهور ما فردی حقوق‌دان است و لاجرم بر اصول قانون اساسی تسلط دارد؛ لذا بهتر است به جای اصل پنجاه و نهم بر اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی تمرکز کند و مکانیزم‌های لازمه را برای ایفای نقش خود به‌عنوان مجری قانون اساسی به وجود بیاورد و مطابق سوگندی که به قصد انشاء در مجلس یاد کرده‌اند از آزادی‌ و حرمت‌ اشخاص‌ و حقوقی‌ که‌ قانون‌ اساسی‌ برای‌ ملت‌ شناخته‌ است‌، حمایت‌ کنند.

تنها گزینه معقول حصر چیست؟

در مورد بازداشت خانگی عزیزانمان سه راه پیش پای رهبر است: اول تداوم حصر غیرقانونی. دوم برپایی محاکمه علنی و سوم پایان دادن به این محدودیت براساس راهبرد برد – برد، مانند آن چه در مورد آیت الله منتظری صورت گرفت

بخوان به نامِ گلِ سرخ…

امروزه و در ساحتِ زمامداریِ جامعه‌یِ مدرن، ممکن‌ترین مطلوبِ مردمان، استقرارِ حکومت قانون و تحقّقِ ایده‌یِ حکمرانی خوب است و فرآیندِ دموکراتیکِ صندوق رای نیز نزدیک‌ترین راهِ رسیدن به این مطلوب. حال اگر حکمرانان، ” اکنون به اختیار” سوی این مقصد، حرکت نکنند، نباید تردید داشت که ” به عاقبت” مردم و عشق ایشان به آن “خیرِ بزرگ”، گریبانِ حکمرانان را گرفته و آن‌ها را کشان‌کشان بدان “مقصدِ عالی” خواهد برد

گفتار درمانی

نگارنده نمی‌خواهد نقش دولت را انکار کند بلکه بر این باور است که ایراد تنها از آن کسی نیست که بر اریکه قدرت تکیه می‌زند و از فردای پیروزی همه چیز را به فراموش می‌سپارد و عنان اداره اجرایی کشور را در اختیار چند محبوب خود قرار می‌دهد. ایراد از حامیان کوری است که حاضر به دیدن واقعیت‌ها در زمان مناسب نیستند و از همان روز اوّل به بهانه‌های واهی راه پرسشگرى و نقد مشفقانه را مسدود می‌کنند. در دوران اصلاحات، اکثر اصلاح‌طلبان به نوعی گرفتار همین موضوع بودند و نتیجه آن را در پایان دولت اصلاحات دیدند، شوربختانه هنوز هم درس نگرفته‌اند

مسئولیت حفظ جان زندانی

در بیرون از زندان، انسان‌ها خود بیشترین سهم را در حفظ حیات خود دارند. در حالت آزادی، هر انسانی قدرت و اختیار آن را دارد که از جان خود مراقبت کند. اگر بیمار شد، به‌موقع خود را درمان کند؛ اگر خانه‌اش امن نیست، خانه را امن کند؛ مرتکب رفتارهای پرخطر نشود و… . انسان‌ها در حالت آزادی، جز در مواردی که قربانی متجاوزان یا سوءاستفاده‌کنندگان یا سوءمدیریت‌های ساختارهای عمومی قرار می‌گیرند، خود مسئول حیات و جان خویش‌ هستند. اما یک زندانی در دیوارهای زندان و مقررات حاکم بر زندان و وظایف زندانبان محصور است

‍ صاعقه مرگ سیدامامی در زندان

هیچ چاره‌ای جز باور دردناک این خبر وجود نداشت. خبری که در هر کجای دنیای پیشرفته باشد دولتی را ساقط می‌کند. من هیچ اطلاعی از پرونده ندارم اما معتقدم بدتر از مرگ او اتهام جاسوسی است. باور نمی کنم و اقرار بدون حضور وکیل متهم در بازداشتگاه هایی که هیچ خاطره خوبی از آن ندارم را فاقد ارزش می‌دانم.

خوش خدمتی یک قاتل!

آقای جلال الدین افغانی فارسی شده؛ تا کجا باید ادای دین کنی و این خوش خدمتی ها را ادامه دهید. پرونده سازی برای پاکان و آزادگان و انقلابیون، پرونده سیاه شما در اطلاع از ربایش امام موسی صدر و حکم به قتل وی دادن و تهمت به محصورین مظلوم (مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی) و سایر مبارزین را پاک نخواهد کرد.

انتخاب “پوشش”، حق زنان است

مردم در اعتراض به ایستادن زنان روی سکوها و برداشتن شال‌ها برخوردی انجام نمی‌دهند. چون ‌مردم- چه دیندار و چه بی‌دین، چه زن و چه مرد- به این درک و آگاهی رسیده‌اند که داشتن یا نداشتن روسری ملاک دینداری و عفاف نبوده و امر ارزشی قلمداد نمی‌شود و این امر، امری شخصی است. این مسئله به ظاهر ساده، نشان دهنده تغییری عمیق در جامعه ایران است. نشان دهنده شکل‌گیری “زیر بنایی متنوع و گسترده” در جامعه ایران در به رسمیت شناختن حقوق فردی و مدنی، از جمله حق پوشش است

سینا قنبری، بازداشتی ۶ روزه و مرگی مرموز

در این فیلم محوطه سرویسهای بهداشتی با شش واحد سرویس نشان داده میشود و یکی از زندانیان (با هویت سینا قنبری) که زیرپوش سفید به تن دارد با دمپایی ابی رنگ در حالیکه کیسه پلاستیک مشکی بلند و پیچیده شده‌ای در دست راست دارد وارد می‌شود و مستقیما سمت یکی از سرویسها رفته و وارد آن می‌شود و در را بسته و دیگر هیچ چیز نمایش داده نمی شود. مدت بسیار طولانی بدون هیچ اتفاق یا حرکتی محوطه سرویسها ضبط شده تا اینکه حدود دو ساعت بعد یکی از زندانیان وارد شده و مستقیما به همان سرویسی که سینا رفته وارد میشود و با صحنه جسد افتاده بر زمین مواجه و به حالت بهت و شوکه برمی‌گردد

عبور از نرده نفسانی؛ مسوولان به مردم هدیه بدهند

مردمی که آنقدر به ندرت از مسئولان «تواضع عملی» دیده‌اند که برداشتن نرده میان جایگاه و مردم در نماز جمعه یک شهر را چنین گسترده انعکاس می‌دهند، شدیدا از عبور مسئولان از لااقل یک نرده نفسانی و اعتراف به پاره‌ای اشتباهات استقبال خواهند کرد؛ البته اگر برخی اطرافیان که متخصص تمسک به مصلحتهای «من درآوردی» هستند، مانع نشوند.

مسئول محترم!

تواضع خود را امروز عملا به مردم اثبات کنید، ممکن است فردا خیلی دیر باشد!

قانون حجاب و واقعیت موجود

منصفانه باید داوری کرد. در حالی که بخش بزرگی از علما، سودهای دریافتی بانک‌ها را مصداق ربا می‌دانند و طبق حکم صریح قرآن، ربا جنگ با خداست و در عین حال به هر دلیلی ۴٠ سال است که ادامه دارد، چرا باید بر اموری پافشاری کرد که نه چنین صراحتی در قرآن دارد و نه حتی چنین شدتی در زشتی آن به قول یکی از اصولگرایان، اسلام یک بسته تجزیه‌ناپذیر است، نمی‌توان «نُومن ببعض و نکفر ببعض» بود. یا بعضی را اجرا کرد و بعضی را اجرا نکرد. این سیاست تجربه‌ای شکست خورده است. پس بهتر است آن را تکرار نکنیم

کروبی همیشه دلسوز و غمخوار مردم بوده و هست

نامه کروبی به رهبری باید توسط مسولان شنیده شود . بسیاری از حرف های کروبی درست و در راستای تقویت انقلاب اسلامی است. پنج میلیون رای کروبی چگونه به سیصد هزار رای رسید. این از عجایب دوران ماست.

اعتماد سوزی و کین افروزی به چه قیمت؟!

در چنین شرایط نامتعارفی حاکمان باید بیش از پیش مواظب اظهارات، مواضع و عملکردهای خود باشند. تعجب من از این است در شرایطی که جامعه از فساد و تبعیض و بیکاری و گرانی جانش به لب آمده به طوری که هفتاد شهر کشور دستخوش ناآرامی می شود نه تنها به این حقیقت توجهی نمی شود بلکه ظاهراً تعمدی وجود دارد که موارد آشکار فساد و تبعیض به رخ جامعه عصبانی و بی اعتماد کشیده شود تا تتمه اعتمادی که به نظام وجود دارد به کلی از بین برود و به جامعه چنین تفهیم شود نه تنها عزمی برای محو فساد و تبعیض وجود ندارد بلکه برعکس اراده بر ادامه آن است

درخواست مشایی و فرصت یک تیر و دو نشان برای اصلاح‌طلبان

به فاصله یک روز از انتشار یادداشت آقای تاجزاده، گروهی از حامیان محمود احمدی‌نژاد با محوریت اسفندیار رحیم مشایی از وزارت کشور درخواست مجوز برای راهپیمایی اعتراضی کرده‌اند. مشخصا باز هم تیم احمدی‌نژاد در شنیدن و عمل کردن به ایده‌های خلاق گوی سبقت را از بدنه سنگین اصلاحات ربود. با این حال، ما فکر می‌کنیم این‌بار تیم احمدی‌نژاد ناخواسته لطف بزرگی به اصلاح‌طلبان کرده است. اکنون، این فرصت وجود دارد که جریان اصلاحات، به جای طرح‌ریزی یک اعتراض و درخواست مجوز، صرفا از حق اعتراض احمدی‌نژاد‌ی‌ها حمایت کنند. به این ترتیب، با یک تیر دو نشان خواهند زد

بحران‌های دانشگاه چیست؟

من نزدیک به سی سال است که بیرون دانشگاه هستم و بنابراین آن‌چه می‌گویم با توجه اطلاعی است که از بیرون دانشگاه پیدا می‌کنم. در این سال‌ها نیز مانند زمانی که دانشجوی دانشگاه تهران و از آن پس نیز عضو هیأت علمی و معاون پژوهشی دانشکده حقوق بودم تحولات دانشگاه را دنبال کرده‌ام. به عبارت دیگر بیش از پنجاه سال است که تحولات را دنبال می‌کنم.